نویسنده: ابراهیم کامران پور
ایندلیل به یادآوری چند مطلب نیازمنداست:
۱- درک خوبی وبدی: هرفردی با وجدان اخلاقی و رهنمودهای عقلانی، خوبی عدالت و زشتی ظلم را درک میکند و فضایل را از رذایل و حق را از باطل جدا میداند. مردم دنیا از ملتهای غیر متمدن گرفته تا اقوام متمدن، همگی احساس میکنند بسط عدالت اجتماعی و نیکـی بــه خلق، بسیار پسندیده و عاقلانهاست، ولی ستمگری و تجاوز به حقوق مردم بیاندازه ناپسند و نفرتانگیزاست. ایننوع ادراک عمومی، از وجدانی بودن مسائل مزبورحکایتدارد.
۲- انسان درانجام هرکاری آزاداست: هر انسان آگاهی می فهمد در تمام اعمال و کارهای روزمره خویش آزاد است و افعالش بهطور خودکار از وی صادر نمیشود. تا اونخواهد و دربارهی انجام دادن یا ترک کاری تصمیم نگیرد، محالاست آن عمل انجام یا ترک شود. مولوی می گوید:
اول، فکر آخر آمد در عمل
بنيت عالم چنان دان از ازل
(مثنوی معنوی دفتر دوم بیت ۹۷۳)
و یا در جایی دیگر میگوید:
این که گویی این کنم، یا آن کنم
این دلیل اختیار است ای صنم
(مثنوی معنوی دفتر پنجم بیت۳۰۲۵)
البته نمیتوان منکرشدکه عوامل خارجی و القائات داخلی، در وجود ما درحال فعالیتاند و بدون شک درعمل و ترک آن اثر دارند. اکثر نگرانیها و اضطرابهایفکری، زاییده تلقینات مزبوراست. همانگون کههرکسیمیل دارداندیشهخودرا از چنگال بازخوانی ناملایمات و ناراحتیها آزاد سازد؛ ولی ناگهان خویشتن را دردریای غم و نگرانیغوطهورمشاهده میکند و گویی راهنجاتی برای خودنمییابد، در کارهای معمولی نیز گاه عشق مفرطی به انجام کاری پیدا میکند، به گونهای که میپندارد توان برگشت آن را ندارد، ولی با همهاین اوصاف در بحران اشتیاق و نگرانی در وجدان خود، احساس میکند نیروی عظیمیدارد که در پرتو آن میتواند از انجام عملیاجتناب ورزد یا امواج وحشت را از جانش بیرونبراند.
نام آنقدرت را اراده و اختیار و آزادی عمل مینهیم. درستی کیفر و پاداش، براساس داشتن روح خودمختاریاست. فقهای اسلام و قانون گذاران بشر، قدرت واختیار را اولین شرط تکلیف دانستهاند. تلقینات برونی و الهامات درونی، فقط بــه عنوان “مقتضی” در پیدایش عمل وقوع افعال مؤثراست. انگیزه اصلی برای انجام کارها، تصمیم سازیها اراده اجتناب ناپذیرانسانهاست که اگر با تقوا توأم شود میتواند از هر بن بستی بیرونآید.
۳ – سوءاستفاده از آزادی: در حالی که قدرت تشخیص خوبی ها و بدیها و توانایی برانجام اعمال یا ترکآنها به تمام انسانها داده شدهاست، ولی عدهای از خودمختاری سوءاستفاده میکنند و به همنوعان خویش ستم و تجاوز روا میدارند. دستهای درقطب مخالف آن گروه از آزادی به خوبیاستفادهکرده، عدالت تر و خدمتگزار جامعهمیشوند.
