نویسنده: نوره بنت مسفر سعد القرنی
فرزندانم و آزادی شخصیشان
پرسش:
من خیرخواه فرزندانم هستم، آنان را نصیحت میکنم، پیگیر آنان هستم، به آنان اهمیت میدهم، اما مشکل این است که آنان اهمیتی به کارهای من نمیدهند و قدردان تلاشهای من نیستند، و این نگرانیهای مرا دخالت در امور شخصی خود میدانند. از طرفی آنان نیز باید آزادی شخصی خود را داشته باشند. بهترین راهحل برای رفتار با آنان چیست؟
پاسخ:
کاش حداقل یک مثال زده میشد تا موضوع روشنتر میگردید، زیرا آزادی شخصی نزد پدر و مادر یک معنا دارد و نزد فرزندان معنایی دیگر!
برخی از والدین در هر کار کوچک و بزرگ فرزندانشان دخالت میکنند! و به آنان اجازه نمیدهند امور شخصی خود را اداره کنند و با وجود نیاز روحی آنان به مستقل بودن، اعتماد به نفس، درک موهبتهای ذاتی خود، عرصه را بر آنان تنگ میکنند و در نتیجه این دسته از پدر و مادرها بنا بر تصوری که از معنای آزادی دارند چنان که باید به فرزندانشان حق آزادی را نمیدهند؛ در مقابل، فرزندان نیز باید بدانند که در محیط خانواده و منزل آزادی مطلق برای آنان وجود ندارد در غیر این صورت خانه از شدت هرج و مرج به جنگل تبدیل میشود و منجر به تضییع حقوق و تکالیف و تداخل اهداف میگردد.
راهحل، میانهروی است، نه افراط و نه تفریط. باید به نکات زیر توجه داشت:
– محبتی که انگیزة اصلی ارتباط بین شما و فرزندانتان به شمار میآید نباید به ترسی بزرگ و نوعی سلطه تبدیل شود. این برای آنان آزاردهنده است و آنان را خسته و شخصیتشان را متزلزل میسازد، بهگونهای که نتوانند هیچ تصمیمی بگیرند.
– هر یک از فرزندان باید آگاه باشند که آزادی آنها به عنوان عضوی از خانواده باید در حیطة حدود و ضوابطی باشد و تنبیهاتی برای مخالفت با این ضوابط در نظر گرفته شود.
– هر کدام از فرزندان میتوانند بین دو تا سه ساعت در روزهای تعطیل و یک ساعت در روزهای مدرسه از دستگاههای هوشمند استفاده کنند و بعد از ساعت ۷ شب استفاده از این ابزار منع شود. آزادی در انتخاب زمانبندی این ساعات و تعیین زمان شروع و پایان با آنهاست.
– تمام دستگاههای هوشمند باید به هنگام شنیدن صدای اذان و آماده شدن برای نماز مسجد خاموش شود.
– رفتن به مدرسه نباید محل بحث باشد، اما او میتواند غذای مورد علاقهاش را برای صبحانه یا شام انتخاب کند.
(در فصل اول چگونگی وضع قوانین با مشارکت فرزندان آورده شده است.)
– دادن آزادی عمل به فرزندان (در اموری که قوانین شامل آن نمیشود) و اجازه دادن به هر یک از آنها برای ادارة امور شخصی خود در زمانی که مناسب آن باشد، و دادن آزادی به آنها در روش اجرای امور شخصی خود، و فرصت دادن به آنها برای تصمیمگیری، مانند اینکه یکی از آنها مکان تفریح روز جمعه را انتخاب کند، یا به هنگام عید، هدیة مخصوص خود را انتخاب نماید، زیرا او کسی است که نتیجة تصمیمگیری خود را متحمل میشود. تمام این امور حس مسؤولیت را در فرزندان ارتقا میدهد.
