نویسنده : سعدالدین صدیقی
بهار عنوان زیبایی و تجلی عشق و کمالات است. بهاريه هاى شاعران، تشبیه و استعارهی ادیبان گواه بر این ادعا هستند.
فطرت آدمی بر زیبایی و زیبادوستی سرشته است. چرا که، «إِنَّ اللَّهَ جَمِیلٌ یُحِبُّ الْجَمَالَ» (خداوند زیبا است و زیبایی را دوست میدارد). خداوند متصف به همهی صفات کمال و جامع همهی خوبیها است. و انسان را نیز “عَلَى صُورَتِهِ” آفریده است. پرتویی از این زیبایی را در انسان نهاده است تا انسان کامل با این ویژگی شناخته گردد. خداوند ما را به احسن اعمال و احسن اقوال و احسن جدال امر میکند. یعنی در میان حَسَن و أحسن مسلمان باید بهترین عمل و بهترین گفتار و بهترین تعامل را با دیگران داشته باشد.
ولی با این وجود امروزه احسان و اتقان و ارتقای کیفیت، مقولههای فراموش شدهای در زندگی بسیاری از افراد امت اسلامی است و این در حالیست که «إِنَّ اللَّهَ کَتَبَ الْإِحْسَانَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ» و «إِنَّ اللهَ یحِبُّ إِذَا عَمِلَ أَحَدُکُم عَمَلاً أَن یتقِنَهُ»
این زیبایی در سیرت و صورت هر دو مطلوب است. ظاهری زیبا و آراسته (کَانَ رَسُولُ الله صَلَّی الله عَلَیهِ وَ سَلَّمَ یَتَجَمَّلُ لِلوُفُودِ) و هم سیرتی مهذب و پيراسته ( وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ )
درونی پر از صفا و محبت به جای کینه و عداوت، صدق و راستی به جای دروغ و نفاق، تواضع و فروتنی به جای تکبر و خودخواهی و…
بهار الهامگر تغییر و دگرگونی است. بهار یادآور گذار و پشت سر نهادن مرحله است، بهار انتقال است.
برخلاف بعضی از راهگم کردههای فلسفه، که قائل به خلقت جهان هستی و رها نمودن آن از سوی خدا هستند، در تصور دینی خداوند هر لحظه در کار هستی به کار است.
«کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ» (الرحمن: ۲۹)
جهان پیوسته در حال تغییر از حالتی به حالتی دیگر است. فصلها و زمانها یکی از پی دیگری میآیند و این قانون از اتم تا کهکشان جاری است و انسان از این امر مستثنی نیست.
زندگی انسان نیز دارای مراحلی میباشد، از «لَمْ یَکُن شَیْئًا مَّذْکُورًا» تا ولادت، کودکی، نوجوانی و…
و چنین است مراحل رشد انسان از مرحله اتکای کامل تا استقلال و تا اتکای متقابل.
و چنین است فرصتهای پیش روی انسان؛
و همهی اینها تدریجی است. آنچه مهم است این است که انسان مرحلهای را که در آن قرار دارد بشناسد و متناسب با آن زندگی کند. و چه ناشایسته است که انسان در مرحلهای جدید واقع شود ولی در زمان گذشته زندگی کند.
اعتبار دادن به شرایط، زمان، مکان و احوال جدید در بحث اجتهاد عنایت ارزندهای است که باید در رفتار مسلمانان و امت اسلامی نمود یابد و جایگاه خود را بازیابد.
بهار نشانهی اعتدال و توازن است، اعتدال بهاری بهانهای است برای بازگشت به توازن در اندیشه و رفتار و پرهیز از افراط و تفریط. در دو سوی اعتدال دو درد نهفته است. در یکسو، افراط و زیادهروی است که در شکلهای مختلف همچون خشونت، ظلم، حذف و نادیده گرفتن دیگران خود را نشان میدهد و در دیگر سو، تفریط و کوتاهی است که به صورتهای گوناگون همچون سستی، قصور، قناعت به وضع موجود، ظلم پذیری و توجیه، خود را نشان میدهد.
اسلام دینی میانه است: «وَکَذَٰلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّهً وَسَطًا»
و لازم است مسلمانان همیشه میانهرو باشند، حركت بر مسيرى محكم و استوار، میانهروی در اندیشه و میانهروی در رفتار.
اینها و بسیاری دیگر را میتوان به بهانهی بهار گفت و عمل کرد و اگر چنین کنیم بهار ما دیگر غفلت و ظاهر دیدن نخواهد بود.
باشد که بهارمان، بهار درون و بهار عزم اراده و بهار تغییر و تحول باشد.