بندگی خدا (۶)
تأليف: استاد ناصر سبحانى رحمه الله
مترجم: جهانگير ولدبيگى
برخى از صفات پسنديده و ناپسند ذكر شده در سورهى اسراء
در سورهى «اسراء» به تعداد دیگرى از صفات محمود و پسندیدهاى كه اتصاف به آنها بر هر انسان مسلمانى واجب است، اشاره مىكند.
این مجموعه از صفات با یكتاپرستى و وحدانیت خدا آغاز مىشود. در این قسمت خداوند متعال به این مسئله اشاره مىكند كه بر هر انسانى واجب است در زندگىاش تنها او – جلّ جلاله – را عبادت و بندگى كند و تنها مطیع و فرمانبردار او باشد: ﴿وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُ﴾ [الإسراء: ۲۳]. «و پروردگارت فرمان داد که جز او را عبادت نکنید»
در ادامهى آنچه در آیهى قبل ذكر شد، به صفت پسندیدهى دیگرى اشاره مىكند كه داراى چنان اهمیتى است كه پس از بیان حق و حقوق خداوند بر بندگانش، بیان مىشود و مورد توجه قرار مىگیرد. این صفت چیزى جز احترام و احسان نسبت به پدر و مادر نیست:
﴿وَبِٱلۡوَٰلِدَيۡنِ إِحۡسَٰنًا﴾ [الإسراء: ۲۳]. «و (خداوند فرمان دادهاست) به پدر و مادر نیکی نمایید»؛ به ویژه زمانى كه به او نیازمندند:
﴿ إِمَّا يَبۡلُغَنَّ عِندَكَ ٱلۡكِبَرَ أَحَدُهُمَآ أَوۡ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَّهُمَآ أُفّٖ وَلَا تَنۡهَرۡهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوۡلٗا كَرِيمٗا ٢٣ وَٱخۡفِضۡ لَهُمَا جَنَاحَ ٱلذُّلِّ مِنَ ٱلرَّحۡمَةِ وَقُل رَّبِّ ٱرۡحَمۡهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرٗا ٢٤﴾ [الإسراء: ۲۳- ۲۴]. «و چون یکی از آنها یا هر دوی آنها نزدت به سن پیری رسیدند، پس اُف (کوچکترین سخن ناخوشایندی) به آنان مگو و بر سرشان داد مزن و به آنان سخن نیکی بگو. و از روی مهربانی بالِ فروتنی و تواضعت را برایشان فرود آور و بگو: «ای پروردگارم! همانگونه که در کودکی مرا پرورش دادند، آنان را مشمول رحمت خویش بگردان» اگر یكى از آن دو (پدر یا مادر) یا هر دوى آنها پیر شدند و نزد تو زندگى كردند و به مراقبت و محافظت و كمک و توجه تو نیاز داشتند، هر چند مراقبت و توجه به آنها سخت است و مشكلات خاصى دارد؛ اما همیشه مواظب باش كه هرگز نگویى «آه» و هرگز با آنان با لحن تند و كلمات ركیک، كه موجب آزرده شدن آنها شود، سخن نگویى. مواظب باش كه با احترام و اكرام خاصى با آنان سخن بگویى و در مقابل آنها با تواضع كامل برخورد كنى و نسبت به آنها همچون پرندهاى باشى كه بالهاى رحمت خود را باز كرده و آنها را سایبان فرزندانش قرار مىدهد. تو نیز بال تواضع را بر آنها فرود آور؛ یعنى در نهایت تواضع و فروتنى با آنها برخورد كن. علاوه بر این، از خداوند متعال برایشان طلب مغفرت كن و دعا كن كه خدا به آنها رحم كند و بگو: خدایا! به آنها رحم كن همانطور كه آنان زمانى كه من بچه بودم مرا پرورش دادند [و به من رحم كردند. خدایا!] به آنها جزا و پاداش نیكو عطا بفرما.
﴿رَّبُّكُمۡ أَعۡلَمُ بِمَا فِي نُفُوسِكُمۡۚ إِن تَكُونُواْ صَٰلِحِينَ فَإِنَّهُۥ كَانَ لِلۡأَوَّٰبِينَ غَفُورٗا ٢٥﴾ [الإسراء: ۲۵]. «پروردگارتان به آنچه در درونتان میگذرد، آگاهی کامل دارد. اگر نیکوکار باشید، بهراستی که او برای توبهکاران آمرزنده است» [این را بدانید كه] پروردگار شما از آنچه در دل و درون شما مىگذرد، از هر كس دیگرى نسبت به آن آگاهتر است. او به خوبى مىداند كه در دل شما چه مىگذرد و شما قصد و نیت انجام چه كارهایى مىكنید. او جزا و پاداش [یا سزا و عقاب] را بر اساس آنچه در دلتان مىگذرد و بر آن تصمیم گرفتهاید، مىدهد؛ اگر صالح باشید و اهل عمل صالح، مطمئن باشید كه جزا و پاداشتان از بین نخواهد رفت؛ زیرا آنان كه همیشه در مسیر بندگى خدا حركت مىكنند هرگاه دچار انحرافى شوند در اسرع وقت بر مىگردند و توبه مىكنند و او غفور است و هرگاه فردى دچار انحراف و نافرمانى شود، به شرطى كه برگردد از گناهش چشم پوشى مىكند و او را مىبخشد.
﴿وَءَاتِ ذَا ٱلۡقُرۡبَىٰ حَقَّهُۥ وَٱلۡمِسۡكِينَ وَٱبۡنَ ٱلسَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرۡ تَبۡذِيرًا ٢٦﴾ [الإسراء: ۲۶]. «و حق خویشاوند و بینوا و در راهمانده را بده و هرگز تبذیر (اسراف) مکن». پس از این كه دستور مىدهد با والدین به نیكى رفتار شود، بر انسان واجب مىكند كه با نیازمندان دیگر به نیكى برخورد شود و در رفع نیاز آنها گامهایى بردارد. یكى از این نیازمندان، نزدیكان انسان مىباشند؛ نزدیكانى كه به كمک و توجه او نیاز دارند. این توجه خواه توجه مادى باشد یا معنوى. نیازمندان دیگر، فقرا و مساكین هستند كه آنان نیز بر تو حقى دارند و باید به آنها نیز توجه كنى. و آنان كه از مسكن و خانوادهى خود دور شدهاند و در دیار غربت به سر مىبرند و نیازمند توجه و كمک هستند، بر تو حقى دارند و باید به آنها نیز كمک كنى.
این را بدان كه بخشش و توجه به دیگران، حد و حدودى دارد. همانطور كه انسان موظف است در این خصوص از بخل خوددارى كند، همچنین باید از ضایع كردن نعمت و مال خوددارى نماید و در این میان حد وسط و اعتدال را رعایت كند؛ زیرا خداوند متعال میانهروى و اعتدال را دوست دارد و آنان كه این حدود را رعایت نمىكنند برادران شیاطین هستند و بر همگان نمایان است كه شیطان نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس است. یعنى اگر مسیر اعتدال را رها كنى تو نیز همچون شیطان خواهى شد: ﴿إِنَّ ٱلۡمُبَذِّرِينَ كَانُوٓاْ إِخۡوَٰنَ ٱلشَّيَٰطِينِۖ وَكَانَ ٱلشَّيۡطَٰنُ لِرَبِّهِۦ كَفُورٗا ٢٧﴾ [الإسراء: ۲۷]. «بیگمان اسرافکنندگان، برادران شیاطین هستند و شیطان نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس است».
﴿وَإِمَّا تُعۡرِضَنَّ عَنۡهُمُ ٱبۡتِغَآءَ رَحۡمَةٖ مِّن رَّبِّكَ تَرۡجُوهَا فَقُل لَّهُمۡ قَوۡلٗا مَّيۡسُورٗا ٢٨﴾ [الإسراء: ۲۸]. «و اگر (به سبب تهیدستی و) به امید رحمت پروردگارت ناگزیر به رویگردانی از آنان شدی، پس به آنان سخن آسان (نرم و آمیخته با لطف) بگو» و اگر آنان كه بر تو حقى دارند (آنان كه ذكر كردیم) از تو درخواست كمک كردند و در آن هنگام چیزى نداشتى كه به آنان ببخشى و منتظر رحمت پروردگارت بودى تا چیزى به تو ببخشد و تو به آنان كمک كنى، در چنین مواقعى با آنان محترمانه و مهربانانه برخورد كن و سخن بگو و با چنین برخوردى آنها را قانع و امیدوار كن تا چیزى به دست مىآورى و حقشان را ادا مىكنى.
﴿وَلَا تَجۡعَلۡ يَدَكَ مَغۡلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبۡسُطۡهَا كُلَّ ٱلۡبَسۡطِ فَتَقۡعُدَ مَلُومٗا مَّحۡسُورًا ٢٩﴾ [الإسراء: ۲۹]. «و دستت را به گردن خویش مبند و آنچنان دست و دلباز مباش که نکوهیده و درمانده شوی».
خداوند متعال در این آیه انسان مسلمان را از بخل و از این كه به یكباره هر آنچه دارد ببخشد منع مىكند، و مىفرماید: همچون انسانى مباش كه دستش را به گونهاى با زنجیر و طناب به گردنش بسته است كه قدرت انجام هیچ كارى را ندارد. اینگونه مباش كه در راه خدا هرگز انفاق و بخشش نكنى و از نعمتهایى كه خدا به تو بخشیده است در راه او نبخشى. و همانند كسى هم مباش كه دستش را كاملاً باز كرده است. یعنى آنگونه مباش كه تمام ثروت و مالت را به یكباره ببخشى و از دست بدهى و بعد از آن بىچیز و درمانده شوى و چیزى برایت باقى نماند.
﴿إِنَّ رَبَّكَ يَبۡسُطُ ٱلرِّزۡقَ لِمَن يَشَآءُ وَيَقۡدِرُۚ إِنَّهُۥ كَانَ بِعِبَادِهِۦ خَبِيرَۢا بَصِيرٗا ٣٠﴾ [الإسراء:۳۰]. «همانا پروردگارت، روزیِ هر که را بخواهد، فراخ و یا تنگ میگرداند. بیگمان او به بندگانش آگاه بیناست» در بخشش و انفاق مالت در راه خدا بخیل مباش و چنین تصور مكن كه اگر چیزى از مالت را در راه خدا بخشیدى آن را از دست مىدهى و دیگر به دست نمىآورى. این را بدان كه پروردگارت رازق است و اگر بخواهد به كسى چیزى ببخشد، این كار را انجام مىدهد و اگر بخواهد چیزى را از كسى بگیرد و به او نبخشد، حتماً بر انجام آن تواناست. علاوه بر این، تمام ثروت و مالت را یكباره نبخش؛ با این تصور كه اگر این كار را نكنى مردم از بین مىروند؛ زیرا صاحب و مالک مردم خداست و خدا بر اوضاع و احوال آنها آگاه است و مىداند چه كسى به چه چیزى نیازمند است و خود به نیازمندان رسیدگى خواهد كرد. وظیفهى تو این است كه اعتدال و میانهرو باشى.
پس از توصیه و سفارش به اعتدال و میانهروى در بخشش مال، مىفرماید:
﴿وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَوۡلَٰدَكُمۡ خَشۡيَةَ إِمۡلَٰقٖۖ نَّحۡنُ نَرۡزُقُهُمۡ وَإِيَّاكُمۡۚ إِنَّ قَتۡلَهُمۡ كَانَ خِطۡٔٗا كَبِيرٗا ٣١﴾ «و فرزندانتان را از بیم تنگدستی نکشید. ما، به آنان و شما روزی میدهیم. بیگمان کشتن آنها گناه بزرگی است» [الإسراء: ۳۱].
مواظب باشید كه كودكانتان را از ترس این كه نتوانید در آینده هزینهى زندگى آنها را بپردازید، نكشید؛ زیرا ما روزى دهندهى آنها و شما هستیم. ما هرگز اجازه نمىدهیم آنها را بكشید؛ زیرا ما رزق و روزى آنها را آماده كردهایم و بهراستى كشتن آنها انحراف بزرگى است از مسیر بندگى و عبودیت خداوند متعال.
در عصر حاضر كشتن فرزندان به شیوه و روش گذشتگان ظاهراً انجام نمىگیرد ولى كارى مشابه آن صورت مىگیرد؛ مثلاً: مردم به خاطر این كه – به گمان خود – آیندهاى روشن داشته باشند و از امكانات بیشترى برخوردار باشند، نسبت به تربیت صحیح و اسلامى و پرورش درست آنها كوتاهى مىكنند و به جاى هدایت آنها در مسیر بندگى خدا، آنها را به حركت در مسیرهایى وادار مىكنند كه از آن طریق پول بیشترى به دست آورند و امرار معاش كنند و در همین مسیر آنها را دچار چنان بلا و مصیبتهایى مىكنند كه گویى آنها را مىكشند [و بسى بدتر از كشتن]. در واقع آنان را همچون حیوان بزرگ مىكنند و پرورش مىدهند و از اخلاق و صفات انسانى به دور مىگردانند كه این هم خود نوعى كشتن است [و چه بسا بدتر از كشتن]. اگر انسان بخواهد خدا از او راضى باشد، بر اوست كه فرزندانش را به گونهاى تربیت كند كه در مسیر بندگى خدا قرار گیرند و مطمئن باشد كه در این مسیر (عبادت و بندگى خدا) هرگز از گرسنگى نمىمیرند و هر كس به رزق و روزیى كه برایش مشخص شده خواهد رسید. البته آنچه گفته شد به معنى عدم فعالیت و كار و كوشش در جهت امرار معاش نیست. هرگز چنین نیست. آنچه گفته شد به این معنى است كه انسان در عین حال كه مشغول اداى مسئولیت و عبادت و بندگى خداست در همان حال نیز باید مشغول امرار معاش باشد.
﴿وَلَا تَقۡرَبُواْ ٱلزِّنَىٰٓۖ إِنَّهُۥ كَانَ فَٰحِشَةٗ وَسَآءَ سَبِيلٗا ٣٢﴾ [الإسراء: ۳۲]. «و به زنا نزدیک نشوید؛ زیرا زنا عمل بسیار زشتى است و قرار گرفتن در آن مسیر، بسیار كثیف و بد است».
﴿وَلَا تَقۡتُلُواْ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِي حَرَّمَ ٱللَّهُ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ﴾ [الإسراء: ۳۳]. «و كسى را كه خدا كشتنش را حرام كرده است، نكشید مگر به حق». كسى اجازهى كشتن كسى را دارد كه به ناحق یكى از نزدیكان او را كشته باشد و او صاحب دم باشد. یا آن فرد در زمین فساد را ترویج داده باشد. البته در آیات دیگرى از قرآن بیان كرده است كه منظور از فساد چیست. تنها در این دو صورت جایز است كسى به قتل محكوم شود و مجوز كشتن وى صادر شود؛ در غیر این دو صورت جایز نیست فردى كشته شود حتى اگر كافر هم باشد.
﴿وَمَن قُتِلَ مَظۡلُومٗا فَقَدۡ جَعَلۡنَا لِوَلِيِّهِۦ سُلۡطَٰنٗا فَلَا يُسۡرِف فِّي ٱلۡقَتۡلِۖ إِنَّهُۥ كَانَ مَنصُورٗا﴾ [الإسراء: ۳۳]. «و برای ولی کسی که مظلومانه کشته شود، تسلطی بر قاتل (جهت خونخواهی و یا خونبها) قرار دادهایم؛ بنابراین نباید در خونخواهی زیادهروی کند. بیگمان ولی دم، مورد حمایت قرار گرفته است» [برنامهى ما در مسئلهى قصاص این گونه است كه] وقتى یكى از نزدیكان فردى، مظلومانه و به ناحق كشته مىشود، براى انتقام گرفتن، صاحب دم باید از حد و حدود ما تجاوز نكند. ما به او حق دادهایم كه قاتل را بكشد اما او نباید در كشتن اسراف كند و فرد دیگرى را غیر از قاتل بكشد. صاحب خون این را بداند كه اگر در گرفتن حقش زیادهروى نكند و مطیع فرمان خدا باشد، خدا هم او را كمک مىكند تا او هم به حقّ خود برسد.
﴿وَلَا تَقۡرَبُواْ مَالَ ٱلۡيَتِيمِ إِلَّا بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُ حَتَّىٰ يَبۡلُغَ أَشُدَّهُۥ﴾ [الإسراء: ۳۴]. «و به مال یتیم جز به بهترین روش نزدیک نشوید تا آنکه به سن بلوغ و تشخیص برسد» به روشى كه بهتر از آن وجود نداشته باشد. روشى كه در آن بیشترین مصلحت را براى یتیم در بر داشته باشد تا زمانى كه یتیم به حدى مىرسد و كاملاً بزرگ مىشود. به حدى مىرسد كه خود مىتواند از حق و حقوق خود دفاع كند و از حالت یتیم و ناتوان بودن در مىآید.