– کارهایشان را به جای آنها انجام ندهید، از زبان آنها سخن نگویید، بلکه اجازه دهید سخن بگویند و آنچه در دل دارند را ابراز کنند و برای آنها سکوت کنید، نظراتشان را قبول کنید، زیرا هر فردی این حق را دارد که افکار و آرای خود را هر چه هم که باشد ارائه دهد و آنها را با تو به بحث بگذارد.
– با آنان همچون دوستتان رفتار کنید؛ باب گفتوگوی آرام و محبتآمیز را با آنها باز کنید تا بتوانند قلبهایشان را بر روی شما باز کنند و شما را در دردها و آرزوهایشان شریک بدانند، این امر به شما فرصت میدهد تا اشتباهات و تصورات آنها را اصلاح کنید.
– مبادا شأن خود را نزد فرزندانتان پایین بیاورید، زیرا وقتی شأن تو حفظ شود، اعتماد آنها به تو و درایت و حکمت تو نیز محفوظ میماند و میتوانید آنها را از کارهای ناپسند باز دارید.
– با آنها بداخلاق و سختگیر نباشید، زیرا در این صورت به درجة بیمبالاتی و بی توجهی میرسند و هیچ کدامشان به شما اهمیت نمیدهند و از تنبیه نمیترسند و در حضور تو فرمانبردار و منضبط هستند و در نبودت برخلاف این میباشند. بنابراین بداخلاقی شما امری خطرناک است، باید با آنها مهربان باشید و به احساسات و احوال آنها ارج بنهید، البته منظور این نیست که آنها از داشتن انضباط و اجرای قوانین معاف باشند، بلکه مقصود انتخاب بهترین روشهاست تا امر مطلوب حاصل شود.
خداوند شما را توفیق دهد و به شما و فرزندانتان خیر و نیکی برساند!
دخترم از من نمیپذیرد:
پرسش:
دختر من ۱۱ ساله است و مرا قبول ندارد، با اینکه در خانوادهای سنتی زندگی میکنیم، خیلی وقتها او را عایشه صدا میکنم (اشاره به عایشه، همسر پیامبر ص) اما فایدهای ندارد و میبینم که از دوستانش تقلید میکند و پیش آنها به علاقة خود به ورزش ژیمناستیک افتخار میکند. این امر بسیار مرا متاسف کرده است. چگونه میتوانم کاری کنم که مرا بپذیرد و بتوانم ارزشها را در وی تقویت کنم مخصوصا خودمراقبتی؟
پاسخ:
نظرت چیست که ابتدا با ساختن یک رابطة مثبت با دخترت شروع کنید تا بتوانید در او تاثیرگذار باشید؟ یک اصل طلایی در تربیت وجود دارد که میگوید: «هر چه شکاف بین مربی و کودک کمتر و تنگتر باشد، قدرت حمایت و تاثیر وی در کودک بیشتر است، بر عکس این موضوع هم درست است.»
در اینجا شما باید پلهای ارتباط و تفاهم بین خود و دخترتان بسازید و رابطهای مثبت مبنی بر دوستی و اهتمام به همدیگر ایجاد کنید تا بتوانید امیال وی را بفهمید و در او تاثیرگذار باشید و ارزشها را در وجود او تقویت کنید، این امر شاید با پیروی از مراحل زیر امکانپذیر باشد:
– بیست دقیقه در روز را همچون یک دوست با دخترتان صحبت کنید (بدون هیچ نصیحت یا راهنمایی و امثال آن)، به این صورت که انجام کاری شما دو نفر را گرد هم آورد، مثلاً یک ورزش سبک در خانه، یا پیادهروی در حیاط منزل. همچنین این گفتوگو میتواند در حین خوردن غذا یا رفتن به بازار یا از این قبیل کارها باشد. این امر موجب میشود تو را به خود نزدیک بداند و محبت تو را صادقانه احساس کند.
