نگارنده: فرزان خاموشی
از دیرباز وجود شَر در زندگی بشر به عنوان چالشیترین پرسش بشر درباره وجود خدا مطرح بوده، بدین مضمون که با طرح این شبهه و سوال اگر خداوند قادر همهتوان، عالم همهدان، و خیر خواه و عادل محض است، چگونه اجازه داده و میدهد که بعضی انسانها در این دنیا با فلاکت و تیره بختی زندگی کنند. چگونه اجازه میدهد ظلم در حق انسانی صورت بگیرد اما برای رفع ظلم، خداوند اقدامی نکند. چرا باید شخصی به خاطر بیماری صعب العلاج رنج طولانی را تحمل کند و نهایتا از دنیا برود، چرا میلیونها انسان متحمل رنج و ویرانی ناشی از جنگ شوند، یا یک انسان دیوانه جان دهها و یا صدها نفر را بگیرد، چرا انسانهای بیشماری بر اثر قحطی و خشکسالی گرسنگی میکشند و میمیرند. اگر خدای خیرخواه وجود دارد، پس چرا اجازه میدهد بیگناهان متحمل درد و رنج شوند؟ و اینکه آیا با وجود این همه رنج همچنان میتوان از مشیت و حکمت خداوندی سخن گفت؟ و آیا اصولا همان گونه که اخوان ثالث به اعتراض پرسیده است: زمین گندیده، آیا بر فراز آسمان کس نیست؟ این مسائل وجود خدایی عادل، قادر ، حکیم، رحیم را به چالش کشیده و میکشد.
کسانی که این سوالات و اعتراضات را طرح میکنند، به دنبال این هستند که:
الف: صفات خداوند را محدود کنند به اینکه خدا، یا عالم مطلق، و یا قادر مطلق نیست. و یا این که خیر خواه محض نمیتواند باشد.
ب: اثبات ناسازگاری وجود شر و بدی با اصل وجود خدا. به این معنا که میگویند: یا باید خدایی باشد با جهانی خالی و بدون شر، یا اگر در جهان شری هست خود دلیلی بر عدم وجود خداست.
در این باب شخصیت هایی مثل موریس مترلینگ میگوید:
من هر چه فکر میکنم نمیتوانم قبول نماینم که یک خداوند کریم و با دل و قلب و با ذکاوت رضایت دهد که در این جهان موجودات ناقص الخلقه و یا بدبخت بیافریند نه حقیقت غیر از این است که به چشم ما میرسد و محال است که خداوندی که ما میپرستیم نادان و دیوانه باشد و قطعاً اصل موضوع در جای دیگری است که بدان پی نبرده و شاید تا ابد پی نبریم.
کاپلستون در مورد دیدگاه راسل و میل میگوید: این دو نفر آشکارا چنین میاندیشند که وجود شر و رنج در جهان ایرادی پاسخ ناپذیر در اعتقاد به خدایی که به خیرخواهی نامتناهی و قدرت مطلقه وصف شده است ایجاد میکند.
و فردریک کاپلستون هم میگوید:
وجود شر در جهان که یکی از ایرادهای عمده به خداشناسی مسیحی است اعم از اینکه این فرضیه پذیرفته یا رد شود به صورت یک واقعیتی بغرنج و لاینحل باقی میماند.
و اقبال لاهوری هم به وجود چنین دیدگاهی اشاره میکند و می گوید: چگونه ممکن است که میان نیکی و قدرت مطلقه خدا با حجم عظیم بدیهایی که در آفریدههای او وجود دارد سازگاری برقرار کنیم؟ این مسئله دردناک واقعا معمایی در خداپرستی شده است.(خدا و مسئله شر، ص ۱۵- ۱۶)
اعتبار یک دین، ارتباطی نزدیکی با توانایی آن دین در ارائه مقولاتی برای اندیشیدن درباره وجود شر برای پیروانش دارد.((تور هال)) اظهار میدارد که توانایی یا عدم توانایی در پاسخ دادن به مسئله دشوار شر، آزمون سنجش (( عقلانیت الهیات)) است.
از میان برهانهای جدی که اقامه شدهاند تا نشان دهند که خدا وجود ندارد هیچ یک مهم تر از برهان شر نبوده است. بشر با تجربه شر و تامل درباره آن، با مسئله سرنوشت ساز معنای زندگی، معنا و بی معنایی واقعیت مواجه میشود.(( هانس کونگ)) میگوید که مسئله شر (( پناهگاه الحاد )) است.
برای تبیین این موضوع به یک مورد تاریخی اشاره میکنیم.
در زلزله لیسبون ۱۷۵۵ مردی داستان عجیبی را بازگو کرد:«۴ تا بچهام و خانمم را از آوار بیرون کشیدم،کنار دیواری گذاشتم و بچههایم یکی پس از دیگری مردند و من جلوی خانمم آنها را دفن کردم، او گریه میکرد و گفت که«دفن شان نکن»،گفتم «آخر اگر دفنشان نکنم برای تو چه سودی دارد؟دیگر که زنده نمیشوند.»وقتی چهارمین بچهام را دفن کردم آمدم و دیدم که خانمم هم مرده است»همین جمله بود بود که ولتر پس از خواندنش گفت«دیگر بعد از این اگر کسی به خدا اعتقاد داشته باشد من میگویم که احمقترین احمقهای روزگار است».
