الله، نخستین حقیقت یا حقیقت نخستین
نویسنده: محمد غزالی / مترجم: دکتر محمود ابراهیمی
الله
این کلمه سترگ نام است و برای ذات مقدسی که به وی ایمان داریم و برای رضای او کار می کنیم و می دانیم که زندگی ما از او است و بازگشت ما بدو است. الله – تبارک و تعالی – شایسته ستایش و تمجید و سزاوار تقوا و طلب مغفرت از او است، ما نمی توانیم ثنای او را به پایان بریم و آنگونه که حق او است او را بزرگ داریم «ما عرفناک حق معرفتک» و شکوه و جلال او را بیان کنیم. چنانچه انسانهای روی زمین از ابتدای تاریخ تا انتهای آن خداوند را فراموش می کردند و به وی کفر می ورزیدند هیچ چیزی از جلال و شکوه او کم نمی شد و بدان خدشه ای وارد نمی ساخت و به اندازه ی یک ذره از سلطان و قدرت او کاسته نمی شد و مانع کوچکترین پرتوی از نور او نمی گردید و مانع کبریای او نمی شد، چون بی نیازی خداوند به حول و عظمتش به ذات و صفات او است، ملکوت و جبروت او وسیعتر از آن است که وهم و اندیشه کسی بدان رسد.»
«نه بر اوج ذاتش پرد مرغ وهم نه در ذیل وصفش رسد دست فهم»
و ژرفتر از آن است که جاهلی در آنجا خود نمایی کند. اگر ما در عصری هستیم و زندگی می کنیم که مردمانش غافلند و پروردگار خویش را منکرند، خداوند سبحان را اندک زیانی نیست. ( وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَانٍ مَّرِيدٍ كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَن تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَيَهْدِيهِ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ ) (حج: ۳- ۴) « گروهي از مردم بدون هيچ علم و دانشي ( و بلكه تنها از روي تقليد و هواپرستي ) درباره ( شناخت ) يزدان ( و مسأله توحيد خداوند منّان ، و احياء مردگان ، و رستاخيز همگان به فرمان خالق جهان ) به مجادله برميخيزند ، و ( در اين امر ، طبيعي است ، نه از دانش و منطق ، بلكه ) از هرگونه شيطان ( انس و جنّ ) سركشي ، پيروي مينمايند ( و برابر نقشه و برنامه و حيله و دام همه شياطين و شياطين صفتان عمل ميكنند ) . اهريمناني كه مشخّص و معلوم است ، هركس آنها را به دوستي گيرد ، حتماً گمراهش ميگردانند و به عذاب آتش ( دوزخ ) سوزانش ميكشانند. »
ایمان به هستی خدا
هستی خداوند از جمله چیزهای بدیهی و آشکاری است که انسان با فطرت سالم خود آن را درک می کند و طبیعت و سرشت انسان خود بدان راه می برد. و از جمله مسائل پیچیده علمی و حقایق فکری دشوار نیست.
اگر بدین خاطر نبود که گاهی شدت ظهور و آشکاری آن موجب خفا و پنهانی آن می شود، و نزدیکی بیش از حد مسافت مانع دیدن می گردد، به راستی درباره وجود آشکار و نزدیک الله هیچ مؤمن و کافری و ملحدی اختلاف نمی داشت. (أَفِي اللّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ ) (ابراهیم:۱۰) «مگر درباره وجود خدا ، آفريننده آسمانها و زمين شكّ و ترديدي در ميان است ؟» پیامبران بدین جهت مبعوث شدند تا مسیر فکر انسان را درباره الوهیت خداوند تصحیح کنند زیرا انسان ها اگر چه از روی سرشت و با هدایت فطرت، خدا را می شناسند، لیکن برای او شریک قرار می دهند و راه خطا می روند و درست آن را فهم نمی کنند. ( هَذَا بَلاَغٌ لِّلنَّاسِ وَلِيُنذَرُواْ بِهِ وَلِيَعْلَمُواْ أَنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَلِيَذَّكَّرَ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ ) (ابراهیم: ۵۲) « اين ( قرآن ) به عموم مردم ابلاغ ميگردد تا ترسانده شوند و بدانند كه خداوند يكي بيش نيست ، و خردمندان ( از خواندن قرآن ) پند و اندرز گيرند ( و خويشتن را در پرتو آن از آتش دوزخ دور كنند و به بهشت برسانند ) . »
(فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ) (محمد: ۱۹) «بدان كه قطعاً هيچ معبودي جز الله وجود ندارد . براي گناهان خود آمرزش بخواه».
