نویسنده: صدیق قطبی
《الرَّجَاءُ مَا قَارَنَهُ عَمَلٌ، وَإِلَّا فَهُوَ أُمْنِيةٌ.》
«رجاء» آن است که عمل به دنبال دارد، ورنه، آرزویی بیش نیست.»
شرح:
«رجاء» یکی از حالات مطلوب ایمانی است که وجود آن انگیزاننده و موجب پیش روی و تقدم معنوی است. رجاء که در لغت به معنای امید داشتن و طلب کردن است، در قرآن به عنوان وصفی محمود و سجیهای ستودنی ذکر شده و یکی از صفات اهل ایمان قلمداد شده است:
《يَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَیهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَه.》
《أَمّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ.》
هر اندازه «رجاء» و امید و اشتیاق به رحمت خداوند نیکو و پسندیدنی است، «امانی» و آرزوهای خیال بافانه، نکوهیدنی و ناشایست است. در بسیاری از مواقع میان «رجاء» و «أمنية /آرزوخواهی» خلط و اشتباه روی میدهد. رجاء و طلب راستین، به عمل و حرکت میانجامد و آرزوها و أمانی که در ادبیات قرآنی مذموم و نکوهیده است، دست روی دست نهادن، دل خوش کردن به خیالات واهی و پا پس کشیدن به همراه دارد.
شقیق بلخی گفته است: «علامت خوف ترک محارم است و علامت رجا طاعت دایم است و علامت محبت شوق و انابت لازم است.»
قرآن کریم آنانی که خود را در دایرهی امن و بی خطری میپندارند و لذا دست از عمل میکشند، سخت نکوهش میکند و زیانبارشان میخواند:
《أَفَأَمِنُوا مَكَرَ اللهِ فَلَا يَأْمَنُ مَكَرَ اللهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ》
و برای آرزوهای میان تهی و عاری از هرگونه اقدام و خیزش و عمل، وزن و وقعی قایل نیست:
《لّيسَ بِأَمَانِيكُمْ وَلَا أَمَانِی أَهْلِ الْكِتَابِ مَن يَعْمَلْ سُوءًا يَجْزَ بِهِ وَلَا يجِد لَهُ مِن دُونِ اللهِ وَلِيا وَلَا نَصِيرًا》
و فریفته شدن به آرزوهای و هم آمیز و خیال بافانه را از عوامل خسران و شوربختی میداند:
《وَغَرَّتْكمُ الْأَمَانِی حَتّى جَاءَ أَمْرُ اللهِ وَغَرّكُم بِاللهِ الْغَرُورُ》
قرآن کریم، نمونههایی از آرزواندیشی و گرفتار «امانی» شدن را به ما متذکر میشود. خیالات بی پشتوانه و زاییدهی خواب و خیال برخی از امتهای پیشین که دست به هر عمل ناشایستی میزدند، خود را فریب می دادند و میگفتند چون از سلالهی انبیا هستیم، جز چند روز اندک شمار داخل دوزخ نمیگردیم:
《وَقَالُوا لَن تَمَسّنَا النَّارُ إِلّا أَيامًا مّعْدُودَةً》
و یا فریب خوردگان آرزوهای بی دلیلی که به دعاوی عریض و طویلی دل خوش میداشتند و میگفتند فرزندان و محبوبان و مقرّبان درگاه خداوند هستند:
《وَقَالَتِ الْيهُودُ وَالنَّصَارَى نَحْنُ أَبْنَاءِ اللهِ وَأَحِبّاؤُهُ》
قرطبی در تفسیر خود، ذیل آیهی ۲۳ سورهی فصلت از حسن بصری نقل میکند:
«جمعی را آرزوها چنان غافل و مشغول کرد که از دنیا رفتند بی آن که کردار نیکی داشته باشند. میگوید «من به خدایم حسن ظن دارم.» و البته دروغ میگوید؛ چرا که اگر به خدا حسن ظن میداشت، کردار خویش نیکو میکرد. آنگاه این آیه را تلاوت کرد که:
《وَذَلِكُمْ ظَنُّكُمُ الَّذِی ظَنَنتُم بِرَبِّكُمْ أَرْدَاكُمْ فَأَصْبَحْتُم مِّنَ الْخَاسِرِينَ.》
در این باب میتوان به سخنی اشاره کرد که هم به پیامبر (ص) منسوب است و هم به امام حسن بصری و گرچه سند محکمی ندارد اما معنای درستی را بیان میکند:
«ایمان، به خودآرایی و آرزواندیشی نیست، بلکه ایمان، حقیقتی است که در قلب جای میگیرد و رفتار آدمی آن را تصدیق و تأیید میکند.»
حمد گفتی کو نشان حامدون
نه برونت هست اثر نه اندرون
چون ز چشمه آمدی چونی تو خشک
ور تو ناف آهویی کو بوی مشک
زانک میگویی و شرحش میکنی
چون نشانی در تو نامد ای سنی
در رخت کو از میدین فرخی
گر بدیدی بحر کو کف سخی
اگر امید به رحمت خداوند موجب بی عملی و سست همتی شد، نشان از آن است که امید حقیقی و مطلوب نبوده و «أمانی» نکوهیده و آرزوهایی راهزن بوده است.
ابن قیم میگوید:
«تفاوت میان «رجاء» و «تمنا» آن است که تمنا همراه با کاهلی است و فرد را در مسیر جدیت و کوشش نمیدارد در حالی که رجاء، مقرون با کوشایی و توکلی نیکو است.»
همو میگوید:
«حسن ظن و غرور (فریفتگی) با هم تفاوت دارند. حسن ظن صحیح آن است که به عمل بینجامد و اگر به بطالت و غوطهوری در گناه منجر شود فریفتگی است. حسن ظن همان امید و رجاء است و هر که رجاء و امیدش وی را به طاعت ترغیب کند و از معصیت بازدارد، امیدی راستین داشته است و آن که بطالتش ناشی از امید باشد و امیدش همراه بطالت، فریب خورده است.»
«لازم است بدانیم هر که به چیزی «رجاء» داشته باشد، رجاء او متضمن اموری است. نخست دوست داشتن آنچه بدان امید بسته، دوم هراس از فقدان آن و سوم کوشش در جهت تحصیل آن در حد امکان. از این رو، امیدی که با این امور همراه نباشد، از سنخ «أمانی» و آرزوها است و رجاء و أمانی دوچیزمختلفاند.»
«تو مرا خوفی بنما بی رجا یا رجایی بنما بیخوف، چون از هم جدا نیستند، چون میپرسی؟ مثلا یکی گندم کارید، رجا دارد البته که گندم برآید و در ضمن آن هم خایفست که مبادا مانعی و آفتی پیش آید. پس معلوم شد که رجا بیخوف نیست و هرگز نتوان تصور کردن خوف بی رجا، یا رجا بیخوف.
اکنون اگر امیدوار باشد و متوقع جزا و احسان، قطعا در آن کار گرم تر و مجدتر باشد، آن توقع پر اوست. هر چند پرش قوی تر پروازش بیشتر، و اگر نا امید باشد، کاهل گردد و از او دیگر خیر و بندگی نیاید، هم چنان که بیمار داروی تلخ میخورد، و ده لذت شیرین را ترک میکند. اگر او را امید صحت نباشد این را کی تواند تحمل کردن؟»
منبع: کتاب حکمتهای ابن عطاء سکندری