از آغاز پیدایش بشرتاکنون، جهانعرصه تاخت و تازاین دو نیروی مخالفاست. از طرفدیگر مشاهده میکنیم همه افراد به جزای کردار و و نتایج اعمال خود در دنیا نمیرسند، زیرا بسیاری از جنایتکاران تا پایان عمر ازنظرامکانات مادی درنهایت سختی و فلاکت به سر میبرند و برخی از آزادی خواهان پیش از رسیدن به هدف متعالی کشتهمیشوند؛ بنابراین اگر با فرارسیدن مرگ، طومار زندگی جنایتکاران و خدمتگزاران در هم نوردیده شود و همه چیز پایان پذیرد، به نظر میرسدکه خدای عادل، بهنیکوکاران و فداکاران ستم روا داشته و برخلاف آیین عدالت رفتار کردهاست، ولی دربحث صفات خدا ثابت گردیدهاست کوچکترین ستمی ممکن نیست از ساحت مقدس حق تعالی، صادرشود.
ناگزیر بایدمرگ، پایان حیات انسانها نباشد و روزی بیایدکه تمام مردم در پیش گاه عدل الهیاجتماع کنند و هرفردی به تناسب اعمال خود به پاداش یا کیفرکردارنائلآید.
ممکناست گفتهشود جنایت کاران و خادمان بلکه همهانسانها بهگونهی غیر محسوسی دردنیا به پاداش اعمال و کیفرکردار خود میرسند: ازیکسو مقاماتقضایی به ویژه درحکومتهایمذهبی، تبهکاران را مجازات میکنند وازطرف دیگر ناملایمات، زلزلهها و مرگو میرهای ناگهانی و دیگر بلاهای طبیعی یک نوع کیفر برایکارهایناشایست محسوب میگردد و عذاب وجداننیز، کیفرگناهان جنایتکاراناست. بالاخرههرعملی، عکسالعملی را به دنبالدارد. خاصیت اعمال بد یا خوب اقتضا داردانسان لوازم و نتایج کردار را ببیند، با وجودکیفر درطبیعت و قانون، لزومی ندارد قیامتی بر پا شود.
در جواب باید گفت: بدون تردید کیفرهای محدود ومقطعیاجمالاً دردستیابی برخی افراد به پاداش کردار صحتدارد، ولی قطعاً این امرعمومیتندارد و نمیتواند عدالت کلی را درعالم تأمین کند. البته اینگونه کیفرها درحقیقت زنگ خطری برای ستمگران و هشداری برای سایرافرادبشراست تا بدینوسیله از سرکشیها و تندرویها جلوگیری و تمایلات حیوانی تعدیل شود، اما بههیچوجه نمیتواند جزای واقعی اعمالمحسوب و جایگزین واپسین و دادگاه عادلانه قیامتگردد.
برایمثال عذاب وجدان نمیتواند جای عذاب قیامترا بگیرد، درحالی که برخیاز خونخواران تاریخ، آرامش وجدان فریب خورده و مسخ شدهی آنها در سایهی سفاکی و غارتگری تأمین میشود! درطول تاریخ دولتهای استعمارگر، برای توسعه سلطه خود تمامی ذخایر ملل ضعیف را به یغما برده و غارت میکردندو صحنهگیتی را از خون آزادی خواهان رنگین میساختند و سنت های پلید و جابرانه ای درمیان جوامع از خود به جای میگذاشتند که هنوز آن قوانین ظالمانه برگرده مردم سنگینی میکند و کمرها را شکستهاست. آیا عذاب وجدان را میتوان مجازاتواقعیدانست؟!
خلبانی که بمب اتمیرا، روی شهرهای حلبچه درکردستان عراق و هیروشیما و ناکازاکی در ژاپن انداخت و شاید هم با کشتن هزاران نفر به جنون ندامتمبتلا گردیدهباشد، آیا واقعاً بهمکافات کردارش رسیدهاست؟! مسلماً جواب منفیاست، زیرا کشتن صدها هزارانسانبا کیفـر مقطعی جنونندامت تناسب ندارد.
جنایتکار باید همگون با کمیت و کیفیت جنایت خود بهمکافات برسد. ازاین رو طبق عدالت آفریدگار لازماست همهمردم در یک دادگاه عادلانه محاکمه شوند و به پرونده اعمال همگان رسیدگیشود تا میان نیکوکاران و بدکاران امتیاز برقرار باشد و همهی انسانها به جزای واقعی اعمال خود برسند و به میزانعمل، پاداش و یا عذاب داده شوند.
