نویسنده: محمد قطب
مترجم: زاهدویسی
گفتیم: حس انسان در ازای صحنه تکراری کودن میشود. در نتیجه دلالت حقیقی آن را فراموش می کند. اعجاز قدرت ربّانی را از یاد میبرد. چون با صحنه شب و روز، خورشید و ماه، ابر، باران، و گیاه سبز انس گرفته است و این صحنهها دیگر وجدان او را تکان نمی دهد یا توجه حس او را به وجود آفریننده پاک و والا، و اینکه او آفریدگار عظیم، مدبر، حکیم، متصف به کمال، و یگانه در خلق و ابداع است، جلب نمی کند.
قرآن با روش زیبای اعجاز آمیز خود، آن پرده را کنار میزند که بر قلب کشیده میشود و حس را کودن می سازد و آیات موجود خداوند در هستی را در تصویری زنده ارائه می دهد که وجدان از آن چنان متأثر میشود که گویی تصویر جدیدی است که انسان برای نخستین بار آن را میبیند! هنگامی هم که وجدان از آن متأثر میشود، و خیال به جنب و جوش میافتد تا صحنه ارائه شده را دنبال نماید، و احساسها با تأثرات گوناگون به جنبش در میآیند، در این هنگام او را به سویی رهنمون میکند که ورای همه این صحنهها، قدرت اعجاز آمیز خداوند وجود دارد و سازنده و پدید آورنده آنها، همان الله است. از این رو، پرستش آن فرمانروا و فریادرس توانا، و رو آوردن به پرستش او شایسته است؛ نه غیر او.
قرآن با این روش زنده زیبا سخن میگوید از:
۱- صحنههای کیهان که بزرگی جهان و در عین حال دقت اعجاز آمیز آن را به تصویرمی کشد.
۲- پدیده مرگ و زندگی، و گاهی همراه با نمایش تفصیلی مراحل حیات گیاهی وانسانی.
۳- پدیده ارزانی شدن روزی به مردم و حیوانات.
۴- پدیده تحقق یافتن رخدادها، خواه حوادث کَونی یا حوادث عینی در محیط پیرامون انسان.
۵- علم غیب فراگیر خداوند.
هر بار نیز در دنباله آنها بیان میکند که خداوند سازنده همه این امور است. پس تنها او شایان پرستش، گرویدن، به فریاد خواندن، خشیت، و رجاء است.
اکنون نمونههایی برای هر یک از موضوعات پیشین نشان میدهیم؛ هرچند بسیاری ازآنها به صورت همگام با هم در آیات قرآن بیان میشود.
۱– آیات خداوند در هستی:
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لَكُمْ مِنْهُ شَرَابٌ وَمِنْهُ شَجَرٌ فِيهِ تُسِيمُونَ، يُنْبِتُ لَكُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَالزَّيْتُونَ وَالنَّخِيلَ وَالْأَعْنَابَ وَمِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ، وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ، وَمَا ذَرَأَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُخْتَلِفًا أَلْوَانُهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةٌ لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ، وَهُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحماً طَرِيّاً وَتَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةٌ تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْكَ مَوَاخِرَ فِيهِ وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ، وَأَلْقَى فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَنْ تَمِيدَ بِكُمْ وَأَنْهَاراً وَسُبُلًا لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ، وَعَلامَاتٍ وَبِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ، أَفَمَنْ يَخْلُقُ كَمَنْ لَا يَخْلُقُ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ، وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ
ترجمه: اوست کسی که از آسمان آبی فرود آورد که [آب] آشامیدنی شما از آن است و روییدنی[هایی] که [رمههای خود را] در آن میچرانید [نیز] از آن است. * به وسیله آن کشت و زیتون و درختان خرما و انگور و از هر گونه محصولات [دیگر] برای شما می رویاند قطعاً در اینها برای مردمی که اندیشه میکنند نشانهای است. * و شب و روز و خورشید و ماه را برای شما رام گردانید و ستارگان به فرمان او مسخر شده اند مسلماً در این [امور] برای مردمی که تعقل میکنند نشانههاست. * و [همچنین] آنچه را در زمین به رنگهای گوناگون برای شما پدید آورد [مسخر شما ساخت] بی تردید در این [امور] برای مردمی که پند میگیرند نشانهای است. * و اوست کسی که دریا را مسخر گردانید تا از آن گوشت تازه بخورید و پیرایهای که آن را میپوشید از آن بیرون آورید و کشتیها را در آن شکافنده [آب] میبینی و تا از فضل او بجویید و باشد که شما شکر گزارید. * و در زمین کوههایی استوار افکند تا شما را نجنباند و رودها و راهها [قرار داد] تا شما راه خود را پیدا کنید. * و نشانههایی [دیگر نیز قرار داد] و آنان به وسیله ستاره [قطبی] راه یابی می کنند. * پس آیا کسی که میآفریند چون کسی است که نمیآفریند آیا پند نمی گیرید. * و اگر نعمت [های] خدا را شماره کنید آن را نمیتوانید بشمارید قطعاً خدا آمرزنده مهربان است.
