نویسنده : دکتر عبدالکریم بکار
ترجمه : رحمت الله خردنیا
قاعدهی ششم: تربیت یعنی اهتمام
میتوانیم بگوییم اهتمام در امور تربیتی و سایر امور، یکی از بزرگترین فضایل انسانی است، و ما از خلال تجارب شخصی خویش آموختهایم که با اهمیت دادن، مسایل پیچیده و سخت به مسایلی آسان و پیش پا افتاده تبدیل میشوند. و همچنین بر اثر سستی و سهلانگاری در معالجه، مسایل آسان و سهل به مسایلی سخت و خطرناک تبدیل میشود. و من معتقدم که تربیت فرزند از اموری است که به میزان فوقالعاده بالایی از اهتمام، هوشیاری و پیگیری نیاز دارد، زیرا که دنیای اطراف ما در حال تغییرات و تأثیر فرهنگ بیگانه در فرزندان ما در حال ازدیاد است و فرزندان ما خود به خود بزرگ میشوند و از مرحلهایی به مرحلهایی دیگر منتقل میشوند و هر مرحلهایی نیز خصوصیات، نیازمندیها و مشکلات خاص خود را دارد، و ما مجبوریم از همهی آنها آگاهی لازم داشته باشیم، و برای آگاهی و درک لازم و تعامل نیکوی با آن، نیازمند اهتمام هستیم، و لذا مبالغه نکردهایم اگر بگوییم تربیت به معنی اهمیت دادن است، چرا که در عمل، تربیت بدون اهتمام امکانپذیر نیست.
در ادامه به بعضی از جوانب این قضیه اشارهای سریع مینماییم:
- دنیا در حال تغییر است:
اگر بگوییم دنیا در حال تغییر است، در عمل کاری انجام ندادهایم؛ چون که دنیا به تغییر خود ادامه میدهد، ولی ما باید بگوییم تغییر در دنیا در معرض انفجار قرار دارد، به گونهای که تغییر از نظام طبیعی و منظم خود خارج شده است، و به چیزی شبیه به هرج و مرجی آزاردهنده تبدیل شده است، و زمانی برای ما میسر است که خوب و بد این تغییر را درک کنیم که فضیلت اهتمام نسبت به پیگیری تغییرات سریعی که حادث میشود و تحلیل و بررسی آن از دیدگاه فرهنگ تربیتی مناسب را دارا باشیم.
و مهم است که والدین درک کنند که ما در سایهی تمدنی زندگی میکنیم که به گونهای وسیع در حال تغییر بسیاری از اصول و ارزشهای ماست، به گونهای که بر جمال و قدرت، هیجان و تزئینات زیبنده، لذت و شادمزاج بودن، و خودخواهی و مکاسب شخصی تاکید دارد و سعی میکند این صفات را جایگزین فضایل، شرم و حیا، تواضع، تعقل، مشارکت، عطا و بخشش و … کند.
ما با نسل جدیدی روبرو هستیم که میتوان آن را نسل تلویزیون و فضای مجازی نامید، نسلی که دعوت به ارزشهای والا و اخلاق پسندیده را در این شبکهها خیلی کم مشاهده میکند، و زمانی که فرزندان این نسل پا به مرحلهی نوجوانی میگذارند، خیلی زود پی میبرند که میزان بهرهمندی آنان از معتقدات و ارزشهایی که زیربنای زندگی کریمانه و پیشرفت مطلوب است، خیلی ناچیز و کم است.
لازم است که ما به خوبی چشمان خود را باز کنیم تا تغییرات آهسته و نرمی که جهانی شدن در محیطهای فرهنگی ما ایجاد کرده است را به خوبی ببینیم، بلکه جهانی شدن تلاش میکند محیط فرهنگی جدیدی بسازد که مفاهیمی همچون تواصل، تراحم، همسایهداری و لذت دیدار از خانواده و خویشان و دوستان کمرنگ شود و به جای آنها مفاهیمی مانند لذتهای شخصی که فرد در اوقات عزلت و پشت درهای بسته به آن میپردازد، پررنگتر شود، و نویسندهی غربی این وضع را اینگونه توصیف میکند: خانههای بسیار زیبا و شگفتانگیز، خیابانهای قشنگ و دیدنی، بالکنهای راحت و لذتبخش، ولی بیکس و خالی! ولی ما تا الآن به این درجه از مرگ روح جمعی نرسیدهایم، ولی کسی هم نمیتواند ادعا کند که ما در جهت خلاف آن حرکت میکنیم!
