در مورد معنا و مفهوم «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» بحث شد و گفتیم این جمله به معنی این است که انسان تنها باید مطیع و فرمانبردار خداوند باشد و در زندگی اش تنها بنده ی او باشد و برای او بندگی کند اکنون می خواهیم در مورد مطلب دیگری که با آن چه بیان شد مرتبط است, بحث کنیم و بگوییم بزرگترین عملی که انسان مسلمان باید انجام دهد نماز است

در مورد معنا و مفهوم «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» بحث شد و گفتیم: این جمله به معنی این است که انسان تنها باید مطیع و فرمانبردار خداوند باشد و در زندگی‏اش تنها بنده‏ی او باشد و برای او بندگی کند. اکنون می‏خواهیم در مورد مطلب دیگری که با آن‏چه بیان شد مرتبط است، بحث کنیم و بگوییم: بزرگترین عملی که انسان مسلمان باید انجام دهد نماز است.

قبلاً گفتیم: عبادت و بندگی خدا به این معنی است که انسان در زندگی و در مسیر اصلاح و تربیت خود و در مسیر کمال و رسیدن به آن، باید براساس فرمان خداوند و طبق دستورات او از نعمت‏ها و امکانات موجود استفاده کند. علاوه بر این گفتیم: وقتی انسان خود را شناخت و فهمید که او مخلوقی است که آمادگی سیر به سوی کمال و رشد را دارد و این را هم دانست که آسمان‏ها و زمین و آن‏چه در آن‏هاست همه امکانات و نعمت‏هایی هستند که در اختیار او و به منظور رشد او قرار داده شده‏اند. در این صورت خدا را به عنوان ذات رحمان و رحیم خواهد شناخت. او خدا را این‏گونه خواهد شناخت که همیشه نسبت به بندگان خود مهربان است و همیشه به آن‏ها رحم می‏کند و هر آن‏چه آن‏ها در مسیر رشد نیاز دارند برایشان فراهم می‏کند و هر مانعی که رشد آن‏ها را تهدید می‏کند، برمی‏دارد. آن‏چه بر هر انسان عاقلی معلوم و مشخص است این که خداوند متعال هرگز کار بیهوده انجام نمی‏دهد. او – جلّ جلاله – حتماً روزی را خواهد آورد که در آن انسان را مورد محاکمه قرار دهد و درباره‏ی این همه نعمت‏ها و امکانات از او سؤال کند و بپرسد که چگونه از آن‏ها استفاده کرده است. پس با چنین شناختی، خداوند را صاحب روز آخرت می‏داند؛ روزی که انسان در آن جزا و سزای اعمال خود را دریافت خواهد کرد.

وقتی انسان خدا را این گونه شناخت که رحمان و رحیم و مالک یوم الدین است، درونش از یک طرف مملوّ از امید نسبت به این ذات مقدس و از طرف دیگر مملوّ از ترس نسبت به او – جلّ جلاله – می‏شود و این امید و ترس او را وادار می‏کنند که با این ذات پیمان بندگی ببندد، پس می‏گوید: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ»

از طرف دیگر، چون می‏داند بدون کمک او نمی‏تواند حتّی یک قدم در راه و مسیر رشد و سیر به سوی کمال بردارد، پس به او پناه می‏برد و از او طلب کمک می‏کند و می‏گوید: وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ، از او می‏خواهد در مسیر بندگی، او را یاری دهد. و چون ممکن است در نحوه‏ی درخواست کمک دچار مشکل شود و نباید به هر شکل و قالبی که خواست از خداوند درخواست کمک کند، خداوند متعال با رحمت و مهربانی خود، چگونگی و قالب این درخواست را برای انسان مشخص کرده است. برای ما انسان‏ها مشخص کرده است که چگونه از او درخواست کمک کنیم و با چه الفاظی او را به کمک بخوانیم. خداوند در این زمینه بهترین قالب و بهترین الفاظ را برای انسان قرار داده است و او را موظف کرده که با این الفاظ و در این قالب او را بخواند. این قالب نماز است.

نماز یا صلاة به معنای دعا و طلب کمک است. یعنی درخواست امکانات و برداشتن موانع از طرف خداوند متعال در مسیر رشد و سیر به سوی کمال.

وقتی انسان تصمیم می‏گیرد در مسیر بندگی خداوند قرار گیرد و راه ایمان و عمل صالح را انتخاب کند، چاره‏ای جز این ندارد که از خداوند متعال درخواست کمک و یاری کند. خداوند فرموده است: ای انسان! حال که به این نتیجه رسیدی، پس این‏گونه مرا بخوان و نماز بخوان.

چون بندگی و عبادت خداوند بدون دعا و درخواست کمک و یاری از او ممکن نیست، و نماز نیز بهترین و کامل‏ترین قالب این درخواست است؛ بنابراین اولین کاری که انسان مؤمن باید انجام دهد نماز است. به همین دلیل در تمام کتاب‏های آسمانی و در زمان تمام پیامبران خدا، نماز بر همه‏ی مؤمنین واجب بوده است؛ هر چند قالب آن تغییر کرده است. بر این اساس است که در همان ابتدای نزول قرآن در مکه، خداوند مؤمنان را به خواندن نماز ]بر خلاف سایر عبادت‏های واجب [دستور داده است. البته نه به آن کیفیتی که بعدها به آن دستور داده شدند و ما مسلمانان امروز آن را انجام می‏دهیم.

در ابتدای دعوت، پیامبر خدا-صلی الله علیه وسلم- مشغول نماز و دعا بوده و بدیهی است که چنین باشد و نماز قبل از هر عمل دیگری مورد توجه قرار گیرد؛ زیرا بدون نماز انسان نمی‏تواند بندگی خدا را انجام دهد. پس لازم و ضروری است که انسان مسلمان پس از این که ایمان و اعتقادش [آن گونه که بیان شد]، در دلش جای گرفت و قبل از انجام هر عمل صالحی باید معنا و مفهوم نماز را بداند و بعد از آن شروع به خواندنش بکند.