در این آیات برخی از نشانههای خداوند در هستی با روشی ارائه شده است، که کودن شدن حس را در برابر صحنه تکراری از میان برمیدارد. به این صورت که توجه این انسان دارای حس کودن را به جنبههایی جلب میکند که یا فراموش کرده است، و یا اساساً! به آنها توجه نمیکرد. از این رو، هنگامی که آنها را درک میکند یا به یاد میآورد، آن صحنهها در حس او جدید میشود و با نگرش جدیدی غیر از آنکه قبلاً میدید، نگاه می کند. در نتیجه، وجدان او از آنها متأثر میشود و عواطف وی به جنبش میافتد.
ممکن است انسان دارای حس کودن آب نازل شونده از آسمان را ببیند، ولی متذکر نباشد که این باران همان است که به چشمهها، سرچشمهها، آبار و رودهایی تبدیل میشود که از آنها نوشیده میشود. یا از جنبه دیگر، ممکن است آبی را که به سهولت در دسترس دارد بنوشد و فراموش میکند که این آب در زمین خود به خود به وجود نیامده است. بلکه، خداوند آن را برای او به شکل باران نازل کرده است و جز با قدرت خداوند، و بر حسب قوانین و قواعدی که خداوند درهستی قرار داده است که ابر به حرکت در می آید و باران ازآن میبارد، فرود نمیآید.
به این ترتیب، نص قرآنی در آن واحد او را نسبت به این دو حقیقت بیدار می کند:
{هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لَكُمْ مِنْهُ شَرَابٌ}
ترجمه: اوست کسی که از آسمان آبی فرود آورد که [آب] آشامیدنی شما از آن است.
همان گونه که توجه او را به درخت سبز شونده از این آب جلب می کند. از این رو، در حس او باران فرود آمده از آسمان، پدیده تکراری مألوف منقطع از خداوندی نیست که آن را از آسمان نازل کرده است. بلکه مرتبط به قدرت خداوند میشود. در نتیجه در نفس زنده می شود و در آن اثر میگذارد؛ آن هم از طریق ارتباط دادن آن به خداوند نعمت دهنده بسیار بخشنده.
همین روند در ادامه، انواعی از گیاه را نشان میدهد که آیه پیشین به آن اشاره کرد. طوری که هم از زرع به طورعام نام میبرد، هم از زیتون، نخل، انواع انگور و از هر نوع ثمر دیگر.
این روش، یعنی ذکر بعضی از انواع به صورت مفصل و اشاره عام به بقیه، کاری می کند که خیال به حرکت بیفتد تا پس از پیگیری عملی آنچه به تفصیل بیان شده است، آنچه را نیز که به تفصیل ذکر نشده است، دریابد! و به این ترتیب، خیال با وجدان در به تصویر کشیدن صحنه مشارکت میکند و به آن زنده بودن جدیدی میدهد. در نتیجه همان صحنه تکراری آشنایی نمیشود که برای حس عادی شده است!
سپس جریان کلام به شب، روز، خورشید، ماه و ستارگان اشاره میکند که همه آنها صحنههای آشنایی نمی گردند که به دلیل تکرار برای حس عادی میشود. با این حال، سیاق کلام امر جدیدی را ذکر میکند که وضعیت آن را در نفس تغییر میدهد و آن را چنان میکند که گویی برای نخستین بار نمایش داده میشود. در این کلام خداوند متعال که:
{وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ}
ترجمه: و شب و روز و خورشید و ماه را برای شما رام گردانید و ستارگان به فرمان او مسخرشده اند.
