نماز، بزرگ ترین عمل صالح
درسگفتاری از استاد ناصر سبحانی (رح)
ترجمه و تنظیم:جهانگیر ولدبیگی
در مورد معنا و مفهوم «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» بحث شد و گفتیم این جمله به معنی این است که انسان تنها باید مطیع و فرمانبردار خداوند باشد و در زندگی اش تنها بنده ی او باشد و برای او بندگی کند اکنون می خواهیم در مورد مطلب دیگری که با آن چه بیان شد مرتبط است, بحث کنیم و بگوییم بزرگترین عملی که انسان مسلمان باید انجام دهد نماز است
در مورد معنا و مفهوم «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» بحث شد و گفتیم: این جمله به معنی این است که انسان تنها باید مطیع و فرمانبردار خداوند باشد و در زندگیاش تنها بندهی او باشد و برای او بندگی کند. اکنون میخواهیم در مورد مطلب دیگری که با آنچه بیان شد مرتبط است، بحث کنیم و بگوییم: بزرگترین عملی که انسان مسلمان باید انجام دهد نماز است.
قبلاً گفتیم: عبادت و بندگی خدا به این معنی است که انسان در زندگی و در مسیر اصلاح و تربیت خود و در مسیر کمال و رسیدن به آن، باید براساس فرمان خداوند و طبق دستورات او از نعمتها و امکانات موجود استفاده کند. علاوه بر این گفتیم: وقتی انسان خود را شناخت و فهمید که او مخلوقی است که آمادگی سیر به سوی کمال و رشد را دارد و این را هم دانست که آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست همه امکانات و نعمتهایی هستند که در اختیار او و به منظور رشد او قرار داده شدهاند. در این صورت خدا را به عنوان ذات رحمان و رحیم خواهد شناخت. او خدا را اینگونه خواهد شناخت که همیشه نسبت به بندگان خود مهربان است و همیشه به آنها رحم میکند و هر آنچه آنها در مسیر رشد نیاز دارند برایشان فراهم میکند و هر مانعی که رشد آنها را تهدید میکند، برمیدارد. آنچه بر هر انسان عاقلی معلوم و مشخص است این که خداوند متعال هرگز کار بیهوده انجام نمیدهد. او – جلّ جلاله – حتماً روزی را خواهد آورد که در آن انسان را مورد محاکمه قرار دهد و دربارهی این همه نعمتها و امکانات از او سؤال کند و بپرسد که چگونه از آنها استفاده کرده است. پس با چنین شناختی، خداوند را صاحب روز آخرت میداند؛ روزی که انسان در آن جزا و سزای اعمال خود را دریافت خواهد کرد.
وقتی انسان خدا را این گونه شناخت که رحمان و رحیم و مالک یوم الدین است، درونش از یک طرف مملوّ از امید نسبت به این ذات مقدس و از طرف دیگر مملوّ از ترس نسبت به او – جلّ جلاله – میشود و این امید و ترس او را وادار میکنند که با این ذات پیمان بندگی ببندد، پس میگوید: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ»
از طرف دیگر، چون میداند بدون کمک او نمیتواند حتّی یک قدم در راه و مسیر رشد و سیر به سوی کمال بردارد، پس به او پناه میبرد و از او طلب کمک میکند و میگوید: وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ، از او میخواهد در مسیر بندگی، او را یاری دهد. و چون ممکن است در نحوهی درخواست کمک دچار مشکل شود و نباید به هر شکل و قالبی که خواست از خداوند درخواست کمک کند، خداوند متعال با رحمت و مهربانی خود، چگونگی و قالب این درخواست را برای انسان مشخص کرده است. برای ما انسانها مشخص کرده است که چگونه از او درخواست کمک کنیم و با چه الفاظی او را به کمک بخوانیم. خداوند در این زمینه بهترین قالب و بهترین الفاظ را برای انسان قرار داده است و او را موظف کرده که با این الفاظ و در این قالب او را بخواند. این قالب نماز است.
نماز یا صلاة به معنای دعا و طلب کمک است. یعنی درخواست امکانات و برداشتن موانع از طرف خداوند متعال در مسیر رشد و سیر به سوی کمال.
وقتی انسان تصمیم میگیرد در مسیر بندگی خداوند قرار گیرد و راه ایمان و عمل صالح را انتخاب کند، چارهای جز این ندارد که از خداوند متعال درخواست کمک و یاری کند. خداوند فرموده است: ای انسان! حال که به این نتیجه رسیدی، پس اینگونه مرا بخوان و نماز بخوان.
چون بندگی و عبادت خداوند بدون دعا و درخواست کمک و یاری از او ممکن نیست، و نماز نیز بهترین و کاملترین قالب این درخواست است؛ بنابراین اولین کاری که انسان مؤمن باید انجام دهد نماز است. به همین دلیل در تمام کتابهای آسمانی و در زمان تمام پیامبران خدا، نماز بر همهی مؤمنین واجب بوده است؛ هر چند قالب آن تغییر کرده است. بر این اساس است که در همان ابتدای نزول قرآن در مکه، خداوند مؤمنان را به خواندن نماز ]بر خلاف سایر عبادتهای واجب [دستور داده است. البته نه به آن کیفیتی که بعدها به آن دستور داده شدند و ما مسلمانان امروز آن را انجام میدهیم.
در ابتدای دعوت، پیامبر خدا-صلی الله علیه وسلم- مشغول نماز و دعا بوده و بدیهی است که چنین باشد و نماز قبل از هر عمل دیگری مورد توجه قرار گیرد؛ زیرا بدون نماز انسان نمیتواند بندگی خدا را انجام دهد. پس لازم و ضروری است که انسان مسلمان پس از این که ایمان و اعتقادش [آن گونه که بیان شد]، در دلش جای گرفت و قبل از انجام هر عمل صالحی باید معنا و مفهوم نماز را بداند و بعد از آن شروع به خواندنش بکند.
