بررسی در مورد اینکه علت و سبب عبادات چیست؟ ثمره ی عبادات چیست؟
نویسنده : دکتر یوسف قرضاوی
مترجم: محمد آزاد شافعی – سید رضا اسعدی
خطر تغییر مقاصد به وسایل یا وسایل به مقاصد
بعضی می خواهند مقاصد و اهداف را به ابزار و وسایل تبدیل کنند و این یعنی این که مقاصد و اهداف، قابلیت تغییر یافتن دارند و دست آخر می توانند زوال یافته و اهداف دیگری به جای آن ها نشانده شوند.
این مسئله بیشتر در عبادات بزرگ شعائری مانند نماز، زکات، روزه و حج نمایان است. این ها ارکان عملی ای هستند که زیربنای اسلام می باشند و با حدیث مشهور جبرئیل[۱] و با حدیث (بنی الاسلام علی خمس)[۲] و با اجماع یقینی و انفکاک ناپذیر امت اسلامی که با عمل مستمر مرتبط است، ثابت و مسلم شده اند.
بعضی از افراد عوام می گویند: مهم این است که قلبت پاک و وجدانت بیدار باشد و در عملت برای خدا خالص باشی و مهم نیست که رکوع یا سجده ببری، یا گرسنگی و تشنگی روزه را بکشی، یا به مکه مسافرت کنی و پیرامون کعبه طواف نمایی …
آن ها در تعلیل گفته ی خود می گویند: می بینیم که بعضی از مردم این عبادت ها را انجام می دهند ولی اخلاق و رفتارشان درست نمی شود و این عبادت ها تأثیری در آن ها ندارد. (فلانی) نماز می خواند ولی زمین را غارت می کند، یا زبانش تسبیح می کند اما دستش به خون آلوده است.
بعضی از ادیبان و شاعران هم کاسه ی داغ تر از آش شده، آن ها را تأیید می کنند مثلاً می گویند:
اذا دام کیداً بالصلاة مقیمها فتارکها عمداً الی الله اقرب
«اگر فرد نمازگزار نقشه و حقه ای در سر بپروراند، (با وجودی که نماز می خواند) پس کسی که عمداً نماز را ترک می کند، از او به خدا نزدیک تر است!!»
البته دسته ای از خواص که از بزرگان فلاسفه هستند که با این عوام ها هم صدا شده و با این کار افق وسیع و تفکر عمیق خود را هیچ و بی ارزش می کنند. آن ها می گویند: عبادت ها فقط برای اصلاح و تهذیب عوام الناس مشروع شده، اما ما فیلسوفان احتیاجی به آن ها نداریم چون دل هایمان با معرفت و تفکر و تأمل مترقی می گردد!!
این بینش اگر چه از ناحیه ی فیلسوفانی بزرگ ارائه شده، به چند دلیل غلط است:
۱- عبادت حق خدایی است که وهّاب و منعم بر بندگان مخلوقش است، خدایی که تمامی آنچه را در آسمان ها و زمین است برای بندگان خود مسخر فرموده و نعمت های ظاهری و باطنی خود را بر آن ها ارزانی داشته است؛ نعمت پدید آوردن آن ها، نعمت امداد و کمک رسانی، نعمت اعطای عقل به آن ها و آموزش بیان و سخن.
۲- مخلوق یک لحظه هم از خالق بی نیاز نیست و هر حرکت و توانی که دارد، بنا به مشیت خداست، حال فرقی نمی کند که این مخلوق بیسواد باشد که خواندن و نوشتن بلد نیست یا یکی از بزرگترین علمای جهان باشد یا فیلسوفی باشد که بیشتر از همگان در جستجوی حکمت است یا جزو دوستداران حکمت است.
۳- این فکر به نوعی اندیشه ی برتری جویی بر دیگران را تداعی می کند، گویی آقایان فیلسوف از طلا ساخته شده اند و بقیه ی مردم از خاک!!
در فلسفه فرض بر این است که فیلسوف پیروان خود را به فروتنی در برابر مردم دعوت کند، حال تواضع در برابر خدا در جای خود بماند!
