نویسنده: دکترمحمود ویسی
راههای نجات از آتش جهنم چیست؟ شبهای رهایی از آتش جهنم همان عنوانی است که پیامبر رحمتﷺ برای دههی اخیر ماه مبارک رمضان برگزیده است. شبهایی که خداوند بدون کم ترین واسطهای، کریمانه و فاضلانه ما را مشمول رحمتها و مغفرتهای وسیع خود و رهایی از آتش جهنم میگرداند. راههای داخل شدن به آتش جهنم متعددند. امام ابن قیم (رحمه الله) از کسانی است که اهل دقت و فهم و درک در آیات و احادیث بودند و بسیار موشکافانه به آیات قرآن و احادیث پیامبرﷺ مینگریستند و راههای داخل شدن به آتش جهنم را معرفی کردهاند تا این راهها را بشناسیم و سعی کنیم از راههایی که منجر به داخل شدن به آتش جهنم میشود دوری کنیم؛ لذا اگر راهها را شناختیم و تصمیم گرفتیم که از این راهها نرویم، هدف که همان رهایی از آتش جهنم است محقق شدهاست.
حدود هفتصد سال پیش امام ابن قیم (رحمه الله) سه در از درهای هفتگانهی جهنم را معرفی کرده است. جهنم هفت در دارد: ﴿لِكُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومُ ) [حجر: ۴۴]، هر دری عدهای را فرا میخواند و ندای (هَل مِن مَّزِيد )[ق:۳۰] سر میدهد.
به تعبیر امام ابن قیم سه در از این هفت در عبارت است از: “باب شبهات”، شبهه در عقیده، شبهه در انتخاب راه و ….. لذا شبهه یکی از درهایی است که اگر آن را عالمانه و عاقلانه به روی خود و دیگران نبندیم نهایتش داخل شدن به آتش جهنم است؛ یعنی این که میدان و مجال به همه کس بالأخص قشر جوان و نسل فرهیخته و تحصیل کرده داده شود تا هر چه در دل دارند آشکار کنند، بریزند و دردهای خود را بسیار واضح، صریح و روشن در مکتب ادیب عشق و طبیبان حکیم مطرح کنند و به نتیجه برسند و شبهات را کنار بزنند.
بیمار عاقل کسی است که در اسرع وقت طبیب را بجوید و مخلصانه بدون هیچ ریایی در محضراو حضور پیدا کند و هر چه دل تنگش میخواهد بگوید، مانند جوانی که زمانی دچار حیرت و سرگردانی شده بود، حیرتی که ناشی از کثرت مطالعات بود. حیرتی که ناشی از دانایی بود که عمق نداشت، مطالعات متعدد او را به حیرت کشانده بود، شک در همه چیز حتی در وجود خود، تا این که او را به اهل دل و طبیبی که دردهای درون را بسیار خوب میشناسد معرفی میکنند.
اگر بیمارمعرفی دقیق از خود نسبت به طبیب نداشته باشد کار بر طبیب بسیار دشوار میشود؛ لذا متواضعانه میگوید که من بیمارم و طالب شفا هستم، مگر این قرآن شفا نیست و خداوند نفرموده: ﴿وَنُنَزِلُ مِنَ الْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَاءٌ﴾[ إسراء: ۸۲] من بیمارم، مشکل من نداشتن اطلاعات و معلومات نیست، مشکل من این است که این اطلاعات وبال من شدهاست.
طبیب حکیم و حاذق به او میگوید: آیا میخواهی خوب شوی، یا خوش؟
میگوید: من میخواهم شفا پیدا کنم، دیگر چه فرقی میکند خوب یا خوش!
میگوید: نه، خوب شدن با خوش شدن تفاوت دارد: خربزه برای بیمار خوش است، اما خوب نیست، و دوا برای بیمار خوب است اما خوش نیست. راه رسیدن به خوبیها ترک بعضی از خوشیهاست؛ راه رسیدن به شفا پرهیز از بعضی غذاهاست؛ پرهیز اساس همهی دواهاست.
این طبیب حکیم و عالم به او میگوید که در قرآن در سورهی آل عمران آیه ۹۲ آمده است که:﴿لَن تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُوا مِن شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ﴾ نمیتوانید به خوبی و بر برسید مگر رها کنید برخی از خوشیها و محبوبهایتان را، باید ترک خربزه کنی برای چند صباحی و دوا مصرف کنی تا به شفا برسی، اگر دوا و خربزه را با هم مصرف کنید شفایی به دنبال نخواهد داشت.
ساعتی میزان این و ساعتی میزان آن
ساعتی میزان خود شو تا شوی موزون خویش
شک، اولین باب از بابهایی است که اگر انسان معالجهاش نکند یکی از درهای جهنم را به روی خود گشوده است.
