روشهایی برای برقراری ارتباطی موفق با دیگران
نویسنده: د. غادة صبیح
مترجم: فاطمه شمسی
برای برقراری ارتباطی موفقیتآمیز با دیگران میخواهیم روشهایی عملی و هنرمندانه به شما معرفی کنیم:
قانون اول: از مردم قدردانی کن
بشر این نیاز غریزی را دارد که از او قدردانی شود. همهی مردم دوست دارند یاد شوند. تقدیر و تشکر باعث میشود در فرد انگیزهای مثبت و نیرومند ایجاد شود –انگیزهای که او را به جلو میراند- و در او حس اعتماد به نفس و پیروزی ایجاد مینماید و او را در برابر سختیها و آزمونهای زندگی ثابت قدم میگرداند.
اما به یاد داشته باش که تقدیر و تشکر تو باید مخلصانه، صادقانه و راستین باشد. از دروغ پردازی پرهیز کن. سخنت را از قلبت بیرون بیاور و خدا را به یاد داشته باش.
پیامبر (ص) برای تربیت اصحاب از این روش استفاده کرده است. کسی که سیرت او (ص) را مطالعه کند آن را سرشار از قدردانیهای مخلصانه میبیند. او ابوبکر را صدیق (بسیار راستگو)، عمر را فاروق (جداکننده ی حق از باطل)، خالد را شمشیر برکشیدهی خداوند و حمزه را شیر خدا مینامد. او به علی بن ابی طالب میگوید منزلت تو نزد من همچون منزلت هارون در کنار موسی است. او به عثمان بن عفان میگوید که فرشتگان از تو حیا میکنند. او ابو عبیده را “امین امت” (اسلام) و معاذ بن جبل را “داناترین امت به حلال و حرام” مینامد.
قانون دوم: به مردم توجهی واقعی داشته باش
هرچه قدر به مردم توجه کنی به همان اندازه به تو توجه میکنند. مردم به دنبال کسی هستند که به آنها توجه کند و حالشان را جویا باشد و دربارهی ایشان پرس و جو نماید؛ مخصوصاً در این زمانه، که هر فرد تنها سرگرم کار خود شده است.
پیامبر (ص) به اصحاب خود توجه میکرد؛ اگر کسی غایب میشد درباره او پرس و جو مینمود و اگر کسی مریض میشد به عیادتش میرفت.
ابوبکر (رض) نیز با وجود این که خلیفهی مسلمانان بود، به خانهی یک پیرزن میرفت تا حالش را جویا شود، خانهاش را تمیز کند، شیر گوسفندش را بدوشد و سپس برود. عمر (رض) نیز چنین کاری میکرد.
پس چرا ما جویای حال و احوال مردم نمی شویم و دربارهی آنها پرسوجو نمیکنیم و توجه خود را به آنها ابراز نمینماییم.
یکی از برادران را میشناسم که هر گاه روزهای امتحان فرا میرسید به همهی دوستانش زنگ میزد تا جویای حالشان شود. من نیز از جمله کسانی بودم که به آنها زنگ میزد. من از این مکالمهای که بیش از یک دقیقه طول نمیکشید بسیار خوشحال میشدم: “در امتحان امروز چکار کردی؟ امتحان بعدی ات چیست؟ خدا کمکت کند”
قانون سوم: با هر فرد دربارهی موضوعی که برای او مهم است گفت و گو کن.
مردم به کسانی روی میآورند که با آنها در زمینههایی که دانش و علاقه دارند، گفت و گو نمایند.
قانون چهارم: به کسانی که با آنها در ارتباط هستی، نیکی کن تا احساساتشان را اسیر خود نمایی.
همان طور که شاعر گفته:
احسن الی الناس تستعبد قلوبهم فطالما استعبد الناس احسانا
به مردم نیکی کن تا قلبشان را بندهی خودنمایی
چرا که دیری است مردم با احسان و نیکی به بندگی گرفته شدهاند.
