تحوّل روحی و گسترش فضای معنوی، ره توشهی حج
نویسنده: شعیب یزدانی
در این مقاله کوشیدهایم که با زبانی ساده و قابل فهم بیان نمائیم مسافری که در مسیر حج شروع به طی کردن راه عبودیت نموده است تا چه میزان در درون خود تغییر را حس میکند. پس از انجام مناسک حج و وداع با سرزمین وحی و رسالت، بینش او دستخوش چه حالاتی شده و همچنین سلوک و رفتار بیرونیش تا چه میزان به خط اعتدال و بندگی واقعی خالق نزدیک شده است.
حج یعنی قصد و عزیمت، عزیمتی از مبدأ شهوت و دلدادگی بیهویّت، به مقصدی امن، مقدّس و جایگاهی با کرامت.
در این مقاله سعی را بر آن داشتهایم تا تبلور آیهی «و لقد کرّمنا بنی آدم» را در جامعهی پر از هیاهو و وسواس و ملهیات شیطانی، نمایان کنیم و بیان کنیم که انسان، همان مخلوقیست که خداوند در بیانش فرموده است: فَتَبَارَكَ اللَّـهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ.
رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
پُرواضح بیان نمودهایم که در مسیر این قصد و عزیمت بس مقدس است که انسان به بالاترین جایگاه روحی میرسد و خود را در فضایی میبیند که در آنجا دستهای محبت و قدرت خداوند را به وضوح حس و لمس میکند.
و در آخر به این باور رسیدهایم که اگر در این سفر پر راز و رمز توشهی راه را به دست نیاوریم، با بار اضافی در مسیر زندگی مواجه میشویم و آن بار ما را در میانهی راه به زمین زده که دیگر توان بلند شدن و طی کردن مسیر رسیدن به بهشت را هرگز نخواهیم داشت که همان است خداوند در شأن مناسک حج فرموده است: وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَىٰ
مقدمه:
یکی از امتیازاتی که انسان بر سایر موجودات دیگر دارد، قدرت اختیار، اراده، تفکر، تصمیمگیری و انتخاب هدف و در نتیجه گام برداشتن به سمت هدف نهایی خود میباشد.
انسانی که بدون هدف زندگی کرده و فقط ساعات شبانهروز را سپری میکند از فطرت ابتدایی خود دور گشته و سر در بیراهه گذاشته است.
تمامی کارها و فعل و انفعالاتی که انسان انجام میدهد باید تغییر و تحوّلی در درونش ایجاد کند تا بتواند نمود این تغییرات را در جامعهی پیرامونش مشاهده نماید.
پیامبران نیز همگی آمدند تا بینشها و درون و عقاید و افکار را اصلاح کنند؛ زیرا خوب میدانستند که اگر درون و بینشها اصلاح شود، به دنبال آن افعال و حرکات اصلاح شده و جامعهای صالح، مصلح و پویا به وجود میآید.
در این میان یکی ازبزرگترین مسیرهایی که تحولی بس عظیم در درون انسان به وجود میآورد، بزرگراه حج است.
مسافر حج به مثابهی سنگیست که در کوره انداخته شده، ذوب گشته و سپس از آن بلوری گرانقیمت و زیبا خارج میشود.
این سفر با دل و درون انسان کار دارد، صیقل دلها را داده و صفای درونی به انسان میبخشد که طراوت و شادابیش وجود فرد را فرا گرفته و زندگی دوبارهای برایش به ارمغان میآورد.
انسان خاکی در این سفر، دل از زمین کنده، به اوج آسمانها میرود و با قدسیان همنوا گشته و ندای «لبیک اللهم لک لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک، ان الحمد و النعمه لک و الملک لاشریک لک» را زمزمه میکند.
و چه زیباست این دل کندن، بریدن و به اوج آسمانها پریدن.
دل کندن از هر آنچه درد و رنج و مشقّت است، بریدن از شهوات و وسوسههای شیطانی و پریدن از روی موانع و دستاندازهایی که مسیر عبودیّت را پر خطر کرده است.
بدنهی مقاله:
انسان موجودیست که همواره در بین دو مقولهی خیر و شر قرار گرفته است؛ زیرا همزمان با داشتن قدرت عقل، سلطهی شهوت را نیز بر درونش احساس میکند.
گاهی آنقدر به فطرت پاک خود نزدیک میشود که جایگاهش از ملائک هم افزونتر گشته و بین خود و خالقش هیچ حصاری نمیبیند.
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ ﴿التين: ٤﴾
گاهی نیز شهوتش بر عقل او غلبه کرده و او را همسان حیوان قرار داده، بلکه از حیوان نیز پایینتر کشانده است.
رددناهثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ ﴿التین: ٥﴾
دلا غافل ز سبحانی چه حاصل
مطیع نفس و شیطانی چه حاصل
قدر تو بود افزون از ملائک
تو قدر خویش نمیدانی چه حاصل
و این است صفت و ویژگی منحصر بهفردی که انسان را ازسایر موجودات متمایز کرده است.
سفر حج و ورود به وادی عشق و ایمان باید کارساز و گرهگشا باشد.
کارساز باشد، بدین مفهوم که زندگی را برای انسان راحت، آسوده و پر معنا کند و در عین حال گرهگشا نیز باشد، آن طور که آنجایی که انسان خود را در بنبست مشکلات زندگی مشاهده میکند و هیچ راهی به ذهنش خطور نمیکند، گره از مشکلش بگشاید و او را به کریمی نزدیک کند که هر چه از او بخواهد، بیمنت به وی عطا نماید.
او کریم است و با کریمان کارها دشوار نیست.
حج باید تحوّلی بنیادین در بینش و عقیدهی انسان ایجاد نماید. این تحوّل و دگرگونی اگر در شخص ظاهر شد و بر معنویات و ایمانش افزود، آنگاه است که فرد این فریضه را به درستی انجام داده و به هدف والای آن نائل گشته است.
چه زیبا قرآن کریم تصویری از دو رکن بزرگ دین را به ما نشان میدهد که هر دوی آن بخش لاینفک تزکیهی نفس و رهایی از رزائل اخلاقی است؛
ابتدا بیان فریضهی روزه و سپس به دنبال آن موسم حج.
گویی خداوند میخواهد بیان نماید که هر کس در این دو رکن سربلند بیرون نیاید، در روز قیامت جزو خسراندیدگان است.
از حج به اشهر معلومات نام میبرد که پس از رمضان و آن مهمانی خداوند آمده است.
در هر دو خداوند میزبان است و بنده مهمان؛ با این تفاوت که در رمضان تو در مأوای خود به مهمانی خداوند میروی ولی در حج باید پا در وادی عشق بگذاری و قدم در مسیری نهی که پایانش عشق است و حب است و سرور.
قرآن ماههای حج را بیان میکند و سپس نکتهای بس گرانمایه و اساسی را بازگو میکند.
نکتهای که اگر در حج به آن نرسد انسان، هیچ خیری شاملش نشده و فقط سختی راه بر دوشش میماند.
بله آن نکتهی اساسی: «وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَىٰ وَاتَّقُونِ» است.
در طول مناسک حج باید فقط و فقط توشه جمعآوری کنی؛ زیرا تنها توشه و زاد است که سوخت تو را برای سفر آخرت تأمین میکند و بهترین توشهها، تقوا و ترس از خداوند میباشد.
تقوا ره توشهی اصلی حج است. این توشه با سعی و تلاش و مرارت به دست میآید و اگر به دست آمد دیگر شخص هدف از انجام حج خود را به درستی کسب کرده است.
توشهی تقوا باعث میشود که فضای معنوی در درون انسان گسترش پیدا کرده و دیگر این انسانی که قبل از مناسک حج در مقابل هوسها و توطئههای شیاطین سست بود و تزلزل در درونش وجود داشت، بسیار قوی، محکم و استوار شده و ترس در دلش جایی نداشته باشد.
به راستی اگر این هدف بزرگ در درون انسان محقّق نشود، مناسک حج هیچ تاثیری در جایگاه و منزلت و بزرگی او در مقام بندگی و عبودیت ندارد.
حج نمود بارز و آشکاری از تلاش به همراه توکل است.
ابراهیم -علیهالسّلام- پس از پیمودن مسافتی بس طولانی زن و فرزندش را در صحرای لم یزرع و خشک و بیآب مکه رها کرد، زیرا دستور از جانب محبوبش بود.
اسماعیل تشنه است و هاجر در سرزمینی غریب و ناشناس دستش از همهجا کوتاه شده است، ولی نمینشیند.
او به خدایش ایمان دارد، زیرا دستورش را قبلاً با جان و دل پذیرفته است و قبول کرده است که امتحان و آزمایش خداوند است که باید تنها با فرزندش در صحرای خشک و سوزان مکّه تنها گذاشته شوند.
هاجر بر خدا توکّل نموده ولی توکل تنها، کارساز نیست؛ شروع به تلاش میکند، با پای پیاده بین دو تپه را هفت بار دوان دوان طی میکند تا شاید آبی بیابد.