﴿وَأَوۡفُواْ بِٱلۡعَهۡدِۖ إِنَّ ٱلۡعَهۡدَ كَانَ مَسُۡٔولٗا﴾ [الإسراء: ۳۴]. «و به پیمانها وفا نمایید که دربارهی عهد و پیمان سؤال خواهد شد» اگر پیمان و عهدى با شما بسته مىشود آن را به انجام برسانید؛ زیرا پیمانى كه با انسان بسته مىشود حتماً در مورد آن از او سؤال مىشود و مورد بازجویى قرار مىگیرد. از او پرسیده مىشود كه آیا آن را به انجام رسانده یا خیر. اگر آن را انجام نداده باشد حتماً دچار مجازات مىشود؛ مگر این كه توبه كرده باشد.
﴿وَأَوۡفُواْ ٱلۡكَيۡلَ إِذَا كِلۡتُمۡ وَزِنُواْ بِٱلۡقِسۡطَاسِ ٱلۡمُسۡتَقِيمِۚ ذَٰلِكَ خَيۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِيلٗا ٣٥﴾ [الإسراء: ۳۵]. «و هنگام پیمانه کردن، پیمانه را کامل بدهید و با ترازوی درست وزن کنید. این بهتر است و سرانجام بهتری دارد» و هنگامى كه پیمانه مىكنید و چیزى را با پیمانه و … اندازه مىگیرید آن را كاملاً رعایت كنید، و اگر چیزى را براى خودتان دریافت مىكنید بیش از اندازه نگیرید، و اگر حق فردى نزد شماست و آن را پس مىدهید كمتر از حقش نباشد، و هنگامى كه چیزى را وزن مىكنید سعى كنید آن را با ترازوى دقیقى وزن كنید تا نه بیشتر از حق خودتان دریافت كنید و نه حق مردم نزدتان بماند؛ زیرا در پیش گرفتن چنین راه و روشى و انجام چنین امرى بهتر است و سرانجامش براى تو نیكوتر است.
﴿وَلَا تَقۡفُ مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌۚ إِنَّ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡبَصَرَ وَٱلۡفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَٰٓئِكَ كَانَ عَنۡهُ مَسُۡٔولٗا ٣٦﴾ [الإسراء: ۳۶]. «و از چیزی پیروی مکن که دانشی به آن نداری. بیگمان گوش و چشم و دل، همه، بازخواست خواهند شد» دنبال چیزى كه از آن اطلاع و آگاهى ندارى نرو؛ زیرا خداوند متعال نیروى سمع و بصر و فؤاد (گوش و چشم و دل) را به تو داده است تا آنها را براى كسب علم و آگاهى از اوضاع و احوال و مسایل بكار گیرى. پس از آن كه نسبت به چیزى آگاهى پیدا كردى، آن را انجام بده؛ زیرا در مورد چگونگى استفاده از هر كدام از آن نیروها در روز قیامت مورد سؤال قرار خواهى گرفت. اگر مطابق فرمان و دستور خدا از آنها استفاده كنى و آنها را در راه كسب علم به كار بگیرى سپس مطابق آن علم، عمل كنى به جزا و پاداش دست خواهى یافت؛ در غیر این صورت محكوم هستى و خداوند متعال تو را سزا و عقاب خواهد داد. هدف این است كه با استفاده از آن نیروهاى خدادادى، مسیر صحیح زندگى را بیابى و در آن گام بر دارى و به سوى سعادت و خوشبختى حركت كنى.
بنابراین بر هر انسانى واجب است نیروهاى سمع و بصر و فؤاد خود را به كار بگیرد تا به آنچه خداوند فرموده است آگاه و بر اساس آن عمل كند.
﴿وَلَا تَمۡشِ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَرَحًاۖ إِنَّكَ لَن تَخۡرِقَ ٱلۡأَرۡضَ وَلَن تَبۡلُغَ ٱلۡجِبَالَ طُولٗا ٣﴾ [الإسراء: ۳۷]. «و در زمین خرامان و با تکبر راه مرو. بهراستی تو نمیتوانی زمین را بشکافی و نمیتوانی در بلندی به کوه برسی» به خودت نگاه كن و ببین كه چه هستى؟ سعى كن خودت را خوب بشناسى تا هرگز دچار تكبر نشوى و خود را بیشتر از آنچه هستى احساس نكنى.
﴿كُلُّ ذَٰلِكَ كَانَ سَيِّئُهُۥ عِندَ رَبِّكَ مَكۡرُوهٗا ٣٨﴾ [الإسراء: ۳۸]. «همهی این کارهای زشت، نزد پروردگارت ناپسند است» تمام صفات ناپسند و مذمومى كه گفته شد نزد پروردگارت ناپسند و مذموم هستند و خداوند هرگز آنها را نمىپسندد. كسى هم كه بندهى خداست و با او پیمان بندگى بسته است باید از آنها دورى كند و خود را مزین به صفات محمود و پسندیده كند.
﴿ذَٰلِكَ مِمَّآ أَوۡحَىٰٓ إِلَيۡكَ رَبُّكَ مِنَ ٱلۡحِكۡمَةِۗ وَلَا تَجۡعَلۡ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ فَتُلۡقَىٰ فِي جَهَنَّمَ مَلُومٗا مَّدۡحُورًا ٣٩﴾ [الإسراء: ۳۹]. «این احکام از حکمتهایی است که پروردگارت بهسوی تو وحی نموده است. و هیچ معبودی شریک الله قرار مده که نکوهیده و به دور از رحمت الهی در دوزخ خواهی افتاد» آنچه بیان شد، حكمت و دانایىاى است كه صاحب و مالک تو به تو وحى كرده است؛ برنامهى زندگى و روشى است كه اگر آن را رعایت كنى مىتوانى بندهى خدا باشى و به گونهى صحیح بندگى خدا را انجام دهى و در زندگى هرگز نه دچار انحراف خواهى شد و نه دچار افراط و تفریط.
براى آخرین بار نیز تذكر مىدهیم و مىگوییم: هرگز كسى را با خدا به عنوان فرمانروا و فریادرس خود قرار مده و در زندگى به قدرت كسى دیگر غیر از خدا توكل مكن و تنها از او طلب كمک كن. تو كه خدا دارى؛ تو كه فرمانروا و فریادرست الله است، پس كس دیگرى را به عنوان فرمانروا و فریادرس قرار مده كه اگر چنین كنى در جهنم انداخته مىشوى و مستحق سرزنش و دورى از رحمت خدا خواهى شد. مانند آنانى مباش كه خدا را همچون حاكمان دنیایى تصور مىكنند و چنین معتقدند كه چون براى نزدیک شدن و تقرّب به حاكمان دنیایى نیاز به واسطه است، پس براى نزدیک شدن و تقرب به خدا نیز نیاز به واسطههایى است. این را بدان كه خداوند متعال نماز را بر مسلمانان واجب كرده است تا در آن بدون واسطه هر چه مىخواهند و نیاز دارند از او درخواست كنند.
برخى از صفات محمود و مذموم ذكر شده در سورهى لقمان
در سورهى «لقمان» نیز در سفارشاتى كه لقمان؛ یعنى همان بندهى صالح خدا به فرزندش مىكند، به برخى از صفات پسندیده و ناپسند اشاره مىشود.
لقمان حكیم نصایحش را با عدم شریک قرار دادن نسبت به خدا آغاز مىكند. او فرزندش را از این كه كسى را جز خدا فرمانروا یا فریادرس خود قرار دهد برحذر مىدارد؛ زیرا شرک گناه بسیار بزرگ و عظیمى است. [لقمان: ۱۳].
پس از این نصیحت، خداوند متعال به حق و حقوق والدین اشاره مىكند و این كه والدین همچون خداوند متعال بر ما حقى دارند و هر انسانى موظف است در اداى آن حق و حقوق كوتاهى نكند. به ویژه مادر كه به مدت ۳۰ ماه رنج و مشقت و زحمت زیادى را در حمل و شیر دادن فرزند و بزرگ كردن او متحمل مىشود. خداوند متعال در بیان حقوق والدین مىفرماید: اگر پدر و مادرت تو را به شرک نسبت به خدا دستور دادند، در آن صورت نیز با روشى پسندیده و نیكو با آنها برخورد كن؛ اما در این مورد از آنان فرمانبردارى مكن. یعنى زمانى كه امر به معصیت و نافرمانى خدا مىكنند، فرمانشان را اطاعت مكن؛ اما در همان حال با اخلاقى شایسته و نیكو و با شیوهاى پسندیده با آنان رفتار كن و دعوت آنها به شرک هرگز بهانهاى براى بدرفتارى تو با آنها نباشد. [لقمان: ۱۴-۱۵].
سیاق آیات پس از بیان حقوق والدین، به سفارشات لقمان حکیم بر مىگردد. لقمان فرزندش را به روز قیامت و محاسبهی آن روز تذكّر مىدهد تا نسبت به آن روز احساس مسئولیت كند. [لقمان: ۱۶].
لقمان پس از یادآورى روز قیامت، فرزندش را به انجام بزرگترین عمل نیک یعنى «نماز» سفارش مىكند و مىفرماید:
﴿يَٰبُنَيَّ أَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ﴾ [لقمان: ۱۷]. «فرزندم! نماز را ادا كن» نمازى كه از هر لحاظ كامل و بىعیب و نقص باشد؛ هم از نظر ظاهر و هم از لحاظ باطن. نمازى كه در آن خشوع و خضوع وجود داشته باشد. نمازى كه فرد بر اركان و الفاظ آن كاملاً آگاه باشد. نمازى كه شرایط و واجبات آن كاملاً رعایت شوند. نمازى كه در آن دعا و درخواست از خداوند متعال به صورت كامل انجام گیرد.
لقمان پس از آن كه جنبهى فكرى و عقیدتى فرزندش تصحیح شد، و پس از آن كه فرزندش مقیم نماز شد، به او دستور مىدهد كه امر به معروف و نهى از منكر كند:
﴿وَأۡمُرۡ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَٱنۡهَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَآ أَصَابَكَۖ إِنَّ ذَٰلِكَ مِنۡ عَزۡمِ ٱلۡأُمُورِ﴾ [لقمان: ۱۷]. «و امر به معروف و نهی از منکر کن و در برابر سختیهایی که به تو میرسد، شکیبا باش؛ بیشک این، از کارهای سترگ (و مورد تأکید از سوی الله) است» اگر دیدى كسى عمل پسندیدهاى را ترک كرده و آن را انجام نمىدهد، او را به انجام آن دستور بده. و اگر مشاهده كردى كه كسى كار ناپسندى را انجام مىدهد، او را از انجام آن نهى كن و بر حذر بدار. این را نیز بدان كه در میدان دعوت دچار مشكلات و اذیت و آزار مىشوى پس:
﴿وَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَآ أَصَابَكَ﴾ [لقمان: ۱۷]. «و در برابر سختیهایی که به تو میرسد، شکیبا باش» و در میدان امر به معروف و نهى از منكر و بیان مسیر هدایت نسبت به مشكلاتى كه دچارش مىشوى، صبر كن و احساس شكست و عجز مكن و ثابتقدم باش.
﴿إِنَّ ذَٰلِكَ مِنۡ عَزۡمِ ٱلۡأُمُورِ﴾ [لقمان: ۱۷]. بهراستى صبر بر مشكلات در مسیر دعوت و قبل از آن، اداى نماز آنگونه كه گفته شد، ارادهاى قوى مىطلبد و امورى بسیار مهم هستند.
﴿وَلَا تُصَعِّرۡ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمۡشِ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَرَحًا﴾ [لقمان: ۱۸]. «و متکبرانه از مردم روی برنگردان و در زمین خرامان و باغرور راه مرو» با تكبر و با بىاعتنایى، از مردم روى مگردان و هرگز آنها را كوچک و حقیر مشمار و خود را بزرگتر از آنها تصور مكن؛ به گونهاى كه هرگز حاضر نباشى در هنگام برخورد و صحبت با آنان، به آنان توجه كنى. نیز هنگام راه رفتن در زمین مواظب باش با تكبر و خودبزرگبینى راه نروى. این را بدان كه: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخۡتَالٖ فَخُورٖ﴾ [لقمان:۱۸]. «بهراستی الله، هیچ متکبر فخرفروشی را دوست ندارد.»
﴿وَٱقۡصِدۡ فِي مَشۡيِكَ﴾ [لقمان: ۱۹]. و در راه رفتن اعتدال و میانهروى را رعایت كن؛ نه با عجله و دواندوان راه برو و نه بسیار آرام؛ بلكه در این میان حد وسط را بگیر؛ زیرا خداوند این را دوست دارد.
﴿وَٱغۡضُضۡ مِن صَوۡتِكَ﴾ [لقمان: ۱۹]. اگر نیازى نیست كه صدایت را بلند كنى، آن را هرگز بلند مكن و با صداى بلند حرف نزن؛ زیرا: ﴿إِنَّ أَنكَرَ ٱلۡأَصۡوَٰتِ لَصَوۡتُ ٱلۡحَمِيرِ﴾ [لقمان: ۱۹]. زشتترینِ صداها، صداى الاغ است كه بسیار بلند است و به همین خاطر بسیار ناپسند است. پس صدایت را [بى مورد و در غیر موارد ضرورى [بلند مكن تا صدایت ناپسند نباشد.
صفات و اخلاق بندگان خداى رحمان در سورهى فرقان
در سوره فرقان نیز به صفاتى اشاره مىكند كه صفات بندگان واقعى خداوند مهربان هستند. این صفات عبارتند از:
﴿وَعِبَادُ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلَّذِينَ يَمۡشُونَ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ هَوۡنٗا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ ٱلۡجَٰهِلُونَ قَالُواْ سَلَٰمٗا٦٣﴾ [الفرقان: ۶۳]. «و بندگان پروردگار رحمان، كسانى هستند كه روى زمین با آرامش و فروتنى راه مىروند، و هنگامى كه افراد نادان، آنان را مورد خطاب قرار مىدهند، سلام ـ سخن مسالمتآمیزی ـ مىگویند» و بندگان راستین خداى رحمان كسانى هستند كه هنگام راه رفتن با تواضع راه مىروند. خود را بزرگ نشان نمىدهند. البته این به معناى ذلّت و خوارى در مقابل ظالمان و غیر مسلمانان نیست. مسلمان عزّت دارد و سربلند است و هرگز خود را در برابر دیگران خوار و ذلیل نمىكند و در برابر كسى و قدرتى جز خدا سر تعظیم فرود نمىآورد. مسلمان هنگام راه رفتن و در برخورد با دیگران هرگز آنان را مسخره و تحقیر نمىكند و خود را از آنان بزرگتر نمىداند. وقتى جاهلان با آنان جاهلانه برخورد مىكنند و مىخواهند آنان را وادار به جنگ و دعوا كنند، به آنان سلام مىكنند. یعنى در جواب بدىهاى آنها دعاى سلامتى و خیر [و هدایت [برایشان مىكنند و از درگیر شدن با آنها خوددارى مىكنند.
﴿وَٱلَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمۡ سُجَّدٗا وَقِيَٰمٗا ٦٤﴾ [الفرقان: ۶۴]. «و آنان كه شب را براى پروردگارشان با سجده و قیام مىگذرانند» و بندگان خداى رحمان كسانى هستند كه شب در برابر پروردگارشان سجود مىكنند و سر بندگى فرود مىآورند و مشغول قیام هستند و با او راز و نیاز مناجات مىكنند. آنها شبها نماز مىخوانند و در نمازهایشان در حضور خداى خود بر مىخیزند و سر بندگى را بر روى خاک مىگذارند.
خواندن نمازهاى مغرب و عشاء، قیام شبانه است و اضافه بر آن خواندن نماز «وتر» است كه حداكثر آن ۱۱ ركعت و حداقلش یک ركعت مىباشد و بهتر است بهجاى یک ركعت سه ركعت خوانده شود.