– دختر شما نیاز دارد که او را مهربانانه لمس کنید، پس صبحها هنگامی که از خواب برمیخیزد از دست کشیدن به سر او دریغ نکیند، و قبل از ترک منزل او را در آغوش بکشید و بعد از بازگشت به خانه نیز همچنین، پنج بار در روز او را با عشق و افتخار ببوسید، آهسته بر پشت او بزنید و از او بپرسید در مدرسه چه کار کرده و به او چه طور گذشته است.
الگوی ما در این زمینه رسول خدا ص است: «به هنگام دیدار با انصار بر کودکانشان سلام میکرد و دست بر سر آنان میکشید.[۱] از ابوهریره نقل است: رسول خدا ص حسن بن علی را بوسید و اقرع بن حابس تمیمی نیز او بود. با دیدن این صحنه، گفت: من ده پسر دارم تا بهحال یکی از آنان را نبوسیدهام. رسول خدا ص نگاهی به او کرد و گفت: «کسی که مهربانی نکند، مهربانی نمیبیند.»[۲]
– روزانه پنج مورد از رفتارهای خوب او را هر چند هم که در نظر شما ناچیز باشد بستایید. (مثلاً بگویید تو خیلی خوب هستی چون نمازت را سر وقت میخوانی.) همچنین از ظاهر او نیز تعریف کنید. (مانند چشمها، لبخند، و مانند آن.)[۳] تحسین کردن، روحیة او را بالا میبرد و نکات مثبت موجود در او را تثبیت میکند. این یک وسیلة تربیتی است که نیاز او به قدردانی را برطرف میکند.
– به او خوب گوش دهید، و بیآنکه نظر خود را به او تحمیل کنید یا حرفش را قطع کنید در مقابل او سکوت کنید تا اعتماد میان شما افزایش یابد؛ این امر باعث میشود که گفتوگوهای بیشتری را در موضوعات گوناگون داشته باشید.
– شرکت دادن وی در کارهایی که دوست دارد، مثل نقاشی یا رنگآمیزی و آویزان کردن اثر او در اتاق خودش.
– استعدادهای او را کشف کنید و آنها را پرورش دهید (مانند دکوپاژ، تزئین کیک، خیاطی، قلابدوزی، عکاسی، …) میتوانید او را در مراکزی که دورههای آموزشی در این زمینهها ارائه میدهد نامنویسی کنید. او نیاز دارد که دستاورد خود را احساس کند، پس شما باید در این زمینه او را یاری کنید، عدم تمایز و برجستگی کودک در هیچ زمینهای و مهارتی، در این مرحلة سنی، ممکن است احساس نقص و بیلیاقتی را در او ایجاد کند.
– بعضی مشکلات خود را با او در میان بگذارید و نظرش را بخواهید، نظر او را ارج بنهید حتی اگر ناچیز و بیمعنی باشد.
مدت زمانی را به این شیوه ادامه بدهید تا ببینید که دخترت کمکم دارد سفرة دلش را برای شما باز میکند و غمهایش را به شما میگوید. در اینجا شروع به تقویت ارزشها در وجود او کنید و مواظب باشید که به او فشار نیاورید؛ نصیحت را با عطوفت در هم آمیزید؛ از روشهای متنوع در راهنمایی او استفاده کنید (بر حسب شرایط پیرامون و حال دخترتان). ارزشها تغییر نکردهاند اما یک مربی نیاز دارد که از روشهای طبیعی و تکیه بر شیوههای سنتی در تثبیت و درونسازی ارزشها صرف نظر کند. او نباید فراموش کند که زمانه عوض شده و هر دورهای ویژگیهای خود را دارد؛ در نتیجه شیوة تربیت و درونسازی ارزشها نیز مطابق با این تغییرها عوض میشود. یک بار راهنمایی با کلماتی سریع و توضیحی خودجوش انجام میشود (فلانی هر وقت مرا میبیند لبخند میزند، یا هر وقت چیزی از او میخواهم سریعا انجامش میدهد) و یک بار با شرح و توضیح مفصل، گاهی با روشی پوشیده و گاهی با ترغیب، گاهی از طریق نقشآفرینی و گاهی دیگر با داستانگویی. سعی کنید روش ارائة ارزشها، روشی جذاب باشد. روش قصهگویی موجب برانگیختن واکنشها و احساسات در کودک میشود و ممکن است دختر شما با شخصیت داستان همزاد پنداری کند و خود را جای آن ببیند و با او تعامل کند. با وجود همة اینها شما باید صبر و استقامت، و خوشرفتاری را در دستور کار خود قرار دهید و از خداوند متعال برای دخترتان یاری، درستکاری و صلاح دخترتان را بخواهید، او سرپرست همه و توانای مطلق است.
