سنگسار در قرآن نیست
نوشتهی: دکتر طه جابر العلوانی
مترجم: فاطمه شمسی
خداوند بلند مرتبه فرموده است:
(الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِن كنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ الزَّانِي لَا يَنكحُ إلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكةً وَالزَّانِيَةُ لَا يَنكحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِک وَحُرِّمَ ذَلِك عَلَى الْمُؤْمِنِينَ) [سورهی نور]
«(هر يک از زن و مرد زناکار را صد تازيانه بزنيد; و نبايد رافت (و محبت کاذب) نسبت به آن دو شما را از اجراى حکم الهى مانع شود، اگر به خدا و روز جزا ايمان داريد! و بايد گروهى از مؤمنان مجازاتشان را مشاهده کنند! مرد زناکار جز با زن زناکار يا مشرک ازدواج نمیکند; و زن زناکار را، جز مرد زناکار يا مشرک، به ازدواج خود درنمىآورد; و اين کار بر مؤمنان حرام شده است!»
“سنگسار در قرآن نیست” عنوان کتابی است که در دست تألیف میباشد. این کتاب، یکی از مجموعه کتابهایی است که ما با مطالعه در قرآن در حال آماده کردن آن هستیم. هدف این کتاب تصحیح اشتباهاتی است که از برخی فقها نقل شده است. آنها ممکن است در شرایط معینی به بعضی موضوعات خوب پرداخته باشند و از بعضی دیگر غافل مانده باشند. در باب موضوع “سنگسار” نیز گفتارها در مورد آن زیاد است؛ چه از طرف خاورشناسان و بیگانگان، چه از طرف فرزندان خود امت اسلامی. علت این پدیده آن است که مسلمانان قرآن مجید را رها نمودهاند و دید درستی نسبت به قرآن نداشتهاند. آنها باید باور داشته باشند قرآن، تنها کتابی است که از جانب خداوند هم تصدیق شده و هم نگهبانی میشود. همچنین برخی به تاریخ نزول آیات توجهی نشان ندادهاند.
سورهی نور، اولین سورهای است که عقوبت زنا را به وضوح بیان کرده است و جای هیچ گونه تاویل و شک و شبههای باقی نگذاشته است. و جالب این جاست که خود این سوره، جزء آخرین سورههایی است که نازل شده؛ چیزی که مورخان و تاریخ دانانِ قرآن نیز بدان اشاره کردهاند. در این صورت، عقوبتی که در این سوره آمده است، بر هر عقوبتی که پیش از آن اجرا میشده، غلبه میکند. هیچ کس در مورد این آیه اندکی دچار شک و تردید نخواهد شد و یقیناً میداند که حکم، حکم خداوند بلند مرتبه است. زمانی که این چنین روشن، خداوند حکمی را صادر نموده است، هیچ کس نمیتواند با آن مخالفت کند یا آن را تغییر دهد یا حکم به چیز دیگری دهد. پیامبر صلی الله علیه و سلم باتقواترین مردم است و هیچکس همانند او به خداوند بلند مرتبه خشیت نداشته است و هیچ کس همانند او خداوند را نشناخته است. او هرگز نمیتوانسته حکم خداوند را که چنین روشن و روشنگرانه نازل شده، تغییر دهد؛ آن هم در سورهای که خداوند آن را نازل فرموده و عمل به آن را واجب گردانیده و خداوند، خود، آیات آن را “روشن” نامیده است.(سُورَةٌ أَنزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنزَلْنَا فِيهَا آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لَّعَلَّكمْ تَذَكرُونَ{نور/۱}) آیه دوم سوره نور به وضوح بیان کرده که عقوبت زناکار -چه ازدواج کرده باشد، چه نه- تازیانه است و خداوند در این آیهی کریمه، تازیانه را عذاب نامیده است. هم چنین باید دانست خداوند هیچ گاه چیزی را فراموش نمیکند و اگر او میخواست بین مجرد و متأهل تفاوتی قائل شود، آن