گزارشی از: امیر ارسلان خضری
در عصری که بسیاری از انسانها مشغول به روزرسانیهای متفاوت تکنولوژی، علمی، زیستی و ذهنی خود هستند؛ طیف دیگر اصالت و کامیابی را در پایبندی به اصول و فرهنگ دیرینه خود میپندارند و همواره درصدد القای رهنمودهای خویش به نسل جوان هستند.
از این روست که بحث شکاف بین نسلی یکی از چالش برانگیزترین مباحث روز علم جامعه شناسی و روانشناسی به حساب می آید که سعی در فهم پارادوکس بین نسل جدید و قدیم دارد و در پی ارائه ی راه کارهای مناسبی برای هر دو طیف مورد بحث به منظور مدیریت این شکاف و به حداقل رساندن آسیبهای ناشی از آن است.
در این گزارش ضمن گفتگو با هر دو نسل جدید و قدیم و همچنین کارشناسان در این زمینه، به دغدغه های هر دو نسل و عوامل مؤثر در جهت گیری آنان و راه کارهای مناسب پرکردن این شکاف و خلا میپردازیم تا بتوانیم خود و عزیزان خود را از این منطقه خطرناک عبور دهیم و به ساحل امن تفاهم برسیم.
شکاف نسلی، اختلاف نظر بین یک نسل با نسل دیگر در رابطه با عقاید، سیاست یا ارزش هاست. امروزه، شکاف نسل اغلب به شکاف درک شده بین افراد جوان و والدین یا پدربزرگ و مادربزرگ شان اشاره دارد.
شکاف نسلی زمانی صورت میگیرد که دو نسل هنجارها، ارزشها و باورهای یکدیگر را درک نکرده و به نوعی دچار تعارض شوند. هرچند محققان معتقد هستند که درجه ای از شکاف نسلی در هر جامعهای امری طبیعی است و به فراخور زمان و در شرایطی شکاف نسلی میتواند اتفاق بیفتد.
آیا آنچه در ایران شکاف نسلی مینامیم، فقط یک اختلاف نظر ساده است و یا چالشی است که ممکن است به یک بحران جدی بیانجامد؟
عده ای بر این باورند که این چالشها کاملا طبیعی و بایسته ی زمان و نیاز تکاملی جامعه ی بشری است و آن را به یک تفاوت سلیقه فرهنگی و همراهی با تغییرات تکنولوژیکی که همواره برای گذشتگان هم وجود داشته تقلیل می دهند:
حمید مرد ۳۰ ساله می گوید: «بعضی از این اختلافها کاملاً طبیعی و بایسته ی سن است. جوانترها ریسک پذیرتر هستند و به مرور که سن بالا میرود میل به محافظه کاری در انسان افزایش پیدا میکند تمدن بشری مدیون جوانانی است که ریسک کردند و قوانین گروهی را زیر پا نهادند و غارهای تاریک را به امید کشف دنیایی روشن تر ترک کردند. مخالفتهای رئیس قبیله در آن زمان، و والدین در زمان حال هم در راستای محافظت بوده و کاملا قابل درک است اما تکامل نیازمند تغییر است.»
دکتر تقی ارامکی استاد دانشگاه تهران نیز بر این باور است آنچه ما شاهدش هستیم تفاوتهای نسلی هستند و ما در ایران شکاف نسلی نداریم. واکنش و چالشی که نسلها به تکنولوژیهای نوظهور دارند. برای نسل پیشین نیز هنگام مواجه با گرامافون و سایر تغییرات تکنولوژی داشته اند و والدینی بودهاند که در مقابل این تغییرات و سایر تغییرات به اقتضای سن و شرایط مقاومت کرده اند.
در آن سر طیف اما گروه دیگر معتقدند که نه تنها با شکاف بین نسلی مواجه هستیم بلکه بعضاً بر این باور هستند که موضوع از بحران گذشته و به نزاع بین نسلی هم کشیده شده است.
علی ۵۰ ساله میگوید اگر نتوانیم بحران تفاوت و شکاف نسلی بین والدین و فرزندان را مدیریت کنیم شاهد تعارضات جدی خواهیم بود. مسأله گسست نسلی از یک بحران عبور کرده و به نزاع بین نسلی بدل گشته است. فرزندان نه تنها از والدین خود حرف شنوی ندارند و بلکه آنها به خاطر کارهای کرده و نکرده شان درگذشته مورد مواخذه قرار میدهند.
نسل فرزندان، فرد محور و در نسل والدین، جامعه محور هستند.
مژگان ۷۰ ساله میگوید: «نسل جدید مسؤولیت پذیر نیست. هیچ احساس دینی به جامعه نمیکند نسل جدید برای خودش هم فداکاری نمیکند؛ حتی حاضر نیست برای خودش هم نان بخرد و انتظار دارد والدینش این نیازش را تأمین کند.»
