نویسنده: دکتر عائض بن عبدالله القرنی
مترجم: محمد ابراهیمی
ناامیدی چند گونه است که میتوان آن را در چند مورد خلاصه نمود:
نخست: ناامیدی از رحمت خداوند متعال؛ و دلیل آن به ناآگاهی انسان نسبت به پروردگارش و واقعیت قانونهای الهی در رفتار با بندگانش باز میگردد؛ زیرا از مهم ترین واقعیتهای الهی که خداوند بلندمرتبه براساس آن با انسان تعامل می کند، به شرح زیر است:
۱- هنگام مرتکب شدن گناهان:
خداوند بلند مرتبه در این مورد قانونی مفصل را برای مردم توضیح میدهد: «قُلْ يَنعِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ الله يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيم»: «(ای پیامبر) بگو: ای بندگانی که برخود اسراف کرده اید؛ از رحمت خدا ناامید نشوید؛ به راستی خداوند همه ی گناهان را میبخشد؛ بیگمان اوست آمرزگار مهربان.» [زمر: ۵۳]
۲- هنگام به وجود آمدن سختی:
الف) تردیدی نیست که خداوند بلند مرتبه؛ تنها ذاتی است که سختیها را برطرف میسازد و وی با این کار نسبت به بندگانش بخشنده است و با آنها مهربان است. خداوند در هنگام آسایش بندگانش در کنار صف آنان میایستد و با بخشندگی و نیکیاش از آنان حمایت میکند؛ آیا امکان دارد در زمان سختی و بلا و مصیبت آنها را به حال خود وا گذارد؟ هنگامی که نزول وحی برای رسول الله(ص) و به تأخیر افتاد مشرکان گفتند: پروردگار محمد او را رها کرده است؛ سپس خداوند بلندمرتبه این آیهها را نازل فرمود: ﴿وَالضُّحَى وَالَّيْلِ إِذَا سَجَى مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى ال وَلَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لكَ مِنَ الأولى وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيما فَتَاوَى انَ وَوَجَدَكَ ضَالاً فَهَدَى وَوَجَدَكَ عَابِلًا فَأَغْنَى: «سوگند به هنگام چاشت، و سوگند به شب چون فرو پوشد، که پروردگارت تو را رها نکرده و دشمن نداشته است. به یقین آخرت برایت از دنیا بهتر خواهد بود، و پروردگارت به تو [نعمت] خواهد داد که خشنود میگردی. آیا تو را یتیم نیافت و پناه داد؟ و تو را راه نایافته یافت و راه نمود. و تو را تنگدست یافت و توانگر ساخت [ضحی ۱-۸] :یعنی خداوند بلند مرتبه نیکیهای گذشته اش را نسبت به پیامبر در وضعیتهای معمولی زندگی به وی یادآوری نمود، پس آیا معقول است که خداوند آن حضرت را در زمانهای سختی و مصیبت و رویارویی با مشرکان به حال خود رها کند؟
ب) خداوند بلندمرتبه برای آزمایش مؤمنان و سنجیدن قدرت ایمان و پایداری آنان بر روش و دین و راهش، آنها را دچار سختی و مشکلهای گوناگون مینماید. دنیا خانهی آزموده شدن است و خوشا به حال آن که پیروز آمرزیده شده و پایدار بر راه مستقیم، از آن بیرون میآید. داستان پیامبر خدا، ابراهیم به همراه پسرش اسماعیل بر این حقیقت الهی تأکید مینماید، و آن هنگامی بود که پدر و پسر در برابر آزمایشی الهی تسلیم شدند که در آن خداوند متعال به ابراهیم فرمان داده بود پسرش را قربانی کند. وضعیت پدری که جگرگوشه اش را قربانی خواهد کرد چگونه خواهد بود؟ و وضعیت پسری که به دست پدر ، به خاطر فرمانبرداری از دستور پروردگار قربانی خواهد شد چگونه خواهد بود؟ خداوند بلندمرتبه میفرماید: فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِين وَنَدَيْنَهُ أَن يُیا إِبْرَاهِيمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ * إِنَّ هَذَا هُوَ الْبَلَواْ الْمُبِينُ (٤) وَفَدَيْنَهُ بِذِبْحٍ عَظِیمِ»: «پس چون (هر دوی آنها) گردن نهادند و (ابراهیم فرزند)ش را به پیشانی (بر زمین) افکند. بی گمان این (خواب) آزمونی آشکار است و (گوسفندی آماده) برای ذبح را بلاگردان او گرداندیم.» [صافات: ۱۰۳-۱۰۷] باید در مورد این آیه های عظیم و شگفت بیندیشیم و دقت بورزیم، زیرا نیازی به هیچ شرحی ندارند. او پروردگار بلند مرتبه ای است که پس از آزمودن بندگان مؤمنش و سنجش وسعت قدرت ایمان در وجودشان، در سختیها کنارشان میماند. بنابراین باید بیندیشیم و دقت کنیم و پند بگیریم.
