محمد، پیامبر صلح
(معرفی و مروری بر کتاب «محمد پیامبر صلح، در میانه جدال امپراطوریها» اثر حوان کول)
(Muhamad: Prophet of Peace Amid the Clash of Empires: Juan Cole)
سخنران: حمید انتظام
تهیه و تلخیص: فائزه دانیالی
حاجت به شرح نیست که امروزه، اسلام هراسی در جهان غرب و سرتاسر دنیا در نتیجه اقدامات ترورریستی برخی مسلمانان و … در حال افزایش است. بسیاری از رسانههای مروج اسلام هراسی و نویسندگان غربی، بر این باورند که اسلام یک آئین خشن و خشونت پرور است و اگر مسلمانان دست به اعمال تروریستی میزنند، دلیلی جز این ندارد که از دین و کتابی الهام میگیرند که خشونت را مقدس میداند.
در سال ۲۰۱۸، پژوهشگر آمریکائی به نام پروفسور حوان کول استاد تاریخ دانشگاه میشیگان کتابی منتشر کرد که این کلیشه رایج در جهان غرب را به چالش کشید. عنوان کتاب ایشان، «محمد پیامبر صلح، در میانه جدال امپراطوریها» است. منظور از امپراطوریها در کتاب ایشان، دو ابر قدرت روزگار بعثت پیامبر در قرن هفتم میلادی، یعنی امپراطوری ساسانی و امپراطوری روم است. در آن زمان یک جنگ جهانی بین این دو ابر قدرت جریان داشت که از جنگ جهانی اول و دوم در قرن ببیستم، هیچ چیز کم نداشت. جنگ ۲۵ الی ۳۰ ساله میان ایران و روم در آن زمان، یکی از خونینترین جنگها در تاریخ بشریت است و بعثت پیامبر اسلام هم در میانه آن جنگها بود. به گفته پروفسور کول، محمد در میانه جنگ آن دو ابرقدرت، به دنبال ایجاد و استقرار یک بدیل بود: بدیل صلح و این پروسه محمد بود. در این نوشتار، به معرفی و بیان چکیدهای از این کتاب و آراء پروفسور کول پرداخته میشود. پژوهشگری که علائق اسلامی نداشته و نمیتوان وی را به تعصب و جانبداری از آراء اسلام، منتسب کرد.
پروفسور حوان کول، دکترای خود را در رشته مطالعات اسلامی از دانشگاه UCA در شهر لوس انجلس گرفت و از سال ۱۹۹۵ م، استاد تمام در دانشگاه میشیگان گردید. او به سه زبان زنده امروز، یعنی فارسی، عربی و اردو تسلط کامل دارد. او زبان عربی را در دانشگاه آمریکایی قاهره در یک فضای رسمی وآکادمیک، فرا گرفته است. کتاب ایشان کلا بر محور قرآن میچرخد و ایشان به آیات فراوانی از قرآن کریم استناد کرده است و ترجمه انگلیسی همه آیات هم از خود اوست که شخص بنده، آن ترجمه ها را بسیار رسا و دقیق یافتم. ایشان برای نگارش این کتاب سالها وقت صرف کرده و پژوهشهای بسیاری انجام داده است. ایشان به طریق بسیار ماهرانه ای، فضای دوران بعثت پیامبر را برای ما بازسازی کرده است یعنی او خواننده را با خود به قرن هفتم میلادی در حجاز برده و پا به پای محمد[۱] در طول ۲۳ سال بعثت وی حرکت میکند و منطقی که در پشت عملکردها و موضع گیریهای اوست، از زبان قرآن برای ما بازگو میکند.