﴿وَٱلَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱصۡرِفۡ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَۖ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا ٦٥ إِنَّهَا سَآءَتۡ مُسۡتَقَرّٗا وَمُقَامٗا ٦٦﴾ [الفرقان: ۶۵- ۶۶]. «و آنان كه مىگویند: ای پروردگارمان! عذاب دوزخ را از ما (دور) بگردان؛ بهراستی عذابش پایدار (و دشوار) است. بیگمان دوزخ، چه جای بدی و چه بد منزلگاهى است!» بندگان واقعىِ خداى رحمان كسانى هستند كه على رغم انجام وظیفهى بندگى و ارتباط صحیح با مردم و این كه شبها با خداى خود به راز و نیاز و مناجات مىپردازند، نسبت به اعمال خود مطمئن نیستند كه آنها را از عذاب خدا نجات مىدهد یا خیر. آنها به خوبى مىدانند كه این اعمال صالح سبب هستند و براى مؤثر واقع شدن آنها ارادهى خدا لازم و ضرورى است؛ پس پروردگارشان را مخاطب قرار مىدهند و از او مىخواهند كه آنها را از عذاب جهنم نجات دهد. آنها در مناجات با خداى خود مىگویند: خدایا! عذاب جهنم را از ما دور كن. آنان به گونهاى درخواستشان را مطرح مىكنند كه گویى عذاب جهنم در نزدیكى آنان قرار گرفته و نزدیک است در آن بیفتند و تنها قدرتى كه توانایى نجات آنها را دارد قدرت خداوند است پس، به او پناه مىبرند و عرض مىكنند: خدایا! عذاب جهنم به گونهاى است كه اگر فردى گرفتارش شود رهایى از آن ممكن نیست. جهنم بدترین قرارگاه و جایگاه است. جایى نیست كه انسان بتواند براى یک لحظه هم آن را تحمّل كند. جایى است كه بهراستى انسان در آن آرام و قرار ندارد و عذابش غیر قابل تحمّل است.
مطلب دیگر این كه انسان باید در مصرف مال و خرج كردن آن، حد وسط را رعایت كند و اعتدال داشته باشد و این یكى دیگر از ویژگىها و صفات بندگان خداى رحمان است كه قبلاً به آن اشاره كردیم. [فرقان: ۶۷].
بعد از ذكر این صفات به ذكر صفاتى دیگر مىپردازد كه قبلاً به آنها اشاره كردهایم از جمله: شریک قرار دادن براى خدا، كشتن فردى به ناحق و نزدیک شدن به عمل بسیار زشت زنا و در پایان این صفات مىفرماید: اگر كسى مرتكب چنین اعمال زشت و ناپسندى شود، یقیناً براى همیشه در آتش جهنم مىافتد؛ مگر این كه قبل از مرگ توبه كند و به سوى خدا برگردد و مؤمنانه مشغول اعمال صالح باشد.
بعد از آن، به صفات دیگر اشاره مىكند و مىفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ لَا يَشۡهَدُونَ ٱلزُّورَ وَإِذَا مَرُّواْ بِٱللَّغۡوِ مَرُّواْ كِرَامٗا ٧٢﴾ [الفرقان: ۷۲]. «و كسانى كه گواهى دروغ نمىدهند و آنگاه كه بر گفتار و كردار لغو و بیهوده مىگذرند، با بزرگوارى و متانت مىگذرند» و [بندگان خداى رحمان] كسانى [هستند] كه هرگز شهادت دروغ نمىدهند؛ این شهادت خواه بر امر كوچک باشد یا بر امر بزرگ. آنان هرگز شهادت نمىدهند كه كسى غیر از خدا فرمانروا و فریادرس است. و هنگامى كه از كنار چیزهاى بیهودهاى مىگذرند محترمانه و بزرگوارانه از آنها فاصله مىگیرند.
﴿وَٱلَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُواْ بَِٔايَٰتِ رَبِّهِمۡ لَمۡ يَخِرُّواْ عَلَيۡهَا صُمّٗا وَعُمۡيَانٗا ٧٣﴾ [الفرقان: ۷۳]. «و آنان كه چون با آیات پروردگارشان پند داده مىشوند، در برابرش كر و كور نمىمانند» و آنان كه وقتى با آیات و نشانهها و دلایل وجود [و قدرت] پروردگارشان یاد آور مىشوند؛ نشانهها و آیات موجود در آسمانها و زمین و میان آنها و در وجود موجوداتى همچون خود، همسان كَرّان و نابینایان با آنها برخورد نمىكنند؛ بلكه در آن آیات تدبّر و تفكّر مىكنند تا عظمت خدا را بیشتر و بیشتر بشناسند و در برابر او – جلّ جلاله – بیشتر احساس مسئولیت كنند و وظیفهى بندگى خود را بهتر بشناسند.
﴿وَٱلَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبۡ لَنَا مِنۡ أَزۡوَٰجِنَا وَذُرِّيَّٰتِنَا قُرَّةَ أَعۡيُنٖ﴾ [الفرقان: ۷۴]. «و آنان كه مىگویند: ای پروردگارمان! همسران و فرزندانمان را روشنی چشمانمان بگردان»بندگان واقعى خداى رحمان كسانى هستند كه پس از اصلاح خود و متخلّق شدن به صفات پسندیده و دورى گرفتن از صفات ناپسندى كه ذكر شد، در پى تربیت و اصلاح همسر و فرزندانشان بر مىآیند و در این زمینه هر چه در توان دارند بهكار مىگیرند و هدایت را از خدا مىطلبند؛ زیرا هدایت تنها در دست و به ارادهى اوست. وظیفهى انسان مؤمن راهنمایى است. او پس از راهنمایى خانوادهى خود از پروردگارش درخواست مىكند كه آنها را هدایت دهد و در مناجات با او مىگوید: خدایا! اى پروردگار ما! همسران و فرزندانى به ما ببخش كه باعث روشنى چشمانمان گردند. به همسر و فرزندانمان توفیق عطا كن تا اصلاح و هدایت شوند و مسیر بندگى تو را در پیش گیرند تا با چنین هدایتى دل و درون ما شاد شود.
بندگان خداى رحمان پس از تلاش در مسیر اصلاح و هدایت خانوادهى خود به فكر راهنمایى آنانى مىافتند كه آمادگى هدایت را دارند و از خدا مىترسند و به فكر خود و آیندهى خود هستند. بندگان خداى رحمان در این زمینه نیز دست به دعا شده و در مناجات با خداى خود مىگویند:
﴿وَٱجۡعَلۡنَا لِلۡمُتَّقِينَ إِمَامًا﴾ [الفرقان: ۷۴]. «[خدایا!] ما را پیشوا و امام كسانى قرار بده كه تقوا و ترس از خدا دارند» تا راهنماى آنها باشیم و مسیر هدایت را برایشان روشن كنیم و در این مسیر الگویى براى آنان باشیم.
﴿أُوْلَٰٓئِكَ يُجۡزَوۡنَ ٱلۡغُرۡفَةَ بِمَا صَبَرُواْ وَيُلَقَّوۡنَ فِيهَا تَحِيَّةٗ وَسَلَٰمًا ٧٥ خَٰلِدِينَ فِيهَاۚ حَسُنَتۡ مُسۡتَقَرّٗا وَمُقَامٗا ٧٦﴾ [الفرقان: ۷۵- ۷۶]. «چنین کسانی به پاس شکیبایی و صبرشان منازل و جایگاه رفیعی (در بهشت) پاداش مىگیرند و در آن با درود و سلامى (از سوى پروردگار و فرشتگان) روبرو مىشوند. جاودانه در آن مىمانند. چه قرارگاه نیکی و چه منزلگاه خوبى است!» به آنان كه اینگونه باشند در بهشت جزا و پاداش داده مىشود. به آنان عالىترین منزلگاههاى بهشت داده مىشود. این جزا و پاداش به خاطر صبر و تحمل ناراحتى و مشكلاتى است كه در دنیا داشتهاند. این جزا و پاداش به خاطر صفات محمودى است كه خود را متخلّق به آنها كردهاند. این پاداش به خاطر پرهیز و دورى از صفات مذمومى است كه ذكر شدند.
بندگان خداى رحمان وقتى به بهشت داخل مىشوند با احترام و تعظیم با آنان برخورد مىشود و برایشان دعاى خیر مىشود و به آنان مژدهى سلامتى داده مىشود تا همیشه در آن بمانند و بهراستى آنجا محل ماندن و جاى بسیار خوبى است.
برخى از صفات محمود و مذموم ذكر شده در سورهى حجرات
در سورهى «حجرات» نیز، همچون سورههاى دیگر، به چند صفت دیگر اشاره مىكند كه عبارتند از:
ابتدا خطاب به آنان كه ایمان آوردهاند مىفرماید: مواظب و مراقب خود باشید تا از خدا و پیامبر خدا r پیشى نگیرید. یعنى تا زمانى كه دستور و فرمان خدا در مورد امرى را نمىدانید، نسبت به انجام آن اقدام نكنید؛ زیرا كسى كه مىخواهد بندهى واقعى خدا باشد و بندگى او را به جا آورد، همیشه و قبل از اقدام به انجام هر كارى، منتظر فرمان و دستور خدا و پیامبرخدا r است. همیشه منتظر این است كه آنها مسیر را برایش روشن كنند و او در آن جهت گام بردارد. [حجرات: ۱].
پس از سفارش به اطاعت كامل از خدا و پیامبر خدا r، مسلمانان را دستور مىدهد تا احترام پیامبر خدا r را همیشه حفظ كنند. پیامبرى كه راه هدایت و دین خدا را برایشان آورده است. كسى كه مسیر بندگى را براى آنها روشن كرده است. آنها باید با احترام و تكریم با او برخورد كنند و هرگز صدایشان را از صداى ایشان r بلندتر نكنند كه این كار سبب ضایع شدن اعمال صالحشان مىشود.
خداوند كسانى را توصیف و تمجید مىكند كه وقتى در حضور پیامبر خدا r صحبت مىكنند صدایشان را پایین مىآورند. در مورد آنها مىفرماید: چنین افرادى اهل تقوى هستند و خوف و خشیت خدا در دل دارند و به آنان وعده مىدهد كه از گناهانشان مىگذرد و اجر و پاداش بزرگى را به آنان عطا مىكند. در ضمن، آنانى را هم كه این ادب و احترام را رعایت نمىكنند، سرزنش مىكند. آنان كه وقتى پیامبر خدا r در یكى از اتاقهایش حضور دارد ایشان را صدا مىزنند و با این كار ایشان را اذیت مىكنند و نمىگذارند كه طبق برنامهاى كه براى كار و فعالیتش تنظیم كرده است عمل كند؛ چرا كه پیامبر خدا r هرگز بدون كار و برنامه در آن اتاقها نمىماند و هر زمان كارش تمام شود خود بیرون مىآید؛ پس نیازى به صدا زدن او نیست. بعد مىفرماید: اگر این گروه صبر مىكردند تا پیامبر r بیرون مىآمد، بهتر بود. این امر فقط مخصوص پیامبرخدا r نیست؛ بلكه باید نسبت به هر رهبر و راهنماى واقعى مردم در مسیر بندگى خدا رعایت شود و از سوى مسلمانان اینگونه مورد احترام قرار گیرد. [حجرات: ۲-۵].
خداوند متعال در ادامه، مسلمانان را متوجه امر بسیار مهمى مىكند و آنها را خطاب قرار مىدهد و مىفرماید: رابطهى شما با غیر مسلمانان باید اینگونه باشد كه هرگاه به شما خبر مهمى دادند دربارهى آن تحقیق كنید و بعد از تحقیق به محتواى آن عمل نمایید؛ زیرا ممكن است دروغ گفته باشند و شما بر اساس آن دست به كار ناروایى بزنید كه بعداً پشیمان شوید. [حجرات: ۶].
پس از آنچه گفته شد، نصایح دیگرى بیان مىشوند و در آن به چگونگى روابط مؤمنین و برخورد آنها با یكدیگر مىپردازد و مىفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا يَسۡخَرۡ قَوۡمٞ مِّن قَوۡمٍ عَسَىٰٓ أَن يَكُونُواْ خَيۡرٗا مِّنۡهُمۡ وَلَا نِسَآءٞ مِّن نِّسَآءٍ عَسَىٰٓ أَن يَكُنَّ خَيۡرٗا مِّنۡهُنَّ﴾ [الحجرات: ۱۱]. «ای مؤمنان! هیچ گروهی نیاید گروه دیگری را مسخره کند؛ چه بسا (آنها که مسخره میشوند) از اینها (که مسخره میکنند،) بهتر باشند. و نیز زنان نباید سایر زنان را مسخره نمایند. چهبسا زنانی که مسخره میشوند از زنانی که مسخره میکنند، بهتر باشند» خطاب به آنان كه ایمان آوردهاند مىفرماید: هیچ طایفهاى از شما طایفهى دیگر را مسخره نكند. هیچ گروهى از شما خود را از دیگرى بیشتر و بزرگتر نداند و طرف مقابل را به بازى نگیرد و مسخره نكند؛ زیرا ممكن است طرف مقابل نزد خدا بهتر از آنان باشند. و هیچ زنى زن دیگرى را مسخره نكند؛ چه بسا زنى كه مسخره مىشود نزد خدا از مسخره كننده بهتر باشد.
﴿وَلَا تَلۡمِزُوٓاْ أَنفُسَكُمۡ﴾ [الحجرات: ۱۱]. «و به عیبجویی از یکدیگر نپردازید» و با سخنان خود، دل یكدیگر را نیازارید. به یكدیگر سخنان زشت نگویید.
﴿وَلَا تَنَابَزُواْ بِٱلۡأَلۡقَٰبِ﴾ [الحجرات: ۱۱]. «و همدیگر را با لقبهای زشت صدا نزنید» به گونهاى كه در میان جمع با آن القاب خوانده شوید و آبرو و شخصیتتان لكّهدار شود.
﴿بِئۡسَ ٱلِٱسۡمُ ٱلۡفُسُوقُ بَعۡدَ ٱلۡإِيمَٰنِ﴾ [الحجرات: ۱۱]. «پس از ایمان آوردن، فسق و بدکاری، نام و رسم بدی است» فاسق یعنى كسى كه از حدود بندگى خدا خارج شده باشد. بسیار ناراحت كننده است كه انسان ابتدا فردى مؤمن شناخته شود؛ اما بعداً مردم او را فاسق بخوانند.
﴿وَمَن لَّمۡ يَتُبۡ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ﴾ [الحجرات: ۱۱]. «و كسانى كه توبه نكنند (و از این مسائل دست نكشند)، ستمكارند». و اگر دچار عذاب و شكنجه شوند خودشان به خود ظلم و ستم كردهاند و خداوند به آنان ظلم نكرده است.
صفات ناپسندِ مسخره كردن، آزردن دل مردم با سخنان زشت و دادن القاب ناپسند، هر سه جزو گناهان بسیار زشت مىباشند و اگر انسان در انجام آنها استمرار داشته باشد و از آنها دست بر ندارد، یقیناً از حدود بندگى خدا خارج شده و حتماً به عذاب خدا دچار خواهد شد و پس از روشن كردن حقیقت و بیان واقعیت از سوى خدا، كسى كه مرتكب آن گناهان شود، جز این نیست كه به خود ظلم كرده است.