۴- فلسفه در دنیای واقعیت پیروان خود را از کژاندیشی و انحراف رفتاری باز نداشته و آن ها همگام با طاغیان و در مسیر ارضای شهوات قرار گرفته اند؛ زیرا برخلاف نظر سقراط شناخت و معرفت ضرورتاً فرد را به سوی فضیلت و ارزش خواهی سوق نمی دهد بلکه همراه با معرفت، اراده هم لازم است.
باید یادآور شوم که این اندیشه را در دومین کتابم یعنی “العبادة فی الاسلام” که بعد از “الحلال و الحرام” وارد میدان تألیف کردم، به نقد کشیده ام و اشکالی ندارد که این فراز از آن را در این جا نقل کنم:
آیا عبادت ذاتاً هدف است یا اینکه صرفاً وسیله ای برای اصلاح و تهذیب روان است؟
بعضی از افراد ملحد و بی دین که خود را بزرگتر از آن می دانند که خدا را عبادت و پرستش کنند، با سوء استفاده از این مسئله که دین عبادت سطحی و ریاکارانه را رد کرده و بهایی برای آن قائل نیست، زیرا باعث تزکیه ی نفس و جلوگیری از فحشا و منکر نمی گردد و اصلاً به قلب نفوذ نمی کند، دعوتی دعوتی خبیثانه و مغرضانه انجام داده، می گویند: هدف از ادیان و عقاید و عبادات صرفاً اصلاح نفس و تربیت ضمیر و دست یابی به اخلاق درست است … روی این حساب اگر با هر ابزار دیگری از قبیل تهذیب مجرد روانی و تربیت اخلاق مدنی به این اهداف برسیم، دیگر احتیاجی به عبادت و شعایر و نمازها و قربانی ها نداریم … چه این ها فقط و فقط در مقام ابزار هستند نه اهداف و غایات، حال که به هدفی که خدا از ما خواسته رسیده ایم پس بیخود است که به وسایل (عبادت ها و …) تمسک کنیم و اصلاً نیازی به آن ها نداریم!!
این همان فراخوان و دعوتی است که در گذشته بعضی از فیلسوف نماها بدان گرایش و تمایل پیدا کرده و در حال حاضر هم بعضی از افراد منحرف منادی آن هستند. قطعاً این فراخوان، باطل و صرفاً باطل بدان منظور و مراد است.
اصلاح روان ، ثمره ی عبادت راستین است نه علت و سبب آن:
به این دلیل می گوییم این دعوت، باطل و بی پایه است، چون عبادت ذاتاً از انسان ها مطالبه شده و فی نفسه غایت و هدف است و بلکه – چنانچه قرآن توضیح داده – عبادت هدف اصلی از خلقت جن و انس بوده است، اصلاً در ورای خلقت آسمان ها و زمین این هدف نهفته است. خداوند تعالی فرموده است: ( اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْماً ) (طلاق: ۱۲)
« خدا همان است كه هفت آسمان را و همانند آن زمين را آفريده است . فرمان ( خدا ) همواره در ميان آنها جاري است ( و تدبير هدايت و رهبري او ، لحظهاي از جهان بزرگ هستي برداشته نميشود ، اين آفرينش عظيم بدان خاطر است ) تا بدانيد خداوند بر هر چيزي توانا است ، و آگاهي او همه چيز را فرا گرفته است.»
و خداوند فرموده: ( وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ ) (ذاریات: ۵۵۶)
« من پريها و انسانها را جز براي پرستش خود نيافريدهام.»
مقصود اول از عبادت انجام دادن حقی است که خدا بر ما دارد.