اهتمام مربی به این مسایل او را وادار میکند که تلاش کند از خلال جو خانوادگی که همه در تشکیل آن تعاون دارند، ارزشها و اعتقادات اسلامی را در دل و ضمیر کودکان جذاب و زیبا جلوه دهد، و با انتخاب مهدکودک و مدارسی که کودک را براساس اخلاق پسندیدهی اسلامی تربیت میکنند، به این امر کمک میکند، و هرگونه غفلت در فهم جریانات اطراف، به معنای وقوع خسارتهایی است که هیچ راهی برای جبران ندارد.
- آگاهی به راه و روش خانواده:
شایسته است میزان بالایی از اهتمام، آگاهی و پیگیری ما در فهم راه و روشی که خانواده ما در آن سیر میکند، صرف شود و این امر از راه طرح سؤالهایی مهم و تلاش برای یافتن پاسخ آن امکانپذیر است. از جمله این سؤالها:
– آیا خانوادهی ما راه و روش زندگی واضحی برای حرکت در آن دارد، و آیا اعضای خانواده در قبال نشانههای این راه و روش با هم اتفاق نظر دارند؟
– آیا خانوادهی ما همیشه بر این راه و روش حرکت میکند و یا اینکه گاهی اوقات از آن خارج میشود؟
– آیا بعد تعبد و تمسک به سنن و آداب اسلامی در خانوادهی ما در حال پیشرفت است یا پسرفت؟
– آیا موفقیت تحصیلی برای فرزندان ما همیشه هدفی واضح و قابل لمس است؟
– از هر کدام از اعضای خانواده بپرس چه چیزی در خانوادهی ما مایهی عزت و افتخار است؟
– آیا انسجام خانواده در حال ازدیاد است؟ و آیا بین افراد خانواده همبستگی قوی وجود دارد؟
این سؤالها و سؤالهایی از این دست، فقط از جانب مربی حریص و مهتم به تربیت مطرح میشود، و گام دوم بعد از طرح سؤال، جمعآوری پاسخها و تأمل در آن است، و مناقشهی آن با بعضی از فرزندان که توانایی مناقشه دارند و تلاش برای دستیابی به ملاحظات و افکاری که در سایهی آن راه و روش خانواده به نوگرایی میانجامد، گام بعدی است.
- نزدیک باش:
اگر اهتمام به تربیت فرزندان به معنای نزدیکی به آنها و حرص بر فهم احساسات و مشکلات آنها نباشد، در حقیقت معنای چندانی ندارد.
مشغولیتهای زندگی و تکالیف آن در حال ازدیاد است، و این مسئله منجر به این شده است که خیلی از ما دلیلی برای عدم توجه به خانواده داشته باشیم، ولی ما نباید فراموش کنیم که مشکلات و موانع سر راه فرزندان ما نیز هر روز در حال ازدیاد است، و این یعنی زمانی که نیاز فرزندان به ما شدت گرفته است، مشاغل ما که باعث دوری و عدم توجه به آنها میشود نیز افزایش یافته است!
هنگامی که فرزندان کوچک هستند، شاید به چیزی بیشتر از تبسمی در روی آنها و کشیدن دستی از روی محبت بر سر آنها، نیازمند نباشند، ولی هنگامی که به مرحلهی نوجوانی وارد میشوند، آنها نیازمند جلسات طولانی و عنایت و توجهی ویژه، مستمر و پی در پی هستند.
بعضی از فرزندان بدون اینکه کسی احساس کند به بدخلقی روحی نامحسوسی دچار میشوند که ممکن است به علت نتیجه نگرفتن در تحصیل و یا ناکامی در مقایسه با دوستان و همکلاسیهایش و یا در اثر بعضی از تجربیات تلخشان با آن مواجه شدهاند.
