نکات اساسی كه دانستنش بر هر مسلماني واجب است.
نویسنده : عبدالقادر عوده / مترجم: عبدالرحمن اللهوردی
ما مسلمانان به اسلام افتخار ميكنيم و علاقمنديم كه به اسلام منسوب باشيم اما با كمال تأسف از دستورات آن بيخبريم و به مهمترين اصول آن عمل نميكنيم.
دستورات و پايههاي اساسي اسلام:
احكام عبارت است از اصول و قوانين نازل شده در قرآن كه به وسيله پيامبر اكرم ص براي ما آورده شده است. مجموعه اين اصول و قوانين را شريعت اسلامي ميناميم، بنابراين شريعت اسلامي عبارت است از مجموعه اصول و قوانيني كه اسلام آنها را مشروع ساخته از قبيل توحيد، ايمان، عبادات، احوال شخصي، جرائم، معاملات، اداره و سياست و ديگر اهداف آن و مهترين اصل اسلام عمل به احكام آن است، زيرا اسلام آمده تا احكام آن شناخته شود و دستورات آن عملي گردد بنابراين اگر كسي به احكام شريعت اسلامي عمل نكند اسلام را رها كرده است (و مسلمان نيست).
قوانين اسلام براي دين و دنيا وضع گرديده است
احكام اسلام بر دو نوع اند:
۱ـ احكام ديني از قبيل عقائد و عبادات
۲ـ احكاميكه براي تنظيم دولت و ملت و رابطه افراد و جماعات با يكديگر وضع گرديده است چون قوانين مربوط به معاملات، مجازات، احوال شخصي، نظام، حكومت و….
پس اسلام در ميان دين و دنيا، مسجد و دولت پيوند ميدهد، بعبارت ديگر اسلام مجموع دين و دولت عبادت و رهبري است. همانگونه كه عقائد و عبادات جزيي از اسلام بشمار ميآيد، نظام و حكومت جزء مهمتر آن ميباشد.
حضرت عثمان درست فرموده است آنجا كه ميگويد: «إن الله ليزع بالسلطان ما لا يزع بالقرآن» «همانان خداوند بوسيلهء حكومت از كارهايي جلوگيري مينمايد كه بوسيلهء قرآن جلوگيري نميشوند» احكام مختلف و متنوع اسلام براي سعادت دنيوي و اخروي بشر نازل گرديده بنابراين هر عمل دنيوي يك جنبه اخروي نيز دارد. بطور مثال هر عمل عبادي، مدني، جزايي، دستوري يا حكومتي در دنيا اثر و نتيجه اش اين است كه واجبي ادا يا حقي ثابت يا زائل ميگردد و يا بر مجازات و مسئوليتش امضا ميشود ولي بر همين عمل در روز قيامت اثر ديگري مرتب ميشود و آن ثواب يا عقاب اخروي است و چون هدف شريعت اسلامي تأمين سعادت دنيوي و اخروي انسانها است. لذا تمام قوانين آن متصل به هم هستند و قابل تجزيه و تقسيم نميباشند، زيرا با عمل به بعضي و ترك بعضي ديگر هدف اساسي اسلام تحقق پيدا نخواهد كرد و هر كسي آيات احكام را در قرآن تحت مطالعه و بررسي قرار دهد در مييابد كه مجرمين به دو سزا يعني يك سزاي دنيوي و يك سزاي اخروي محكوم ميگردند، مثلاً خداوند در اين مورد ميفرمايد: ﴿إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴾ (مائده: ۳۳). «همانا كيفر آنها كه با خدا و پيامبر به جنگ بر ميخيزند و در روي زمين دست به فساد ميزنند اين است كه اعدام شوند، يا بدار آويخته گردند يا دست راست و پاي چپ شان بريده شود يا از سرزمين خود تبعيد گردند».