مقصود و هدف از عبادت این است که انسان بداند که نیازمند و فقیر است، هیچ قوه و حرکتی ندارد مگر به اذن پروردگارش، هیچ تکیه گاهی جز خدا ندارد و خودکفا نیست، و از سوی دیگر پی ببرد که پروردگار بلند مرتبه و بزرگ و بی نیاز از جهانیان است: ( يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ وَمَا ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِيزٍ ) (فاطر: ۱۵- ۱۷)
« اي مردم ! شما ( در هر چيزي ، محتاج و ) نيازمند خدائيد ، و خدا بينياز ( از عبادت شما است ) و ستوده است. اگر بخواهد شما را از ميان برميدارد ، و مردمان ديگري را جايگزين شما ميسازد. و اين كار براي خدا مشكل و سنگين نيست.»
اظهار عبودیت و بندگی در مقابل پروردگار جهانیان و امتثال فرامین او در رابطه با انجام عبادت هایی که بر دوش بندگانش گذاشته، علت و خاستگاه همه ی عبادت ها اعم از نماز، روزه، زکات، حج، تلاوت قرآن، ذکر، دعا، استغفار، پیروی از شریعت و پایبندی به احکام حلال و حرام است.
اما اصلاح روان و پاکی ضمیر و درستی اخلاق ثمره ی اجتناب ناپذیر عبادت راستین است و علت و سبب نهایی عبادت نیست به همین خاطر است که خداوند فرمود: ( يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ) (بقره: ۲۱) « اي مردم ! خداي خود را بپرستيد ، آن كه شما را و كساني را آفريده است كه پيش از شما بودهاند ، تا ( خود را بدين وسيله پاك سازيد و ) راه پرهيزگاري گيريد.» و در آیه ۱۸۳ سوره ی بقره فرموده است: ( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ) « اي كساني كه ايمان آوردهايد ! بر شما روزه واجب شده است ، همان گونه كه بر كساني كه پيش از شما بودهاند واجب بوده است ، تا باشد كه پرهيزگار شويد.»
استفاده از لعل که مفید ترّجی و انتظار است – در آیه ی فوق- و عدم بکارگیری از لام تعلیل یا حرف ناصبه ی “کی” بیانگر این نکته است که بندگان با عبادت یا با روزه گرفتن امید آن دارند که متقی گردند و خود را برای پرهیزگاری آماده نمایند.
حتی اگر تعلیل به صراحت ذکر می شد، مفید این نبود که اگر این عبادت فرد را به تقوی و پرهیزگاری نرساند، باید ترک شود بلکه مفید این است که فرد باید در عبادت خود بازبینی کند و آن را به نحوه ی بهتری انجام دهد تا ثمره ی آن را که تقوا و ترس از خدای متعال است، دریافت نماید. به عنوان مثال اگر به کشاورزی بگوییم: زمین ها (کشاورزیت) را بکار تا محصول آن ها را درو کنی، او هم به کشت و کار اقدام کرده، اما به دلیل کوتاهی در وظیفه ای که باید انجام دهد، محصول مورد نظر خود را برداشت نکرده است، آیا این بدین مفهوم است که به او بگوییم: دیگر بس است، کشت و کار را رها کن! در حالی که زراعت تنها کار و وظیفه ای اوست و وظیفه ی دیگری به غیر از آن ندارد؟!
بلکه همه ی آنچه که باید به او بگوییم این است که: بیشتر تلاش کن و کارت را چنانکه باید و شاید است، انجام بده تا میوه و ثمره ی بیشتر و بهتری بدست بیاوری!
اگر انسانی به نیت تزکیه ی نفس و تربیت اخلاقش نمازهای پنج گانه را انجام دهد یا روزه ی رمضان را بگیرد اما اعتراف نکند که انجام این کارها حق خدا بر اوست و او با این عبادت ها وظیفه ی بندگی خود را در مقابل پروردگارش ادا می کند، این نماز و روزه از دایره ی یکی از عبادت ها فراتر نرفته و در ترازوی حق اصلاً توجهی بدان نمی شود و به اندازه ی یک دانه هم در پیشگاه خداوند متعال پذیرفته نخواهد شد.
مقصد اصلی و مقاصد تابع و فرعی عبادت:
به قول امام شاطبی، عبادت دارای دو مقصد است:
مقصد اصلی و مقاصدی تابع و فرعی.
