نکات دهگانهی دعای سید الإستغفار
رحمت الله خردنیا
کارشناسی ارشد فرهنگ و تمدن اسلامی
استغفار و طلب بخشش از خداوند در دین اسلام ارزشی ویژه و اساسی دارد. باریتعالی بر کسی که این خصلت و ارزش را نادیده انگارد، خشم میگیرد؛ زیرا خداوند ذاتاً بخششپذیر است و انسان هم ذاتاً خطاپذیر و لغزشپذیر، و در مسیر بندگی، انسان نیاز به بخشیده شدن دارد و خداوند نیز بخشش را دوست میدارد و این خود نعمتی گرانبهاست که انسان مؤمن بایستی بسی شکر آن گزارد.
برای اینکه انسان مؤمن بتواند ارزش استغفار را به بهترین شکل به جا بیاورد، خدای متعال و پیامبر فرزانهی اسلام ـ سلام و درود خدا بر وی باد ـ شیوههای گرانسنگی را به ما معرفی نمودهاند که یکی از بهترین آنها، دعای سید الإستغفار است که در ادامه به متن و شرح آن خواهیم پرداخت.
عنْ شَدَّادِ بْنِ أَوْسٍ رضي اللَّه عنْهُ عن النَّبِيِّ صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم قالَ: «سيِّدُ الاسْتِغْفار أَنْ يقُول الْعبْدُ: اللَّهُمَّ أَنْتَ رَبِّي، لا إِلَه إِلاَّ أَنْتَ خَلَقْتَني وأَنَا عَبْدُكَ وأَنَا على عهْدِكَ ووعْدِكَ ما اسْتَطَعْتُ، أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ ما صنَعْتُ، أَبوءُ لَكَ بِنِعْمتِكَ علَيَ، وأَبُوءُ بذَنْبي فَاغْفِرْ لي، فَإِنَّهُ لا يغْفِرُ الذُّنُوبِ إِلاَّ أَنْتَ. منْ قَالَهَا مِنَ النَّهَارِ مُوقِناً بِهَا، فَمـاتَ مِنْ يوْمِهِ قَبْل أَنْ يُمْسِيَ، فَهُو مِنْ أَهْلِ الجنَّةِ، ومَنْ قَالَهَا مِنَ اللَّيْلِ وهُو مُوقِنٌ بها فَمَاتَ قَبل أَنْ يُصْبِح، فهُو مِنْ أَهْلِ الجنَّةِ». [رواه البخاري]
در این حدیث که صحیح بخاری و بسیاری دیگر از کتب احادیث آن را نقل کردهاند، پیامبر ﷺ میفرماید کسی که صبح این دعا را بخواند و قبل از شب بمیرد و یا شب آن را بخواند و قبل از صبح وفات یابد، او بهشتی است.
پیامبر ﷺ در این حدیث بهترین شیوهی استغفار و طلب بخشش از خداوند را به ما معرفی میکند که انسان با اجرای روزانهی این گفتوگوی صادقانه، صمیمانه، متواضعانه، روحافزا و انرژیبخش میتواند از طرفی رضایت و بهشت خدا و از طرفی دیگر آرامشی که نتیجهی بندگی و ارتباط صحیح با خداوند است را برای خود به ارمغان بیاورد.
در ادامه به شرح این گفتوگوی فوقالعاده زیبای انسان با خدا و مقاصد آن خواهیم پرداخت، گفتوگویی که در آن انسان به توحید ربوبیت، توحید الوهیت، خالق بودن خداوند و مخلوق بودن خودش، وظیفهی بندگی خود، عهد و پیماناش با خداوند، نیازش به پناهندگی به خدا، نعمتهای خداوند، گناهان خودش و بخشش پذیر بودن خداوند، اعتراف و اقرار میکند.
۱- اللَّهُمَّ أَنْتَ رَبِّي: بار الها تو پروردگار و صاحب من هستی.
در گام اول این دعا، انسان مؤمن به توحید ربوبیت اقرار میکند و جایگاه خدا نسبت به خودش را روشن و مشخص میکند.
۲- لا إِلَه إِلاَّ أَنْتَ: هیچ معبودی جز تو ندارم.
در گام دوم، انسان به توحید الوهیت اقرار میکند و صادقانه به خدا میگوید هیچ معبود، فرمانروا و اساسا هیچ قانونگذاری جز تو وجود ندارد و برای من قابل قبول نیست.
۳- خَلَقْتَني: تو مرا آفریدهای.
