نویسنده : دکتر عبدالکریم بکار
ترجمه : رحمت الله خردنیا
قاعدهی دهم: تربیت بدون ادب کردن مفهومی ندارد
ما میدانیم که طبیعت و سرشت کودکان یکسان نیست، برخی از آنها خوی مسالمتآمیز، صلحجو، مطیع و آرام دارند و عدهایی دیگر آشوبگر، تنشزا و لجباز هستند. و براساس این تنوع در طبیعت و سرشت، سپس نیازمندی آنان به تادیب و سختگیری و قاطعیت در تربیت نیز یکسان نیست، هرچند همهی آنها به این نیاز دارند که احساس کنند همیشه قدرت و نیرویی بالای سر آنها است که پشتیبان آنهاست و آنها را ارزیابی و راهنمایی میکند و مانع این میشود که آنان دست به کارهای نامناسب بزنند و یا مرتکب کارهایی بشوند که به خود و دیگران آسیب میزند.
کودک معمولاً معیارهای درست و غلط بودن کار را نمیفهمد و نمیداند چه چیزی مناسب و لایق است و چه چیزی غیرمناسب و نالایق هست و نیرو و دستگاه اخلاقی وی هنوز تکمیل نشده است، چنانچه نیروی نگهدارندهی خودش در مقابل خطاها نیز ضعیف و محدود است، و بر همین اساس ما ناچاریم تنبیه، محرومیت و ممنوعیت وی نسبت به برخی پدیدهها لذتبخش زندگیاش را در دستور کار قرار دهیم، تا وی در محیطی خوب و مطلوب رشد کند.
از جهتی دیگر کودکان میدانند که همیشه حق با آنان نیست و به خاطر همین درک پذیرش تنبیه و مجازات را دارند، اگر که تنبیه دارای شروط و صفات معقول باشد. در ادامه به برخی از مفاهیم و دیدگاهها در موضوع تأدیب اشاره خواهم کرد.
۱- تأدیب تلاشی تکمیلی است:
این یک قضیه بسیار مهم است؛ چرا که آنچه یاریگر ما در پرورش شخصیت مطلوب کودک است، همانا پرتوهای عاطفی است که کودک از والدین دریافت میکند و همچنین راهنماییهای آموزشی و توجیهی که از آنها میشنود. کودک در لابلای پیروی از والدینی محترم و زندگی در خانوادهای گرامی و ارزشمند، همهی آن خوبیهایی را که نیاز دارد بیاموزد، یاد میگیرد، اگرچه که در عمل نتواند به آنچه که بایستی انجام دهد، التزام داشته باشد. تنبیه و مجازات، هیچ کودک، دولت و مجتمعی را رشد نمیدهد، و فقط کودک، دولت و مجتمع را از برخی آسیبها حمایت میکند، و بایستی جایگاه تنبیه و تأدیب به نسبت تلاشی که برای رشد و پرورش شخصیت، فکر و روان کودک انجام میدهیم، بسیار ناچیز و محدود باشد. برخی والدین کاملاً برعکس عمل میکنند، آنها دائماً سکوت میکنند و در مقابل فرزندان خود را به نادانی تمام میزنند، تا اینکه کودک در اشتباهی بزرگ افتاده، آنگاه خشمگین و هیجانی میشوند و بدترین تنبیهها را بر کودک تحمیل میکنند، و بعد از مدتی به وضوح میفهمند که تنبیههای آنها هیچ اثر و نتیجهای نداشته است.
یک قاعدهی عمومی در اینباره میگوید: هرچقدر برای تربیت مثبت و موثر تلاش بیشتری بکنیم، به همان اندازه نیاز ما به تنبیه و تأدیب نیز کاهش مییابد، و برعکس این قضیه نیز صحیح میباشد.
