نویسنده: دکتر طارق سویدان
ترجمه : علی رشیدی
انواع عقبماندگی
وقتی از عقبماندگی صحبت میشود بلافاصله عقبماندگی در بعد علمی، تکنولوژی، صنعت و …. به ذهن میآید. این درست است اما تجربه زندگی به من میگوید که عامل اصلی عقبماندگی، عقلانیت و تفکر عقب مانده است. اگر امت دچار عقبماندگی شد این عقبماندگی به همهٔ بخشها سرایت خواهد کرد همانطور که اگر امت به پیشرفت و توسعه رسید این پیشرفت و توسعه به همهٔ بخشها خواهد رسید.
1- عقبماندگی دینی
با یک مثال این موضوع را بازتر میکنم. عقبماندگیای که امروز امت اسلامی به آن دچار شده در همه جا نمود یافته است. از جمله بخشهایی که دچار عقبماندگی شده، بخش مربوط به قضایای دینی است که از دیدگاه من مهمترین و اصلیترین بخش است. یکی از سادهترین صحنهها که نمودی از عقبماندگی در این بخش است، آنجاست که نمازگزاران حتی دمپاییهای خود را هم منظم در جاکفشی مسجد نمیگذارند. از دیدگاه من همین مورد ساده هم نشانگر نوعی بی نظمی، تنبلی و عقبماندگی است. یا وقتی مشاعر و مکانهای مقدس در ایام حج کثیف و پر از آشغال میشود همین مورد از دیدگاه من عقبماندگی است. باور کنید من شرم دارم از اینکه تازه مسلمانی به حج بیاید و این صحنهٔ زننده را ببیند.
این عقبماندگی گاهی به شکلهای بزرگتر و خطرناکتری نمود پیدا میکند. به عنوان مثال یکی از خطرناکترین مظاهر عقبماندگی، بروز و ظهور حرکتهای منحرف فکری و منتسب شدن آنها به دین است. وقتی که ترور و ویرانی، تخریب ساختمانها و کارخانهها به نام دین انجام میشود یا وقتی که اماکن عبادت مورد حمله قرار میگیرد. آیا این دین است؟ بعضی از آنان می گویند: آنها مساجد ما را میزنند ما هم مساجد آنان را میزنیم. این منطق در کجای دین قرار دارد حتی اگر آنها مساجد ما را بزنند؟ جایز نیست به اماکن عبادت حمله شود. میتوانید این اصل را در اسلام و در تاریخ اسلام و در زندگی صحابه ببینید.
عمر بن الخطاب (رضی الله عنه) را در فتح بیت المقدس ببینید. روایت شده که در فتح بیت المقدس، عمر (رضی الله عنه) خواست از کلیسای قیامت دیداری داشته باشد. در اثنای این بازدید که صحابه و کشیش مسئول کلیسا هم با او بودند وقت نماز ظهر فرا رسید. صحابه میخواستند در کلیسا نماز بخوانند و حتی کشیش هم اجازه داده بود. اما تیزبینی و توسعه یافتگی عمر (رضی الله عنه) را ببینید که به جایگاه و شأن خود آگاهی کامل دارد. عمر (رضی الله عنه) فرمود: نه، اینجا نماز نمیخوانم. گفتند: چرا؟ فرمود: به این دلیل که ممکن است در آینده کسی بیاید و بگوید چون عمر اینجا نماز خوانده پس از آن مسلمانان است در حالی که این کلیسا از آن نصاری است. او میتوانست این کار را انجام دهد تا در آینده مسلمانان این کلیسا را از آن خود کنند اما او با آینده نگری خود مانع از این امر شد. حال شما این کار عمر (رضی الله عنه) را با اقدامات این عقب ماندههای امروزی مقایسه کنید که به نظر من پیش از اینکه دچار عقبماندگی دینی باشند دچار عقبماندگی عقلی هستند. همین دیروز در جایی خواندم که گروهی از همین تروریستهای عقب مانده در پاکستان یک خانهٔ سالمندان و معلولان را منفجر کردهاند. در عمرم این حد از عقبماندگی را ندیده بودم. ماندهام که چه اهدافی ممکن است در پس انفجار خانهٔ سالمندان باشد …؟! با این کارها چه موفقیتهایی را برای دین و امت به ارمغان آوردهاند؟ همهٔ اینها از دیدگاه من نمونههایی از عقبماندگی است.
بازار گرم فتواها هم خود مثال بارزی از عقبماندگی است که امروز کسی فتوا میدهد فردا کسی دیگر در مخالفت با او فتوای دیگری میدهد. راه حل این است که اگر کسی نظریهای دارد میتواند در یک محفل علمی با علمای دیگر بحث و مناقشه کند و در نهایت فتوایی جمعی اعلام شود. اما اینکه هر کس برای خود فتوا دهد و حتی گاهی فتواهایی شاذ اعلام شود، خود مظهری از مظاهر عقبماندگی دینی است. البته ناگفته نماند این به معنای مخالفت من با آزادی نیست. هر کسی میتواند آزادانه رأی و دیدگاه خود را اعلام کند اما من می گویم چه اشکالی دارد کمی هم مشورت کنیم و با مشورت و خرد جمعی رأی و فتوایی را اعلام کنیم.