در اینجا بهتر است گفته شود: نماز واقعی آن است که انسان با خواندن آن به خوبی درک کند که چه میگوید و در آن چه اعمالی را انجام میدهد؛ یعنی هم روح الفاظ و هم روح اعمال را درک کند؛ زیرا بدون چنین درکی انسان هرگز نمیتواند از نماز استفادهی مطلوب ببرد. متأسفانه بیشتر مسلمانان این عمل مهم و بسیار بزرگ را بدون این که معنی و روح آن را درک کنند، انجام میدهند و در نتیجه نمیتوانند استفادهی مطلوبی از آن ببرند.
در میان مسلمانان چه بسیارند کسانی که سالهای سال است نماز میخواننداما همچنان اعمال زشت و ناشایستی انجام میدهند و به آن عادت کردهاند و متأسفانه بسیاری از آنها با همین اعمال از دنیا میروند. اگر این افراد روح نماز را درک میکردند و الفاظ و اعمال آن را با آگاهی کامل انجام میدادند و به خوبی میدانستند که مشغول انجام چه کار مهمی هستند، مطمئناً چنین حالتی نمیداشتند و با چنین حالت و وضعیتی از دنیا نمیرفتند.
خداوند متعال میفرماید:
إِنَّ الصَّلوةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ،(۶۲) به راستی نماز، انسان را از آنچه که زشت و ناپسند است و خدا آن را ناپسند میشمارد، باز میدارد.
کسانی که نماز میخوانند؛ اما همچنان اعمال زشت و ناپسند انجام میدهند این را بدانند که نماز آنها نماز واقعی نیست.
بر هر مسلمان توانایی واجب است که روح و حقیقت الفاظ و اعمال نماز و معنای آن را برای مردم روشن کند و به آنان بگوید که قیام و رکوع و سجود و نشستن در تشهد به چه معنا و برای چیست و چرا سورهی فاتحه خوانده میشود و معنای آن چیست. تشهد و تحیات به چه معناست و…
بر هر مسلمانی به طور عام واجب است قبل از هر چیز بکوشد که معنای نماز را یاد بگیرد و نمازش را با آگاهی به جا آورد. و بر آنان که فرزندانی دارند و میخواهند فرزندانشان نماز بخوانند نیز واجب است قبل از وادار کردن فرزندانشان به خواندن نماز، نماز را برایشان تشریح کنند و معنا و مفهوم آن را برای آنها بیان کنند و بعداً آنها را تشویق به خواندن آن کنند. والدین باید این را بدانند که اگر فهم صحیح نماز از سوی فرزندانشان دو سال هم طول بکشد مشکلی نیست و در این کار عجله نکنند؛ زیرا خداوند متعال میفرماید: زمانی که حواستان جمع نیست اگر نماز بخوانید، نمیدانید چه میگویید و چه کار میکنید پس در چنین حالتی حق ندارید به نماز نزدیک شوید:
لا تَقْرَبُوا الصَّلوةَ وَ أَنْتُمْ سُکری حتَّی تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ(۶۳)
علما با استناد به این آیهی شریفه میگویند: کسی که حواسش جمع نیست و هنگام انجام نماز نمیداند چه کار میکند و چه میگوید، اجازه ندارد به نماز نزدیک شود. حال چنین فردی فرق نمیکند بر اثر خوردن شراب مست شده باشد یا به هر دلیل دیگری. انسان تنها زمانی جایز است که به نماز نزدیک شود و آن را ادا کند که بداند مشغول انجام چه اعمال و ادای چه الفاظی است. بدتر و مذمومتر از چنین حالتی آن است که انسان اصلاً معنای نماز را نداند.
در اینجا بهتر است از حقیقت و روح اعمال و الفاظی که در نماز انجام میگیرند و بر زبان آورده میشوند بحث کنیم و بگوییم که هر کس به نماز میایستد باید چه حال و روحیهای داشته باشد.
● روح نماز(۶۴)
فجر طلوع کرده است. زمان، زمان ادای یکی از نمازهای واجب است. وقت نماز صبح است.
انسان از خواب بیدار میشود. وقتی از خواب بیدار شد باید به این مهم توجه کند که یکی دیگر از روزهای زندگی او شروع شده و او که بندهی خداست باید امروز را نیز همانند روزهای دیگر مشغول بندگی خدا باشد. شاید هم نخستین روز بندگی او باشد؛ پس بر اوست که بندگی و اطاعت از خدا را شروع کند.
اولین چیزی که انسان هنگام بیدار شدن، باید به ذهنش خطور کند این است که بیان شد.
واضح و روشن است که بندگی، اطاعت و فرمانبرداری، بدون دعا و درخواست کمک نیز امکان پذیر نیست؛ پس بندهی خدا باید به این فکر باشد که از خدا طلب کمک و یاری نماید. او بلند میشود و به سوی ادای نماز و انجام دعا و درخواست کمک میرود. اما… اما با این وضعیت و حالت نامرتب و نامنظم که نمیشود در برابر خداوند ایستاد و او را به کمک طلبید. او باید خود را از هر لحاظ پاک و مرتب کند، هم خود و هم جایگاهی که قرار است در آنجا این راز و نیاز به انجام برسد. او وقتی میخواهد به مجلس و به میان جمعی برود، چگونه به وضع ظاهر خود میرسد و خود را منظم و مرتب میکند تا دیگران به گونهای دیگر و با دیده حقارت به او ننگرند، در این حالت و وضعیت که بالاترین و مبارکترین حالات میباشد، صورت و دستهایش را تا آرنج میشوید و دستی بر سرش میکشد تا اگر چیزی روی آن قرار داشت برداشته شده و پاک گردد. سپس پاهایش را تا قوزک میشوید و پس از آن رو به محلی میایستد که خداوند متعال خود مقرر کرده است.
