نویسنده: احسان الفقيه
ترجمه: علی رشیدی
در اشتباه است کسی که معتقد باشد سرشتها و صفات را نمیتوان تغییر داد یا انسان نمیتواند از چیزی که به آن اُنس گرفته و به آن عادت کرده و مدت زمانی با آن زندگی کرده دست بکشد، چون تبدیل به چیزی شده که در طول زندگی ملازم او گشته و از او جدا نشده است.
با نگاه به توصیه های قرآنی و نبوی در نیکو گرداندن اخلاق، به وضوح به امکان تغییر پی خواهیم برد زیرا اگر سرشتها و اخلاق تغییر نمی کرد، پندها و توصیهها بیهوده بود و چنان که علمای سلوک و رفتار مانند غزالی و دیگران گفتهاند امر به نیکو گرداندن اخلاق معنایی نداشت.
اما تغییر، مانند هر رفتار انسانی دیگری، دارای ویژگیها و مراحلی است که باید سپری شود. این تغییرات، طبق سنتهای الهی پیش می رود اما در عین حال در مسیر تکمیل فرآیند تغییر، حتی اگر انسان خود خواهان تغییر هم باشد، موانعی وجود دارد.
هیچ چیزی به اندازه ایمان، انسان را وادار به تغییر نمی کند. وقتی انسان به اعتقادی سالم تمسک جوید، این عقیده، او را از سردرگمی نگاه به این دنیای بزرگ بیرون میآورد، فکرش را آرام میکند، با غریزه و فطرتش همصدا میشود و او را به بهشتی وصل میکند که پهنایش به وسعت آسمانها و زمین بوده و برای پرهیزگاران مهیا شده است.
پیامبر صلی الله علیه و سلم از زمان بعثت در عهد مکی بر تعمیق ایمان در جانها از طریق تدبر در قرآن کریم و توصیه به طاعت و دوری از مخالفت و عناد، تأکید میکرد زیرا ایمان کم و زیاد میشود و افزونی آن، بزرگترین نیروی محرکهی تغییر است.
ایمان، قویترین انگیزه برای تغییر انسان است و هر چه ایمان انسان به یک اندیشه عمیقتر باشد، بیشتر به سمت ارزشها و رفتارهایی که با آن اندیشه و عقیده هماهنگ باشد و او را در مستوای آن عقیده قرار دهد، حرکت میکند. از این رو اصحاب پیامبر بعد از ایمان، از حالی به حال دیگر تغییر پیدا کردند.
عمر فاروق، قبل از ایمان آوردن، مردی خشک مزاج بود و در جامعه تأثیرگذاری چندانی نداشت اما همین که شیرینی ایمان با قلبش در آمیخت به عمری تبدیل شد که حال گرسنگان او را به گریه میانداخت و تلاوت آیهای از قرآن در نماز شب، قلبش را می ربود و در مقطعی از زمان، تبدیل به عمر، فرمانروای بزرگ ترین دولت روی زمین شد که لرزه به اندام قیصر و کسری می انداخت.
بلال بن رباح قبل از ایمان یک غلام حبشی بود که کار در روز و تازیانهی در شب او را از پای درآورده بود و در میان مردم نامی نداشت و به او اعتنایی نمیکردند اما با ایمان، تبدیل به مهتر و سرور در میان قوم خود شد، شجاعی شد که در میدان جنگ، در مقابل کسی ایستاد که در روزگار بردگی، آقایش بود. ترس از تازیانه از او دور شد و تبدیل به بلال، مؤذن رسول خدا (صلی الله علیه و سلم) شد که هر کودک خردسالی او را میشناخت و در عصر نبوی هرگاه صحبت از اذان میشد نام بلال به ذهن متبادر میشد.
مصعب بن عمیر قبل از ایمان، در مکه پسری نازپرورده و به اصطلاح امروزی بچه ننه بود. مادرش غذایش را بالای سرش میگذاشت تا وقتی از خواب بیدار میشود برای درخواست غذا به زحمت نیفتد. گرانترین لباس و بهترین عطر را برای او می خرید. تا جایی که از بوی عطرش میدانستند که از مسیری رد شده است. اما وقتی ایمان آورد، این جوان نازپرورده که نمیتوانست روی پای خودش بایستد، به مرد زمخت و نیرومندی تبدیل شد که در راه ایده و عقیدهای که به آن ایمان آورده بود عذاب و گرسنگی را تحمل کرد.
پیامبر صلی الله علیه و سلم برای گسترش اسلام در مدینه، به او اعتماد کرد. خانهای در یثرب نمانده بود که به اسلام دعوت نکرده باشد. وقتی خداوند به پیامبرش اجازه هجرت داد، به واسطه این جوان، اسلام در سراسر مدینه انتشار یافته بود. از این رو مردم مدینه، به مانند استقبال از خانواده و عزیزان خود، برای استقبال از پیامبر، تا بیرون شهر رفتند.
اما تغییر اخلاق نیازمند کمی صبر و تحمل سختی دارد تا تبدیل به خوی و سرشت شود. همانند کسی که تلاش می کند تا خوش خط شود. باید مدت زمانی سختی بکشد و فواصل سطرها را رعایت کند تا زمانی که خوش خطی برای او عادی شود و بدون هیچ مشقتی با خطی نیکو بنویسد.
تمایل انسان به تغییر خود، از قناعت و اعتقادش به منفعتی که این تغییر برای او به ارمغان خواهد آورد و نیز آسیب و زیانی که این تغییر از او دور خواهد کرد، نشأت میگیرد. از این رو باید این را به نفس یادآوری کرد و پیوسته آن را با نگاه به این منفعت و خسارت، به روز کرد.
از جمله چیزهایی که در مسیر تغییر، به انسان کمک میکند، وجود دوستانی با دغدغهی تغییری مشابه در اطراف اوست. از این رو احساس حمایت معنوی به او دست میدهد، همانگونه که به او این فرصت را میدهد تا با کسانی که با او همراه و هم مسیر هستند تبادل تجربه کند. همانطور که پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: ( الرَّجُلُ عَلَى دِينِ خَلِيلِهِ، فَلْيَنْظُر أَحَدُكُم مَنْ يُخَالِل) (شخص بر دين و آيين دوست خويش است؛ پس باید هريک از شما بنگرد با چه کسی دوستی و همنشينی دارد).
بعد از آن، مسلمانی که در صدد تغییر خویش است باید از خداوند یاری بخواهد و تا تحقق استجابت دعا دست از طلب برندارد. همانگونه که خداوند متعال فرمود: {وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ}(و [ای پیامبر،] هرگاه بندگانم دربارۀ من از تو بپرسند، [به آنان بگو] من نزدیکم و دعای دعاکننده را ـ هنگامی که مرا بخوانَد ـ اجابت میکنم؛ پس [آنان فقط] باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند؛ باشد که راه یابند).{وَٱللَّهُ غَالِبٌ عَلَىٰٓ أَمرِهِۦ وَلَٰكِنَّ أَكثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعلَمُونَ} (و الله بر کار خویش [توانا و] چیره است؛ ولی بیشتر مردم نمیدانند.)