۲- برنامهریزی برای تنبیه:
تنبیه کودک هم نیاز به برنامهریزی و چشمانداز دارد تا کارساز و کارآمد باشد و من اعتقاد دارم که در این گام بایستی والدین در نوع تنبیهی که برای کودک در نظر میگیرند، اتفاق نظر داشته باشند، چرا که اختلاف نظر والدین ممکن است منجر به شکست کلی پروژه و برنامه شود، و شکی وجود ندارد که گفتگو و کنکاش مستمر والدین در رفتار فرزندان، باعث جمع شدن نکات و ملاحظات مهم و راهگشایی خواهد شد، و والدین دربارهی روش درمان و علاج نیز بایستی گفتگو و رایزنی کنند، و باز معتقدم که حتی والدین بایستی نوع بازخورد و عکسالعمل فرزندان بعد از تنبیه و مجازات را نیز تحلیل و بررسی کنند تا در برابر آن با حکمت و شجاعت برخورد و تعامل کنند.
برنامهریزی در این حوزه میطلبد که والدین با فرزندانشان نشستهایی داشته باشند و برای آنها توضیح دهند که چه انتظاری از آنها در داخل و خارج از منزل دارند و وظایف و مسئولیتهای درسی و اخلاقی آنها کداماند، و همچنین شایسته است در مورد تنبیه کسی که خلاف برنامه مورد اتفاق کار کند، صحبت کنند. مثلاً مادری با دختر یازدهسالهاش توافق میکند که اگر ظرفهای غذایش را تمیز نشوید، بایستی ده دقیقه قبل از زمان مقرر بخوابد و اگر دوباره تکرار شد بیست دقیقه قبل از زمان مقرر بایستی بخوابد و … پس اگر والدین اولاً با خودشان و دوماً با فرزندانشان در مورد مسایل مربوط به تنبیه و مجازات توافق نکنند، احساس میکنند همیشه در حالت اضطراری و فوقالعاده و جوی سراسر تنشزا هستند.
۳- تنبیه قاطع ولی بدون سنگدلی و اهانت:
تنبیه درست و صحیح، بایستی در برابر اشتباه کودک، حامل پیام واضح، روشن و مشخصی باشد و ضرورت تکرار نشدن اشتباه را به کودک بفهماند، و این بدین معنا است که تنبیه بایستی در جوی دوستانه و آرام بین والدین و فرزندان انجام پذیرد، چرا که ارتباط گرم و صمیمی همان ریسمان ارتباطی مخفی است که کودک از آن تغذیه میکند و رشد میکند، و شایسته است که به هر شکلی حفظ شود و بعد از هر تنبیه و مجازاتی دوباره به این ارتباط دوستانه و گرم برگردیم و آن را بهتر از قبل ترسیم کنیم.
قاطعیت در تربیت یعنی اگر حرفی زدیم آن را اجرا بکنیم، مثلاً وقتی پدر گفت کسی که بعد از خروج از اتاق نور اتاقاش را خاموش نکند، پول توجیبی روزانهاش را دریافت نخواهد کرد، باید روی حرفاش بایستد و آن را اجرا کند و نباید فرصت دوبارهای به فرزندش بدهد به این علت که فراموش کرده و یا عجله داشته… اجرای کامل و بینقص تنبیه و مجازات و به تاخیر نینداختن آن باعث میشود کودکان نسبت به سرانجام کارشان هوشیارتر باشند، و این هوشیاری آنها را از ارتکاب اشتباه بیشتر بازمیدارد، در عین حالی که همین رویکرد باعث میشود کودکان در صورت ارتکاب اشتباه، راحتتر تنبیه و مجازات را بپذیرند.