و همين گونه كسانيكه اشاعه فحشا ميكنند و بزنان پاكدامن تهمت ناروا ميزنند و در دنيا و آخرت مجازات دارند. فرمان خداوند است كه ميفرماید:
إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ
(نور: ۱۹). «همانا كسانيكه دوست دارند تا در ميان اهل ايمان كار منكر را اشاعه و شهرت دهند براي آنها در دنيا و آخرت عذاب دردناك خواهد بود» و نيز خداوند ميفرمايد:
إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ *يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ * يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دِينَهُمُ الْحَقَّ وَيَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ
(نور: ۲۳- ۲۵). «همانا كسانيكه بزنان پاكدامن و بيخبر تهمت ميزنند، در دنيا و آخرت معلون (محروم از رحمت خداوند) شدند و هم بعذاب عظيم معذب خواهند شده (وبايد بترسند از) روزيكه زبان، دست و پايشان براعمال آنها گواهي ميدهند و در آن روز خداوند جزاي كامل آنها را خواهد پرداخت و آنها ميدانند كه خداوند حق آشكار است».
و قتل عمد نيز دو نوع مجازات دارد، در دنيا قصاص و در آخرت عذاب، خداوند ميفرمايد: ﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى ﴾ (بقره: ۱۷۸). «اي كسانيكه ايمان آورده ايد حكم قصاص در مورد كشته شدگان بر شما فرض شده است». و نيز خداوند ميفرمايد: ﴿ وَمَن يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزَآؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا ﴾ (نساء: ۹۳). «و هر كسيكه مؤمني را بطور عمد به قتل برساند مجازات او دوزخ است كه هميشه در آن ميماند».
آري هيچگونه حكمي را نمي بينيم كه شرع مقدس اسلام براي مجرمين سزاي دنيوي و هم اخروي مقرر نكرده است و اگر هم چيزي را يافتيم آن هم در فرمان عمومي خداوند داخل ميگردد كه ميفرمايد: ﴿ أَفَمَن كَانَ مُؤْمِنًا كَمَن كَانَ فَاسِقًا لَّا يَسْتَوُونَ * أَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوَى نُزُلًا بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ * وَأَمَّا الَّذِينَ فَسَقُوا فَمَأْوَاهُمُ النَّارُ كُلَّمَا أَرَادُوا أَن يَخْرُجُوا مِنْهَا أُعِيدُوا فِيهَا وَقِيلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّذِي كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ ﴾ (سجده: ۱۸- ۲۰). «آيا كسي كه بخدا ايمان آورده مانند كسي است كه فاسق بوده هرگز يكسان نخواهند بود، و اما آنانكه با ايمان و نيكوكار بودند (بپاداش اعمال صالح) منزلگاه پرنعمت در بهشت يابند و اما آنانكه فاسق شدند منزلگاهشان در آتش دوزخ است و هر چند كوشش كنند تا از دوزخ خارج شوند، باز بدان برگردانده ميشوند و به آنها گفته ميشود: عذاب آتشي را كه شما تكذيب ميكرديد اينك بچشيد».
ونيز مي فرمايد: ﴿ تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ * وَمَن يَعْصِ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُّهِينٌ﴾ (نساء: ۱۳- ۱۴). «و هر كسي كه از خدا و رسولش اطاعت كند وي را در باغهايي از بهشت داخل ميكند كه جوهاي آب از زير (درختان) آن جاري است و جاودانه در آن ميمانند و اين پيروزي بزرگي است، و هر كسي كه از خدا و پيامبرش نافرماني كند و از مرزهاي او تجاوز نمايد او را در آتش وارد ميكند كه هميشه در آن خواهد ماند و براي او مجازات توهين آميزي است».
و دستورات دنيوي و اخروي اسلام بيهوده وضع نشده است بلكه منطق اسلام چنين است. و اصولاً دنيا محل آزمايش و فناست و جهان آخرت محل پاداش و جاودانگي و انسان در دنيا مسئول كردار خويش بوده و در آخرت به جزاي اعمالش ميرسد اگر كار خوب يا بدي را مرتكب شود همه را براي خودش انجام داده و مجازات دنيوي بدون توبه و بازگشت بسوي خداوند مانع از عذاب اخروي او نميگردد.
