نویسنده: محمد قطب
مترجم: زاهد ویسی
ایمان انسان در صورتی کامل میشود که ایمان داشته باشد قدر خیر و شر از جانب خدااست و امری در سراسر جهان رخ نمیدهد؛ جز آنچه که خداوند مقدر کرده است.
علت واجب بودن ایمان به قدر واضح است و برای درک آن نیازی به تلاش فراوان نیست. چون رخدادهایی که در سراسر جهان، و نیز در زندگی انسان رخ میدهند، بهانه نگرش انسان، یا از طرف خدا است، و او است که آنها را پدید آورده و مقدر ساخته است، یا اینکه بنا به نگرش او از جانب غیر خدا است؛ تفاوتی ندارد که منبع آن به تخیل او چه باشد.
اگر اولی است، حقیقتاً به خداوند ایمان دارد و اگر دومی است، شرک به خرج داده است. چون شرک به ادای مراسم عبادی برای غیر خدا، و تعیین حلال و حرام به جای خدا، محدود نمیشود.
شرک، در این حالت در اصل اعتقاد درباره «لا اله الا الله» است.
معنای اول «لا اله الا الله» این است که در این جهان فرمانروا و فریادرسی وجود ندارد که در امور آن دخل و تصرف داشته باشد: جز الله. از این رو، امور دیگری نیز مترتب میشوند: اینکه هیچ معبودی سزاوار عبادتی وجود ندارد که شایان پرستش باشد. و نیز جز خدا کسی شایسته اطاعت نیست، و هیچ حاکمیتی نیز جز برای خدا وجود ندارد.
از این رو، نگرش انسان در این باره که رخدادهای جهان و تصرفات زندگی از هر منبعی غیر از خداوند پاک و والا میآید، شرک در اصل اعتقاد است به این معنا است که: خداوند در امور هستی یگانه متصرف نیست. بلکه کس یا کسان دیگری نیز وجود دارند که در این باره با او مشارکت میکنند.
حتی اگر کسی اعتقاد داشته باشد که رخدادها به صورت تصادف اتفاق میافتند_ همان گونه که برخی از جاهلیهای قدیم و جدید عقیده دارند_ نه بر اساس تدبیر، علم، و تقدیرخدا، باز هم در همان سطح از شرک است. چون او در واقع وجود قدرتی غیر از قدرت خداوند پاک و والا را تصور کرده است که حوادث را پدید آورده و جاری ساخته است.
به گونهای که در آنها این تصادف موهوم به صورتی که رخ داده است، قرار میگیرد. به علاوه، اگر چه او با زبان بگوید که حوادث بدون هیچ تدبیر و ارادهای واقع میشوند، با این حال، در خیال خود فرض میکند که در اصل بر اساس یک اصل رخ میدهند، سپس با یکدیگر تصادم پیدا میکنند یا بدون هیچ گونه قصدی با یکدیگر تصادف پیدا میکنند. به هر حال، او دست آخر فرض میگیرد که کسی جز خدا وجود دارد که جهان و حوادث آن را به حرکت در میآورد. این هم، شرک اصیل است!
از این رو، به طور کامل لازم است که انسان ایمان داشته باشد که قضا و قدر از جانب خداوند است و اینکه در سراسر جهان هر چیزی که اتفاق میافتد به تقدیر خداوند است.
وگرنه، اساساً او به «لا اله الا الله ایمان ندارد!
قرآن و نیز احادیث به وجوب ایمان به قدر تصریح میکنند:
خداوند پاک و والا میگوید:
مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللهِ
ترجمه: هیچ مصیبتی جز به اذن خدا نرسد.
قُلْ لَنْ يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا وَعَلَى اللهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
ترجمه: بگو جز آنچه خدا برای ما مقرر داشته هرگز به ما نمیرسد او سرپرست ماست و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند.
مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِك عَلَى اللهِ يَسِيرٌ
ترجمه: هیچ مصیبتی نه در زمین و نه در نفسهای شما [به شما] نرسد مگر آنکه پیش از آنکه آن را پدید آوریم در کتابی است این [کار] بر خدا آسان است.
وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللهِ كِتَاباً مُؤَجَّلاً
ترجمه: وهیچ نفسی جز به فرمان خدا نمیرد [خداوند مرگ را ] به عنوان سرنوشتی معین [مقرر کرده است.]
اللهُ يَعْلَمُ مَا تَحْمِلُ كُلُّ أُنْثَى وَمَا تَغِيضُ الْأَرْحَامُ وَمَا تَزْدَادُ وَكُلُّ شَيْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدَارٍ ‘
ترجمه: خدا میداند آنچه را که هر مادهای [در رحم] بار میگیرد و [نیز] آنچه را که رحمها میکاهند و آنچه را میافزایند و هر چیزی نزد او اندازهای دارد.
إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ “
ترجمه: ماییم که هر چیزی را به اندازه آفریدهایم.
در این باره احادیث فراوانی نیز وجود دارند. قبل از همه آنها این حدیث قرار دارد که:
در آن آمده است: این جبرئیل است که آمده است مسئله دینتان را به شما بیاموزد.
قالَ: وما الإيمانُ؟ قال: أن تُؤْمِنَ بِاللهِ وَمَلائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَتُؤْمِنَ بالقَدَر خَيرِهِ وشرِهِ.
گفت: حقیقت ایمان را به من بگویید.
پیامبر فرمود: حقیقت ایمان، این است که به خداوند، فرشتگان او، کتابهای او، پیامبران او، روز قیامت، و تقدیر خیر و شر الهی، باور داشته باشی.
اعملُوا فَكُلِّ مُيَسَّرٌ لما خُلِقَ له.
ترجمه: کار کنید. زیرا هر کسی برای هر چیزی که آفریده شده است، سازگار است.
المؤمنُ القويُّ خيرٌ وأحبُّ إلى الله عَزَّ وَجَلَّ مِنَ المؤمنِ الضَّعيف وفي كلَّ خير. احرصْ على ما يَنْفَعُكَ واستَعِن بالله ولا تعجز. وإن أصَابك شيء فلا تَقُلْ: لو أني فَعَلْتُ لكان كذا وكذا. ولكنْ قُلْ : قَدَّر الله وما شاءَ فَعَلَ، فَإِنَّ لَوْ تَفْتَحُ عَمَلَ الشَّيْطَانِ.
ترجمه: مؤمن توانمند در نزد خداوند عز و جل از مؤمن ضعیف، بهتر و خوشایندتر است؛ و البته در هر دو، خیر وجود دارد. نسبت به چیزی که برای تو سودمند است، مشتاق و علاقمند باش. از خداوند یاری بخواه و احساس عجز نکن. اگر هم مصیبتی به تو برسد، نگو: اگر چنین و چنان میکردم، چنین و چنان میشد. بلکه بگو: قدر خداوند بود و آنچه مشیت او بود، انجام داد؛ زیرا (اگر)کار شیطان را آغاز میکند.
از حذیفه بن اسید نیز که آن را به پیامبر ﷺ میرساند، روایت شده است که:
يَدْخُلُ الَملَكُ على النُّطْفَةِ بَعْدَ مَا تَسْتَقَرُّ في الرّحِمِ بأربعينَ أو خمسةِِ وأربعينَ ليلةً فيقولُ: يا ربّ أشقيٌ أو سَعيد؟ فَيكتُبَانِ: فيقول: أي ربّ: ذَكَرٌ أو أنثى؟ فيكتبان. ويُكتب عَمَلُهُ وأَثَرُهُ وأَجَلُهُ وَرِزْقُهُ. ثم تُطْوَى الصُّحُفُ فلا يُزادُ فيها ولا يُنقَص.
