بحثي درباره ناسخ و منسوخ (۳)
نویسنده: استاد ناصر سبحانی (رحمة الله علیه)
یک نمونه دیگر در سوره بقره مربوط به زن شوهر مرده است در آیه ۲۴۰ میفرماید: «وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا وَصِيَّةً لِأَزْوَاجِهِمْ مَتَاعًا إِلَى الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْرَاجٍ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِي مَا فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ » در آیه ۲۳۴ قبل از آن میفرماید: «وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ» در یک جا چهار ماه و ده روز مطرح شد و در جای دیگر یک سال، اینجا فقها گفتهاند آیه بعدی منسوخ است و آیه قبلی ناسخ است حتی در قرآن خلاف آن ترتیب است گویا ۲۳۴ بعداً نازل شده بعد از آیه ۲۴۰ که او را نسخ کرده چرا؟ چون گفتهاند که آن یکی یک سال عده گذاشته برای زن شوهر مرده (ال الحول) و بماند بعد اگر بخواهد شوهر کند و آن یکی چهار ماه و ده روز پس این ناسخ است.
حالا این قضیه چه ربطی به آن زمینهای که ما گفتیم (که نسخ بدان تعلق دارد) دارد، چه شرایط و ظروفی اقتضا کرد که در آن ابتدا یک سال باشد بعد چهار ماه و ده روز شود و آیا این تکرار شدنی است آیا اجازه میدهند که بار دیگر به همان ترتیب باشد اصلاً این ربط به ظروف و شرایط دارد تا نسخ در آن وارد شود، همانطور آیه وصیت نداشت و بعد تاریخ نزول دو آیه کجا معلوم است اصلاً میبینی که ترتیب خلاف آن است و بعد از آن چرا قابل جمه نیستند خیلی ساده قابل جمع هستند با یک دقت، اصلاً هر یک مربوط به یک زمینه هستند چطور، آیه ۲۴۰ بیان واجبی است بر شوهران و حقی بر زنان، آیه ۲۳۴ واجبی است بر زنان شوهر مرده و حقی برای شوهران مرده، یعنی عکس همدیگر.
توضیح: در آیه ۲۴۰ میفرماید: کسانی که میمیرند (یعنی در آن حالت احتضار) و کسانی که از شما (مردان) ازواجی (همسرانی) بعد از خود به جای میگذارند واجب است وصیت کنند برای همسرانشان (برای جفت هایشان) که چه (متاعا الی الحول غیر اخراج) اینجا فقها گفتهاند که متاعاً (الی الحول غیر اخراج) یعنی نفقه و عده تا یکسال – مسکن که سه چیز است متاع – نفقه – الی الحول – عده – غیر اخراج – مسکن – ولی نه، چون متاع اسم مصدر است به معنی تمتیع – مانند سلام – تسلیم ، کلام – تکلیم، وداع – تودیع.
تمتیعاً الی الحول غیر اخراج که مفعول تمتیع غیر اخراج است واجب است که وصیت کنند که مضمون وصیت این باشد که زنان از غیر اخراج در مدت یک سال برخوردار گردانیده شوند (دقت کنید، زنان از غیر اخراج در مدت یک سال برخوردار گردانیده شوند یعنی آن مرد وصیت کند که زن تا نهایت یک سال حق دارد که در این خانه بماند و اخراج نشود و حق دارد از طرف من غیر اخراج برای او) دقت کنید لفظی انتخاب شده که هدف مقصود بوده، خداوند همینطور بدون نکته این را انتخاب نکرده (غیر اخراج) وصیت میکنم که بعد از من زنم تا یک سال از عدم اخراج برخوردار باشد یعنی چه؟ یعنی از طرف ما، از طرف وارثین من عدم اخراج صورت میگیرد، اخراج نمیکنند نه یعنی که الزام میکنند که بماند، میگویند ما اخراجت نمیکنیم حالا میماند، یا خودت میروی، (فان خرجن فلا جناح علیکم) از طرف شما که غیر اخراج است حالا اگر خودشان بیرون رفتند گناهی بر شما نیست (فی ما فعلن فی انفسهن معروف) اینجا هم یک نقطه دقیق هست که معروف بدون (ال) گفته شده در آیه پیشین (المعروف) چرا؟ آیه پیشین قضیه، قضیه عده است و بعد از عده مسأله ازدواج است (المعروف) آنجا مشخص است میفرماید دیگر اشکالی ندارد بروند ازدواج کنند مادامیکه با روش پسندیده باشد ولی اینجا مسأله این است که از این خانه بیرون میرود نه اینکه ازدواج میکند. چون ازدواجش بر گذشتنش از عده متوقف میشود ولی او شاید از اول از خانه بیرون برود (من معروف) اینجا یک چیز معین نیست یعنی به شرط اینکه مرتکب خلاف معروف نشوند هر مسکن و هر جایی را انتخاب کند بروند خانه پدر، برادر، خواهر و هر کسی هست، هر معروفی که بعد از خروج از این خانه صورت میگیرد، مسأله شوهر کردن نیست (والله عزیز حکیم) پس یک امر است نه سه امر – متاع – (نفقه) عده – مسکن در مدت یک سال حق دارد در این خانه بماند برای زن حق است که بماند، برای شوهر واجب است که وصیت کند ولی زن میتواند از حق خود گذشت کند برود (و ان خرجن) فقها گفتهاند این سه امر است و بعد (الی الحول) یا (اربعة شهر و عشرا) نسخ شده متاع هم با ارث نسخ شده – مسکن هم در موردش اختلاف صورت گرفته، در بین امام ابوحنیفه و امام شافعی یکی گفته نسخ شده و یکی گفته نسخ نشده است، تنها در فی ظلال بیان این است که نسخی نیست اما یک لفظ ذکر کرده در آن قسمت تفسیر که آن لفظ میبایست حفظ بشود، یعنی اگر آن لفظ برداشته بشود دیگر همینطور میشود که من دارم میگویم که هیچ نسخی نیست (که الآن در یادم نیست)
و اما آن یکی که میفرماید: کسانی از شما که میمیرند و بعد همسرانی بجای میگذارند، همسرانشان چهار ماه و ده روز در انتظار قرار میگیرند و منتظر این بشوند که زمینه مساعد بشود برای شوهر کردن، این هم یک نکته ای دارد که اصل این است که زن دارای شوهر باشد و القاء میکند که زن از همان روزهای نخستین در فکر شوهر کردن است ولی میفرماید: خودت را کنترل کن، منتظر باش تا چهار ماه و ده روز بگذرد، بعد از آن یعنی خیلی از زنهایی که بعد ازدواج نمیکنند دروغ میگویند، با خودشان با مردم دروغ میگویند، همانطور که بیوه میمانند شاید عده قلیلی باشند که راست میگویند نخواهند ازدواج کنند ولی اکثریت در رودربایستی میافتند، حقیقتاً میخواهند شوهر کنند ولی چون رسم و عادت اینطور است که در بعضی از جاها شوهر نمیکنند همینطور میمانند، اینجا میفرماید چهار ماه و ده روز میمانند تا اینکه رابطه روانی که در بین ایشان بوده کاملاً ریشه کن شود تا آمادگی ارتباط با شوهر دیگر را داشته باشد بعد (فاذا بلغن اجلهن) اینجا حتما باید آن چهار ماه و ده روز بگذرد مثل آن نیست که (فان خرجن) چون اینجا واجب است باید رعایت شود چون آنجا حق بود میتوانست از حقش بگذرد وقتی که به اجل رسیدند یعنی چهار ماه و ده روز تمام شد (فلا جناح علیکم فیما فعلن فی انفسهن بالمعروف) دیگر جناحی بر شما نیست که آنچه در ارتباط با خود انجام میدهند که بالمعروف باشد، که میروند ازدواج میکنند به شرط اینکه راهش و طریقش پسندیده و معروف باشد دیگر اشکالی نیست، شما دیگر مسئولیتی ندارید تا چهار ماه و ده روز مسئول هستید که کنترل کنید، زن شوهر مرده ازدواج نکند بعد از آن دیگر مسئولتی نیست. این دیگر چه اقتضایی هست که گفته شود اینجا نسخ صورت گرفته؟