مقصد اصلی این است که فرد با نهایت خضوع و طاعت و مهرورزی به معبود یگانه رو کند و در همه ی حالات هدف و توجه خود را فقط و فقط مخصوص او نماید. آنگاه عبادت برای نیل به درجات آخرت یا به ولایت خدا رسیدن و موارد مشابه، به عنوان تا بع مقصد اصلی فوق می آیند. یکی از مقصدهای تابع عبادت، اصلاح نفس و کسب فضیلت و ارزش است.
شاطبی می گوید: «مثلاً نماز، اصل و علت مشروعیت آن اظهار فروتنی و خضوع برای خدا در پرتو رو کردن خالصانه به او وایستادن بر روی قدم و حقارت در مقابل وی و واداشتن نفس به یاد او می باشد. خداوند می فرماید: (وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي) (طه: ۱۴) «و نماز را بخوان تا ( هميشه ) به ياد من باشي.»
و فرموده: (إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ) (عنکبوت: ۴۵)
«مسلّماً نماز ( انسان را ) از گناهان بزرگ و از كارهاي ناپسند ( در نظر شرع ) بازميدارد.»
زیرا ذکر و یاد خدا همان مقصود اصلی است و در حدیث می خوانیم: «ان المصلی یناجی ربّه»[۳] «فرد نمازخوان با پروردگارش راز و نیاز می کند.»
گذشته از این می بینیم که نماز دارای مقاصد و اهدافی تابع و فرع است مانند نهی از فحشا و منکر و آرمیدن در پناه آن سختی ها و رنج های دنیایی، چنان که در حدیث آمده: «ارحنا بها یا بلال»[۴] «این بلال ما را (با بانگ برای خواندن نماز) راحت کن».
و در حدیث صحیح آمده: «و جعلت قرة عینی فی الصلاة»[۵] «و خوشحالی و شادکامی من در نماز قرار داده شده است.»
بر آورده شدن نیازها مانند نماز استخاره و نماز حاجت و طلب نیل به بهشت و نجات یافتن از آتش دوزخ یک فایده ی عمومی محض است و تحت الحمایه بودن فرد نمازگزار در زیر سایه ی رحمت خدای سبحان یکی از اهداف فرعی نماز می باشد. چنانکه در حدیث آمده: «من صل الصبح فهو فی ذمة الله»[۶] «کسی که نماز صبح را به جای آورد، در ذمه (و حمایت) خدای تعالی قرار دارد.»
همچنین نیل با بالاترین منازل و رتبه ها، یکی دیگر از اهداف فرعی نماز است. خداوند فرموده است: ( وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَاماً مَّحْمُوداً ) (اسراء: ۷۹)
« در پاسي از شب از خواب برخيز و در آن نماز تهجّد بخوان ، اين يك فريضه اضافي ( و افزون بر نمازهاي پنجگانه ) براي تو است . باشد كه ( در پرتو اين عمل ) خداوند تو را به مقام ستودهاي ( و مكان برجستهاي در دنيا و آخرت كه موجب ستايش همگان باشد ) برساند ( و مقام شفاعت كبري را به تو ارمغان دارد ).»
ملاحظه می کنیم که مقام محمود(=شفاعت عظمی) در پرتو قیام شب به پیامبر (ص) اعطا شده است.
«بدین سان همه ی عبادت ها دارای دو جنبه از فواید می باشند؛ یکی فواید اخروی که همگانی است و دیگری فواید دنیایی که همگی تابع فایده ی اصلی که همان انقیاد و فروتنی در مقابل خدای تعالی است، می باشد.»[۷]
اشکالی ندارد که فرد مؤمن با عبادتی که انجام می دهد، فواید اخروی مانند نیل به بهشت و نجات از دوزخ را مطالبه نماید. چه این درخواست، در زیر مجموعه ی معنای امید به پاداش خدا و ترس از عذاب وی قرار دارد و این نوع بندگی برای پروردگار جهانیان است و بیم و امید با این مفهوم آسیبی به اخلاص برای خدا وارد نمی سازد.
