نویسنده: نوره بنت مسفر سعد القرنی
پرسشها و مشکلات واقعی
دختر من و تأثیر خودمراقبتی
پرسش:
دختر من ۹ ساله میباشد و از دو هفته پیش شروع به تقویت خودمراقبتی در او نمودهام اما تأثیر آشکاری در او نمیبینم؟
پاسخ:
مادر مهربان! میدانی درخت بامبو چیست؟ میدانی چگونه کاشته میشود؟ و چقدر زمان میبرد تا کشاورزان محصول آن را برداشت کنند؟
این درخت از درختان مشهور در چین میباشد. کشاورزان ابتدا خاک را آماده میکنند و سپس بذر را در آن قرار داده و هر روز آن را آب میدهند، و اگر به تغییر کود نیاز داشته باشد یک سال تمام کود آن را تغییر میدهند، این در حالی ست که چیزی از آن ندیدهاند! در سال دوم، سوم و چهارم برای مدت چهارسال به آن رسیدگی میکنند و چیزی از آن بیرون نمیآید، در سال پنجم، جوانة کوچک بامبو از زیر خاک نمایان میشود و بعد از شش روز طول آن به ۹۰ سانتیمتر افزایش مییابد، و به ناگاه بعد از گذشت چند ماه، ارتفاع بامبو به بیش از ۳۰ متر میرسد؛ ارزشها نیز این گونه هستند، مخصوصا خودمراقبتی، چارهای جز صبر، توجه، مراعات، بذل کوشش، توکل بر خدا، دعا و تحمل اشتباهات کودک نیست (همة ما اشتباهاتی میکنیم) و این طبیعت انسان میباشد. بالاخره روزی خواهد آمد که نتیجة کشت خود را به حول و قوة الهی میبینی، و میتوانی مدتی بعد از تقویت و تمرین، میزان آگاهیاش به مسألة خودمراقبتی و ادراک و شناخت او نسبت به آنچه به او آموختهای را ببینی، و میتوانی از او دربارة معنای خودمراقبتی بپرسی، یا از او بپرسی آیا برای او یا دوستانش موقعیتی پیش آمده که خودمراقبتی در آن بروز داشته باشد؟ و از این قبیل پرسشها … بعد از آن میتوانی رفتارهای واقعی او که بر پایة این شناخت انجام میشود ملاحظه کنی، و اگر تغییری ندیدی ناامید مشو، زیرا که آن بنایی است که بر پایة تلاش و صبر ساخته میشود، حال آنکه تو در حال تعامل با یک دختربچة کوچک هستی که بیش از ده سال سن ندارد، گاهی درک میکند و گاهی دیگر نه، گاهی متذکر میشود و گاهی دیگر نه، پس تلاش کن و نتیجه را به خدا بسپار، خداوند شما را توفیق دهد!
عصبانیت و لجبازیهای پسرم مانع کار من میشود:
پرسش:
من برای اینکه پسرم از کارهای ناپسند دوری کند او را از خدا میترسانم اما از عصبانیت و لجبازی وی رنج میبرم؛ چگونه خودمراقبتی را در او تقویت کنم در حالی که او با داشتن این صفات، بسیار با من لجبازی میکند و عصبانیت وی مرا آزار میدهد؟
پاسخ:
مادر عزیز! به خاطر احساسات و سعی تو بر تقویت خودمراقبتی در پسرت و دور نمودن وی از کارهای ناپسند قدردانی میکنم، اما در ابتدا باید از ترساندن فرزندت از خدا و زیادهروی در این امر دست برداری؛ او را به خاطر گناهش از خشم خدا نترسان، و چنین مگو که خداوند او را عذاب خواهد کرد و از وی انتقام خواهد گرفت، بلکه شروع کار باید با علاقهمند کردن و آموزش دادن محبت الهی به وی باشد، زیرا هر کس خدا را دوست داشته باشد، در پیدا و پنهان تقوای الهی در وجود او ایجاد میشود، و عباداتش را با لذت و خوشحالی انجام میدهد و میداند که خداوند هر جا که او باشد او را حفظ میکند و مراقب اوست؛ هر کس خدا را دوست بدارد به خواندن نماز و قرائت قرآن و انجام دادن طاعات اهتمام میورزد، و در نتیجه کودک احساس آسایش، آرامش، عدم نگرانی و اندوه میکند، و اگر خواستی عذاب الهی را یاد آور شوی، باید مروری سریع و بدون مکث باشد و بایستی بعد از ترغیب کودک به حب الهی و تعلیم وی در این زمینه باشد.
