نوشته: منصور بن محمد المقرن
ترجمه: واحد ترجمه تابش
کسی که از اصول ایمان بی نصیب گردد از رسیدن به مطلوب محروم میگردد.
هرگاه در جامعه منکری فراگیر میشود، علما و دعوتگران ـ جهدشان مشکور باد ـ به بیان حکم آن منکر و هشدار دادن دربارهی آن اقدام میکنند، اما منکر همچنان ادامه مییابد و از تعداد مرتکبین آن نه تنها کاسته نمیشود بلکه افزایش مییابد و شاید از بارزترین اسباب استمرار و عدم توقف آن منکر و آن طوفان ویرانگر، این است که تبهکاران، اصول ایمان را هدف قرار دادهاند و آن را تضعیف کردهاند و بر منظومهی مفاهیم و ارزش های ایمانی تاختهاند و آن را نابود کردهاند و مصونیت ایمانی مسلمانان متزلزل شده است و حتی اعتماد و افتخار آنان به دینشان ضعیف شدهاست.
عواملی در راستای ایجاد این وضعیت نقش داشتهاست:
یکی عجز گفتمان دعوت در دهههای گذشته در زمینهی سخن گفتن از اصول ایمان بوده است؛ اصولی که هرگاه در دل جای گیرد ـ اگر خدا بخواهد ـ فرد را از فتنههای گمراه کننده حفظ میکند.
عامل دیگر، کوتاهی در بیان مفاهیم و ارزشهای ربانی و تأثیر آن در صلاح و سعادت مردم، بنا براین گفتمان دعوت باید پیش از هر چیزی بر اصول ایمانی زیر تأکید داشته باشد:
اصل یکم: محبت و تعظیم خدا در دلها
هر زمان این اصل بزرگ دچار ضعف گردد، اعمال قلوب و جوارح نیز دچار ضعف میگردد. خداوند متعال یکی از بارزترین و بزرگترین اسباب ارتکاب گناهان کفر دانستهاست و کفر همان ضعف تعظیم خدا در دلهاست. لذا خداوند متعال بندگانش را فرا خواندهاست تا در صفاتش تأمل و تدبر کنند، میفرماید: « مالکم لا ترجون لله وقارا » ( شما را چه شده است که از شکوه خدا بیم ندارید ) [ نوح؛ ۱۳]. در پی این آیه توجه مخاطبین را به قدرت خویش که موجب تعظیم، محبت و عبادت ذات او به تنهایی است، معطوف داشته و میفرماید: « و قد خلقکم اطوارا » ( و حال آن که شما را مرحله به مرحله آفریده است ) [ نوح؛۱۴]. در آیهی دیگری سبب کفر کافر را بیان فرموده است: (و ما قدروا الله حق قدره…) ( و خدا را آنچنان که باید به بزرگی نشناخته اند…) [ الزمر؛ ۶۷ ] و در ادامه به بیان نکتهای میپردازد که فرمان برداری از او را می طلبد و آن نکته عظمت ذات او است؛ میفرماید: (و الأرض قبضته یوم القیامة والسماوات مطویات بیمینه…) ( و حال آن که روز قیامت زمین یکسره در قبضهی (قدرت) اوست و آسمانها پیچیده به دست اوست) [ الزمر؛ ۶۷ ].
ابن قیم گفتهاست: « اگر دیدی که ترک گناهان برای گنهکاران دشوار است، تلاش کن که با یادآوری نعمتها، بخششها، احسان، صفات کمال و جلال خدا، او را را نزد آنان محبوب گردانی؛ زیرا دلها بر محبت ذات وی سرشتهشدهاند و هرگاه وابستهی محبت او شوند، از گناهان و اصرار بر آنها دست میکشند و از آنها فاصله میگیرند ».