مهدی ۲۹ ساله: «فداکاری ای که نسل گذشته برای بهتر کردن وضعیت اجتماعی مطابق باورهای خودشان داشته اند در توانایی من نیست؛ الان محور من فردیت است، ابتدا بتوانم گلیم خودم را از آب بیرون بکشم برای من اولویت هستش و بعد از آن اگر فرصتی باشد اولویتم را به افراد نزدیک به خودم اختصاص میدهم. نه اینکه جامعه مهم نباشد بلکه ما بازخوردی از جامعه به نسبت خودمان در رفع نیازهایمان نمیبینیم؛ خودمان به فکر خودمان نباشیم کسی سراغمان نمیآید.»
نسل جدید گرایشهای ارزشیِ مادی (اقتصادی-اجتماعی) و نسل والدین گرایشهای ارزشیِ معنوی (مذهبی-سنتی) دارند.
حنانه ۲۳ ساله: «من تا پول توی جیبم رو از پدرم بگیرم تصمیمگیر نهایی من نخواهم بود؛ برای همین باید دنبال کار باشم و بتونم خودم رو مستقل کنم. این طوری خودم راحت تر میتوانم مسیر زندگی خودم را مشخص کنم راه خودم را پیدا کنم. دوستان خودم را انتخاب کنم.»
عباس ۵۷ ساله: « از وقتی موبایل و هندزفری آمده است دیگر پدر و مادرها نمیدانند بچه هایشان مشغول چه کاری هستند؛ آدمها از همدیگر دور شدهاند؛ در کنار همدیگر حالشان خوب نیست؛ آدمها حتی از خدا هم دور شدهاند و جای ذکر خدا را موسیقی چت کردن و… گرفته است.»
رضا ۳۵ ساله: «برای منی که نیازمند تاکسی اینترنتی هستم چه فرقی میکند دین و مذهب و باورهای سیاسی راننده چه باشد برای من امنیت در رانندگی و رسیدن به مقصد مهم است. همه مسائل ما باید به این سمت و سو برود و مسائل و باورهای فردی را از کارکردهای اجتماعی تفکیک کنیم.»
بین نسلها سر مفاهیمی مانند برازندگی ظاهری، آداب دانی، نظم و نزاکت اختلاف نظر وجود دارد:
مژگان ۷۰ ساله: «در نسل جدید آداب معاشرت صفر است؛ طراحی لباسهای جدید خالی از هویت و معنای لازم اجتماعی است و بیانگر ادب مورد نیاز مجالس نیستند. نسل جدید بی پروا شده اند، بدون در نظر گرفتن موقعیتها حرفشان را میزنند و آداب تعامل با مخاطب خود را ندارند این رک بودن و بی پروا بودن این نسل مرا میترساند جامعه این گونه نیست که همیشه به هر خواسته ما واکنش مثبت بدهد. این بی پروایی خشونت می آورد.»
حنانه ۲۳ ساله: «وقتی میتوانم در دو کلمه مفهومی که در ذهن دارم رو انتقال بدهم چه لزومی به این همه مقدمه چینی و تعارف هست. مشکل نسل گذشته همین بوده که آن قدر در لفافه حرفهایشان را زده اند که مخاطبشان آخر هم نمیفهمد حرف مدنظر طرف چه بود.»
الهه ۲۶ ساله: «لباس و طرز پوشش یک انتخاب شخصی با توجه به حس و حال امروز من دارد و لزوماً بیانگر شخصیت من نیست. من امروز دوست دارم این طوری لباس بپوشم و فردا هم یک جور دیگر، برای همین کسی حق ندارد من رو از روی لباس پوشیدنم قضاوت کند. آنچه مهم هستش نگاه من به جهان و روابط حاکم بر آن هستش؛ تازه خود این نگاه هم ثابت نیست ومتغیر است. گذشتگان هم طرز تفکرشان هر سال نسبت به سال گذشته روز به روز دارد تغییر میکند. برای همین ملاک قضاوت آنها ارزشهای امسالشان باید باشد یا سال گذشته یا روزهایی که هنوز نیامده است؟»
نسل جدید جهت گیری مثبت بیشتری نسبت به دیگران دارد و به مراتب دگرپذیرتر است:
عباس ۵۷ ساله: «برای من مهم است که با چه کسی تعامل دارم از چه مدرسهی فکری و منابعی دارد تغذیه میکند؛ زیرا در تعامل با او، جامعه نیز من را با کارنامه و سوگیریهای فردی و اجتماعیش مورد قضاوت قرار خواهد داد. من نمیتوانم هزینه ی تصمیمات اشتباه دیگری را در گذشته و حال با یک تعامل گردن بگیرم و خود را بعضاً انگشت نمای مردم قرار دهم. کسی که اشتباه کرده باید تاوانش را هم بدهد.»
الهه ۲۶ ساله: «در جامعه ای که هیچ کسی مبرای از اشتباه نیست، انگشت اتهام دراز کردن به سوی دیگران اشتباه ترین کار ممکن است. همان گونه که من اشتباه میکنم در روتین زندگی ام دیگری هم ممکن است اشتباه کند. پس اگر نمیتوانم باری از رنج انسان ها کم کنم به رنجشان هم اضافه نمیکنم.»
