نویسنده: ابراهیم کامران پور
دکتر عظم در انکار آخرت و حساب و کتاب به سخنان (برتراند راسل) استناد کرده و سخنان او را خلاصهای از نظریهی علمی در رابطه با این موضوع پنداشته است با وجود این که (راسل) قیامت را بدون دلیل انکار کرده است که انجام این کار از دست هرکس بر میآید. چون انکار چیزی بدون دلیل از انسان چیزی جز (نه) گفتن و یا اشارهی سر به نشانهی انکار نمیطلبد، اما انسان با این کار انسانیت خود را که با گوهرعقل و منطق آراسته شده است، زیرسؤال خواهد برد.
او در صفحه ۲۷ کتابش میگوید: (زنده شدن بعد از مرگ صرفاً یک خبراست نه یک موضوع صرفاً عقلی که در چهارچوب عقل و بدون درنظر گرفتن موضوع ایمان به خدا دنبال دلیل برای اثبات آن باشیم.)
استدلال (راسل) برای انکار قیامت درست همانند استدلال عقلی و علمی ماهی فروشی است که وقتی که یک زیستشناس از وجود یک حیوان عجیب الخلقه در خشکی خبر داده و مشاهدات خود را توصیف نماید، او به بهانهی عدم توجیه عقلی، وجود آن را انکار نماید چرا که “راسل” زندگی پس از مرگ را علی رغم دانش گستردهاش درشرایط متفاوتی مورد انکار قرارداده است؛ قدر مسلم این است که امیال درونیاش درک و فهم او را به اندازهی فهم و درک ماهی فروش نیست.
کار او مانند این است که فردی فشار هوا را با ترازوی بقالی، میزان تراکم هوا را با دماسنج، مقدار هوش را با اندازهی سر و یا بحور شعری را با سانتیمتر اندازه گیری کند.
اگر یک کشور قدرتمند بخواهد در برنامهی چهارم توسعهاش شهری بسیار زیبا را برای اسکان نیکوکاران ایجاد کرده و در آن جا زندانها و مراکز تربیتی برای مجرمان و متجاوزان بسازد، انکار یک فیلسوف درمورد این مصوبه چه ارزشی دارد؟!
حال اگر فیلسوف بزرگی این مصوبه را انکار کرده و بگوید: توجیه عقلی و علمی برای ایجاد چنین سکونت گاههایی نمیبیند، آیا خردمندانی که از تصمیم دولت آگاهاند، سخن او را خواهند پذیرفت؟!
پر واضح است که استدلال او یک استدلال غیر علمی و غیر منطقی است که شناخت آن نیازی به فلسفهی آنچنانی ندارد و هر خردمندی آن را میداند؛ بهتر بود ایشان از انکار خدا برای انکار قیامت بهره میبرد؛ چرا که اگر او اصل اساسی و خشت زیربنایی را مورد انکار قرار دهد، از نظر او تمام خبرها و تصمیمات مبتنی بر آن نیز مردود خواهد بود و اصلاح آن را باید در اصلاح همان اصل اساسی و زیربنایی جستجو نمود نه از مسائل فروعی آن.
اگر او عقیده به قیامت را ناشی از یک واکنش انفعالی میداند که بر اثر ترس از مرگ ایجاد میشود، بدین خاطر است که او آفریدگار جهان را انکار و فکر میکند که زندگی و نظم این جهان نتیجهی تصادف هست که از واکنشهای غیرارادی ذرات به وجود آمده است و هیچ خرد محرک و زندگی ارادی و مدبّرانهای در جهان هستی وجود ندارد.
حال که تمام هستی از دیدگاه این فرد ملحد و کافر به خداوند مدبر و حکیم چنین است، طبیعتاً چنین جهان مادی، پوچ و کور و تهی از هـر تدبیر حکیمانه و عالمانه، توجهی به خواستهها و امیال مردم ندارد ازاین رو می گوید:
(من برای این فرضیه که معتقد است جهان به خواستهها و آمال ما توجه دارد، هیچ توجیهی نمیبینم و ما هم نباید از جهان انتظار داشته باشیم که خود را با عواطف و خواستههای ما وفق دهد).
با دقت بیشتر در واقعیتها بدین نتیجه میرسیم که این ملحدان و کافران هستند که میخواهند دنیا را بر وفق خواستههای خود در آورند؛ چرا که ایمان به قیامت یعنی ایمان به دادگاه عدالت الهی که انسانها در آن بر حسب عملکردشان پاداش یا پادافره دریافت میکنند و امیال انسانی اگر به حال خود رها شوند میخواهند با گریز از قانون الهی آزادانه و بدون هیچ مانعی بر مبنای خواستهی خود عمل کنند، از این رو موضوع انکار قیامت برخلاف ایمان بدان تلاش میکند جهان هستی را تابع خواستهها و امیال انسانها شکل بگیرد، قرآن مجید از این حقیقت پرده برداشته و میگوید:
«بَلْ يُرِيدُ الْإِنسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ * يَسْأَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ». (القيامه ٥-٦)
(انسان در قدرت خداوند بر گردآوردن استخوانها و زنده کردن مردگان تردیدی ندارد) بلکه هدف انسان (ازانکار) این است که میخواهد درمدت زمانی که در پیش دارد (تا زنده است) گناه کند. میپرسند: روزقیامت کی خواهد بود؟).