در این‏جا بهتر است گفته شود: نماز واقعی آن است که انسان با خواندن آن به خوبی درک کند که چه می‏گوید و در آن چه اعمالی را انجام می‏دهد؛ یعنی هم روح الفاظ و هم روح اعمال را درک کند؛ زیرا بدون چنین درکی انسان هرگز نمی‏تواند از نماز استفاده‏ی مطلوب ببرد. متأسفانه بیشتر مسلمانان این عمل مهم و بسیار بزرگ را بدون این که معنی و روح آن را درک کنند، انجام می‏دهند و در نتیجه نمی‏توانند استفاده‏ی مطلوبی از آن ببرند.

در میان مسلمانان چه بسیارند کسانی که سال‏های سال است نماز می‏خواننداما هم‏چنان اعمال زشت و ناشایستی انجام می‏دهند و به آن عادت کرده‏اند و متأسفانه بسیاری از آن‏ها با همین اعمال از دنیا می‏روند. اگر این افراد روح نماز را درک می‏کردند و الفاظ و اعمال آن را با آگاهی کامل انجام می‏دادند و به خوبی می‏دانستند که مشغول انجام چه کار مهمی هستند، مطمئناً چنین حالتی نمی‏داشتند و با چنین حالت و وضعیتی از دنیا نمی‏رفتند.

خداوند متعال می‏فرماید:

إِنَّ الصَّلوةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ،(۶۲) به راستی نماز، انسان را از آن‏چه که زشت و ناپسند است و خدا آن را ناپسند می‏شمارد، باز می‏دارد.

کسانی که نماز می‏خوانند؛ اما هم‏چنان اعمال زشت و ناپسند انجام می‏دهند این را بدانند که نماز آن‏ها نماز واقعی نیست.

بر هر مسلمان توانایی واجب است که روح و حقیقت الفاظ و اعمال نماز و معنای آن را برای مردم روشن کند و به آنان بگوید که قیام و رکوع و سجود و نشستن در تشهد به چه معنا و برای چیست و چرا سوره‏ی فاتحه خوانده می‏شود و معنای آن چیست. تشهد و تحیات به چه معناست و…

بر هر مسلمانی به طور عام واجب است قبل از هر چیز بکوشد که معنای نماز را یاد بگیرد و نمازش را با آگاهی به جا آورد. و بر آنان که فرزندانی دارند و می‏خواهند فرزندانشان نماز بخوانند نیز واجب است قبل از وادار کردن فرزندانشان به خواندن نماز، نماز را برایشان تشریح کنند و معنا و مفهوم آن را برای آن‏ها بیان کنند و بعداً آن‏ها را تشویق به خواندن آن کنند. والدین باید این را بدانند که اگر فهم صحیح نماز از سوی فرزندانشان دو سال هم طول بکشد مشکلی نیست و در این کار عجله نکنند؛ زیرا خداوند متعال می‏فرماید: زمانی که حواستان جمع نیست اگر نماز بخوانید، نمی‏دانید چه می‏گویید و چه کار می‏کنید پس در چنین حالتی حق ندارید به نماز نزدیک شوید:

لا تَقْرَبُوا الصَّلوةَ وَ أَنْتُمْ سُکری حتَّی تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ(۶۳)

علما با استناد به این آیه‏ی شریفه می‏گویند: کسی که حواسش جمع نیست و هنگام انجام نماز نمی‏داند چه کار می‏کند و چه می‏گوید، اجازه ندارد به نماز نزدیک شود. حال چنین فردی فرق نمی‏کند بر اثر خوردن شراب مست شده باشد یا به هر دلیل دیگری. انسان تنها زمانی جایز است که به نماز نزدیک شود و آن را ادا کند که بداند مشغول انجام چه اعمال و ادای چه الفاظی است. بدتر و مذموم‏تر از چنین حالتی آن است که انسان اصلاً معنای نماز را نداند.

در این‏جا بهتر است از حقیقت و روح اعمال و الفاظی که در نماز انجام می‏گیرند و بر زبان آورده می‏شوند بحث کنیم و بگوییم که هر کس به نماز می‏ایستد باید چه حال و روحیه‏ای داشته باشد.

● روح نماز(۶۴)

فجر طلوع کرده است. زمان، زمان ادای یکی از نمازهای واجب است. وقت نماز صبح است.

انسان از خواب بیدار می‏شود. وقتی از خواب بیدار شد باید به این مهم توجه کند که یکی دیگر از روزهای زندگی او شروع شده و او که بنده‏ی خداست باید امروز را نیز همانند روزهای دیگر مشغول بندگی خدا باشد. شاید هم نخستین روز بندگی او باشد؛ پس بر اوست که بندگی و اطاعت از خدا را شروع کند.

اولین چیزی که انسان هنگام بیدار شدن، باید به ذهنش خطور کند این است که بیان شد.

واضح و روشن است که بندگی، اطاعت و فرمانبرداری، بدون دعا و درخواست کمک نیز امکان پذیر نیست؛ پس بنده‏ی خدا باید به این فکر باشد که از خدا طلب کمک و یاری نماید. او بلند می‏شود و به سوی ادای نماز و انجام دعا و درخواست کمک می‏رود. اما… اما با این وضعیت و حالت نامرتب و نامنظم که نمی‏شود در برابر خداوند ایستاد و او را به کمک طلبید. او باید خود را از هر لحاظ پاک و مرتب کند، هم خود و هم جایگاهی که قرار است در آن‏جا این راز و نیاز به انجام برسد. او وقتی می‏خواهد به مجلس و به میان جمعی برود، چگونه به وضع ظاهر خود می‏رسد و خود را منظم و مرتب می‏کند تا دیگران به گونه‏ای دیگر و با دیده حقارت به او ننگرند، در این حالت و وضعیت که بالاترین و مبارک‏ترین حالات می‏باشد، صورت و دست‏هایش را تا آرنج می‏شوید و دستی بر سرش می‏کشد تا اگر چیزی روی آن قرار داشت برداشته شده و پاک گردد. سپس پاهایش را تا قوزک می‏شوید و پس از آن رو به محلی می‏ایستد که خداوند متعال خود مقرر کرده است.