را حتماً ذکر مینمود. در این آیه خداوند موضوعی کم اهمیتتر از این موضوع را ذکر کرده – یعنی همان حضور مردمانی به عنوان شاهد هنگام اقامه حد – پس چگونه چنین موضوع مهمی را ذکر ننموده است؟! (مگر این که اصلاً تفاوتی بین مجرد و متاهل وجود نداشته باشد) خداوند بلندمرتبه میفرماید:«وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ». هم چنین خداوند به گونهای که هر شک و شبههای را از بین میبرد در این آیه کریمه با ایما و اشاره فرموده است که اگر فرد متاهل باشد: (وَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ مِنكمْ طَوْلاً أَن يَنكحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مِّا مَلَكتْ أَيْمَانُكم مِّن فَتَيَاتِكمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكمْ بَعْضُكم مِّن بَعْضٍ فَانكحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِك لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكمْ وَأَن تَصْبِرُواْ خَيْرٌ لَّكمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ) [النساء ۲]
«و آنها که توانايى ازدواج با زنان (آزاد) پاکدامن باايمان را ندارند، میتوانند با زنان پاکدامن از بردگان باايمانى که در اختيار داريد ازدواج کنند -خدا به ايمان شما آگاهتر است; و همگى اعضاى يک پيکريد- آنها را با اجازه صاحبان آنان ترويج نماييد، و مهرشان را به خودشان بدهيد; به شرط آن که پاکدامن باشند، نه به طور آشکار مرتکب زنا شوند، و نه دوست پنهانى بگيرند. و در صورتى که «محصنه» باشند و مرتکب عمل منافى عفت شوند، نصف مجازات زنان آزاد را خواهند داشت. اين (اجازه ازدواج با کنيزان) براى کسانى از شماست که بترسند (از نظر غريزه جنسى) به زحمت بيفتند; و (با اين حال نيز) خوددارى (از ازدواج با آنان) براى شما بهتر است. و خداوند، آمرزنده و مهربان است.»
و مشخص است که عقوبت سنگسار را نمیتوان نصف کرد. پس تنها عقوبت باقیمانده همان آیهی سورهی نور است و این عقوبت دیگر بگو مگو نمیپذیرد.
اما آن چه از حضرت عمر (رض) روایت شده (بهترین چیزی که میتوانیم دربارهی آن بگوییم این است که بخشی از متن تورات می باشد) که ایشان میفرماید: اگر مردم نمیگفتند که عمر چیزی را در کتاب خداوند زیاد نموده است، آیهی سنگسار را با دستان خود مینوشتم: “اگر پیرمرد و پیرزن زنا کردند، قطعاً آنها را سنگسار نمایید.”همچنان نیز در تورات در “سفر تثنیه و سفر قضاة” با همین کلمات آمده است: “اگر پیرمرد و پیرزن زنا کردند، قطعاً آنها را سنگسار نمایید.” پس در این صورت بر اساس این قول، حجتی بر مسلمانان اقامه نمیشود.
و هنوز که هنوز، همین جمله با همین کلمات در تلمود نیز وجود دارد، مخصوصاً در کتاب میشنا … پس این حکم، حجتی بر ما نیست؛ بلکه حجتی بر بنیاسرائیل است؛ آنانی که سنگسار در شریعتشان وجود داشته و همچنان وجود دارد … به همین دلیل وقتی دو یهودی – که از بزرگان قومشان بودند- زنا کردند؛ یهود با هم به مشورت پرداختند … آنان نمیخواستند این دو نفر سنگسار شوند و پیشتر نیز عقوبت سنگسار را به “تحمیر و اهانت” تبدیل کرده بودند؛ به نحوی که مرد و زن زناکار را برعکس سوار الاغ میکردند؛ طوری که صورت فرد به سمت دم الاغ باشد و پشتش به سمت سر الاغ و به سمت او کفش و تخم گندیده پرتاب میکردند یا چیزهایی از این قبیل که نوعی اهانت به او باشد.