قوانين شرع اسلام با قوانين ساختگي انسانها هرگز قابل قياس نيست زيرا (همچنانكه قبلاً اشاره شد) اسلام دين و دنيا را بهم مرتبط دانسته و براي هر دو جهان وضع گرديده است به همين دليل هم هست كه مسلمين در نهان و آشكار در خوشحالي و ناراحتي از دستورات آن پيروي ميكنند، ايمان و اطاعت از اين قوانين را بندگي حق و تقرب بسوي الله ميپندارند و حتي در شرايط توانايي و امكانات مرتكب اعمال ناشايسته نميگردند، زيرا از قهر الهي و عذاب اخروي ميهراسند و اين خود سبب ميشود كه جرائم تقليل يابد و امنيت برقرار گردد و نظام تحكيم يابد. و برعكس قوانين بشري پايگاهي در نفوس انسانها ندارد تا آنها را به اطاعت و پيروي وادار نمايد و آنها بجز از ترس جريمه از آن پيروي نميكنند و بنابراين اگر شرايط ارتكاب جرمي براي كسي فراهم آيد و بداند نيرويي كه او را مواخذه كند وجود ندارد از ارتكاب آن اجتناب نميكند و هيچگونه قانوني اخلاقي و ديني مانع او نميگردد بنابراين در اينگونه نظامها اخلاق پسنديده تضعيف شده و بيش از پيش تعداد مجرمين مخصوصاً در طبقه قدرتمند افزونتر ميگردد چون فساد اخلاقي در آنها بسيار است و ميتوانند مؤاخذه قانون فرار كنند.
نظام اسلامي را نميتوان تقسيم و تجزيه كرد (و هر جزيي را كه دلمان خواست بپذيريم و باقي را رها كنيم) زيرا قبلاً ذكر شد كه اين گونه تقسيمات مخالف با روح و هدف شريعت اسلامي است و نيز تمام نصوص اسلامي گوياي اين مطلبند كه ايمان آوردن و عمل كردن به بعضي احكام و رها كردن بعضي ديگر، ممنوع و مردود است بلكه ايمان آوردن به تمام دستورات و عمل كردن به همه اوامر و احكام الهي واجب و ضرروري است و اگر كسي به تمام احكام و دستورات اسلامي مؤمن نباشد و به همه عمل نكند در پوشش اين فرمان الهي قرار ميگيرد: ﴿ … أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاء مَن يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴾ (بقره: ۸۵). «آيا به بعضي از دستورات كتاب آسماني ايمان ميآوريد و به بعضي ديگر كافر ميشويد؟ براي كسيكه اين عمل (تبعيض در ميان احكام و قوانين خداوند) را انجام ميدهد جز رسوايي در اين جهان و بازگشت به شديدترين عذابها در روز رستاخيز چيز ديگري وجود ندارد».
آيات و احاديث بسياري در مورد منع عمل به بعضي از احكام اسلامي و ترك بعضي ديگر وارد شده است، خداوند ميفرمايد:
إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلعَنُهُمُ اللّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ * إِلاَّ الَّذِينَ تَابُواْ وَأَصْلَحُواْ وَبَيَّنُواْ فَأُوْلَئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ
(بقره: ۱۵۹- ۱۶۰). «همانا كسانيكه دلائل روشن و وسيله هدايتش را كه ما نازل كردهايم بعد از آنكه آن را در كتاب براي مردم بيان نموديم كتمان ميكنند، خدا آنها را لعنت ميكند و هم لعن كنندگان نيز آنها را لعن ميكنند، مگر آنها كه توبه كردند و (اعمال بد خود را با اعمال نيك) اصلاح نمودند و آنچه را كه كتمان كرده بودند آشكار ساختند، من توبه آنها را ميپذيرم همانا من بخشنده و مهربان هستم». و مراد از كتمان عمل و اعتراف به بعضي از احكام و ترك و انكار نمودن بعضي ديگر است، چنانكه خداوند ميفرمايد:
إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلَ اللّهُ مِنَ الْكِتَابِ وَيَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَلاَ يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلاَ يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ * أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُاْ الضَّلاَلَةَ بِالْهُدَى وَالْعَذَابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَمَآ أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ
(بقره: ۱۷۴- ۱۷۵). «همانا كسانيكه كتمان ميكنند آنچه را كه خداوند از كتاب نازل كرده و آن را به بهاي كمي ميفروشند آنها جز آتش چيزي نميخورند (هدايا و اموالي كه از اين رهگذر بدست ميآورند، در حقيقت آتش سوزاني است) و خداوند روز قيامت با آنها سخن نميگويد و آنها را پاكيزه نميكند، و براي آنها عذاب دردناكي است، اينها همانان هستند كه گمراهي را با هدايت و عذاب را با مغفرت مبادله كرده اند. راستي چقدر در برابر عذاب خداوند بياعتنا و خونسردند».