در چنین پروژههایی غالب پژوهشگران برای تحقیقاتشان به کتب سیره و مغازی مراجعه میکنند که این کتابها هم عموما مبتنی بر اقوال و گفتههایی هستند که از حدود ۶۰ سال بعد از رحلت پیامبر نوشته شده اند و نسخه اصلی و اولیه بسیاری از آنها نیز موجود نیست. به عنوان مثال، اولین کتاب سیره به نام سیرت النبی اثر ابن اسحاق در همان دوران خودش هم مخالفان زیادی داشته و من جمله از مالک ابن انس که امام مدینه بود، درباره ابن اسحاق منقول است که وی (ابن اسحاق) دجالی از دجال هاست که از یهود گزارش میدهد. هدف صحبت در مورد داوری مالک در مورد ابن اسحاق نیست بلکه هدف آن است که بگوئیم کتابهای موجود در مورد سیرت پیامبر نظیر کتابهای سیره ابن هشام، سیره ابن اسحاق، تاریخ طبری و …، همگی راست و دروغ را با هم دارند و لذا بررسی صحت و سقم مطالب به سهولت امکان پذیر نیست. پروفسور کول به این مساله اهتمام دارد و کتابهای سیره را به دیده تردید و به عنوان منبع دست دوم مینگرد و لذا قرآن را به عنوان یک منبع مطمئن که مورد تأیید همه مسلمانان است، به عنوان منبع اصلی در استناد و نقل قولهای خود قرار داده است و مطالب کتب سیره را در صورتی نقل و استفاده نموده که مورد تائید قرآن بوده و با آن تناقضی نداشته باشد. استفاده پروفسورکول از قرآن به عنوان یک متن تاریخی برای خبر گرفتن از تاریخ و سیره پیامبر، پژوهش او را ممتاز میکند و چنین رویکردی کم نظیر است.
پروفسور کول در مقدمه کتابش، دو مدعا را مطرح میکند و ادامه کتابش، در راستای اثبات این دو ادعاست. مدعای اول او آن است که : اسلام به همان اندازه مسیحیت، یک دین غربی است که در امپراطوری روم پرورش یافته است. این تز کول با ۱۰۰۰ سال گفتمان مسلط در محیطهای آکادمیک غربی در تعارض است که معتقدند اسلام یک آیین بیگانه با فرهنگ و تمدن غرب و ارزش های مسلط در آنجاست و تمدن غرب ریشه در تعالیم مسیحیت و یهودیت دارد. پروفسور کول با شرح و بسط فراوان در سرتاسر کتاب خود، مدعای اول خود را اثبات نموده است. و اما ادعای دوم: محمد، یک صلح جو و پیامبر صلح و اسلام، آئین صلح است. لازم است قدری در مورد مفهوم واژه peace (صلح) توضیح داده و معنی آن را روشن سازیم. مسلما برای کسانی که مطالعات کافی در حوزه اسلام نداشته و اطلاعات خود در مورد اسلام را از مطبوعات و رسانه ها گرفته اند، جای شک و تردید است که چگونه اسلام میتواند آئین صلح و پیامبر آن میتواند پیامبر صلح باشد.
