نویسنده : دکتر عبدالکریم بکار
ترجمه : رحمت الله خردنیا
قاعدهی سوم: آیا محیط همه چیز است؟
این قاعده را به صورت سؤال مطرح کردهام تا اهمیت خوانندگان گرامی را برای تفکر بیشتر در این مسئله برانگیزم، و اگر گفته بودم محیط واقعاً همه چیز است مبالغه نکرده بودم و شاید حرف نادرستی نزده بودم، و طبیعی است که کودکان در محیطهای مختلفی مثل منزل، مدرسه، کوچه و خیابان و محله زندگی میکنند، ولی مقصود من فقط محیط خانوادگی داخل منزل است، چون بیشترین تأثیر در زندگی فرزندان را داراست.
محیط خانواده از عناصر مختلفی تشکیل میشوند که مهمترین آنها عبارتند از: شخصیت افراد خانواده، و ارزشهایی که به آنها وابسته هستند، و نوع ارتباطی که بین آنها دایر است، و بعلاوهی روش زندگی داخل خانواده و وضعیت و کیفیت خانه و مشخصات آن. و در حقیقت خیلی از افراد به این مسئله فکر نمیکنند، در حالی که خیلی اهمیت دارد، و خانه نیاز به شکل و هندسهی خاص و توجه ویژهای دارد.
نمیخواهم به صورت خاص و دقیق به تأثیر محیط در شخصیت کودکان اشاره کنم، ولی بیش از نود و نه درصد از کسانی که در جوامع اسلامی زندگی میکنند، مسلمان میمانند، و این قضیه دربارهی کسانی که در جوامع مسیحی، بودایی، یهودی و غیره زندگی میکنند نیز صادق است، و واضح است که در کنار مشاهدات عینی و تجربههای یقینی، حجم قابل ملاحظهای از تحقیقات نیز وجود دارد که به اهمیت فراهم نمودن محیط خوب خانوادگی تاکید میکند. و از جملهی این تحقیقات، تحقیقی است که دربارهی انجام گرفتن تربیت و پرورش توسط مادر به تنهایی در داخل خانه اجرا شده است، و نتایج نشان میدهد که این نوع تربیت به خاطر عدم توازن، انعکاس منفی در شخصیت کودک ایجاد میکند، و در غلبهی رفتار کودکی در کودک تا مرحلهی نوجوانی و میل آنها در تکیه بر دیگران و تسلیم شدن نمایان میشود. و گاهی نیز عکس قضیه اتفاق میافتد؛ یعنی کودک را سیطرهطلب و لجباز بار میآورد، و طبیعتاً اختلاف بین دو جنس نیز در این مسایل تأثیرگذار است.
و تحقیقی دیگر بیانگر اینست کودکانی که پدر و مادر در تربیت آنها با هم مشارکت دارند، از توانایی بالاتری در خواندن و نوشتن و عملیات ریاضی در مقایسه با فرزندانی که در آغوش پدر یا مادر به تنهایی تربیت شدهاند، بهرهمند هستند. و همهی اینها بیانگر این است که یکی از والدین به تنهایی نمیتواند محیط خانوادگی خوبی را فراهم سازد، پس همکاری و تأثیرگذاری والدین و نظارت مستقیم هردوی آنها بر تربیت فرزندان، از مسایل اساسی در تشکیل محیط مطلوب خانوادگی هستند.
این یک پیام هشدار به تمام پدران و مادران ظاهری است که به همه چیز غیر از تربیت فرزندان مشغول هستند. و در تحقیقی غیرقابل پیشبینی دیگر، تعدادی از روانشناسان آمریکایی بین گروهی از دخترانی که در زندان متولد شدهاند و همانجا کنار مادران خود تربیت شدهاند و گروهی از کودکان خانوادههای ثروتمندی که در جو ثروت و رفاه متولد شدهاند مقایسهای انجام دادهاند که نتیجهی آن بدینگونه بود که کودکانی که زیر دست خدمتگزاران و مربیان اجارهای در قصرها- به علت مشغول بودن والدین آنها- پرورش یافتهاند، هیچ برتری خاصی بر کودکان زندان ندارند، و این به فضل حضور آنها در کنار مادرانشان است، علیرغم شرایط سختی که زندان دارد.