خداوند متعال پس از سفارشها و دستوراتى كه ذكر شد، مسلمانان را امر مىكند كه همدیگر را غیبت نكنید و موظف هستند كه نسبت به هم مسایلى را رعایت كنند:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱجۡتَنِبُواْ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلظَّنِّ إِنَّ بَعۡضَ ٱلظَّنِّ إِثۡمٞۖ وَ لَا تَجَسَّسُواْ وَلَا يَغۡتَب بَّعۡضُكُم بَعۡضًاۚ أَيُحِبُّ أَحَدُكُمۡ أَن يَأۡكُلَ لَحۡمَ أَخِيهِ مَيۡتٗا فَكَرِهۡتُمُوهُۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ إِنَّ ٱللَّهَ تَوَّابٞ رَّحِيمٞ ١٢﴾ [الحجرات: ۱۲]. «ای مؤمنان! از بسیاری از گمانهای بد بپرهیزید که بیشک برخی از گمانها، گناه است. و به کنجکاوی و تجسس (در کارهای دیگران) نپردازید و از یکدیگر غیبت نکنید. آیا هیچیک از شما دوست دارد که گوشت برادر مردهاش را بخورد؟ بیگمان از این کار نفرت دارید. و تقوای الله پیشه کنید. به یقین الله، توبهپذیر مهرورز است»اى كسانى كه ایمان آوردهاید! از بسیارى از گمانها دورى كنید. بدون اینكه كم و كیف مسئلهاى را بدانید از این كه بگویید: فكر مىكنم … بر حذر باشید؛ زیرا برخى از گمانها گناه است؛ چون انسان را از مسیر سیر به سوى كمال و خوشبختى باز مىدارند. بنابراین بسیار از آن دورى كنید چرا كه ممكن است آن گمانى كه مىبرید جزو گمانهایى باشد كه شما را از خوشبختى و سعادت دور كند. و از تجسّس برحذر باشید. یعنى اگر نسبت به برادر مسلمانى گمانى در دلتان ایجاد شد آن را دنبال نكنید و در مورد آن تحقیق نكنید؛ بلكه به همان حال بسنده كنید تا آن گمان را كم كم فراموش كنید. اگر هم از طریقى به عیب یكى از برادران دینى خود آگاه شدید، كارى كنید كه فقط خودتان از آن آگاه باشید و در غیاب او نزد دیگران در مورد آن صحبت نكنید تا فرد دیگرى به آن عیب پى نبرد؛ زیرا این مسائل (بدگمانى نسبت به برادر دینى، جاسوسى و دنبال عیب او بودن و لكّهدار كردن شخصیت او نزد دیگران) مانند این است كه فردى از شما گوشت برادر مُردهی خود را بخورد. آیا كسى از شما دوست دارد چنین كارى كند؟ مسلماً خیر. بنابراین همانطور كه از انجام چنین عمل زشتى اكراه دارید، از این افعال زشت نیز دورى كنید: ﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ﴾ [الحجرات: ۱۲]. و از خدا بترسید و كارى نكنید كه گرفتار عذاب خدا شوید. و این را بدانید كه: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ تَوَّابٞ رَّحِيمٞ﴾ [الحجرات: ۱۲]. بهراستى خداوند بسیار توبه پذیر و بسیار مهربان است به شرط این كه به سوى او باز گردید و از این كارها دست بردارید. اگر به سوى خدا برگردید و نسبت به آنچه تا كنون انجام دادهاید [یا از این به بعد گاه گاهى دچار آن مىشوید] توبه كنید، مطمئن باشید كه خداوند متعال توبهى شما را مىپذیرد و به شما رحم مىكند و كارهاى پسندیده و اعمال صالحى را كه پس از توبه انجام مىدهید از شما مىپذیرد و به شما جزاى نیک خواهد داد.
پس از این سفارشها، به این مطلب اشاره مىكند كه ارزش و احترام هر انسانى نزد خدا چه زن و چه مرد، از هر طایفه و قبیلهاى كه باشد، تنها به درجهى تقوا و ترسى است كه از خدا دارد. هر كس تقوا و ترس از خدا داشت، نزد خدا محترم و عزیز است و هر كس تقوا نداشته باشد محترم نیست. در میان متقین نیز هر كدام متقىتر باشد نزد خدا محترمتر و با ارزشتر است. [حجرات؛۱۳].
دستورات و سفارشهاى خداوند به همسران پيامبر r و همسر يا همسران رهبران و داعيان دين در هر زمانى
در سورهى «احزاب»، پیامبر r خطاب قرار داده مىشود و همسران ایشان r به برخى از مسایل دستور داده مىشوند كه دانستن این دستورات براى داعیان دین بسیار ضرورى است؛ زیرا در مرحلهاى از دعوت با آن مسایل برخورد مىكنند. همسران داعیان راه خدا نیز باید این مطالب را بدانند؛ زیرا روزى از روزها با آن مسایل برخورد خواهند كرد. علاوه بر داعیان و همسرانشان، بر هر مسلمان دیگرى نیز دانستن این مطالب لازم و ضرورى است.
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدۡنَ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيۡنَ أُمَتِّعۡكُنَّ وَأُسَرِّحۡكُنَّ سَرَاحٗا جَمِيلٗا ٢٨ وَإِن كُنتُنَّ تُرِدۡنَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَ فَإِنَّ ٱللَّهَ أَعَدَّ لِلۡمُحۡسِنَٰتِ مِنكُنَّ أَجۡرًا عَظِيمٗا ٢٩﴾ [الأحزاب: ۲۸- ۲۹] «ای پیامبر! به همسرانت بگو: اگر زندگانی دنیا و تجمل و زیورش را میخواهید، بیایید تا شما را (از متاع دنیا) بهرهمند سازم و به طرز نیکویی رهایتان کنم. و اگر الله و پیامبرش و سرای آخرت را میخواهید، پس بیگمان الله برای نیکوکارانتان پاداش بزرگی فراهم کرده است».
همهى ما مىدانیم وقتى كه پیامبرِخدا r شروع به دعوت مردم به سوى خدا كرد، صاحبان قدرت و حاكمان ظالم و طاغوتها و نوكران آنها، علیه ایشان r و در برابر دعوتش ایستادند و شروع به دشمنى با ایشان كردند و هر چه از دستشان بر مىآمد در انجامش كوتاهى نكردند. آنها تلاش كردند تا نگذارند آن دعوت به انجام برسد و موفق شود. سرانجام كار به جایى رسید كه پیامبر خدا r و یارانش – رضوان الله تعالى علیهم اجمعین – چارهاى جز هجرت به مدینه ندیدند تا در آنجا بتوانند مسئولیت و وظیفهى بندگى خود را به خوبى انجام دهند. وقتى مسلمانان به مدینه هجرت كردند كافران باز هم از اذیت و آزار آنها دست برنداشتند و چندین بار به مسلمانان حمله كردند و علیه آنها لشكركشى نمودند تا بتوانند آن دعوت را از بین ببرند و خود را از دست آن نجات دهند. هربار دستهاى از كفّار به جنگ با مسلمانان مىرفت. بعد از چندین بار كه لشكر كفر شكست خورد و به اهداف خود دست نیافت، به این نتیجه رسید كه باید تمام احزاب و گروهها با هم متحد شوند و همه با هم و در یک صف واحد به جنگ با مسلمانان بروند تا آنان را از بین ببرند. همین امر باعث شد كه جنگ «احزاب» به وجود آید.
خداوند متعال هرگز به كافرین اجازه نمىدهد تا مانعى اساسى در مسیر بندگى خدا بر روى زمین باشند. خداوند به وسیلهى لشكرى كه حتى مسلمانان از وجود آن بى خبر بودند، آنها را یارى داد و كفّار را شكست داد. این شكست باعث شد كه كفّار به این نتیجه برسند كه براى شكست دادن مسلمانان باید از راه دیگرى غیر از مبارزهى مسلحانه وارد شوند. به همین دلیل، میدان اخلاق را انتخاب كردند و از این میدان وارد شده و به مسلمانان حمله كردند. آنها آمدند و نقشه كشیدند كه به درون خانوادهى مسلمانان نفوذ كنند و كارى كنند كه مسلمانان از اخلاق اسلامى و صفات نیكى كه دارند منحرف و گمراه شوند و از این طریق ضربهاى به دین وارد كنند و اسلام را از بین ببرند. به خاطر چنین مسئلهاى بود كه خداوند متعال پس از غزوهى احزاب، این سوره (سورهى احزاب) را نازل فرمود تا به وسیلهى آن مسلمانان را از خطر بزرگى كه آنها را تهدید مىكند، آگاه كند و به آنها هشدار دهد كه اگر سنگر خود را محكم نكنند و خود را از صفات و رفتار ناپسند كاملاً دور نسازند و خود را به اخلاق پسندیده آراسته نكنند و داراى اخلاق اسلامى و صفات و خصوصیاتى كه خدا آن را پسندیده است نشوند، حتماً در این جنگ شكست مىخورند و كافران به آرزوى خود خواهند رسید. خداوند در این سوره نخست خانوادهى رهبر را مخاطب قرار مىدهد؛ زیرا خانوادهى رهبر بیشتر در معرض خطر است. اگر خانوادهى رهبر دچار لطمه شود بعد از آن، حمله بردن به خانوادههاى دیگر و در كل جماعت مسلمانان، كار آسانى خواهد بود.
خداوند هشدار و راهنمایىهاى خود را اینگونه شروع مىكند و مىفرماید:
«اى پیامبر! اى كسى كه خبر هدایت و چگونگى گام نهادن در مسیر بندگى را از خداوند متعال دریافت كردهاى! به همسرانت بگو: اگر زندگى زودگذر دنیایى و زرق و برق آن را مىخواهید، بیایید تا از دارایى و متاعى كه دارم، سهمتان را بدهم و از شما جدا شوم؛ زیرا خداوند متعال مرا به این منظور نیافریده است كه مشغول و سرگرم فراهم كردن زینت و مال و متاع دنیایى براى چندین زن باشم. مسئولیت و وظیفهى من بسیار بزرگتر و مهمتر از این است كه عمرم را صرف تأمین خواستههاى شما بكنم. اگر طالب و خواهان چنین متاعى هستید، این را بدانید كه چنین متاعى نزد من یافت نمىشود؛ اما اگر خواهان و دوستدار خدا و پیامبر خدا و زندگى آخرت هستید، مسئولیت و وظیفهى شما چیز دیگرى است. خداوند از شما مىخواهد به تناسب توانایى خود اعمال صالح انجام دهید. این را بدانید كه در مقابل انتخاب چنین مسیرى و انجام چنین اعمالى، خداوند متعال اجر و پاداش بسیار بزرگى برایتان آماده كرده است».
وقتى این دو آیه نازل شد، پیامبر خدا r تک تک همسرانش را صدا زد و آن مسایل را با آنها مطرح كرد و آنان نیز در جواب گفتند: «ما خدا و پیامبر خدا و زندگى آخرت را مىخواهیم و زندگى دنیا و زینت و زرق و برقش را نمىخواهیم». آنها با چنین جوابى شایستگى و لیاقت بودن با پیامبر خدا r را ثابت كردند. پس از موفقیت در چنین امتحان و آزمایشى، از طرف خداوند متعال چندین دستور خطاب به آنان نازل شد. در این دستورات چنین آمده است كه: حال كه لیاقت بودن با پیامبر خدا را نشان دادید، باید چندین مسئله را رعایت كنید. شما باید از برخى از صفات ناپسند دورى كنید و خود را با برخى از صفات پسندیده بیارایید. قبل از بیان این صفات دانستن نكتهاى ضرورى است كه عبارتست از:
﴿يَٰنِسَآءَ ٱلنَّبِيِّ مَن يَأۡتِ مِنكُنَّ بِفَٰحِشَةٖ مُّبَيِّنَةٖ يُضَٰعَفۡ لَهَا ٱلۡعَذَابُ ضِعۡفَيۡنِۚ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى ٱللَّهِ يَسِيرٗا ٣٠﴾ [الأحزاب: ۳۰]. «ای زنان پیامبر! هر کدامتان که مرتکب کار ناشایست آشکاری شود، کیفرش دو برابر خواهد بود؛ و این، برای الله آسان است».
اى زنان پیامبر! هر كدام از شما مرتكب گناه آشكارى شود كه نشان دهد انجام دهندهى آن انسانى است كه نمىتواند بندهى واقعى خدا باشد، شكنجهاى كه برایش در نظر گرفته شده دو برابر شكنجهاى است كه براى زنان دیگر معین شده است -؛ زیرا كردار زشت او علاوه بر این كه گناهى است نسبت به خود او، از آنجایى كه او الگوى زنان دیگر است، باعث تشویق زنان دیگر به انجام آن نیز مىشود و این بهانهاى به دست آنان مىدهد كه بگویند: وقتى خانوادهى پیامبر خدا و رهبر جامعه این گونه است، ما چرا خود را به زحمت بیندازیم؟! همین امر باعث مىشود كه زنان دیگر نه تنها مرتكب یک گناه بلكه چندین گناه شوند.- این را بدانید كه عذاب دادن شما براى خدا كارى است بسیار آسان. – و همسر پیامبر خدا بودن، مانع عذاب شما نمىشود-.
خداوند در این آیه نمىفرماید: اى همسران پیامبر! از شما چشمپوشى مىكنم. هرگز چنین نمىفرماید، بلكه مىفرماید: چون همسر پیامبر و رهبر جامعه هستید، باید از هر زن دیگرى پاک و پاكتر باشید و روش زندگى شما نسبت به دیگران به آنچه خدا مىخواهد، نزدیكتر باشد.
در اینجا ذكر مطلبى لازم و ضرورى است و آن این كه بر هر فرد مسلمانى كه مشغول دعوت مردم به سوى خداست واجب است، در موقعیتهایى همچون جنگ احزاب، با همسر یا همسرانش بنشیند و مطالب مذكور را همچون پیامبر خدا r با آنان در میان بگذارد و با جدیت از آنان بخواهد موضع خود را روشن كنند و بودن یا نبودن با او را یكسره كنند. بر ایشان لازم است كه اگر همسر یا همسرانش طالب دنیا بودند، از آنان جدا شود و اگر طالب خدا و پیامبر خدا و روز آخرت بودند، باید آمادهى دریافت و عملى كردن دستوراتى باشند كه خداوند به انجام آنها فرمان داده است.
[اى زنان پیامبر!] این را نیز بدانید كه پاداش شما نیز دو چندان خواهد بود به شرط این كه:
﴿وَمَن يَقۡنُتۡ مِنكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَتَعۡمَلۡ صَٰلِحٗا نُّؤۡتِهَآ أَجۡرَهَا مَرَّتَيۡنِ وَأَعۡتَدۡنَا لَهَا رِزۡقٗا كَرِيمٗا ٣١﴾ [الأحزاب: ۳۱]. «و هر کس از شما، از الله و پیامبرش فرمان ببرد و کار شایسته انجام دهد، پاداشش را دو بار به او میدهیم و برایش روزی نیکی آماده کردهایم»هر كدام از شما با اختیار خود نه از روى اجبار، مطیع خدا و پیامبر خدا باشد و مشغول انجام اعمال صالح باشد، اجر و پاداشش را دو برابر مىدهیم. – اجرى به خاطر كار خوبى كه انجام داده و اجر دیگر به این خاطر كه او الگوى دیگران است و دیگران با نگاه كردن به او بر انجام اعمال صالح تشویق مىشوند و آن را انجام مىدهند.- هر كس این گونه باشد رزق و روزى بسیار خوب و با ارزشى برایش آماده مىكنیم و در قیامت به او خواهیم بخشید.
﴿يَٰنِسَآءَ ٱلنَّبِيِّ لَسۡتُنَّ كَأَحَدٖ مِّنَ ٱلنِّسَآءِ إِنِ ٱتَّقَيۡتُنَّ﴾ [الأحزاب: ۳۲]. «ای زنان پیامبر! شما مانند هیچیک از زنان دیگر نیستید. اگر تقوا دارید» اى زنان پیامبر! شما همچون زنان دیگر نیستید – چون شما الگوى دیگران هستید – . اگر مىخواهید از خدا بترسید و تقواى خدا داشته باشید پس خود را متخلّق به صفات پسندیدهی زیر كنید:
﴿فَلَا تَخۡضَعۡنَ بِٱلۡقَوۡلِ فَيَطۡمَعَ ٱلَّذِي فِي قَلۡبِهِۦ مَرَضٞ وَقُلۡنَ قَوۡلٗا مَّعۡرُوفٗا﴾ [الأحزاب:۳۲]. «پس نرم و نازک سخن نگویید تا مبادا کسی که بیماردل است، طمع ورزد و سخن شایسته بگویید» هنگام سخن گفتن با نرمى و ناز صحبت نكنید؛ زیرا بیماردلان و كسى كه از نظر اخلاقى فرد سالمى نیست، چشم طمع به شما مىدوزد. یعنى سعى كنید با متانت خاصى سخن بگویید و به وضوح مقصودتان را بیان كنید.
﴿وَقَرۡنَ فِي بُيُوتِكُنَّ﴾ [الأحزاب: ۳۳]. و در خانههایتان بمانید و سنگین و باوقار باشید؛ زیرا جاى اصلى فعالیت و كوشش و تلاشتان خانواده و منزل باشد و بیرون رفتن از خانه تنها به هنگام ضرورت است؛ بنابراین باوقار و سنگین در خانههایتان بمانید.
﴿وَلَا تَبَرَّجۡنَ تَبَرُّجَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ ٱلۡأُولَىٰ﴾ [الأحزاب: ۳۳] «و به شیوهی دوران جاهلیت پیشین، اظهار زینت نکنید». و آنگاه كه – بنا به ضرورت – بیرون رفتید، خودتان را همچون قصر آرایش و زینت نكنید. – قصر با توجه به زیبایى و زینتى كه دارد توجه همگان را به خود جلب مىكند.- به گونهاى خود را آرایش نكنید كه مردم به شما بنگرند. همچون جاهلیت گذشته در میان مردم ظاهر نشوید و خودنمایى نكنید. زنان دورهی جاهلیت پیشین یعنى آنان كه از مسیر بندگى خدا دور و غافل و منحرف بودند، به هنگام بیرون رفتن خود را آرایش مىكردند؛ شما همانند آنها برخورد نكنید.