یکی از بدفهمیهای رایج این است که برخی واژه peace یا همان صلح را به معنای نبود و نفی هرگونه خشونت میدانند و معتقدند که لازمه صلح آن است که فرد هیچ گاه دست به خشونت نزند، دست به سلاح نبرد و در هیچ جنگی شرکت نکند. چرا که از منظر اخلاقی خشونت مطلقاً نارواست و هیچ دلیلی نمیتواند آن را مجاز نماید و لذا هر کسی که دست به خشونت زند و یا سلاح به دست بگیرد، نمیتواند صلحجو باشد. در زبان انگلیسی دو واژه داریم که بسیاری اوقات این دو واژه با هم خلط و مترادف در نظر گرفته میشوند. آن دو واژه یکی peace و دیگری واژه pacifismاست. درانگلیسی، واژه pacifism به کسی گفته میشود که هر نوع خشونتی را به هر دلیلی مردود میداند، حتی خشونت در دفاع از خود و دیگران و لذا اگر کسی متعرض او یا دیگران شد یا به آنها تجاوز کرد، هیچگونه عکس العمل خشنی نخواهد داشت. به چنین فردی در زبان انگلیسیpacifist میگویند. شاید این جمله معروف در انجیل متی که به عیسی مسیح علیه السلام منسوب است، به خوبی روشنگر این تفکر باشد:«اگر کسی به گونه راست تو سیلی زد، گونه دیگرت را نیز بدو عرضه کن». این جمله بیانگر آن است که نه تنها در دفاع از خود به شخص سیلی زننده سیلی نزنید، بلکه گونه دیگر خود را نیز به او عرضه کنید تا به گونه دیگر شما هم سیلی بزند. اما واژهpeaceful در زبان انگلیسی به کسی اطلاق میشود که صلح جو و صلح طلب است و تحت هیچ شرایطی به دیگران حمله یا تجاوز نمیکند، اما در عین حال حق دفاع از خود را محفوظ میدارد و در مقابل حمله و تعرض دیگری، از خود دفاع میکند، حتی اگر بنا به تناسب با شرایط، مجبور به در دست گرفتن سلاح باشد. استفاده از خشونت برای دفع متخاصم، با صلح جویی قابل جمع و سازگار اما با مفهوم pacifism ناسازگار و غیر قابل جمع است. جوامع مدرن و دموکراتیک امروزی که تا این حد بر صلح و مدارا تأکید میکنند، تقریباً همگی جنگ دفاعی را مجاز و بلکه ضروری میدانند. به عنوان مثال در سیستم حکومتی آمریکا تا پیش از جنگ جهانی دوم، وزارت خانه ای بود به نام وزارت جنگ. اما پس از جنگ جهانی دوم، آیزنهاور نام این وزارتخانه را به وزارت دفاع تغییر داد. این تغییر نام، معنادار بود و منظور وی این بود که اگر آمریکا زرادخانهای گسترده و بودجه دفاعی بالایی دارد، منظور استفاده از آنها برای تجاوز به دیگران نیست. شایان ذکر است که بودجه دفاعی آمریکا در سال، حدود ۶۸۰ میلیارد دلار است که این رقم برابر است با مجموع بودجه دفاعی هفت کشور بعدی.
پروفسور کول مشروحاً در کتابش بیان میکند که همه تعابیر خشنی که در قرآن به کار رفته و تمامی آیات قتال و پیکار در قرآن، اگر به زمینه تاریخی آن نگاه کنید، فی الجمله سیاق دفاعی داشته و جنگ های عادلانه به شمار میروند. کول میگوید: «غیر مجاز دانستن جنگ تهاجمی و جستجو برای صلح حتی در کشاکش جنگ، عنوان پیامبر صلح را موجه میسازد».
پروفسور کول در کتابش بیان میدارد که شیوه صلح برای محمد، البته بدون مقدمه و پیش زمینه و بدون سابقه ذهنی نبود. در آن دوران یعنی در قرن هفتم میلادی، اعراب حجاز مکه را «وادی صلح» میدانستند. آنان که بت پرست بودند، معتقد بودند که هرجا معبد و پرستشگاهی برای یکی از خدایان بنا شود، آن محل و اطراف آن مقدس خواهد شد و لذا جنگ و خونریزی و هرگونه تعرض در آن منطقه حرام خواهد بود. مکه در آن زمان مهم ترین پرستشگاه اعراب یعنی کعبه را دارا بود و اعراب حجاز، بتهای خود را آنجا نهاده و به زیارت بتهای خود میرفتند. کول مینویسد:« قبایل متخاصم که همواره برای زمین و آب میجنگیدند، مکه را یک حریم امن میدانستند و و لذا وقتی برای زیارت وارد این شهر میشدند، جنگ و نزاع و شکار حیوانات را برای خود حرام میدانستند. محمد در همین وادی صلح متولد شده و رشد کرد و طایفه او بنی هاشم، متولی خانه کعبه بودند و به نقش اجتماعی خود به عنوان متولی خانه کعبه و وادی صلح کاملا اشتهار داشته و بر آن واقف بودند». محمد با چنین زمینه ای رشد یافت و از همین روست که مفهوم صلح در آئین او و در کتابش یعنی قرآن بسیار برجسته است. کول مینویسد صلح در آئین اسلام و به ویژه در قرآن، مرکزیت و محوریت داشته و مفهومی است کانونی و نه حاشیهای که گهگاه و به صورت جسته و گریخته بدان اشاره شده باشد. معادل عربی واژه peace، واژه «سلام» است و پروفسور کول هر جا در مورد صلح سخن میگوید، همین مفهوم سلام را در نظر دارد. واژه سلام در قرآن کاربردهای متنوعی دارد و همین تنوع، نشان از دلمشغولی محمد و کتاب او در مورد صلح دارد.
