آیندهنگری در فكر اسلامی معاصر
دكتر مسفر القحطانی
برگردان: رحمت الله خردنیا
در هزارهی سوم، مطالعات استراتژیك، كلید تغییر و دگرگونی و بهترین گزینه برای مقابله با آینده و حوادث ناگهانی، داغ و پیدرپی حیات جوامع معاصر است. و متغیرات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی با تمام نظم و ترتیب و روان و سیال بودنش در ساختار فكری و فرهنگی جامعه، از این قاعده مستثنی نیست، تا جایی كه سرعت و جهش ناخودآگاه عصر حاضر به سمت تغییر حتمی كه بازار بورس جهانی و كانالهای ماهوارهایی و دستاندركاران میدان سیاست تحت فشار جیرهخواران جنگهای تروریستی آن را تحمیل میكنند، به خود گرفته است. و ما نیز با این سیل بنیانكن با تمام كف و خار و خاشاكش به سوی مسیر نامعلوم و شیبداری كه به ورطه و گرداب تقلید و جادهی لغزنده مصرفی بودن و تفریحی زیستن منتهی میشود، بیاختیار رانده میشویم، آنچه كه ویژگی آینده جوامع عربی و فعلی جوامع غربی است.
جوامعی كه در سایهی ناز و نعمت زندگی میكنند هرگز نمیتوانند مسیر و آیندهی پیش روی خود را مشخص كنند، آن هم تا زمانی كه ابزار تغییر و تعامل با آن در اختیار دیگران است.
اینجاست كه مبارزه برای برونرفت از این تنگنا نیاز به روشن كردن شمعی دارد كه ظلمت طولانی شب را از بین ببرد و راهی كه نیاز به سیر در آن داریم را به ما نشان دهد، نه راهی كه مجبور به حركت در آن باشیم!
مطالعات استراتژیك همان شمعی است كه فرانسیس بیكن به آن اشاره كرده و مقصودش ایدهی تجربهگرایی حقیقی بوده است كه ما ناچاریم ابتدا شمع را شعلهور كنیم تا راه را آشكارا ببینیم.
آگاهی با تهاجم فعلی و نگاه آیندهنگرانه برای مقابله و تعامل مثبت با آن، گامی مؤثر برای برونرفت از بحرانهای پیدرپی است. تنفرزدایی از بحرانها و اطلاعرسانی ناقص در خصوص آیندهنگری كه در خطابهها و سخنرانیها صورت میگیرد، هرگز كافی نیست، بلكه ناچاریم تجربهای علمی و منهجی دقیق را طراحی كنیم تا با بهترین روش با آنها مقابله كنیم.
آیندهنگری با محدودیتی كه در میدان فرهنگی دارد، اهمیت آن از دید فكر اسلامی معاصر پنهان نگشته است. ولی آنچه غیبتش در برنامههای فرهنگی ما محسوس است، عدم برنامهریزی علمی است كه آیندهنگری را به فرایند و برنامهای اصولی كه دارای پایههای علمی و تكنیكهای استراتژیكی است تبدیل كند. و شاید كمبود مراكز متخصص در مطالعات استراتژیك در كشورهای اسلامی شاهدی بر ضعف علمی ما نسبت به مطالعات و آراء استراتژیك باشد، و همهی اینها در مقابل كثرت قابل ملاحظهی این مراكز در غرب معاصر است. به عنوان مثال: تعداد اعضاء انجمن آیندهسازان جهانی آمریكا بیش از سی هزار نفر است و بیش از هزار نفر از این اعضاء دانشمندانی هستند كه خود را از متخصصین فعال این مجال جدید میدانند و بر حسب قواعد و برنامههای مشخص، كارهایی را تمرین میكنند كه عینیت بیشتری به مسئله میبخشد.
گام اولی كه باید برداشته شود ـ با تاخیری كه داشته است ـ روشنگری در مورد قضیه آیندهنگری با نشر فرهنگ علوم استراتژیك در محافل علمی و مراكز پژوهشی و حتی عموم مردم و خوانندگان و دلسوزان است.
دكتر هادی هیتی میگوید: “آیندهنگری یعنی میزان فهم و درك جامعه از سیمای آیندهی خویش، با ایفای نقش و سهیم بودن در ایجاد تعامل با مواقف عصر حاضر است كه به درك آنچه مقتضای تعامل با مواقف آینده است منجر میشود.”
پس با توجه به اینكه ایجاد تعامل با آینده كاری جدی را میطلبد؛ چنین مینماید كه مهمترین نیاز، تلاش جهت بیداری فردی و اجتماعی است كه محقق شدن هدف را تضمین نماید و در رسیدن به برنامهریزی مناسب و ذخیره مطلوب و دفاع لازم برای تغییر آینده موفق باشد.
اساساً مهمترین نكته در آیندهنگری تركیز بر تغییر این علم از ظن و گمان و مقولههای خرافی به علمی دارای پایههای استوار و منهجی دقیق و نهادینه كردن ارادهی تغییر و دفاع ذاتی در مقابل تهاجم آینده است. چنانچه اهمیت آیندهنگری در فهم و درك طبائع و سنن متغیر و تحولات بشری و تصحیح مفاهیم و برداشتهای اشتباه از آینده و اهمال در تعامل با یورشهای آن، نیز نمود بیشتری دارد.
این آمادگی ذهنی در خصوص اشراف بر آینده مستلزم مشاركت جمعی در عملیات تغییر و ایجاد فرصتهای بكر و آماده اجتماعی است، تا به جای اینكه منتظر بروز ناگهانی مشكلات باشیم، كاملاً آماده رویارویی با یورشهای آینده باشیم.
مسائل فوق قسمتی از اصول مهمی بود كه شایسته است در بحث آیندهنگری به مانند زیربنایی محكم و استوار برای هر مشروع و برنامهی استراتژیكی كه خواهان موفقیت در حیات واقعی مردم و جامعه است پیریزی شود. و قطعاً این دیدگاهی فكری و فرهنگی است كه به صورت طبیعی در سلوك و رفتار فرد آیندهنگر نفوذ میكند، هنگامیكه در مطالعات، ایجاد خانواده و تامین مایحتاج مادی و رویاهای زندگی تفكر و تفحص میكند، و در پی آن نخبههای روشنفكری رشد میكنند كه تا زمانی كه قضایا و واقعیات حال و تحلیلات آینده شایستگی و كارآمدی خود را ثابت نكردهاند برگشت به تجارب گذشته را مردود میشمارند، و گمان نمیكنم برنامهای كه چنین نخبگانی طراحی كنند چیزی غیر از كمربندی ایمنی برای جامعه در مقابل تهاجم و یورشهای آینده باشد.