در نتیجه شب، روز، خورشید، ماه و ستارگان پدیدههای کَونی عادیای نمیمانند که حس با آنها انس دارد و از این رو، کار کرد خود را در نفس از دست دهند. بلکه، موجوداتی میشود که تحت فرمان خداوند هستند. بی تردید این معنی تصویر آن را به طور کامل غیر از تصویر آشنایی میسازد که این پدیدهها و اجرام آسمانی چنان به نظر میآید که قائم به ذات اند، و در حرکت خود مستقل از هر شیئی هستند! هرگز چنین نیست! بلکه آنها کار معینی را انجام میدهند و به تکلیف ربانیای میپردازند که خداوند آنها را به آن مکلف کرده است. براین اساس، حرکت پیوسته آنها، بر خلاف تصور حس عادت کرده یک حرکت خودکار نیست. بلکه، یک حرکت زنده دارای غایت و هدف است و هر جزئی از این حرکت در یک شب یا روز، پرداختن به بخشی از تکلیفی است که غایت آن به روزی می رسد که خداوند نظام همه این کیهان را در روز موعود دگرگون میسازد.
این امر نیز علاوه بر یادآوری نعمت خداوند است در این کلام خداوند متعال که:
وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ …. امر قابل ملاحظه آن است که سراسر فضای سوره فضای یادآوری نعمت خداوند به انسان است تا وجدان او برای سپاس گزاری از نعمت خداوند به جنبش درآید؛ آن هم از طریق گرویدن به تنها او، نه غیر او.
پس از آن، روند کلام با جلب توجه حس به اختلاف رنگ کائناتی که خداوند بر روی زمین آفریده است، گام دیگری بر می دارد:
{ وَمَا ذَرَأَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُخْتَلِفًا أَلْوَانُهُ }
ترجمه: و [همچنین] آنچه را در زمین به رنگهای گوناگون برای شما پدید آورد [مسخر شما ساخت].
در اینجا نیز نوع دیگری از برانگیختن خیال را برای دنبال کردن صحنه ملاحظه می کنیم. طوری که آیه بیان می کند:
{وَمَا ذَرَأَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُخْتَلِفاً أَلْوَانُهُ}.
كلمه «ما» بدون اختصاص یافتن به یک شیء معین، اعم از گیاه، جانور، یا …. از این رو، خیال به دنبال کردن همه اشیاء دارای رنگهای گوناگون میپردازد که خداوند در زمین آفریده است! در نتیجه این اشیاء در وجدان جان میگیرند، تصویر دیگری غیر از آنچه که در دوره عادت کردن و فراموشی داشتند، به خود میگیرند.
پس از آن خداوند پاک و والا فرموده است:
{وَهُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحماً طَرِيّاً وَتَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةٌ تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْكَ مَوَاخِرَ فِيهِ وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}.
ترجمه: واوست کسی که دریا را مسخر گردانید تا از آن گوشت تازه بخورید و پیرایهای که آن را میپوشید از آن بیرون آورید و کشتیها را در آن شکافنده [آب] می بینی و تا از فضل او بجویید و باشد که شما شکر گزارید.
آیا انسان میتواند پس از خواندن این آیه از کنار دریا بگذرد و وجدان وی تکان نخورد؟
در اینجا همه دریا حرکت و حیات است و با رابطهایی قوی به حس انسان ارتباط دارد! طوری که از آن گوشت تر و تازه برای خوردن و لباس و آرایه برای زینت استخراج میکند، و کشتی ها در آن برای جابه جا کردن کالاها و ارزاق حرکت می کنند. دریا تنها مقداری آب و امواج نیست و بس. بلکه جهان کاملی است سرشار از حرکت و نشاط؛ همه آن نیز از فضل خدا است. پس آیا خدا را به خاطر فضل وی سپاس نگوییم؟
پس از آن، برخی از صحنههای کیهانی مانند کوهها ،رودها ،راهها، نشانهها و ستارگان را با همان سبکی که توجه حس را جلب میکند و خیال را بر میانگیزاند بیان می کند. هر بارنیز یادآوری میکند که یکی از نعمتهای خدا به انسان است.