پروفسور کول با استفاده از آیات قرآن کریم، دوران ۲۳ ساله بعثت پیامبر در مکه و مدینه را برای ما بازسازی میکند. این ۲۳ سال را کول سال به سال و به نحو بسیار دقیقی با محمد حرکت میکند و به پیش میرود تا تکوین اندیشه صلح در قرآن را برای ما واکاوی و رمزگشایی کند. به باور پروفسور کول، اندیشه صلح در قرآن، در یک پروسه ۲۳ ساله تکوین یافت. در دوران ۱۳ ساله مکه، صلح بیشتر یک مفهوم فردی داشت تا اجتماعی. آیات مکی در ۱۳ سال اول، صلح را در روح و روان فرد جستجو میکند و کاملا مشخص است که صاحب این کتاب خیلی حساس است که در درون و روح و روان فرد، صلح مستقر شود. یعنی برای برخورداری از یک شخصیت مطلوب، ابتدا باید فرد در درون خود از صلح و آرامش برخوردار باشد.
در قرآن نامهای متعددی برای خداوند ذکر شده (اسماء الحسنی) و هر کدام از آن نامها، برگرفته از یکی از صفات خداوند هستند. در آیه ۲۳ سوره حشر تعدادی از نام های خداوند به دنبال هم آمده است که یکی از آنها، نام سلام است. خداوند به وصف و نام سلام و صلح در قرآن معرفی شده است. لذا از منظری که قرآن به خداوند عطف نظر میکند، خداوند منبع و منشاء صلح است و لذا هر کسی که به خداوند وصل و با او همنشین شود، از صلح او بهره مند خواهد شد و این توصیفی است که قرآن از اولین مواجهه محمد با خداوند دارد. اولین مواجهه محمد با خداوند در شبی به نام لیله القدر صورت گرفت. محمد در غار حراء معتکف بود و خداوند برای نخستین بار با وساطت فرشته امین یعنی جبرئیل با او سخن گفت. روایت قرآن از این واقعه در سوره قدر، بسیار شنیدنی است. ترجمه سوره: «ما آن را در شب قدر نازل کردیم، و که میتواند تو را از شب قدر آگاه کند، شب قدر از هزار ماه بهتر است، فرشتگان و روح با اجازه پروردگارشان فرود میآیند در هر امری، آن شب تا سپیده دم سلام (صلح) است».
اولین شب مواجهه خداوند با پیامبر که ارزش آن بیشتر از هزار ماه است، مطابق آخرین آیه این سوره، سرتاسر صلح است. مشت نمونه خروار است ولذا کل نظام وحی، صلح است و صلح جویی. در این سوره آمده که فرشتگان نزول میکنند. رفت و آمد فرشتگان صلح به ارمغان می آورد. در گذشته اعتقاد داشتند که وقتی فرشتگان از سوی دیگر عالم خاکی به این سو می آیند، با خود قدری از بهشت و حال و هوای خود را به همراه می آورند.