بگذارید به علت عصبی بودن کودک بنگریم، برخی از اسباب ذکر میشوند و تو تنها کسی هستی که میتوانی تعیین کنی کدام یک از آنها علت عصبانیت کودکت میباشد!
– گاهی اوقات علت، پدر خانواده است که دچار حالات عصبی و استرس است و از آن رنج میبرد، یا گاهی مادر است که در مواجهه با مشکلات از کوره در میرود و بیپروا و با زورگویی برخورد میکند و خود باعث ناامیدی کودک میشود، و در نتیجه کودک با تمام توان در مقابل مادر ایستادگی میکند؛ اینجاست که کودک عصبی بودن را از پدر و مادر یاد میگیرد.
– گاهی لوس بار آوردن بیش از حد کودک و زیادهروی در مراقبت از وی که امری رایج است، منجر به عصبی شدن کودک میگردد؛ او یاد میگیرد که چگونه بدون تأخیر به خواستههایش برسد، اگر بر خلاف میل او باشد عصبانی میشود.
– گاهی کودک از سطح عقلی و هوشی ضعیف خود رنج میبرد و والدین برای اینکه کارها و یا تحصیلاتش را به خوبی انجام دهد به وی فشار میآورند و بیش از توانش از او انتظار دارند و به خاطر هر اشتباهی او را توبیخ میکنند، بر عکس این موضوع هم وجود دارد، اگر سطح عقلی کودک بالا باشد و در روش تفکر با دیگر کودکان تفاوت داشته باشد، سریعتر و عمیقتر از همسالان خود بفهمد و یاد بگیرد و طاقت تکرار و بازگویی را نداشته باشد، پرسشهای بسیاری میپرسد و گاهی با تمسخر و بیتوجهی مواجه میشود، در این حالات دچار تنگخلقی و ناامیدی شده و به عصبانیت متوسل میشود.
– گاهی کودک مورد توهین و تحقیر قرار میگیرد و از طرف خانواده احساس دوست داشتن و مقبولیت نمیکند.
– ممکن است مشکل، پزشکی باشد، مثلاً از کمبود ویتامین (د) یا اختلال در غدة تیروئید، یا کمخونی و کمبود آهن، یا لکنت زبان رنج ببرد، یا ممکن است علت، اختلال در خواب باشد، دیر میخوابد و زود بیدار میشود!
– پس از تشخیص علت عصبانیت، راه درمان آن به دست میآید، اگر علت پزشکی باشد باید زیر نظر دکتر بررسی و درمان شود و اگر جز این باشد، راه حل به شرح زیر میباشد:
– ایجاد فضایی امن و آرام و شاد در منزل
– به کودک این فرصت داده شود که با همسن و سالانش فعالیت گروهی داشته باشد و به اندازة مناسب در انجام کارهای شخصیاش به وی آزادی عمل داده شود همراه با هدایت و راهنمایی خانواده.
– اجتناب از روشهای تحقیر و توهین به کودک، و اجازه دادن به او برای ابراز احساساتش.
– خواب کودک تنظیم شود، به گونهای که به اندازة کافی بخوابد، و او را به زود خوابیدن در شب تشویق کنید. همچنین میتوانید هنگام خواب او را در آغوش بگیرید و قبل از خواب قصههای گوناگون برای او بخوانید، مثلا دربارة کودکی آرام برای او قصه بگویید که در سن، ویژگیها و محیط پیرامون دقیقاً شبیه کودک شما باشد، به گونهای که کودک شخصیت آرام و مثبت آن کودک را به خود بگیرد.
– در آخر اینکه والدین در آموختن چگونگی برخورد با امور مختلف و مواجهه با مشکلات با حفظ آرامش و صبر و حوصله به دور از خشم و عصبانیت، الگویی نمونه برای کودک باشند.
اما دربارة لجبازی کودکت، همة کودکان نیاز به این دارند که خود را اثبات کنند و این امر بعد از رسیدن کودک به دو سالگی اتفاق میافتد. یکی از نشانههای آن «لجبازی» است؛ لجبازی زبانی است که کودک برای دست یافتن به استقلال خود به کار میبرد، در نتیجه از اتکای کامل به مادر، به تکیه بر خودش انتقال مییابد. دانشمندان بیان میدارند کودکی که این مرحله از اثبات خود و شخصیت خود را پشت سر نگذاشته باشد کودک سالمی نیست. از نکات مثبت لجبازی در این مرحله عبارت است از:
– به کودک کمک میکند خود را بیابد و اثبات کند.
