راضی باش … خوشبخت شو
نوشته: دکتر ربی شعرانی
ترجمه: فاطمه شمسی
رضایت، اولین کلید خوشبختی است. “هنر خوشبخت زندگی کردن” قبل از هر چیز بر قناعت استوار شده است. انسان هرگاه از خود راضی باشد و این رضایت را در اطراف خود نیز بگستراند، دنیای اطراف او نیز با او همراه میشوند.
بسیاری از مردم، بسی میکوشند تا به خوشبختی برسند… گاهی به خود میگویند آیا بالاخره به خوشبختی میرسیم یا نه؟… به سادگی میتوان گفت که معیار آنها برای رسیدن به خوشبختی بسیار بالاست و عمر خود را در رسیدن به آن نقطه تلف مینمایند. این افراد هیچ وقت به خوشبختیای که به دنبال آن هستند، نمی رسند. خوشبختی هیچ گاه خود هدف نبوده بلکه خوشبختی تنها، وسیلهای است که انسان بر مبنای آن زندگی میکند. “اگر ما به صدای ذاتمان که از عمق وجودمان میآید گوش فرا دهیم، نیازهای واقعی خود را شناسایی خواهیم کرد و غالباً به این نتیجه میرسیم که این نیازها از چیزی که فکر میکردیم بسیار کمتر است”. (لوثر سایقرت)
راه حل تمام اینها رضایت است. انسان باید احساس رضایت کند تا خوشبخت شود. رضایت، قانونی الهی است که در هستی حکم فرما شده است. معلم بشریت، رسول بزرگوار، محمد صلی الله علیه و سلم میفرماید:
خداوند با حکمت خود، آسایش و سرزندگی و خوشحالی را در رضایت و یقین نهاده است و هم و غم را در شک و نارضایتی. (روایت ابونعیم از ابن قیم در مدارج السالکین)
انسان چه بخواهد، چه نخواهد در این دنیا باید زندگی کند. حال اگر از این زندگی راضی باشد، به خوشبختی دست مییابد و اگر خود را از این زندگی برتر بداند؛ باید زندگیاش را با هم و غم بگذراند.
در حدیثی گرانقدر، پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودهاند: “هر کس راضی باشد، رضایت (الهی) نیز نصیب او میشود و هر کس ناراضی و ناخرسند باشد، ناخرسندی و خشم (الهی) نیز نصیب او میشود” (ترمذی این حدیث را در صحیح خود ذکر نموده است) همچنین فرمودهاند: “به چیزی که خداوند قسمت تو کرده، خرسند باش تا ثروتمندترین و بینیازترین مردم باشی” (ترمذی آن را روایت کرده و آلبانی آن را حسن دانسته) دلیل این گفتهها، آن است که تنها با رضایت و خرسندی است که انسان میتواند به بالاترین مرابت غنا و بینیازی برسد؛ مرتبهای که بسیاری برای نیل به آن ناکام میمانند.
انسان با رضایت میتواند به خوشبختی دست یابد. پیامبر صلی الله علیه و سلم میفرماید: “اگر انسان به قضای الهی، خرسند باشد؛ به نمونهای از خوشبختی دست یافته است” (روایت احمد در کتاب کنز الاعمال فی سنن الاقوال و افعال)
این وعدهای است که خداوند به انسان راضی و خرسنده داده؛ و این حق انسان است که خداوند به وعدهاش وفا کند (و چه کسی از او باوفاتر است؟!) در حدیثی دیگر، پیامبر صلی الله علیه و سلم دربارهی خوشبختی شرح بیشتری داده و تمام قانون زندگی را به اختصار بیان نموده است: “از کار انسان مؤمن در شگفتم که همه چیز به خیر و صلاح اوست و این تنها به انسان مومن اختصاص دارد. اگر شادی و سرور نصیب او شود، شکر خداوند را به جا میآورد و این برای او خیر و خوبی است و اگر ضرر و زیان نصیب او شود، شکیبایی میکند و این برای او خیر و خوبی است”. انسان را چه شده که پشت سر دنیا میدود و چیزی جز خستگی به او نمیرسد. بلکه او باید راضی و خرسند گردد که این اولین کلید خوشبختی است.
“ابو یوسف کندی” نیز از مردم میخواهد تحت هر شرایطی خرسند و راضی باشند. او چنین میگوید: “هر کس میخواهد خوشبخت باشد، باید قانع و راضی باشد؛ و اگر نعمتهایی از نعمتهای دنیا نصیب او نشد، نباید برنجد، چون بیارزشتر از آن هستند که ما به خاطرشان ناراحت یا دردمند شویم”.
فراخوانی به “رضایت و خرسندی” بیهوده نبوده است. در واقع “رضایت وخرسندی” منحصر به مجموعهای احساسات نیست که در انسان حس آرامش و شادمانی ایجاد نماید؛ بلکه میتواند در عالم واقع، به صورت رفتار پیاده شود و جامعه ای سالم، نیرومند و بخشنده تشکیل دهد. “رضایت”، خستگی، ضعف و سستی را از بین میبرد و به جای آن همت و نیروی سازنده میآورد.
در یک پژوهش، روی افرادی که در زندگیشان خوشحال هستند، آزمایش انجام شد. پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که این افراد، ترشح بزاق و موادی دیگر در بدنشان بالا رفته، موادی که به این افراد حس آرامش میبخشد.
در پژوهشی دیگر، پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که بین رضایت و سلامت بدن ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد. آنها علت این پدیده را افکار و احساسات مثبتی میدانند که با رضایت انسان از زندگی حاصل میشود و ایمنی روانی و بدنی را بالا میبرد تا در برابر بیماریها ایستادگی نماید.
در کتاب “نگرانی را رها و زندگی را شروع کن” اثر دایل کارنگی، پژوهشگری به نام پارماک، روی تعدادی دانشجو، آزمایشی انجام داد. او از آنها خواست کاری را انجام دهند که به نظرشان خسته کننده است و رغبتی به آن ندارند… علایم خستگی و بی میلی روی آنها آشکار شد و بعضی از آنها به سردرد و درد چشم و معده دچار شدند. وقتی که از نظر پزشکی معاینه شدند، فشار خونشان بالا رفته و سلولهای بدنشان کمتر اکسیژن استفاده کرده بود. دوباره آزمایشی دیگر روی این دانشجویان انجام شد. این بار از آنها خواسته شد کاری را انجام دهند که دوست میدارند…و حالت روانی و جسمی آنها تغییر مثبت کرد…
انسان پس از این که ذات خود را پذیرفت و از زندگی و سرنوشت خود راضی و خرسند شد، در گام بعد دیگران را میپذیرد، دوستشان میدارد و عشق و محبت خود را به اطرافیانش تقدیم مینماید…