کول میگوید مفهوم سلام و صلح تا آن اندازه در اسلام و قرآن محوری و کانونی است که قرآن بهشت را دارالسلام معرفی مینماید. این معنا در سوره یونس آیه ۲۵ آمده است: (وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلي دارِ السَّلامِ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ إِلي صِراطٍ مُسْتَقيمٍ) ترجمه: «خداوند شما را به سر منزل صلح دعوت میکند و هرکه را بخواهد به راه راست هدایت مینماید». بهشت غایت قصوی هر مؤمن است و مؤمنان همواره در سودای بهشتند. حال مشاهده کنید که قرآن بهشت را چگونه توصیف میکند: در سوره نحل آیه ۳۲ آمده است: همان كسانى كه فرشتگان جانشان را در حالى كه پاكندمىستانند [و به آنان] مىگويند: «درود بر شما باد، به [پاداش] آنچه انجام مىداديد به بهشت درآييد.»
به عبارت دیگر اولین ندایی که فرشتگان در بدو ورودشان به بهشت میشنوند، واژه سلام است و به آنها گفته میشود صلح بر شما باد. همچنین در آیات ۲۵ و ۲۶ سوره واقعه آمده است: (در آنجا (بهشت) هیچ سخن یاوه و گنهآلودی نمیشنوند جز سخن صلح) این مضمون در آیات بسیار دیگری از قرآن کریم نیز آمده است.
پروفسور کول میافزاید محمد در مکه و در زمانی که جنگ و خونریزی در سطح جهان و در همسایگی آنها بیداد می کرد، بدیل جدیدی برای بشریت داشت و آن بدیل صلح بود. بذر صلح میکاشت و مردم را به دار سلام و وادی صلح دعوت میکرد. محمد پاداش ایمان و عمل صالح را صلح معرفی میکرد در بهشتی که وادی صلح است. معنای این حرف آن است که عصاره ایمان و عمل صالح چیزی جز آرامش نیست و لذا اگر میخواهیم بدانیم تا کجا ایمانمان صادق است، بنگریم تا کجا و تا چه میزان در وجود ما و در مناسباتمان با دیگران، صلح و آرامش برقرار است.
در قرآن مفهوم دیگری نیز به کار رفته که مرتبط با مفهوم صلح فردی است و آن مفهوم «سکینه» است. در زبان عربی، سکینه حضور خداوند در جهان را توصیف میکند، حضوری که توأم با آرامش است. و لذا هر کس و هر چیزی که نشان از خدا دارد، هیچگاه تنش و تشویش را القاء نمیکند. قرآن به ما میگوید در قلب محمد و مؤمنان، آرامش و سکینه بود حتی در تنگناها و سختیها. یکی ازاین موارد که به عنوان نمونه توسط پروفسور کول ذکر شده است، ماجرای پیامبر و صحابی او ابوبکر در هنگام فرار از دست مشرکان مکه و هجرت به سمت مدینه در غار ثور است: «اگر او [پيامبر] را يارى نكنيد، قطعاً خدا او را يارى كرد: هنگامى كه كسانى كه كفر ورزيدند، او را [از مكّه] بيرون كردند، و او نفرِ دوم از دو تن بود، آنگاه كه در غار [ثور] بودند، وقتى به همراه خود مىگفت: «اندوه مدار كه خدا با ماست.» پس خدا آرامش خود را بر او فرو فرستاد، و او را با سپاهيانى كه آنها را نمىديديد تأييد كرد، و كلمه كسانى را كه كفر ورزيدند پستتر گردانيد، و كلمه خداست كه برتر است، و خدا شكستناپذيرِ حكيم است.»(توبه، ۴۰)
پروفسور کول در جای دیگر، آیه ۲۰۸ از سوره بقره را ذکر میکند: «ای مؤمنان همگی از در صلح درآئید و پیرو گامهای شیطان نشوید که او دشمن آشکار شماست» که در این آیه، به مؤمنان تذکر داده شده که در پی صلح بوده و از شیطانی که با ایجاد نزاع و دشمنی، آدمی را از بهشت و وادی صلح بیرون میراند، پیروی نکنند.