او به سمت کعبه می‏ایستد. اگر انسان نمی‏تواند با خدای خود چهره به چهره روبرو شود و او را با چشم سر ببیند؛ زیرا او – جلّ جلاله – هم‏چون حاکمان بشری نیست ]و از طرف دیگر چون انسان تحت تأثیر محسوسات قرار دارد[، برای رفع چنین مشکلی، به سوی آن خانه که به منزله‏ی پایتخت خداوند در روی زمین است، می‏ایستد. همان‏طور که بندگانِ حاکمانِ زمینی همیشه متوجه پایتخت حاکمان خود هستند و آن‏جا را قبله‏ی دل خود قرار داده‏اند، بنده‏ی خدا نیز به سوی پایتخت خدا که همان کعبه است و در مکه قرار دارد، می‏ایستد.(۶۵)

آنگاه که وقت نماز رسید و بنده‏ی خدا وضو گرفت و لباس تمییز و پاک پوشید و مکان و محل نماز را تمییز کرد و رو به کعبه ایستاد، در این صورت او از هر لحاظ چه ظاهری و چه باطنی آماده‏ی ارتباط با خداست.

همان‏طور که قبلاً گفتیم، گمراهی و انحراف مردم در این است که غیر خدا را فرمانروا و فریادرس خود قرار داده‏اند و آن‏چه مانع انجام بندگی مخلصانه‏ی خدا می‏شود، همان حاکمان ظالم و فرمانروایان ستمگر و نیز آنانی هستند که باعث سرگردانی مردم شده و خود را واسطه و وسیله‏هایی بین خدا و بندگان خدا قرار داده‏اند. برای رهایی از این موانع، انسان باید به یاد خدا بوده و با یاد او به نماز و راز و نیاز با خدا بایستد. او باید بداند که مردمان گمراه این فرمانروایان و فریادرسان دروغگو را خدای خود قرار داده و بنده و برده‏ی آن‏ها شده و در نتیجه آنان را از هر چیز و هر کسی بزرگ‏تر می‏دانند؛ اما او می‏آید و متوجه خدای خود می‏شود و چنین معتقد است که او – جلّ جلاله – از همه چیز و همه کس بزرگ‏تر و قدرتمندتر است.

فرض کنیم فردی غیر از خدا دارای قدرت و بزرگی است؛ اما خداوند متعال از او نیز قدرتمندتر و بزرگ‏تر است. انسان وقتی چنین اعتقادی پیدا کرد، آنگاه هر قدرت و صاحب مقامی نسبت به خداوند متعال، در نظرش کوچک و بی‏ارزش جلوه می‏کنند. از این رو، از همه‏ی آن‏ها غافل شده و تنها متوجه خداوند متعال می‏شود. او همه چیز و همه کس را کنار گذاشته و رو به سوی خدا می کند و آمادگی ادای نماز و انجام راز و نیاز با او – جلّ جلاله – را پیدا می‏کند.

● وَ ذَکَرَ اسْمَ ربِّهِ فَصَلَّی(۶۶)

خداوند متعال در این آیه به وضعیت و احوال فردی اشاره می‏کند که در مسیر بندگی خدا قرار گرفته و به سوی کمال سیر می‏کند و این‏چنین به خوشبختی دست یافته است. چنین کسی پس از یافتن راه خوشبختی، خدا را یاد می‏کند و شروع به دعا و درخواست کمک از او – جلّ جلاله – می‏کند و می‏گوید: اللَّهُ أَکْبَرُ، خدا بزرگ‏تر است. یعنی اگر حاکم و صاحب قدرتی باشد، خداوند از او بزرگ‏تر است. بنابراین هر حاکم و صاحب قدرتی غیر از خدا باید از دل و درون انسان بیرون انداخته شود؛ زیرا خدا بزرگ‏تر است و انسان باید توجه خود را معطوف به او کند. بنده‏ی خدا با گفتن اللَّهُ أَکْبَرُ، متوجه خدا می‏شود و از هر قدرت و صاحب قدرتی روی برمی‏گرداند.

بدیهی است که خداوند متعال خود بهترین کلمات و الفاظ را برای درخواست از او قرار داده است. این الفاظ و عبارات عبارتند از سوره‏ی فاتحه که مشهور عام و خاص است. این سوره با بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، شروع و با غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالّینَ پایان می‏یابد. دعاهای موجود در این سوره، بزرگ‏ترین دعاهایی هستند که خداوند متعال در قرآن نازل فرموده تا بندگانش با استفاده از آن‏ها او را بخوانند.

حال چون این دعاها دعاهای قرآنی هستند، پس قبل از خواندن آن‏ها انسان باید از دست هر شیطان و شیطان‏صفتی به خداوند متعال پناه ببرد تا به خوبی بتواند درخواستش را مطرح کند: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ

برای آنانی که باسواد هستند، سنّت است، قبل از گفتن أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، عبارت‏های دیگری را بگویند. البته اگر گفته نشود مشکلی نخواهد بودزیرا آن‏چه در نماز واجب است این است که نمازگزار توجه خود را به خداوند متعال معطوف کند. چنین فردی هم‏چون مسافری است که در طول سفر از همه چیز بریده و تنها متوجه مقصد خود است.

فردی که متوجه خدا شده و به نماز ایستاده و با او ارتباط برقرار کرده است، قبل از بیان هر درخواستی از هر مزاحم و شیطان صفتی به خداوند متعال پناه می‏برد. او می‏گوید: به الله از شر هر شیطانی که از رحمت خدا رانده شده است، پناه می‏برم. در این‏جا منظور تنها شیطان بزرگ و مشهور یعنی ابلیس نیست.

هر مخلوقی که مزاحم انسان شود و نگذارد که انسان بندگی خدا را بجای آورد و مانع او در این مسیر شود و نگذارد انسان به خوبی نزد خدا دعا کند و درخواستش را مطرح نماید، شیطان است و از رحمت خدا به دور می‏باشد و انسان از دست آن به خدا پناه می‏برد.

کسی که به نماز می‏ایستد باید معنای تک تک کلماتی که بر زبان می‏آورد بداند و در آن‏ها خوب تأمل کند. او بعد از گفتن هر عبارتی باید کمی صبر کند و در معنا و مفهوم آن فکر کند و بعد شروع به گفتن عبارت دیگر نماید. به این صورت معنای کلمات و عبارات در دل و درونش جای می‏گیرند و بعد از مدتی بدون هیچ تعللی معنا و مفهوم کلمات و عبارات به ذهنش خطور می‏کنند.