او به سمت کعبه میایستد. اگر انسان نمیتواند با خدای خود چهره به چهره روبرو شود و او را با چشم سر ببیند؛ زیرا او – جلّ جلاله – همچون حاکمان بشری نیست ]و از طرف دیگر چون انسان تحت تأثیر محسوسات قرار دارد[، برای رفع چنین مشکلی، به سوی آن خانه که به منزلهی پایتخت خداوند در روی زمین است، میایستد. همانطور که بندگانِ حاکمانِ زمینی همیشه متوجه پایتخت حاکمان خود هستند و آنجا را قبلهی دل خود قرار دادهاند، بندهی خدا نیز به سوی پایتخت خدا که همان کعبه است و در مکه قرار دارد، میایستد.(۶۵)
آنگاه که وقت نماز رسید و بندهی خدا وضو گرفت و لباس تمییز و پاک پوشید و مکان و محل نماز را تمییز کرد و رو به کعبه ایستاد، در این صورت او از هر لحاظ چه ظاهری و چه باطنی آمادهی ارتباط با خداست.
همانطور که قبلاً گفتیم، گمراهی و انحراف مردم در این است که غیر خدا را فرمانروا و فریادرس خود قرار دادهاند و آنچه مانع انجام بندگی مخلصانهی خدا میشود، همان حاکمان ظالم و فرمانروایان ستمگر و نیز آنانی هستند که باعث سرگردانی مردم شده و خود را واسطه و وسیلههایی بین خدا و بندگان خدا قرار دادهاند. برای رهایی از این موانع، انسان باید به یاد خدا بوده و با یاد او به نماز و راز و نیاز با خدا بایستد. او باید بداند که مردمان گمراه این فرمانروایان و فریادرسان دروغگو را خدای خود قرار داده و بنده و بردهی آنها شده و در نتیجه آنان را از هر چیز و هر کسی بزرگتر میدانند؛ اما او میآید و متوجه خدای خود میشود و چنین معتقد است که او – جلّ جلاله – از همه چیز و همه کس بزرگتر و قدرتمندتر است.
فرض کنیم فردی غیر از خدا دارای قدرت و بزرگی است؛ اما خداوند متعال از او نیز قدرتمندتر و بزرگتر است. انسان وقتی چنین اعتقادی پیدا کرد، آنگاه هر قدرت و صاحب مقامی نسبت به خداوند متعال، در نظرش کوچک و بیارزش جلوه میکنند. از این رو، از همهی آنها غافل شده و تنها متوجه خداوند متعال میشود. او همه چیز و همه کس را کنار گذاشته و رو به سوی خدا می کند و آمادگی ادای نماز و انجام راز و نیاز با او – جلّ جلاله – را پیدا میکند.
● وَ ذَکَرَ اسْمَ ربِّهِ فَصَلَّی(۶۶)
خداوند متعال در این آیه به وضعیت و احوال فردی اشاره میکند که در مسیر بندگی خدا قرار گرفته و به سوی کمال سیر میکند و اینچنین به خوشبختی دست یافته است. چنین کسی پس از یافتن راه خوشبختی، خدا را یاد میکند و شروع به دعا و درخواست کمک از او – جلّ جلاله – میکند و میگوید: اللَّهُ أَکْبَرُ، خدا بزرگتر است. یعنی اگر حاکم و صاحب قدرتی باشد، خداوند از او بزرگتر است. بنابراین هر حاکم و صاحب قدرتی غیر از خدا باید از دل و درون انسان بیرون انداخته شود؛ زیرا خدا بزرگتر است و انسان باید توجه خود را معطوف به او کند. بندهی خدا با گفتن اللَّهُ أَکْبَرُ، متوجه خدا میشود و از هر قدرت و صاحب قدرتی روی برمیگرداند.
بدیهی است که خداوند متعال خود بهترین کلمات و الفاظ را برای درخواست از او قرار داده است. این الفاظ و عبارات عبارتند از سورهی فاتحه که مشهور عام و خاص است. این سوره با بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، شروع و با غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالّینَ پایان مییابد. دعاهای موجود در این سوره، بزرگترین دعاهایی هستند که خداوند متعال در قرآن نازل فرموده تا بندگانش با استفاده از آنها او را بخوانند.
حال چون این دعاها دعاهای قرآنی هستند، پس قبل از خواندن آنها انسان باید از دست هر شیطان و شیطانصفتی به خداوند متعال پناه ببرد تا به خوبی بتواند درخواستش را مطرح کند: أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ
برای آنانی که باسواد هستند، سنّت است، قبل از گفتن أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، عبارتهای دیگری را بگویند. البته اگر گفته نشود مشکلی نخواهد بودزیرا آنچه در نماز واجب است این است که نمازگزار توجه خود را به خداوند متعال معطوف کند. چنین فردی همچون مسافری است که در طول سفر از همه چیز بریده و تنها متوجه مقصد خود است.
فردی که متوجه خدا شده و به نماز ایستاده و با او ارتباط برقرار کرده است، قبل از بیان هر درخواستی از هر مزاحم و شیطان صفتی به خداوند متعال پناه میبرد. او میگوید: به الله از شر هر شیطانی که از رحمت خدا رانده شده است، پناه میبرم. در اینجا منظور تنها شیطان بزرگ و مشهور یعنی ابلیس نیست.
هر مخلوقی که مزاحم انسان شود و نگذارد که انسان بندگی خدا را بجای آورد و مانع او در این مسیر شود و نگذارد انسان به خوبی نزد خدا دعا کند و درخواستش را مطرح نماید، شیطان است و از رحمت خدا به دور میباشد و انسان از دست آن به خدا پناه میبرد.
کسی که به نماز میایستد باید معنای تک تک کلماتی که بر زبان میآورد بداند و در آنها خوب تأمل کند. او بعد از گفتن هر عبارتی باید کمی صبر کند و در معنا و مفهوم آن فکر کند و بعد شروع به گفتن عبارت دیگر نماید. به این صورت معنای کلمات و عبارات در دل و درونش جای میگیرند و بعد از مدتی بدون هیچ تعللی معنا و مفهوم کلمات و عبارات به ذهنش خطور میکنند.