اوج بندگی خداوند در اینجا ظاهر میشود؛ تلاش و توکّل همزمان، سپس خداوند رحمت بیکرانش را میگستراند و در زیر پای اسماعیل نوزاد، آبی زلال و پاک جاری میسازد.
هر فردی که به حج میرود باید به این حس و حال دست پیدا کند؛ حس و حال هاجر -علیهالسّلام- که با توکل بر خداوند دست از تلاش بر نداشت و نتیجهی آن را دریافت کرد و آن سعی و تلاش به خیری تبدیل گشت که تا قیامت مسلمانان از آن بهره میبرند.
انسانی که به حج میرود از ابتدا تا انتهایش به یاد ابراهیم -علیهالسّلام- میافتد.
آن پیامبر بزرگوار که خداوند چقدر با لطافت و مهربانی با او سخن گفته و او را به همگان معرفی کرده است.
خداوند دربارهی ابراهیم -علیهالسّلام- چندین واژهی بس عظیم را به کار برده است:
مَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ: او هرگز جزو مشرکان نبوده و نیست.
همگی ما ادعای مسلمان بودن و دوری ازشرک میکنیم ولی خداوند به نهانها واقف است و هم اوست که تشخیص میدهد چه کسی مشرک نیست.
اما در اینجا خداوند مهر دوری از شرک را به ابراهیم -علیهالسّلام- میزند و چه سعادتی از این بالاتر.
ره توشهی حج باید آن طور باشد که شخص پس از انجام مناسک حج به یقین دست پیدا کند که از شرک رویگردان و بیزار است.
حج باید انسان را از شرک دور نگه داشته و عقیدهاش را پاک و ناب گرداند.
ابراهیم -علیهالسّلام- آنقدر بزرگ بود که هر ملت و آیینی خود را به او منسوب میکرد. ولی خداوند در بیان او فرمود: مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَـٰكِن كَانَ حَنِيفًا مُّسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿آل عمران: ٦٧﴾
ابراهیم نه یهودی است و نه مسیحی، بلکه او بندهی حنیف و پاک خداوند است که کاملاً تسلیم درگاه عبودیت گشته است.
درسی دیگر از حج این است که فرد در دائرهی توحید خداوند قرار گیرد.
و ابراهیموار شود که اگر قبل از حج در درونش شرکهایی وجود داشت، دیگر الان جایش را به توحید داده باشد.
وقتی که به سرزمین حج میرسیم به وضوح مشاهده میکنیم که حجاج در تمامی مدت حج در یکی از این چهار حالت قرار دارند:
گروهی در حال طواف کردن هستند، گروهی عاکف و نشسته و در حال ذکر و یاد بزرگی و عظمت خداوند، برخی در حال رکوع و کرنش و تواضع و دستهی آخر نیز در حال سجود و نهایت خالص شدن برای خداوند و احساس عجز و ناتوانی در مقابل خالق هستی.
حیات طیّبهی انسان مؤمن نیز از این حالتهای چهارگانه خارج نیست. در تمام مراحل زندگی، بنده باید در یکی از این حالات باشد. اهل ذکر شدن نیز به همین منوال است. ابراهیم -علیهالسّلام- به همراه فرزندش خانهی کعبه را پاک گرداندند تا زائران در آنجا دل و درونشان را پاک کنند و پس از رجوع، ناپاکی و خس و خاشاکی که بر روی قلبهایشان وجود داشت را دیکر حس نکرده و برای خدای خود خالص شده باشند.
درس دیگر و بسیار حیاتی که سفر حج به هر شخص صاحبخردی میدهد این است که دلت را فقط باید جایگاه حبّ و دوستی و عشق خداوند قرار دهی تا رستگار روز قیامت گردی.
بعد از سالیانی طولانی خداوند به ابراهیم -علیهالسّلام- فرزندی عنایت کرده است. طبیعی است که او هم مانند هر پدری دلسوز عاشق فرزندش باشد و دلش برای او به جوش بیاید.
سبحان الله! ابراهیم قسمتی از دل خود را جای محبّت اسماعیل گردانیده است و غلغل دلش به خاطر عشق به اسماعیل است.
خداوند از او قبول نمیکند. او ابو الانبیاء است. به او فرمان میدهد که باید فرزندت را با دستان خودت سر ببری و در راه من ذبح کنی.
ابراهیم مردّد نیست و شک و دودلی به او مستولی نگشته است. دستور خداوند را اجرا میکند تا تمامی دلش متعلق به او گردد. دلی که جای محبت غیر از خدا باشد، سلیم نیست.