پس از این نمایش زنده آن صحنهها، که حس را از عادی بودن خارج می کند و اشیاء را چنان نمایش میدهد که گویی جدیدند، و در نتیجه از آن متأثر می شود و با آن حرکت می کند، در دنباله آن، این حقیقت بزرگ را بیان میکند و می خواهد انسان را نسبت به آن
هشیار سازد که:
{أَفَمَنْ يَخْلُقُ كَمَنْ لا يَخْلُقُ ؟}
ترجمه: پس آیا کسی که می آفریند چون کسی است که نمی آفریند؟
بعد از برانگیختن وجدان با آیات خدا در هستی به این شیوه، سؤالی مطرح می شود و جواب خود را از درون جان چنان دریافت میکند که در آن هیچ ابهامی نیست که:
نه؛ ای پرودگار! آن کس که میآفریند مانند کسی نیست که نمیآفریند! تو پاک و پیراستهای! تویی بسیار آفرین بس بزرگی.
سیاق را نیز چنان به پایان میبرد که بر برانگیختگی وجدان و پیوند نفس با خدا میافزاید:
{وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ}.
ترجمه: واگر نعمت [های] خدا را شماره کنید آن را نمیتوانید بشمارید قطعاً خدا آمرزنده مهربان است.
اکنون که این نمونه را به صورت مفصل ارائه دادیم، میتوانی در پرتو آن سایر نمونههای مشابه دیگر را در قرآن عظیم بخوانی.
از میان آنها نیز به ذکر دو نمونه بسنده میکنیم:
{المرتلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ وَالَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ، اللهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمّى يُدَبِّرُ الْأَمْرَ يُفَصِّلُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ بِلِقَاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ، وَهُوَ الَّذِي مَدَّ الْأَرْضَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْهَاراً وَمِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ، وَفِي الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجَاوِرَاتٌ وَجَنَّاتٌ مِنْ أَعْنَابٍ وَزَرْعُ وَنَخِيلٌ صِنْوَانٌ وَغَيْرُ صِنْوَانٍ يُسْقَى بِمَاءٍ وَاحِدٍ وَنُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَى بَعْضٍ فِي الْأُكُلِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ}.
الف لام میم راء این است آیات کتاب و آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده حق است ولی بیشتر مردم نمی گروند.* خدا [همان] کسی است که آسمانها را بدون ستونهایی که آنها را ببینید برافراشت آنگاه بر عرش استیلا یافت و خورشید و ماه را رام گردانید هر کدام برای مدتی معین به سیر خود ادامه میدهند [خداوند ] در کار [آفرینش] تدبیر می کند و آیات [خود] را به روشنی بیان مینماید امید که شما به لقای پروردگارتان یقین حاصل کنید. * و اوست کسی که زمین را گسترانید و در آن کوهها و رودها نهاد و از هر گونه میوهای در آن جفت جفت قرار داد روز را به شب می پوشاند قطعاً در این [امور] برای مردمی که تفکر میکنند نشانه هایی وجود دارد.* و در زمین قطعاتی است کنار هم و باغهایی از انگور و کشتزارها و درختان خرما چه از یک ریشه و چه از غیر یک ریشه که با یک آب سیراب میگردند و[ با این همه] برخی از آنها را در میوه [ از حیث مزه و نوع و کیفیت] بر برخی دیگر برتری میدهیم بی گمان در این [امر نیز] برای مردمی که تعقل میکنند دلایل[ روشنی] است.
{فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَحِينَ تُصْبِحُونَ، وَلَهُ الْحَمْدُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَعَشِيَّاً وَحِينَ تُظْهِرُونَ، يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ المَيِّتِ وَيُخْرِجُ المَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَيُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَكَذَلِكَ تُخْرَجُونَ، وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنتُمْ بَشَرٌ تَنتَشِرُونَ، وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ، وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَ، وَمِنْ آيَاتِهِ مَنَامُكُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَابْتِغَاؤُكُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ، وَمِنْ آيَاتِهِ يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَيُحْيِي بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ، وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ تَقُومَ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ بِأَمْرِهِ ثُمَّ إِذَا دَعَاكُمْ دَعْوَةً مِنَ الْأَرْضِ إِذَا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ}.