کودکان من و ضعف اعتماد به نفس در آنان
پرسش:
فرزندان من با وجود اینکه در کنار عذاب الهی از پاداش الهی نیز برای آنها میگویم، اما بسیار از عذاب میترسند، و فکر میکنند تمام کارهایشان اشتباه است و اعتماد به نفس ندارند. من به شیوههایی برای تقویت اعتماد به نفس آنها نیاز دارم، به گونهای که بیش از حد نترسند. آنها کودکانی بین ۶ تا ۸ ساله هستند، من از روش تحسین و ستایش و دیگر راهها نیز استفاده کردهام اما میترسم در آینده افرادی متزلزل باشند!
پاسخ:
در ابتدا، خواهر گرامی، شما باید از ترساندن فرزندان خود از خداوند پرهیز کنید، شاید در این کار زیادهروی کردهاید، زیرا کودکان روح لطیفی دارند و ممکن است اثر عکس روی آنها گذاشته باشد؛ پس باید جانب ایجاد رغبت و ذکر پاداش الهی در صحبتهای شما با آنها بیشتر باشد.
شاید عدم اعتماد به نفس کودکانتان باعث شده از هر رفتاری بترسند و آن را اشتباه بدانند؛ پس سعی کنید این احساس را در آنها کاهش دهید و افکار آنان و این عقیده که باید رفتارهایشان کاملاً عاری از اشتباه باشد را اصلاح کنید، زیرا که همة ما اشتباهاتی داریم.
در اینجا به ذکر مراحل و گامهای تقویت اعتماد به نفس کودکان میپردازیم:
به کودک خود بفهمانید که شما به تواناییهای او اعتماد دارید (واقعا در عمل و نه فقط در حرف) و میتوانید به او مجال و فرصت دهید تا برخی کارها و فعالیتهای مناسب با سنش را انجام دهد؛ او را تشویق کنید و روحیهاش را بالا ببرید، مثلاً برخی کارهای منزل را به او بسپارید، مانند مرتب کردن اتاق خواب یا نوشتن مایحتاج روزانة آشپزخانه، و از اینکه کاری فراتر از توانش از او بخواهید بر حذر باشید، زیرا که این گونه احساس ناتوانی و ناامیدی میکند.
به خاطر رفتار بدی که از او سر زده، از کودک خود انتقاد نکنید و صفتی ناپسند به او نچسبانید، بلکه از رفتار وی انتقاد کنید. به جای اینکه بگویید: «تو پسر کمسلیقه هستی» بگویید: «رفتار همراه با کمسلیقگی تو با برادرت، احساسات او را خدشهدار کرد.» یا «عزیزم، من تو را دوست دارم اما از این رفتارت خوشم نیامد.» یا «تو پسر خوشاخلاقی هستی، پس چطور به من دروغ گفتی؟»
همیشه به او بگویید که دوستش دارید و او برای شما خیلی عزیز است؛ تمام رفتارهای مثبتش را تحسین کنید، هر چند هم در نظرتان کوچک آید، مثلاً اگر اسباببازیهایش را مرتب کرد، به او بگویید که چقدر پسر مرتب و منظمی است، و اگر یکی از اسباببازیهایش را به برادرش داد، او را با صفت خوشاخلاقی و بزرگواریاش تحسین کنید.