محمد ۳۰ ساله: «اینکه بگوییم نسل جدید در تویتر و… بی مهابا به شخصیت انسانها میتازد و بدون فکر و ادلهی کافی و فرصت دفاع دادن افراد را مورد قضاوت قرار میدهد، ممکن است وارد باشد اما این را نباید نادیده بگیریم که نسل قدیمی هم اگر به همین فناوریها دسترسی داشتند خیلی بیشتر این اشتباه را تکرار میکردند. مگرهمین نسل گذشته نبودند که دور گردن فرد خطاکار آفتابه آویزان میکردند و او را سوار بر خر دور شهر میچرخاندند تا به او هتک حرمت شود؟ این موج سواریهای احساسی همه جای جهان وجود دارد و به تفاوت بین نسلها مربوط نیست. البته قطعاً یک رفتار غلط و غیر اخلاقی است و نیازمند آموزش و فرهنگ سازی است.»
کارآمدی، باکفایت و تأثیرگذار بودن از دیگرموارد اختلاف نسلی است:
عباس ۵۷ ساله: «برای ما مهم بود که افتخاری برای خانواده و شهر و کشورمان باشیم. این حجم از مهاجرت یعنی نسل جدید احساس هویتی به این مرزوبوم ندارد. نمیخواهد برای حل مشکلاتش اندکی سختی تحمل کند و به این ترتیب آسان ترین راه ممکن را انتخاب میکند. هویت ملی در بین جوانان مرده است.»
نادر ۳۳ ساله: «اینکه مهاجرت کردن را راه آسانی بدانیم قطعاً به خطا رفته ایم. مهاجرت کردن یعنی از همه خاطرات و هویت و روابط خود عبور کنی و دوباره از صفر خاطرات و هویت برای خودت تعریف کنی. اینکه تلاشی هم نکرده ایم باز سخن اشتباهی است، ما درس خواندیم اعتراض کردیم، دنبال شغل گشتیم و… اما خیلی چیزها دست ما نیست و با تصمیمهای ما اصلاح نمیشود. من وقتی میبینم یک بار عمر میکنم و این عمر دارد در این سرزمین سیاسی و جغرافیایی به بطالت میرود، ترجیح میدهم بروم این انرژی و نیروی خود را جایی بکار بگیرم که اثرگذاری بیشتری داشته باشد.»
نسل جدید به دنبال استقلال هویتی خود است:
الهه ۲۶ ساله: «هویت من علایقم هستند. اینکه دیگری بیاید برای من تعیین کند چه چیزی را دوست داشته باشم یا چه چیزی برای من خوب نیست، دقیقاً دارد استقلال من را زیر سؤال میبرد. من میخواهم خودم زندگی را تجربه کنم؛ اگر به حرف والدینم گوش بدهم راه والدینم را میروم ولی من میخواهم راه خودم را بروم.»
سارا ۲۴ ساله:« لزوماً راهی که والدین میگویند به سعادت منجر نمیشود. ولی در تصمیم گیریها به عنوان یک منبع، از دانش و تجربهی آنها استفاده می کنم.»
نسل والدین به دنبال احیای احساس ارزشمندی خود هستند:
فهیمه ۵۴ ساله: «من اصراری ندارم که فرزندانم لزوماً راه ما را بروند؛ ولی از سویی وقتی تجربه و مسیری که پیموده ایم، آخر بسیاری از تصمیمها و راه هایی را که فرزندانمان اکنون در ابتدای آن قرار دارند را میدانیم و آنان توجهی به حرف ما ندارند و متوجه نگرانی ما نیستند اذیت میشوم.»
فهیمه با گریه ادامه میدهد: «وقتی میبینی گنجینه ای از تجربه در ذهن و ناخودآگاه خود هستی ولی نمیتوانی آنها را به فرزندان خود انتقال دهی و مورد پذیرششان واقع نمیشود و مجبور هستی همه ی آنها را با خود به زیرخاک ببری، احساس بی ارزشی وبیهودگی میکنم.»
جمع بندی
آنچه خواندید حاصل گفتگوهای کوتاهی از نسلهای متفاوت، پیرامون اختلاف نظرها درباره تعدادی از ارزشها و مسائل روز مورد مناقشه بود.
موضوع پراهمیت در لابه لای این نقل قولها نه بیان دیدگاههای متفاوت از نمایندگان هر نسل درباره سوژه مورد بحث، بلکه وجود دیوار گفتگو بین این دو نسل است. هر دو نسل به شنیده نشدن اعتراض داشتند. همچنین گوشههایی از درک متقابل در هر دو نسل دیده می شود؛ و موضوع تجربه ی زیسته متفاوت و تأثیر آن بر شکل گیری نگرش هر نسل مورد تأیید هر دو گروه بود.
به باور نگارنده ی این گزارش آنچه در آینده جای نگرانی و تهدید است، عدم گفتگوی بین نسلی جهت ایجاد فهم متقابل و ارائه ی راهکاری مبتنی بر مهر و محبت و پذیرش دیگری است؛ نه اختلاف نظر و رویکردهای متفاوت برای زندگی کردن و انتخاب سبک زندگی متفاوت.
منبع: مجله اندیشه اصلاح