حال وقتی بزرگانشان زنا کرده بودند، به خود گفتند همان طور که میدانید ابوقاسم پیامبری از پیامبران خداست، درست است که ما او را انکار کردیم و مردم را از ایمان آوردن به او بازداشتیم، ولی ما میدانیم او پیامبر است و در شریعت او سنگسار نیامده است. پس چرا این دو نفر را پیش او نبریم تا صد ضربه شلاق به آنها بزند؟ ( این که بهتر است) و اگر خداوند درباره این موضوع روز قیامت از ما بپرسد به او میگوییم: ما در این باره از پیامبری از پیامبران تو اطاعت کردیم که او را به سنگسار کردن فرمان نداده بودی. در آخر اتفاق نظر کردند که افراد زناکار خود را نزد فرستادهی خدا –محمد صلی الله علیه و سلم- ببرند تا دربارهی آنها به داوری بپردازد.
اما قبل از این که یهود نزد پیامبر صلی الله علیه و سلم برسند این آیات بر او نازل شده بود؛ خداوند بلند مرتبه میفرماید:
(يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لاَ يَحْزُنك الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُواْ آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِن قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِينَ هِادُواْ سَمَّاعُونَ لِلْكذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوك يُحَرِّفُونَ الْكلِمَ مِن بَعْدِ مَوَاضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هَـذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَّمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُواْ وَمَن يُرِدِ اللّهُ فِتْنَتَهُ فَلَن تَمْلِك لَهُ مِنَ اللّهِ شَيْئاً أُوْلَـئِك الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللّهُ أَن يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ سَمَّاعُونَ لِلْكذِبِ أَكالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِن جَآؤُوك فَاحْكم بَيْنَهُم أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَإِن تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَن يَضُرُّوك شَيْئاً وَإِنْ حَكمْتَ فَاحْكم بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ وَكيْفَ يُحَكمُونَك وَعِندَهُمُ التَّوْرَاةُ فِيهَا حُكمُ اللّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِن بَعْدِ ذَلِك وَمَا أُوْلَـئِك بِالْمُؤْمِنِينَ إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُواْ لِلَّذِينَ هَادُواْ وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُواْ مِن كتَابِ اللّهِ وَكانُواْ عَلَيْهِ شُهَدَاء فَلاَ تَخْشَوُاْ النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآيَاتِي ثَمَناً قَلِيلاً وَمَن لَّمْ يَحْكم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَـئِك هُمُ الْكافِرُونَ) [مائدة۴۱-۴۴]
«اى فرستاده (خدا)! آنها که در مسير کفر شتاب میکنند و با زبان میگويند: «ايمان آورديم و قلب آنها ايمان نياورده، تو را اندوهگين نسازند! و (همچنين) گروهى از يهوديان که پیوسته گوش به دروغ فرا میدارند (و اکاذیب و اباطبل احبار را باور مینمایند و سخنان یاوهی) گروه دیگری (از خود) را میپذیرند که خودشان نزد تو نيامدهاند; آنها سخنان را از مفهوم اصليش تحريف میکنند، و (به يکديگر) میگويند: «اگر اين (که ما میخواهيم) به شما داده شد (و محمد بر طبق خواسته شما داورى کرد،) بپذيريد، و گرنه (از او) دورى کنيد!» (ولى) کسى را که خدا (بر اثر گناهان پىدرپى او) بخواهد مجازات کند، قادر به دفاع از او نيستى; آنها کسانى هستند که خدا نخواسته دلهايشان را پاک کند; در دنيا رسوايى، و در آخرت مجازات بزرگى نصيب شان خواهد شد. آنها بسی دروغ را میشنوند و میپذیرند; و بسیار مال حرام مىخورند; پس اگر نزد تو آمدند، در ميان آنان داورى کن، يا (اگر صلاح دانستى) آنها را به حال خود واگذار! و اگر از آنان صرف نظر کنى، به تو هيچ زيانى نمیرسانند; و اگر ميان آنها داورى کنى، با عدالت داورى کن، که خدا عادلان را دوست دارد! چگونه تو را به داورى میطلبند؟! در حالى که تورات نزد ايشان است; و در آن، حکم خدا هست. (وانگهى) پس از داورى خواستن از حکم تو، (چرا) روى مىگردانند؟! آنها مؤمن نيستند. ما تورات را نازل کرديم در حالى که در آن، هدايت و نور بود; و پيامبران، که در برابر فرمان خدا تسليم بودند، با آن براى يهود حکم میکردند; و (همچنين) علما و دانشمندان به اين کتاب که به آنها سپرده شده و بر آن گواه بودند، داورى مینمودند. بنابراين، (بخاطر داورى بر طبق آيات الهى،) از مردم نهراسيد! و از من بترسيد! و آيات مرا به بهاى ناچيزى نفروشيد! و آنها که به احکامى که خدا نازل کرده حکم نمیکنند، کافرند.»