… فَلاَ تَخْشَوُاْ النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ
(مائده: ۴۴). «از مردم نهراسيد و از من بترسيد و آيات مرا به بهاي ناچيز نفروشيد و هر كسي كه به دستورات نازل كردهء خداوند عمل نكند كافر است».
و خداوند ميفرمايد: إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ أَن يُفَرِّقُواْ بَيْنَ اللّهِ وَرُسُلِهِ وَيقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَن يَتَّخِذُواْ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا (النساء:۱۵۰). «كسانى كه به خدا و پيامبرانش كفر مىورزند و ميخواهند ميان خدا و پيامبران او جداي اندازند و مىگويند: ما به بعضي ايمان داريم و بعضي را انكار ميكنيم و مىخواهند ميان اين [دو] راهي براي خود اختيار كنند». و نيز خداوند ميفرمايد:
وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِن لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَآ آتَاكُم فَاسْتَبِقُوا الخَيْرَاتِ إِلَى الله مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ * وَأَنِ احْكُم بَيْنَهُم بِمَآ أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن يَفْتِنُوكَ عَن بَعْضِ مَا أَنزَلَ اللّهُ إِلَيْكَ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللّهُ أَن يُصِيبَهُم بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ * أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُكْمًا لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ
(مائده: ۴۸- ۵۰). «و [اين] كتاب را به راستى [و] تصديق كننده كتابى كه پيش از آن است و بر آن حاكم است به تو نازل كرديم، پس در ميان آنان به آنچه خداوند نازل كرده است، حكم كن و از خواستههاى [نفسانى] آنان [به جاى] آنچه از حقّ كه به تو رسيده است، پيروى مكن. براى هر يك از شما شريعت و راهى قرار دادهايم. و اگر خداوند مىخواست شما را يك امّت قرار مىداد ولى [مىخواهد] تا شما را در آنچه به شما داده است بيازمايد. پس [به سوى] نيكىها بشتابيد، بازگشت همه شما به سوى خداوند است، آن گاه شما را از [حقيقت] آنچه در آن اختلاف مىورزيديد، خبر مىدهد. و [فرمان داديم] كه در ميان آنان به آنچه خداوند نازل كرده است حكم كن و از خواستههاى [نفسانى] آنان پيروى مكن و از آنان بر حذر باش كه مبادا تو را از برخى از آنچه خداوند به تو نازل كرده است [به باطل] گرايش دهند، اگر روى برتابند، بدان كه خداوند مىخواهد آنان را به [سزاى] برخى از گناهانشان عذاب كند. و بى گمان بسيارى از مردم نافرمانند. آيا حكم [روزگار] جاهليّت را مىخواهند؟ و براى گروهى كه يقين دارند، چه كسى در داورى بهتر از خداوند است».
نظام اسلام نظامي الهي و جهاني است
اين از امتيازات نظام اسلام است كه خداوند متعال آن را براي تمام جهانيان نازل فرموده و اجراي دستورات آن را براي همه مردم از عرب گرفته تا عجم از شرقي تا غربي و دارنده هر مسلك و مرام، عادات و تقاليد و تاريخ، لازم و ضروري قرار داده است.