– کودک در خلال لجبازی میتواند بفهمد که وجود و ذاتی مستقل از دیگران دارد.
– ارادهای آزاد را در خود کشف میکند و در نتیجه صفت مستقل بودن از دیگران را به دست میآورد.
پدر و مادر برای اینکه کودکشان از این مرحله به سلامت عبور کنند باید با او با صبر و تفاهم برخورد کنند، و به او کمک کنند که از این مرحله عبور کند. مادری که با کودکش با خشونت برخورد میکند کودک نیز از او تقلید میکند، و مانند او در آینده به سرکشی و لجبازی روی میآورد!
برای رفع مشکل لجبازی کودک، امور زیر را انجام دهید:
– خیلی روی این ویژگی کودکتان متمرکز نشوید، بلکه به رفتارهای مثبتی که از کودک سر میزند توجه کنید.
– آرامش خود را به هنگام واکنش نشان دادن به لجبازیهای او حفظ کنید و تکنیک عقبنشینی مثبت از مشاجرههای روزانة ساده و بیاهمیت را یاد بگیرید.
– برخی رفتارهای لجبازانة کودک را نادیده بگیرید، رفتارهایی که کودک میخواهد با آنها وجود خود را اثبات کند، مثلاً وقتی کودک پنج سالة شما غذا را پس میزند و روی زمین دراز میکشد و ببیند که هیچ کس از او نمیخواهد که برگردد و غذایش را تمام کند، خودش برمیگردد و شروع به خوردن میکند.
– در بر آورده کردن خواستههای کودک میانهروی کنید، این امر باعث میشود نسبت به والدینش قدردان باشد و پاسخ لطف آنها را بدهد.
– کودک به احساس دوست داشته شدن و توجه نیاز دارد، پس حداقل ده دقیقه در روز برای بازی و سؤال کردن از او وقت بگذار، این تعامل باعث میشود کودک خواستههای شما را کمتر پس بزند.
– باید خواستة شما از کودک و نحوة خطاب قرار دادن وی با نرمی و روشنی و دوراندیشی باشد. این امر طغیان روح لجبازی و مقاومت را در کودک کاهش میدهد، مثلا بگویید: عزیزم، لطفا یه لیوان آب برام بیار!
– دلیل امر و نهیها را برای کودک بیان کنید. این کار باعث حفظ کرامت کودک و توجه به احساسات وی میشود و همچنین تفکر تعلیلی را در وی تقویت میکند، به گونهای که توقف یک کار را به زیانهای آن ربط میدهد و بر عکس، انجام دادن هر کار را به فواید آن مربوط میداند.
– پرهیز از راهنمایی کودک نسبت به انجام کاری در اثنای اختلاف و مشاجره؛ این راهنمایی باید در یک جلسة گفتوشنود و بعد از آرام شدن اوضاع باشد.
– کودک خود را در تنگنا قرار ندهید! (او را تحت فشار نگذارید) مثلاً از او بخواهید امر شما را به سرعت و بدون اینکه جای هیچ انتخاب یا دلیل یا بحثی برای او بگذارید، انجام دهد. در اینجا لجبازی، امری قابل انتظار است. اما بهتر است خواسته شما از کودک این گونه باشد: دوست داری این کار رو الآن انجام بدی یا ده دقیقه دیگه؟
در خلال انجام روشهای حل مشکلات و دوری از روشهای اشتباه جهت تقویت خودمراقبتی در کودک خود، فعالیتهایی را که در این کتاب آمده است، به همراه او انجام بدهید و بررسی کنید آیا مانعی در اجرای کارتان وجود دارد؟ دعا را نیز در این امر فراموش نکنید، چرا که دعا مانند سلاحی است برای شما. خدواند شما را توفیق دهد و در تربیت نیکوی فرزندتان کمکتان کند!
خجالتی بودن دخترم با دوستانش
پرسش:
دختر من بسیار خجالتی است و نمیتواند به خوبی با دوستانش ارتباط برقرار کند. او خیلی میترسد که دوستانش به محض آشنایی با دوستانی دیگر، ترکش کنند. چگونه به او کمک کنم که با دوستانی خوب آشنا شود و دوستیشان ادامهدار باشد؟
پاسخ:
خجالت به معنای حقیقی خود مصادیق متعددی دارد (خجالت حد بالایی از ترس و آشفتگی و سراسیمگی است، که کودک به هنگام مواجه شدن با افرادی دیگر غیر از خانوادة خود با آن روبهرو میشود) مصادیق آن:
– پرهیز از دیدن مردم تا حد امکان، و سخن نگفتن با غریبه و نگاه نکردن به چشمان او.