برای افرادی که امامت میکنند بهتر است به جای أَعُوذُ بِاللَّهِ بگویند: نَعُوذُ بِاللَّهِ یعنی همهی ما از شر شیطان دور شده از رحمت خدا به الله پناه میبریم. پس از آن، شروع به خواندن سورهی فاتحه میکند. بدیهی است که انسان هر کاری را باید به کمک خدا انجام دهد. خواندن سوره فاتحه نیز از این امر مستثنی نیست. انسان باید به کمک خدا شروع به خواندن این سوره بکند و این را بداند که اگر خدا به او کمک نکند، نه سودی عاید او خواهد شد و نه ضرری از او دفع میشود؛ بنابراین بعد از پناه بردن به خدا و در ابتدای سوره میگوید:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، یعنی به نام اللهِ مهربان و مهرورز شروع به خواندن این سوره میکنم.
رحمان یعنی این که تمام ذات الله، رحمت و مهربانی است.
رحیم یعنی این که ذات الله همیشه مشغول رحمت کردن و نفع رساندن به مردم از یک طرف و برداشتن ضرر و زیان از طرف دیگر است.
انسان با گفتن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، ذاتی را یاد میکند که هر رحمتی نزد اوست و تنها اوست که نافع است و تنها اوست که ضرر و زیان را برمی دارد. او پس از گفتن این عبارت امیدوار میشود که با خواندن سوره و دعاهای آن سودی نصیبش شود و از ضرر و زیانهایی رهایی یابد. سودی که نصیبش میشود، رسیدن به خوشبختی است و ضرر و زیانی که از او دور میشود، سیر کردن در مسیر گمراهی و نهایتاً دچار خشم و غضب خداوند میشود.
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، ستایش و قدردانی شایستهی خدایی است که صاحب مردم است. ستایش و قدردانی هم به این معنی است که انسان فقط خدا را جلب کننده منافع و دفع کننده ضرر و زیان و صاحب قدرت بداند. او را تنها ذاتی بداند که سرنوشتش در دست اوست. پس تنها به او امیدوار شود و تنها از او بترسد و فقط نسبت به او فرمانبردار و مطیع باشد و تنها او را فریادرس خود بداند.
حمد و سپاس و ستایش و قدردانی گاهی با دل و گاهی با زبان و گاهی نیز با اعضای بدن و عمل انجام میگیرد و اینگونه تمام زندگی انسان را در بر میگیرد.
چرا حمد تنها شایستهی الله است؟ زیرا الله صاحب و مالکِ همه چیز و مردم است. همهی کارها در دست قدرت اوست پس باید از او قدردانی شود زیرا او:
الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، یعنی مهربان و مهرورز است. همه چیز در دست اوست. او جلب کنندهی هر سود و خیری است و دفع کنندهی هر ضرر و زیانی میباشد. او:
مالِکِ یَومِ الدّینِ، صاحب روز جزاست. یعنی پس از آن که امکانات را فراهم میکند و موانع را برمی دارد ]تا انسان در مسیر رشد قرار گیرد و به سوی کمال صعود کند[، روزی را نیز قرار داده و خواهد آورد که در آن، انسان را دوباره زنده میکند و او را بازخواست و محاکمه و محاسبه مینماید و به تناسب اعمالش او را جزا یا سزا میدهد. اگر ایمان و عمل صالح داشت جزای خیر و اگر کفر و عمل زشت و ناپسند داشت، سزا خواهد داد.
زمانی که فرد به اینجا میرسد و خدا را اینگونه میشناسد، دل و درونش پُر از امید و ترس نسبت به او میشود.
انسان وقتی این سوره را میخواند باید چنین احساسی داشته باشد که او تنها نیست؛ بلکه سایر بندگان مخلص خدا نیز با او هستند، به همین خاطر است که الفاظ به صورت جمع ذکر شدهاند و انسان را متوجه این نکته میکنند که او تنها نیست و با جماعت مؤمنین مشغول راز و نیاز و درخواست از خداست.
إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ، یعنی بندگی و فرمانبرداری و اطاعت بیغل و غش را تنها برای تو انجام میدهیم و تنها از تو کمک میخواهیم.
انسان بعد از این که فهمید راه راست و مستقیم همان راه ایمان و عمل صالح است و تنها خدا رحمن و رحیم و مالک یوم الدین است و به این مطلب هم واقف شد که باید همیشه به او امید داشت و تنها از او ترسید، تنها راهی که میماند و پیش روی خود میبیند این است که با این ذات مقدس پیمان بندگی ببندد و در این راه نیز تنها از او کمک بخواهد.
او پس از این که با این ذات مقدس پیمان بندگی بست، همراه و هم صدا با سایر بندگان مخلص خدا، رو به درگاه او – جلّ جلاله – آورده و از او میخواهند که آنها را به راه راست و مستقیم هدایت کند و اگر بر راه راست قرار دارند از او میخواهند به آنان استقامت و استمرار ببخشد:
إِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ، خدایا! ما را به راه راست هدایت کن. راهی که انسان به راحتی در آن قدم برمیدارد و به سوی کمال صعود میکند و به رشد مطلوب میرسد.
خداوند متعال انسان را آفریده است تا در این راه قرار گیرد چرا که این راه، و تنها این راه، با سرشت انسان موافق و سازگار است. این راه مستقیم است و انسان را به مقصد و هدف میرساند. البته بعداً بیان میشود که هدف چیست.
صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ، راه آنان که نعمت خود را بر آنان بخشیدی و آنان را به سعادت و خوشبختی واقعی رساندی.
غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ، نه راه آنان که دچار خشم و غضب خود کردی. اینان کسانی هستند که راه راست برایشان روشن شد؛ اما آن را در پیش نگرفتند و نخواستند که بندهی خدا باشند؛ پس مورد خشم و غضب او – جلّ جلاله – قرار گرفتند.. خشم و غضب خدا در دنیا این است که انسان اگر چه دارای امکانات و نعمتهای زیادی است؛ اما آرامش و آسایش واقعی ندارد و دل و درونش همیشه پر از ترس و اندوه است و پس از مرگ نیز بهرهای جز عذاب و آتش و آب داغ ندارد و در قیامت نیز با جهنم، با آن همه عذاب که بدتر از آن خشم و غضب خداوند است، مواجه میشود.
وَ لَا الضَّالینَ، و نه راه آنان که گمراه شدند. کسانی که بعد از روشن شدن راه حق و برنامهی خدا، به خاطر بیمبالاتی، مسیر صحیح زندگی را در پیش نگرفتند و اینگونه منحرف شدند و مسیر هدایت را فراموش کردند و سرانجامِ اینان نیز همچون گروه قبل بدبختی و شقاوت است.
پس از خواندن این دعاها و درخواستها میگوید: آمین.
البته این کلمه در قرآن نیست ولی مشابه آن وجود دارد. آمین یعنی: خدایا! این دعاها و درخواستها را از ما بپذیر.
سوره فاتحه، بزرگترین دعا و درخواستی است که انسان از خداوند میکند و همانطور که میدانیم در شبانه روز حداقل هفده بار در حالت عادی یعنی اگر در سفر نباشد، آن را تکرار میکند.
بعد از خواندن سورهی فاتحه، فرد نمازگزار سورهی دیگری از قرآن میخواند. او پس از این که با خدا پیمان بندگی بست و از او – جلّ جلاله – خواست که او را در مسیر بندگی یاری دهد، به کتاب خدا مراجعه میکند تا بداند که مسیر بندگی در آن چگونه ترسیم و بیان شده است. در آن حالت (حالت نماز) آیاتی از آن را مطالعه میکند تا مسیر بندگی را بشناسد و بداند که چگونه در آن قدم بگذارد و آن را طی کند.
انسان مسلمان بهتر است حداقل دو سوره از قرآن را حفظ داشته باشد؛ مثلاً: سورههای توحید و عصر، تا در هر رکعت یکی از آنها را بخواند؛ گرچه خواندن یک سوره در هر دو رکعت مشکلی نیست؛ اما بهتر است یک سوره را در دو رکعت تکرار نکند.
با توجه به این که بیشتر مسلمانان سورهی توحید را در نماز میخوانند در اینجا بهتر است دربارهی معنا و مفهوم آن توضیحاتی داده شود.
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، بگو این یک حقیقت است که الله یکتا و تنها است و غیر از او کسی در مالکیت و فرمانروایی مطرح نیست و اصلاً وجود ندارد. تنها اوست که فرمانروا و فریادرس است.
اللَّهُ الصَّمَدُ، تنها اوست که دارای صفات کمال میباشد و بی عیب و نقص است.
لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ، او ذاتی است که نه فرزندی به دنیا آورده و نه خود فرزند کسی است. او نه همسان فرمانروایان نارواست و نه چون آنانی است که به گمان مردم فریادرسند. آنها هم فرزند به دنیا میآورند و هم خود از کسانی به دنیا آمدهاند و نیازمند میباشند. آنان قبل از تولد وجود نداشته و بعد از مدتی نیز از بین میروند.
وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفْواً أَحَدٌ، و هیچ کس همتای او نبوده و هیچ فریادرسی وجود ندارد که هم شأن و همتای او باشد.
پس از این که فرد سورهای یا چند آیه از قرآن را خواند و به این ترتیب در حضور خداوند متعال این بخش از بندگی را به انجام رساند، به این مطلب فکر میکند که این به تنهایی کافی نیست؛ زیرا خداوند بزرگتر از آن است که در اظهار بندگی او به این مقدار کفایت شود. باید بیش از این در برابر او اظهار بندگی کرد. پس ادامه میدهد و میگوید:
اللَّهُ أَکْبَرُ، یعنی خداوند متعال بزرگتر از این است که در بندگی او به این حد اکتفا شود. شایستگی او بیشتر از این است و باید بیشتر از این در برابر عظمت او سر تعظیم فرود آورد. پس، به رکوع میرود. دستش را روی زانو میگذارد و سرش را با حالت احترام در برابر خداوند پایین میآورد. انسان باید در این فکر باشد که در نماز در خدمت خداوند است و در حالت رکوع نیز باید در این فکر باشد که برای تعظیم و احترام به خداست که خم شده و سرش را پایین انداخته است. او در رکوع میگوید:
سُبْحانَ رَبِّیَ الْعَظیم، مالک بزرگ من از هر گونه عیب و نقصی پاک و مُبرّاست.
برای آنانی که میتوانند و باسواد هستند، عبارتهای دیگری نیز وجود دارند که میتوانند در رکوع آنها را بخوانند.
پس از این که این تعظیم را بهجای آورد، وقت آن است که کمی استراحت کند و بیش از پیش تعظیم کند و بیشتر در برابر خداوند ادای احترام کند. پس، بلند شده و میگوید:
سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ، خداوند قبول کند دعای کسی که حمد او را بهجا میآورد، دعای کسانی که او را قدردانی کرده و ستایش میکنند.
رَبَّنا وَ لَکَ الْحَمْدُ، ای مالک ما! حمد و قدردانی فقط از آن توست و همانطور که گفتیم و اعلام کردیم تو از هر عیب و نقصی به دور هستی.
در اینجا نیز عبارتهای دیگری نیز وجود دارند که میتوان آنها را خواند.
بنده خدا بعد از این که به این مرحله از بندگی و عبودیت رسید، به فکر فرو میرود و به این نتیجه میرسد که برای اظهار بندگی در برابر خداوند متعال این حد هم کافی نیست. هم خداوند بزرگتر از این است که حمدش را بیشتر از این به جا آورد و هم او توانایی اظهار بندگی بیشتر از این را دارد؛ بنابراین میگوید:
اللَّهُ أَکْبَرُ، یعنی خداوند از این هم بزرگتر است که در برابرش به این حد از اظهار بندگی اکتفا شود. پس، به سجده میرود تا صورت و چهرهاش را در برابر خداوند متعال بر زمین بگذارد.