برآیند برهان عدالت؛
۱. خدا دادگر و قائم بالقسطاست.
۲. لازمهی دادگری، پاداشدهی مناسب به نیکوکاران و سزادهی به بدکاراناست.
۳.این جهان، ظرفیت کافی را برای پاداش دهی کامل و مناسب برخی نیکوکاران و سزادهی برخی بدکارانندارد.
۴.جهانیدیگر لازم است که درآن خداوندهمه نیکوکاران را پاداش کامل و بدکاران را کیفر مناسبدهد (لزوم وجود معاد).
۵. تحققدادگری خدا حتمیاست و مانعی جلوگیرآننیست.
۶. وجودجهانی دیگر برای تحقق پاداش نیکوکاران و سزای بدکارانحتمیاست( قطعی بودن وجودمعاد).
اساساً هدف از آفرینش در اینجهان و مجهز ساختن او به گرایشهایمتضاد، نیروی اراده و انتخاب و انواع شناختهای عقلی و نقلی، ایناست که درمعرض آزمایشهای بیشمار، واقع شود و مسیرتکامل خودرا با اراده و اختیار برگزیند تا بهنتایج اعمال اختیاری و پاداش و کیفر آنها برسد.
از طرفی، زندگی دنیوی ظرفیت پاداش و کیفر بسیاری ازکارها را ندارد پسهم چنان که این جهان، سرای آزمایش و تکلیفاست، باید جهان دیگریباشد که سرای پاداش و کیفر و ظهورنتایج اعمال باشد و هر فردی به آنچه شایستهی آناست، نایلگردد تاعدالتالهی، تحققعینی پیداکند. با توجه بهاینکه دردنیا انسانها به دوگروهمؤمن، اهل عبادت و مجاهدت و چهبسا مظلوم و انسانهای ظالم و معصیت کارتقسیم شدهاند که اعطای ثواب و جزای هر دو دردنیا ممکننیست، مثلاً مؤمنی که درطول تمام زندگی خودآدم درستکار، اهل عبادت و تهجد و روزهگرفتن همراه با زندگی فقیرانه و چهبسا مبتلا به بیماری بودهاست، چگونه پاداش ویدر دنیا با مرگش تحقق پیدا میکند؟ از سوی دیگر شخصبدکار، ستمکار، اهل معصيت وطغیان، قاتلانسانهای متعددمثل هیتلر و بقیه دیکتاتورها و حکام مستبد آیا با مرگشان، عدالت اجرا میشود؟
بنابراین لازمهی اجرای عدالت در حق انسان پاک و صالح و مظلوم و نیز انسان ظالم و عاصی، وجود عالم ماورای دنیاست تا در حق هر دو عدالت اجراشود.
تقریر برهان عدالت:
۱. یکی از صفات خداوند، عدالت است.
۲. انساندراین دنیا درانتخاب و انجام کارهای خوب و بد آزاد است.
۳. برخیاز انسانها از آزادی خود استفاده مثبتکرده و برخی اهل گناه و معصیتشدند.
٤. درموردبندگان، عدالت حکم میکند که هرکس نتیجه عمل خود را به صورت کاملببیند؛ صالحان، پاداش ببینند و تبهکاران، مجازات شوند.
۵. این دنیا ظرفیت آن را ندارد تا انسان نتیجه اعمال خود را به صورت کامل ببیند. چنانکه بسیاری از انسانها به مجازات و پاداشاعمال خودنرسیدهاند.
بنابراین، همانطور که این جهان سرای آزمایش بندگان و تکلیفاست، باید جهان دیگری باشد که سرای پاداش و کیفر و ظاهرشدن نتایج اعمال افراد باشد و هر فردی به ثمره اعمال خودبرسد تا عدالت خداوند تحققیابد.
منبع: کتاب اثبات معاد و پاسخ به شبهات