بعد از بیان این مطلب، به چگونگى رفتار و كردار زن مؤمن و مسلمان در خانه و بیرون از خانه اشاره مىكند و مىفرماید:
﴿وَأَقِمۡنَ ٱلصَّلَوٰةَ﴾ [الأحزاب: ۳۳]. «و نمازهایتان را (به درستى) اقامه كنید» و دعا و درخواستهایتان را به درستى و مرتب با خدا در میان بگذارید تا خداوند متعال شما را در برداشتن گامهاى محكمتر در مسیر بندگى او – جلّ جلاله – یارى دهد.
﴿وَءَاتِينَ ٱلزَّكَوٰةَ﴾ [الأحزاب: ۳۳]. «و زکات بدهید» و از ثروت و دارایى كه دارید آنچه را كه اضافه بر نیاز است، در راه خدا ببخشید تا مایهى رشد شما به سوى كمال شود.
﴿وَأَطِعۡنَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓ﴾ [الأحزاب: ۳۳]. و از راه و روش خدا و پیامبرش اطاعت و فرمانبردارى كنید.
هدف از دستور و سفارش به زنان پیامبر r:
اى زنان پیامبر! چنین تصور نكنید كه در انجام دستوراتى كه به شما مىدهیم سود و نفعى به ما مىرسد. هدف این است كه:
﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا﴾ [الأحزاب:۳۳]. «ای خانوادهی پیامبر! بهراستی الله میخواهد پلیدی را از شما دور کند و چنانکه باید شما را پاکیزه سازد» اى زنان پیامبر خدا! خداوند مىخواهد شما را از هر روش و رفتار جاهلى پاک گرداند. روش و رفتارهاى جاهلانهاى چون: با نامحرم با ناز و نرمى صحبت كردن، نداشتن وقار و سنگینى، در خانه نماندن و همیشه این سو و آن سو رفتن و به هنگام بیرون رفتن خود را آرایش كردن و …
﴿وَٱذۡكُرۡنَ مَا يُتۡلَىٰ فِي بُيُوتِكُنَّ مِنۡ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ وَٱلۡحِكۡمَةِ﴾ [الأحزاب: ۳۴]. «و یاد کنید آنچه را که از آیات الله و حکمت، در خانههایتان خوانده میشود» و همیشه از آیات و نشانهها و دلایلى كه در خانههایتان تلاوت مىشود به یاد آورید و متذكر شوید؛ آیاتى كه مسیر بندگى را روشن مىكنند و به این مطالب اشاره مىكنند كه تنها فرمانروا و فریادرس خداست و آخرت وجود دارد و انسان در آن محاسبه و محاكمه مىشود. آیاتى كه انسان را متوجه این مهم مىكنند كه مسئولیتى دارد و بندهى خداست و راه و روشى را كه خدا براى بندگىاش فرستاده است باید بدون هیچگونه افراط و تفریطى رعایت كند. [اى زنان پیامبر! این را بدانید كه]:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ لَطِيفًا خَبِيرًا﴾ [الأحزاب: ۳۴]. «بیگمان الله، آگاه و دارای لطف بیکران است» در آنچه بیان شد، هیچ شک و گمانى نیست. یقیناً خداوند متعال «لطیف» است، یعنى نازكبین است و آنچه را كه بسیار پوشیده است مىداند و بر آن آگاه است. و «خبیر» است، یعنى همیشه گزارشات به او واصل مىگردد؛ بنابراین از هر چه روى مىدهد و هر عملى كه انجام مىشود آگاهى دارد.
صفات و ویژگى بندگان واقعى خدا در سورهى احزاب
﴿إِنَّ ٱلۡمُسۡلِمِينَ وَٱلۡمُسۡلِمَٰتِ وَٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ وَٱلۡقَٰنِتِينَ وَٱلۡقَٰنِتَٰتِ وَٱلصَّٰدِقِينَ وَٱلصَّٰدِقَٰتِ وَٱلصَّٰبِرِينَ وَٱلصَّٰبِرَٰتِ وَٱلۡخَٰشِعِينَ وَٱلۡخَٰشِعَٰتِ وَٱلۡمُتَصَدِّقِينَ وَٱلۡمُتَصَدِّقَٰتِ وَٱلصَّٰٓئِمِينَ وَٱلصَّٰٓئِمَٰتِ وَٱلۡحَٰفِظِينَ فُرُوجَهُمۡ وَٱلۡحَٰفِظَٰتِ وَٱلذَّٰكِرِينَ ٱللَّهَ كَثِيرٗا وَٱلذَّٰكِرَٰتِ أَعَدَّ ٱللَّهُ لَهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِيمٗا ٣٥﴾ [الأحزاب: ۳۵]. «بهراستی مردان و زنان مسلمان، و مردان و زنان مؤمن، و مردان و زنان فرمانبردار، و مردان و زنان راستگو و مردان و زنان بردبار، و مردان و زنان فروتن، و مردان و زنان صدقهدهنده و مردان و زنان روزهدار، و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانی که الله را بسیار یاد میکنند، الله برایشان آمرزش و پاداش بزرگی آماده کرده است» مردان و زنانى كه خود را با این صفات و ویژگىها آراسته كنند، بخشش و مزد و پاداش بزرگى برایشان آماده كردهایم. از گناهان و تقصیراتشان چشمپوشى مىكنیم و در برابر اعمال صالحشان، اجر و پاداش بزرگى به آنان مىبخشیم. این صفات و ویژگىها عبارتند از:
- وجود خود را از علاقه و توجه به غیر خدا نجات دهند، و از این كه غیر خدا را صاحب و فرمانروا و فریادرس خود بدانند، و از فرمان او سرپیچى كنند، خوددارى كنند.
- به طور كامل برنامهى خدا را تصدیق كنند و تسلیم آن شوند و بر آن استمرار و ثبات داشته باشند.
- همیشه و از ته دل فرمانبردار و مطیع فرمان خدا باشند.
- در این كه ادعاى بندگى خدا را مىكنند، راستگو باشند و عملاً ثابت كنند كه ادعایشان واقعى است.
- اهل صبر باشند؛ زیرا بندگى خدا و حركت در این مسیر، مشكلات خاصى دارد و خطرات زیادى انسان را تهدید مىكند. انسان در این راه باید صبور و اهل تحمل باشد و در برابر مشكلات شكست نخورد.
- در برابر خداوند متعال خاشع و خاضع و فروتن باشند، و نسبت به اوامر او – جلّ جلاله – دچار كوچکترین سرپیچى و نافرمانى نشوند.
- از مال و ثروت و دارایى كه دارند مقدارى كه صداقت ایمان آنها را نشان مىدهد، در راه خدا ببخشند.
«صدقه» یعنى چیزى كه راستگویى و صداقت انسان در ادعاى مسلمان بودن و مؤمن بودنش را به اثبات مىرساند. اگر انسان صدقه ندهد و مقدارى از مال و ثروتش كه بیش از نیازش مىباشد، در راه خدا خرج نكند، قطعاً در ادعاى خود دروغ مىگوید.
- اهل روزه باشند. یعنى شركت كننده در آن دورهاى باشند كه خداوند متعال به هدف پرورش و تربیت بندهى خود قرار داده است. دورهاى كه با شركت در آن به درجهاى مىرسند كه دوستدار هر آنچه خدا دوست دارد و متنفّر از هر آنچه خدا متنفر است، مىشوند.
- پاكدامن باشند و با غیر همسران مشروع خود، ارتباط نداشته باشند و خود را از انجام كارهاى حرام در این زمینه دور مىكنند.
- همیشه به یاد خدا باشند و خدا را بسیار یاد كنند. همیشه مشغول اداى وظیفهى بندگى باشند و با دل و زبان و فكر و عمل، خدا را یاد كنند.
مسئلهى حجاب در سورهى احزاب
یكى دیگر از دستوراتى كه در این سوره بیان شده، مسئلهى «حجاب» است. خداوند خطاب به پیامبر r مىفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَآءِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ يُدۡنِينَ عَلَيۡهِنَّ مِن جَلَٰبِيبِهِنَّۚ ذَٰلِكَ أَدۡنَىٰٓ أَن يُعۡرَفۡنَ فَلَا يُؤۡذَيۡنَۗ وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمٗا ٥٩﴾ [الأحزاب: ۵۹]. «ای پیامبر! به همسران و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو: چادرهای خود را بر خویشتن فروپوشند. این پوشش به اینکه (به پاکدامنی) شناخته شوند، نزدیکتر است و بدین ترتیب مورد آزار قرار نمیگیرند. و الله، آمرزندهی مهرورز است».
چون كافران تصمیم گرفته بودند از میدان اخلاقیات وارد شده و دست به آشوب و ایجاد هرج و مرج بزنند و از این طریق جامعهى اسلامى را دچار مشكل كنند و منافقان نیز چنین خبرى را در مدینه پخش كرده بودند و براى اجراى آن سرِ هر كوچه و محلهاى مىایستادند تا زنان را اذیت و آزار دهند و آنها را دچار مشكل كنند و چنین خطرى خانوادههاى مسلمان و زنان مسلمان را تهدید مىكرد، خداوند متعال براى دفع چنین مشكلى و عدم ایجاد هرج و مرج در جامعهى اسلامى، زنان مسلمان را به رعایت پوشش خود دستور مىدهد تا منافقان آنان را بشناسند و بدانند كه این زنان، اهل ایمان هستند و اهل فساد نمىباشند و جرأت نزدیک شدن به آنها را نداشته باشند.
دستور چنین است: اى پیغمبر r [قبل از هر كس] به همسران و دخترانت – زیرا اصلاح باید نخست از همسر یا همسران رهبر و سپس دختران او كه به سن بلوغ و تكلیف مىرسند، شروع شود – سپس به زنان مؤمنین بگو: وقتى از خانه بیرون مىروند لباسهاى بلند خود را بپوشند تا تمام بدنشان را بپوشاند كه این امر باعث مىشود شناخته شوند و مردم بدانند كه آنها مؤمن هستند و اهل برنامههاى جاهلى نیستند و دیگر از سوى منافقان مورد اذیت و آزار قرار نگیرند. پس از آن مىفرماید: خداوند غفور و رحیم است. [یعنى] اگر قبلاً این كار را انجام دادهاند خداوند «غفور» است و از گناهانشان چشمپوشى مىكند. و «رحیم» است به شرطى كه از این به بعد این دستور را اجرا كنند و به آن عمل نمایند. او – جلّ جلاله – با مهربانى خود، پاداش و جزاى اعمال خوب و پسندیدهى آنها را خواهد داد.
با توجه به آنچه بیان شد، بر هر زن مسلمان واجب است هنگام بیرون رفتن از منزل یا اگر در خانه بود و فرد نامحرمى در آنجا وجود داشت، پوشش بلندى بپوشد بهطورى كه بدنش را از گردن تا انگشتان پاهایش بپوشاند و جز دستهایش جاى دیگرى بیرون نباشد. دقیقاً آنگونه باشد كه در نماز مىایستد. قسمت سر و گردن در آیهاى دیگر توضیح داده خواهد شد.
لباس و پوشش اسلامى باید به اندازهاى باشد كه تمام بدن را بپوشاند و در همان حال نباید نازک باشد و رنگ پوست بدن نمایان باشد و علاوه بر این پوشش نباید به گونهاى باشد كه توجه دیگران را به خود جلب كند. لباسى معقولانه است كه بدن را بپوشاند و به دیگران نشان دهد كه صاحب چنین پوششى زنى است محترم، و اهل فساد و … نیست.
همین لباس كُردى كه زنان كُرد مىپوشند، لباسى مناسب است. البته در برخى از شهرهاى كردستان لباسهایى پوشیده مىشود كه حجم بدن را نشان مىدهد كه لباس و پوششى مناسب نیست.
پوشش باید به گونهاى باشد كه بدن را بپوشاند؛ اما اگر قسمتهاى گردن را نپوشاند، راه و چاره این است كه روسرى یا مقنعه به اندازهاى بزرگ باشد كه این قسمت را نیز بپوشاند.
براى تكمیل بحث حجاب به دو آیه در سورهى «نور» نیز مراجعه مىكنیم و آنها را توضیح مىدهیم؛ سپس به امید خدا به چند مسئلهى دیگر در این زمینه اشاره خواهیم كرد.
﴿قُل لِّلۡمُؤۡمِنِينَ يَغُضُّواْ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِمۡ وَيَحۡفَظُواْ فُرُوجَهُمۡۚ ذَٰلِكَ أَزۡكَىٰ لَهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِيرُۢ بِمَا يَصۡنَعُونَ ٣٠﴾ [النور: ۳۰]. «به مردان مؤمن بگو: چشمانشان را پایین بگیرند و شرمگاههایشان را حفظ کنند. این، برایشان پاکیزهتر است. بیگمان الله به کردارشان آگاه است» خطاب به پیامبر خدا – و هر مسلمانى كه مشغول دعوت مردم به سوى خداست – مىفرماید: به مردان ایماندار بگو از نگاههاى خود كم كنند و چشمان خود را فروگیرند و مشغول نظر به نامحرم نباشند و از آن نوع نگاه كردنى كه از روى هوا و هوس است، دورى كنند و تنها زمانى اجازهى نگاه كردن به نامحرم را دارند كه نیاز و ضرورت اقتضاى آن را داشته باشد؛ مثلاً: مشغول تدریس و آموزش است و باید گاه گاهى به مخاطب بنگرد تا توجه او را به مطلب جلب كند، یا نگاه كردن و معاینهى پزشک به بیمار و مسایلى از این قبیل كه در این موارد نیز باید نگاهش نگاهى پاک باشد و به دور از هر خیال و قصدى باشد كه شایستهى فرد مسلمان نیست.
– اى پیامبر! – به آنان بگو شرمگاه و عورت خود را نگهدارند و خود را دچار اعمال حرام نكنند؛ زیرا چنین محافظتى سبب تكامل و رشد آنها مىشود و قطعاً خداوند به آنچه كه انجام مىدهند آگاه است و كاملاً خبر دارد. پس مواظب و مراقب اعمال خود باشند و این را بدانند كه خداوند متعال به خاطر هر كارى كه انجام مىدهند آنان را محاكمه و محاسبه مىكند.
﴿وَقُل لِّلۡمُؤۡمِنَٰتِ يَغۡضُضۡنَ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِنَّ وَيَحۡفَظۡنَ فُرُوجَهُنَّ﴾ [النور: ۳۱]. «و به زنان مؤمن بگو: چشمانشان را پایین بگیرند و شرمگاههایشان را حفظ نمایند» – اى پیامبر! – و به زنان مؤمن بگو از نگاههایشان كم كنند (همانند مردان) و نیز شرمگاه و عورت خود را حفظ كنند، و از این كه در این جهت دچار كارهاى حرام شوند، بپرهیزند. بدیهى است تنها وقتى مىتوانند در این زمینه دچار گناه نشوند كه مراقب و مواظب نگاههاى خود باشند و بىدلیل و بدون ضرورت به نامحرم نگاه نكنند؛ زیرا نگاهى كه از روى هوا و هوس باشد، آغاز دچار شدن انسان به ایجاد ارتباط غیر مشروع با نامحرم است. به زنان مؤمن بگو:
﴿وَلَا يُبۡدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنۡهَا﴾ [النور: ۳۱]. «زینت و آرایش خود را آشكار نكنند مگر آن مقدار و چیزهایى (زیور آلات) كه پیداست». یعنى آنچه غیر عمد بیرون و نمایان است.
در آیهى قبل (احزاب؛۵۹) فرمود: زنان وقتى از منزل بیرون مىروند خود را آرایش نكنند. در اینجا مىفرماید: زنان زینت و آرایش خود را آشكار نكنند مگر آن زینتهایى كه خود به خود و بدون اراده و دخالت آنان آشكار است. در توضیح این دو آیه باید گفت: زینت و آرایش زن، دو گونه است؛ قسمتى زینت و آرایشى كه بدون دخالت و خواست زن و خود به خود ظاهر است؛ مانند: انگشترى یا سرمهى چشم و هر زینتى كه بر دست و صورت زن است و ظاهر و آشكار است. نوع دیگر زینت و آرایشى است كه در دست و صورت نیست و اگر زن خود نخواهد به راحتى پوشیده مىشود. بر زن مسلمان واجب است در برابر افراد نامحرم به گونهاى ظاهر شود كه جز آن زینتهایى كه خود به خود آشكار است و بدون دخالت او نمایان است و مخفى كردن و پوشاندن آن ممكن نیست یا او را دچار تكلف مىكند، بقیهى زینتها را مخفى كند.