نزدیکی به فرزندان یعنی برقراری ارتباطی همراه با اعتماد و محبت با فرزندان، و بنای این ارتباط از طریق گفتگوی با آنها دربارهی تمامی امور مربوط به آنها هرچند کوچک و غیرمهم هم باشند، صورت میپذیرد. و هنگامی که این نوع ارتباط پایهگذاری و شروع شود، در ادامه فرزندان در مورد قضایای بزرگ و مهمی که برای آنها مشکلساز شده است نیز با ما صحبت میکنند، چنانچه در مورد آرزوها و رؤیاهایشان نیز با ما گفتگو میکنند، تا از تجارب ما استفاده کنند. شواهد بیشماری نشان میدهد که برای فهم نیازمندیهای فرزندان، حضور در کنار آنها و نزدیکی با آنان به تنهایی کافی نیست، بلکه باید أشکال گوناگون رنجها و مشکلات و سؤالهایی که در دوران کودکی با آن مواجه میشدیم و کسی را برای کمک و یاری نمییافتیم، در ذهن خود متصور شویم، ولی به نظر میرسد که ما بزرگترها در عقبگرد سریع در حافظه مشکل داریم، و اوضاع و احوال زمان کودکی خود را کمتر به یاد میآوریم.
در بسیاری از موارد تصرفات و رفتار نامناسب فرزندان و رعایت نکردن آداب خانوادگی و اجتماعی در تعامل با والدین، باعث میشود ارتباط ما با آنها خراب شود، ولی ما باید بدانیم که عقل و مغز کودکان تا پایان سن نوجوانی و حتی بعد از آن نیز هنوز کامل رشد نکرده است، و آخرین قسمت مغز که کامل میشود مربوط به تصمیمگیری و کنترل احساسات و عواطف است، و این بیانگر احتمال میل رفتاری نوجوانان به خشونت و درگیری است. هر کدام از پسران نیازمند جلسات خصوصی، متوالی و پی در پی با پدرشان هستند و هر کدام از دختران نیز به جلساتی خصوصی، متوالی و پی در پی با مادرشان نیاز دارند. در این جلسات در مورد هر چیزی به سادگی، آرامی و نرمی، صداقت و صراحت کامل سخن گفته میشود، و امور زیر از جمله مسایلی است که میشود در مورد آن گفتگو کرد:
– دیدگاه فرزند در مورد وضع خانواده و مسایل مثبت و منفی خانواده.
– وضعیت درسی فرزند و جهت علمی و فکریاش، و دیدگاهاش در مورد تخصص آیندهاش.
– وضعیت تدین و التزاماش به آداب اسلامی، رابطهاش با خدای متعال، خوشبختی و سعادتاش و اطمینان و آرامش روحی و عاطفیاش.
– اموری که او را نگران میکند و سختی و اضطراب را بر او وارد میکند.
– آرزوهایش در زمینهی موفقیت شخصی و بنای خانواده در آینده.
در چنین جلسات باز و صادقانهایی، شایسته است که همیشه روح عفو و گذشت، سرور و نیکویی، سادگی و نرمی، و به فال نیک گرفتن و مثبتنگری، حکمفرما باشد و مربی از هرگونه زورگویی و اکراه بپرهیزد، تا معنای خود را از دست ندهد و عقیم و بینتیجه نگردد. و بر ما لازم است که همیشه در مقابل مسایلی که ممکن است بیاختیار در آن واقع شویم مثل مبالغهی در نصیحت، تحذیر، تهدید و برانگیختن ترس، به سختی مقاومت کنیم.
برخی از پدران مشغول تأمین لقمهی نانی برای فرزندانشان هستند و وقت کافی برای ارتباط و همزیستی با آنها نمییابند، و بعضی دیگر غرق در تجارتند و دائماً در سفر به سرمیبرند، و گروه سوم کسانی هستند که به خودشان و لذتها و هوی و هوس خود مشغولند، و گروه چهارمی هستند که نه اینجاست و نه آنجا، حاضر است ولی دیده نمیشود و غائب است، موجود است ولی محسوس نیست و شبیه غیرموجود است. او در بین خانواده و فرزندانش است، ولی ارتباطی با آنها ندارد و از فرزندانش به جز چیز کم و ناچیز، نمیداند! همهی این گروهها غالب اوقات با شکست درسی و انحراف فرزندانشان از مسیر صحیح مواجه میشوند، و غالباً خیلی دیر متوجه میشوند و برای جبران تلاش زیادی میکنند، ولی متاسفانه درمییابند که فرصت از دست رفته است، و دیگر زمان رعایت و تربیت و تهذیب گذشته است، چارهای جز تسلیم شدن ندارند و اگر دوست دارند مثل ابر نمنم اشک بریزند!
پس آیا حاضریم از همین حالا برای پند و عبرت گرفتن، و مهیا نمودن اسباب بنای خانوادهایی بهتر، و اهتمام بیشتر به جگرگوشههای خویش، تلاش و حرکتی نو آغاز کنیم؟ این چیزی است که به آن امیدواریم.