همانطور که بندگان و بردگان غیر خدا در برابر آقایان خود سر خم کرده و به سجده میروند، فرد مسلمان نیز در مقابل خدای خود و صاحب و مالک خود و همه چیز، بر سجده میافتد و صورت و چهرهاش را که باارزشترین اعضای بدنش میباشد، بر خاک میاندازد و در آنجا میگوید:
سُبْحانَ رَبِّیَ الْأَعْلی، پروردگار بزرگوارم که از همه چیز و همه کس بزرگتر است، به دور از هر عیب و نقصی است.
در اینجا نیز فرد میتواند عبارتها و الفاظ دیگری را بگوید. پس از آن و در همان حالتهایی که مشغول اظهار بندگی خداست، به این فکر میکند که پروردگارش بسیار بزرگتر از این است که در برابر او به این حد از بندگی اکتفا شود و به راستی این حد از اظهار بندگی نیز برای مقام او بسی کم است. پس میگوید:
اللَّهُ أَکْبَرُ، خداوند از این هم بزرگتر است که در برابرش به این حد از اظهار بندگی اکتفا شود؛ پس سرش را از سجده برمیدارد.
در اینجا (بین دو سجده) نیز الفاظ و عبارتهایی وجود دارند که میتوان آنها را خواند.
چون بندهی خدا بیش از این نمیتواند در برابر پروردگارش اظهار بندگی و تعظیم کند، برای ثبات در راه بندگی میگوید:
اللَّهُ أَکْبَرُ، و دوباره به سجده میرود. او میگوید: خداوند و پروردگار من بزرگتر از این است که انسان فقط یکبار در برابرش سر بر سجده بنهد؛ پس بار دیگر سرش را روی خاک میگذارد.
خداوند حتّی از این که انسان بر بندگی خود ثابت قدم باشد و آنچه را در توان دارد در برابرش ادا کند، بزرگتر است و اینگونه نیست که انسان با انجام و اظهار بندگی، در حد توانائیاش، حقّ بندگی خدا را به جا آورده باشد.
پس از سجدهی دوم، باز هم بلند میشود تا دوباره اظهار بندگی کند و رکعت دوم را نیز همانند رکعت نخست ادا میکند.
پس از ادای رکعت دیگر، در خدمت خداوند مینشیند تا از او – جلّ جلاله – تشکر کند و از آنان که عامل توجه او به خدا بودهاند و سبب هدایت او شدهاند، در حضور خدا، سپاس و تشکری بنماید و در پایان، آخرین دعاها و نیازهایش را مطرح کند و به میان مردم برگردد. او در این اظهار تشکر و قدردانی میگوید:
التَّحِیاتُ لِلَّهِ، تمام احترامات و گرامی داشتنها برای خداست،
وَ الصَّلَواتُ، و نمازها نیز برای خداوند است. تنها او شایستهی هر گونه درخواستی است و تنها او شایستگی این را دارد که با او راز و نیاز و مناجات شود،
وَ الطَّیِّباتُ، و اعمال پاک و خالص تنها برای خداست.
یا به جای عبارت مذکور میگوید: التَّحِیاتُ الْمُبارَکاتُ الصَّلَواتُ الطَّیِّباتُ لِلَّهِ. هر کدام از این عبارتها گفته شود مشکلی نیست و هر دو صحیح میباشند..
منظور از اعمال پاک و خالص آن اعمال و الفاظی هستند که در نماز تا این مرحله انجام داده است. اعمالی چون: قیام و رکوع و سجود و نشستن بین دو سجود و نشستن اخیر و سایر الفاظی که در تمامی این مراحل گفته است. تمامی این تعظیمات شایستهی خداوند متعال است.
فرد اینگونه از خداوند متعال قدردانی میکند و از او به خاطر توفیق دادنش تا این مرحله از بندگی تشکر و قدردانی مینماید.
او به این هم فکر میکند که اگر پیامبر خدا حضرت محمد بن عبدالله-صلی الله علیه وسلم- نمیبود و او برنامهی هدایت را از طرف خدا دریافت نمیکرد و برای ما نمیآورد، ما از این نعمت بسیار بزرگ محروم بودیم؛ پس در اینجا شایسته است از او نیز قدردانی به عمل آورد و برایش دعای خیر کند.
او ]در ذهن و[ دلش، پیامبر خدا-صلی الله علیه وسلم- را در برابر خود تصور میکند تا دعایش را با احساسات بیشتر انجام دهد. این حاضر کردن فرد در ذهن همانند این است که فردی دربارهی یکی از بندگان صالح خدا سخن میگوید و بعد از این که نامش را بر زبان میآورد میگوید: خدا مقامت را بالا ببرد و به تو رحم کند. در اینجا نیز فرد نمازگزار پیامبر خدا-صلی الله علیه وسلم- را در ]ذهن و[ درون خود حاضر کرده و نزد خدا برایش دعای خیر میکند و می گوید:
السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النَّبِیُّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ، خداوند تو را حفظ کند و به سلامت دارد. خداوند تو را نجات دهد. خداوند تو را از هر مشکلی که در دنیای برزخ و روز قیامت متوجه انسان میشود و او را تهدید میکند حفظ کند و به تو رحم کند و آنچه که خیر است نصیب تو گرداند.
پس از این که بندهی خدا به پاس قدردانی از زحمات پیامبر-صلی الله علیه وسلم- برایش دعای خیر کرد، به فکر بندگان صالح خدا نیز میافتد؛ همان بندگان صالحی که راه را برایش روشن کرده و همانهایی که اکنون با او هستند و او را در ادامهی راه کمک و تشویق میکنند و با بندگی کردنشان باعث تشویق او میشوند. او به این فکر میکند که این بندگان صالح خدا نیز بر او حقی دارند. پس همراه و همصدا با سایر بندگان خدا که مشغول انجام نماز هستند میگوید:
السَّلامُ عَلَیْنا وَ عَلی عِبادِ اللَّهِ الصَّالِحینَ، خداوند، ما و سایر بندگان صالح خود را به سلامت دارد و از هر چیزی که مضر است و باعث ضرر و زیان میباشد، محفوظ کند.