برای افرادی که امامت می‏کنند بهتر است به جای أَعُوذُ بِاللَّهِ بگویند: نَعُوذُ بِاللَّهِ یعنی همه‏ی ما از شر شیطان دور شده از رحمت خدا به الله پناه می‏بریم. پس از آن، شروع به خواندن سوره‏ی فاتحه می‏کند. بدیهی است که انسان هر کاری را باید به کمک خدا انجام دهد. خواندن سوره فاتحه نیز از این امر مستثنی نیست. انسان باید به کمک خدا شروع به خواندن این سوره بکند و این را بداند که اگر خدا به او کمک نکند، نه سودی عاید او خواهد شد و نه ضرری از او دفع می‏شود؛ بنابراین بعد از پناه بردن به خدا و در ابتدای سوره می‏گوید:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، یعنی به نام اللهِ مهربان و مهرورز شروع به خواندن این سوره می‏کنم.

رحمان یعنی این که تمام ذات الله، رحمت و مهربانی است.

رحیم یعنی این که ذات الله همیشه مشغول رحمت کردن و نفع رساندن به مردم از یک طرف و برداشتن ضرر و زیان از طرف دیگر است.

انسان با گفتن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، ذاتی را یاد می‏کند که هر رحمتی نزد اوست و تنها اوست که نافع است و تنها اوست که ضرر و زیان را برمی دارد. او پس از گفتن این عبارت امیدوار می‏شود که با خواندن سوره و دعاهای آن سودی نصیبش شود و از ضرر و زیان‏هایی رهایی یابد. سودی که نصیبش می‏شود، رسیدن به خوشبختی است و ضرر و زیانی که از او دور می‏شود، سیر کردن در مسیر گمراهی و نهایتاً دچار خشم و غضب خداوند می‏شود.

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، ستایش و قدردانی شایسته‏ی خدایی است که صاحب مردم است. ستایش و قدردانی هم به این معنی است که انسان فقط خدا را جلب کننده منافع و دفع کننده ضرر و زیان و صاحب قدرت بداند. او را تنها ذاتی بداند که سرنوشتش در دست اوست. پس تنها به او امیدوار شود و تنها از او بترسد و فقط نسبت به او فرمانبردار و مطیع باشد و تنها او را فریادرس خود بداند.

حمد و سپاس و ستایش و قدردانی گاهی با دل و گاهی با زبان و گاهی نیز با اعضای بدن و عمل انجام می‏گیرد و این‏گونه تمام زندگی انسان را در بر می‏گیرد.

چرا حمد تنها شایسته‏ی الله است؟ زیرا الله صاحب و مالکِ همه چیز و مردم است. همه‏ی کارها در دست قدرت اوست پس باید از او قدردانی شود زیرا او:

الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، یعنی مهربان و مهرورز است. همه چیز در دست اوست. او جلب کننده‏ی هر سود و خیری است و دفع کننده‏ی هر ضرر و زیانی می‏باشد. او:

مالِکِ یَومِ الدّینِ، صاحب روز جزاست. یعنی پس از آن که امکانات را فراهم می‏کند و موانع را برمی دارد ]تا انسان در مسیر رشد قرار گیرد و به سوی کمال صعود کند[، روزی را نیز قرار داده و خواهد آورد که در آن، انسان را دوباره زنده می‏کند و او را بازخواست و محاکمه و محاسبه می‏نماید و به تناسب اعمالش او را جزا یا سزا می‏دهد. اگر ایمان و عمل صالح داشت جزای خیر و اگر کفر و عمل زشت و ناپسند داشت، سزا خواهد داد.

زمانی که فرد به این‏جا می‏رسد و خدا را این‏گونه می‏شناسد، دل و درونش پُر از امید و ترس نسبت به او می‏شود.

انسان وقتی این سوره را می‏خواند باید چنین احساسی داشته باشد که او تنها نیست؛ بلکه سایر بندگان مخلص خدا نیز با او هستند، به همین خاطر است که الفاظ به صورت جمع ذکر شده‏اند و انسان را متوجه این نکته می‏کنند که او تنها نیست و با جماعت مؤمنین مشغول راز و نیاز و درخواست از خداست.

إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ، یعنی بندگی و فرمانبرداری و اطاعت بیغل و غش را تنها برای تو انجام می‏دهیم و تنها از تو کمک می‏خواهیم.

انسان بعد از این که فهمید راه راست و مستقیم همان راه ایمان و عمل صالح است و تنها خدا رحمن و رحیم و مالک یوم الدین است و به این مطلب هم واقف شد که باید همیشه به او امید داشت و تنها از او ترسید، تنها راهی که می‏ماند و پیش روی خود می‏بیند این است که با این ذات مقدس پیمان بندگی ببندد و در این راه نیز تنها از او کمک بخواهد.

او پس از این که با این ذات مقدس پیمان بندگی بست، همراه و هم صدا با سایر بندگان مخلص خدا، رو به درگاه او – جلّ جلاله – آورده و از او می‏خواهند که آن‏ها را به راه راست و مستقیم هدایت کند و اگر بر راه راست قرار دارند از او می‏خواهند به آنان استقامت و استمرار ببخشد:

إِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ، خدایا! ما را به راه راست هدایت کن. راهی که انسان به راحتی در آن قدم برمی‏دارد و به سوی کمال صعود می‏کند و به رشد مطلوب می‏رسد.

خداوند متعال انسان را آفریده است تا در این راه قرار گیرد چرا که این راه، و تنها این راه، با سرشت انسان موافق و سازگار است. این راه مستقیم است و انسان را به مقصد و هدف می‏رساند. البته بعداً بیان می‏شود که هدف چیست.

صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ، راه آنان که نعمت خود را بر آنان بخشیدی و آنان را به سعادت و خوشبختی واقعی رساندی.

غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ، نه راه آنان که دچار خشم و غضب خود کردی. اینان کسانی هستند که راه راست برایشان روشن شد؛ اما آن را در پیش نگرفتند و نخواستند که بنده‏ی خدا باشند؛ پس مورد خشم و غضب او – جلّ جلاله – قرار گرفتند.. خشم و غضب خدا در دنیا این است که انسان اگر چه دارای امکانات و نعمت‏های زیادی است؛ اما آرامش و آسایش واقعی ندارد و دل و درونش همیشه پر از ترس و اندوه است و پس از مرگ نیز بهره‏ای جز عذاب و آتش و آب داغ ندارد و در قیامت نیز با جهنم، با آن همه عذاب که بدتر از آن خشم و غضب خداوند است، مواجه می‏شود.