با این تحلیل مشخص میشود که موضوع، عکس ادعای (راسل) است؛ چرا که عقیده به قیامت مبتنی بر جزا و کیفر است و طبیعتاً انسان میخواهد برای برآوردن آرزوها و خواستههایش قانون عدالت خواهی را نادیده انگاشته و خودسرانه و بدون هیچ هراسی از قیامت دست به معصیت و برآوردن خواستههایش زند؛ ولی خداوند نمیخواهد سنت و روش مبتنی بر دانش بیکران، عدالت و حکمتش را به خاطر برآورده شدن خواسته و خواهشات گناهکاران تغییر دهد (قیامت را بر پا نسازد).
بنا براین اگر بالفرض ما شیوهی استدلالی راسل را بپذیریم، آن چه ایشان در حوزهی انکار قیامت بدان استناد کرده است در واقع دلیلی علیه خودش است.
مناظرهی ما با منکرین قیامت تا زمانی ریشه دار و عمیق میماند که آنان وجود خدا را قبول نداشته و این دنیا را صرفاً یک دنیای مادی میدانند که به صور تصادفی از ذرات تشکیل شده است؛ در این موقع تنها کاری که ما در مناظره انجام میدهیم این است که دوباره مذهب مادی گرایی آنان را با ارجاع به مسئلهی حیات و زندگی و با اثبات یک دنیای غیر مادی و غیر قابل درک با حواس و ابزارهای بشر به چالش کشیم؛ اما بهتراست که مناظره را به اصل اساسی نخست یعنی مسئلهی ایمان به خدا ارجاع دهیم؛ هر زمان که آنان دربارهی ایمان به خدا متقاعد شده و آن را پذیرفتند، آن موقع میتوانیم راههایی برای مناظره و مباحثه با آنان یافته و دلایلی عقلی و علمی برای اثبات قیامت به منظور بررسی ارائه کنیم.
تمام حقایق دنیا از یک منبع سرچشمه میگیرد و اگر نسبت به آن منبع اتفاق نظر وجود نداشته باشد، تفاهم بــر ســـر مسائل فرعی ناشی از آن سخت و چه بسا محال خواهد بود.
کسی که شروع اعداد از یک را نمیپذیرد ممکن نیست بتوان با او درمورد جمع و تفریق و محاسبه مباحثه نمود، کسی که کوررنگی دارد و هیچ کدام از رنگها را نمیبیند، نمیتوان با او در مورد زیباترین رنگها گفتگو نمود، کسی که اساس حق را نمیپذیرد، مناظره و مباحثه با او در مورد مسائل فرعی مانند حق مال، زندگی، آبرو کرامت کار بیهودهای است، کسی که منکر خیر و خوبی است، محال است بتوان با او در مورد زیر شاخههای خیر و خوبی مجادله نمود. البته در صورتی که با خودش دچار تناقض نباشد؛ به این شکل که برخی مسائل فروعی را قبول داشته باشد و اصول یا برخی فروع را قبول نداشته باشد، در این صورت که او با خودش تناقض باشد، باید او را از طریق مسائل مورد قبولش نسبت به مسائل مورد انکارش متقاعد نمود؛ چرا که این نوع عملکرد یکی از شیوههای مناظرهی فنی است.
اما کسی که کاملاً و یا تا حدی به خدا ایمان دارد و تنها منکر قیامت است و یا نسبت بدان دچار شک و تردید است، میتوانیم دلایل متعددی برای او ارائه داده و با او به مناظره بنشینیم. شاه کلید ادلهی نظری قیامت دراین آیهی قرآن مجید آمده است که خداوند میفرماید:
«أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثاً وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ * فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْكَرِيم». (المؤمنون / ١١٥ – ١١٦)
(آیا گمان بردهاید که ما شما را بیهوده آفریدهایم و به سوی ما (برای حساب و کتاب) برگردانده نمیشوید. خداوندی که فرمانروای راستین است و هیچ معبودی جز او نیست و صاحب عرض عظیم است (برتر ازآن است که جهان هستی را بیهوده و بی هدف آفریده باشد).
اگر قرار باشد تمام زندگی انسان محدود به افق تاریک همین دنیا باشد و بس، پس زندگی او در طول تاریخ بر روی زمین یک نمایشنامهی بیهوده و پوچ است.
منبع: کتاب اثبات معاد و پاسخ به شبهات