دین و زیبایی شناسی
استاد محمود ویسی
زیبایی، مولود هنر است، البته هنر راستین وشناخت دین وعرضه دین به شکل زیبا وجذاب وانگیزاننده ؛ یکی از بزرگترین هنرهاست .
گفتم برای دل که: هنر چیست؟
خنده زد! گفتا :هنر به دامن دریای زندگی است.
گفتا :هنر شکوفه گلهای زندگی است.
وهرجا بنفشه است ،هرجا که لاله هست، هرجا که درنگاه غم انگیز بی کسی نقشی زناله هست، هرجا که رنج می شکند پشت زندگی، آنجا هنر چو غنچه گل موج می زند، آنجا هنر پدیدۀ زیبای زندگی است.
لذا رسالت هنر، ایجاد زیبایی وانتقال آن با تحریک حس زیبایی شناسی، از طریق آفرینش هنری در دیگران می باشد و هنر هیچ هدفی جز لذت زیبا شناختی صرف را دنبال نمی کند.
والبته هنرمندانی که ایمان استوارتری داشته ودیندارتر بوده اند، کوشش آنها صرف تاَُ یید ارزشهایی شده است که در نهایت به سود انسانیت وحقیقت تمام شده است ونقش هنرمند مصلح نزدیک به رسالت انبیاء است.
پس:
زندگی زیباست ای زیباپســند
زنده اندیشان به زیبایی رسند
در یک تقسیم کلی زیبا ئیها به دو بخش قابل تقسیم اند ۱٫زیبائیهای شنیداری ۲٫زیبائیهای دیداری
و دین هم در رابطه با این زیبائیها و میزان حلال و حرام بودنشان معیارهایی را پیش روی ما می گذارد که با بهره گرفتن از آن معیارها می توانیم رابطه دین و زیبایی شناسی را دریابیم.
البته نگاه ما، نگاه فقهی صرف به مقوله زیبایی وزیبایی شناسی نیست. اما دیدگاه فقهی مقارن هم بی ارتباط با این مقوله نیست.
خداوند در وجود انسانها حس زیبایی را به ودیعت نهاده وانسانها ذاتاً زیبایی را دوست دارند. لذا شناخت زیبائیها هم به دنبال دوست داشتن آنها و بلکه پیش از دوست داشتن ضرورت پیدا می کند.
اگر چه ترتیب منطقی این است که ابتدا چیزی را بشناسیم و سپس آن را دوست داشته باشیم و یا اینکه از آن متنفر شویم.
اما فطرت انسانی این ترتیب را به هم می زند زیرا مقوله عشق وعقل، مقوله ای وسیع و بسیار پر طمطراق است.
آیا انسانها ابتدا عاشق می شوند و بعد عاقل یا اینکه ابتدا عاقلند وسپس عاشق می شوند؟
به هر تقدیر محبت در وجود انسانها فطری وظاهراً مقدم بر معرفت است. به همین خاطر ضرورت دارد که در آغاز معیارهایی برای تنظیم محبت وجود داشته که با هوی وهوس در نیامیزد.
اصولا دین برای روش مند و قانون مند کردن حس های مختلف موجود در انسان، از جمله حس زیبایی دوستی وزیبایی شناسی قواعدی را عرضه می کند که به کار بستن آن قواعد استفاده از زیبائیها را نهادینه ومنطقی ومطلوبتر می کند.
با استناد به همین منظر به بررسی زیبایی های شنیداری وسپس دیداری به اختصار می پردازیم.
درکتاب احیاء علوم الدین امام غزالی ص ۱۳۱۱و۱۳۱۲ آمده است :
هر کس بهار وگلهایش، عود وآوازش او را برنینگزاد، مزاجش فاسد گشته ودرمانی ندارد.آنکه سماع تحریکش نکند؛ناقص نامتعادل، واز روحانیت به دور است و در درشتخویی و خشونت طبع،از شتران و پرندگان و بلکه تمامی حیوانات پیشی گرفته است چرا که حیوانات از نغمه های موزون تاُثیر پذیرند. لذا حکم سماع وابسته به تاثیری است که در دلها می گذارد.
بنابراین آواز برای نظم زندگی ضرورت دارد به گونه ای که آن را بخشنده ثمراتی می سازد که ازآن امید می رود.
لهو مباح، آرامش بخش دلها و کاهنده خستگی از فکر است. پس لهو داروی دل از درد خستگی و رنجوری است، به شرطی که بیش از حد مهیّج و یا بیش از محزّن نباشد و اما نباید که در آن زیاده روی شود چنانکه نباید دارو را زیاد مصرف کرد.
همچنین آواز از جمله زیبائیهای شنیداری است که خدا آن را آفریده، صدای بلبل و انواع پرندگان، صدای آب و ….
صدای زیبای یک انسان مادامیکه هدفش با نشاط کردن روح، بالندگی عواطف، وبرپایی شادی چه به صورت عادی و چه همراه با سازهای موسیقی باشد مباح است، واحادیثی هم که پیرامون نهی وممنوعیت استفاده از سازهای موسیقی وارد شده اند بنابر استدلالهای علامه ابن حزم وقرطبی، اکثراَ معلول هستند.
وامام ابو حنیفه هم سازهای موسیقی را کالایی حلال می داند ومی فرماید: کسی که نی یا عودی را به سرقت ببرد دستش قطع می شود وهر که آنها را بشکند خسارتش را پرداخت نماید.
اما در رابطه با زیبائیهای دیداری (هنرهای تجسمی ) مانند نقاشی و مجسمه سازی، که در حقیقت پیامدهای شکوفایی حس زیبایی دوستی از جنبه دیداری می باشند و در راستای اظهار ابتکار و پروراندن و اشباع حس زیبایی دوستی جلوه می کنند، همان حکمی را دارند که زیبائیهای شنیداری داشتند ونگاه دین به آنها نگاهی معقول ومنطقی است و آنها را مباح می داند و حکم آنها را وابسته به اهداف و مقاصدی است که از ایجادشان مد نظر است. اگر وسیله شرک وتبلیغ آن شوند حرام و در غیر این صورت مباح اند.
سخن آخر اینکه خداوندی که صاحب دین است زیباست وزیبا ئیها را دوست دارد و لذا بندگان برای تحقیق بندگی خویش باید آنچه را که خالق زیبائیها دوست دارد، دوست داشته باشند که امام مسلم از پیامبر نقل می کند:
«انّ الله جمیلٌ و یحبّ الجمال»