وَ لَا الضَّالینَ، و نه راه آنان که گمراه شدند. کسانی که بعد از روشن شدن راه حق و برنامه‏ی خدا، به خاطر بی‏مبالاتی، مسیر صحیح زندگی را در پیش نگرفتند و این‏گونه منحرف شدند و مسیر هدایت را فراموش کردند و سرانجامِ اینان نیز هم‏چون گروه قبل بدبختی و شقاوت است.

پس از خواندن این دعاها و درخواست‏ها می‏گوید: آمین.

البته این کلمه در قرآن نیست ولی مشابه آن وجود دارد. آمین یعنی: خدایا! این دعاها و درخواست‏ها را از ما بپذیر.

سوره فاتحه، بزرگ‏ترین دعا و درخواستی است که انسان از خداوند می‏کند و همان‏طور که می‏دانیم در شبانه روز حداقل هفده بار در حالت عادی یعنی اگر در سفر نباشد، آن را تکرار می‏کند.

بعد از خواندن سوره‏ی فاتحه، فرد نمازگزار سوره‏ی دیگری از قرآن می‏خواند. او پس از این که با خدا پیمان بندگی بست و از او – جلّ جلاله – خواست که او را در مسیر بندگی یاری دهد، به کتاب خدا مراجعه می‏کند تا بداند که مسیر بندگی در آن چگونه ترسیم و بیان شده است. در آن حالت (حالت نماز) آیاتی از آن را مطالعه می‏کند تا مسیر بندگی را بشناسد و بداند که چگونه در آن قدم بگذارد و آن را طی کند.

انسان مسلمان بهتر است حداقل دو سوره از قرآن را حفظ داشته باشد؛ مثلاً: سوره‏های توحید و عصر، تا در هر رکعت یکی از آن‏ها را بخواند؛ گرچه خواندن یک سوره در هر دو رکعت مشکلی نیست؛ اما بهتر است یک سوره را در دو رکعت تکرار نکند.

با توجه به این که بیشتر مسلمانان سوره‏ی توحید را در نماز می‏خوانند در این‏جا بهتر است درباره‏ی معنا و مفهوم آن توضیحاتی داده شود.

قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، بگو این یک حقیقت است که الله یکتا و تنها است و غیر از او کسی در مالکیت و فرمانروایی مطرح نیست و اصلاً وجود ندارد. تنها اوست که فرمانروا و فریادرس است.

اللَّهُ الصَّمَدُ، تنها اوست که دارای صفات کمال می‏باشد و بی عیب و نقص است.

لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ، او ذاتی است که نه فرزندی به دنیا آورده و نه خود فرزند کسی است. او نه همسان فرمانروایان نارواست و نه چون آنانی است که به گمان مردم فریادرسند. آن‏ها هم فرزند به دنیا می‏آورند و هم خود از کسانی به دنیا آمده‏اند و نیازمند می‏باشند. آنان قبل از تولد وجود نداشته و بعد از مدتی نیز از بین می‏روند.

وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفْواً أَحَدٌ، و هیچ کس همتای او نبوده و هیچ فریادرسی وجود ندارد که هم شأن و همتای او باشد.

پس از این که فرد سوره‏ای یا چند آیه از قرآن را خواند و به این ترتیب در حضور خداوند متعال این بخش از بندگی را به انجام رساند، به این مطلب فکر می‏کند که این به تنهایی کافی نیست؛ زیرا خداوند بزرگ‏تر از آن است که در اظهار بندگی او به این مقدار کفایت شود. باید بیش از این در برابر او اظهار بندگی کرد. پس ادامه می‏دهد و می‏گوید:

اللَّهُ أَکْبَرُ، یعنی خداوند متعال بزرگ‏تر از این است که در بندگی او به این حد اکتفا شود. شایستگی او بیشتر از این است و باید بیشتر از این در برابر عظمت او سر تعظیم فرود آورد. پس، به رکوع می‏رود. دستش را روی زانو می‏گذارد و سرش را با حالت احترام در برابر خداوند پایین می‏آورد. انسان باید در این فکر باشد که در نماز در خدمت خداوند است و در حالت رکوع نیز باید در این فکر باشد که برای تعظیم و احترام به خداست که خم شده و سرش را پایین انداخته است. او در رکوع می‏گوید:

سُبْحانَ رَبِّیَ الْعَظیم، مالک بزرگ من از هر گونه عیب و نقصی پاک و مُبرّاست.

برای آنانی که می‏توانند و باسواد هستند، عبارت‏های دیگری نیز وجود دارند که می‏توانند در رکوع آن‏ها را بخوانند.

پس از این که این تعظیم را به‏جای آورد، وقت آن است که کمی استراحت کند و بیش از پیش تعظیم کند و بیشتر در برابر خداوند ادای احترام کند. پس، بلند شده و می‏گوید:

سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ، خداوند قبول کند دعای کسی که حمد او را به‏جا می‏آورد، دعای کسانی که او را قدردانی کرده و ستایش می‏کنند.

رَبَّنا وَ لَکَ الْحَمْدُ، ای مالک ما! حمد و قدردانی فقط از آن توست و همان‏طور که گفتیم و اعلام کردیم تو از هر عیب و نقصی به دور هستی.

در این‏جا نیز عبارت‏های دیگری نیز وجود دارند که می‏توان آن‏ها را خواند.

بنده خدا بعد از این که به این مرحله از بندگی و عبودیت رسید، به فکر فرو می‏رود و به این نتیجه می‏رسد که برای اظهار بندگی در برابر خداوند متعال این حد هم کافی نیست. هم خداوند بزرگ‏تر از این است که حمدش را بیشتر از این به جا آورد و هم او توانایی اظهار بندگی بیشتر از این را دارد؛ بنابراین می‏گوید:

اللَّهُ أَکْبَرُ، یعنی خداوند از این هم بزرگ‏تر است که در برابرش به این حد از اظهار بندگی اکتفا شود. پس، به سجده می‏رود تا صورت و چهره‏اش را در برابر خداوند متعال بر زمین بگذارد.