در آیه ی ۴۴ منظور از (بِمَا اسْتُحْفِظُواْ مِن كتَابِ) این است که کتاب خدا به آنها سپرده شده بود تا در حفظ آن بکوشند و پاسش دارند اما آنها امانت الهی را ضایع نمودند. سپس پیامبر صلی الله علیه و سلم از قول خداوند بلندمرتبه در سورهی آلعمران چنین فرمود:
(كلُّ الطَّعَامِ كانَ حِلاًّ لِّبَنِي إِسْرَائِيلَ إِلاَّ مَا حَرَّمَ إِسْرَائِيلُ عَلَى نَفْسِهِ مِن قَبْلِ أَن تُنَزَّلَ التَّوْرَاةُ قُلْ فَأْتُواْ بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِن كنتُمْ صَادِقِينَ) [آل عمران:۹۳]
«همه غذاها (ى پاک) بر بنىاسرائيل حلال بود، جز آنچه اسرائيل (يعقوب)، پيش از نزول تورات، بر خود تحريم کرده بود; بگو: «اگر راست میگوييد تورات را بياوريد و بخوانيد!»
وقتی که جمعی یهودی نزد پیامبر صلی الله علیه و سلم رسیدند، گفتند: “ای ابا قاسم – ما نزد تو آمدهایم که درباره این دو فردِ زناکار برای ما داوری کنی. برای ما ثابت شده که مرتکب زنا شدهاند و ما به این نتیجه رسیدیم که تو و شریعت تو درباره آنها به داوری بنشیند”.
اما پیامبر صلی الله علیه و سلم (که پیش از رسیدن آنها بر او وحی نازل شده بود) گفت: -در این باره- در تورات چه چیزی پیدا کردهاید؟ آنها شروع کردند به مِن مِن کردن. پیامبر صلی الله علیه و سلم اصرار ورزید که به مدراس آنها برود (مدراس در واقع جایی بود که تورات در آن جا مورد مطالعه و پژوهش قرار میگرفت) آن حضرت عبدالله بن سلام را نیز با خود برد و به سمت مدراس یهودیان رفت ( تا این که به آن جا رسید) و از آنها پرسید که داناترین دانشمندان شما به تورات کیستند؟ آنها سه نفر از این دانشمندان را نام بردند. وقتی که این سه نفر را نزد او آوردند، به دو نفر از آنها گفت بین شما سه نفر چه کسی به تورات داناتر است. دو نفر از آنها به مردی اشاره کردند که یک چشمش کور بود و گفتند: این فرد که یک چشم بیشتر ندارد بین ما از همه به تورات داناتر است. پیامبر صلی الله علیه و سلم نزد او رفت و با او خلوت نمود و او را به خدا و توراتی که بر موسی علیه السلام نازل شده قسم داد که راستش را بگوید. این شخص مرتب طفره میرفت تا بار سومی که پیامبر صلی الله علیه و سلم او را قسم داد. سپس گفت: ای اباقاسم، به خدا سوگند، چیزی جز سنگسار را در تورات پیدا نمیکنم؛ به همین دلیل آنها نزد تو آمدهاند تا حکم سبکتری که در شریعت تو آمده را بجویند تا جان آن دو نفر را نجات دهند. (طبری و دیگران آن را از راههای زیادی تخریج نمودهاند). پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: به خدا سوگند، اولین نفری خواهم شد که سنتی را که از بین بردهاید زنده خواهم کرد (منظور او سنت حکم کردن به تورات بود) پس دستور داد که آن دو را سنگسار نمایند -طبق حکم تورات نه طبق حکم قرآن مجید- و این گونه شد که قرآن نگذاشت یهود به غرض خود برسند و با شریعت خدا بازی نمایند.