در واقع محیط فاسد، برای فطرت و سرشت انسان بسیار خطرناک است و آن را مسخ می کند و به انحراف می کشاند و آن را چنان بیمار و علیل می سازد که از گوارا گریزان و به تلخ و کال و ناپخته متمایل گردد و این است راز انصراف و گریز دسته ای از مردم از قبول ایمان و کارهای درست و روی آوردنشان به کفر و شرک و تباهی. اگر چه این کارها با منطق عقل و ضروریات فکر و اندیشه و اصل خلقت انسان، مباینت دارد. حدیث قدسی است: «من همه ی بندگان خود را با فطرت و به دور از انحراف آفریده ام سپس شیاطین به نزد آن ها آمدند و آنان را از دینشان دور ساختند و چیزهایی را که برای آنان حلال کرده بودم، حرام نمودند …». تمدن امروزی غرب جهان را فرا گرفته و بر جهان حکمفرما است، تمایل شدید دارد به اینکه درباره وجود الله به نزاع و جدال بپردازد و همه ادیان را به طور کلّی با دیده تحقیر و تنقیص بنگرد یا آن ها را به عنوان مسکّن اجتماعی پیروانش و طرفدارانش قبول کند. و ادیان را مخدر توده مردم و پیروان و طرفداران آن معرفی نماید بدون شک این محنت ها و مشکلاتی که دنیای امروز با آن دست به گریبان است، مشکلات و بحران های روحی است و منشأ آن عدم باوری است به نمونه های اعلای دین، از قبیل حق و انصاف و عدل و گذشت و روح برادری.
زمانی جهان از این مصائب و بدبختی هایی که در آن دست و پا می زند رهایی می یابد که بدین مثل و نمونه های عالی اسلامی برگردد که فطرتش او را بدان ها هدایت می کند، همان گونه که جنین فطرتاً راه خویش را در ولادت و جوجه راه خروج از تخم را با فطرت خود می یابد. هرگاه جهان به سوی فطرت خویش هدایت شود، به سوی اسلام هدایت شده است. چون اسلام دین فطرت انسانی است و فطرت بر اسلام استوار است.
اشکالی ندارد که یک سلسله دلائلی را ذکر کنیم که پرده ذهنهای غافل را پاره کند تا بتوانند آن سوی پرده را نیز ببینند و بدان توجه کنند.
الف- در واقع انسان می داند که خود نفس خویش را و فرزندانش را و زمینی را که بر پشت آن راه می رود و آسمانی را که زیر سقف آن زندگی می کند، نیافریده است و انسان هایی که ادعای الوهیت را کرده اند نیز هرگز نفس خویش را دچار تکلّف و مشقت این ادعا نکرده اند و چنین نگفته اند؛ به طور قطعی وظیفه ی آفرینش و راز نیستی به هستی آوردن را هیچ انسانی و هیچ حیوانی و هیچ جمادی به خویشتن نسبت نداده است.