البته زدن برخى از رنگها بر دست و صورت به طورى كه افراد نامحرم آنها را ببینند و جلب توجه كند، جایز نیست؛ مثلاً: زنى مىخواهد به بازار برود و رفتنش هم ضرورى است. در چنین مواردى نباید قبل از بیرون رفتن دست و صورتش را رنگ بزند؛ در حالى كه مىداند رنگِ استعمال شده هنگام بیرون رفتن به راحتى پاک نمىشود و توجه مردم را به خود جلب مىكند. آرایش كردن خود و در برابر نامحرم قرار گرفتن با ایمان به خدا منافات دارد و زن مؤمن هرگز دست به كارى نمىزند كه با ایمانش منافات داشته باشد.
﴿وَلۡيَضۡرِبۡنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُيُوبِهِنَّ﴾ [النور: ۳۱]. «و روسریهایشان را بر گریبانهایشان بیندازند» یعنی: روسرىهایشان را به گونهاى بر سرشان آویزان كنند كه سر و گردن و یقههایشان را بپوشاند.
در آیهى قبل (احزاب؛۵۹) بیان شد كه زن مسلمان وقتى از خانه بیرون مىرود، یا با فردى نامحرم روبرو مىشود، باید لباس و پوشش بلندى با شرایطى كه ذكر شد، بپوشد. در این آیه نیز بر زنان مؤمن واجب مىكند كه روسرى را به گونهاى بپوشند كه سر و گردنشان را بپوشاند. بنابراین تنها جایى كه پوشیده نمىشود صورت و دستها تا مچ است. دقیقاً همانند حالتى كه زن مسلمان باید در نماز داشته باشد. یكى از حكمتهاى پوشش و ظاهر زن مسلمان در نماز این است كه با رعایت پوشش در برابر خدا، عادت كند كه در برابر دیگران (افراد نامحرم) آنگونه باشد. نكتهى دیگر این كه، زن مسلمان باید در پوشیدن جورابش نیز دقت كند. چون پوشیدن پا نیز واجب است؛ پس نباید از جورابهاى نازک استفاده كند.
خلاصه مطلب این كه: زن مسلمان موظف است در برابر افراد نامحرم، تمام بدنش را بپوشاند. و بر او واجب است كه در پوشیدن لباسهایش نیز دقت كند و نباید چیزى بپوشد كه توجه دیگران را به خود جلب كند.
﴿وَلَا يُبۡدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوۡ ءَابَآئِهِنَّ أَوۡ ءَابَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوۡ أَبۡنَآئِهِنَّ أَوۡ أَبۡنَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوۡ إِخۡوَٰنِهِنَّ أَوۡ بَنِيٓ إِخۡوَٰنِهِنَّ أَوۡ بَنِيٓ أَخَوَٰتِهِنَّ أَوۡ نِسَآئِهِنَّ أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُنَّ أَوِ ٱلتَّٰبِعِينَ غَيۡرِ أُوْلِي ٱلۡإِرۡبَةِ مِنَ ٱلرِّجَالِ أَوِ ٱلطِّفۡلِ ٱلَّذِينَ لَمۡ يَظۡهَرُواْ عَلَىٰ عَوۡرَٰتِ ٱلنِّسَآءِ﴾ [النور: ۳۱]. «و به زنان مؤمن بگو: چشمانشان را پایین بگیرند و شرمگاههایشان را حفظ نمایند و زیور خویش را ـ جز آنچه ظاهر است ـ آشکار نکنند و روسریهایشان را بر گریبانهایشان بیندازند و زیورشان را ظاهر نسازند جز برای شوهر یا پدر یا پسر یا پدرشوهر یا برادر یا برادرزادهها یا خواهرزادهها و یا زنان همکیش خویش یا غلامانشان یا مردان پیر که به زنان بیرغبتند یا کودکانی که به مسایل جنسی زنان آگاهی ندارند».
در توضیح آیه بیان چند نكته ضرورى است:
- در مورد معنى كلمهى ﴿نِسَآئِهِنَّ﴾ باید گفت: آیه به این مطلب اشاره دارد كه زنان مسلمان باید با برخى از زنان دیگر روابط مخصوص زنانه نداشته باشند. آنها نباید مسایل زنانهى خود را با هر زنى به صرف این كه زن است در میان بگذارند و آرایش و زینت خود را در برابر هر زنى آشكار و نمایان كنند. تنها زنانى محرم آنها هستند كه با آنها آشنایى كامل دارند و به آنها اعتماد و اطمینان دارند، و از این كه مسایل خصوصى از جمله زینتشان را با افراد نامحرم در میان بگذارند، مطمئن هستند و اگر قسمتى از بدنشان را دیدند از توصیف آن براى دیگران هراسى ندارند و …
بر زن مسلمان مشكلى نیست كه زینتش در برابر چنین زنانى آشكار شود. یعنى چنین زنانى محرم او هستند؛ اما جایز نیست كه زینتش را در برابر زنان غیر مسلمان و زنانى كه نمىداند از لحاظ اخلاق و رفتار چگونه هستند، آشكار كند. یعنى باید با این گونه زنان همچون مردان نامحرم برخورد كند و جز صورت و دستانش تا مچها در برابر آنها نمایان نباشد. این مطلبى است كه متأسفانه در میان مسلمانان بسیار غریب و ناشناخته است.
- در مورد كنیز نیز باید بگوییم: در زمان گذشته وجود كنیز در بسیارى از خانهها رسم بوده است و چون كنیز با افراد خانواده بسیار روابط نزدیكى داشته، بنابراین آنان را نیز جزو محرم زن قرار داده است.
- این كه مىگوییم زنان مشكلى نخواهند داشت كه زینتشان را در برابر محرم هایشان نمایان كنند به این معنى است كه زن مسلمان اگر در برابر پدرش یا … روسریش را كاملاً بر سر نیندازد، یا كمى از موهایش دیده شود، یا دستش را به طور كامل نپوشاند و كمى از بازویش دیده شود، یا جوراب نپوشد، یا مقدارى از گردنش بیرون باشد – تا این حد و حدود – مشكلى نیست. منظور این نیست كه زن مسلمان مىتواند نزد یكى از افراد محرم كه بیان شدند، به طور كامل روسرى بر سرش نگذارد یا مىتواند گردنش كاملاً نمایان باشد. اینگونه ظاهر شدن زن در برابر افراد محرم اگر چه توجه آنها را به خود جلب نمىكند؛ اما چه بسا آنان را به فكر زنان دیگر بیندازد، بخصوص برادر یا برادرزاده یا خواهرزاده زن كه افرادى جوان هستند. این افراد با دیدن چنین پوششهایى به فكر دیگران مىافتند و این گونه دچار انحراف مىشوند.
- در مورد اهل خانه یعنى افرادى همچون خدمتكار، باید گفت: این افراد چون تابع اهل خانه هستند و همیشه با آنان زندگى مىكنند، به جایى رسیدهاند كه با چشم بد به زنان آن خانه نمىنگرند و به خود اجازه نمىدهند كه به آنان خیانت كنند. البته این افراد باید به حدى رسیده باشند كه نیاز جنسى در وجودشان نمانده باشد و به قول معروف دلشان مُرده باشد. یعنى به حدى پیر شده باشند كه دلشان مُرده و دیگر به زنان و آنچه مربوط به آنان مىشود توجّهى نكنند.
- زنان براى همسران خود هر گونه كه بخواهند مىتوانند ظاهر شوند و در این مورد هیچ محدودیتى نیست.
به ادامهى تفسیر آیه برمى گردیم.
﴿وَلَا يَضۡرِبۡنَ بِأَرۡجُلِهِنَّ لِيُعۡلَمَ مَا يُخۡفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ﴾ [النور: ۳۱]. «و (زنان) پاهایشان را به زمین نکوبند که زیورآلات پنهانشان جلب توجه کند» یعنی: پاهایشان را به گونهاى بر زمین نكوبند یا به چیزى نزنند كه اگر آلات زینتى در پا داشتند، صداى آن توجه مردم را به خود جلب كند([۱]). زنان باید لباسشان به حدى بلند باشد كه تمام قسمت پایین بدنشان را نیز بپوشاند و مقدار كمى از پاها كه باقى مىماند نیز باید به وسیلهى جوراب پوشانیده شود.
چیزى كه امروزه مىتوان در این زمینه به آن اشاره كرد، كفشهاى پاشنه بلند است كه هنگام راه رفتن ایجاد صدا مىكند و توجه دیگران را جلب مىكند. پوشیدن چنین كفشهایى همان حكم پوشیدن زیورآلاتى را دارد كه در آیه به آن اشاره شده است. زن مؤمن و مسلمان حق ندارد از این نوع كفشها استفاده كند.
﴿وَتُوبُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ﴾ [النور: ۳۱]. «و ای مؤمنان! همه بهسوی الله توبه نمایید تا رستگار شوید» آنچه بر همگان مشخص است این كه هیچ مؤمنى به طور كامل دستورات گفته شده را انجام ندادهاست؛ اینجاست كه خداوند متعال مىفرماید: اى كسانى كه ایمان آوردهاید!
همگى به سوى خدا باز گردید و توبه كنید تا به رستگارى و خوشبختى دست یابید.
یكى دیگر از كارهاى غیر شرعى كه در اینجا باید مطرح شود و از نظر به نامحرم خطرناكتر است، مسئلهى خلوت كردن با نامحرم است. خلوت كردن با نامحرم؛ یعنى این كه زنى با مرد نامحرمى در جا و مكانى باشد كه در آنجا یكى از محرمهاى او وجود نداشته باشد. از خلوت كردن با خویشاوندان غیرمحرم بسیار نهى شده است؛ به ویژه خلوت كردن با نزدیكان همسر همچون برادر شوهر. از پیامبر خدا r در مورد خلوت كردن زن با برادر شوهرش پرسیده شد. ایشان r در جواب فرمودند: آن مرگ است و خطر آن بسیار بیشتر از خلوت كردن با افراد دیگر است.
اخلاقيات فردى و اجتماعى ذكر شده در سورهی نور
علاوه بر آنچه گفته شد دستورات و سفارشها دیگرى در قرآن ذكر شدهاند كه اجراى آنها بر هر انسان مسلمانى لازم و ضرورى است كه در این قسمت به امید خداوند متعال به بیان آنها مىپردازیم.
الف) اجازهى ورود
در سورهى «نور» خداوند متعال انسان مسلمان را به این امر فرمان مىدهد كه بدون اجازه به منزل كسى وارد نشود.
ب) توجه به وضعیت میزبان
علاوه بر اجازه، مهمان باید به این نكته هم توجه كند كه آیا ورود او مزاحمتى براى اهل خانه ایجاد نمىكند. آیا اهل خانه آمادگى پذیرایى از مهمان را دارند؟
ج) سلام كردن
اگر ورود او مشكلى نداشت، باید هنگام وارد شدن بر اهل خانه «سلام» كند. «سلام» دعاى خیر است. وقتى كسى بر جمعى یا فردى «سلام» مىكند و مىگوید: «سلام علیكم» یعنى «خدا شما را از هر آنچه خوشایند شماست بهرهمند و از هر آفت و بلایى دور كند». سلام كردن یک نوع اطمینان خاطر بخشیدن به مخاطب است كه مطمئن باشید از طرف او هیچ مشكلى نخواهد داشت و هیچ خطرى او را تهدید نمىكند. یعنى من قصد ندارم كه هیچ ضرر و زیانى به شما برسانم؛ زیرا اگر چنین قصدى مىداشتم هرگز برایتان دعاى خیر نمىكردم و نمىگفتم «سلام علیكم»:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُيُوتًا غَيۡرَ بُيُوتِكُمۡ حَتَّىٰ تَسۡتَأۡنِسُواْ وَتُسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَهۡلِهَاۚ ذَٰلِكُمۡ خَيۡرٞ لَّكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَذَكَّرُونَ ٢٧﴾ [النور: ۲۷]. «ای مؤمنان! واردِ خانههایی غیر از خانههای خودتان نشوید تا آنکه اجازه بگیرید و بر اهل خانه سلام کنید. این، برای شما بهتر است؛ باشد که پند بگیرید».
نكتهاى كه در اینجا باید مورد توجه قرار گیرد این است كه: اگر فردى خانهاى اجاره داده باشد، آن خانه دیگر متعلق به او نیست و او باید براى ورود به آن، از مستأجر اجازه بگیرد.
نكتهى دیگر این كه: فرد مهمان از برخورد اولیهى میزبان مىتواند تا حدودى وضعیت آنها را درک كند؛ مثلاً: اگر سه بار دَر زد (زنگ زد) ولى جوابى نشنید، دیگر جایز نیست بماند و باید برگردد. و یا اگر میزبان دَر را باز كرد؛ اما او دید كه وضعیت مناسبى ندارد، باید برگردد و ورودش دیگر صحیح نمىباشد. البته امروزه كار بسیار آسان شده است. فردى كه قصد رفتن به منزل كسى را دارد باید قبل از رفتنش با تلفن به میزبان خبر دهد و آمادگى آنها را جویا شود. اگر میزبان اجازه داد، مهمان این نكته را نیز باید رعایت كند كه بیش از اندازه در آنجا نماند.
اگر فرد مهمان دَر زد ولى كسى نبود یا كسى دَر را باز نكرد، باید برگردد و بدون اجازه وارد آن خانه نشود:
﴿فَإِن لَّمۡ تَجِدُواْ فِيهَآ أَحَدٗا فَلَا تَدۡخُلُوهَا حَتَّىٰ يُؤۡذَنَ لَكُمۡ﴾ [النور: ۲۸]. یعنى اگر دَر خانهى میزبان را زدید اما كسى دَر را باز نكرد یا كسى در خانه نبود و یا میزبان در خانه بود ولى جواب نداد و دَر را باز نكرد، نباید داخل خانه شوید. شما حقّ ندارید وارد خانه شوید؛ مگر این كه به شما اجازه داده شود.
اگر میزبان بیرون از خانه باشد و فردى را بفرستد تا به مهمان بگوید به خانهى او وارد شود و منتظر برگشت او باشد، این كار جایز است و حكم همان اجازهى ورود را دارد.
﴿وَإِن قِيلَ لَكُمُ ٱرۡجِعُواْ فَٱرۡجِعُواْ﴾ [النور: ۲۸]. و اگر به شما (مهمان) گفته شد كه برگردید اكنون وقت نداریم و آمادگى پذیرایى از مهمان را نداریم، یا با هر لفظ و الفاظ دیگرى چنین مطلبى بیان شد، بهتر است كه برگردید (باید برگردید و وارد نشوید(؛ زیرا ﴿هُوَ أَزۡكَىٰ لَكُمۡ﴾ [النور: ۲۸]. این كار، عملى است كه خیر و بركت بیشترى براى شما در بر دارد. ﴿وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ عَلِيمٞ﴾ [النور: ۲۸]. و خداوند متعال به آنچه كه شما انجام مىدهید آگاه است و شما را زیر نظر دارد تا به آنان كه بر خلاف دستورات او عمل مىكنند، سزاى شایستهى خود و به آنان كه مطابق دستورات او عمل مىكنند، جزاى نیک عطا كند.
آنچه بیان شد، مربوط به منازل مسكونى و اماكن خصوصى بود؛ اما در مورد اماكن عمومى؛ همچون: مهمانسراها، هتلها، مدارس و بیمارستانها و … فرمان خدا چیز دیگرى است و نیاز به اجازهی ورود ندارد. البته در مورد اماكن عمومى چون بیمارستان اگر دربان و نگهبان اجازهى ورود ندهد، وارد شدن جایز نیست.
در مورد ورود به اماكن عمومى دستور چنین است: در این اماكن اگر نیاز به ورود داشتید، بر شما مشكلى نیست كه بدون اجازه وارد شوید؛ اما این را نباید فراموش كرد كه در این مكانها نیز باید خدا را به یاد داشته باشد؛ زیرا ممكن است در این اماكن انسان دچار گناه شود:
﴿لَّيۡسَ عَلَيۡكُمۡ جُنَاحٌ أَن تَدۡخُلُواْ بُيُوتًا غَيۡرَ مَسۡكُونَةٖ فِيهَا مَتَٰعٞ لَّكُمۡۚ وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ مَا تُبۡدُونَ وَمَا تَكۡتُمُونَ ٢٩﴾ [النور: ۲۹]. «و گناهی بر شما نیست که وارد خانههای غیرمسکونی شوید که کالایی در آن دارید. و الله از آنچه آشکار و یا پنهان میکنید، آگاه است» اگر وارد اماكنى شدید كه كسى در آن زندگى نمىكند یا اماكن شخصى نیست، برایتان گناه و انحراف از راه [صحیح] محسوب نمى شود به شرطى كه بدون هدف به آنجا وارد نشوید؛ بلكه كارى داشته باشید، و خداوند مىداند كه چه چیزى را آشكار مىكنید و چه چیزى را [در دل خود] پنهان مىكنید. یعنى خدا به خوبى مىداند كه هدف شما از ورود به آن اماكن عمومى چیست و بر اساس همان نیت و هدف است كه به شما جزا و پاداش مىدهد، یا شما را سزا و عقاب مىكند.