اما نباید به دست آوری فواید معنوی- چه معنوی و چه مادی – ملاک واحد انجام عبادت قرار بگیرند. این در حالی است که علمای راسخ، عبادتی را که به قصد پیراستن روان از متعلقات و مشاغل دنیایی در گستره ی تصوف و پیروان و مریدان آن انجام می گیرد، تا فرد در سایه ی این عبادت بتواند اهلیت اطلاع یافتن از دنیای ارواح و رؤیت ملائکه و کارهای خارق العاده و نیل به کرامات و دسترسی به علم “لدنی” که از ناحیه خدا ارزانی می شود و نظایر این ها را پیدا کند، شدیداً مورد انکار و انتقاد قرار داده و گفته اند: این کار نه تنها خروج از روش عبادت و حدس زنی در مورد علم غیب و استفاده ی ابزاری از عبادت برای نیل به اهداف فوق است، بلکه به دست کشیدن و انقطاع از عبادت ها نزدیکتر است، زیرا فردی که به این نیت عبادت می کند، به نوعی تحت الشعاع این فرموده ی خداوند قرار دارد: ( وَمِنَ النَّاسِ مَن يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ ) (حج: ۱۱)
« بعضي از مردم هم ، خدا را در حاشيه و كناره ميپرستند ( و داراي عقيده سستي هستند . ايمانشان بر پايه مصالحشان استوار است ، و لذا ) اگر خير و خوبي بديشان برسد ، به سبب آن شاد و آسوده خاطر و ( بر دين ) استوار و ماندگار ميشوند ، و اگر بلا و مصيبتي بديشان برسد ، ( به سوي كفر برميگردند و ) عقبگرد ميكنند . بدين ترتيب هم ( آرامش ايمان به قضا و قدر و مدد و ياري خداوند را در ) دنيا و هم ( نعمت و سعادت ) آخرت را از دست ميدهند ، و مسلّماً اين زيان روشن و آشكاري است ( كه انسان هم دنيا و هم آخرتش بر باد فنا رود ).»
آری، شخص فوق این گونه است که اگر به نیاز و مطلوب خود برسد، شادکام شده و هدف و قصدش از عبات صددرصد رسیدن به آن نیاز و مطلوب خواهد بود و مقصود و هدفی که در نظر دارد، در روانش قوی و عبادت ضعیف می گردد.
اگر به نیاز و مطلوب خود نرسد، با عبادت یکجا وداع نموده چه بسا نتایج اعمالی را که خداوند به بندگان مخلصش ارزانی می دارد، تکذیب کند.
می گویند که شخصی حدیث: «هر کس چهل بامداد خود را برای خدا خالص کند، چشمه های حکمت از قلبش فوران زده و بر زبانش جاری می شوند»[۸] را شنید. آنگاه به منظور دسترسی به حکمت مزبور به این کار پرداخت. ولی باب حکمت بر روی او باز نشد. خبر این داستان به گوش یکی از فضلا رسید، وی گفت: این شخص برای حکمت اخلاص ورزیده و برای خدا اخلاص نورزیده است.
خلاصه هر دعوتی که مقصود اصلی از عبادت ها را مورد غفلت قرار می دهد و خاک فراموشی بر روی آن می پاشد و صرفاً به مقاصدی اهتمام می کند که فرع و تابع مقصد اصلی دین هستند، دعوتی بی پایه و باطل است؛ زیرا این دعوت با هدف و مقصود اول از انجام عبادت و دین و آفرینش مردم، آسمان ها و زمین منافات دارد.
خود بزرگ پنداری نسبت به عبادت خدا:
باید بگویم در فراسوی این دعوت بی پایه، اهداف و پلید و کثیفی نهفته است. ارباب و صاحبان آن، کفر و خود بزرگ پنداری خود نسبت به خدا و خودداری از انجام عبادت او را مخفی و پنهان می کنند (و برای این که در پیش مردم رسوا نگردند) این خصلت ها را زیر پرده دلبستگی به اخلاق پیراسته شده و علاقمندی به ارزش ذاتی می پوشانند، همان گونه که سم کشنده در درون شیرینی و چربی پوشانده می شود.
