نویسنده: طارق سویدان
ترجمه: علی رشیدی
مهارتهای آموزشی :
به پژوهشهای فوقالذکر موضوعی را تحت عنوان “مهارتهای آموزشی” افزودهام.
باید بدانیم که یاد دادن مهارتها به دانشآموزان مهمتر از حفظکردن طوطیوار اطلاعات است.
۱-یکی از مهمترین این مهارتها این است که دانشآموز بیاموزد، چگونه و با چه روشی درس را یاد بگیرد، چگونه بهتنهایی تحقیق و پژوهش انجام دهد، چگونه تجزیه و تحلیل کند و آیا بهتنهایی میتواند اطلاعات و دانش خود را توسعه دهد؟ …
بدون شک این یکی از مهمترین مهارتهاست.
اما متأسفانه در روشهایِ آموزشی فعلی ما، مهارتِ اصلی این است که دانشآموز چگونه حفظ کند.
اینکه فهم میکند یا نه مهم نیست.!
اینکه آیا میتواند به دنبال اطلاعات و دادههای بیشتری در آن موضوع که درکتاب نیست بگردد، مهم نیست.!
تا جایی که متأسفانه به اینجا رسیدیم که دانشآموزان و دانشجویانِ ما تنها خواسته و سؤالشان در همهی دروس از معلم و استاد این است که آیا این بخش از درس در امتحان میآید یا نه.
یعنی اگر در امتحان میآید حفظ میکند و اگر نمیآید آن را حفظ نمیکند.
۲-مهارت مهم دوم که از فیزیک، شیمی، ریاضیات و حتی آموزش انگلیسی مهمتر است و باید دانش آموزان آن را فراگیرند، مهارتهای زندگی و چگونگی برقراری ارتباط است.
چگونه دانشآموزان و دانشجویان ما میتوانند در زندگی موفق باشند؟
موفقیت آنها در زندگی به میزان محفوظات آنها از علوم و ریاضیات بستگی ندارد، بلکه به مواردی مثل توانمندی در مدیریت و زمامداری، برقراری ارتباط، درک متقابل و انتقال معلومات خود همراه با ایجاد قناعت بستگی دارد که ما آن را مهارتهای زندگی مینامیم.
چه میزان از محتوای منابع آموزشیِ ما شامل اینگونه مهارتهاست؟
امروزه در غرب این قضیه را درک کردهاند و آن را در برنامههای آموزشی خود جا دادهاند.
امروزه ۳۰ هزار مدرسه در آمریکا مادهای درسی تحت عنوان “مهارتهای زندگی” را در برنامههای آموزشی خود جای دادهاند و اجرا میکنند.
اما مادهی مهارتهای زندگی در برنامههای آموزشی ما فقط شامل آموزشِ رایانه است و در ردههای پایینتر مثل کلاسهای ابتدایی هم نهایتاً شامل طریقهی بستنِ بند کفش و دکمههای پیراهن است.
واقعاً مسخره است. یعنی ما از مهارتهای زندگی فقط همین را فهمیدهایم؟
در حالی که مهارتهای زندگی از آموزشِ ارزشها، ادب، مدیریت، نوآوری، برنامهریزی و تعامل با انواع انحرافات مثل انحرافات جنسی، معضل مشروبات الکلی و سیگار و … صحبت میکند.
۳-یکی دیگر از مهارتهای مهمی که باید دانشآموز یا دانشجو بیاموزد، کنترل و مدیریت عواطف و احساسات، احترام به خود و دیگران و مسئولیتپذیریِ اجتماعی است.
آیا برنامههای آموزشی ما این مهارت را میآموزد؟ وقتی دانش آموز و دانشجوی ما این مهارت را در خانه و مدرسه و دانشگاه نیاموزد، کجا میخواهد بیاموزد؟!
به همین دلیل ما از مشکلات زیادی رنج میبریم.
۴-یکی دیگر از مهارتهای زندگی، موضوع ذوق ادبی و هنری و علاقه به زیباییهاست که متأسفانه جای آن در برنامههای آموزشی ما خالی است.
در برنامههای آموزشی ما هم مادهای تحت عنوان (رسم و طراحی) داریم که بسیاری با آب و تاب دادن به آن، اسمش را (آموزش فن و هنر) گذاشتهاند که من هر چه دقت کردم نه در آن آموزش دیدم و نه فن و هنر.