از آن تاریخ به بعد، یهود همواره سعی میکنند صفاتی را از شریعت قرآنی سلب نمایند که دربارهی تخفیف، شفقت و کنار نهادن قید و بندهاست و میکوشند تمام خصوصیاتی را که خداوند در این آیه فرموده، از این شریعت برچینند:
(وَاخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلاً لِّمِيقَاتِنَا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكتَهُم مِّن قَبْلُ وَإِيَّايَ أَتُهْلِكنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاء مِنَّا إِنْ هِيَ إِلاَّ فِتْنَتُك تُضِلُّ بِهَا مَن تَشَاء وَتَهْدِي مَن تَشَاء أَنتَ وَلِيُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنتَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ وَاكتُبْ لَنَا فِي هَـذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الآخِرَةِ إِنَّا هُدْنَـا إِلَيْك قَالَ عَذَابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشَاء وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ لكَّ شَيْءٍ فَسَأَكتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤْتُونَ الزَّكـاةَ وَالَّذِينَ هُم بِآيَاتِنَا يُؤْمِنُونَ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكتُوباً عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَآئِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِيَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَـئِك هُمُ الْمُفْلِحُونَ قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللّهِ إِلَيْكمْ جَمِيعاً الَّذِي لَهُ مُلْك السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ يُحْيِـي وَيُمِيتُ فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَكلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكمْ تَهْتَدُونَ) [اعراف ۱۵۵-۱۵۸]
«موسى از قوم خود، هفتاد تن از مردان را براى ميعادگاه ما برگزيد; و هنگامى که زمين لرزه آنها را فرا گرفت (و هلاک شدند)، گفت: «پروردگارا! اگر مىخواستى، مى توانستى آن ها و مرا پيش از اين نيز هلاک کنى! آيا ما را به آن چه جاهلانمان انجام دادهاند، (مجازات و) هلاک میکنى؟! اين، جز آزمايش تو، چيز ديگر نيست; که هر کس را بخواهى (و مستحق بدانى)، به وسيله آن گمراه میسازى; و هر کس را بخواهى (و شايسته ببينى)، هدايت میکنى! تو ولى مايى، ما را بيامرز، بر ما رحم کن، و تو بهترين آمرزندگانى! و براى ما، در اين دنيا و سراى ديگر، نيکى مقرر فرما; چه اين که ما به سوى تو توبه کردیم! «(خداوند در برابر اين تقاضا، به موسى) گفت:» مجازاتم را به هر کس بخواهم میرسانم; و رحمتم همه چيز را فراگرفته; و آن را براى آنها که تقوا پيشه کنند، و زکات را بپردازند، و آنها که به آيات ما ايمان میآورند، مقرر خواهم داشت! همانها که از فرستاده (خدا)، پيامبر «امى» پيروى میکنند; پيامبرى که صفاتش را، در تورات و انجيلى که نزدشان است، میيابند; آنها را به معروف دستور میدهد، و از منکر باز ميدارد; پاکيزهها را براى آنها حلال میشمرد، و ناپاکيها را تحريم مىکند; و بارهاى سنگين، و زنجيرهايى را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) برمیدارد، پس کسانى که به او ايمان آوردند، و حمايت و ياريش کردند، و از نورى که با او نازل شده پيروى نمودند، آنان رستگارانند. بگو: «اى مردم! من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم; همان خدايى که حکومت آسمانها و زمين، از آن اوست; معبودى جز او نيست; زنده می کند و میميراند; پس ايمان بياوريد به خدا و فرستادهاش، آن پيامبر درس نخواندهاى که به خدا و کلماتش ايمان دارد; و از او پيروى کنيد تا هدايت يابيد»
این خصوصیات شریعت قرآنی است و در واقع تازیانه زدن، تخفیفی است در مقابل سنگسار تا با آخرین شریعت جهانیای که برای تمام بشر در نظر گرفته شده، متناسب باشد.