– فعالیت و نشاط کودک در خانه است، و در خارج منزل در خود فرو رفته و حتی ممکن است صورتش را با دستانش بگیرد که کسی او را نبیند.
– اعتماد به نفس کودک کم است و قبل از هر کاری بسیار دچار تردید میشود و علاقهای به داوطلب شدن برای انجام هیچ کاری ندارد.
– کودک در طرح پرسشهای علمی خود، به مشکل برمیخورد و پاسخ دادن به سؤالات دیگران و مشارکت در بحث برای وی دشوار است.
– او نمیتواند مشکلات دشوار خود را حل کند و نمیتواند به علت آشفتگی و پریشانی که دارد به خوبی ابراز وجود کند.
– به ندرت پیش میآید که عامل ایجاد مشکل و شلوغکاری باشد، او کمحرف است و همواره با صدای آهسته حرف میزند.
– به علت خجالتی بودن، پیوستن به بازیهای دستهجمعی برایش دشوار است و در نتیجه تجربة اندکی دارد و فقط اندکی از معلمان و دوستان خود یاد میگیرد.
دختر شما به علت خجالتی بودن نمیتواند به راحتی دوستانی پیدا کند و اگر هم پیدا کند دوستیاش ادامهدار نیست.
اکنون به ذکر برخی اسباب و علل خجالت کشیدن به طور مختصر میپردازیم:
– نیاز به احساس امنیت: هنگامی که کودک به میان مردم میرود نیاز دارد که احساس امنیت و احترام کند و خود را قادر بر موفق شدن و پیروزی بداند، در نتیجه میتواند با دیگران تعامل داشته باشد، اما اگر ترس بر وی غلبه کند احساس میکند که گوشهنشینی راه حل مشکل است.
– اختلافات همیشگی میان پدر و مادر
– بیتوجهی والدین به کودک و رویگردانی از او باعث میشود کودک احساس شرمندگی کند و با خود بگوید که من مستحق توجه دیگران نیستم. این حس موجب درونگرایی وی و ترس از مشارکت با دیگران میشود.
– محافظت بیش از حد والدین از کودک و نگران بودن برای او در هر زمینهای، و علاقة آنان به بودن کودک در کنارشان؛ تمام این رفتارها به کودک این گونه القا میکند که: تو نمیتوانی مسؤولیت خودت را به گردن بگیری یا از خودت دفاع کنی، برای همین ما به جای تو این کار را انجام میدهیم. کودک هم مطابق چیزی که فهمیده است رفتار میکند!
– کودک در معرض انتقاد تند و توبیخ قرار بگیرد، در نتیجه حس حقارت و ناامیدی در وی ایجاد شده که موجب شرمساری او میشود.
– اگر یکی از والدین یا هر دوی آنها خجالتی باشند این مشکل به کودک نیز انتقال مییابد.
پس از خداوند متعال طلب مساعدت کن و علت خجالتی بودن دخترت را مشخص و سپس به طریقی که در ادامه میآید اقدام به درمان او کن:
– علل خجالتی شدن دخترت را دریاب، اگر بهعلت مراقبت بیش از حد یا انتقاد تند یا بیتوجهی بوده است، باید از این علل رها شوید تا بتوانید او را درمان کنید.
– او را به انجام دادن کارهای بیش از توان و طاقت وی وادار نکنید، چون در این صورت احساس ناتوانی خواهد کرد و خجالتش بیشتر خواهد شد. پس مسؤولیتهایی را به او واگذار کنید که از توان او بر میآید.
– از او در برابر انتقاد تند و لقبهای آزاردهندة درون خانواده، حمایت کنید، مانند عبارات (خجالتی، غیراجتماعی، منزوی،…) چون هر چه بیشتر این کلمات را بشنود آنها را باور میکند و بر اساس آن رفتار میکند.
– به او آموزش رانندگی بدهید یا بگذارید داخل منزل سخنرانی کند، یا بگذارید چند سرود با معانی زیبا را حفظ کند و در جمع خانوادگی برای شما ارائه دهد … جلسات گفتوشنود با او در موضوعات مهم برگزار کنید و اجازه دهید نظرش دربارة موضوع ابراز کند.