با کلمات حاوی بار مثبت با او سخن بگویید. به جای اینکه بگویید: «از برادرت دور شو» بگویید: «بیا این جا بازی کن.»
اگر از او کمک خواستید، برای او به طور مفصل توضیح بدهید که چه چیزی از او میخواهید: «لطفاً اسباببازیهایت را از سر راه بردار و در جعبة اسباببازی بگذار.»
هر بار که به شما کمک کرد، از او تشکر کنید، هر چند که کار سادهای کرده باشد. او را به تصمیمگیری تشویق کنید و نظرش را بپرسید، و در برخی امور از نظرش استفاده کنید.
قصهها جادوی عجیبی دارند، چرا که بر روش تفکر کودک و رفتارهای او تأثیر میگذارند، پس سعی کنید روزانه یک قصه به همراه کودکتان بخوانید؛ گاهی قصهلإ راهحل مشکل را به کودک میدهد یا مقداری آرامش و اعتماد به نفس به او میبخشد، و بعضی مهارتها و تجربیات را در وی پرورش میدهد.
خداوند به تلاشهای شما برکت دهد، و چشمتان را به صلاح فرزندانتان روشن نماید!
دختر من شیفتة مشاهیر و قهرمانان فیلمهاست.
پرسش:
من مادری هستم که در حال تقویت خودمراقبتی در کودکم هستم، و کوششم بر این است که الگوی خوبی برای او باشم. شبکهها و برنامههایی را که ترس آن دارم که حیای او را خدشهدار کنند، قفل میکنم اما بعضی وقتها وقتی از مدرسه باز میگردد، دوستانش در مدرسه دربارة فلان فیلم یا فلان سریال و صحنههای زشتی که در آنهاست با او سخن گفتهاند، همچنین تعریف آنها از قهرمان آن فیلمها یا مشاهیر برایش میگویند و او را تشویق میکنند که مثل آنها رفتار کند، در نتیجه دخترم شیفتة این شخصیتها شده است. چگونه جلوی تأثیرپذیری دخترم از صحبتهای دوستانش را بگیرم؟
پاسخ:
وقتی به شما میگوید که او چیز نامناسبی از دوستش شنیده، نباید واکنش نشان دهید تا سخنانش را ادامه دهد و همه چیز را به شما بگوید.
به او کمک کنید تا تفکر انتقادی داشته باشد و بتواند رویدادها و اخبار و رفتارهایی را که میبیند ارزیابی نماید و بتواند درست و غلط و خیر و شر آن را توضیح دهد، این امر از طریق آموزش دادن طرح پرسش دربارة شنیدههایش ممکن است (چه چیزی؟ چرا؟ چگونه؟ کی؟ کجا؟ چه کسی؟) سپس دربارة پاسخ این پرسشها با او صحبت کنید، مثلاً:
از چه چیزی در رفتار فلانی خوشت میآید/ بدت میآید؟
توقعی چه چیزی را داری؟ چرا او خوب/ بد است؟
چرا این حرف را میزند/ این کار را میکند؟
چگونه میتوانیم از … مطمئن باشیم؟
چگونه این با …. ارتباط دارد؟
چه زمانی ممکن است این اتفاق بیافتد؟
چه کسی از …. سود میبرد؟
نکته نظرش دربارة آنچه شنیده است را بپرسید، آیا آن را به عنوان یک حقیقت قبول دارد یا مجرد یک نظر است؟ آیا او با آن موضوع موافق است یا مخالف؟ چه دلایلی بر گفتهاش دارد؟ چه فرقی بین این موضع و موضع دیگر است؟ چه نتایج و عواقبی بر این امر مترتب است؟
در مقابل شما باید پاسخهای او را تماماً درک کنید، هر چند سطحی باشد؛ همچنین باید تمامی سؤالات وی را با سعة صدر دریافت نمایید و به خوبی به او گوش دهید، قبل از پاسخ دادن به او وقتی برای فکر کردن و بحث دربارة آن بدهید؛ تفکر منتقدانه، مهارتی نیست که به آسانی آموخته و توسعه یابد، او در شما و خود نیاز به صبر و استقامت دارد تا به اذن خداوند تبدیل به متفکری منتقد شود.