اما باب دوم به تعبیر امام ابن قیم “باب شهوت” است. شهوت نعمتی است که در وجود همهی انسانها قرار داده شده و چیز بدی نیست، اما تابع آن شدن و به بندگی شهوت درآمدن خطرناک است؛ شهوت را باید در کنترل داشت. شبهات در سر است و شهوات در دل؛ اگر شبهات در سر و شهوات بر دل حاکم شد انسان نابود میشود. شهوات مختلف با معرفی قرآن از زن شروع میشود:﴿زُيِنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَآءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَٰطِيرِالْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَٰعُ الْحَيَوٰةِ الدُّنْيَا وَاللَّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَئَابِ﴾ [آل عمران: ۱۴]
«برای انسان، محبت شهوات (و دلبستگی به امور مادی) زینت داده شده است، از قبیل: عشق به زنان و فرزندان و ثروت هنگفت و آلاف و الوف طلا و نقره و اسبهای نشان دار( و مرکبهای ممتاز) و چهارپایان (همچون: شتر وگاو و بز و گوسفند ….) و کشت و زرع. اینها (همه) کالای دنیای پست (فعلی)است و سرانجام نیک( تلاشگران در راه حق) در پیشگاه خدا است (و هم او داند که در آخرت به نیکوکاران چه چیزهایی عطاء خواهد کرد).»
قرار نیست از زن، مال، امکانات، رفاهیات و متاع زندگی دنیوی استفاده نکنید، بلکه باید از اینها استفاده کرد؛ منتها باید مواظب بود، که شهوت مرکب است و باید بر آن سوار شد نه آن را بر خود سوار کرد.
ترک شهوتها و لذتها سخاست
هر که در شهوت فرو شد برنخاست
فرو شد، یعنی غرق شد. ﴿وَلَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا [قصص: ۷۷] و نصیب مشخص است و باید استفاده کرد، اما مانند آدم بودن فضیلت است. اگرخلاف کردید، مثل آدم توبه کنید. خداوند به آدم و همسرش می فرماید: ﴿وَلَاتَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّٰلِمِين﴾ [بقره: ۳۵]: به این درخت ممنوعه نزدیک نشوید، که از ظالمان خواهید بود.
شیطان آن دو را وسوسه میکند و نزدیک میشوند و از بهشت خارج میشوند؛ آنگاه ﴿فَتَلَقَّىٰٓ ءَادَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَٰتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ﴾ [بقره: ۳۷]: آدم از خداوند کلماتی آموخت که چگونـه نافرمانیش را جبران کند و خداوند به او یاد داد که بگوید: ﴿رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا﴾ [اعراف: ۲۳]: پروردگارا، ما به خود ظلم کردیم، آنچه را که باید انجام میدادیم انجام ندادیم، ﴿ وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَـٰسِرِينَ﴾: اگر تو دست ما را نگیری و به ما کمک نکنی از زیان کاران خواهیم شد.
پیامبرﷺ فرمود: «كُلُّ بَنِي آدَمَ خَطَاء وَ خَيْرُ الخَطائين تَوّابون/ هر بنی آدمی خطاکار است و بهترین خطاکاران توبه کنندگان اند.» مثل آدم باید توبه کنیم، مثل آدم باید بندگی کنیم، و اگر این کار را کردیم به کمال میرسیم. باب شهوت، باب دیگری است که اگر انسان آن را کنترل نکند دری از درهای جهنم را به روی خود گشودهاست.
گر بر سر نفس خود امیری مردی
گر بر دگران خورده نگیری مردی
“باب شهوت” برتری دادن هوس برخداست، و برتری دادن هوای خویش بر هدایت رحمانیاست.
با دو قبله در ره توحید نتوان رفت راست
یا رضای دوست باید یا هوای خویشتن
برای مقابله با شبهات در عقیده و شهوات در دل، آیهی ۱۷۰ سورهی اعراف راه گشاست:﴿وَالَّذِينَ يُمْسِكُونَ بِالْكِتَـٰبِ وَأَقَامُوا الصَّلَوَٰةَ إِنَّا لَانُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ﴾: کسانی که کتاب هدایت را محکم گرفتهاند و اقامهی نماز میکنند؛ یعنی با تمسک به کتاب شبهات را میزدایند، و با اقامهی نماز شهوات را کنترل میکنند، اهل اصلاح میشوند، و ما اجر مصلحان را ضایع نمیکنیم.
اگر این آیه را در کنار آیهی ۵۹ مریم قرار دهید که میفرماید: ﴿فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَوٰةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَٰتِ﴾ اضاعهی نماز، یعنی کم توجهی به نماز و سبک شمردن آن، بستر و مقدمهای است برای پیروی از شهوات و نهایتش حیرت و سرگردانی است: ﴿فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا﴾ با این نگاه متوجه میشویم که مقابله با شهوات میتواند دری از درهای هفتگانهی جهنم را به روی انسان ببندد.