– دخترتان را تشویق کنید خواستهاش را با جرأت و بدون هیچ ترس و دشواری بیان کند. با او در فعالیتهای تربیتی هدفمند که دختران خوب و خوشاخلاق نیز به آن مشغولند، مشارکت کنید، مانند انجمن حفظ قرآن یا مراکز تربیتی (پرورشی). در اثنای این فعالیتها با دوستانی خوب آشنا خواهد شد.
– او را در دیدار با فامیل و نزدیکان همراهی کنید و عادتش بدهید تا با افراد خوب و مفید معاشرت کند و دوستان خوبی به دست آورد.
– به او اطلاعاتی دربارة دوست خوب و صفات او و نیز دوست بد و صفات او بدهید تا بتواند این دو را از یکدیگر تشخیص دهد.
– از دوستان جدید وی استقبال کنید و چارچوب تعامل بین آنها را گسترش بدهید و آنها را به اتفاق خانوادههایشان به منزل دعوت کنید. این کار باعث میشود دختر شما احساس امنیت، انس، الفت و رابطة خوب کند.
خداوند چشم شما را به خوبی دخترتان روشن کند و شما را در تربیت خوب او یاری دهد!
تقویت خودمراقبتی پسر نوجوانم
پرسش:
بعد از ۱۲سالگی پسرم، برای تقویت خودمراقبتی در وی، چگونه با او رفتار کنم؟
پاسخ:
پسر شما به مرحلة نوجوانی وارد شده است و در این مرحله طبیعتا هدایت و تقویت خودمراقبتی در او با مراحل قبل فرق دارد.
در ابتدا باید گفت: این مرحله، مرحلة دوستی بین شما و پسرتان است، پس درست نیست که همچون یک کودک با او رفتار کنید، بلکه باید با او همچون شخصی پخته رفتار شود و همان گونه که از نظر بزرگسالان استفاده میشود از نظر او نیز استفاده شود. شما باید الگوی خوبی برای او باشید، در این حالت است که گفتار و کردار شما یکی میشود.
به او یادآوری کنید که خداوند سبحان بر همه چیز آگاه است و اینکه هیچ چیز از او مخفی نیست و در مورد بعضی از آیات قرآن کریم با او به گفتوشنود بپردازید از آن جمله: آیاتی که در آنها لقمان فرزندش را نصیحت میکند. خداوند متعال از زبان او میفرماید: «ای فرزندم! اگر مثقالی از یک ذره (خردل) در صخرهای باشد یا در آسمانها و یا در زمین، خداوند آن را حاضر میکند. همانا خداوند مهربان و آگاه است.» [لقمان: ۱۶] همچنین میفرماید: «کلیدهای غیب نزد اوست، کسی جز او آنها را نمیداند، و او آنچه را که در خشکی و دریا هست میداند. برگی از درخت نمیافتد مگر آن که خداوند آن را میداند و هیچ دانهای در تاریکیهای زمین و هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه در کتابی مبین آورده شده است.» [انعام: ۵۹]
میتوان از طریق قصهها و مباحثه دربارة آنها مقداری اطلاعات و دانستنیها در مورد ارزش خودمراقبتی به او داد، مانند داستان سه نفر که شبانه به غار پناه بردند. بخاری و مسلم از حدیث عبدالله بن عمر بن خطاب نقل میکنند که گفته است: شنیدم که رسول الله میفرماید:
«سه تن از پیشینیان به راه افتادند تا اینکه شبانه به غاری پناه بردند و داخل آن شدند، در آن هنگام سنگی از کوه سرازیر شد و غار را بر روی آنان مسدود نمود. با خود گفتند: از این غار نجات نمییابیم مگر اینکه خداوند را با توسل به اعمال صالح خویش بخوانیم. یکی گفت: پروردگارا! من پدر و مادر پیری داشتم، و هیچ گاه به هنگام شام نه خودم و نه خانوادهام قبل از آنان شیر نمینوشیدیم؛ روزی در طلب چیزی دیرتر به خانه رسیدم و هنگامی که بر بالین آنان حاضر شدم خوابیده بودند؛ برای آنان از گوسفندان شیر دوشیده بودم، اما آنان خواب بودند و کراهت داشتم که قبل از آنان بنوشم؛ پس قدح به دست تا سحرگاه منتظر بیدار شدنشان ماندم، تا اینکه بیدار شدند و شیر نوشیدند؛ پروردگارا! اگر این کار را برای رضای تو انجام دادهام اکنون ما را از این گرفتاری نجات بده. صخره تکانی خورد اما نه به