و باز هم بدون شک همه می دانند که هیچ چیزی به خودی خود پدید نمی آید و هر کس بدان اذعان دارد. پس دلیل همه این کارها وجود الله است و قرآن کریم نیز این دلیل را مقرر می دارد: ( أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ أَمْ خَلَقُوا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بَل لَّا يُوقِنُونَ ) (طور: ۳۵- ۳۶) « آيا ايشان ( همين جوري از عدم سر بر آوردهاند و ) بدون هيچ گونه خالقي آفريده شدهاند ؟ و يا اين كه ( خودشان خويشتن را آفريدهاند و ) خودشان آفريدگارند ؟ يا اين كه آنان آسمانها و زمين را آفريدهاند ؟ ! بلكه ايشان طالب يقين نيستند . » خداون دنظر اعراب را به مظاهر ابداع و شگفت آفرینی این مجتمع ساده ای که در آن زندگی می کنند، متوجه می سازد و نظرشان را جلب می کند: ( أَفَلَا يَنظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ وَإِلَى السَّمَاء كَيْفَ رُفِعَتْ وَإِلَى الْجِبَالِ كَيْفَ نُصِبَتْ وَإِلَى الْأَرْضِ كَيْفَ سُطِحَتْ ) (غاشیه: ۱۷- ۲۰) « آيا به شتران نمينگرند كه چگونه آفريده شدهاند ؟ ! و به آسمان نگاه نميكنند كه چگونه برافراشته شده است ؟ ! و به كوهها نمينگرند كه چگونه نصب و پابرجاي شدهاند ؟ ! و به زمين نمينگرند كه چگونه پهن و گسترانيده شده است ؟ ! ».
این نوع دلیل را دلیل ابداع و شگفت آفرینی می نامند.
ب- چنانچه انسانی به خانه ای داخل شود و در آنجا غرفه ای بیابد که برای طعام و پذیرایی آماده شده است و غرفه دیگری که برای خواب آماده شده است و دیگری برای نظافت و دیگری برای پذیرایی و یقین و جزم خواهد داشت که این ترتیبات به خودی خود به وجود نیامده و این تنظیم و ترتیب مفید و نیکو، حتماً از تقدیر و سنجش کامل و حکمت تمام سرچشمه گرفته و حتماً کسی بوده که آن ها را ترتیب داده است و بر آن ها اشراف داشته و می دانسته است که چه کار می کند.
کسی که این جهان و آفاق گسترده آن و ماده و خصایص آن را مدنظر قرار دهد، می داند که آن ها دارای قوانین منظم و مضبوطی هستند و محکوم آن قوانین هستند، در علوم طبیعی و شیمی و گیاه شناسی و حیوان شناسی و پزشکی قسمت اکثر این قوانین شرح داده و مردم نیز نیکوترین بهره ها را از آن ها برده اند و اسرار جهان که دانش بشری بدان دست یافته است، هر گونه شک و شبهه ای را از ذهن انسان دور می سازد و گمان نمی کند که این چیزها و قوانین متقن آن به طور اتفاقی به وجود آمده اند. هرگز چنین نیست این نظام دقیق و شگفت انگیزی که در لابلای اتمها وجود دارد و پنهان شده است دقیقاً به همان صورت در میان افلاک این آسمان و فضای لایتناهی نیز وجود دارد و ابعاد آن محفوظ است. ( تَبَارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّمَاء بُرُوجاً وَجَعَلَ فِيهَا سِرَاجاً وَقَمَراً مُّنِيراً وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِّمَنْ أَرَادَ أَن يَذَّكَّرَ أَوْ أَرَادَ شُكُوراً ) (فرقان: ۶۱- ۶۲) « پاينده و بزرگوار خداي رحماني است كه در آسمان برجهائي را به وجود آوردهاست و در آن ، چراغ ( فروزان خورشيد ) و ماه تابان را ايجاد نموده است . خداي رحمان كسي است كه شب و روز را ( به طور متناوب ) جايگزين يكديگر ميسازد ، براي ( عبرت ) انساني كه بخواهد به ياد خدا باشد ( و فطرت خداشناسي را در خود بيدار نگاه دارد ) يا بخواهد ( نعمتهاي بيشمار آفريدگارش را ) سپاسگزاري كند ( و با زنده نگاه داشتن روح شكرگزاري ، بر الطاف و انعام خدا در حق خود بيفزايد ). »