ترجمه: پس از آنکه نطفه در رحم، چهل یا چهل و پنج روز استقرار یابد، فرشته نزد آن میرود و میگوید: ای پروردگار! بدبخت (باشد) یا خوشبخت؟ سپس نوشته میشود. سپس فرشته میگوید: ای پروردگار! آیا پسر باشد یا دختر؟ سپس نوشته میشود. همچنین عمل، اثر، اجل، و روزی وی نیز نوشته میشود. سپس آن نوشتهها جمع میشوند و در آنها افزایش و کاهش صورت نمیگیرد.
مراتب ایمان به قدر نیز مانند مراتب سایر شاخههای ایمان است. برای نمونه، اقرار شرط آسمان است و انسان زمانی مؤمن میشود که اقرار کند که قدر خیر و شر از جانب خدا است. با این حال، درجه «تسلیم و رضا» به قدر خداوند وجود دارد که همان مرتبه «احسان» است که انسان زمانی به آن میرسد که ایمان وی ژرف و راسخ شود و بداند که هر قدر حکمتی دارد، و همه قدر خدا برای مؤمن استوار بر مسیر خیر است.
تأثیر ایمان به قضا و قدر به شیوه صحیح
۱- ایمان به قضا و قدر- در زندگی مؤمن قویترین محرک بر عمل صالح، و اقدام به کارهای بزرگ، با ثبات، عزم، و اطمینان است.
شكل صحیح ایمان به قدر در زندگی نسلهای اول مسلمانان بود که آن شگفتیها را ساخت که تاریخ آن را ثبت کرده است: شگفتیهایی که دعوت در زمین ثابت کرد و در سطحی وسیع پخش کرد؛ آن هم در دورهای کوتاه از زمان که از لحاظ کوتاهی، در تاریخ نمونهای ندارد. و همین امور است که این عمارت سر به فلک کشیده را در همه حوزههای زندگی بر پا ساخت.
آری، یکی از اولین ثمرات خیره کننده آن، این جان فشانی در جهاد به خاطر راه خدا و به خاطر نشر دعوت بود.
مسلمانان این کلام خداوند والا را درک کردند که:
قُلْ لَنْ يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللهُ لَنَا هُوَ مَوْلانَا وَعَلَى اللهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
ترجمه: بگو جز آنچه خدا برای ما مقرر داشته هرگز به ما نمیرسد او سرپرست ماست و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند.
از این رو، اگر تنها اموری دامن گیر و دچار انسان شود که خداوند برای او نوشته است، خواه در منزل خود نشسته باشد یا در میدان جنگ باشد، پس ترس و بزدلی چرا؟ و فرار از جنگ از ترس مرگ چرا؟ آیا جنگ است که او را میکشد؟ یا اینکه قدر خداوند برای یک انسان که در یک لحظه معین و در یک حالت معین بمیرد، او را میمیراند؟
و اگر بر او نوشته نشده باشد، آیا رفتن به میدان او را میکشد؟
مسئله، در حس آنان این گونه بود. از این رو با اطمینان، ثبات، و عزم به جهاد رو آوردند و با اطمینان به قدر خداوند پاک، مواضع شگفت انگیزی را در شجاعت، و تحمل سختی گرفتند که تاریخ ثبت کرده است.
مسلمانان همچنین این درس را درک کردند که در سوره آل عمران، درباره غزوه اُحُد بر آنان نازل شد که منافقان گفتند:
هَلْ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ.
ترجمه: آیا ما را در این کار اختیاری هست؟
ولی در جواب به آنان گفت:
قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ للهَّ
ترجمه: بگو سررشته کارها [شکست یا پیروزی] یکسر به دست خدا است.
و هنگامی که گفتند:
لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ مَا قُتِلْنَا هَاهُنَا
ترجمه: اگر ما را در این کار اختیاری بود [و وعده پیامبر واقعیت داشت] در اینجا کشته نمیشدیم.
در جواب آنان گفت:
قُلْ لَوْ كُنتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ.
ترجمه: بگو اگر شما در خانههای خود هم بودید کسانی که کشته شدن بر آنان نوشته شده قطعا [با پای خود] به سوی قتلگاههای خویش میرفتند.