در دانشگاه امیر نایف عربستان سعودی پیرامون اوضاع اجتماعی خانوادههایی که فرزندان اخیر آنها به انحراف کشیده شدهاند، تحقیقی صورت گرفته است، و مشخص شد که آن فرزندان جدید، نیازمند روابط خانوادگی برابر بودهاند، و رابطهایی بین آنها و برادران دیگر وجود ندارد، و حتی گاهی وقتها به دشمنی انجامیده است، چنانچه رابطهی بین والدین و فرزند جدید شبیه به هم نیست و در مواجههی با فرزند جدید از روشهای غیرتربیتی بهره میجویند، مثل پایین آوردن سطح رقابت و خویشتنداری، تسلط و سنگدلی زیادی، و کمکاری و تفرقهی بین فرزندان.
و تحقیقات متعددی ثابت کرده است هنگامی که فضای خانواده نیازمند، نرمی، دلسوزی، عطوفت و آرامش باشد، نوجوانان را به سمت کشف قدرت و عمیق بودن روابط با نزدیکانشان و کسانی که امنیت، تفاهم و پشتیبانی و گمشدهی خود را نزد آنان مییابند، سوق میدهد. و این مسئله خیلی وقتها باعث انحراف میشود. در خانوادههایی که درس خواندهاند و به آن اهمیت میدهند، تمام یا اکثریت فرزندان درس خود را کامل میکنند و دانشگاه را به پایان میرسانند، و در خانوادههای درسنخواندهای که ارزش علم را درک نکردهاند، کودکان خیلی زود با مدارس وداع میکنند، و دلیل آنها هم این است که فرزندان علم را دوست ندارند و میل به درس خواندن ندارند و کار کردن را دوست دارند. اینها نمیدانند بزرگترها هستند که انگیزه و دوست داشتن را میسازند و آن را در دل فرزندان میکارند، و هنگامی که بزرگتر ارزش تحصیل علم را نمیداند و اهمیتی برای آن قایل نیست، طبیعی است که نسبت بالایی از فرزندان انگیزهای برای طی نمودن مراحل علمی نداشته باشند.
محیط خانوادگی مطلوب از ارکان زیر تشکیل میشود:
۱- والدین خوب و مناسب:
والدین چنانکه سبب وجود خانواده هستند، ستون و پایه، نمک، آب و هوای خانواده نیز محسوب میشوند، و از مجموعهی خصایص شخصیتی آنها و نوع روابط بین خودشان و فرزندانشان، جوّ انسانی و روحی خانه تشکیل میشود، و میتوانم با اطمینان بگویم تربیت زمانی آسان، موفق و همراه با نتیجهی مطلوب خواهد بود که ما بزرگترها اشخاص خوبی باشیم و یا به عبارتی دیگر فاصله بین آنچه که میگوییم و عمل میکنیم واقعاً خیلی کم باشد، ولی زمانی که از فرزندان بخواهیم به فضایلی التزام داشته باشند که خود به آن ملتزم نیستیم و یا اعمال بدی را انجام ندهند که خود مرتکب آن میشویم، قطعاً عملیات تربیت فرزندانمان بسیار سخت، بینتیجه و ناامیدکننده است…
