نویسنده: ابراهیم کامران پور
ب) تفاوتها از لحاظ روحیه
از دیدگاه افراط گرایان:
برخی در زمینه کاستی مغز و توان هوشی زن، به افراط گراییده و گفتهاند: «زنان مغز ندارند، اگر سر کوچکشان را پر کنیم، از کار میافتد. شناختهای فکری برای زن به بهای از دست دادن ویژگیهای زنانه ارزشمند پدید میآید. زنان با هوش نازا هستند و همه ناظران تأیید میکنند که زنان باهوش صفات و حالات مردانه دارند.»
عدم رشد عقلی در برخی اندیشهها، از بزرگترین نقطه ضعفهای شخصیت زن به حساب آمده است؛ امری که به نا استواری و غیر قابل اعتماد بودن شخصیت وی میانجامد و سبب میشود دیر یا زود نتواند معنویات و کمالاتی را که به دست میآورد، نگاه دارد و در اثر دخالتهای عاطفی، عقل از مسیر خودش انحراف یابد.»
از نظر دکتر پل زولیوس موبیئوس، ناتوانی ذهنی یا ضعف فکر زن نه فقط واقعیت، بلکه ضرورت است و نه تنها مواهب فکری زن از مرد کمتر است، بلکه آنها را بسیارسریعتر از دست میدهد. سر زن كوچکتر از سر مرد است و سر كوچک بهطور طبیعی مغز کوچک را در خود جای میدهد. ضعف فکری او را از استدلال دور میکند.»
در نظر اگوست کنت،«مرد برای اندیشیدن ساخته شده است و زن برای دوست داشتن.»
از نظر روسو، تقریباً تمام دخترها خواندن و نوشتن را با اکراه میآموزند، اما کاربرد سوزن را همیشه داوطلبانه یاد میگیرند. هیچ هنری را نه دوست دارند و نه یاد میگیرند. وهیچ نبوغی هم ندارند.»
از دیدگاه پرودون، زن حد وسط میان مرد و دنیای حیوانی است و به خودی خود، علت وجودی ندارد. او زمانی که هوش خود را به کار گیرد، زشت و دیوانه میشود.»
پل بروکا میگوید: نباید از نظر دور داشت که زن بهطور متوسط، کم عقلتر و کم هوشتر از مرد است، و ممکن است درباره این تفاوت مبالغه شده باشد، اما در هر حال تفاوتی واقعی است. بنابراین، میتوان فرض کرد که کوچکی مغز زن در عین حال، تابع کهتری جسمانی و کهتری فکری اوست.»
ژرژ ساند، که خود زن است، زن را بهطور ذاتی احمق میداند، و لامند آن را مجسمه زنده حماقت به حساب میآورد.»
ایپولیت تن میگوید: اگر استدلال، اندیشه و هوش را در اختیار زن بگذاریم مثل آن است که چاقویی را به دست بچه بدهیم.
برخی تفاوتهای روانی بین دو جنس که متخصصان علم روانشناسی مطرح کردهاند؛ عبارت است از: دختران در روابط بین فردی و در رابطه با جنس مخالف، حساستر و حسودتر از پسراناند؛ کنجکاوی و خیال پردازی در دختران و زنان بیش تر از مردان است. اعتماد به نفس در مردها بیشتر از زنان است.
زنان به اصولی چون نظافت، ادب و وقار، جدیت و اطاعت بیشتر پایبندد و در به کارگیری عواطف، همدردی، همکاری اجتماعی، دگر خواهی و صمیمیت زنان بر مردان برتری دارند. حال آنکه مردان بیشتر از زنان، استقلال طلب و سلطهجو هستند و رقابت، مقاومت و سرکشی در میان آنها رایجتر است.
پسران از کودکی از نظر فیزیکی و کلامی معمولاً پرخاشگرتر از دختران رفتار میکنند. گرایش به دین در میان زنان بیشتر از مردان است و در امور دینی فعالیت بیشتری دارند؛ اخلاق پسران بیشتر بر مبنای عدالت و اخلاق دختران بیشتر بر اساس مراقبت شکل میگیرد. زنان از مردان عاطفیتر هستند. واکنشهای عاطفی خشم و کنجکاوی در بین پسران بیشتر از دختران دیده میشود.
مردان به ارتباطهای فعالیت مدار توجه بیشتری دارند. در حالی که انرژی روانی دختران بیشتر متوجه درونی و عاطفی است و به جنبههای ارتباطی توجه بیشتری دارند. زنان هیجانیتر از مردان هستند.
در زنان عنصر وابستگی، بیشتر و در مردان استقلال خواهی بیشتر است. عشق برای زنان یک ارزش است و آنها در روابط جنسی به آغوش گرم و آکنده از محبت نیاز دارند. حال آنکه عشق در مرد با ارائه محبت، نمود پیدا میکند.