ترجمه: پس خدا را تسبیح گویید آنگاه که به عصر در می آیید و آنگاه که به بامداد در میشوید. * و ستایش از آن اوست در آسمانها و زمین و شامگاهان و وقتی که به نیمروز میرسید.* زنده را از مرده بیرون میآورد و مرده را از زنده بیرون میآورد و زمین را بعد از مرگش زنده میسازد و بدین گونه [از گورها] بیرون آورده می شوید. * و از نشانههای او این است که شما را از خاک آفرید پس بناگاه شما [به صورت] بشری هر سو پراکنده شدید.* و از نشانههای او اینکه از [ نوع ] خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدانها آرام گیرید و میانتان دوستی و رحمت نهاد آری در این [نعمت] برای مردمی که میاندیشند قطعاً نشانههایی است.* و از نشانههای [قدرت] او آفرینش آسمانها و زمین و اختلاف زبانهای شما و رنگهای شماست قطعاً در این [امر نیز] برای دانشوران نشانههایی است.* و از نشانههای [حکمت] او خواب شما در شب و[ نیم] روز و جستجوی شما [روزی خود را] از فزون بخشی اوست در این [معنی نیز] برای مردمی که میشنوند قطعاً نشانههایی است. * و از نشانههای او [اینکه] برق را برای شما بیم آور و امید بخش مینمایاند و از آسمان به تدریج آبی فرو می فرستد که به وسیله آن زمین را پس از مرگش زنده می گرداند دراین [امرهم] برای مردمی که تعقل میکنند قطعاً نشانههایی است. * و از نشانههای او ایــن است که آسمان و زمین به فرمانش بر پایند پس چون شما را با یک بار خواندن فراخواند بناگاه [از گورها] خارج می شوید.
۲– پديده مرگ و زندگی
قرآن بارها درباره پدیدۀ مرگ و زندگی سخن میگوید تا وجدان را با این پدیده اعجاز آمیز تکان دهد که بارها انسان از کنار آن میگذرد؛ بدون آنکه به آن توجه کند، یا بدون آنکه به طور شایان به آن اهتمام ورزد! با آنکه، شایان آن است که در صورت توجه به آن، این پرسش را در جان وی برانگیزد که: چه کسی حیات را در یک سلول زنده، اعم از: سلول گیاهی، جانوری، یا انسانی، آفریده است؟ چه قدرت اعجاز گری آن سلول را چنان قرار داده است که به صورتهای مختلف حرکت کند، رشد نماید، بزرگ شود، شکل بگیرد؟ آیا با قدرت خود او؟ اگر چنین است، پس چرا سلول مرده به همین شکل عمل نمی کند؟ آیا راز اعجاز آمیزی در این سلول زنده وجود دارد؟ آیا خداوند پاک آفریننده، آن را از اعجاز آمیز یعنی را از حیات را در آن گذاشته است؟!
از این گذشته، هنگامی که آن سلول زنده میمیرد و موجود زنده نیز میمیرد، حیاتی که در وی جریان داشت، کجا می رود؟
ما به سادگی می گوییم: آن موجود مُرده است؛ خواه یک گیاه باشد، یا یک جانور، و یا یک انسان. با این حال، آیا درحقیقت، این امر به همین سادگی است؟ آیا همان قدرت اعجاز آمیزی که حیات را به موجود زنده بخشید، همان نیست که حیات را از او پس گرفت و او را مرده و بی حیات گذاشت؟!
علم در باره برخی از مظاهر حیات و مرگ با ما سخن میگوید. به ما میگوید مظاهر حیات در موجود زنده این است که تغذیه میکند، رشد مینماید، حرکت می کند، و تکثیر میشود. همچنین به ما میگوید که مرگ موجود زنده یعنی متوقف شدن همه آن کارها.
طوری که نه تغذیه میکند، نه رشد، و نه حرکت، و نه تکثیر میشود.