درمورد مفهوم صلح اجتماعی و سالهای حضور محمد در مدینه، باید گفت که محمد و موفقیت او در مدینه، از دید مشرکان مکه مخفی نبود. مشرکان مکه پیوسته او را رصد کرده و از راه دور به آزار و اذیتهایشان ادامه میدادند. به گلههای مدینه دستبرد میزدند، کمین کرده و هرگاه جمع کوچکی از مسلمانان در بیرون از مدینه تردد میکردند، آنها را غافلگیر کرده و آدم ربایی میکردند تا آنها را به مکه برگردانده و مجبور کنند دینشان را ترک کنند. در چنین فضای ناامنی بود که اولین آیات پیکار نازل شد. آیات ۳۹ و ۴۰ سوره حج، جواز جنگ دفاعی در قرآن کریم است: « به کسانی که جنگ به آنها تحمیل شده است، اجازه کارزار داده شده زیرا که مورد ستم قرار گرفته اند و خدا بر یاری آنها تواناست. همانها که به ناحق از خانههای خویش رانده شده اند چون فقط میگویند پروردگار ما خداست و اگر خدا پاره ای از مردم را با پاره ای دیگر دفع نمیکرد، دیرها و کلیساها و کنیسهها و مساجد که خدا فراوان در آنها یاد میشود، ویران میگردید و خدا کسانی که او را یاری میکنند، یاری خواهد کرد که خداوند نیرومند و فرا دست است». پروفسور کول می افزاید این آیه قرآن به صراحت بیان میدارد که جنگهای محمد (و جنگ های مسلمین پیرو این آیه)، فقط برای اسلام و مسلمانها نبود بلکه برای حفظ آزادی عقیده هر گروهی از مردم بود که مورد ستم قرار گرفته بودند. فراموش نکنیم که در نزدیکیهای مدینه (شمال مدینه) هم قلمروی امپراطوری روم قرار داشت. این دو آیه در حقیقت جنگ عادلانه را به امضاء میپذیرد.
جنگ عادلانه، دکترینی بود که توسط فیلسوفی به نام سیسرو در روم باستان، پردازش یافت. وی معتقد بود که جنگ در پاره ای موارد مجاز و بلکه واجب است. پس از آنکه کنستانتین به آئین مسیحیت گروید و مسیحیت دین رسمی امپراطوری روم شد، حالا دیگر رهبران مسیحی آنها وظیفه داشتند یک امپراطوری را اداره وحفظ کنند و این کار با آن آیه از انجیل متی که عنوان شد، ممکن نیست. لذا آنان دوباره در مورد جنگ و صلح و منافع و مضار جنگ اندیشه کرده و به این اندیشه رسیدند که در بایستی برای دفع شر و شروران، جنگ ضروری است. بزرگانی مثل سنت آگوستین، سنت توماس اکویناس و بسیاری از بزرگترین متالهان دیگر تاریخ مسیحیت نیز به این نتیجه رسیده و آن را اذعان نمودهاند. اگر خاطیان و متجاوزان مطمئن باشند وقتی جنایتی میکنند، بخشوده خواهند شد و مجازاتی در کار نیست، بر جنایت خود جریتر خواهند شد و عدالت آن است که اینان به جزای خود رسیده شوند. آیات قرآن که به مذاق عده ای خشن میآید، چیزی نیست جز تجلی نام «العادل» خداوند.