آنگاه است که خداوند میفرماید: إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ ﴿الصافات: ٨٤﴾، دیگر الان ابراهیم با قلبی سالم به حضور خداوند آمده است. همان قلبی که تنها همان است که در روز قیامت نفع و سود به حالش دارد: يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ ﴿٨٨﴾ إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّـهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ ﴿الشعراء: ٨٩﴾
حجاج دیگر بعد از سفر حج باید به این درجه برسند که قلبشان فقط متعلق به خداوند باشد و حب و دوستی واقعی را به خالقشان داشته باشند.
آنگاه است که تحولی معنوی در درونشان به وقوع میپیوندد.
عرفات نیز سرشار از درس و تذکره است. در آنجا به این واقعیت میرسی که هر انسانی با هر رنگ و نژاد و موقعیت دنیایی و ثروت و مقام و منزلت و نسب در روز قیامت باید در دادگاه عدل الهی حضور یابد و به محاسبهی اعمالش بپردازند.
صحرای عرفات تجلی صحرای محشر را برایمان نمایان میکند که در آنجا همگان یک حالت را دارند؛ در نهایت کوچکی و بندگی خداوند و بدون هیچگونه قدرتی.
این است که دعوت خداوند همگانی است و تمامی انسانها را به سویش فرا میخواند: والله یدعوا الی دار السلام؛ ولی آن شخصی لیاقت حضور پیدا میکند که سزاوار هدایت باشد و خود را خلیل خداوند بداند.
بله خلیلالله، خداوند ابراهیم را خلیل خود کرد زیرا در تمامی امتحانات و مصائب، سربلند و پیروز بیرون آمد و همگی آنها را با موفقیت پشت سر گذاشت.
سفر حج این فضای معنوی را باید در درون دلها به وجود آورد که شخص خود را خلیل خداوند بداند و تنها برای او گام بردارد، حرکت کند و در راه او و دینش به تلاش بپردازد.
وقتی که به این توفیقات انسان دست پیدا کرد، آنگاه است که اهل کوثر شده و امام و پیشوای مردم میشود؛ خود به تمامی خیرات دست پیدا کرده است و درونش متحوّل گشته؛ پس میتواند برون را و جامعهاش را متحوّل کند و پیشوایی آنها را بر عهده داشته باشد. وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا
خلاصه و نتیجهگیری:
در پایان به این نتیجه میرسیم که تمامی سفر حج و حکمت از این فریضهی بس بزرگ و مهم، میتواند در یک کلمه خلاصه شود و آن هم چیزی نیست جز: تجدید توحید.
آری تمام مناسک و آداب حج همگی برای تجدید توحید انسانها بنا نهاده شده است که در غیر این صورت، نمای سنگی کعبه و صفا و مروه و بقیهی ارکان حج هیچ سود و فایدهای ندارد.
تجدید توحید و تقویت توحید انسان بزرگترین ره توشه و ارمغان حاجیان است.
تمام این مسافرت با دل و قلب و جان انسان کار دارد و درون انسان را میسازد؛ زیرا اگر درون ساخته شد و بینشی صحیح بنیان گردید، برون و جامعه خود به خود ساخته خواهد شد.
تنها اهل توحید بودن است که انسان را از عذاب آتش و نار جهنم نجات داده و مسیر بهشت را برایش هموار میسازد.
سرزمین مکه یاد و خاطرهی توحید پاک ابراهیمی را برایمان تجلّی میبخشد که هر زمان اهل توحید و یکتاپرستی به معنای واقعی شدیم، آن لحظه است که هدف ازخلقت خود را به روشنی دریافتهایم و پا در مسیر دعوت انبیاء و آباد کردن جامعه گذاشتهایم.
تجدید توحید را اگر از سفر حج به دست نیاوریم، آنگاه است که هدف از این فریضه را درک نکرده و فقط به انجام اعمال و مناسکی پرداختهایم که خستگی و ملالتش برایمان مانده است و به هیچ دستاوردی نائل نگشتهایم.
پس از این مسافرت باید به آن درجه از ایمان رسیده باشیم که خدایا تمام زندگیمان فقط در راه رضایت خودت باشد، از قدرت هیچ قدرتمندی ترس و واهمه نداریم، خود را برای تو خالص کردهایم و در راه خشنودی تو گام بر میداریم.
اللهم احسن عاقبتنا فی الامور کلها و اجرنا من خزی الدنیا و عذاب الآخره!
ربنا انک انت السمیع العلیم و تب علینا انک انت التواب الرّحیم!
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو.خشنود باشی و ما رستگار!