دوم: ناامیدی مسلمان از این که آینده از آن اسلام است و این که – با اراده ی خداوند متعال – بر تمامی دینها چیره میشود. دلیل این ناامیدی به خاطر هجوم و یورش باطل به مسلمانان است که شاهد آن هستیم. تفاوتی وجود ندارد که این باطل از بین رونده، در افراد یا مسؤولان سرکش سازمانهای رسمی قانون گذار یا در حکومتها یا دولت ها یا دیگر ملت های سرکش ظهور یافته باشد. این موضوع در واقع از مهمترین دلیلهای رخنه ی ناامیدی و از اساسی ترین علتهای پوچگرایی و دل سردی، در قلب مسلمانان است که به شکل مستقیم، وضعیت تلخ و اندوهبار ما را دربر گرفته است، پس اگر ما واقعاً از مؤمنان راستگوی صادق با خود، با پروردگارمان، با دعوت اسلامیمان و با امّت بزرگمان هستیم چه راهی را باید بپیماییم؟
در این جا باید به دو نکته ی مهم اشاره کنیم:
۱- خدای بلندمرتبه، مکر، شدت کینه و یورش دشمن را برایمان آشکار ساخته است: ﴿وَقَدْ مَكَرُوا مَكْرَهُمْ وَعِندَ اللَّهِ مَكْرُهُمْ وَإِن كان مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبَالُ: «و بی گمان مکرشان را ورزیدند و [آگاهی از] مکرشان نزد خداوند است و هرچند مکرشان چنان شدید باشد. که کوهها از آن از جای روند.» [ ابراهیم ۴۶] ولی به دنبال آن به اولیا و بزرگان مؤمنان وعده ی پیروزی و برتری و نمایان شدن داده است:
فَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخلِفَ وَعْدِهِ، رُسُلَهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ ذُو انتِقَامٍ :
«پس خداوند را خلاف گر وعده ی خویش با رسولانش مپندار، بی گمان خداوند پیروزمند دادستان است.» [ابراهیم ۴۷] بنابراین چگونه میتوانیم به یاد مکر و یورش دشمن باشیم و وعدهی سربلندی و یاری خداوند را فراموش کنیم و یا به آن توجهی نکنیم؟
۲- خداوند بلندمرتبه، یاری اولیای مؤمنان را به خاطر حکمتی بزرگ به تأخیر میاندازد که خلاصه ی آن را بیان میکنیم:
الف) خداوند والامقام، از دوستان و یاران مؤمنش خواستار این است که تمام آنچه را که از جان و مال و زمان و تلاش در اختیار دارند. به کار بگیرند، زیرا زمانی که آنها به کنج خانههایشان خزیدهاند و خوش گذرانی میکنند و بی توجه هستند و در غفلت به سر میبرند، یاری و پیروزی نصیبشان نمیشود.
ب) زیرا خداوند والامقام، خواستار آن است که باطل آشکار شود تا حقیقت آن به طور کامل مشخص شود. بنابراین بشریت مسلکهای خودساخته ای را که خواستار آن است تجربه میکند و در نتیجه به همهی آنان کافر می شود؛ زیرا این مسلکها، ستمگر و سرکش هستند و عدالت، برابری، آزادی و کرامت انسانی در آنها وجود ندارد، بلکه ستم ،خشونت ،نابودی خواری، کرامت انسان و حقارت انسانیت را به همراه دارند. ما شاهدیم که مکتبهای بشری یکی پس از دیگری سقوط میکنند؛ از کمونیست جهانی گرفته تا مکتب کمونیست چینی «مائو ننسه تونگ» و همچنین مکتبهای لائیک چپ و راست غربی – و به زودی به خواست خداوند – این زنجیره ی سقوط منتهی به مکتب لائیکی صلیبیِ آمریکایی و مکتب مجرمانه ی صهیونیستی یهودی خواهد شد.
ج) خداوند بلند مرتبه، از گروه مسلمانان میخواهد که وسیلههایی را همانند پرورش و آماده سازی، برادری ایمانی صادقانه و اتحاد یکپارچهی استوار را که منجر به یاری خداوند و پیروزی و غلبه بر تمامی ادیان میشود به طور کامل در اختیار بگیرند؛ و اگر چنین نشود، یاری خداوند برای مسلمانان در حالی که متفرق، پراکنده، سست و ضعیف هستند، سبب میشود آنان دست مایهی مضحکهی مردم قرار گیرند. چنین کمکی، از مسلمانان چهره ای زشت میآفریند که سبب نفرت از اسلام و روش و پیروان آن میگردد. در این حالت مسلمانان از بین میروند و امت اسلامی به همراه آنان نابود میشود. همچنین مکتب اسلام که به اجرای آن و به انتخاب آن به عنوان روش زندگی انسان، دعوت می کنند، کنار گذاشته میشود.
برگرفته از کتاب: نا امید مشو