در جهان مدرن و پیشرفته همه با یکدیگر مشورت میکنند اما در دنیای عقب ماندهها هر کسی “من” است و هر کس میگوید فقط من…
ناگفته نماند مرادم از این گفتهها این نیست که عالم و دانشمند عقب مانده است بلکه میخواهم بگویم، روش و اسلوب این کار بوی عقبماندگی میدهد. هیچ جای دنیا هم اینگونه نیست. زمانی که در آمریکا بودم شاهد بسیاری از مناقشههای علمی بودم. هیچگاه رأی و دیدگاهی علمی بدون مراجعات مکرر و بررسی و بحث داوران و ناظران متخصص منتشر نمیشد.
یکی دیگر از مظاهر عقبماندگی در این ارتباط، مشغول شدن به بحثهای حاشیهای و بیاهمیت مثل شیرخوارگی بزرگسال و … است. گویی ما از همهٔ مشکلات و گرفتاریهایمان و از خطر اسرائیل و … رهایی یافتهایم حال فقط مشکل شیرخوارگی بزرگسالان مانده است.
در مجلس درس یکی از علمای بزرگ حضور داشتم. تأسف خوردم از سؤالات بچگانه و پیش پا افتادهای که شاگردان آن عالم مطرح میکردند. شاگردان میتوانند جزئی از پروسهٔ پیشرفت یا عقبماندگی باشند. حدود نیم ساعت از وقت کلاس و از وقت آن عالم بزرگ گذشت و شاگردان میپرسیدند که اگر بزی گم شد حکمش چیست؟ شیخ گفت: میگردید تا صاحبش را پیدا کنید. گفتند: اگر صاحبش پیدا نشد؟ گفت: نزد خودتان نگه میدارید و اعلام عمومی میکنید تا صاحبش پیدا شود. گفتند: کجا اعلام کنیم شیخ؟ گفت: هر جا دوست داشتی، پسرم. گفتند: در بازار هم میشود اعلام کرد گفت: بله، میشود. گفتند: شیخ، میشود از شیر آن استفاده کرد؟ وقتی صاحبش پیدا شد و ما یکسال هزینهٔ آن کردیم باید آن را به صاحبش برگردانیم و …. خلاصه این بزِ گم شده، نیم ساعت از وقت آن عالم و آن شاگردان بیکار را گرفت؛ این در حالی است که کل فلسطین از دستمان رفته کسی یک سؤال نمیپرسد … اینها از مصیبتهای عقبماندگی است. اینها نمونهای از عقلانیت عقب مانده است. من نمیگویم این مسائل در دین وجود ندارد اما اینکه یکی از علمای بزرگ امت به این احکام حاشیهای مشغول شود عیب است. و عیب است که شاگردان یکی از بزرگترین علمای اسلامی به این مسائل جانبی مشغول باشند و از قضایای بزرگ جهان اسلام غافل باشند.
۲- عقبماندگی اقتصادی و مالی
یکی دیگر از مظاهر عقبماندگی، عقبماندگی مالی و صنعتی است. امروز بیشتر کشورهای عربی در بخش صنعت دچار عقبماندگی هستند. وامهای سنگینی که امروزه بر دوش بعضی از کشورهای عربی است خود شاهد این مدعاست. خیلی از کشورهای عربی که اتفاقاً تولیدکنندهٔ نفت هم هستند امروز در لیست کشورهای عقب مانده هستند. جالب است که همین کشورهای نفت خیز و تولیدکنندهٔ نفت در بخش صنایع مرتبط با نفت عقب مانده هستند. این در حالی است که از جهت مالی هم هیچ کدام از این کشورها مشکلی ندارند، با این وجود واردکنندهٔ بیشتر کالاها هستند.
خلاصه اینکه ما به خودکفایی نرسیدهایم، به دیگران وابسته هستیم و بیشتر نیازهای ما از خارج تأمین میشود این در حالی است که امت اسلامی به هیچ کس نیاز ندارد و خودش میتواند روی پای خودش بایستد. کشورهایی داریم که به عنوان کشورهای مهم در بخش کشاورزی محسوب میشوند و در آن رودهای بزرگ جاری است اما با این وجود وارد کننده گندم هستند. آیا این عقبماندگی نیست؟
۳- عقبماندگی سیاسی
نبودن برنامه، نبودن تئوریهای سیاسی و نبودن احزاب از جمله مظاهر عقبماندگی سیاسی است. تصور کنید در بعضی از کشورها که ادعای جمهوریت هم دارند عقبماندگی تا بدانجا رسیده که انتخابات با یک کاندیدا برگزار میشود. خنده دار آنجاست که همان کاندیدا با رأی صد درصدی انتخاب میشود گویی در روز انتخابات حتی یک نفر هم بیمار نبوده است. واقعاً اینها ریشخند به مردم نیست؟ واقعاً فکر میکنند مردم عقل و شعور ندارند؟ فقط کسی که از نعمت عقل محروم باشد این نوع عقبماندگی را میپذیرد؟
نبودن آزادیها مثل آزادی سیاسی، آزادی بیان، آزادی روزنامه نگاری و دیگر آزادیها نیز نمونههایی از عقبماندگی سیاسی است.