واقعاً این ها چقدر برازنده ی این تهدید خداوند متعال هستند: (إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ) (غافر: ۶۰)
«كساني كه خود را بزرگتر از آن ميدانند كه مرا به فرياد خوانند ، خوار و پست داخل دوزخ خواهند گشت.»
(وَمَن يَسْتَنكِفْ عَنْ عِبَادَتِهِ وَيَسْتَكْبِرْ فَسَيَحْشُرُهُمْ إِلَيهِ جَمِيعاً فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ وَيَزيدُهُم مِّن فَضْلِهِ وَأَمَّا الَّذِينَ اسْتَنكَفُواْ وَاسْتَكْبَرُواْ فَيُعَذِّبُهُمْ عَذَاباً أَلُيماً وَلاَ يَجِدُونَ لَهُم مِّن دُونِ اللّهِ وَلِيّاً وَلاَ نَصِيراً ) (نساء: ۱۷۲- ۱۷۳)
«و كسي كه از عبادت خدا سر باز زند و خويشتن را بزرگتر از آن شمرد ( كه به عبادت او پردازد ، او را به عذاب سختي گرفتار ميسازد ، بدان گاه ) كه همگان را در پيشگاه خود گرد ميآورد. و امّا كساني كه ايمان بياورند و كارهاي شايسته انجام دهند ، خداوند پاداش ايشان را به تمام و كمال خواهد داد و از فضل خود بر پاداش آنان خواهد افزود . و امّا كساني كه سر باز زنند و بزرگي ورزند ، خداوند آنان را مجازات دردناكي خواهد كرد ، و بجز خدا سرپرست و ياوري نخواهند يافت.»
واقعاً این افراد که نسبت به خدا تکبر می ورزند، چقدر شایستگی آن را دارند که از نور هدایت به سوی حق محروم گردند و راه رشد برایشان روشن نگردد، چه کبر و غرور انسان را کور و کر می کند و راست فرموده خداوند: ( سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَإِن يَرَوْاْ كُلَّ آيَةٍ لاَّ يُؤْمِنُواْ بِهَا وَإِن يَرَوْاْ سَبِيلَ الرُّشْدِ لاَ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً وَإِن يَرَوْاْ سَبِيلَ الْغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَكَانُواْ عَنْهَا غَافِلِينَ ) (اعراف: ۱۴۶)
« از ( انديشيدن درباره نشانههاي موجود در آفاق و انفس و از فهمكردن ) آيات خود كساني را باز ميدارم كه در زمين به ناحق تكبّر ميورزند ( و خويشتن را بالاتر از آن ميدانند كه آيات ما را بپذيرند و راه انبياء را در پيش گيرند ) ، و اگر هر نوع آيهاي ( از كتاب آسماني و هرگونه معجزهاي از پيغمبران و هر قسم نشانهاي از نشانههاي جهاني ) را ببينند بدان ايمان نميآورند ، و اگر راه هدايت ( و رستگاري ) را ببينند آن را راه خود نميگيرند ، و چنان كه راه گمراهي را ببينند آن را راه خود ميگيرند ، اين ( انحراف از جاده شريعت خدا ) هم بدان سبب است كه آيات ما را تكذيب كرده و از آنها غافل و بيخبر گشتهاند.»