قانون پنجم: مدح و ستایش
اگر دیگران کار نیکی انجام دادند آنان را ستایش کن؛ چرا که ستایش کردن بر نفس انسان تأثیر میگذارد؛ ولی مبالغه نکن.
قانون ششم: عیب جوی دیگران مباش، اما نکات ضعف خودت را پیدا کن و آنها را اصلاح نما.
قانون هفتم: فروتن باش؛ چرا که مردم از کسی که خود را در برابرشان بزرگ میبیند، متنفر هستند.
قاون هشتم: سکوت هنر است، آن را بیاموز؛ چرا که مردم کسی را که به آن ها گوش فرا میدهد، دوست میدارند.
قانون نهم: پهنای دایرهی اطلاعاتت را گستردهتر کن.
قانون دهم: سعی کن گرایشهای مختلفی داشته باشی تا دایرهی اطلاعات و دوستانت نیز گستردهتر شود.
قانون یازدهم: در شادی و غم مردم با تمام وجودت شرکت کن؛ شرکت کردن در مراسمهای مختلف تاثیر قابل توجهی در وجود دیگران دارد.
قانون دوازدهم: سعی کن رفتار و کردارت برای دیگران واضح و روشن باشد.
مانند آفتاب پرست رنگ خود را به تناسب حالت و شرایط عوض نکن و هر بار چهرهی تازهای از خود به نمایش نگذار، هر قدر هم موفقیت تو در گروی این کار باشد. چرا که روزی فرا میرسد که همه چیز علیه تو تمام میشود و نقابها را از صورتت برخواهند داشت. اگر از این روش استفاده کنی هم چون کسی میمانی که خانهای را میسازد و میداند آن خانه خراب خواهد شد.
قانون سیزدهم: اگر قرار ملاقات داری، یا زمان پرداخت بدهکاریت فرا رسیده و یا … به آن پایبند باش و برایش ارزش قائل شو.
اگر به این زمانها و وعدهها احترام گذاری، به خود شخص احترام گذاشتهای؛ در نتیجه آنها نیز به همان صورت، به تو احترام خواهند گذاشت.
قانون چهاردهم: اگر از کسی درخواستی داری، اصرار نورز.
دیگران را برای درخواستت به حرج نیانداز. سعی کن بدانند اگر آن را انجام ندهند، آنها را معذور میداری و بر روابطتان تأثیری نمیگذارد.
همچنین سعی کن اگر کسی درخواست تو را اجابت، و نیازت را برطرف نمود، روابطت را با او ادامه دهی؛ تا فکر نکند همنشینی تو با وی، مصلحتی بوده است.
قانون پانزدهم: در زمان مناسب به دیدن دیگران برو و این دید و بازدیدها را زیاد نکن.
سعی کن بدون دعوت جایی نروی و مدت ملاقاتت را بسیار کوتاه نمایی، چون ممکن است میزبان تو، کارها و وظایفی داشته باشد که خجالت بکشد آن را صراحتاً با تو در میان گذارد و وجود تو باعث شود نتواند به کارهایش برسد و تو را باری بر دوش خود ببیند.
قانون شانزدهم: از تکلف در گفتار و کردارت بپرهیز.
سعی کن گفتار و کردارت در مقابل دیگران همان گفتار و کردار طبیعی خودت باشد ولی شخصیت خود را حفظ نما. همچنین قبل از سخن گفتن به آن چه میخواهی به زبان بیاوری فکر کن.
قانون هفدهم: سعی کن شوخی را کم کنی.
شوخی کردن نزد همهی مردم قابل قبول نیست. ممکن است شوخی تو سنگین باشد در نتیجه کسانی را که دوست میداری از خود برانی. اگر میخواهی شوخی کنی زمان مناسب را در نظر بگیر.
قانون هجدهم: سعی کن زیباترین کلمه را پیدا کنی.
هر اصطلاح، مترادفهای زیادی دارد؛ تو زیباترین آنها را پیدا کن. هم چنین موضوعی را برگزین که شیرین و دلچسب باشد. از موضوعاتی که مردم از آنها بیزارند بپرهیز؛ چرا که سخن تو نشان دهندهی شخصیت توست.