مشرکان قریش که دریافته بودند که برای ختم غائله محمد، دیگر نمیتوانند با روشهای قبلی کاری از پیش ببرند، به مدینه لشکرکشی کردند و در طول سه سال، جنگهای بدر، خندق و احد را به تصریح بر مسلمانان تحمیل کردند. در طول همین سه سال هم هست که تقریباً تمام آیات قتال بر پیامبر نازل شد. جامعه نوپای مسلمانان هنوز شکننده بود و اگر مدینه در یکی از این جنگها شکست میخورد، محمد و آئین او نابود میشد. در آیات منقول از سوره حج، جواز جنگ دفاعی صادر شد، اما در شرایط بحرانی کنونی، طی آیات ۹۰ الی ۹۲ سوره بقره جنگ دفاعی واجب میشود: « در راه خدا، با كسانى كه با شما مىجنگند، بجنگيد، اما تجاوز نکنید، زيرا خداوند متجاوزان را دوست نمىدارد؛ و هر كجا بر ايشان دست يافتيد آنان را بكشيد، و همان گونه كه شما را بيرون راندند، آنان را بيرون برانيد، [چرا كه] فتنه از قتل بدتر است، [با اين همه] در كنار مسجد الحرام با آنان جنگ مكنيد، مگر آنكه با شما در آن جا به جنگ درآيند، پس اگر با شما جنگيدند، آنان را بكشيد، كه كيفر كافران چنين است. و اگر بازايستادند، البته خدا آمرزنده مهربان است؛ و با آنها بجنگید تا فتنه باقی نماند و دین از آن خدا گردد، پس اگر دست برداشتند، دیگر عداوتی نیست مگر با ظالمان». در بیان مفهوم فتنه، واژههای مختلفی مانند شرک، بت پرستی و … در پرانتز ذکر میشود، اما کول با توجه به سیاق آیه، فتنه را «اجبار وجدان، ..» ترجمه کرده است. قرآن به ما میگوید با آنان بجنگید تا زمانی که فتنه (اجبار وجدان) برچیده شده و دین خاص خداوند شود.
در طی آن سه سالی که درگیریهای نظامی بین مکه و مدینه وجود داشت، بعید نبود که در بحبوبه چنین جنگهای سرنوشت سازی، صلح فراموش شده و کینه و عداوت غالب شود. اما قرآن پیوسته به پیامبر و مؤمنان یادآور میشود که آئین شما، آئین صلح است و به پیامبر متذکر میشود که همواره به دنبال روزنه و منفذی برای صلح باشد. به عنوان نمونه، در سوره انفال آیه ۶۱ آمده است: «واگر (آنان) برای صلح تمایل نشان دادند، پس توهم از در صلح درآی و بر خداوند توکل کن که او شنوای داناست».
پس از جنگهای سه ساله بین مکه و مدینه وبه مرور زمان، روز به روز بر پیروان محمد افزوده گردید، توازن قوا به نفع مسلمانان تغییر یافت و مشرکان دریافتند که دشمنی با محمد و یارانش بیهوده است. آنان در سال هشتم هجری قرارداد صلحی را با مسلمانان امضاء کردند که به صلح حدیبیه معروف است و بنابر آن، جنگ بین مکه و مدینه منتفی گردید و و مسلمانان میتوانستند آزادانه در سرزمین حجاز تردد کنند. با اتمام جنگ، اکنون صاحب کتاب قرآن پیام مهم تری را به پیروانش آموزش میدهد و به محمد و یارانش امر میکند که خود را برای آشتی با دشمنان دیروزشان آماده کرده و به دنبال کینه توزی و انتقامجوئی نباشند. در آیات ۷ و ۸ سوره ممتحنه آمده است:«اميد است كه خدا ميان شما و ميان كسانى از آنان كه [ايشان را] دشمن داشتيد، دوستى برقرار كند، و خدا تواناست، و خدا آمرزنده مهربان است. [اما] خدا شما را از كسانى كه در [كار] دين با شما نجنگيده و شما را از ديارتان بيرون نكردهاند، باز نمىدارد كه با آنان نيكى كنيد و با ايشان عدالت ورزيد، زيرا خدا دادگران را دوست مىدارد».