به موفقیت فکر کن
نویسنده: د. ربی شعرانی
مترجم: فاطمه شمسی
روانشناس و نویسندهی مشهور “د. نورمان ونسنت بیل” این گونه به مردم بشارت میدهد: “به موفقیت فکر کن و به آن باور داشته باش؛ با این دو افسار (فکر کردن به موفقیت و باور داشتن به آن) میتوانی آرزویی کنی که میتواند به حقیقت بپیوندد.” به نظر میآید زمانی که تصویر ذهنی به اندازه لازم محکم شود میتواند حالت زندگی و پیشامدهای آن را در کنترل خود دربیاورد.
اگر افکار ذهنی را مرتب مرور کنی خیلی زود به حقیقت میپیوندد؛ به همین دلیل انسان باید مواظب باشد که چه فکری میکند و از بین افکار مختلف بهترین آن را برگزیند. مارکوس انطونیوس میگوید: “خوشبختی تو در دنیا منوط به کیفیت و مرغوبیت افکار توست”. لینکولن نیز حرف انطونیوس را تأیید میکند و میگوید: “آدمی به اندازهای به خوشبختی دست مییابد که ذهنش برای رسیدن به آن سازگار شده باشد.” این حقیقت را حدیث قدسی نیز اثبات میکند: “انا عند ظن عبدی بی” هر گمانی که بندهام درباره من میبرد من نیز برای او همان گونهام”. (روایت مسلم)
تمام هستی بر اساس گمان نیک به خدا آفریده شدهاند؛ بر اساس خوش بینی، تشویق و ترغیب به داشتن افکار مثبت پایهریزی شدهاند تا بتوان این افکار را در دنیای واقعی قالبگیری و ایجاد نمود. چرا که هر کس خوش بین باشد که فلان اتفاق میافتد، اتفاق افتادن آن حتمی است، چون آن فرد توانسته خود را برای آن اتفاق آماده سازد – به همین دلیل خداوند از ما خواسته خوش بین باشیم. خوشبینی قانونی است که برای تمام بشر صدق میکند.
هر فکری که به درون عقل انسان نفوذ پیدا میکند، به وضوح آثاری بر جای میگذارد (چه این فکر مثبت باشد چه منفی) برای مثال، درباره ی بیماری سرماخوردگی تحقیقات زیادی صورت گرفته است، اما هنوز نتایج درست و قابل اعتمادی حاصل نیامده است، ولی چیزی که واقعاً دربارهی این بیماری اثبات شده و جای شک و شبهه باقی نگذاشته، این است که وقتی انسان حالت عاطفی بدی دارد احتمال سرایت ویروس سرماخوردگی به او بسیار زیاد میشود…” فکر بد واقعاً مشکلات به وجود میآورد”!
از طرف دیگر، تفکر مثبت، دژی مستحکم برای انسان، در برابر سختیها و فشارهای زندگی است؛ دژی که به او نیرو و انگیزه ی کار و فعالیت میدهد تا بدین صورت بتواند به آرزوهایش برسد و از ناملایمات بزرگ زندگی عبور نماید. نویسندهی مشهور “بروس بارتون” میگوید: ” هر چیز بسیار بزرگی که به وقوع میپیوندد، به دست کسانی بوده که جرأت پیدا کردند تا باور داشته باشند، چیزی در درونشان از شرایط بیرونی قویتر است”.
شاید بتوان گفت “ایمان به الله عز و جل” اولین ستون تفکر مثبت است و هرگز نمیتوان آن را با چیز دیگری تعویض نمود. “امرسون”، شاعری است که میگوید: “ضعف ایمان نه با رسیدن به موفقیت قابل جبران است نه با کمک گرفتن از دیگران و نه با تمرین کردن”. واقعاً هیچ چیز نیرویی را که ایمان به الله عزوجل و یاری طلبیدن از او به انسان میبخشد را ندارد. “زیگلار” نیز نویسندهای است که میگوید: “من نمیدانم فردا چه اتفاقاتی قرار است بیفتد، ولی میدانم چه کسی فردا را میآورد، به همین دلیل با اعتماد به نفس، یقین و شکر منتظر فردایم. کتابهای آسمانی بر این نکته تأکید میکنند که گناهان گذشته میتواند پاک شود و بخشیده گردد و این، خیال مرا در مورد گذشته آسوده میگرداند. هم چنین این کتابها تأکید میکنند که خداوند زندگی را به خاطر خیر و صلاح ما آفریده و این، خیال مرا در مورد حال آسوده میگرداند… و وقتی خیال ما درباره گذشته و حال آسوده است، چرا خوش بین نباشیم؟
تفکر سازنده و مثبت
۱- به انسان نیرو میبخشد.