سومین در، در “غضب” است. قوهی غضب به تعبیر امام غزالی در کنار قوهی شهوت و قوهی عقل است. این قوهها را خداوند از روی فضل و کرم به انسان ارزانی داشته است؛ پس باید فرهنگ استفادهی درست از این نیروها را داشته باشیم و به تعادل برسانیم، چون از به تعادل رسیدن قوهی عاقله، انسان صاحب فضیلت حکمت میشود و از به تعادل رسیدن قوهی شهویه، انسان صاحب فضیلت عفت میشود، و از به تعادل رسیدن قوهی غضبیه، انسان صاحب فضیلت شجاعت میشود. این سه فضیلت جامع تمام فضایل هستند.
﴿وَالَّذِينَ لَا يَدْعُونَ مَعَ اللهِ إِلَـٰهًا ءَاخَرَ﴾ [فرقان: ۶۸]، انسانهای حکیم مشرک نمیشوند؛ ﴿وَلَا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ الُله إِلَّا بِالْحَقّ﴾ و قتل نفس نمیکنند و از قوهی غضبیه درست استفاده میکنند و شجاعت دارند؛ «وَلَا يَزْنُونَ» و زنا نمیکنند؛ قوهی شهویه را به تعادل رساندهاند و صاحب عفت شدهاند؛ ﴿وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ يَلْقَ أَثَامًا﴾:هر کسی که این کارها را انجام دهد از گناه کاران است. قوهی غضب کمترین پیامدش ضایع کردن حقوق مردم است؛ پس باید مهار شود و به کنترل درآید.
اما اصول گناهانی که انسان را به جهنم میبرد از نظر امام قیم عبارتاند از:” کبر”، که در تعریف پیامبرﷺ در حدیثی که امام مسلم روایت میکند آمده است: ﴿اَلكِبرُ بَطَرُ الْحَقِّ وغَمطُ النَّاسِ/ كبر نپذیرفتن حق و تحقیر مردم است. بی ارزش به دیگران نگریستن است و همیشه خود را از دیگران بهتر و برتر دانستن است، و این بسیار خطرناکاست.
کبر بود که ابلیس را ابلیس کرد؛ کبر بود که ابلیس را به جایی رساند که گفت: ﴿أَنَاخَيْرٌ مِنْهُ﴾: من از آدم بهترم: ﴿خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ﴾ [أعراف: ۱۲]: من را از آتش و او را از گل آفریدهای؛ مقایسهای مادی. به تعبیری که منسوب به عیسی (علیهالسلام) است که میفرماید: «كَم مِن جَسَدٍ صَحيح ووَجْهِ صَبِيحٍ وَلِسَانٍ فَصِيحِ غَدا بَينَ أطباقِ النّار يَصيحُ / چه بسیار جسمهایی که صحت کامل دارند، چه بسیار صورتهایی که زیبا هستند و چه زبانهایی که فصیح و بلیغاند که در روز قیامت از میان آتش جهنم داد و فغان آنها بالا میرود!»
کبر، انسان را ابلیس میکند، چنانکه ابلیس را ابلیس کرد. ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَـٰكُمْ﴾ [حجرات: ۱۳]، به هیچ دلیل هیچ کس حق ندارد خود را از دیگری برتر بداند. موضوعی که شیخ سعدی (رحمه الله) در آخر کتاب گلستان آورده که، شخصی وارد مسجد شد در حالی که شراب خورده بود و به محراب مسجد رفت. آنجا دستهایش را بالا برد و گفت: خدایا، مرا به فردوس اعلی ببر. کنارش عالمی نشسته بود و تسبیحات میخواند. گفت: خدایا، اگر او را به بهشت ببری، من بهشت را نمیخواهم. در حالی که «أَنينُ الْمُدْنِبِينَ أَحَبُّ إِلَى اللهِ مِن صِياحِ العابِدينَ/ نالهی انسانهای گناه کار نزد خدا ارزشمندتر از کبر و غرورانسانهایی است که با دو رکعت نماز فکر میکنند به اوج کمال رسیدهاند.»
دومین اصل از اصول معاصی، “حرص” است. حرص بود که آدم را دچار هبوط گردانید. امکانات فراوانی را خدا به آدم و همسرش داده بود و گفته بود که تنها به این درخت نزدیک نشوید، اما همهی آن امکانات را ندیدند و درخت را دیدند و نتیجه محروم شدن از همهی آن امکانات بود.
سومین اصل از اصول معاصی “حسد” است. حسد دردی است که ایمان را میخورد چنان که در حدیث به آن اشاره شده است: تمام حسنات و کارهای خوب انسان را حسد از بین میبرد، همچنان که آتش هیزم را میخورد و میسوزاند. حسد بود که یکی از پسران آدم را علیه دیگری شوراند و کار به کشتن و قتل نفس انجامید.
اگر انسان از شر این سه بلا، و سه رذیلت یعنی کبر، حرص و حسد در امان باشد از همهی گناهان در امان خواهد بود.
منبع: کتاب بوستان اهل دل