وقتی میگوید: السَّلامُ عَلَیْنا، خود و آنان که روی زمین هستند و حتی فرشتگان و غیر آنها را در ذهن دارد. و وقتی میگوید: وَ عَلی عِبادِ اللَّهِ الصَّالِحینَ، آنان که قبلاً بودهاند (گذشتگان صالح) را در نظر دارد.
پس از گفتن این دعاها و انجام تشکرات، به حقیقتی که به وسیلهی این بزرگواران به آن رسیده است ]و خداوند او را توفیق داده است که در این مسیر قرار گیرد[، اشاره میکند و میگوید:
أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ، یعنی بعد از این که برایم روشن شد و جای هیچ شک و گمانی برایم نماند که جز الله فرمانروا و فریادرسی نیست، اکنون این را به مردم اعلام میکنم تا آنان نیز بدانند که هیچ فرمانروا و هیچ فریادرسی جز الله نیست و وجود ندارد.
وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَداً رَسُولُ اللَّهِ، و این حقیقت نیز برایم روشن شده و آن را نیز اعلام میکنم که محمد فرستاده خدا است.
البته بهتر است این صیغه را بکار ببرد و بگوید: وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، یعنی شهادت میدهم که محمد بنده و فرستاده خداست.
بله، او بندهی خدا و در بالاترین درجهی بندگی قرار دارد و رسول و فرستاده خداست. یعنی خدا او را فرستاده است تا راه را برای مردم روشن کند.
وقتی فرد شهادت بر اله بودن خدا داد، این مطلب را اظهار میکند که غیر از خدا فرمانروا و فریادرسی وجود ندارد، و وقتی شهادت بر بنده و پیامبر بودن حضرت محمد-صلی الله علیه وسلم- میدهد، این مطلب را اظهار میکند که در مسیر بندگی خدا تنها باید مطیع حضرت محمد-صلی الله علیه وسلم- باشد و در این مسیر تنها الگوی واقعی اوست.
فرد تا اینجا از آنان که بر او حقی دارند، تشکر و قدردانی کرده و پس از آن به درجه و مقامی که به آن دست یافته است اشاره کرده است؛ درجه و مقام شهادت بر اله بودن خدا و این که محمد بنده و فرستادهی اوست. اکنون زمان آن است که آخرین سخنانش را با خداوند متعال در میان بگذارد و آخرین دعا و خواسته هایش را مطرح کند. او آخرین سخنانش را اینگونه شروع میکند:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ عَلی آلِ مُحَمَدٍ کَما صَلَّیْتَ عَلی آلِ إِبْراهیمَ إِنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ، یا در قسمت آخر میگوید: کَما صَلَّیْتَ عَلی إِبْراهیمَ وَ عَلی آلِ إِبْراهیمَ…، یعنی خدایا! رحمت همراه با بهترین احترام و اکرام و تعظیم را بر محمد و پیروان محمد نازل کن. پیروانی که همچون او راه و مسیر بندگی تو را روشن و آن را به مردم رساندند. همانطور که رحمت همراه با تعظیم و احترام را بر ابراهیم و طرفدارانش نازل فرمودی. همانا تو حمید هستی؛ یعنی شایستهی آن هستی که از تو قدردانی شود. و مجید هستی؛ یعنی خیر و برکت تو بسیار است و تو بسیار بزرگی.
وَ بارِکْ عَلی مُحَمَّدٍ وَ عَلی آلِ مُحَمَّدٍ کَما بارَکْتَ عَلی إِبْراهیمَ وَ عَلی آلِ إِبْراهیمَ إِنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ، و بر محمد و طرفداران او برکت(۶۷) نازل فرما همانطور که بر ابراهیم و طرفداران ابراهیم برکت نازل فرمودی. همانا تو شایستهی سپاس و تشکر و قدردانی هستی و خیر و برکت و بزرگی تو بسیار زیاد است..
پس از گفتن این درودها و دعاها برای پیغمبر خدا-صلی الله علیه وسلم- و آنان که همراه او بوده و تا روز قیامت مسیر بندگی را برای دیگران روشن کردهاند، اگر دعا و خواستهی دیگری داشت – که بهتر است برای صالحین و مسلمانان دیگر نیز دعای خیر کند-، آن را انجام میدهد و اگر نتوانست دعاهایی را که در [قرآن و ]احادیث آمدهاند حفظ کند، حداقل کلماتی از جمله اللَّهُمَّ اغْفِرْلَنا وَ ارْحَمْنا یعنی خدایا! از گناهانمان چشم پوشی کن و به ما رحم کن، را حفظ کند و آنها را در پایان نمازش تکرار کند.
پس از پایان آخرین دعاها و مطرح کردن آخرین خواستهها، وظیفهی او تمام شده و زمان برگشتن به میان مردم است. پس صورتش را به دو طرف راست و چپ میگرداند؛ درست همانند مسافری که هنگام برگشتن و آنگاه که مردم اطرافش را گرفتهاند به آنها مینگرد و سلام میکند و احوالشان را میپرسد و برایشان دعای خیر میکند، او نیز به دو سمت راست و چپ خود مینگرد و میگوید:
السَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ…السَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ، یعنی خداوند شما را به سلامت دارد و حفظ نماید و به شما رحم کند و شما را از هر نوع آفت و مشکلی نگهدارد و آنچه را که خیر است برایتان انجام بدهد.