یکی از بالاترین مراتب عقبماندگی سیاسی، ماندن در زیر اشغال اشغالگران است، اینکه کشوری تحت اشغال باشد اما مردمش به این اشغال و استعمار شدن راضی باشند. بعضی می گویند: ما میتوانیم از زیر اشغال بیرون برویم اما اگر بیرون برویم مشکلاتمان دوچندان خواهد شد. می گویم: راست می گویید، چون اینجور افکار عقب ماندهای دارید حتماً اینگونه خواهد شد.
اگر این عقبماندگیها نبود و مردم با همدیگر تعاملی مترقیانه توأم با توسعه یافتگی داشتند اصلاً نیازی به دشمنی خارجی نبود تا حلال مشکلاتشان باشد.
4- عقبماندگی اجتماعی
به حاشیه راندن زنان در جامعه تا این سطحی که اکنون در جهان عرب شاهد آن هستیم؛ مسائلی مانند حقوق مالی و اجتماعی زنان که امروزه شاهد آن هستیم تا آنجا که زن با مردی ازدواج کرده اما خودش خبر ندارد یا مرد او را طلاق داده و زن خبر ندارد و بعد از یک هفته، نامهٔ طلاق به دستش میرسد یعنی آن زن در این یک هفته مطلقه بوده خودش خبر نداشته است؛ یا میراث او حیف و میل میشود و او نمیتواند از حق خودش دفاع کند و موارد دیگر که البته در همهٔ کشورها وجود ندارد ولی به هر حال وجود دارد. یا دختر ۷ یا ۸ ساله را بدون اینکه ارادهای از خود داشته باشد به ازدواج در میآورند و …. همهٔ اینها از جمله موارد عقبماندگی اجتماعی است.
به موارد فوق الذکر انواع دیگری از عقبماندگی را اضافه کنید مثل:
۵- عقبماندگی نظامی
۶- عقبماندگی علمی
۷- عقبماندگی فرهنگی
۹- عقبماندگی ورزشی
حتی در ورزش هم دچار عقبماندگی هستیم. باید گفت: اگر به عقلتان رحم نمیکنید لااقل به بدن و جسمتان رحم کنید. حتی در بخش مربوط به بدن و جسم هم موفق نیستیم. تا حال چند کشور عربی به مرحله یک هشتم نهایی جام جهانی فوتبال رسیدهاند؟ این در حالی است که فوتبال در کشورهای ما تاریخی طولانی دارد. یادم میآید در دهه هفتاد که در آمریکا بودم آنها چیزی از فوتبال نمیدانستند؛ حتی در دانشگاهی هم که بودیم کسی چیز زیادی از فوتبال نمیدانست. اما آمریکا اکنون نه تنها به جام جهانی رسیده که گاهی در یک چهارم نهایی هم حضور داشته است اما ما با این تاریخ طولانی هنوز به این مرحله نرسیدهایم و هنوز اندر خم یک کوچهایم. نتایج تیمهای فوتبال ما خود گویای این مدعاست.
این است که ما می گوییم وقتی امت به عقبماندگی دچار شد اولین جایی را که هدف قرار میدهد عقلهاست و از اینجاست که عقبماندگی در همه جا ریشه میدواند؛ از آن سو وقتی امت به پیشرفت رسید این پیشرفت و توسعه به همه جا حتی به فوتبال هم خواهد رسید.
ممکن است کسانی بگویند این سخنان چه ارتباطی به دین دارد؟ من واقعاً از درون میسوزم وقتی کسی میآید دین را به آنچه در قدیم بوده ربط میدهد. اما از دیدگاه من دین، همراه و هم عصر مردم است. دین از دیدگاه من به معنای ارتباط با گذشته و عدم ارتباط با زمان حال نیست. هدف اصلی از اینکه من این موضوع را از جهت دینی بیان کردهام این است که میخواهم بگویم دین مساوی با پیشرفت است و عقبماندگی با انواع و اقسامش با دین منافات دارد.
آیا شما فکر میکنید مسلمانان در گذشته فقط عبادت و عقیده و ارزشها را برای مردم به ارمغان آوردند؟ هرگز. آنها تمدنی را ساختند که دنیا را رهبری کرد. آنها اسلوب و روش تفکر علمی را تغییر دادند. آنها بودند که از علم منطق صیانت کردند، اگر فارابی نبود اکنون از ارسطو هم خبری نبود. کتابهای ارسطو در اروپا از بین رفت اما مسلمانان کتابهای ارسطو را حفظ کردند و آنها را به زبان عربی ترجمه کردند بعد از آن بود که اروپاییها آمدند دوباره آن را به زبان خودشان ترجمه کردند. نمیخواهم بیش از این از تمدن عظیم مسلمانان و خدمات آنان در گذشته صحبت کنم؛ بگذارید از حال حاضر صحبت کنم. صحبت کردن از عقبماندگی و از بین بردن آثار آن، صحبت کردن از عین دین است.