کودکان در چنین حالتی در دل خود میگویند: در آینه به خود بنگرید و ببینید چه چیزی باعث شده شما در انجام واجبات کوتاهی کنید و مرتکب اشتباهات شوید، همان چیزها نیز سبب کوتاهی و اشتباهات ما هستند، در حالی که شما بزرگ و عاقل هستید و به عواقب کار آگاه هستید… و چه راست گفتهاند که تربیت ما همانگونه خواهد بود که خود هستیم. ممکن است مدتی از دید کودکان فرار کنیم و گمان کنیم آنها از کارهای ما غافل هستند، ولی این درست نیست چون نمیتوانیم برای همیشه بعضی از چیزها را از آنها پنهان کنیم، اگر امروز بعضی از کارهای ما را نبینند مطمئناً فردا خواهند دید و کسی که خصلتی را پنهان کند خداوند جامهی آن را بر او میپوشاند؛ و چه زیباست قول شاعر قدیم عرب که گفته است: تا زمانی که شخصی اخلاق خاصی دارد اگرچه خیال کند که بر مردم پوشیده است ولی فهمیده میشود. بعضی از تحقیقات نشان میدهد که قویترین نمونهی تأثیرگذار در زندگی کودک شخص همجنس او از والدیناش است، یعنی پسران اساساً از پدران و دختران از مادران تأثیرپذیرند، و این طبیعی و واضح است؛ زیرا پسران دوست دارند در آینده مثل پدران، استادهایشان و کسانی که معتقدند آنها موفق و بزرگ هستند، باشند و دختران نیز چنین هستند… و اینجاست که وقتی پسری به خواستگاری دختری میرود، لازم است به یاد داشته باشد که قرار است با وی فضایی را بسازد که فرزندانش در آن تربیت خواهند شد و این دختر تأثیرگذارترین شخص در دختران وی خواهد بود، و همچنین بر دختری که جواب خواستگاری دهد لازم است به یاد داشته باشد که این مرد مؤثرترین شخص در تربیت پسران او خواهد بود.
بعضی از تحقیقات به ما نشان میدهد کودکانی که الگوهای مناسبی برای اقتدا کردن به آنها نیافتهاند مشکلات بیشتری نسبت به کودکانی دارند که الگوی دوستداشتنی و محبوب خود را یافتهاند.
یکی از آمارها نشان میدهد کودکانی که یکی از والدینشان دخانیات مصرف میکنند احتمال مصرف دخانیات آنها بیش از سه برابر دیگر کودکان است، و وقتی یکی از والدین از چاقی مفرط رنج میبرد، نسبت دچار شدن کودکان به اضافه وزن یا چاقی مفرط در سن بلوغ ۷۰ تا ۸۰ درصد است.
در واقع ما از خلال رفتار روزانهی خویش، آیندهی رفتاری فرزندانمان را رقم میزنیم، حتی کار از این هم گذشته است، تا جایی که از خلال محیط داخل خانه، شخصیت و ذات کودک را به او معرفی میکنیم، و نوع آرمان و آرزوهای آیندهاش را ترسیم میکنیم، چنانکه سقف و آستانهی این آرمانها را مشخص میکنیم، یعنی نهایت آنچه کودک میخواهد و کمترین چیزی که به آن راضی میشود.
دختران وقتی ملاحظه میکنند که پدرشان با مادرشان به آراستگی رفتار میکند و به ذکاوت او احترام میگذارد، معتقدند حق طبیعی آنهاست که از شوهری بهرهمند باشند که چنین رفتاری با آنها داشته باشد و برای دستیابی به آن تلاش و پیگیری میکنند. و هنگامی که پدر نمونهای از سردی احساس، نادانی و تسلط بیرویه ارائه کند، دختر نیز هنگام خواستگاری از سطح آرزوها و آرمانهایش میکاهد و کم میکند، و اگر خواستگاری نداشت به سمت دوستانش گرایش مییابد و یا به اینترنت و فضای مجازی متوسل میشود تا دوستانی بیابد که خلأ عاطفی وی را پر کنند و این چنین خود را در شروع کجراههها و انحراف قرار میدهد.
