مسافرت به شهر رمضان
نویسنده: فاطمه شاکری
ماه شعبان ماه خانه تكانی بيرون و درون است. ماه بستن بار و بنه براي مسافرتی عظيم است.
شور و حالی عجيب همه را فراگرفته خصوصاً وقتی ماه شعبان از نيمه گذشت، قلبها به حركت در ميآيند و برای رسيدن اولين روز مسافرت، لحظه شماری ميكنند. همه خانمها به جنب و جوش افتادهاند همه جا را آب و جاروب ميكشند؛ يا همه وسايلها را مرتب و منظم ساختهاند. حتی وسايل غذايی سفر يكماهه را مهيا ميكنند. چون در طول سفر میخواهند از وقتشان به بهترين وجه استفاده نمايند.
آقايان هم آنهایی كه خداوند مال و منالی به آنها بخشيده و ملك و سرمايهاي دارند در اين روزهای نهايي شعبان با دقت هرچه تمامتر مغازهها، زمينها، پولها و … را حسابرسی ميكنند. بدهكاريها و طلبكاريها را راس و ريس کرده و نهايتاً مقدار سهميه مستحقان را جدا میكنند، كه در طول سفر به همسفران محتاج و نيازمند خود بدهند. چه صحنهی زيبايي جلوهگر است!
همه عاشق اين سفرند. چرا كه تجربه خيلی خوبی دارند و هر سال كاروان مومنين در كل جهان با اعلام روز حركت در شهرها، روستاها و كوه و دشت و صحرا هر جا كه يك مؤمن هم وجود داشته باشد، هماهنگ شروع به حركت ميكنند.
هر سال اين مسافرت كه با جسم و روح بندگان مؤمن شروع ميشود برايشان جذابتر از سال قبل است. ميدانی چرا؟
چون هر سال چيزهای متنوع و قيمتی ديگری نسبت به سال گذشته بدست ميآورند. مناظر ديدنیتری را مشاهده ميكنند. سخنان و موسيقیهای جذابتری را ميشنوند. بوی عطر گلهای رنگارنگ و بهاری طول راه، آنها را بر سر ذوق و شوق ميآورد كه خود را آمادهتر از قبل كنند تا سرمايهی هنگفتی را براي تجارت با خود بردارند. و بالاخره هر كسي سعي ميكند بيشتر و بهتر از ديگری از اين سفر تجارتی استفاده ببرد.
بعضی از آدمها خيلی زرنگند، ميدانند چكار ميكنند. يعنی سرشان توی حساب و كتاب است و طرف معامله را ميشناسند و ميدانند كه چه كالاهایی و با چه ويژگيهایی را بيشتر ميپسندند. اينها قبل از شروع به سفر، جنسها را آماده و بستهبندی ميكنند؛ ناخالصيها را كنار زده و مرغوبترين اجناس را انتخاب ميكنند. البته اين گروه حسود نيستند و راز و رمز موفقيت در تجارت را به بقيه دوستان و اقوام هم ميگويند؛ چون با گفتن چيزی از دست نمیدهند. تازه در ازای اين تبليغ هم دستمزد به آنها داده ميشود!
چون آن تاجری كه خريدار اجناس مومنين است آنقدر ثروت عظيمی دارد كه اگر در يك روز، كل افراد بخواهند وارد معامله شوند؛ قيمت همهی اجناس خوب را از ده برابر الي هفتصد و در بعضی موارد بيشتر از آن به صاحبانش میدهد. افرادی كه ظرفيت حمل سودها را ندارند؛ برايشان نزد خودش بصورت امانت نگهداری ميكند تا هر وقت لازم داشته باشند؛ به آنها بدهد. ميداني چرا؟ آخر اين تاجر ثروتمند خيلي مهربان و دست و دل باز است. اصلاً فقط دنبال بهانههايي میگردد تا همينطور ببخشد و نيازمندان را خوشحال كند..
و اما در اين كاروان مسافرتی، مسافرانی هم هستند كه خيلی موفق نشدند؛ تا سرمايه چندانی برای تجارت جمع و جور كنند. علتش هم آنست كه چون طرف معامله را خيلی نميشناختند؛ چندان اشتياقی هم به خريد و فروش نداشتند. فقط دوست داشتند همراه كاروان باشند و از سير و سياحتهای اين سفر بهرهمند شوند. ديگر توجه به سودهای كلانی برای بعد از سفر نداشتند..
بالاخره موعد سفر با فراخوان عمومی و علامت هلال شهر رمضان به دستور مهماندار و ميزبان بزرگ شروع ميشود. همه مسافران توسط وسيلههای حمل و نقل متناسب با خود، هم جهت و هماهنگ با ديگر مؤمنان شروع به حركت ميكنند. شهر بزرگ و زيبای رمضان با مناظر دلربای خود و بوي گل و ريحان، انسان را به ياد بهشت موعود مياندازد. اين شهر همواره آب و هوای بهاری دارد و هيچ وقت فصل خزان در آن راهي ندارد. پيوسته تازگی و طراوت از مرز و بوم اين شهر نمايان است . چه جای باصفایی خوشا بحال كساني كه موفق به رفتن به آنجا شدند و صد افسوس به زنان و مردانی كه از قافله عقب ماندهاند!