و هنگامی که خداوند به مؤمنان گفت:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ كَفَرُوا وَقَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُوا فِي الْأَرْضِ أَوْ كَانُوا غُزّى لَوْ كَانُوا عِنْدَنَا مَا مَاتُوا وَمَا قُتِلُوا لِيَجْعَلَ اللهُ ذَلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَاللهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ، وَلَئِنْ قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللهِ وَرَحْمَةٌ خَيْرٌمِمَّا يَجْمَعُونَ، وَلَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لِإِلَى اللهِ تُحْشَرُونَ
ترجمه: ای کسانی که ایمان آوردهاید همچون کسانی نباشید که کفر ورزیدند و به برادرانشان هنگامی که به سفر رفته [و در سفر مردند] و یا جهادگر شدند [و کشته شدند] گفتند اگر نزد ما [مانده] بودند نمیمردند و کشته نمیشدند [شما چنین سخنانی مگویید] تا خدا آن را در دلهایشان حسرتی قرار دهد و خدا [است که] زنده می کند و میمیراند و خدا [است که] به آنچه میکنید بیناست.* و اگر در راه خدا کشته شوید یا بمیرید قطعاً آمرزش خدا و رحمت او از [همه] آنچه [آنان] جمع میکنند بهتر است. * و اگر [در راه جهاد] بمیرید یا کشته شوید قطعا به سوی خدا گرد آورده خواهید شد.
آنان این درس را درک کردند و یقین یافتند که تنها کسی میمیرد که مرگ بر وی نوشته شده است؛ حتی اگر در رختخواب خود در منزل خویش باشد. و اگر مرگ در آن لحظه بر وی نوشته نشده باشد، هیچ یک از هول و هراس جنگ، هیچ یک از تیرها و شمشیرهای دشمن اصلاً به وی آسیبی نمیرساند!
آنان همچنین یقین یافتند که هنگامی که انسان در جنگ است و بر اساس قدر الهی میمیرد، پاداش و اجر را در پیش دارد و او با این قدر که خداوند برای وی مقدر نموده است، آن پاداش و اجر را به دست میآورد. به همین خاطر، جنگ به خاطر راه خدا در دل آنان امر خوشایند بود. به همین خاطر، به یاری خدا پرداختند و خداوند پاک نیز همان گونه که وعده کرده است آنان را یاری داد و گامهایشان را استوار ساخت. که:
إِنْ تَنْصُرُوا اللهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ
ترجمه: ای کسانی که ایمان آوردهاید اگر خدا را یاری کنید یاریتان میکند و گامهایتان را استوار میدارد.
به این ترتیب، ایمان به قدر به این شکل، محرک آنان برای پخش شدن در زمین بود؛ خواه برای نشر دعوت، جست و جوی روزی، یا اکتشاف ناشناختهای در زمین. به این صورت، در هر یک از این میادین، فعالیتی قابل ملاحظه، و آثاری چشم گیری داشتند.
برای نمونه، در زمینه نشر دعوت میبینیم که اسلام از غرب تا شرق امتداد یافت؛ آن هم در دورهای که از نیم قرن فراتر نمیرفت! او این همان سرعتی است که در تاریخ نمونهای ندارد! همراه با اسلام قدرت دولت اسلامی نیز چنان پخش میشد که دشمنان خداوند را به وحشت میانداخت، همراه با آن نیز زبان عربی با سرعتی پخش میشد که در زمینه پخش شدن زبانها در زمین فراتر از توصیف است.
در زمینه جست و جوی روزی نیز ثروتها و اموال چنان بر جهان اسلامی سرازیر شد که مسلمانان غنیترین امت روی زمین شدند. چون آنان به عنوان بازرگان و صنعت گر، در دریا و خشکی سیر میکردند. از این رو، از هر طرف به آنان ثروت میرسید و فرصت آبادانی و تمدن مییافتند.
منبع: کتاب بنیادهای ایمان