درست است! اما علم به ما نگفت، و تا این لحظه نیز نمیتواند به ما بگوید که راز خود حیات چیست، و چه چیزی است که کاری میکند که سلول زنده به این شیوه، و دقیقاً به این شیوه عمل کند؟
به علاوه، اگر ازعلم سؤال کنیم: چرا سلول میمیرد و تا ابد زنده نمیماند؟ (تاکنون) نتوانسته است به ما پاسخ دهد؛ جز اینکه میگوید: سلول پیر و ضعیف میشود و سپس میمیرد! درست است! با این حال، چرا این امر رخ میدهد؟! چرا به زندگی ادامه نمیدهد؟ هر موجود زنده به زندگی چنگ میزند و دوست ندارد که هیچ گاه بمیرد. حتی مگس! اگر بخواهی آن را بکشی، از تو میگریزد و از مرگ دور شود. با این حال، چرا همه موجودات میمیرند؟ به نظر تو اگر حیات آنها در دست خود آنان میبود، آیا هرگز از زندگی دست میکشیدند؟ هرگز! با این همه، میمیرند. چون خداوند بر آنها حکم مرگ را صادر کرده است! این است راز حقیقی موجود در ورای همه اسباب نمایان برای چشم!
بنا بر این، مرگ و زندگی هر دو از جانب خدا است و هر دو مشیئت و قدر ربانیاند.
و این همان است که در صورتی که حس انسان به صحنههای تکراری عادت کند، از وجدان وی نهان میماند و در هنگام فروکش کردن بصیرت انسان (به خاطر یکی از عوامل فراوانی که پیشتر ذکر شد)، از عقل وی نهفته میشود و چنان میگوید که قرآن ازدهریین نقل می کند:
{وَقَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ}.
ترجمه: و گفتند غیر از زندگانی دنیای ما [چیز دیگری] نیست میمیریم و زنده می شویم و ما را جز طبیعت هلاک نمی کند.
یا (فرد) میگوید: «طبیعت» است که حیات را میآفریند و آن را از موجود زنده سلب می کند. همان گونه که داروین می گوید!
اما قرآن میآید و آن پرده را از جانها کنار میزند، و از پدیده مرگ و زندگی چنان سخن می گوید که وجدان تکان میخورد و از کودنی خود هشیار می گردد، و نسبت به حقيقت الوهيت بیدار میشود که مرگ و زندگی به آن برمی گردند.
{تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ، الَّذِي خَلَقَ مرگ و زندگي لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ، الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَّا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِن تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِن فُطُورٍ، ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خَاسِاً وَهُوَ حَسِير}ٌ.
[بزرگوار [و خجسته] است آنکه فرمانروایی به دست اوست و او بر هر چیزی تواناست.* همانکه مرگ و زندگی را پدید آورد تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارترید و اوست ارجمند آمرزنده.* همان که هفت آسمان را طبقه طبقه بیافرید در آفرینش آن [خدای] بخشایشگر هیچ گونه اختلاف [و تفاوتی] نمی بینی بازبنگر آیا خلل [و نقصانی] میبینی .* باز دوباره بنگر تا نگاهت زبون و درمانده به سویت باز گردد.
بر این اساس، خدایی که ملک در دست او است، و بر هر چیز بسیار توانا است، مرگ و زندگی را آفریده است، و جز خداوند پاک کسی نمیتواند که مرگ و زندگی را بیافریند. چون کسی بر آن دو، با رازهای اعجاز آمیزشان، توانا نیست؛ جز کسی که ملک همه چیز در دست او است، و قدرتی دارد که چیزی آن را محدود نمی نماید و چیزی او را عاجز نمی سازد!
و این فرمانروا و فریادرس توانای پاک، که مرگ و زندگی را با قدرت خویش آفریده، آنها را به خاطر حکمتی آفریده است:
{ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا}.
از این رو، مشیئت او اقتضا کرد که انسان در دوره معینی بر این زمین زندگی کند، در آن کار کند، فعالیت نماید، به تکاپو بپردازد، و سپس بمیرد تا یک بار دیگر برانگیخته شود و به خاطر کارهایش محاسبه شود.
همچنین، به خاطر حکمتی که خود اراده نموده، حکم کرده است که همه موجودات زنده بعد از دوره معینی از زندگی بمیرند. خود خداوند پاک است که این امر را برای هر یک از موجودات زنده تعیین کرده است؛ که تعداد آنها از زمانی که خداوند حیات را بر زمین پدید آورده است تا بر پا شدن قیامت در روز موعود به میلیون ها میلیون آفریده میرسد.