به او یاد بدهید که پشت تمام آنچه شنیده یا در صفحات دیده، از زیبایی و دلربایی بازیگران و ستارهها (سلبریتیها)، اسباب مختلفی وجود دارد: از آن جمله، کار گروهی حرفهای از افرادی همچون هنرمندان گریم، آرایشگران، طراحان لباس، و مربیان و برنامهریزان شخصی آن بازیگران میباشد … با او از ترفند و نیرنگهای سینمایی بگویید که فیلمسازان به کار میبرند تا بازیگر و نقش اول فیلم، زیباتر و شجاعتر از آنچه هست به نظر آید و عامل جذب بینندگان به آن فیلم یا سریال باشد.
همچنین میتوانید از اسلوب قصه دربارة قهرمانان واقعی استفاده کنید تا این گونه شیفتگی فرزندتان به مشاهیر و قهرمانان فیلمها درمان گردد. قهرمانان امت ما در طول تاریخ، زیباترین داستانها را پدید آوردهاند. از آن جمله:
نعمان بن بشیر: او اولین فرد متولد شده از انصار بعد از هجرت پیامبر بود. در ماه جمادی الاولی از سال دوم هجری به دنیا آمد و هنگام فوت رسول اکرم ص ۹ ساله بود. از احادیثی که او روایت کرده است: «حلال مشخص است و حرام نیز مشخص است، و آنچه بین این دو میباشد شبههناک است …»
صحابی مجاهد، اسماء بنت ابیبکر ذات النطاقین: هنگامی که مسلمان شد چهارده ساله بود و در راه هجرت از مکه به مدینه توشة رسول خدا را حمل میکرد، چون خواست توشهدان را گره بزند طنابی برای این کار نیافت پس شال کمر خود را دو نیم کرد و با یکی توشهدان و با دیگری مشک را بست، از آن به بعد «ذات النطاقین» نامیده شد. پیامبر اکرم برایش دعا کرد که خداوند در عوض کار او در بهشت دو لباس (دو شال) به او بدهد. [۴]
معاذ بن الجموح ۱۳ ساله و معوذ بن عفراء ۱۴ ساله: ابوجهل را در غزوة بدر کشتند در حالی که فرماندة مشرکین در آن زمان بود.
زید بن ثابت ۱۳ ساله: وی کاتب وحی بود و زبان سریانی و یهودی را در ۱۷روز فراگرفت و به مترجم قرآن تبدیل شد. کتاب خدا را حفظ کرد و در گردآوری آیات قرآن شرکت داشت. [۵]
به او شجاعت بیاموزید و اعتماد به نفس به او بدهید تا بتواند به دوستش بگوید که او دیدن و شنیدن این جور چیزها را دوست ندارد. (یکی از دختران نه آهنگ گوش میداد و نه سریال میدید، دوستانش به محض اینکه او نزد آنها میآمدند صحبت دربارة این چیزها را به احترام او متوقف میکردند.)
خداوند به شما توفیق خیر دهد و در تربیت نیک دخترتان یاری کند!
[۱] . حدیث موقوف، صحیح ابن حبان (۴۶۴).
[۲] . بخاری (۵۶۵۱) باب ادب.
[۳] . بناء علاقة ایجابیة مع الأبناء، مصطفی أبو سعد.
[۴] . مقالهای تحت عنوان: الشباب فی السیرة النبویة، طریق الاسلام.
[۵] . مقاله «قادة صغار لکنّهم کبار» الالوکة.