قطعاً اجرای قانون و مجازات بایستی با روشی کارا و آرام و همراه با جدیت باشد و از هرگونه فریاد زدن، تهدید، ترساندن و مقدمهچینی به دور باشد. به طور مثال در خانوادهای والدین میبینند که فرزندانشان بیش از اندازه به تماشای تلویزیون مینشینند، لذا به آنها اخطار میدهند و میگویند اگر روزی بیش از یک ساعت به تماشای تلویزیون بپردازید ما این حق را داریم که شما را برای مدتی طولانی از تماشای تلویزیون محروم کنیم. فرزندان این اخطار را جدی نمیگیرند چون فکر میکنند خود والدین هم به تلویزیون نیاز دارند. بعد از گذشت سه روز از اخطار وقتی فرزندان از مدرسه به خانه برمیگردند متوجه میشوند که والدین تصمیم گرفتهاند تلویزیون را به مدت سه ماه در انباری بگذارند و حاضر به هیچگونه بازنگری در تصمیمشان نیز نیستند و بعد از گذشت سه ماه پدر تلویزیون را به آنها برمیگرداند و میگوید اگر دوباره بیش از زمان مشخص شده به تماشای تلویزیون بنشینند، مطمئن باشید که تلویزیون را برای همیشه از خانه ما میرود، و جالب است که فرزندان بعد از این خودشان مواظب وقت هستند تا دچار اشتباه نشوند!
ولی ما مربیان بایستی بین قاطعیت و سنگدلی و اهانت تفاوت قایل شویم.
تنبیه قاطع یعنی اینکه منطقی، باحکمت، منصفانه و به دور از هرگونه زیادهروی باشد. پدری که فرزندش را یک ماه از پول توجیبی محروم میکند و یا مادری که به خاطر حرف زشت و نادرست دخترش یک هفته او را موظف به تمیز کردن خانه میکند، رفتارشان سنگدلانه است، و پدری که به صورت فرزندش ضربه میزند هم سنگدل است، چرا که زدن به صورت هم اهانت است و هم دین آن را ناپسند دانسته است، و تنبیه بدنی اساساً درست نیست مگر زمانی که کودک و یا نوجوان کاری میکند که زندگیاش را با خطر مواجه میکند و چارهایی جز تنبیه بدنی باقی نمیگذارد.
بدوبیراه گفتن و توصیف کودک به حماقت، پستی، نادانی و ناچیزی و … همهی اینها الفاظی اهانتآمیز هستند که به زبان راندن آنها اشتباه است و هرگز در زمرهی روشهای تربیتی کارساز قرار نمیگیرند.
۴- کودک ناچار به رعایت حداقل ادب و نزاکت است:
فرزندان باید بدانند که ادب و نزاکت چارچوبی دارد که زیرپا گذاشتن آن هرگز درست نیست، و همیشه ادب و نزاکت حداقلهایی دارد که فرزندان تحت هیچ شرایطی نباید از آن گذر کنند ولو اینکه اعصاب آنها به هم ریخته و داغون باشد. مثلاً هیچ توجیهی ندارد که فرزند وارد خانه شود و به والدین سلام نکند و یا بدون سلام و اجازهی والدین از خانه خارج شود. و پذیرفتنی نیست که فرزند صدایش را در مقابل والدین بالا ببرد و یا وقتی آنها صحبت میکنند خشمگین شود، چنانچه قابل قبول نیست با اسلوبی بیادبانه و نامناسب از والدین انتقاد کند و …
مهم است که این مسایل را برای کودک توضیح دهیم و بر آن تاکید کنیم، زیرا که میخواهیم کودک یاد بگیرد چگونه به بزرگترها احترام بگذارد و چگونه به خود فشار بیاورد و احساسات و رفتارهای منفعلانه خود را کنترل کند.
