نویسنده : شیخ عبدالحمید البلالی
ترجمه : عبدالصمد مرتضوی
واقعا وقتی فرزندان برخی از دعوتگران بزرگ را می بینیم که منحرف شده اند ؛ دل ما می شکند و وقتی می بینیم که گروههای زیادی از جوانان توسط همین دعوتگران از منجلاب جاهلیت به نور اسلام رهنمون شده اند؛ بر غم و اندوه ما افزوده می شود زیرا از خود می پرسیم : وقتی این دعوتگران توانسته اند سبب هدایت این همه جوان شوند، چه عاملی باعث شده که فرزندان خودشان گمراه و منحرف گردند ؟!
این دعوتگران دینی از دو حال خالی نیستند:
۱- یا آنها از جمله ی کسانی هستند که تا سر حد توان برای اصلاح و تربیت فرزندانشان تلاش کرده اند و در مورد هدایت و آموزش و نهادینه کردن مبانی و ارزشها در دل هایشان کوتاهی و کم کاری نکرده اند .
۲- یا از زمره ی کسانی هستند که بیشتر وقت خویش را به ارشاد و تربیت سایرین اختصاص داده و آن قدر غرق مسایل تبلیغی و تربیتی شده اند که فرزندان خویش را فراموش کرده اند . این گروه کمترین وقتی را به فرزندان خویش اختصاص نمی دهند و در حق فرزندان خویش کوتاهی می کنند و (با آن که سعی می کنند دیگران توسط آنها به فرامین دینی ملتزم شده و از شریعت اسلامی متأثر گردند ) فرزندان خویش را وامی گذارند تا از عوامل دیگر ( چه عوامل محیطی و چه عوامل بیگانه و غیر دینی ) که از هر سو آنها را به سوی خویش فرا می خواند، متأثر گردند .
گروه اول از دعوتگران همانند پیامبرانی چون نوح(علیه السلام) به خاطر این که فرزندانشان منحرف شده اند مورد ملامت و توبیخ قرار نمی گیرند و مادامی که وظیفه و تکلیف خویش را در مورد آنها به انجام رسانده باشند، دراین مورد در روز قیامت بازخواست نخواهند شد .
گروه دوم از دعوتگران کسانی هستند که اولویت های دعوت و اصول و مبانی آن را رعایت نکرده اند.
مگر نه این است که خداوند متعال ( در همان مراحل اولیه ی دعوت اسلامی ) به پیامبرش فرمود :
«وأنذر عشيرتك الأقربين » ( شعراء : ۲۱۴ )
(و خویشاوندان نزدیک خود را هشدار بده .)
از قدیم دعوتگران دینی گفته اند : « آن که در تربیت خانواده اش موفق نباشد در خارج از خانه نیز دعوتگر موفقی نخواهد بود .»
آیا تاکنون ما به اهمیت این موضوع پی برده ایم ….. ؟
منبع :
کتاب : پندنامه هایی برای دعوتگران