و نظام اسلامي براي همه خانواده ها و قبيله ها و جامعه ها و دولتها است و نظامي است جهاني كه تمام علماي قانون از ابداع و اختراع قوانيني چون قوانين اسلام عاجزند و به همين منظور خداوند به پيامبرش ميفرمايد كه بگويد: قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا … (اعراف: ۱۵۸). «بگو: اي مردم من فرستاده خداوند بسوي همه شما هستم».
و نيز ميفرمايد: هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ (توبه: ۳۳). «او كسي است كه رسولش را با هدايت و آيين حق فرستاد تا او را بر همه آيين ها غالب گرداند».
نظام اسلام نظامي است كامل و جاوداني
نظام اسلام نظامي تكامل يافته و جهان شمول است كه از جانب خداوند متعال در مدت كوتاهي يعني از آغاز بعثت رسول اكرم ص تا روز وفات مباركشان يا روز نزول اين آيه كريمه نازل گشته است؛
الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا (مائده: ۳). «امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تكميل نمودم و اسلام را بعنوان دين و آيين براي شما پسنديدم».
آيه فوق تكميل و دوام نظام اسلامي را تا ابد ثابت ميكند و خصوصاً با تصريح قرآنكريم كه حضرت ختمي مرتبت را آخرين پيام آور معرفي ميفرمايد: مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا (احزاب: ۴۰). «محمد (ص) پدر هيچيك از مردان شما نيست لكن او رسول خدا و خاتم پيامبران است».
اگر كسي احكام اسلامي را خوب بنگرد، دستورات آن را بيشك كامل و بدون نقص مشاهده خواهد كرد و خواهد ديد كه احكام و دستورات آن براي تمام افراد و جماعات و دولتها است.
و نيز ميبيند كه اسلام احوال شخصي، معاملات، مسائل حكومت، اداره و سياست و هر آنچه كه مربوط به جامعه و روابط حكومت و دولتها را با هم در حال جنگ و صلح به بهترين وجه منظم و مقرر فرموده است.
آري، نظام اسلامي براي مدتي محدود، عصر و زماني موقت وضع نشده است بلكه شريعت اسلامي آمده است براي هميشه و تا قيام قيامت در هر عصر و زماني حكومت كند. نصوص و قواعد آن باندازهاي دقيق و محكم اند كه هرگز گذشت زمان تازگي و طراوات آنها را كهنه نميكند و قواعد و نظرياتش را متغير نميسازد و نيز نصوص آن بصورتي كلي و عمومي وارد شده اند كه در هرحالت جديد امكان اجراي را دارا ميباشند بر خلاف قوانين ساختگي انسانها كه دوام آنها بسيار محدود است.
مقايسهاي بين پيدايش قوانين اسلام و قوانين ساختگي
از مباحث فوق نشأت قوانين اسلامي فهميده شد (اما بايد نشأت و تكامل قوانين دست آوردهء بشر را نيز بدانيم) واضح است كه قوانين بشري توسط كارفرمايان و مسئولان، احزاب و گروههاي مختلفي نشأت يافته و بر اثر تكامل و پيشرفت علمي و رشد انديشه تغيير ميكنند و نظرياتش دقيقتر و مهمتر ميگردد ناگفته نماند كه قوانين بشري را مسئولان حكومتي طبق خواسته هايشان تبديل و تغيير ميدهند، علمي بودن و پيشرفت قوانين نيز تابع آنها است. طبق گفتهي حقوقدانان، از هنگاميكه مردم زندگي خانوادگي پيدا كردند تنظيم قانون آغاز گرديد و پيدايش قبيله سبب پيشرفتتر گرديدن آن شد و بوجود آمدن حكومت پيشرفت بيشتري به آن بخشيد، تا اينكه در قرن هيجدهم به اوج خود رسيد و با نظريات فلسفي و اجتماعي آرايش پيدا كرد و اكنون بسيار پيشرفت كرده و بر اصول و نظرياتي رسيده كه در قرون گذشته سابقهاي نداشته است.