همان‏طور که بندگان و بردگان غیر خدا در برابر آقایان خود سر خم کرده و به سجده می‏روند، فرد مسلمان نیز در مقابل خدای خود و صاحب و مالک خود و همه چیز، بر سجده می‏افتد و صورت و چهره‏اش را که باارزش‏ترین اعضای بدنش می‏باشد، بر خاک می‏اندازد و در آن‏جا می‏گوید:

سُبْحانَ رَبِّیَ الْأَعْلی، پروردگار بزرگوارم که از همه چیز و همه کس بزرگ‏تر است، به دور از هر عیب و نقصی است.

در این‏جا نیز فرد می‏تواند عبارت‏ها و الفاظ دیگری را بگوید. پس از آن و در همان حالت‏هایی که مشغول اظهار بندگی خداست، به این فکر می‏کند که پروردگارش بسیار بزرگ‏تر از این است که در برابر او به این حد از بندگی اکتفا شود و به راستی این حد از اظهار بندگی نیز برای مقام او بسی کم است. پس می‏گوید:

اللَّهُ أَکْبَرُ، خداوند از این هم بزرگ‏تر است که در برابرش به این حد از اظهار بندگی اکتفا شود؛ پس سرش را از سجده برمی‏دارد.

در این‏جا (بین دو سجده) نیز الفاظ و عبارت‏هایی وجود دارند که می‏توان آن‏ها را خواند.

چون بنده‏ی خدا بیش از این نمی‏تواند در برابر پروردگارش اظهار بندگی و تعظیم کند، برای ثبات در راه بندگی می‏گوید:

اللَّهُ أَکْبَرُ، و دوباره به سجده می‏رود. او می‏گوید: خداوند و پروردگار من بزرگ‏تر از این است که انسان فقط یکبار در برابرش سر بر سجده بنهد؛ پس بار دیگر سرش را روی خاک می‏گذارد.

خداوند حتّی از این که انسان بر بندگی خود ثابت قدم باشد و آن‏چه را در توان دارد در برابرش ادا کند، بزرگ‏تر است و این‏گونه نیست که انسان با انجام و اظهار بندگی، در حد توانائی‏اش، حقّ بندگی خدا را به جا آورده باشد.

پس از سجده‏ی دوم، باز هم بلند می‏شود تا دوباره اظهار بندگی کند و رکعت دوم را نیز همانند رکعت نخست ادا می‏کند.

پس از ادای رکعت دیگر، در خدمت خداوند می‏نشیند تا از او – جلّ جلاله – تشکر کند و از آنان که عامل توجه او به خدا بوده‏اند و سبب هدایت او شده‏اند، در حضور خدا، سپاس و تشکری بنماید و در پایان، آخرین دعاها و نیازهایش را مطرح کند و به میان مردم برگردد. او در این اظهار تشکر و قدردانی می‏گوید:

التَّحِیاتُ لِلَّهِ، تمام احترامات و گرامی داشتن‏ها برای خداست،

وَ الصَّلَواتُ، و نمازها نیز برای خداوند است. تنها او شایسته‏ی هر گونه درخواستی است و تنها او شایستگی این را دارد که با او راز و نیاز و مناجات شود،

وَ الطَّیِّباتُ، و اعمال پاک و خالص تنها برای خداست.

یا به جای عبارت مذکور می‏گوید: التَّحِیاتُ الْمُبارَکاتُ الصَّلَواتُ الطَّیِّباتُ لِلَّهِ. هر کدام از این عبارت‏ها گفته شود مشکلی نیست و هر دو صحیح می‏باشند..

منظور از اعمال پاک و خالص آن اعمال و الفاظی هستند که در نماز تا این مرحله انجام داده است. اعمالی چون: قیام و رکوع و سجود و نشستن بین دو سجود و نشستن اخیر و سایر الفاظی که در تمامی این مراحل گفته است. تمامی این تعظیمات شایسته‏ی خداوند متعال است.

فرد این‏گونه از خداوند متعال قدردانی می‏کند و از او به خاطر توفیق دادنش تا این مرحله از بندگی تشکر و قدردانی می‏نماید.

او به این هم فکر می‏کند که اگر پیامبر خدا حضرت محمد بن عبدالله‏-صلی الله علیه وسلم- نمی‏بود و او برنامه‏ی هدایت را از طرف خدا دریافت نمی‏کرد و برای ما نمی‏آورد، ما از این نعمت بسیار بزرگ محروم بودیم؛ پس در این‏جا شایسته است از او نیز قدردانی به عمل آورد و برایش دعای خیر کند.

او ]در ذهن و[ دلش، پیامبر خدا-صلی الله علیه وسلم- را در برابر خود تصور می‏کند تا دعایش را با احساسات بیشتر انجام دهد. این حاضر کردن فرد در ذهن همانند این است که فردی درباره‏ی یکی از بندگان صالح خدا سخن می‏گوید و بعد از این که نامش را بر زبان می‏آورد می‏گوید: خدا مقامت را بالا ببرد و به تو رحم کند. در این‏جا نیز فرد نمازگزار پیامبر خدا-صلی الله علیه وسلم- را در ]ذهن و[ درون خود حاضر کرده و نزد خدا برایش دعای خیر می‏کند و می گوید:

السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النَّبِیُّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ، خداوند تو را حفظ کند و به سلامت دارد. خداوند تو را نجات دهد. خداوند تو را از هر مشکلی که در دنیای برزخ و روز قیامت متوجه انسان می‏شود و او را تهدید می‏کند حفظ کند و به تو رحم کند و آن‏چه که خیر است نصیب تو گرداند.