در گام سوم انسان به حلقهی اتصال بین خودش و خدا اشاره میکند که همان آفریده شدن وی توسط خدا است و در واقع میگوید چون تو خالق و آفرینندهی من هستی، من نیز تو را پروردگار و صاحب خود میدانم و معبود، فرمانروا و قانونگذاری غیر از تو را نمیپذیرم و به فرمان و قانون تو گردن مینهم؛ زیرا که حق قانونگذاری انحصارا در اختیار کسی است که انسان را آفریده است، مگر آنجایی که خودش به دیگران اجازهی قانونگذاری داده باشد، چنانچه در آیهی ۵۴ سورهی اعراف فرموده است: «أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ»، یعنی آگاه باش که عالَم خلق و امر از آنِ اوست.
۴- وأَنَا عَبْدُكَ: و من بندهی تو هستم.
در گام چهارم به وظیفهی خودش اشاره میکند که همانا عبودیت و بندگی خدا است، و به تعبیری میگوید حالا که تو پروردگار من هستی و تنها فرمانروا و فریادرس و قانونگذار هستی، و خالق و آفرینندهی من هستی، من نیز در مقابل تو وظیفهای جز بندگی ندارم.
این گفتوگوی زیبا و دلنشین، تا اینجا خدا را در دایرهی ربوبیت و الوهیت و خالقیت قرار میدهد، و انسان را نیز در دایرهی عبودیت و بندگی جای میدهد و در اصل هیچکدام از اینها نبایستی جای دیگری قرار بگیرد و چون روشن است که خدا در دایرهی بندگی قرار نمیگیرد، طبعا منظور این است که انسان نبایستی در دایرهی ربوبیت و الوهیت قرار بگیرد، حالا چه انسان خود را در این جایگاه قرار دهد یا هر انسان دیگری.
اگر نگاه مختصری به تاریخ بیندازیم، به سادگی در مییابیم که علت و سبب بسیاری از آفتها و آسیبهایی که بشر با آن مواجه شده، این بوده که انسان را وارد دایرهی الوهیت و فرمانروایی و قانونگذاری کردهاند و اساساً شرک به خدا نیز از همینجا آغاز میشود که ما انسان را وارد دایرهی مخصوص خداوند میکنیم.
۵- وأَنَا على عهْدِكَ ووعْدِكَ ما اسْتَطَعْتُ: من به عهد و پیمان و وعدهی با تو در حد توانم استوار و پایبندم.
در گام پنجم، انسان عهد و پیمان خود با خدا و وعدهای که بین دو طرف رد و بدل شده است را یادآوری میکند و پایبندی خود را به آن ابراز میدارد.
حالا چه این عهد و پیمان با پدر ما آدم بسته شده باشد و ما مکلّف به رعایت آن باشیم یا با خود ما در عالم ذرّ این عهد را بسته باشند: «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى» {اعراف/۱۷۲}
(و [به یاد آرید] آنگاه که پروردگارت از پشتهای بنی آدم، ذرّیتِ آنان را بر گرفت و آنان را بر خودشان گواه ساخت [و پرسید:] آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: بله.) یا هم زمان دمیده شدن روح در کالبد هر شخص، از وی عهد و پیمانی گرفته شده باشد؛ به هر حال آنچه مشخص است انسان با خدا عهد و پیمانی دارد و بایستی به آن پایبند باشد و خداوند نیز در آیهی ۶۰ و ۶۱ سورهی یاسین میفرماید: «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ * وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ»،(یعنی اى فرزندان آدم مگر با شما عهد نكرده بودم كه شیطان را مپرستید زیرا وى دشمن آشكار شماست و اینكه مرا بپرستید، این است راه راست.)
۶- أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ ما صنَعْتُ: پناه میبرم به تو از شرّ آنچه انجام دادهام.
در گام ششم، انسان میگوید پروردگارا منِ انسان به حکم ضعیف بودنم (وَخُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِيفًا) و عجول و ناشکیبا بودنم (خُلِقَ الْإِنْسَانُ مِنْ عَجَلٍ)، (إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا) و ستمگر و در قیاس با تو نادان بودنم (إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا) و خطاپذیر بودنم (كلُّ ابنِ آدمَ خطّاءٌ)، لغزشها و خطاهای زیادی را بر خلاف عهد و پیمانی که با تو بستهام، مرتکب شدهام که از شرّ و آسیب همهی خطاهایم به تو پناه میبرم.
۷- أَبوءُ لَكَ بِنِعْمتِكَ علَيَ : به همهی نعمتهایی که به من ارزانی فرمودهای اقرار و اعتراف دارم.