آیه ۷ در مورد مشرکانی است که سلاح به دست گرفته و با مسلمانان جنگیده اند و آیه بعد در مورد مشرکانی است که با مسلمانان وارد جنگ نشده اند. جای تعجب نیست که چگونه با وجود چنین آیات صریح و ساده ای هنوز عده ای گمان میبرند که برای آنکه بیاموزند صلح و مدارا ارزشمند و آئین زندگی است، قرآن را پشت سر نهاده و به مکاتب و فلسفه های غربی مراجعه میکنند؟ و حال آنکه یک فیلسوف غربی به این زیبائی و دقت و سال ها پژوهش، این ارزشها را به ما یادآور میشود؟
دو سال پس از انعقاد عهدنامه حدیبیه و عهدشکنی مشرکان نسبت به مفاد این پیمان، پیامبر و مسلمانان به سمت مکه لشکرکشی کردند. آنان اکنون در موضع قدرت و مشرکانی که آنان را از شهر و دیار خود رانده و با شکنجههای طولانی بلال و سمیه و یاسر و امثال آنها را مورد آزار و اذیت قرار داده بودند، در موضع ضعف بودند. سوره ۴۸ قرآن که سوره فتح نام دارد، در مورد ورود پیامبر و لشکر اسلام به مدینه است که پروفسور کول به زیبائی آنها را برای ما نقل میکند و سپس می افزاید: محمد انتقامجو نبود و در حالی که همه اهرمهای قدرت را در دست داشت وارد مکه شد. پروفسور کول آیه ۲۶ سوره فتح را نقل و دلیل چنین تفاوت ماهوی مؤمن مجاهد با مشرک جنگجو، که هر دو میجنگند را توضیح میدهد: « آنگاه كه كافران در دلهاى خود، تعصّب [آن هم] تعصّب جاهليّت ورزيدند، پس خدا آرامش خود را بر فرستاده خويش و بر مؤمنان فرو فرستاد، و آرمان تقوا را ملازم آنان ساخت، و [در واقع] آنان به [رعايت ]آن [آرمان] سزاوارتر و شايسته [اتصاف به] آن بودند، و خدا همواره بر هر چيزى داناست». پروفسور کول میگوید محمد و پیروانش انتقامجو نبودند زیرا که خداوند سکینه را در دلهای آنان قرار داده و اهل صلح و مدارا با دشمنان دیروزشان بودند، اما مشرکان در دلشان حمیة جاهلی داشتند. این واژه مشتق از ریشه «حمی» به معنی حرارت است. آنان آتشین مزاج و تندخو بوده و آرامش نداشتند و عداوت آنان با مخالفانشان طولانی و ابدی بود. محمد با ورود به مکه عفو عمومی اعلام کرد و سه جا را محل امن معرفی کرد. امن در امن زیرا در واقع مکه خودش وادی امن بود. یکی از آن سه مکان خانه کعبه و دیگری خانه ابوسفیان بود. مسلم است که با این اعلام، ابوسفیان و خانواده اش هم بعدها نمیتوانند با اسلام دشمنی کرده و در خدمت آن خواهند بود. پس از ورود به مکه باز هم قرآن اینگونه به مسلمانان یادآوری میکند: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، براى خدا به داد برخيزيد [و] به عدالت شهادت دهيد، و البته نبايد دشمنى گروهى شما را بر آن دارد كه عدالت نكنيد. عدالت كنيد كه آن به تقوا نزديكتر است، و از خدا پروا داريد، كه خدا به آنچه انجام مىدهيد آگاه است»(مائده،۸)
۱٫کول در کتاب خود از پیامبر اسلام با نام وی یعنی محمد نام برده است و به همین دلیل در این نوشتار نیز که بیان آراء اوست، همین نام ذکر شده است.
One Comment
فواد
سلام این کتاب اگر ترجمه شده از کجا باید بدست آورد اگر نشده کتاب انگلیسی و یا فایل پی دی افش از کجا میشود تهیه کرد . ممنون