نكتهاى كه لازم به تذكر است این كه: اگر فردى در یكى از این اماكن عمومى چون هتل یا مسافرخانه اتاقى را اجاره كرد، آن اتاق مسكن او محسوب مىشود و ورود به آن اتاق دیگر حكم اماكن خصوصى را دارد.
نكتهى دیگر این كه وقتى مىگوییم فردى بدون اجازه مىتواند وارد اماكن عمومى شود به این معنى است كه ورود او به آن مكان جنبهى كلى دارد نه جزئى یعنى او نمىتواند وارد تک تک اتاقها شود.
مسئلهى دیگرى كه متأسفانه در میان ما مسلمانان بسیار غریب است و خداوند متعال براى آن برنامهاى خاص قرار داده و به اجراى آن دستور داده است، مسئلهى ورود فرزندان به اتاق پدر و مادرشان است.
دستور و فرمان خدا در این زمینه این است:
بچهاى كه هنوز به حدى نرسیده كه به تنهایى و بدون یارى والدین بتواند غذا بخورد و دستشویى برود و … یعنى سن او در حدود ۵-۶ سال و كمتر از آن است، این كودک چون به والدینش نیازمند است پس همیشه باید در كنار آنها باشد. اما كودكى كه بزرگ شده و توانایى انجام كارهاى خود از قبیل خوردن غذا و رفتن به دستشویى و … را دارد و در این زمینهها نیازى به والدین ندارد، یعنى كودكان ۷-۱۳ سال، طبق برنامه و دستور خداوند متعال در سه وقت مشخص حق ندارد بدون اجازه وارد اتاق پدر و مادرش شود و حق ندارد در آنجا بخوابد. در این سه وقت نیز اگر ورودش ضرورى بود باید اجازه بگیرد و پس از این كه كارش تمام شد، بیرون بیاید. كودكان ۷-۱۳ سال به حدى نرسیدهاند كه به جنس مخالفشان با ذهنیتى خاص بنگرند([۲]). اما از این سن به بالا و زمانى كه دختران و پسران مسایل جنسى برایشان مطرح مىشود، در هیچ زمانى از شبانه روز نمىتوانند بدون اجازه وارد اتاق والدینشان شوند. این دختران و پسران دیگر حكم مرد و زن دارند و براى ورود به اتاق والدین باید همیشه اجازه بگیرند.
اوقاتى كه فرزندان ۷-۱۳ سال براى ورود به اتاق والدینشان نیاز به اجازه دارند عبارتند از:
- هنگام ظهر كه طبق قاعده زمان استراحت است و پدر و مادر نیز استراحت مىكنند و لباس كار و فعالیت از تن بیرون مىآورند و لباس خواب و لباس مخصوص استراحت مىپوشند. در این وقت از روز نباید كسى مزاحم استراحت كس دیگرى شود و هر مسلمانى موظف است در این وقت از روز حقّ دیگران را رعایت كند و مزاحم كسى نشود.
- بعد از نماز عشاء بچهها باید به اتاق مخصوص خود بروند و حق ندارند بدون اجازه وارد اتاق والدینشان شوند. چنین بچه هایى (بچههاى ۷-۱۳ سال) اجازهى خوابیدن در اتاق پدر و مادرشان را ندارند مگر وقتى كه ضرورت ایجاب كند؛ مثلاً: در سفر یا در جایى كه اتاق به اندازهى كافى نیست یا … .
اصل این است كه این بچهها در چنین سنى در اتاق جداگانهاى بخوابند.
- پیش از نماز صبح یعنى بعد از نماز عشاء تا خواندن نماز صبح، بچههاى ۷-۱۳ سال حق ندارند بدون اجازه وارد اتاق والدینشان شوند.
این دستورات در مورد وارد شدن فرزندان یک خانواده به اتاق پدر و مادرشان است؛ اما در مورد بچههاى دیگر باید بیشتر دقت شود.
در بسیارى از موارد نه تنها این دستورات رعایت نمىشود، بلكه بسیارى هنگام ظهر كه زمان استراحت است مزاحم دیگران مىشوند و برنامهى استراحت آنها را بر هم مىزنند كه چنین كارى با آداب اسلامى مغایرت دارد و بر هر مسلمانى است كه در این زمینه دقت كند و آن آداب را رعایت كند تا الگویى براى دیگران شود.
با توجه به آنچه گفته شد یک خانوادهى مسلمان، در صورت امكان، باید داراى چندین اتاق باشد و چون مسئلهى مهمان نیز مطرح است باید اتاقى نیز مخصوص مهمان داشته باشد. یعنى یک خانوادهى مسلمان، در صورت امكان، نباید كمتر از سه اتاق داشته باشد؛ اما اگر فرزند بالاتر از هفت سال نداشت وجود دو اتاق كفایت مىكند. البته اگر بچههاى بالاتر از هفت سال بیش از یک نفر و پسر و دختر باشند، باید اتاق آنها نیز جدا باشد و رعایت این مسئله بسیار مهم است و وجود دختر و پسر بالاتر از هفت سال و بخصوص بالاتر از ۱۲ سال در یک اتاق كارى معقولانه و منطقى نیست. شاید بودن و خوابیدن برادر و خواهر در یک اتاق باعث به وجود آمدن هیچ مشكلى نشود؛ اما ممكن است آنها را به فكر بودن با افراد نامحرم بیندازد كه این خود بسیار خطرناک است و آنها را كم كم دچار انحراف مىكند.
با توجه به آنچه گفته شد، بر هر فرد مسلمان متأهل داراى فرزند، واجب است در صورت امكان، چهار اتاق و حداقل سه اتاق، داشته باشد.اتاقى براى خود و همسر، اتاقى براى مهمان، اتاقى براى پسر یا پسران و اتاقى براى دختر یا دختران بیش از هفت سال. البته گاهى هم پیش مىآید كه مهمان بیش از یک نفر است و مرد و زن مىباشند كه در چنین مواقعى و بنا به ضرورت باید بچهها را در اتاق خود جایى دهند؛ اما اصل همان چیزى است كه بیان شد.
متأسفانه – همانطور كه گفتیم – چنین دستور و برنامهاى ناشناخته و در میان مسلمانان بسیار غریب است و همین امر باعث شده كه بسیارى از مسلمانان نسبت به انجام آن كوتاهى كنند و حتى زمانى كه ساختن چندین اتاق كار آسانى بوده این را انجام ندادهاند و امروزه نیز در بسیارى از روستاها چنین رسم است كه همهى اعضاى خانواده و حتى مهمان نیز در یک اتاق و در كنار هم بخوابند كه اصلاً كارى درست و شرعى نیست و حرام مىباشد.
خانوادههاى مسلمان و مؤمن باید به این مهم اهمیت دهند و آن را رعایت كنند و آن را به صورت یک رسم و عادت اسلامى در بیاورند.
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لِيَسۡتَٔۡذِنكُمُ ٱلَّذِينَ مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُكُمۡ وَٱلَّذِينَ لَمۡ يَبۡلُغُواْ ٱلۡحُلُمَ مِنكُمۡ ثَلَٰثَ مَرَّٰتٖۚ مِّن قَبۡلِ صَلَوٰةِ ٱلۡفَجۡرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُم مِّنَ ٱلظَّهِيرَةِ وَمِنۢ بَعۡدِ صَلَوٰةِ ٱلۡعِشَآءِۚ﴾ [النور: ۵۸]. «ای مؤمنان! بردگان و کودکانتان که به حد بلوغ نرسیدهاند، (هنگام ورود به اتاقتان) باید در سه وقت از شما اجازه بگیرند: پیش از نماز صبح؛ و هنگام (استراحت) نیمروز که لباسهایتان را در میآورید و پس از نماز عشا».
در این آیه از كنیز و عبد كه در زمان قدیم رسم بوده، بحث شده و به آنان نیز همچون فرزندان بیش از هفت سال نگاه مىشود.
﴿ثَلَٰثُ عَوۡرَٰتٖ لَّكُمۡ﴾ ß]»n=rO ;Nºuöqtã öNä۳©۹﴾ [النور: ۵۸]. این سه مرحله از شبانه روز كه بیان شد، ویژهى خلوت شماست. اما غیر از این اوقات مذكور بر كنیز و عبد و كودكان غیر بالغ شما، مشكلى نیست كه بدون اجازه وارد اتاقتان شوند؛ زیرا بر آنان مشكل است كه همیشه اجازه بگیرند در حالى كه آنان باید در خانه بگردند و به اتاقها سر بزنند:
﴿لَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ وَلَا عَلَيۡهِمۡ جُنَاحُۢ بَعۡدَهُنَّۚ طَوَّٰفُونَ عَلَيۡكُم بَعۡضُكُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖ﴾ [النور: ۵۸]. «و پس از این (سه وقت) هیچ گناهی بر شما و آنان نیست؛ (چرا که) پیرامون شما در رفت و آمدند و نزد یکدیگر رفت و آمد دارید»
﴿كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ لَكُمُ ٱلۡأٓيَٰتِۗ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞ﴾ [النور: ۵۸]. «بدینسان الله آیهها(ی خویش) را برایتان بیان میکند. و الله دانای حکیم است» دستوراتى كه روشنگر راه مستقیم و هدایت هستند و خداوند عالم است و هر كارى را كه انجام مىدهد و هر دستورى كه صادر مىكند، بجاست و هر چه او انجام دهد، همان صحیح است و غیر آن درست و صحیح نمىباشد.
﴿وَإِذَا بَلَغَ ٱلۡأَطۡفَٰلُ مِنكُمُ ٱلۡحُلُمَ فَلۡيَسۡتَٔۡذِنُواْ كَمَا ٱسۡتَٔۡذَنَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡ﴾ [النور:۵۹]. «و آنگاه که کودکانتان به بلوغ رسیدند، باید مانند کسانی که پیش از آنان اجازه میگرفتند، اجازه بگیرند» و زمانى كه كودكانتان به مرحلهاى رسیدند كه به جنس مخالف تمایل پیدا كردند (تقریباً ۱۳ یا ۱۴ سال)، باید با دید مرد و زن به آنان نگریست و براى ورود به اتاق والدین خود باید همیشه اجازه بگیرند.
﴿َذَٰلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ لَكُمۡ ءَايَٰتِهِۦۗ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞ﴾ [النور: ۵۹]. «بدینسان الله آیههایش را برایتان بیان میکند. و الله دانای حکیم است» دستوراتى كه روشنگر راه مستقیم و هدایت هستند و خداوند عالم است و هر كارى را كه انجام مىدهد و هر دستورى كه صادر مىكند بهجاست و هر چه او انجام دهد همان صحیح است و غیر آن درست و صحیح نمىباشد.
قبلاً به چگونگى پوشش زنان اشاره كردیم. در اینجا مىخواهیم به نكتهى دیگرى در این زمینه بپردازیم. خداوند مىفرماید: زنانى كه به سن پیرى مىرسند و خانهنشین مىشوند و میل به ازدواج ندارند و مسایل زناشویى براى آنان دیگر مطرح نیست و توانایى رفت و آمد را از دست مىدهند، مىتوانند از لحاظ پوشش و ظاهر همچون زنان دیگرى كه به این حد نرسیدهاند، نباشند به شرطى كه خود را زینت ندهند و باعث جلب توجه دیگران نشوند. آنان مىتوانند پوشش گفته شده برای زنان دیگر را رعایت نكنند. آنها مىتوانند آنگونه كه گفته شد روسرى خود را بر سر و گردنشان نگذارند و پیراهنى آنچنان بلند نپوشند. البته آنچه گفته شد به این معنا نیست كه كاملاً مىتوانند پوشش خود را كنار بگذارند. خداوند در ادامه مىفرماید: چنین زنانى اگر در این سن، همان پوشش گذشته را رعایت كنند برایشان بهتر است، و همگى این را بدانید كه خداوند شنوا و داناست و مردم را بر اساس آنچه مىگویند و عمل مىكنند، محاكمه و محاسبه مىكند:
﴿وَٱلۡقَوَٰعِدُ مِنَ ٱلنِّسَآءِ ٱلَّٰتِي لَا يَرۡجُونَ نِكَاحٗا فَلَيۡسَ عَلَيۡهِنَّ جُنَاحٌ أَن يَضَعۡنَ ثِيَابَهُنَّ غَيۡرَ مُتَبَرِّجَٰتِۢ بِزِينَةٖۖ وَأَن يَسۡتَعۡفِفۡنَ خَيۡرٞ لَّهُنَّۗ وَٱللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٞ ٦٠﴾ [النور: ۶۰]. «و بر زنان پیر و سالمندی که امید ازدواج ندارند، گناهی نیست که بدور از آشکار کردن زینت و آرایش، روپوشهای خود را کنار بگذارند. و اگر لباسهایشان را کنار نگذارند، بهتر است. و الله شنوای داناست».
در ادامهى مسئلهى حجاب و بیان دستورات و سفارشها در این زمینه، خداوند متعال به یک استثناء در زمینهى ورود افرادى خاص به منازل دیگران اشاره مىكند كه مختصراً آن را بیان مىكنیم.
واقعیت این است كه در هر جامعهاى برخى افراد وجود دارند كه توانایى كسب و كار ندارند. چنین افرادى براى زنده ماندن بر تكتک افراد جامعهى خود حق دارند. اینها مىتوانند با كسب اجازه وارد خانهى همهى افراد جامعهى خود جز افراد یتیم و آنان كه به صراحت ورودشان را منع مىكنند، بشوند و از خورد و خوراک آنها استفاده كنند. در مواقع بسیار ضرورى كه چنین افرادى ممكن است از گرسنگى تلف شوند، باز هم مىتوانند وارد منازلى شوند كه آنها را منع مىكنند.
این افراد نیازمند، عبارتند از: افراد نابینا، لنگ و بیمار:
﴿لَّيۡسَ عَلَى ٱلۡأَعۡمَىٰ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡأَعۡرَجِ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡمَرِيضِ حَرَجٞ﴾ [النور: ۶۱]. «بر نابینا و لنگ و بیمار گناهی نیست»
البته چنین افرادى باید مؤدبانه وارد خانهى دیگران شوند و بر اهل خانه سلام كنند و زمانى وارد شوند كه مطمئن باشند هیچ مزاحمتى براى اهل خانه ایجاد نمىكنند. وقتى وارد شدند هر چه بود باید بخورند.
براى این كه علاقه و رابطهى خویشاوندان و دوستان با هم محكم و محكمتر شود و افراد، بیشتر و بیشتر با هم باشند و بیشتر به هم نزدیک شوند، خداوند متعال دستور و برنامهاى قرار داده است و افرادى را نام مىبرد كه دیگران اجازه دارند به خانهى آنها رفته و بدون كسب اجازه از آنان، در آنجا غذا بخورند و همچون بیگانگان با آنها برخورد نكنند، مگر این كه به صراحت از ورود و خوردن غذا منع شوند.
این افراد عبارتند از: پدر، مادر، برادر، خواهر، عمو، عمه، دائى/ماما، خاله، فردی که کلید منزلی در دست اوست؛ مثلاً: فردى كه همسایهاش به سفر رفته و كلید منزلش را به او داده و از او خواسته است كه مواظب و مراقب خانه باشد و در آنجا بخوابد یا هر مدت یک بار به آنجا سرى بزند. این فرد مىتواند از غذا و خوراكىهاى آن خانه استفاده كند مگر این كه از این كار منع شده باشد. و دوست واقعى نیز همین حكم را دارد.