شرور به دو نوع کلی تقسیم میشوند.
۱- شر اخلاقی
۲- شر طبیعی
شر اخلاقی شَری است که از ما انسانها نشات میگیرد: اعمال و افکار ظالمانه، تبهکارانه، و فاسدانه.
شر طبیعی شری است که مستقل از اعمال انسان رخ میدهد: بیماری، زلزلهها، طوفانها، خشکسالیها و غیره.
شیوههای مقابله با شر به سه نوع میتوان تقسیم کرد.
۱- انکار و ستیز با رنج
بعضی از انسانها وجود مشکلات را در زندگیشان از بیخ انکار میکنند. و از آن جهت که واقعیت را انکار میکنند باید مداوم خودشان را فریب دهند یا حواسشان را از واقعیت پرت کنند. این نگاه ممکن است در کوتاه مدت قدری حالشان را بهتر کند، اما در نهایت به یک زندگی پر از ناامنی روانی و روان رنجوری و سرخوردگی منجر میشود.
۲- گریز و قربانی انگاشتن خود
برخی در مواجهه با رنج و مشکلات بر این باورند برای حل مشکلاتشان هیچ کار نمیتوانند انجام دهند، حتی وقتی در واقع میتوانند. کسانی که خود را قربانی میدانند، انسانهای دیگر یا شرایط را مقصر مشکلات خودشان میدانند. این نگاه ممکن است در کوتاه مدت قدری حال شان را بهتر کند. اما در نهایت به یک زندگی پر از خشم و اندوه و تنهایی منجر میشود.
این روش از دو طریق صورت میگیرد:
_ فراموشی
_ فرافکنی
۳- پذیرش و تحلیل
در مسئله شَر دو دیدگاه کلی وجود دارد.
دیدگاهی که از بی معنایی بخشی از هستی؛ یعنی شر در زندگی انسان، میخواهند به بی معنایی کل هستی یعنی نفی خدا را نتیجه بگیرند.و نهایتا معضل شَر را حل نشده رها میکنند. زیرا با نفی خدا، شَر از میان نمیرود. و نتیجهای جز پوچی و بیمعنایی ندارد.
اما گروه دوم: میکوشند برای بخش ناخوشایند زندگی، معنایی هر چند از نظر مخالفان نپذیرفتنی ارائه کند. که پاسخهایی که به مسئله شر داده شده است در دو قالب دفاعیه و نظریه عدل الهی مطرح کردهاند.
در دفاعیه هدف رفع تعارض بین خداوند خیرخواه و رحیم و توانا با وجود شر در زندگی انسانها است.
در نظریه عدل الهی مصالحی که خدا به جهت آنها شر را تجویز میکند بیان میشود.
به گمان نگارنده هیچ پاسخی به این پرسش به تمامی قانعکننده نیست؛ اما هر پاسخی میتواند به بخشی از این سوال جواب دهد.
از میان پاسخهای دینی و عرفانی بسیاری که به مسألهی شر داده شده است، تیتروار عبارتند از:
۱- شر و بدی، لازمه عالم طبیعت
۲- شر و بدی، لازمه تعالیِ روح
۳- شر و بدی، امتحانِ الهی
۴- شر و بدی، کیفرِ گناهان
۵- شر و بدی، پاک کننده گناهان
۶- شر، لازمهی محبّتِ خداوند
۷- شر و بدی، لازمه خیرهای برتر
۸- شر و بدی، مبدأ خیرات
۹- شر، معلولِ جهل
۱۰- شر، لازمهی اختیار
۱۱- جبران شر و بدی در عالم دیگر
One Comment
سعید
سلام
مطلب بالا تا حد زیادی منصفانه بود اما یه نکته جاش خالی بود و اون اینکه:
برهان شر واقعا میتونه نفی خدا رو اثبات کنه البته خدای ادیان ابراهیمی رو بیشتر زیر سوال میبره.
از نگاه من چیزی که مطلب آقای خاموشی کم داشت اینه که میشه به شر نگاه بهتری داشت و اون اینکه شر در دنیا برای این هست که ما بتوانیم با اون مقابله بکنیم چه شرهای طبیعی و چه شرهای غیر طبیعی مانند زلزله آتشفشان و سیل و انواع بیماری.
انسان تونسته با تلاش برای همه اونها و یا برای اکثر اونها راه حل پیدا بکنه و با اونها مقابله کنه.
و برای شر های غیر طبیعی هم مانند ظاامان و تبهکاران نیز با وضع قوانین و سیستم قضایی و حکومت های مردم سالارانه و عادلانه توانسته تا حد زیادی مقابله کنه.
متاسفانه ادیان ابراهیمی انسان رو در برابر این شر ضعیف و ناتوان توصیف میکنند لذا متدینین به ادیان ابراهیمی معمولاً مظلوم مفلوک فقیر و ظلمپذیر خواهند بود.