اندازهای که بتوانند خارج شوند. دیگری گفت: پروردگارا! من دختر عمویی داشتم که عاشق او بودم، از او درخواست زنا نمودم، اما او امتناع ورزید، تا اینکه روزی دچار فقر و تنگدستی شد و به نزد من آمد، به او صد و بیست دینار دادم به شط اینکه با من همبستر شود، او نیز پذیرفت، بر او مسلط شدم (آمادة زنا شدم) تا این که گفت: بر تو حلال نیست که بکارت مرا جز از طریق ازدواج برداری؛ من نیز از گناه منصرف شدم در حالی که خیلی او را دوست داشتم، و پولی که داده بودم را به او بخشیدم. پروردگارا! اگر این کار را برای رضای تو انجام دادهام، گره از مشکل ما بگشا. صخره کمی دیگر باز شد اما نه به اندازهای که بتوانند خارج شوند. سومی گفت: پروردگارا! من کارگرانی را به کاری گماردم و دستمزدشان را دادم جز یکی از آنان که دستمزدش را نگرفت و رفت؛ پس از مدتی دستمزد او بیشتر و بیشتر شد تا جایی که اموال بسیاری از آن به دست آوردم، بعد از مدتی نزد من آمد و گفت: ای بنده خدا، دستمزد مرا بپرداز. گفتم: تمام اینهایی که میبینی از دستمزد تو به دست آمده است، از شتر، گاو، گوسفند و برده. گفت: مرا مسخره مکن. گفتم: مسخره نمیکنم. پس تمام آنها را برداشت و با خود برد و چیزی از آنها باقی نماند. پروردگارا! اگر این کار را برای رضای تو کردهام گره از کار ما بگشا. آنگاه صخره باز شد و هر سه تن از غار خارج شدند.[۱]»
آن سه نفر هر یک عملی صالح را عرضه داشتند که توجه به مراقبت الهی و حفظ آن به وقت آسایش در آن عمل تجلی یافته بود، پس خداوند نیز آنان را حفظ نمود و در وقت سختی گره از کار آنان گشود.
یا داستان زن شیرفروش:
عبدالله بن زید بن أسلم از پدرش و پدرش از پدربزرگش اسلم نقل میکند:
«من به همراه عمر بن خطاب در مدینه قدم میزدیم تا اینکه خسته شدیم و در دل شب به دیواری تکیه دادیم. ناگهان شنیدیم که زنی به دخترش میگفت: آن شیر را با آب مخلوط کن.
دختر گفت: مادر، مگر نمیدانی خلیفه امروز چه دستور داده است؟
مادر گفت: چه دستوری؟
دختر گفت: منادي از قول ایشان میگفت: دیگر شیر را با آب نیامیزید.
مادر گفت: دخترم، بلند شو، شیر را با آب مخلوط کن، تو جایی هستی که نه عمر تو را میبیند نه منادي عمر.
دختر جوان گفت: من نباید خدا را در ملأ عام اطاعت کنم و در خلوت عصیان نمایم.
عمر تمام این گفتوگو را شنید و گفت: ای اسلم، خانه و محله را به خاطر بسپار و سپس به شبگردیاش ادامه داد. چون صبح شد گفت: ای اسلم، برو به مکان دیشب، ببین گوینده و شنونده چه کسانی بودند و آیا شوهری دارند؟
به آنجا رفتم، و فهمیدم که آن زن بیوه است و شوهری ندارد و دختر نیز به ازدواج کسی در نیامده است. نزد عمر آمدم و داستان را به او گفتم. عمر فرزندانش را خواند و آنان را گرد هم آورد و گفت: کسی از شما نیاز به ازدواج دارد تا کسی را به ازدواج او درآورم؟ اگر خود میلی به زنان داشتم اجازه نمیدادم هیچ یک از شما در ازدواج با این دختر بر من پیشی بگیرد.
عبدالله گفت: من همسر دارم. عبدالرحمن گفت: من نیز همسر دارم. عاصم گفت: پدر، من همسر ندارم، او را به ازدواج من در آور. عمر از دخترخواستگاری کرد و او را به ازدواج عاصم در آورد. آن زن برای عاصم دختری به دنیا آورد، و دخترش نیز دختری زایید و از آن دختر عمر بن عبدالعزیز (خلیفة عادل اموی) به دنیا آمد.
این گونه میتوان از داستانهای تاریخی که طبیعت قبایل و مردمان پیشین را به نمایش میگذارد بهره جست، و نیز داستانهایی که بیان میدارند چگونه خداوند حق را بر باطل پیروز میگرداند، و اینکه جاودانگی تنها برای خدا و کسانی است که به دین خدا چنگ میزنند و آن را یاری میکنند.