خداوند متعال به عبادت هیچ احدی از خلقش احتیاج ندارد. او از همه ی جهانیان بی نیاز است، کسانی که خدا را بندگی و عبادت می کنند، کم نیستند. چه تمامی هستی با زبان خود که ما انسان ها آن را نمی دانیم، خداوند را عبادت می کنند: ( تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَكِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيماً غَفُوراً ) (اسراء: ۴۴)
« آسمانهاي هفتگانه و زمين و كساني كه در آنها هستند همگي ، تسبيح خدا ميگويند و ( با تنزيه و تقديسش ، رضاي او ميجويند . اصلاً نه تنها آسمانهاي هفتگانه و زمين ) بلكه هيچ موجودي نيست مگر اين كه ( به زبان حال يا قال ) حمد و ثناي وي ميگويند ، ولي شما تسبيح آنها را نميفهميد ( چرا كه زبانشان را نميدانيد و از ساختار اَسرارآميز عالَم هستي و نظام پيچيده جهان آفرينش چندان مطلع نيستيد . پس همآهنگ با سراسر جهان هستي به يكتاپرستي بپردازيد و از راستاي جملگي كنار نرويد و دور نشويد . درهاي توبه و برگشت به سوي يزدان جهان به روي همگان باز است ) . بيگمان يزدان بس شكيبا و بخشنده است ( و در كيفر رساندن شتاب نميورزد و فرصت آشنائي با توحيد و رهاكردن شرك را به مردمان ميدهد ، و در برابر بيداري از خواب غفلتشان مغفرت خود را شاملشان ميسازد ).»
و از جمله کسانی که دارای عقل بوده و خداوند را عبادت می کنند، ملائکه برایمان کافی است که در آسمان های هفتگانه و در هر جا (خداوند را عبادت و فرمان برداری می کنند) (لَا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلَا يَسْتَحْسِرُونَ يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ لَا يَفْتُرُونَ ) (انبیاء: ۱۹- ۲۰)
«( و مقرّبان درگاه پروردگارند ، يعني فرشتگان ) از پرستش او سر باز نميزنند و خويشتن را بالاتر از عبادتش نميدانند و ( از بندگي شبانهروزي خود هرگز ) خسته نميگردند. شب و روز ( دائماً به تعظيم و تمجيد خدا مشغولند و پيوسته ) سرگرم تسبيح و تقديسند و سستي به خود راه نميدهند.»
روی این حساب، جایگاه آن کسانی که خود را بزرگتر از آن می دانند که خدا را عبادت کنند، کجاست؟ ( فَإِنِ اسْتَكْبَرُوا فَالَّذِينَ عِندَ رَبِّكَ يُسَبِّحُونَ لَهُ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَهُمْ لَا يَسْأَمُونَ ) (فصلت: ۳۸)
« اگر ( مشركان ) خود را بزرگتر از آن ديدند ( كه به عبادت و پرستش پروردگار بپردازند ، باك مدار . چرا كه ) آنان كه در پيشگاه پروردگارت منزلت و مكانت دارند ( كه فرشتگان مقرّبند ) شب و روز به تسبيح و تقديس او سرگرمند و به هيچ وجه ايشان ( از اين كار ) خسته و درمانده نميگردند.»
———————————————————————————–
منبع: پژوهشی در باب مقاصد شریعت / مؤلف: دکتر یوسف قرضاوی / مترجم: محمد آزاد شافعی – سید رضا اسعدی / انتشارات: نشر احسان ۱۳۹۲
[۱] – روایت از مسلم در باب ایمان (۸) از عمربن خطاب و این حدیث شماره دوم اربعین نووی است.
[۲] – روایت از بخاری در باب ایمان (۸) و مسلم در باب ایمان (۸) از ابن عمر.
[۳] – روایت از احمد (۵۳۹۴) و تخریج کنندگان مسند او گفته اند: حدیثی صحیح است.
[۴] – روایت از ابوداود در باب ادب (۴۹۸۵).
[۵] – در صحیح نیست اما احمد آن را از انس بن مالک روایت کرده(۱۲۲۹۳) و تخریج کنندگان مسند او گفته اند: سندش صحیح است.
[۶] – روایت از مسلم در باب مساجد (۶۵۷) از حدیث جندب بن عبدالله.
[۷] – موافقات امام شاطبی، ج ۲، ص ۱۹۹، و مابعد آن. با تحقیق شیخ عبدالله دراز.
[۸] – الزهد، اثر ابن مبارک، ج ۱، ص ۳۵۹/۱۰۱۴ و آلبانی این روایت را در شماره احادیث ضعیف ذکر کرده است.