پس از این که بنده‏ی خدا به پاس قدردانی از زحمات پیامبر-صلی الله علیه وسلم- برایش دعای خیر کرد، به فکر بندگان صالح خدا نیز می‏افتد؛ همان بندگان صالحی که راه را برایش روشن کرده و همان‏هایی که اکنون با او هستند و او را در ادامه‏ی راه کمک و تشویق می‏کنند و با بندگی کردنشان باعث تشویق او می‏شوند. او به این فکر می‏کند که این بندگان صالح خدا نیز بر او حقی دارند. پس همراه و هم‏صدا با سایر بندگان خدا که مشغول انجام نماز هستند می‏گوید:

السَّلامُ عَلَیْنا وَ عَلی عِبادِ اللَّهِ الصَّالِحینَ، خداوند، ما و سایر بندگان صالح خود را به سلامت دارد و از هر چیزی که مضر است و باعث ضرر و زیان می‏باشد، محفوظ کند.

وقتی می‏گوید: السَّلامُ عَلَیْنا، خود و آنان که روی زمین هستند و حتی فرشتگان و غیر آن‏ها را در ذهن دارد. و وقتی می‏گوید: وَ عَلی عِبادِ اللَّهِ الصَّالِحینَ، آنان که قبلاً بوده‏اند (گذشتگان صالح) را در نظر دارد.

پس از گفتن این دعاها و انجام تشکرات، به حقیقتی که به وسیله‏ی این بزرگواران به آن رسیده است ]و خداوند او را توفیق داده است که در این مسیر قرار گیرد[، اشاره می‏کند و می‏گوید:

أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ، یعنی بعد از این که برایم روشن شد و جای هیچ شک و گمانی برایم نماند که جز الله فرمانروا و فریادرسی نیست، اکنون این را به مردم اعلام می‏کنم تا آنان نیز بدانند که هیچ فرمانروا و هیچ فریادرسی جز الله نیست و وجود ندارد.

وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَداً رَسُولُ اللَّهِ، و این حقیقت نیز برایم روشن شده و آن را نیز اعلام می‏کنم که محمد فرستاده خدا است.

البته بهتر است این صیغه را بکار ببرد و بگوید: وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، یعنی شهادت می‏دهم که محمد بنده و فرستاده خداست.

بله، او بنده‏ی خدا و در بالاترین درجه‏ی بندگی قرار دارد و رسول و فرستاده خداست. یعنی خدا او را فرستاده است تا راه را برای مردم روشن کند.

وقتی فرد شهادت بر اله بودن خدا داد، این مطلب را اظهار می‏کند که غیر از خدا فرمانروا و فریادرسی وجود ندارد، و وقتی شهادت بر بنده و پیامبر بودن حضرت محمد-صلی الله علیه وسلم- می‏دهد، این مطلب را اظهار می‏کند که در مسیر بندگی خدا تنها باید مطیع حضرت محمد-صلی الله علیه وسلم- باشد و در این مسیر تنها الگوی واقعی اوست.

فرد تا این‏جا از آنان که بر او حقی دارند، تشکر و قدردانی کرده و پس از آن به درجه و مقامی که به آن دست یافته است اشاره کرده است؛ درجه و مقام شهادت بر اله بودن خدا و این که محمد بنده و فرستاده‏ی اوست. اکنون زمان آن است که آخرین سخنانش را با خداوند متعال در میان بگذارد و آخرین دعا و خواسته هایش را مطرح کند. او آخرین سخنانش را این‏گونه شروع می‏کند:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ عَلی آلِ مُحَمَدٍ کَما صَلَّیْتَ عَلی آلِ إِبْراهیمَ إِنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ، یا در قسمت آخر می‏گوید: کَما صَلَّیْتَ عَلی إِبْراهیمَ وَ عَلی آلِ إِبْراهیمَ…، یعنی خدایا! رحمت همراه با بهترین احترام و اکرام و تعظیم را بر محمد و پیروان محمد نازل کن. پیروانی که هم‏چون او راه و مسیر بندگی تو را روشن و آن را به مردم رساندند. همان‏طور که رحمت همراه با تعظیم و احترام را بر ابراهیم و طرفدارانش نازل فرمودی. همانا تو حمید هستی؛ یعنی شایسته‏ی آن هستی که از تو قدردانی شود. و مجید هستی؛ یعنی خیر و برکت تو بسیار است و تو بسیار بزرگی.

وَ بارِکْ عَلی مُحَمَّدٍ وَ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَما بارَکْتَ عَلی إِبْراهیمَ وَ عَلی آلِ إِبْراهیمَ إِنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ، و بر محمد و طرفداران او برکت(۶۷) نازل فرما همان‏طور که بر ابراهیم و طرفداران ابراهیم برکت نازل فرمودی. همانا تو شایسته‏ی سپاس و تشکر و قدردانی هستی و خیر و برکت و بزرگی تو بسیار زیاد است..

پس از گفتن این درودها و دعاها برای پیغمبر خدا-صلی الله علیه وسلم- و آنان که همراه او بوده و تا روز قیامت مسیر بندگی را برای دیگران روشن کرده‏اند، اگر دعا و خواسته‏ی دیگری داشت – که بهتر است برای صالحین و مسلمانان دیگر نیز دعای خیر کند-، آن را انجام می‏دهد و اگر نتوانست دعاهایی را که در [قرآن و ]احادیث آمده‏اند حفظ کند، حداقل کلماتی از جمله اللَّهُمَّ اغْفِرْلَنا وَ ارْحَمْنا یعنی خدایا! از گناهانمان چشم پوشی کن و به ما رحم کن، را حفظ کند و آن‏ها را در پایان نمازش تکرار کند.

پس از پایان آخرین دعاها و مطرح کردن آخرین خواسته‏ها، وظیفه‏ی او تمام شده و زمان برگشتن به میان مردم است. پس صورتش را به دو طرف راست و چپ می‏گرداند؛ درست همانند مسافری که هنگام برگشتن و آنگاه که مردم اطرافش را گرفته‏اند به آن‏ها می‏نگرد و سلام می‏کند و احوالشان را می‏پرسد و برایشان دعای خیر می‏کند، او نیز به دو سمت راست و چپ خود می‏نگرد و می‏گوید:

السَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ…السَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ، یعنی خداوند شما را به سلامت دارد و حفظ نماید و به شما رحم کند و شما را از هر نوع آفت و مشکلی نگهدارد و آن‏چه را که خیر است برایتان انجام بدهد.