اما زمانی که مدیریت و نظارت یکی از مدارس آمریکا را برعهده داشتم، در بخش (فن و هنر) سه مادهی مستقل داشتیم:
- هنر (Art)
- تاریخ بهواسطهی هنر(History Through Art): به خدا قسم همین هنر خلاصهای از تاریخ بشریت است.
- درک و ذوق هنری (Art Appreciation): در اینجا ما داریم افرادی که بدون داشتن کوچکترین احساس و ذوقی، چند ثانیه به یک تابلوی نقاشی زل میزنند و بعد میروند.
۵-یکی دیگر از مهارتهای زندگی که باید در آموزش جایی داشته باشد، مهارت ایجاد تعادل بین روح، عقل، عاطفه و احساس و جسم است. این تعادل، مطلوب و مراد است و برنامههای آموزشی میتوانند این تعادل را ایجاد کنند.
۶-یکی دیگر از مهارتهای مهم، مهارت مطالعه و سرعت در مطالعه، فن تألیف و نوشتن و فنونِ نوآفرینی است.
اما ما امروزه فقط نقل و کپیبرداری میکنیم، چیزی جدید برای گفتن نداریم و در این زمینه نوآفرینی واقعی نداریم؛ مهارت تألیف نداریم.
به یاد دارم در یکی از مدارس آمریکا که بر آن نظارت داشتم، از کلاس اول ابتدایی هر دانشآموزی یک قصه یا یک کتاب کوچک مینوشت و به مرور در طول مقاطع تحصیلی این روش ادامه داشت تا مهارت تألیف و نوشتنش افزایش مییافت.
۷-یکی دیگر از مهارتهای مهم، مهارت مدیریت، زعامت و شیوههای تأثیرگذاری است. که در آن مبانی و اصول مدیریت و رهبریت آموزش داده میشود.
۸-یکی دیگر از مهارتهای مهم، مهارت پرسیدن و روشهای رسیدن به پاسخ است.
به هر حال همه این موارد فوق الذکر از مهارتهای بسیار مهم در زندگی است.
آیا برنامهها و منابع آموزشی ما حاوی این مهارتها هست؟ یا همانطور که پیشتر گفتم تنها بر قاعدهی (صُب و کُب) قرار دارد؟
بار دیگر باید تأکید کنم که موضوع آموزش، موضوع مهمی است که همهی خانوادهها، خانهها و حتی همهی انسانها با آن درگیر هستند و با آن ارتباط دارند. موضوعی که باید در صدر اولویتهای ما در جهان اسلام باشد.
قضیهی آموزش، قضیهی آیندهی فرزندان ما و بلکه آیندهی امت اسلامی است.
من تعجب میکنم که چرا مردم در برابر این وضعیتِ نامطلوب و سطحِ ضعیف آموزش سکوت کردهاند.
البته بعضی از مردم راهحل را در پناهبردن به کلاسهای خصوصی میبینند.
همینجا باید بگویم که مُعظم وزرا، بالاخص وزرای مرتبط با آموزش، فرزندانشان در مدارس خصوصی درس میخوانند.
سؤال این است که آیا امکان دارد، روزی مدارس دولتی هم پیشرفته و توسعهیافته باشند؟
من از وضعیت آموزشی در کشور کانادا اطلاع دارم.
آیا میدانستید که در این کشور، سطح مدارس دولتی بدون استثناء از مدارس خصوصی بالاتر است؟!
پس، امکان دارد روزی مدارس دولتی هم پیشرفته و توسعه یافته باشند.
اگر در این قضیه، اراده و ایمان جدی و حقیقی وجود داشته باشد، میتوانیم این کار را انجام دهیم. این در حالی است که ما از لحاظ پول و سرمایه هم مشکلی نداریم.
من امیدوارم که روزی ائتلافی در سطح جهان اسلام و عرب برای ایجاد توسعه و تحول در آموزش و بالاخص در آموزش مدارس دولتی شکل بگیرد.
الحمدلله صدها طرح و برنامهی میلیاردی برای ایجاد توسعه و تحول در آموزش مطرح شده است اما انتظار ما این است که این طرحها جامهی عمل بپوشد و اجرایی شود.
ادامه دارد………