نویسنده: محمد احمدیان
انسان مدرن عقل را یگانه منبع معرفتی تلقی نموده و به جای متن معتمد، نسبت به فلسفه و کارکرد دین، که از امور فرابشری و فراتجربی است، با عقل خود بنیاد به داوری می نشیند؛ و بجای محکمات به متشابهات پناه می برد. قرآن در نهایت سادگی، بدون غموض و ابهام فلسفه ی دین را در سه محور کلیدی که سعادت دنیا و آخرت انسان را تضمین می کند، بیان می دارد:
۱- عبودیت خداوند، به عنوان مبانی و زیر بنای عقیده:
( وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ) ۖ
( نحل/۳۶)
۲- دوری از طاغوت،( هر مانع درونی یا بیرونی در راستای تحقق عبودیت)
وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ) ۖ (نحل/۳۶)
۳- ایجاد قسط و عدالت اجتماعی به عنوان روبنا، در جهت رعایت حقوق انسان( لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ) (حدید/۲۵)
فلسفه ی عبودیت
قرآن فلسفه ی عبودیت و دوری از طاغوت را، در راستای تحقق دو هدف اساسی بیان می کند:
هدف اول: تحقق خلافت انسان در زمین؛ بنابراین عبودیت، پیوند معنوی انسان به خداوند، جهت دهی در تحقق خلافت است: ( وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً)(بقره/ ۳۹)
هدف دوم: عمران و آبادانی در زمین است:( هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا)( هود/۶۱)
بنابراین، تئوری دین حداکثری، در رابطه با هدایت در زمینه هایی چون معرفت خداوند، توحید، فلسفه ی خلقت انسان، و عالم غیب، که توسط انبیاء از طریق “وحی” صورت گرفته، کامل ترین نوع هدایت بوده؛ چون هیچ مکاتب بشری جامع تر و رساتر از وحی وانبیاء در مورد هدایت به ویژه خداشناسی و عالم غیب، بشریت را راهنمایی نکرده است، به همین خاطر ” ماکس وبر و پیتر برگر” می گویند:
تنها دین است که پرده از فلسفه ی وجود انسان و عالم غیب، برداشته است.
اما در زمینه ی اموری چون سیاست، اقتصاد، بهداشت و غیره، دین، حضور حداقلی را داراست، زیرا اداره ی چنین اموری را به عقل و تجربه ی بشر، واگذار نموده است؛ که چنین رویکردی هم جایگاه عقل را تعریف نموده، و هم همسویی بین ” دین و عقل” را تبیین می نماید.
حال از آیات فوق نتیجه می گیرم، دین برای انسان است، نه انسان برای دین؛ اما انسان مدرن با نادیده گرفتن نصوص قطعی الدلاله به متشابهات پناه می برد، در واقع با رویگردانی از استنادات قرآنی، به انسان آدرس غلط داده و او را سردرگمی و سرگردان وامی نهد.
لذا شاعر نیکو گفته است:
سالها دل طلب جام جم از ما می کرد
آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد
بی عنایتی به مستندات قرآنی گاهی سفسطه گرایی در جهت تحمیل نظریات بشری بر نصوص است که متفکران عقل گرا رندانه از آن بهره می گیرند.دکتر سروش در آخرین نظریه رؤیای رسولانه، استناد به آیات قرآن در نفی نظریه ی خویش را پذیرا نبوده و اظهار می کند: من استدلال درون متنی قرآن را نمی پذیرم؛اما خودش در جهت رؤیایی بودن قرآن، به صد آیات قیامتی، استناد می کند.
لذا نتیجه می گیریم، قرآن در رساترین آیات، فلسفه ی دین و رسالت انسان را بیان داشته و حقیقت جویان را از وادی سردرگمی، به شاهراه هدایت ارشاد می کند، و به صراحت اعلام می کند فلسفه ی بعثت پیامبران( ع) هدایت انسان، در جهت حفظ نسل، حفظ عقل، حفظ مال، و حفظ جان می باشد؛ که از نظر اصولیون به مقاصد شریعت معروف است.