( اللَّهُ الَّذِي سخَّرَ لَكُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِيَ الْفُلْكُ فِيهِ بِأَمْرِهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ وَسَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً مِّنْهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لَّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ) (جاثیه: ۱۲- ۱۳) « خداوند همان كسي است كه دريا را رام شما كرده است ، تا كشتيها برابر فرمان و اجازه او ( كه به ماده كشتيها و خود آبها و ديگر عوامل طبيعي داده است ) در دريا روان شوند و شما انسانها بتوانيد از فضل خدا بهره گيريد ، و شايد سپاسگزار گرديد ( و شكر نعمتهاي بيكران يزدان را به جاي آوريد ) . و آنچه كه در آسمانها و آنچه كه در زمين است همه را از ناحيه خود ، مسخّر شما ساخته است . قطعاً در اين ( تسخير موجودات مختلف و به گردش و چرخش درآوردن چرخه حيات به نفع انسانها ) نشانههاي مهمّي ( بر قدرت و مهرباني خدا در حق آدميزادگان ) است ، براي كساني كه ميانديشند ( و انديشمندانه به اشياء دور و بر و به خود زندگي مينگرند ). »
ج- آیا هرگز درباره این سیارات روان که اعماق جو را می شکافند اندیشیده اید؟ این کواکبی که همواره در یک مدار واخد حرکت می کنند و هرگز به راست و چپ آن منحرف نمی شوند و همیشه با یک سرعت واحد بدون شتاب و تأخیر، حرکت می کنند و سرعت خود را یکسان و منظم حفظ می کنند و سپس می بینیم و مراقب آنها هستیم که سر موعد حساب شده و مقرر، سر می رسند بدون اینکه کوچکترین و جزئی ترین اختلافی در آن پدید آید؟!! ما مشاهده می کنیم که توپ فوتبال با نیروی بازیگران در هوا می پرد و چندان طول نمی کشد که سقوط می کند، لیکن این کرات عظیم الچثه و سرسام آور خواه زده یا مرده، نورانی یا تاریک، معلّق و در فضا روانند بدون اینکه سقوط کنند یا از حرکت بمانند و هر یک منظم و درست در دایره و مدار خویش گردانند و از مدار خویش منحرف نمی گردند.
و ما می بینیم گاهی پیادگان و سواران که صاحبان عقل و بصیرت هستند در روی این زمین ما با هم تصادف و تصادم می کنند و ما این کواکب بزرگ که فضای آسمان ها را پر ساخته اند هرگز از مدار خود منحرف نمی شوند و با هم تصادم و برخورد نمی کنند.
( وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ لَا الشَّمْسُ يَنبَغِي لَهَا أَن تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ ) (یس: ۳۸- ۴۰) « و ( نشانه ديگري بر قدرت خدا ، اين است كه ) خورشيد به سوي قرارگاه خود در حركت است . اين ، محاسبه و اندازهگيري و تعيين خداي بس چيره و توانا و آگاه و دانا است . براي ماه نيز منزلگاههائي تعيين كردهايم كه ( پس از طي كردن آنها ) به صورت ته مانده كهنه ( خوشه خرما بر درخت ) در ميآيد ( قوسي شكل و زرد رنگ ) . نه خورشيد را سزد ( در مدار خود سريعتر شود و ) به ( مدار ) ماه رسد ، و نه شب را سزد كه بر روز پيشي گيرد ( و مانع پيدايش آن شود ) . هر يك در مداري شناورند ( و مسير خود را بدون كمترين تغيير ادامه ميدهند ) .
چه کسی بر این نظام شگفت انگیز تسلط دارد؟! و چه مسی بر مدارهای آن ها مشرف است و مراقب آن ها است؟! بلکه شگفت تر از آن چه کسی این اجسام وحشت آور و بزرگ را نگه داشته است که سقوط نمی کنند و با این سرعت و نیرو در دوران هستند؟!! این کرات بزرگ و سنگین در این ارتفاع بزرگ، جز بر تکیه گاه های قدرت الهی، بر چیز دیگر متکی نیستند و با بالهایی پرواز می کنند که خداوند اعلا بدان ها عاریت داده است و هر وقت بخواهد ازشان می گیرد:
( إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَن تَزُولَا وَلَئِن زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ إِنَّهُ كَانَ حَلِيماً غَفُوراً ) (فاطر:۴۱) « خداوند آسمانها و زمين را نگاهداري ميكند و نميگذارد ( از مسير خود ) خارج و نابود شوند . هر گاه ( هم بخواهند از مسير خود ) خارج و نابود شوند ، جز خدا هيچ كس نميتواند آنها را ( در مسير خود ) نگاه و محفوظ دارد . خداوند شكيبا است ( و در مجازات تعجيل روا نميدارد ) و آمرزنده است ( و توبه بزهكاران را ميبخشايد ) . »
اما سخن جاذبه و دلالت علمی آن، همچون دلالت حرف «س» بر مجهول است چون به راستی این جاذبه رمزی است که نام الله را فریاد می زند و آن را اعلام می کند و لیکن گوش کران آن را نمی شنود!! این نوع دلیل را بر وجود الله «دلیل حرکت» می نامند.