طبيعت نظام اسلام با طبيعت قوانين ساختگي اختلاف دارد
بعد از شرح و توضيح چگونگي پيدايش نظام اسلام و قوانين ساختگي، ما حق داريم بگوييم كه نظام اسلام به هيچ صورت مثل قوانين ساختگي نيست بلكه روح شريعت اسلامي كاملاً مخالف طبيعت قوانين ساختگي است. زيرا اگر شريعت اسلامي با قوانين ساختگي مشابهت ميداشت،
اولاً: نظام آن بايد مثل قوانين ساختگي تابع مردم بوده و با رشد آنان ترقي و پيشرفت ميكرد و نه به آن شكل و صورتي كه ما قبلاً ذكر كرديم.
ثانياً: براي شريعت اسلامي امكان پذير نبود اينچنين اصول و نظريات نمونهاي را وضع كند كه قوانين ساختگي اخيراً و بعد از گذشت هزاران سال به آن پي برده است.
اختلافات اساسي بين نظام اسلام و قوانين ساختگي
نظام اسلام با قوانين ساختگي در سه مورد اختلاف اساسي و بنيادي دارد:
۱ـ نظام اسلام ساختهء خداوند است، اما قوانين دنيوي ساخته بشر، مسلم است كه قوانين بشري همچون خود بشر ناقص و ضعيف و هميشه در حال تغيير و تبديل است و هرگز بحد كمال نرسيده و نخواهد رسيد، و قانون ممكن است درباره گذشته اظهار نظر كند ولي برآينده احاطه ندارد و اما قانون گذار در شريعت اسلامي خداوند است، و در نظام اسلام قدرت، كمال و عظمت خداوند آشكار ميگردد، چون پديد آورنده آن است و بر گذشته و آينده احاطه كامل دارد، و بنابراين خداوند عليم و خبير نظام اسلامي را بگونهاي طرح ريزي كرده كه تمام اوضاع گذشته و آينده را شامل و در برگرفته است.
۲ـ قوانين ساختگي بشر يك سري قواعد و مقرراتي هستند كه حكومتها براي تنظيم امور و برآوردن نيازهاي خود مقرر ميكنند بنابراين اين گونه قوانين دستوراتي موقت و از جامعه متأخر بوده و هميشه برحسب پيشرفت و يا تغيير حالت جامعه تغيير ميكند، اما دستورات شريعت اسلامي را خداوند براي هميشه جهت تنظيم امور جامعه (و فراهم نمودن خواسته هاي منطقي آن) وضع فرموده است.
قوانين الهي و هم قوانين ساختگي در اين امر كه براي بهبود و تنظيم، امور جامعه وضع گرديده اند متفق اند، اما نظام اسلامي اين ويژگي را داراست كه هرگز تغيير و تبديل نمييابد و اين امر اقتضا ميكند كه اولاً: نصوص و قواعد شريعت اسلامي داراي عموميت بوده و تمام نيازهاي مختلف و متنوع جامعه در هر زمان جوابگو باشد.
ثانياً: قوانين آن بگونهاي وضع گردد، كه در هيچ زماني با پيشرفت جامعه تضادي پيدا نكند.
آري، واقعيت اين است كه تمام قواعد و دستورات اسلامي طبق خواسته منطقي اسلام با بالاترين مدار عموميت و تكامل وارد شده اند، كه بهتر از آن قابل تصور نيست و بيش از سيزده قرن است كه از دستورات اسلامي ميگذرد و در ظرف اين مدت تمام اوضاع و احوال جوامع تغيير يافته است. آراي دانشمندان و علم تجربي بسيار ترقي كرده پيشرفت صنعت و اختراعات بجايي رسيده كه انسان اصلاً فكر آن را نميكرد و برحسب اين امور قواعد نظام ساختگي انسانها بارها دستخوش تغيير و تبديل شده تا با احوال و اوضاع جديد سازگار باشد اما عليرغم اين همه تبديل و دگرگوني تمام نصوص و دستورات نظام شريعت بجاي خود ثابت و حفظ گرديده و برتري اصول و دستورات خود را بر تقدم پيشرفت جامعه باثبات رسانده است و به مراتب خيلي بهتر قادر است، جماعتها را منظم و احتياجات آن را تأمين، امنيت و آرامش آنها را بيمه و تضمين نمايد. (زيرا بر اساس فطرت انسانها وضع شده) و با طبيعت آنها سازگاري كامل دارد و تاريخ بر اين شهادت ميدهد و از دستورات اسلامي جانبداري ميكند و همچنين قرآن كريم بهترين گواه بر اين است كه ميفرمايد: وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ
(آل عمران: ۱۵۹). «در كارها با آنها مشورت كن» و نيز ميفرمايد: وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ (شوري: ۳۸). «و كارشان را بمشورت يكديگر انجام ميدهند». و ارشاد خداوند است: وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ (مائده: ۲). «در راه نيكي و پرهيزكاري با هم همكاري كنيد و در راه گناه و تعدي همكاري ننماييد»
و رسول اكرم ص ميفرمايد: «لَا ضَرَرَ وَلَا ضِرَارَ فَي الْإِسْلَامِ» «در اسلام ضرر رسانيدن بخود و هم بديگران جائز نيست».