ما نمیخواهیم که ارزشها، آداب و اخلاقیات خود را بر فرزندان تحمیل کنیم. چرا؟ چون که ارزش به زور قابل تحمیل نیستند و شایسته است نگاهی گذرا به این سخن خداوند بیاندازیم که میفرماید: لا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ [بقره/۲۵۶]. ترجمه: اجبار و اکراهی در (قبول) دین نیست، چرا که هدایت و کمال از گمراهی و ضلال مشخّص شده است… و همچنین: وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ [یونس/۹۹]. ترجمه: اگر پروردگارت میخواست، تمام مردمان کرهی زمین جملگی (به صورت اضطرار و اجبار) ایمان میآوردند (امّا ایمان اضطراری و اجباری به درد نمیخورد). آیا تو (ای پیغمبر!) میخواهی مردمان را مجبور سازی که ایمان بیاورند؟ (این کار نه صحیح و سودمند است و نه از دست تو ساخته است).
آیا قبول دارید که در عمل باید ارزشهایی که به آن معتقد هستیم را به فرزندان منتقل کنیم، در این صورت فقط یک راه برای ما میماند، و آن اینست که فرزندان را به سوی خود جذب کنیم تا در افعال و اعمال ما صداقت و مصداقیت، همت و تلاش، اخلاص و … را ببینند و درک کنند.
یکی از جوانان میگفت: وقتی کوچک بودم با پدرم سوار بر ماشین بر سر چهارراهی رسیدیم که چراغ قرمز بود و پیرمردی بر عصایش تکیه زده بود و از خیابان میگذشت، تازه به نیمهی راه رسیده بود که چراغ سبز شد و اتومبیلها از اطرافش با سرعت بالا میگذشتند. پدرم ناچار ماشین را متوقف کرد و پیاده شد و وظیفهی مأمور راهنمایی و رانندگی را ایفا نمود و ماشینها را متوقف نمود و دست پیرمرد را گرفت و او را از خیابان عبور داد. من احساس میکنم آنجا درس پیشدستی و شهامت را به گونهای از پدرم آموختم که اگر کتابی سیصد صفحهای را نیز میخواندم نمیتوانستم چنین کاری را بیاموزم.
قطعاً گردش خوب و مناسب تربیت فرزندان از نزد خود ما شروع میشود، زمانی که تصمیم بگیریم نفس خود را تربیت کنیم و به خاطر تربیت فرزندان بر آن فشار بیاوریم، و تلاشی غیر از این خسارت و زیانی ناگوار و سنگین درپی خواهد داشت. آن ملتی که دارایی زیادی ندارد فقیر نیست، بلکه ملتی فقیر است که کودکان به چپ و راست مینگرند و جز الگوهای رنگپریده و سرگردان و مردان و زنانی درجه چهارم، چیز دیگری نمییابند، و آن خانوادهایی که در خانهی کوچک و معمولی سکونت دارد فقیر نیست، بلکه آن خانوادهایی فقیر است که کوچکترهایش در بزرگترهایش چیزی چشمگیر نمییابند، و این معیار اخلاقی و فرهنگیِ غنی و فقر واقعی است.
۲- محیط خوش، راحت و آرام:
خدای عزوجل به کودک شخصیتی بخشیده است که امید، خوشحالی، آرامش، احساس اطمینان، شوروشوق سؤال کردن و یاد گرفتن، بعلاوهی پاکی و براءت و … را در او به ودیعه نهاده است. و با روبرو شدن با سختیهای زندگی، درگیرها و اختلافات بین والدین، و اخبار ناگواری که از این طرف و آن طرف به گوشش میرسد برق و درخشش روحش به خاموشی میگراید، و انگیزههایش برای جدا نمودن راهش آغاز میشود…
ما ناچاریم فضایی را فراهم سازیم که به کودک کمک کند تا بالاترین حد ممکن از معانی زیبایی که خداوند در وی به ودیعه گذاشته است را حفظ کند و این نیازمند تلاشهای فراوانی است از جمله:
أ- رفتار با کودک براساس اینکه او راستگو، مورد اطمینان، پاک و خوشنیت است.