در گام هفتم، انسان به نعمتهای بیکران و غیر قابل شمارش خداوند (وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا) اشاره و اعتراف میکند، نعمتهای مادی همانند نعمتهای فوقالعاده و بیشماری که در بدن انسان و دنیای اطراف وی نهفته است و نعمتهای معنوی همانند ایمان، اسلام، عقل و فکر، توبه، صبر و بردباری، امنیت و آرامش و…
نکتهای که باید بدان توجه کنیم این است که وقتی نعمتهای خداوند قابل شمارش نیستند، قطعا قابل شکرگزاری به صورت تمام و کمال نیز نیستند و این موضوع به ما میگوید که ما بایستی بکوشیم در حد توان خود شکرگزار باشیم و هرگز در این میدان به آخر خط نخواهیم رسید و به خاطر همین هرگز نباید در راه شکرگزاری دست از تلاش و کوشش برداریم و به قول سعدی علیه الرحمه:
از دست و زبان که بر آید کز عهدهی شکرش به در آید
بنده همان به که زتقصیر خویش عذر به درگاه خدای آورد
ورنه سزاوار خداوندیاش کس نتواند که به جای آورد
۸- وأَبُوءُ بذَنْبي: به تمامی گناهان و قصور خود اقرار و اعتراف دارم.
و در گام هشتم، انسان صادقانه به خدا میگوید که به گناهان و تقصیر خود اعتراف و اقرار دارم، گناهانی که بخشی از آنها به خاطر ندیدن نعمتهای خداوند و برخی به خاطر ناشکری نعمتها و برخی به خاطر جهل و غفلت خودم و برخی نیز به خاطر رعایت نکردن قانون و عهد و پیمانت بوده است و… خدایا من به همهی آن گناهان و تقصیر و ضعف خودم اعتراف میکنم.
۹- فَاغْفِرْ لي: پس مرا ببخش و بیامرز.
و در گام نهم، انسان مؤمن از خدا میخواهد برای آرامش درونش و راحت شدن بال و خاطرش، بار سنگین گناهان و لغزشها را از دوشاش بر دارد و وی را مورد عفو و بخشش خود قرار دهد؛ زیرا که انسان مؤمن و بندهی خدا، توان تحمل بار گناهان و خطاهای خود را ندارد و دائماً در جستجوی جبران است؛ چرا که او به ربوبیت و الوهیت و قانونگذاری خدا و بندگی و عهد و پیمان خودش باور دارد و این باور و اعتقاد او را مسئولیتپذیر بار میآورد و در نتیجه نسبت به قصور و لغزش خود احساس مسئولیت میکند و در پی جبران آن و پاک نمودن آثار لغزشهایش بر میآید.
۱۰- فَإِنَّهُ لا يغْفِرُ الذُّنُوبِ إِلاَّ أَنْتَ: زيرا كه هیچ كس غیر از تو گناهان را نمیبخشاید.
و در گام دهم، به اینکه هیچکسی غیر از خداوند توان بخشش گناهان و برداشتن بار سنگین آن از روی دوش انسان را ندارد، اشاره و اعتراف میشود و اینکه خداوند اساساً و ذاتاً بخشنده و بخششپذیر است.
چه نعمت بسیار بزرگی است که خدایی وجود دارد که میشود در محضر او بار گناهان و لغزشها را بر زمین نهاد و دیگر بلندش نکرد و بلکه فراموشاش کرد و در بارگاهش میتوان دل و قلب را صیقل و جلا داد و زنگار آن را زدود و چه بارگاهی است که درش همیشه و به روی همه کس باز است و نیاز به در زدن هم ندارد، فقط کافیست آمادگی ورود را کسب کنیم و ورود با کیفیتی داشته باشیم تا نتیجهی بهتری عایدمان شود و چه صاحب و پادشاهی دارد این بارگاه؛ که بسی مهربان و مهرورز است، بخشندگی صفت محبوب اوست، همیشه بیدار و چشم بهراه عاشقانش، حتی لحظهای هم چشم فرو نمیگذارد، به انتظار نجوای ما نشسته است تا حقایق را زمزمه کنیم و بار سنگین و ناپاک خود را در بارگاهش بر زمین نهیم و از خزانههای بیپایان او صفا و محبت و توشه را برچینیم و از نو برخیزیم.
آری؛ چنین است، چه پادشاهی، چه بارگاهی، چه پیامبری که اینگونه راه را نشانمان داد و چه انسانهایی که در این مسیر بندگی کردند و حالا نوبت به ما رسیده است که از نو این حقایق را بپذیریم و با زمزمهی صبحگاهی و شامگاهی این دعای عمیق و اثرگذار، مسیر بندگی خود را توسعه دهیم و بر روشنی آن بیفزاییم و رضای خدا و بهشتش را برای خود تضمین نماییم.
خدایا تو پروردگار منی، هیچ معبودی جز تو ندارم، تو مرا آفریدهای و من بندهی توام و من تا آنجا كه بتوانم بر پیمان و وعدهی تو استوارم، پناه میبرم به تو از شر آنچه كردهام، من اقرار دارم به نعمتهایی كه بر من ارزانی فرمودهای و اقرار به گناهان خود دارم، پس مرا ببخش، زیرا كه هیچكس غیر از تو گناهان را نمیبخشاید.