۵- تحمل نتایج منطقی:
خیلی مهم است کاری کنیم زمانی که کودکان رفتار خاصی انجام میدهند، مطمئن باشند که مسئول تمام پیامدهای کارشان هستند، زیرا فهم این قضیه توسط کودکان به آنها کمک میکند که خودشان دائماً خودشان را ارزیابی و محاسبه بکنند. شخصی میگفت روزی مادرش سفره غذا را چیده بود و فرزندان را برای صرف نهار صدا زد و گفت اگر کسی نیامد و غذا تمام شد دیگر تا شب هیچ غذایی وجود ندارد. یکی از فرزندان به خاطر مکالمهی تلفنی با دوستاش، دیرتر از بقیه برای صرف نهار آمد، ولی وقتی آمد دید غذا تمام شده و دارند سفره را جمع میکنند، ناچار به سراغ یخچال رفت و آنجا نیز چیزی برای خوردن نیافت، و مطمئن شد که تا شب چیزی برای خوردن پیدا نمیشود. آن شخص بعد از سالها میگوید من آن روز درس مهمی گرفتم و از آن به بعد خیلی مواظب بودم برای صرف غذا دیر نکنم. خانوادهای دیگر فرزند کوچکی داشتند که در مهدکودک درس میخواند و این کودک تمایلی برای رفتن به مهد نداشت. در یکی از روزها قبول نمیکرد لباس مهدش را بپوشد تا با پدرش به مهد نرود. پدر لباس کودک را در ساکی گذاشت و دست کودک را گرفت و به آرامی او را سوار ماشین کرد، در حالی که کودک فقط لباس زیر و راحتی به تن داشت، تا اینکه رسیدند جلوی مهد و کودک چارهای جز پوشیدن لباس و پیاده شدن از ماشین نداشت، و به این شکل آن تنش و خستگی روزانهای که کودک بر اثر امتناع از رفتن به مهد به وجود میآورد را حل کرد.
۶- هر مرحله سنی تنبیه و تأدیب خاص خود را دارد:
به طور مثال شما نمیتوانی با یک کودک سه ساله قرارداد ببندی که تو باید چگونه رفتار کنی؛ چون او واقعاً درک نمیکند شما چه میگویید و چه میخواهید و درنتیجه به آن اهمیتی هم نمیدهد، لذا درهم کشیدن چهره و ترشرویی در مقابل کار اشتباهی که کودک انجام داده و یا میخواهد انجام دهد، شاید پیام و مفهوم را به او برساند. یا زمانی که کودک بعد از ارتکاب اشتباه میرود که خود را به آغوش مادرش بیندازد، رویگردانی مادر و استقبال نکردن از وی، به کودک میفهماند که کارش اشتباه بوده و کسی از این کار خوشش نیامده است. کودک همیشه نیازمند یاری، پشتیبانی و محبت مادر به صورت خاص است، و اگر مادر در مقابل اشتباه کودک، این امور را از وی دریغ کند، خودش یک تنبیه بازدارندهی موفق است.
اما تعامل با یک پسر سیزده ساله متفاوت است، چرا که او برخلاف کودک در موارد بسیاری احساس استقلال و بینیازی از پدر و مادر میکند و درنتیجه محبت نکردن به وی چندان مؤثر نیست و حتی ممکن است افکار و احساسات منفی نسبت به خانواده نیز به وی دست بدهد، و به همین دلیل در صورت ارتکاب اشتباه، محروم کردن وی از چیزهایی که دوست دارد، مؤثر است. نوجوانی را در نظر بگیرید که چندین بار خواهر کوچکاش را کتک زده است، و پدرش چند بار او را از این کار منع کرده ولی فایدهای نداشت، پدر ناچار او را به مدت بیست روز از تلفن محروم کرد تا نتواند با دوستانش صحبت کند، و نوجوان در این مدت خیلی براش سخت گذشت و حتی تلاش کرد تا از مادرش تخفیف بگیرد، ولی دید مادرش در اجرای این تنبیه بیش از پدر صلابت و جدیت به خرج میدهد، و پدرش بعد از بیست روز از او تعهد کتبی گرفت که در صورتی میتواند از تلفن استفاده کند که دیگر هیچ یک از خواهرانش را کتک نزند.
۷- تنبیه باید واضح و مشخص باشد:
نگاه من به تنبیه در پروژهی تربیت همانند جاده فرعی است که ما با شروع آن از مسیر اصلی خارج میشویم و با پایان آن به مسیر اصلی برمیگردیم، و هرچه این جاده فرعی کوتاهتر و واضحتر باشد بهتر و مفیدتر خواهد بود. تنبیه و مجازاتی که مربیان و والدین تعیین میکنند، باعث میشود جو بین آنها و کودک متشنج شود و به خاطر همین تنبیه باید خیلی واضح و مشخص و روشن باشد.
