نویسنده: فرزان خاموشی
هدف انسانها از انجام دادن هر کاری نهایتا خوب زیستن و نیکبختی است. ارسطو که به او عنوان (معلم اول) لقب دادهاند، مدعی است که انسانها از روی طبع به دنبال معرفت هستند و دیگر این که همهی انسانها در پی زندگی خوباند.
(مازلو) روانشناس انسانگرا از نگاهی دیگر، اساس زندگی انسان را رسیدن به خودشکوفایی میداند.
او کل نیازهای انسان را به پنج بخش تقسیم کرده است.
که عبارتند از:
۱- نیازهای زیستی ( خواب، خوراک، پوشاک)
۲- نیازهای امنیتی ( امنیت بدنی، اخلاقی، شغلی)
۳- نیازهای اجتماعی ( پذیرش توسط اجتماع، احساس تعلق و محبت)
۴- نیاز به احترام (عزتنفس، اعتماد به نفس، موفقیت)
۵- نیاز به خودشکوفایی (شکوفا کردن تمام استعدادهای پنهان آدمی و از قوه به فعل دراوردن آنها)
قرآن از زندگی خوب، با عنوان (حیات طیبه) نام برده است.
زندگیای که گوارا، دلچسب، طبعپسند و مایهی آرامش و لذت است و در آن ترس، ناراحتی، شکوه و ملال نیست.
به هر میزان این باور قویتر باشد، شخص لذت و بهرهی بیشتری از زندگی خواهد برد. خداوند در قرآن میفرماید:
«مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً ۖ وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» [سوره النحل ۹۷]
(هر كس، مرد باشد يا زن در حالی که او مؤمن است، [کار] شایستهایی را انجام دهد، همانا به او با زندگی پاكيزهای حيات میبخشيم و بیگمان به آنان بر [پایهی] بهترین آن [کاری] که انجام میدادند، پاداش میدهیم).
زندگی خوب در یک تقسیم بندی کلی، دو گونه است.
۱- زندگی تحسینبرانگیز
در این نوع زندگی انسانها عملکرد فرد را تحسین میکنند، زندگیای که شخص در آن از خودگذشتگی دارد.
در مسیر زندگی با انواع سختیها دست و پنجه نرم میکند و از کمترین لذتها بهره میبرد. بنابراین دیگران وقتی به چنین کسانی نگاه میکنند، آنها را تحسین و تمجید میکنند، اما به تجربه کردن چنین سبکی از زندگی، در خود علاقهایی نمیبینند.
زیرا چنین زیستنی برای اکثر افراد سخت و دشوار است و اندک افرادی هستند که تمایل دارند، اینگونه زندگی کنند.
قرآن از در اقلیت بودن این افراد صحبت میکند. «وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ»(سورهی سبأ ۱۳)
۲- نوع دوم زندگی رشکبرانگیز
در این نوع زندگی، شخص امید و آرزوی این را دارد که زندگی خود را مانند زندگی فلان شخص یا گروه رقم بزند و مدام در حسرت یک نوع از زندگی است.
پیامبر (صلی الله علیه و سلم) در حدیثی به دو نوع از این حسرتها اشاره کردهاند.
روى البخاري ومسلم عن ابن مسعود رضي الله عنه أن النبي صلى الله عليه وسلم قال: « لَا حَسَدَ إِلَّا فِي اثْنَتَيْنِ، رَجُلٌ آتَاهُ اللَّهُ مَالًا فَسُلِّطَ عَلَى هَلَكَتِهِ فِي الْحَقِّ، وَرَجُلٌ آتَاهُ اللَّهُ الْحِكْمَةَ فَهُوَ يَقْضِي بِهَا وَيُعَلِّمُهَا»
غبطه و رشک جایز نیست مگر در دو مورد:
۱٫ شخصی که الله متعال به او مالی داده و توفیق خرج کردن در راه الله را نیز به وی عنايت کرده است.
۲٫ و شخصی که الله به او حکمت داده و او به آن حکمت عمل نموده است و – به ديگران نيز – آموزش میدهد.
در مقابل زندگی خوب و آرامشبخش سبک دیگری از زندگی وجود دارد که بر بنای دوری و رویگردانی از خدا و آخرت بنا شده و عملا برای زندگی، هدفی تعریف نشده است و در نتیجه یک زندگی مرده، کسالتبار، تلخ، ناگوار و سخت است و همیشه نارضایتی برای فرد به همراه دارد.
«وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَىٰ» (سورهی طه ۱۲۴) (و هر كس از ياد [و هدایت] من روی برتابد، بیگمان او [در دنیا] زندگى تنگ [و دشوارى] خواهد داشت، و روز قیامت او را نابينا حشر كنيم.)
اصولاً تنگی زندگی بیشتر به علت کمبودهای معنوی و نبودن غنای روحی است.
همچنین به علت اطمینان نداشتن به آینده و ترس از نابود شدن امکانات موجود و وابستگی بیش از حد به جهان ماده است و آن کسی که ایمان به خدا دارد و دل به ذات پاک بسته، از همهی این نگرانیها در امان است.
مراجع: ۱- واقعنگری چرا جهان را کج میفهمیم- هانس رزلینگ- ترجمه : علی کاظمیان
۲- در جستجوی معنای زندگی
نویسنده: ترینا پولس- ترجمه: پرتو سیف اللهی .
۳- تفسیر نمونه، مکارم شیرازی،ج ۱۳