ب- خانهایی که تا حدود زیادی آرامش، سلامت و امنیت دارد.
ج- محبت، عطوفت، تقدیر، اهتمام و لطافت.
د- نسبت مناسبی از مزاح، شوخی و خوشبینی.
هـ- حتیالامکان کاستن از نقد افراد داخل و خارج از خانه.
و- کودک را با برنامههای مختلف و درس خواندن در طول روز خسته نکنیم، و سعی کنیم توانایی کودک را درک کنیم، و تلاش کنیم تا کودک وظایفاش را با شور و نشاط و خواست خود انجام دهد.
ز- تفاوتهای شخصی بین فرزندان را مراعات کنیم، و درپی عدالت و ترک مقایسههای منفی باشیم.
ح- احترام متبادل را حفظ کنیم و شرایط و اسبابی که گاهاً باعث خطای کودک میشود را بفهمیم و درک کنیم.
ط- هنگام دچار شدن به اشتباه معذرتخواهی شود، چه خطا از بزرگترها سر بزند و چه از کوچکترها.
ی- از بعضی از خطاها و لغزشها چشمپوشی کنیم، چون مردم اینطور هستند گاهی درست و گاهی خطا عمل میکنند.
۳- مکان احساسات را میسازد:
در حالی که از محیط مناسب صحبت میکنیم، نمیتوانیم از مسئلهی مکان و منزلی که پناهگاه افراد خانواده است، به سادگی بگذریم، در حقیقت تأثیر مکان در انسان بسیار زیاد است، اول ما انسانها شکل و هندسهی خانههایمان را طراحی میکنیم و بعد خانههایمان شکل و هندسهی احساسات و عواطف ما را طراحی میکنند، قطعاً تحقیقات و مشاهدات بسیاری نشان میدهند هنگامی که انسانها در مکان وسیع، زیبا، باکیفیت، آرام و منظم باشند، احساس رضایت، اطمینان، توانمندی در آنها به وجود میآید و در بین خود احساسات عطوفت و لطافت رد و بدل میکنند، و هنگامی که در محیطی تنگ، گرم، کثیف و همراه با هرج و مرج باشند، احساسات دلتنگی، اندوه و بیتابی بین آنها رد و بدل میشود و احساسات و افکار تیره و سیاه در آنها به وجود میآید، و درنتیجه خانه به محیطی متروکه تبدیل میشود، و در بسیاری از کشورها کاملاً طبیعی و عادی است که مادر فرزندانش را تشویق کند که خانه را- به علت کوچکی- ترک کنند. اگر بیرون از خانه دوستانی دارند، و طبیعی است که این مسئله آنها را به خیابان میکشاند.
من معتقدم مادر باید خانه را با نظافت و مرتب و منظم کردن بسان باغی پر از گل و گیاه آرایش دهد، و هرچقدر اوضاع مالی خانواده نامناسب باشد در توان مادر هست که در این میدان، کارها و شگفتیهای بسیاری انجام دهد.
هنر ساماندهی، چینش و تزیین محیطهای مسکونی و اداری پیشرفت کرده است و قسمت عمدهای از آن براساس موج گستردهای از تحقیقات و دادههای علمی استوار است.
من از والدین بخصوص مادران میخواهم که اهمیت خاصی برای منزل قایل باشند تا جایی برای سازش، آرامش و خوشحالی باشد، و شکی نیست که همهی اینها باید در چارچوب تعادل و توازن و عدم اسراف و مدگرایی باشد. قطعاً موضوع محیط خانوادگی توضیح بیشتری را میطلبد و شاید برگشتم و در مورد بعضی از سخنانم شروح و تفصیل بیشتری ارائه دادم تا موضوع واضحتر شود، و خداوند یاریرسان است.