معمولاً چنین رسم است که وقتی کسی برای دیدن مقام و شخصیت مشهوری به سفر می‏رود، هنگام برگشت، مردم منتظر هدایا و خبرهای مهمی از سوی او هستند، به همین خاطر است که فرد نمازگزار که از سفر بسیار مهم و از نزد مقام بالا و والای خداوند متعال برگشته است، هدیه‏ای با خود دارد و آن دعای خیر و سلامتی برای همنوعان خود است.

بنده‏ی خدا با آغاز روز یعنی نماز صبح تا اواسط روز این‏چنین و در بهترین قالب و با بهترین الفاظ، درخواست و نیازش را با خدای خود در میان می‏گذارد و وظیفه‏ی بندگی خود را به انجام می‏رساند.

انسان چون با روشن شدن هوا و آغاز کار و تلاش و فعالیت روزانه دچار مشکلاتی می‏شود و ضعف‏هایی متوجه او می‏گردد، باید در نیمه‏های روز نیز متوجه خداوند متعال شود. این‏جاست که هنگام ظهر نماز دیگری بجا می‏آورد و در آن با خدای خود بیشتر از نماز صبح راز و نیاز می‏کند و از او دعا و درخواست می‏نماید. این بار به جای دو رکعت نماز، چهار رکعت نماز می‏خواند. پس از خواندن تحیات نخست که بعد از دو رکعت اول انجام می‏گیرد، و قبل از این که سلام بدهد، برمی‏خیزد و می‏گوید: اللَّهُ أَکْبَرُ یعنی خداوند بزرگ‏تر از آن است که در اظهار بندگی نسبت به او به این حد از عبادت اکتفا شود، لذا بلند می‏شود و دو رکعت دیگر به جای می‏آورد. پس از فاصله‏ی نه چندان طولانی باز هم نیاز می‏رود که نماز دیگری ادا کند. پس، چهار رکعت نماز عصر را نیز به جای می‏آورد.

در ابتدای شب نیز نماز مغرب که سه رکعت است به همان صورت و هنگام خوابیدن نیز نماز عشاء را – که آن هم همانند نمازهای ظهر و عصر چهار رکعت می‏باشد،- می‏خواند.

بنده‏ی خدا همان‏طور که آغاز روزش را با نماز و دعا و درخواست از خدا آغاز می‏کند، پایان آن را نیز با آن به آخر می‏رساند.

علاوه بر این پنچ نماز که بر هر فرد مسلمانی واجب است و بدون انجام آن‏ها بندگی خدا غیر ممکن است، نمازهای دیگری نیز وجود دارند که در اوقات مختلف خوانده می‏شوند. این نوع نمازها نمازهای سنت نام دارند. یعنی اگر فرد آن‏ها را بخواند بهتر است اما اگر نخواند دچار گناه نمی‏شود.

در میان نمازهای سنت نمازی به نام نماز وتر یعنی نماز فرد وجود دارد که بسیار مهم است و زمان آن نیز بعد از خواندن نماز عشاء و قبل از خواب یا در نیمه‏های شب یا قبل از آغاز نماز صبح می‏باشد و حداقل رکعات آن، یک رکعت و حداکثر آن، یازده رکعت به صورت فرد می‏باشد. یعنی انسان می‏تواند آن را به صورت یک رکعت یا سه رکعت، پنج رکعت، هفت رکعت، نه رکعت و یازده رکعت بخواند و ادا کند. خواندن این نماز بسیار مهم و مفید است و تسمیه‏ی آن به وتر یا فرد به همان رکعات آن برمی‏گردد که باید آن‏گونه ادا شود.

آنان که نمی‏توانند در اوقات مختلف، نمازهای سنت را انجام دهند اگر این نماز را بخوانند بسیار سودمند و مفید خواهد بود.

به این ترتیب روشن شد که بهترین و کامل‏ترین قالب برای دعا و درخواست از خداوند متعال نماز است.

اگر انسان بتواند نمازهای پنج‏گانه‏ی واجب را با آگاهی و درک و فهم کامل [البته در حد توانائیش] بخواند، خداوند متعال به او وعده داده است که او را در مسیر بندگی خود – جلّ جلاله – هدایت و توفیق دهد. وقتی انسان این نمازهای واجب را آن‏گونه که گفتیم ادا کرد، دیگر دل و درونش با خدا مرتبط خواهد شد و فکر و ذکرش متوجه او می‏شود و هرگز از او غافل نمی‏شود. اگر هم گاه‏گاهی دچار غفلت شود، فوراً به یاد خدا می‏افتد و خود را از غفلت نجات می‏دهد و به سوی خدا برمی‏گردد.

البته گاهی هم پیش می‏آید که انسان در غیر نماز، دست به دعا شده و از خداوند چیزهایی می‏خواهد و با او راز و نیاز می‏کند که این هم جایز و صحیح است.

درست است که بهترین قالب برای دعا و راز و نیاز با خداوند متعال نماز است؛ اما گاه گاهی انسان دچار بلا و مصیبتی می‏شود و وقت نماز هم نیست در این صورت بهتر است هم‏چون پیامبر خدا-صلی الله علیه وسلم- عمل کند و دو رکعت نماز سنت بخواند و در آن با خدای خود راز و نیاز کند و مشکلش را مطرح و از او درخواست کمک نماید. اما اگر خواندن نماز برایش مقدور نبود باز هم می‏تواند بدون خواندن نماز دست به دعا شده و با خدا راز و نیاز بکند؛ اما باید این را بداند که بهترین قالب دعا و درخواست کمک از خدا نماز است و بهترین درخواست‏ها همان درخواست هایی هستند که فرد در نماز از خداوند می‏کند (سوره‏ی فاتحه.)

 

ارجاعات:

۶۲) عنکبوت؛۴۵

۶۳) نساء؛۴۳

۶۴) استاد بزرگوار -رحمه الله- در چهار نوار کاست به صورت مفصل به مسئله‏ی نماز پرداخته‏اند که خوانندگان محترم را به استماع این مطالب توصیه می‏کنیم. البته این مطالب نوشته شده و به چاپ رسیده است.

۶۵) تشبیه کعبه به پایتختِ ‏خداوند تنها و تنها جهت فهم مطلب است و بس.

۶۶) اعلی؛۱۵

۶۷) برکت یعنی استمرار درود و تحیت و سلام و هر آن‏چه خیر و نیکی است.