سیاق قرآنی همچنین در میان سخن گفتن از نشانههای قدرت در هستی، توجه را به پدیده حیات و مرگ جلب میکند تا حس کودن را بیدار نماید که بزرگی و اعجاز این پدیده به گونه ای است که با آیات اعجاز آمیز آفرینش – که کسی جز خدا توان آن را ندارد -همتا است. این است که پیش از آن اشاره کرده است که ملک در دست خداوند است و او بر همه چیز بسیار توانا است. پس از آن نیز به ذکر آفرینش بر می گردد:
{الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا}.. سپس هنگامی که میگوید: {ما تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِن تَفَاوُتٍ}، انسان را به نظر در هستی فراخ فرا میخواند تا با خیال خود از آن لذت ببرد، و با فکر خویش در آن بیندیشد تا ببیند آیا بی تناسبی، خلل، و نقصی در این آفرینش خدا، وجود دارد؟ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَىمِن فُطُورٍ؟”
و هنگامی که انسان با چشم، خیال و فکر خود این هستی فراخ و نشانههای قدرت موجود در آن را می پاید، وجدان او از عظمت خداوند و قدرت اعجاز آمیز او متأثر می شود. طوری که، سیاق قرآنی از او میخواهد یک بار دیگر بنگرد تا در جست وجوی نقص یا خلل در آفرینش خدا برآید! پس آیا میتواند هیچ یک از آن را انجام دهد؟ یا چشم در حال حیرت و واماندگی پلک میخورد و نمیتواند این کار را انجام دهد: يَنقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خَاسِأَ وَهُوَ حَسِيرٌ! و در این هنگام وجدان به اوج متأثر شدن خود رسیده است و بهطور گریز ناپذیر به عظمت و جلال خداوند، و قدرت نامحدود او اقرار میکند.
{وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِينٍ، ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ، ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا المُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَهَا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ، ثُمَّ إِنَّكُمْ بَعْدَ ذَلِكَ لَمَيِّتُونَ، ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تُبْعَثُونَ، وَلَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَكُمْ سَبْعَ طَرَائِقَ وَمَا كُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غَافِلِينَ، وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاء بِقَدَرٍ فَأَسْكَنَّاهُ فِي الْأَرْضِ وَإِنَّا عَلَى ذَهَابٍ بِهِ لَقَادِرُونَ، فَأَنشَأْنَا لَكُم بِهِ جَنَّاتٍ مِّن نَّخِيلٍ وَأَعْنَابٍ لَّكُمْ فِيهَا فَوَاكِهُ كَثِيرَةٌ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ}
ترجمه: و به یقین انسان را از عصارهای از گل آفریدیم.* سپس او را [به صورت] نطفهای در جایگاهی استوار قرار دادیم.* آنگاه نطفه را به صورت علقه در آوردیم پس آن علقه را [به صورت] مضغه گردانیدیم و آنگاه مضغه را استخوانهایی ساختیم بعد استخوانها را با گوشتی پوشانیدیم آنگاه [جنین را در] آفرینشی دیگر پدید آوردیم آفرین باد بر خدا که بهترین آفرینندگان است. * بعد از این [مراحل] قطعاً خواهید مـرد. * آنگاه شما در روز رستاخیز برانگیخته خواهید شد.* و به راستی [ما] بالای سر شما هفت راه [آسمانی] آفریدیم و از [کار] آفرینش غافل نبودهایم. * و از آسمان آبی به اندازه [معین] فرود آوردیم و آن را در زمین جای دادیم و ما برای از بین بردن آن مسلماً تواناییم.* پس برای شما به وسیله آن باغهایی از درختان خرما و انگور پدیدار کردیم که در آنها برای شما میوههای فراوان است و از آنها می خورید.
{أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَلَكَهُ يَنَابِيعَ فِي الْأَرْضِ ثُمَّ يُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً مُختلِفاً أَلْوَانُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًا ثُمَّ يَجْعَلُهُ حُطَامًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِأُولِي الْأَلْبَابِ}
ترجمه: مگر ندیدهای که خدا از آسمان آبی فرود آورد پس آن را به چشمه هایی که در[طبقات زیرین] زمین است راه داد آنگاه به وسیله آن کشتزاری را که رنگهای آن گوناگون است بیرون میآورد سپس خشک میگردد آنگاه آن را زرد می بینی سپس خاشاکش می گرداند قطعاً در این [دگرگونیها] برای صاحبان خرد عبرتی است.
منبع: کتاب بنیادهای ایمان