– بیان نمودن اجر و پاداش الهی برای آنان که حقوق الهی را نگه میدارند و تقوای الهی را پیشه میکنند و در نهان و آشکار خدا را در نظر دارند:
از ابن عباس نقل شده است: «روزی پشت سر رسول خدا ص بودم، ایشان به من گفتند: ای جوان، به تو کلماتی میآموزم: [حدود] خدا را نگه دار تا او تو را نگه دارد؛ [حدود] خدا را نگه دار، او را نزد خود مییابی؛ هر گاه خواستهای داشتی از خدا بخواه، و هرگاه کمکی خواستی از خدا کمک بخواه، و بدان که اگر تمام مردم جمع شوند و بخواهند به تو سودی رسانند هرگز نخواهند توانست سودی به تو برسانند مگر آنچه که خدا برای تو مقدر ساخته است؛ و اگر تمام مردم بخواهند به تو ضرری برسانند هرگز نخواهند توانست مگر آنچه خدا برای تو رقم زده باشد؛ قلمها[ی سرنوشت] برداشته شده و [جوهر] نامهها خشک شدهاند.» [۲]
– گفتوگو با او دربارة عاقبت کسی که خداوند را مراقب اعمال خویش نداند و خداوند را سهلانگارترین ناظرین بر خود بداند:
ثوبان از رسول اکرم ص روایت کرده است که ایشان فرمودهاند:
«بدان که گروهی از امتم در روز قیامت حسناتشان به اندازة کوههای سفید تهامه است، اما خداوند متعال آن اعمال را به گرد و غباری پراکنده تبدیل میکند.»
ثوبان گفت: ای رسول خدا، آنان را برای ما توصیف کن، آنان را بر ما روشن کن، نکند ما هم از آنان باشیم و خود ندانیم! فرمود: «آنان برادران شما و از پوست شما هستند، آنان نیز مانند شما بخشی از شب را عبادت میکنند اما چون با محارم الهی خلوت کنند هتک حرمت کنند.» [۳]
– خوبیهای نهان وی را برانگیزان و او را متوجه ارزشش نزد خدا و نزد خودتان بنمایید، و به او بگویید که گرامیتر از آن است که کاری کند که مورد رضایت خداوند متعال نباشد.
مادری میگفت: «همواره با پسرم دربارة شخصیت برجستهاش که از بدی دوري میورزد سخن میگویم. به او میگویم: تو ویژگی برجسته و خوبی داری، و تاثیر این کلام را الحمدالله در رفتارهای او و اصلاح اشتباهاتش میبینم.»
– دربارة سختیهایی که مانع درک او از مراقبت الهی و نظارت وی میشود، گفتوگو کنید و راهحلهایی برای آن قرار دهید.
– در روشهای تقویت خودمراقبتی کودک تنوع داشته باشید و به یک روش بسنده نکنید، تحول این ارزش را نزد وی مشاهده کنید، و اگر کاری را خوب انجام داد او را تحسین کنید و اگر رفتاری از او سر زد که خوشتان نیامد با نهایت آرامش با او صحبت کنید، با نرمی او را متوجه اشتباهی که مرتکب شده کنید و از داد و فریاد و تهدید و نادیده گرفتن موضوع، یا فشار و سختگیری به وی دوری کنید. چه بسا این فشار در ظاهر او را به سمت کار خوب سوق دهد اما در باطن او را به سوی شر ببرد.
– تلاشت را بکن، از خداوند طلب یاری کن، و در رسیدن به نتیجة کار شتابزده رفتار نکن (همچون کسی که میخواهد میوه را قبل از رسیدنش بخورد)، خداوند شما را توفیق دهد و چشمانتان را به اصلاح فرزندتان روشن نماید!
پسرم و بازیهای رایانهای
پرسش:
چگونه میتوانم پسر ۱۲ سالة خود را قانع کنم که این بازی غیرمجاز و نامناسب است، با وجود اینکه دوستانش همان بازی را انجام میدهند و او نیز به این نوع بازیها بسیار وابسته است؟ هر چند من دستگاه را جز در زمان تعطیلی هفته و برای ساعات محدودی در اختیار او قرار نمیدهم و او از من میخواهد که به صورت آنلاین با دوستانش بازی کند و چون به او سختگیری میکنم و مثل دوستانش به او آزادی عمل نمیدهم از من آزردهخاطر میگردد؛ همچنین به او اجازه نمیدهم که در یوتیوب دستورالعمل آن بازی را ببیند و وقتش را در تماشای چیز بیفایده تلف کند.