۲- شور و هیجان را در او شعلهور میسازد.
۳- او را به سمت و سوی کار و تلاش متمایل میسازد.
۴- تمرکزش را بیشتر مینماید.
۵- نیروهای خلاق و نهفتهی درونش را آزاد میکند.
۶- شادی و خوشبینی برای او به ارمغان میآورد.
۷- و خلاصه این که به او سعادت حقیقی و همت بلندی میدهد.
نتیجه این که:
۱-بین تفکر و اراده، سازگاری مثبتی به وجود میآید.
۲-به طور خودکار تمام کارها با هم جفت و جور میشود.
۳-هم و غم زندگی و فشارهایش کمتر میشود.
۴- عزم و اراده به بالاترین درجههای خود میرسد.
۵-آدمی طعم شیرین موفقیت را میچشد و احساس خوشبختی مینماید.
هر کس “ارزشها” را در زندگی و کار و فعالیت خود پیاده کند و سلاح ایمان و تفکر مثبت را نیز همراه خود بیاورد؛ و آنگاه راهش را ادامه دهد… در آن هنگام میتوان گفت که او قدم در ابتدای راه سعادت و خلاقیت گذاشته است.
ما میدانیم که فشار زندگی بسیار زیاد است و میتواند بیشتر و بیشتر شود تا جایی که خوشیها و موفقیتها بیشتر شبیه رسم و رسومی جامد باشد و معنای خوشبختی ندهد. در آن هنگام ممکن سعی و تلاش ما برای نیل به خوشبختی، ما را به جایی برساند که تنها کولهباری از آرزوهای نرسیده و احساس یاس، شکست، بیحوصلگی، و فشار و خستگی روح و روان را با خود به همراه داشته باشیم؛ -خستگی روحیای که پیش از خستگی جسمی حاصل شده است-.
در این شرایط لازم است که مقداری افکار مثبت به عقل انسان وارد شود. گاهی ممکن است این کار برای مدتی به اکراه انجام شود، ولی باید به آن عادت کنیم و خود را جزئی از از این افکار بدانیم و به صورت بالفعل به اجرا در آوریم… مثلاً ممکن است فرد خود را مجبور کند لبخند بزند تا برای او تبدیل به عادتی ریشهدار و بنیادی گردد؛ در این صورت معادلهی معکوس آن نیز درست در میآید: انسان لبخند میزند چون احساس خوشبختی میکند و احساس خوشبختی میکند چون لبخند میزند.
جالب این جاست، هر عادت خوبی که نزد فرد ریشهدار و عمیق میشود، عادت دیگری نیز همراه خود به ارمغان میآورد. ممکن است انسان ابتدا برای عادت دادن خود به بعضی کارها کمی به سختی بیفتد، ولی بعد از مدتی دیگر لازم نیست سختی بکشد چون عادتها خود به خود از او پیروی میکنند و به او خدمت مینمایند و این گونه میشود که این عادتهای نیکو، شادی و شادکامی را برای او به ارمغان میآورند.
در این باره “زیگلار” میگوید: ما روزانه سنگهای عادت هایی که به دست آوردهایم را به روی یکدیگر میچینیم و کم کم شخصیت خود را میسازیم.
پس از این که نفس انسان، با پرورش افکار مثبت درون خود، آماده ی خوشبختی شد، تمام سعی خود را میکند تا به کلیدهای آن دست یابد… دنیا شگفت انگیز است، باید آن را زندگی کنیم… البته زندگی ای گوارا و پر از شادی.