اصل دوم: کاشتن بذر محبت پیامبر صلی الله علیه و سلم در جانها؛
زیرا اگر انسان کسی را دوست داشته باشد از او فرمانبرداری میکند. در این باره گفته اند: « مُحِب فرمان بردار محبوب خویش است» به همین سبب وقتی محبت پیامبر صلی الله علیه و سلم در جان صحابهی بزرگوار قرار گرفت، جان و مالشان را فدا کردند و از آنچه که برایشان دوست داشتنی بود، دست کشیدند تا با شتاب هر چه بیشتر فرمان پیامبر صلی الله علیه و سلم را استجابت کنند. سیرت نبوی سرشار و عطرآگین از ذکر نمونههای بارزی از آنان است. از جمله چیزهایی که اهمیت بسیار این اصل را برای آراسته شدن مسلمانان به آن بیان میدارد این است که در حدیث صحیح آمده است: « والذی نفسی بیده لا یؤمن احدکم حتی أکون احب الیه من والده و ولده والناس اجمعین » ( سوگند به کسی که جانم در دست اوست، هیچکدام از شما مؤمن نمی شود مگر اینکه من از پدر و فرزندش و از همه مردم نزد او محبوبتر باشم).
اصل سوم: بیان کردن نیکیهای دین و مقاصد زیبای آن.
راغب اصفهانی در کتاب « الذریعة الی مکارم الشریعة » تنها به ذکر احکام شرعی اکتفا نکردهاست بلکه ثمرات دنیوی و اخروی عمل به این احکام و پایبندی به آنها و همچنین سرانجام بیتوجهی به این احکام را بیان کردهاست و هر امر یا نهیای را به مقاصد بزرگ شریعت ارتباط دادهاست و باورها و اوامر را برایشان آراسته است، بنا براین خداوند متعال میفرماید: « … و حبب الیکم الإیمان و زینه فی قلوبکم… » ( لیکن خدا ایمان را برای شما دوست داشتنی گردانید و آن را در دل های شما بیاراست) [الحجرات؛ ۷ ].
ابن قیم گفته است: شخصیتهای بزرگ امت اسلامی که حُسن ، جلال و کمال این دین را درک کردهاند و بر قبح و نقصان و فرومایگی غیر آن اطلاع یافتهاند، ایمان به این دین و محبت آن با طراوت دلهایشان در آمیخته است و اگر مُخیَّر گردند میان این که در آتش افکنده شوند و میان این که دین دیگری را برگزینند، حاضرند که در آتش افکنده شوند و اعضایشان قطع گردد اما دین دیگری غیر از اسلام را برنگزینند؛ چنین افرادی کسانی هستند که در ایمان ثابت قدم شدهاند و بیش از همهی مردم با ارتداد فاصله دارند و آنان برای ثابت قدم ماندن بر دین تا روز لقای پروردگارشان، از هر کسی سزاوارترند و به همین سبب هرقل به ابوسفیان گفت: ( آیا کسی از شما به سبب بیزاری از او ( پیامبر ) مرتد میشود، ابوسفیان گفت: خیر. هرقل گفت: ایمان چنین است، وقتی طراوت آن با دلها درآمیزد، کسی آنها را به بیزاری از آن نمیکشاند )
اصل چهارم: بنیان نهادن مفاهیم، ارزشها و تصورات درستی که انسان در کردار و رفتارش بر اساس آنها و مطابق با آنها حرکت کند.
به همین علت تبهکاران در برنامهها و تبلیغاتشان تأکید دارند تا مفاهیم و ارزش های اسلامی را کنار زنند و مفاهیم و ارزش های مادی را به جای آنها قرار دهند و شاید این بزرگترین موفقیت تبهکاران در این عرصه باشد.