پاسخ:
من در سؤال شما قدری رنج و پریشانی و شاید حتی درگیری و مشاجرهای را حس میکنم که در هر بار که دستگاه هوشمند را به او میدهید، اتفاق میافتد …
باید چند نکته را رعایت کنید تا با پسرتان به نقطة مشترک و یک توافق و راه حل برای این مشکل دست پیدا کنید.
اول: شما میتوانید در یک فضای صمیمانه و دوستانه دربارة نکات مثبت این نوع بازیها از نظر او و همچنین نکات منفی آن، صحبت و تبادل نظر کنید؛ یادتان باشد، نظر او را سفیهانه نپندارید و او را مسخره نکنید، حتی اگر از نظر او خوشتان نیامد.
دوم: پس از گفتوگو دربارة این بازیها سعی کنید با او دربارة نوع بازی که بازی میکند به یک توافق برسید، و در این مورد سایت مرکز طبقهبندی و توسعة بازیهای رایانهای مرجع داوری باشد که آدرس آن در ذیل میآید:
( http://egrde.org )
در این سایت، صلاحیت استفاده از بازی برای هر سن، میزان نفع و ضرر را مشخص میکند، این روش برای این مرحلة سنی بسیار مناسب است، زیرا در این سن کودک بیشتر گرایش به تقلید از همسن و سالانش دارد تا گوش دادن به نصیحتهای پدر و مادرش؛ پس اگر فرزند شما بداند که این مجوز و این نصیحتها تنها مختص او نیست بلکه برای همة همسالانش میباشد، برای وی قابل قبولتر و پذیرفتنیتر است؛ بسیاری از کودکان به دلیل اطاعت از پدر و مادرشان مورد تمسخر و انتقاد همسالان خود قرار میگیرند، اما زمانی که منشأ اجازه و نصیحت، مسألة مهم دیگری باشد و متوجه همه باشد، در این صورت به اذن خداوند متعال قابل قبولتر خواهد بود. سایت مذکور برگزیدهای از محتوای بازیهایی که کودکان به آن میپردازند، ذکر میکند؛ همچنین از منظر اسلامی و مطابقت با اصول پنجگانه، توصیف مختصری از محتوای بازی ارائه میدهد، چنانکه گروه سنی مناسب برای بازی رایانه ای را نیز مشخص میکند.
پس از ورود به سایت، نام بازی را در محل جستوجو وارد کنید، یا ردهبندی سنی آن را از سایت پیدا کنید؛ چه خوب است فرزندتان نیز در امر جستوجو با شما مشارکت کند؛ در صورتی که بازی مناسب بود ایرادی ندارد که با تعیین زمان مناسب با دوستانش بازی کند، و اگر نامناسب بود شما باید بازیهایی که از نظر اخلاقی مناسب باشند و ردة سنی او در آن رعایت شده باشد را جایگزین کنید.
اما دربارة عدم اتلاف وقت در کاری بیهوده، شما درست میگویید اما باید مواظب باشید هنگام صحبت کردن در این باره لحنی نرم و ملایم و به دور از خشم و نصیحت سختگیرانه داشته باشید، مثلاً میتوانید با هم به یک پارک نزدیک خانه بروید و پس از خوشگذرانی و تفریح سر صحبت را دربارة اهمیت وقت باز کنید و تا جایی که مقدور است خود را الگوی او در این زمینه قرار دهید و هیچ اشکالی ندارد که اعتراض و انتقاد او را نیز گوش کنید، به شرط آنکه با آرامش و به جا باشد. همچنین میتوانید در اوقات باصفای دیگر، مثلاً حین غذا خوردن، دربارة وقتهایی که فرزندتان به خوبی از آن استفاده میکند، صحبت کنید و او را تحسین نمایید و خوشنودی خود از او و رفتارش را ابراز کنید؛ در اوقات دیگر میتوانید به ذکر داستانهایی که دربارة اهمیت وقت سخن میگویند بپردازید و آن را جایگزین نصیحت و موعظه کنید و در این زمینه از روشهای متنوعی برای طرح داستان استفاده کنید، و در آخر از خداوند متعال بسیار بخواهید که فرزندتان را اصلاح کند و شما را در تربیت نیک وی یاری رساند.
[۱] . صحیح بخاری، ۲۱۲۱٫
[۲] . ترمذی آن را روایت کرده است و گفته: حدیثی، صحیح میباشد.
[۳] . روایت ابن ماجه، آلبانی آن را صحیح دانسته است.