از زمانی که سورهی نور نازل شده، مسلمانان، تنها حدی که برای زنا میشناسند همان است که قرآن نام برده است. آن چه دربارهی روایات مربوط به قضیهی سنگسار (ماعز، غامدی و …) ثابت شده این است که تعدادی که در زمره روایات صحیح است قبل از نزول سورهی نور بوده و تعدادی که از روایات صحیح به شمار نمیآیند، چیزی را ثابت نمیکنند و ما ملزم به تبعیت کردن از آنها نیستیم.
مدت بسیار زیادی است که تفکر سختگیرانه و آسانگیرانه وارد فقه ما شده است. بسیاری از اهل فقه نیز دوست داشتهاند که سختگیری کنند و در این باره به ابتلا افتادهاند؛ به عکس پیامبر صلی الله علیه و سلم که اگر میبایست بین دو امر یکی را برگزیند، حتماً آسانترین آنها را انتخاب میکرد تا زمانی که گناهی در آن وجود نداشت. تعدادی از فقها بین کسی که ازدواج کرده و زنا نموده و کسی که ازدواج نکرده، تفاوت قائل شدهاند و در گفتههایشان در باب موضوع ازدواج و فرد متاهل اختلاف شدیدی به وجود آمده است. شاید بتوان گفت که زبان قرآنی اجازه ندهد چنین اختلاف شدیدی در آن به وجود آید؛ اگر چه زبان عربی و عرب زبانها چنین چیزی را بسیار دیده باشند. در واقع، راه نجات در چنگ زدن به کتاب خداوند نهفته شده و سزاوارتر است که از قرآن پیروی شود.
همان طور که دیدیم، در داستان پیشین، پیامبر صلی الله علیه و سلم یهود را سنگسار نمود. در واقع، آن آیهی روشن، روشنگر و واجبی که بر قلب محمد صلی الله علیه و سلم نازل شده بود با هیچ کدام از دیگر روایات نیز تناقضی ندارد؛ هرچه قدر هم که روایت گران در باب موضوع سنگسار زیاد باشند.
ما، مسلمانان، علما، ائمهی مساجد و دعوتگران را خطاب قرار میدهیم که به این موضوع توجه نشان دهند و از کتاب خداوند دور نشوند و حکمی صادر نکنند که ادلهی آن را از خارج از این کتاب گرفته باشند. چون بهتر است مردم از کتاب خداوند تبعیت کنند و به حکم آن جامه عمل بپوشانند و وقتی حکم قرآن را شنیدند، سرحکم آن بایستند و این سمت و آن سمت جویای چیز دیگری نباشند … اگر به خداوند و روز قیامت ایمان دارید … و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
نکته: در باب موضوع سنگسار، نظر فقها مختلف است و هر کدام دلایل خاص خود را دارند. این مقاله، نظر یک عالم درباره موضوع سنگسار و دلایل او را بیان داشته است و خداوند خود بهتر می داند که کدام نظر درست و کدام نادرست است.
منبع عربی: پایگاه اطلاع رسانی اصلاح