ارزشها و معیارهای ربانی، تصورات و مفاهیم اسلامی دربارهی هستی، زندگی، انسان و نقش وی مطابق با برنامهی اسلام برای بسیاری از مسلمانان ناشناخته است و بنابراین میبینیم که در رفتن به سوی منکرات تردیدی به خود راه نمیدهند و در اغلب موارد دانستن حکم منکرات به آنان نفعی نمیرساند. یکی از این مفاهیم، خوشبختی است که مطلوب همهی انسانهاست. تبهکاران وانمود کردهاند که خوشبختی با ثروت، مقام، شهرت یا با همهی اینها به دست میآید؛ وقتی چنین تصور غلطی در ذهن کسی جای گیرد برای کسب ثروت از هر راه ممکنی و حتی از حرام هم تردیدی به خود راه نمیدهد و دیگر سخن گفتن از حرام بودن ربا، رشوه، قمار و … برایش سودی ندارد. اگر در مقابل چنین تصویری از خوشبختی، گفتمان دعوت به تبیین مفهوم خوشبختی مطابق با ادلهی شرعی بپردازد و توضیح دهد که خوشبختی با فرمانبرداری از خدا به دست میآید نه با ارتکاب محرمات الهی، در پی چنین فهمی از خوشبختی دیگر ظاهر زیبای ثروت حرام و به دست آوردن آسان آن فرد را مجذوب خود نمیکند.
اصل پنجم: ایمان به غیب، ایمان به آخرت و ایمان به قضا و قدر:
در آیات قرآن کریم ایمان به غیب و ایمان آخرت فراوان ذکر شده است؛ زیرا آثار بزرگی را برای کردار و رفتار انسان در پی دارد. حضرت عمر گفته است: ( … اگر قیامت نمی بود، غیر این را میدیدید….). چون که یادآوری پاداش و حساب، انسان را از گناهان باز میدارد و بر انجام طاعات تشویق میکند، همان طور که ایمان به غیب وابستگی به مادیات را کاهش میدهد و دل را وابستهی وعدهی خداوند میگرداند که وعده داده است در سالهای عمرشان، در روزیشان و در فرزندانشان برکت قرار دهد. این به نسبت دنیا و به نسبت آخرت آنان را وعده ی نعمت های جاودان داده است .
در قرآن کریم برای بیان کم ارزش بودن دنیا در مقایسه با آخرت، بیش از پنجاه مرتبه حیات دنیا را ذکر کرده است و آخرت را بیش از هفتاد مرتبه و در حدود بیست مرتبه ایمان به آخرت را به همراه ایمان به خدا ذکر کرده است. همچنین قرآن کریم یادآور شده است که یکی از اسباب ارتکاب گناه، دوست داشتن دنیا و فراموش کردن آخرت است: ( کلا بل تحبون العاجلة و تذرون الاخرة ) ( ولی نه [ شما دنیای ] زود گذر را دوست دارید و آخرت را وا میگذارید ) [ القیامة ۲۰ و۲۱ ]. راستی این حقایق ایمانی در دعوت ما چه سهمی دارند؟!
ایمان به قضا و قدر یکی از ارکان ایمان است که برخی آثار آن عبارت است از: کنترل آزمندی، که آزمندی خود اساس هر خطایی است، ایجاد خشنودی و توازن در زندگی مؤمن.
ای پدران، مادران، مربیان و دعوتگران بزرگوار! این اصول عظیم ایمانی، کوتاهترین و آسانترین راه تأثیر گذاری است و با استفاده از آنها از وقت استفاده بهینه میشود، تلاشها و داراییها به هدر نمیرود و به یاری خداوند متعال دستاوردهای مفید و شادی آفرینی را برای تقدیم به جامعه خواهید داشت.
گفته شده است: ( هر کس از اصول ایمان بی نصیب ماند از رسیدن به مطلوب محروم می شود ). برای ایجاد و تثبیت این اصول در وجود افراد، به یاری خداوند متعال، بهرهی علمی و تجربهی شما در این زمینه رسیدن به آن مطلوب را آسان میگرداند و علاوه بر آن میتوانید از گفتارها و نوشتارهایی در این حوزه استفاده کنید.