د- بدون شک وحود هر یک از ما، دارای آغازی است که بر همه آشکار می باشد. چون همه می دانیم که پیش از تولدمان چیزی نبودیم: ( هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئاً مَّذْكُوراً ) (انسان:۱) « آيا ( جز اين است كه ) مدّت زماني بر انسان ( در شكم مادر ، به گونه نطفه و جنين ) گذشته است و او چيز قابل ذكر و شايسته توجّه نبوده است ؟ ! »
بدیهی است عناصر و اجزای جهانی که ما در آن زندگی می کنیم نیز چنین بوده است و دارای آغازی است معروف و معلوم و از نیستی به وجود آمده است.
دانشمندان زمین شناس، برای عناصر و اجزای این جهان، عمر مشخص و محدودی معین کرده اند که هر اندازه عمرشان طولانی باشد بالاخره از صفر شروع کرده و مسبوق به عدمند. چنان گمان می رفت که ماده فانی نمی شود و فناپذیر نیست، لذا با توجه بدین نظریه گروهی از مردم به «قدم» و همیشه بودن عالم و جهان رأی دادند و از این نظریه «قدم جهان» که وهمی بیش نیست، نظریه ها و فکرهای باطلی پدید آمد. لیکن شکافتن «اتم» این گمان ها را نقش بر آب نمود و اگر چنانچه اتم نیز شکافته نمی شد ما این پندار را به عنوان یک حقیقت ثابت نمی پذیرفتیم. زیرا ضرورتی ندارد که خداوند کلیدی را که درهای فنا و نیستی را بر روی جهان می گشاید در اختیار دانشمندان قرار دهد و از اینکه دانشمندان نتوانند به علت تخریب و ویرانگری ماده ی جهان پی ببرند، لازم نمی آید که ماده جهان و ماده هستی، غیرقابل نیستی و فنا باشد.
چرا این را رازی ندانیم که تقدیر خداوند آن را برقرار ساخته است تا جهانیان را از خودکشی منع نماید؟!
در واقع ما یقین راسخ داریم به اینکه وجود ما از نیستی به هستی آمده و (محدث) است. چون فکر و اندیشه و احساس ما، ما را بدین مطلب هدایت و راهنمایی می کند و معقول و خرد پسند نیست که چیزی بخودی خود، از عدم به وجود آید و خودبخود از نیستی به هستی تبدیل گردد، زیرا هرگاه رویدادی پیش آید که کننده و انجام دهنده ی آن دانسته نشود، می گویند: فاعل و انجام دهنده ی آن مجهول است و معلوم نیست و هرگز کسی نگفته است که خودبخود بدون فاعل و انجام دهنده پدید آمده است. پس چگونه از عاقلان و خردمندان خواسته می شود که پیوند و رابطه بین جهان و پروردگار آن را بگسلانند؟!! پس قطعاً می دانیم که ما چیزی نبوده ایم و به وجود آمده ایم. پس چه کسی ما را هستی بخشیده است: (قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ) (انعام: ۹۱) «بگو : خداوند پدید آورنده هستی است، سپس این ملحدان و نادانان را به حال خویش بگذار تا در گمراهی خویش دست و پا بزنند.» این نوع دلیل را، دلیل حدوث می گویند.
———————————————————————–
منبع: باور راستین اسلامی / مؤلف: محمد غزالی / مترجم: دکتر محمود ابراهیمی / انتشارات: مترجم ۱۳۸۵