زنان و مردان هر دو میل به تسلط بر هم دارند زن از طریق تسلط قلبی و معنوی و مرد از طریق تسلّط آمرانه. مرد میخواهد به ظاهر فرمان دهد و زن اطاعت کند ولی زن میخواهد از طریق زنانگی یعنی جمال و محبوبیت در قلب مرد نفوذ کرده و بر او مسلط شود. معمولاً زنان درونگراتر و مردان برون گراتر هستند.
از لحاظ علمی:
پس از شش هفته اول بارداری، جنس جنین مشخص میشود و مغز نیز در آغاز دوره رشد، در جهت نر یا ماده شدن متمایز میشود. از طرفی، رفتار هر جنس تحت تأثیر سیستم غددی و عصبی قرار دارد. در این صورت، به تدریج و در دورههای مختلف رشد جسمانی، تفاوتها و تضادهای شدیدی میان زن و مرد آشکار میشود و چون میان روح و جسم رابطه و اثرگذاری دوسویه وجود دارد، تفاوتهای جسمی میان زن و مرد، سبب تفاوت در روح و روان آن دو نیز میشود.
به بیان دیگر، «رشد جسمی و آثار و ظواهرلازم آن بر روان آدمی هم اثر میگذارد و مجموعه وجود و شخصیت هرکس را دم ساز و هم ساز میسازد.» از نظر روانی، دختران نسبت به پسران رشد هیجانی سریعتری دارند.
تقریبا رشد عاطفی دختران ۱۲ ساله، به میزان پسران ۱۴ ساله است. بهطور کلی، زنان بیشتر از مردان رفتارهای عاطفی دارند و بیشتر تحت تأثیر عواطف هستند؛ حتی نوع عواطف زن و مرد نیز با هم متفاوت است. «احساسات مرد، نیاز آمیز و احساسات زن، نازخیزاست. احساسات مرد، طالبانه و احساسات زن، مطلوبانه است.»
پسران بیشتر، پرخاش گرند. آمار بزهکاران و جنایتکاران در سراسر جهان نشان میدهد که همیشه شمار مردان بزهکار از زنها بیشتر بوده است. زنان بیشتر پرخاشگری کلامی دارند و حال آنکه مردان بیشتر برخوردهای فیزیکی میکنند. البته باید دانست که زنان اگر چه زودتر عصبانی میشوند، ولی در مقایسه با مردان، کمتر به رفتارهای پرخاشگرانه میپردازند و تحمل بیشتری از خود نشان میدهند.
دختران در برابر هم بازیهای پسر یا دختر خود، تسلیم پذیرترند، در حالی که پسران تسلیم پذیری کمتری از خود نشان میدهند. نوع دوستی، توجه به دیگران، صمیمیت و پشتیبانی از دیگران از ویژگیهای زنها است. علاقه به زیبایی، توجه به مسائل دینی و اجتماعی در زنان بیشتر از مردان است، در حالی که مردها معمولاً به جنبههای سیاسی و نظری علاقه دارند.
زنان بیشتر از مردان نفوذ پذیرند و خیلی آسانتر از مردان تحت تأثیر قرار میگیرند و تغییر عقیده میدهند. زنان در دوستی، علاقهمندتر میشوند و عاطفیتر برخورد میکنند، در حالی که دوستی مردان قویتر و عمیقتر است. زنان بیشتر از مردان از واژگانی که زمینه و محتوای احساسی و عاطفی دارند، استفاده میکنند.
دختران نوجوان در مقایسه با پسران نوجوان، عزت نفس ضعیفتری دارند و انتظارهایشان از زندگی پایینتر است و از نظر اعتماد به نفس و اعتماد به تواناییهای خود نیز در سطح پایینتری قرار دارند. در هوش و دیگر استعدادها نیز تفاوتهای بنیادین دارند.
رشد هوشی دختران معمولاً از طریق زبان آموزی شروع میشود، در صورتی که رشد هوشی پسران با مهارتهای عملی صورت میگیرد.
دختر بچهها بیشتر در آزمونهای کلامی موفق میشوند؛ حال آنکه موفقیت پسران، بیشتر در زمینههای عملی است. در استعدادهای ریاضی، پسرها بهتر از دختران هستند، ولی در کارهای دستی، به ویژه در کارهایی که به چالاکی انگشتان نیاز دارد، دختران بهترند.
دختران دانشجو یا دانش آموز نمرههایی میگیرند که پراکندگی کمتری دارد. در عوض، نمره پسران از پراکندگی زیادی برخوردار است.
به بیان دیگر، دختران معمولاً در حد وسط قرار دارند، ولی دارندگان بدترین و بهترین نمرهها معمولاً پسرها هستند.
منبع: کتاب پاسخ به شبهات زنان در اسلام