معمولاً چنین رسم است که وقتی کسی برای دیدن مقام و شخصیت مشهوری به سفر میرود، هنگام برگشت، مردم منتظر هدایا و خبرهای مهمی از سوی او هستند، به همین خاطر است که فرد نمازگزار که از سفر بسیار مهم و از نزد مقام بالا و والای خداوند متعال برگشته است، هدیهای با خود دارد و آن دعای خیر و سلامتی برای همنوعان خود است.
بندهی خدا با آغاز روز یعنی نماز صبح تا اواسط روز اینچنین و در بهترین قالب و با بهترین الفاظ، درخواست و نیازش را با خدای خود در میان میگذارد و وظیفهی بندگی خود را به انجام میرساند.
انسان چون با روشن شدن هوا و آغاز کار و تلاش و فعالیت روزانه دچار مشکلاتی میشود و ضعفهایی متوجه او میگردد، باید در نیمههای روز نیز متوجه خداوند متعال شود. اینجاست که هنگام ظهر نماز دیگری بجا میآورد و در آن با خدای خود بیشتر از نماز صبح راز و نیاز میکند و از او دعا و درخواست مینماید. این بار به جای دو رکعت نماز، چهار رکعت نماز میخواند. پس از خواندن تحیات نخست که بعد از دو رکعت اول انجام میگیرد، و قبل از این که سلام بدهد، برمیخیزد و میگوید: اللَّهُ أَکْبَرُ یعنی خداوند بزرگتر از آن است که در اظهار بندگی نسبت به او به این حد از عبادت اکتفا شود، لذا بلند میشود و دو رکعت دیگر به جای میآورد. پس از فاصلهی نه چندان طولانی باز هم نیاز میرود که نماز دیگری ادا کند. پس، چهار رکعت نماز عصر را نیز به جای میآورد.
در ابتدای شب نیز نماز مغرب که سه رکعت است به همان صورت و هنگام خوابیدن نیز نماز عشاء را – که آن هم همانند نمازهای ظهر و عصر چهار رکعت میباشد،- میخواند.
بندهی خدا همانطور که آغاز روزش را با نماز و دعا و درخواست از خدا آغاز میکند، پایان آن را نیز با آن به آخر میرساند.
علاوه بر این پنچ نماز که بر هر فرد مسلمانی واجب است و بدون انجام آنها بندگی خدا غیر ممکن است، نمازهای دیگری نیز وجود دارند که در اوقات مختلف خوانده میشوند. این نوع نمازها نمازهای سنت نام دارند. یعنی اگر فرد آنها را بخواند بهتر است اما اگر نخواند دچار گناه نمیشود.
در میان نمازهای سنت نمازی به نام نماز وتر یعنی نماز فرد وجود دارد که بسیار مهم است و زمان آن نیز بعد از خواندن نماز عشاء و قبل از خواب یا در نیمههای شب یا قبل از آغاز نماز صبح میباشد و حداقل رکعات آن، یک رکعت و حداکثر آن، یازده رکعت به صورت فرد میباشد. یعنی انسان میتواند آن را به صورت یک رکعت یا سه رکعت، پنج رکعت، هفت رکعت، نه رکعت و یازده رکعت بخواند و ادا کند. خواندن این نماز بسیار مهم و مفید است و تسمیهی آن به وتر یا فرد به همان رکعات آن برمیگردد که باید آنگونه ادا شود.
آنان که نمیتوانند در اوقات مختلف، نمازهای سنت را انجام دهند اگر این نماز را بخوانند بسیار سودمند و مفید خواهد بود.
به این ترتیب روشن شد که بهترین و کاملترین قالب برای دعا و درخواست از خداوند متعال نماز است.
اگر انسان بتواند نمازهای پنجگانهی واجب را با آگاهی و درک و فهم کامل [البته در حد توانائیش] بخواند، خداوند متعال به او وعده داده است که او را در مسیر بندگی خود – جلّ جلاله – هدایت و توفیق دهد. وقتی انسان این نمازهای واجب را آنگونه که گفتیم ادا کرد، دیگر دل و درونش با خدا مرتبط خواهد شد و فکر و ذکرش متوجه او میشود و هرگز از او غافل نمیشود. اگر هم گاهگاهی دچار غفلت شود، فوراً به یاد خدا میافتد و خود را از غفلت نجات میدهد و به سوی خدا برمیگردد.
البته گاهی هم پیش میآید که انسان در غیر نماز، دست به دعا شده و از خداوند چیزهایی میخواهد و با او راز و نیاز میکند که این هم جایز و صحیح است.
درست است که بهترین قالب برای دعا و راز و نیاز با خداوند متعال نماز است؛ اما گاه گاهی انسان دچار بلا و مصیبتی میشود و وقت نماز هم نیست در این صورت بهتر است همچون پیامبر خدا-صلی الله علیه وسلم- عمل کند و دو رکعت نماز سنت بخواند و در آن با خدای خود راز و نیاز کند و مشکلش را مطرح و از او درخواست کمک نماید. اما اگر خواندن نماز برایش مقدور نبود باز هم میتواند بدون خواندن نماز دست به دعا شده و با خدا راز و نیاز بکند؛ اما باید این را بداند که بهترین قالب دعا و درخواست کمک از خدا نماز است و بهترین درخواستها همان درخواست هایی هستند که فرد در نماز از خداوند میکند (سورهی فاتحه.)
ارجاعات:
۶۲) عنکبوت؛۴۵
۶۳) نساء؛۴۳
۶۴) استاد بزرگوار -رحمه الله- در چهار نوار کاست به صورت مفصل به مسئلهی نماز پرداختهاند که خوانندگان محترم را به استماع این مطالب توصیه میکنیم. البته این مطالب نوشته شده و به چاپ رسیده است.
۶۵) تشبیه کعبه به پایتختِ خداوند تنها و تنها جهت فهم مطلب است و بس.
۶۶) اعلی؛۱۵
۶۷) برکت یعنی استمرار درود و تحیت و سلام و هر آنچه خیر و نیکی است.
——————————————————————————
منبع: مجله اصلاح