افرادى كه به خانههاى مذكور مىروند، نباید در آنجا احساس بیگانگى بكنند و منتظر بمانند تا صاحبخانه به آنها اجازهى خوردن بدهد بلكه باید همچون منزل خود برخورد كنند. آنها مىتوانند به راحتى دَرِ یخچال را باز كنند و هر چه دوست داشتند بخورند و هنگامى كه سفره را انداختند نباید تعارف كنند و منتظر اجازه باشند؛ مگر این كه احساس كنند صاحبخانه دوست ندارد آنها بدون اجازه كارى كنند:
﴿وَلَا عَلَىٰٓ أَنفُسِكُمۡ أَن تَأۡكُلُواْ مِنۢ بُيُوتِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ ءَابَآئِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ أُمَّهَٰتِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ إِخۡوَٰنِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ أَخَوَٰتِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ أَعۡمَٰمِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ عَمَّٰتِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ أَخۡوَٰلِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ خَٰلَٰتِكُمۡ أَوۡ مَا مَلَكۡتُم مَّفَاتِحَهُۥٓ أَوۡ صَدِيقِكُمۡ﴾ [النور: ۶۱]. «و نیز بر خودِ شما گناهی نیست که از خانههای خویش یا خانههای پدران یا مادران یا برادران یا عموها یا عمهها یا داییها یا خالهها یا از خانههایی که کلیدش در اختیار شماست، و یا از خانهی دوستتان، چیزی بخورید».
نكتهى دیگر این كه مىتوانید در این خانهها به صورت فردى یا به صورت جمعى غذا بخورید:
﴿لَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ جُنَاحٌ أَن تَأۡكُلُواْ جَمِيعًا أَوۡ أَشۡتَاتٗا﴾ [النور: ۶۱]. «گناهی بر شما نیست که دستهجمعی یا پراکنده بخورید».
این را فراموش نكنید كه:
﴿فَإِذَا دَخَلۡتُم بُيُوتٗا فَسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِكُمۡ تَحِيَّةٗ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُبَٰرَكَةٗ طَيِّبَةٗ﴾ [النور: ۶۱]. وقتى به منزلى وارد شدید، بر همدیگر سلام كنید و براى یكدیگر دعاى خیر كنید، – و اگر به منزلى رفتید و كسى در آنجا نبود، بر خودتان سلام كنید .- این سلام و دعاى خیر كردن براى یكدیگر، احترامى است كه از طرف خداوند متعال قرار داده شده است.
﴿كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ ٱللَّهُ لَكُمُ ٱلۡأٓيَٰتِ لَعَلَّكُمۡ تَعۡقِلُونَ﴾ [النور: ۶۱]. خداوند اینگونه آیات و دستورات روشنگرش را برایتان بیان مىكند تا آنها را بشنوید و درک كنید و بهكار گیرید و براساس آنها عمل كنید.
در همین سوره (سورهی نور) خداوند متعال مسلمانان را متوجه امر دیگرى مىكند كه متأسفانه امروزه به آن كمتر توجه مىشود و مردم انجام آن را گناه بزرگى نمىشمارند. این امر مهم «عدم تهمت زنا به زنان پاكدامن» است. كسى كه دست به چنین كارى بزند، دچار گناه بسیار بزرگى شده است و اگر توبه نكند و بر اتهامى كه زده اصرار ورزد، خداوند متعال، در آیهى دیگرى در همین سوره، در مورد او مىفرماید: در دنیا و آخرت مورد لعنت قرار مىگیرد و عذاب بزرگى در انتظارش است و حتماً به سزاى خود خواهد رسید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَرۡمُونَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ ٱلۡغَٰفِلَٰتِ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ لُعِنُواْ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِ وَلَهُمۡ عَذَابٌ عَظِيمٞ ٢٣﴾ [النور: ۲۳]. «بیگمان کسانی که به زنان پاکدامن، مومن و بیخبر (از بدکاری)، تهمت میزنند، در دنیا و آخرت نفرین شدند و عذاب بزرگی (در پیش) دارند» كسانى كه به زنان پاكدامن تهمت زنا مىزنند در حالى كه آنها [روحشان هم] از آن كارها بىخبر است و اصلاً به آن فكر نمىكنند و مؤمن هستند و راه حق را شناختهاند و تسلیم آن شدهاند، چنین كسانى در دنیا و در آخرت مورد لعنت و خشم و غضب خدا قرار مىگیرند و عذاب بزرگى برایشان آماده است.
﴿يَوۡمَ تَشۡهَدُ عَلَيۡهِمۡ أَلۡسِنَتُهُمۡ وَأَيۡدِيهِمۡ وَأَرۡجُلُهُم بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ٢٤﴾ [النور: ۲۴]. «روزی که زبانها و دستان و پاهایشان بر ضد آنان به اعمالی که مرتکب میشدند، گواهی میدهند».
﴿يَوۡمَئِذٖ يُوَفِّيهِمُ ٱللَّهُ دِينَهُمُ ٱلۡحَقَّ وَيَعۡلَمُونَ أَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ ٱلۡمُبِينُ ٢٥﴾ [النور: ۲۵]. «در آن روز الله، سزای قطعی و ثابتشان را به آنها میدهد و خواهند دانست که الله، همان پروردگار راستین و ظاهر است». در آن روز آنان مىدانند كه خدا حقّ است و روشنگر هر چیزى است و به هر عملى جزاى مناسب آن را مىدهد و هیچ چیز را بدون جزا و پاداش و سزا و عقاب باقى نمىگذارد. سزاى چنین تهمتزنندگانى در دنیا نیز این است كه چهار شاهد مسلمان براى اثبات اتهام خود بیاورند. این چهار شاهد مسلمان باید شهادت بدهند كه با چشمان خود آن عمل زشت را دیدهاند و كاملاً مشاهده كردهاند كه زنا انجام گرفته است. افراد تهمتزننده اگر نتوانند چهار شاهد مسلمان بیاورند، هشتاد ضربه شلاق زده مىشوند و پس از آن، هرگز شهادت دیگرى از آنها پذیرفته نمىشود و دیگر از ارزش و اعتبارى كه هر مسلمان باید در جامعهی اسلامى داشته باشد، محروم هستند و دادگاه اسلامى اعلام مىكند كه از این به بعد از این اشخاص به هیچ وجه هیچ شهادتى پذیرفته نشود و اینان افرادى نادرست هستند و لیاقت این را ندارند كه شاهد چیزى باشند. خداوند در ادامه علت چنین مجازاتى را بیان مىكند و مىفرماید: علت این سزا این است كه چنین تهمتزنندگانى از حد و حدود بندگى خداوند متعال خارج شدهاند، مگر این كه توبه كنند و فسادى را كه ایجاد كردهاند و سبب لكهدار شدن شرف و ناموس و اعتبار یک زن پاكدامن شدهاند و باعث به وجود آمدن اختلاف و جنگ و دعوا در یک خانواده [یا چندین خانواده] گردیدهاند، از بین ببرند و به دروغ گفتن خود اعتراف كنند و بگویند كه چیزى را مشاهده نكردهاند، و كارى كنند كه اثر آن عمل زشتشان از بین برود و بهجاى فسادى كه ایجاد كردهاند، اصلاح كنند. در این صورت خداوند متعال غفور و رحیم است و از گناهانشان چشمپوشى مىكند و توبه و اصلاحى را كه بعداً انجام مىدهند از آنان مىپذیرد:
﴿وَٱلَّذِينَ يَرۡمُونَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ ثُمَّ لَمۡ يَأۡتُواْ بِأَرۡبَعَةِ شُهَدَآءَ فَٱجۡلِدُوهُمۡ ثَمَٰنِينَ جَلۡدَةٗ وَلَا تَقۡبَلُواْ لَهُمۡ شَهَٰدَةً أَبَدٗاۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ ٤ إِلَّا ٱلَّذِينَ تَابُواْ مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِكَ وَأَصۡلَحُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ ٥﴾ [النور: ۴- ۵]. «و به آنان که به زنان پاکدامن نسبت زنا میدهند و آنگاه چهار گواه نمیآورند، هشتاد تازیانه بزنید و هرگز گواهی آنان را نپذیرید. و چنین کسانی فاسقند. مگر کسانی که پس از آن توبه کردند و نیکوکاری در پیش گرفتند؛ پس همانا الله، آمرزندهی مهرورز است».
نكتهاى كه باید مورد توجه قرار گیرد این كه شلاق زدن و عدم پذیرش شهادت چنین تهمت زنندگانى، هنگامى میسر است كه حكومت اسلامى واقعى وجود داشته باشد و بر جامعه حكم كند. در غیر این صورت چنین سزایى نسبت به تهمت زنندگان اجرا نمىشود. ولى بدیهى است كه چنین افرادى دچار گناه كبیره شدهاند و اگر به خدا ایمان دارند و از روز قیامت مىترسند، حتماً توبه مىكنند و پشیمان مىشوند و به ناحق و دروغ بودن تهمتشان اعتراف مىكنند و به جاى آن، دست به انجام كارهاى خوب مىزنند و شروع به اصلاح اشتباه خود مىكنند تا آبروى آن زن محفوظ بماند.
آنچه بیان شد، تنها برخى از دستورات و اخلاقیات فردى و اجتماعىاى بود كه خداوند متعال بندگان خود را به رعایت آنها دستور مىدهد؛ دستوراتى كه بدون رعایت آنها و رعایت آنچه در سنّت پیامبر خدا r آمده است، بندگى كردن غیر ممكن است. براى آگاهى از مسایل و اخلاقیات دیگر، مىتوانید به عالمان واقعى دین و آنان كه بهراستى از قرآن و سنّت پاک پیامبر r آگاه هستند، مراجعه كنید تا راه بندگى خدا را بهتر بشناسید و آنچه را كه خداوند متعال مقرر كرده است كاملاً رعایت كنید و با رعایت آنها خوشبخت دنیا و آخرت گردید.
نكتهى بسیار مهمى كه لازم به یادآورى است این كه انجام اعمال صالح و دورى گرفتن از اعمال غیر صالح، تنها زمانى سودمند خواهد بود كه فرد مؤمن باشد و ایمان در دل و درونش ثابت شده باشد؛ یعنى ایمان پشتوانهى انجام اعمال صالح و دورى گرفتن از اعمال غیر صالح باشد. به عبارت دیگر ایمان محرک فرد بر انجام اعمال صالح و دورى گرفتن از اعمال غیر صالح باشد.
براى درک بهتر مطلب مثالى مىزنیم. فرض كنید معلمى به كودكى حروف الفبا را یاد مىدهد و یكى دو بار آنها را برایش تكرار مىكند. این كودک با تكرار یک بار یا دوبار حروف نمىتواند حروف را یاد بگیرد و پس از مدتى آنها را نیز فراموش مىكند. كودک زمانى مىتواند حروف را یاد بگیرد و كلمات را بخواند كه آن حروف در ذهنش جاى گرفته باشند. همانطور كه قبلاً گفتیم اگر فرد بىسوادى به كمک فرد باسوادى كتاب بزرگى را نیز تكرار كند، به او باسواد گفته نمىشود. او تنها در آن لحظه مىتواند كلمات را تكرار كند و پس از آن هرگز نمىتواند چیزى بخواند. خواندن و تكرار كلمات توسط فرد بىسواد دلیل بر باسواد بودن او نیست؛ زیرا شكل و صداى حروف در ذهنش جاى نگرفته است. انجام اعمال صالح نیز دقیقاً چنین است. یعنى ایمان قبل از هر چیز باید در دل و درون فرد جاى گرفته باشد (همانند شكل و صداى حروف) و سپس همین ایمان، محرک فرد در انجام اعمال صالح یا دورى گرفتن از انجام اعمال غیر صالح باشد (همانند خواندن كلمات).
انجام اعمال صالح و دورى گرفتن از اعمال غیر صالح، تنها وقتى به حال فرد سودمند است كه از روى احساسات انجام نگیرد؛ بلكه از نیرویى درونى كه همان ایمان است سرچشمه گیرد؛ یعنى ایمان فرد كه در دل و درون او جایى گرفته است صاحبش را مرتب وادار به انجام اعمال صالح و دورى گرفتن از اعمال غیر صالح كند.
اگر فردى قصد انجام عمل غیر صالحى چون خوردن شراب كرد؛ اما به هر دلیلى به آن دست نیافت، چنین فردى نزد خدا فردى شرابخوار شمرده مىشود؛ زیرا نیرویى درونى او را وادار به خوردن شراب كرده است و همینطور اگر فردى قصد دادن چیزى در راه خدا كرد؛ اما آن را نداشت كه ببخشد، چنین فردى نزد خدا به عنوان صدقه دهنده محسوب مىشود؛ چون محرک او براى انجام چنین عمل صالحى نیرویى درونى كه همان ایمان مىباشد، بوده است.
مهم این است كه ایمان سرچشمهى كارهاى خوب و دورى گرفتن از كارهاى بد شود، در غیر این صورت اگر فردى كار خوبى هم انجام دهد هیچ سودى به حال او نخواهد داشت چون بدون پشتوانه كه همان ایمان است، آن را انجام دادهاست([۳]).
بر اساس آنچه گفته شد بر هر فرد مسلمانى لازم است كه مباحث گفته شده را چندین بار تكرار كند و بخواند و به آنچه در مورد قیامت و بهشت و جهنم و دادگاه خدا گفته شد، توجه كند تا در دل و درونش چنان جاى گیرند كه خداوند متعال او را توفیق دهد اهل انجام اعمال صالح شود و انجام آنها برایش ملكه شوند؛ همچون ملكه شدن حروف الفبا در ذهن یک دانشآموز. دورى گرفتن از اعمال غیر صالح نیز در درونش ملكه شود و اگر روزى دچار عمل غیر صالحى شد، فوراً توبه كند و به سوى خدا برگردد و از او طلب بخشش نماید.
در پایان مىگوییم:
اگر انسان معناى سورهى «عصر» را به خوبى درک كند و آن را در زندگى بهكار گیرد و رعایت كند، به خوشبختى واقعى خواهد رسید و سعادت و خوشبختى دنیا و آخرت نصیبش خواهد شد.
از هر مسلمانى كه توانایى حفظ این سوره را دارد مىخواهم آن را با معنا و مفهومش حفظ كند و همانطور كه در یكى از ركعات نمازهایش سورهى «توحید» را مىخواند در ركعت دیگرش این سوره را بخواند.
﴿وَٱلۡعَصۡرِ ١ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَفِي خُسۡرٍ ٢ إِلَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلۡحَقِّ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلصَّبۡرِ ٣﴾ [النصر: ۱- ۳]. «سوگند به روزگار. که بیگمان انسانها در زیان هستند. مگر کسانی که ایمان بیاورند و کارهای شایسته انجام دهند و یکدیگر را به حق (توحید) و شکیبایی سفارش کنند». قسم به زمانه. آن زمانهاى كه اگر انسان به خوبى در آن بنگرد به این مطلب پى خواهد برد كه عاقبت و سرانجام هر كس چگونه است. به خوبى درک مىكند كه عاقبت و سرانجام ایمان و اعمال صالح چیست و عاقبت كفر و اعمال غیر صالح چگونه خواهد بود. زمانه و روزگار نشان مىدهند كه نتیجهى عمل هر كس چیست و هر كس به چه چیزى دست مىیابد و چه سرانجامى خواهد داشت.
قسم به زمانه. همانا و بدون تردید هر انسانى در خسران و زیانكارى است. هر انسانى در زندگى دنیایى خود و تجارت آن، نه تنها سودى عایدش نمىشود بلكه سرمایهاش را نیز از دست مىدهد و وجودش را نیز تباه مىكند؛ مگر آنان كه ایمان مىآورند و راه و مسیر بندگى خدا را مىشناسند و تسلیم آن مىشوند و بر آن ثبات و استقامت مىورزند، و آنان كه عمل صالح انجام مىدهند [اعمال صالحى كه پشتوانهى ایمانى داشته باشد]. و آنان كه به یكدیگر وصیت و سفارش مىكنند كه طرفدار حق باشند و همراه و همگام با برنامهى خدا باشند و بر اساس آن زندگى كنند. و آنان كه به یكدیگر سفارش و وصیت مىكنند و یكدیگر را به صبر و تحمل سختى و مشكلات [موجود در مسیر بندگى خدا] نصیحت مىكنند. «وَآخِرُ دَعْوَانَا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ».
[۱]– چنین به نظر مىرسد كه در زمانهاى گذشته زنان زینتآلات را علاوه بر دست و گردن و گوش در نزدیكى قوزک پا نیز مىپوشیدند. البته امروزه نیز در برخى از كشورها چنین چیزى مشاهده مىشود.
[۲]– البته در این زمینه موارد استثنایى نیز وجود دارد.
[۳]– استاد / در جاى دیگر مىفرماید: انجام اعمال صالح یا دورى گرفتن از اعمال غیر صالحى كه از روى احساسات صورت مىگیرند تنها در صورتى مفید فایده خواهند بود كه محرک فرد براى ملكه كردن آن اعمال باشد.