بعضی از والدین این مفهوم را درک نمیکنند و نمیدانند چگونه فرزند خطارکار را تنبیه کنند و به جای آن، اقدام به توبیخ و سرزنش پی در پی میکنند، و هنوز سرزنش آنها نسبت به کودک تمام نشده که کودک مرتکب اشتباه دیگری میشود و آنها دوباره برای نکوهش و سرزنش یورش میآورند، و اینگونه است که خانواده دچار جوی مسموم و افسرده میشود… پس تنبیههای مبهم و غیرواضح و سرزنش و نکوهش پی در پی و بازخواست کودک از هر چیز کوچک و بزرگی ممنوع است، چنانچه ورق زدن اشتباهات گذشته به خاطر سرکوفت زدن به کودک و شکستن هیبتاش حاصلی جز زیان و ضرر ندارد.
۸- کتک زدن و تنبیه بدنی هرگز:
ما در موضوع تأدیب و تنبیه کودک، هرگز نباید به تنبیه بدنی و کتک زدن فکر بکنیم و حتی نباید به ذهن ما خطور کند، و بایستی نیاز به کتک زدن کودک را نوعی آزمون و آزمایش بپنداریم، و اگر در پروژهی تربیت کارساز، خود را از تنبیه بدنی و کتک زدن بینیاز دیدیم، ما در تربیت موفق بودهایم، ولی اگر خود را نیازمند کتک زدن به عنوان تنها راهحل میبینیم، بایستی اسلوب و روش تربیتی خود را بازنگری کنیم، چرا که اشکال جدی وجود دارد. پیامبر صلیاللهعلیهوسلم که استاد مربیان و الگوی معلمان است، هرگز نشده است که کوچک و بزرگی را بزند، مگر آنچه در میدان جنگ و جهاد بوده است. در صحیح مسلم از امالمؤمنین عایشه- خدا از او راضی باد- روایت شده که فرموده است: «پیامبر صلیاللهعلیهوسلم هیچ برده و خدمتکار و یا زنی را کتک نزده است.»
برخی از مربیان میگویند کودک قبل از سن ده سالگی نباید تنبیه بدنی شود و عدهای دیگر میگویند قبل از سیزده سالگی نباید تنبیه بدنی شود. چرا که کودک پیامی که از خلال کتک زدن برایش میفرستیم را درک نمیکند، در هر صورت مربی زمانی که خشمگین است نباید اقدام به تنبیه کند چون چنین تنبیهی برنامهریزی شده و حساب شده نیست. حالا که بایستی از کتک زدن به صورت کلی بپرهیزیم، قطعاً پرهیز از زدن به صورت، زدن جلو مردم و زدنهای دردناک و خشن اهمیت و ضرورت دوچندان دارد و بایستی شدیداً از آن دوری کنیم. برخی از حکومتها شکنجه و کتک زدن در زندان را ممنوع کردهاند چون برای کرامت و انسانیت انسان اهانت و آسیب در پی دارد، پس ما بایستی من باب اولی این پدیده را در خانههایمان متوقف و محو کنیم.
این توضیحات آن چیزی بود که دوست داشتم در کتاب قواعد دهگانه به آن اشاره کنم و معتقدم که هر کدام از این قواعد جای تفصیل و صحبت بیشتری دارد، ولی چون دغدغهی این را داشتم که حجم کتاب کوچک باشد، از نوشتن بیشتر خودداری کردم.
از خدا میخواهم که این کار را خالصانه برای خودش بگرداند و برای والدینی که همگی آنها برادران و خواهران من هستند نیز مفید بگرداند، همانا که خداوند شنونده و اجابتگر است.
و آخرین پیام من این است که حمد و ستایش فقط مخصوص خدای جهانیان است.