سیاحتی در گلستان فاتحة الكتاب
الحاق جوادی
مقدمه :
دوست خوبم! : سوره ي الفاتحه برنامه و فرمول زندگی مومنانه است ، چکیده ی قرآن است ، گویی این متنی است که قرآن شرح او ! تنها در نمازهای واجب پنجگانه ی شبانه روزی ما هفده بار جملات آن را الزاما تلفظ می کنیم ، نیک است که در آن اندیشه کنیم و با حس زیبای آن زندگی کنیم ، آنگاه خواهیم دید که واژگانی بسیار مبارک و بی نهایت الهام بخش هستند و بیش از اینکه برخی تصور کرده اند بر بالین مردگان و فراز گورستان ها برکت می آفریند ، رونق بخش ایمان و مایه ی سخن دو طرفه ی آدم خاکی با پروردگار جهانیان است . پس همواره سعی کن با احساسی متفاوت آن را بخوانی
هر گاه آدمی عزم کند که به انجام کاری روی آورد٬ یا اینکه مسیر بندگی خدا ، اصلاحگری و آبادگری را بپیماید، به خاطرش می آید ، که امکانات و اسبابی نیاز است و در مسیر ،موانع و آفاتی در میان خواهد آمد ، در این هنگام متوجه صفت مهروزی خداوند می شود – الرحمن الرحیم -اینک چاره ی کار را یافته است ، کلید گنجینه های هستی و تدبیر همه نابسامانی ها و موانع را او در مدد جستن از مهربان مهرورز یافته است ، پس با نام او می آغازد.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيم
( به نام خداوند مهربان مهرورز)
احساسی شعف انگیز او را در بر می گیرد ، خدا را همراه گام های خود می یابد ، می داند که او تنها نیست ، پرورش گری بس دانا و مشرف بر صراط مستقیم او را همراهی و توجیه گری می کند ،او در این حال ،الله ،مربی مدبر ،راهگشا،راهنما و صاحب هستی را از ژرفای وجود خود سپاس و ستایش می گوید، و او را دلیل و اصل همه ی چشم روشنی های خود اعلام می دارد، سخت باور دارد که اگر کسی و چیزی سبب پدید آمدن منفعتی و امتیازی برای او گشته،و یا در زدودن رنج و مشقتی نقش ایفا کرده است ،او بنده و گمارده ی پروردگار است،پروردگاری که نه فقط خدای او و عالم اوست که همه ی جهان ها او را بندگی و ستایش می کنند و از سر مهری آمیخته به تعظیم او را پرستش می کنند.
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
(حمد و سپاس تنها از آن خداست،که پرودگار جهان هاست)
وقتی هیبت پروردگار با عظمت هستی او را فرا می گیرد ، باز صفات – رحمان – رحمت و مهربانی جهانشمول او را یاد آور می شود و کثرت تکرار این واژه را در قرآن به یاد می آورد (۷۵ بار) و شوق بندگی و دل دادگی در برابر الله او را فرا می گیرد- از فرط اشتیاقی که به در آمدن در دایره ی مهر خصوصی او دارد،در آمدن در زمره ی آنان که خداوند با رحیمیت خود چتر انعام بر آنان می گستراند ، صفتی که تبلوری بس دلرباتر و دل انگیزتر دارد و در کلام او بسی فراوان تر از آن یاد رفته است. (۱۱۴ بار)- پس اطمینان خاطر می یابد ، که الله ، بنده پرور است ، برنامه ای واضح برایش ارائه کرده است،در گام هایش او را همواره همراهی می کند ، نیازمندی ها را مهیا و موانع را برطرف می کند . اوست که رحمت و مهربانی را صفت ویژه ی خود بیان داشته و این ویژگی اش همواره بر دیگر صفات او سبقت می گیرد ، مهربانی کلید واژه ی پر تکرار کتاب اش بوده و رسولش را فرمود که (وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ) ۱۰۷:انبیاء
(ای پیغمبر!) رسالتت جز این نیست که رحمتی برای جهانیان باشی .
او می داند باید به تأسي از خدای مهربان ، باید مهمترین اهتمام خود در زندگی را مهربانی قرار دهد ، مهارت و علم رفتار نیکو و مهربانانه در تعامل با هر چیز و هر کس را بیاموزد ، و این را سر تکرار (الرحمان الرحیم ) در فاتحة الكتاب و تکرار فراوان آن در سپهر قرآن می داند . بدین سبب از سر شیفتگی ،این شاه بیت کتاب دوست و شاه بیت متن پر تکرار بندگی را دیگر باره زمزمه می کند:
الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
(پروردگاری که مهربان مهرورز است )
اینک به فرجام نظری می افکند،روزی را در خاطر مجسم می کند که باید در پیشگاه خدایی که برای او برنامه زندگی فرستاده است، به او مهربانی های فروانی داشته است ، نعمت ها ارزانی داشته، بدی ها و آفات را برطرف کرده است بایستد، در برابرموهبت های زندگی و نعمت ها و داشتنی ها و تعامل خود با آنها،به پرودگار پاسخ گوید ، در برابر ناسپاسی ها ، غفلت ها و دوری گزیدن از خدای مهرورز در موقفی بس دهشت انگیز قرار گیرد .
آیا از فرصت عمر و امکاناتی که در اختیارش بود برای پاکیزه گرداندن نفس خود بهره ای برده است ؟
آیا زندگی او در مسیر بندگی و اطاعت پروردگار مهربان به سر رسیده است یا مهار وجود خویش را به دست نفس و شیطان سپرده است ؟
آیا اهل شفقت و مهرورزی با خلق خدا بوده هست و یا اهل ظلم و دشمنی و درشت خویی و نامردمی و … ؟
روزی که آمدنی است و گریزی از آن ممکن نیست !
مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ
( پادشاه روز جزاست)
مثنوی :
حق همیگوید چه آوردی مرا
اندرین مهلت که دادم من ترا
عمر خود را در چه پایان بردهای
قوت و قوت در چه فانی کردهای
گوهر دیده کجا فرسودهای
پنج حس را در کجا پالودهای
نعمتت دادم بگو شکرت چه بود
دادمت سرمایه هین بنمای سود
در این مجال.، بدین وصف که گویی به سوی آخرت چشم دوخته است ولحظه ای سرای آخرت و صحنه ی برانگیخته شدن اولین و آخرین در پیشگاه رب العالمین از ذهن و اندیشه اش دور نمی شود؛ با خود می گوید : حال که الله علاوه بر اینکه پدید آورنده، صاحب، و پروردگار دنیاست، مالک وپادشاه آن جهان نیز می باشد و آخرت،آینده و سرنوشت ابدی من تنها به دست تقدیر و اراده ی او است،و در برابر همه داشته های زندگی باید تنها به او پاسخگو باشم ؛پس به جای تسلیم، تمکین و پرستش اربابان مختلف دنیایی، باید پیمان ببندم که منحصرا او را عبادت کنم،و در مسیر زندگی و بندگی خدا همواره،چشم مساعدت به دست لطف و کرامت او داشته باشم .
إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ
(ما فقط تو را می پرستیم و فقط از تو یاری می جوییم)
نظامی گنجوی:
بر که پناهیم توئی بینظیر
در که گریزیم توئی دستگیر
چاره ما ساز که بی یاوریم
گر تو برانی به که روی آوریم
اینک او با خدای خود پیمان بسته است ، پیمانی محکم و تردید ناپذیر بر بندگی خالص و استعانت ویژه و انحصاری از او ، اکنون او یک بنده ی متحول شده است ، از خدای رحمان ، رحیم و بنده پرور می خواهد که راه تحقق این آرزو را به او نشان دهد ،نه فقط آدرس دهد ،که راه ببرد و راهبری کند، راهی آسان ، راهی که جاذبه داشته باشد ، قناعت آفرین بوده و شیفتگی ایجاد کند،راهی مستقیم که با کوتاه ترین مسافت ،بنده را به مقصد برساند ، او توصیف قرآن از راه مستقیم را نیک می داند ( ان الله ربی و ربکم فاعبدوه ، هذا صراط مستقیم )راه مستقیم راه توحید است ، شناخت رب و عبادت انحصاری او ، عبادتی که کوچکترین شرک و ناخالصی در آن راه نداشته باشد ، با خود این شاهراه و اتوبان را تجسم می کند و پویندگان این راه را از روزهای آغازین زندگی بشر ، از عهد ابوالبشر آدم علیه السلام تا اکنون در ذهن می گذراند. حرکت در خیل جمعیت انبوه در شاهراه مستقیم ،انگیزه بخش بوده ،و وسوسه ی باز ماندن ،دلسرد شدن و کم آوردن را می زداید. در این راه پرجمعیت امکانات فراهم تر،علامت ها و نشانی ها بیشتر و گویاتر ، و ضریب امنیت چنان افزون تر که راهزنان را تدبیر و توانی نخواهد بود.
اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيم
(ما را به راه راست هدایت فرما)
او قصد می کند،این خواسته ی خود- هدایت به راه مستقیم-را از حالت ذهنی رها ساخته و قدری به آن تجسم بخشد، که در عینیت بخشی شوق افزون تری پدید می آید،بدین خاطر دانش آموختگان مکتب ربوبی و پویندگان و سرخوشان برخوردار از نعمت را یکی یکی در ذهن حاضر می کند، پیامبران را،تصدیق کنندگان و پیروان راستین انبیا را،گواهان حق، نمونه ها و الگوهای عملی مسیر عبودیت را،اصلاح گران اجتماعی علیه مفاسد،وشایسته کاران امت را، (نگاه:سوره نساء :۶۹ ) همگی و همگی در ذهن مجسم می کند ، آنان که داستان شایستگی ها و پیکارهایشان با باطل را بارها در قرآن و تاریخ با دقت مطالعه کرده است ، و از خداوند می خواهد که بر مسیر و روش آنها او را، راه نماید و در زمره ی آنان زنده دارد و محشور گرداند .
دست ما گیر و بدان مجلس رسان
کز رحیقت می خورند آن سر خوشان
صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ َ
(راه آنان که بر ایشان انعام فرمودی)
آنگاه او به جنبه ی سلبی مطالبه ی خود هم نگاهی کرده ، و محرومین هدایت را هم در ذهن مجسم می کند، و از رحمان دنیا و آخرت می خواهد که اجازه ندهد او بدان سو گرایش پیدا کند و یا مسیر آنان را بپوید. مخصوصا کسانی که با داشتن آگاهی و یقین به حقانیت پیامبران و داعیان حق، راه ستیز با حق را در پیش گرفته اند،تا مگر بدین روش بتوانند از بزرگی خیالی شان و یا سنت آباء و اجدادی شان محافظتی کرده باشند .
غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ
( نه راه آنان که مورد خشم قرارگرفته اند)
و نیز آنان که از سر نشناختن حق به گمراهی افتاده اند ،با غوطه ور شدن در تصورات واهی وارزش های خرافی،و زشتی هایی که در اثر طول تکرار و جذابیت تبلیغات، در دیدگان شان زیبا جلوه کرده است.
وَلَا الضَّالِّين.
( و نه راه آنان که به گمراهی در افتاده اند)
رگ رگست این آب شیرین وآب شور
در خلایق میرود تا نفخ صور
نیکوان رفتند و سنتها بماند
وز لئیمان ظلم و لعنتها بماند