اين همه آيات قرآني و احاديث پيامبر اسلام ص صريحاً در مورد عموميت احكام اسلامي دلالت ميكند و نيز شوري را براي رفع اعمال مضر و زشت و ايجاد انگيزهي تعاون و پرهيزكاري بر جامعه حاكم ميگرداند و از اينجا است كه برتري نظام اسلام بر نظام ساختگي بشر آشكار ميگردد.
ثالثاً: هدف نظام اسلامي تنظيم و توجيه جامعه و ساختن افراد نيكو و صالح و ايجاد حكومت و دولتي نمونه و جهاني بينظير است.
بنابراين، ميبينيم كه دستورات قرآني از هنگام نزول گرفته تا امروز مافوق معيار عالم و بينظير بوده و در آن اصول و نظرياتي مطرح شده كه قبلاً جهان غير اسلامي بسوي وصول و معرفت آن آمادگي نداشت و بعد از گذشت قرنها متوجه آن شد خداوند بزرگ نظام اسلامي را وضع كرد و آن را الگوي كمال قرار داد تا مردم بسوي بندگي او و اخلاق فاضله رهنمون گردند و به كاملترين نظام دست يابند، اما قوانين ساختگي فقط براي تنظيم جماعات وضع ميشود نه براي توجيه و راهنمايي آنها از اينجا است كه اينگونه قوانين از جماعتها متأخر بوده و تابع پيشرفت آن قرار ميگيرند بتازگي بعضي از قوانين ساختگي تغيير جهت داده و براي تنظيم و توجيه برخي جامعهها بكار ميرود چنانكه دولتهايي شعارهاي جديدي سر داده اند و براي توجيه ملتها و اجراي اغراض شخصي خويش از لفظ قانون استفاده ميكنند، همچون شوروي، تركيه، آلمان، ايتاليا و غيره، و تازه قانون بجايي رسيده كه شريعت اسلامي بيش از سيزده قرن پيش از آنجا شروع كرده بود.
امتيازات اساسي قانون اسلام بر قوانين ساختگي
از بحثهاي گذشته معلوم ميشود كه نظام اسلامي از سه نظر بر ساير قوانين ساختگي برتري دارد:
۱ـ كمال: نظام اسلام بگونهاي است كه شامل تمام اصول و نظريات يك نظام سالم بوده و جوابگوي تمام نيازهاي جوامع مختلف در هر عصر و زمان از دور حاضر گرفته تا آينده دور ميباشد.
۲ـ برتري: دستورات اسلامي آنقدر برتر و تكامل يافته اند كه اصول و نظريات آن با توجه به پيشرفت انسانها ويژگي پيشرفت و تقدم خود را حفظ ميكند.
۳ـ جاودانگي: برتري ديگري كه قوانين اسلامي بر قوانين ساختگي دارد اين است كه بر عكس قوانين ساختگي با گذشت زمان تغيير و تبديلي بخود راه نداده و براي هر زمان و مكان قابل اجراء است.
————————————
منبع : اسلام در زندان دوستان نادان و علماي ناتوان / مؤلف: عبدالقادر عوده / مترجم: عبدالرحمن اللهوردي / نشر عقیده