نویسنده : دکتر عبدالعظیم کریمی
تربیت، یک ” است ” است و نه یک “باید”؛ شکوفا شدن است و نه شکوفا کردن؛ خودانگیخته است و نه دگرانگیخته؛ یک فرآیند درونی و خود زاست و نه یک فرآورده بیرونی و دیگرزا.
تربیت، یک تجربه درونی و شهودی است که اعتبارش قائم به خود است و هدف آن در خود آن نهفته است. از این رو، تربیت یک امر کششی است و نه راندنی؛ جوششی است و نه کوششی!
تربیت، با پرورش حس “زیبایی دوستی” آغاز می شود و با انگیزه “حقیقت جویی”، قوت می گیرد و با تحقق تمامیت خود و “خودشکوفایی” همه جانبه، به غایت خود نزدیک می شود.
اصول و روش های تربیت در تعامل با تربیت شونده، نه “وضع” ، بلکه “کشف” و نه “تدوین” بلکه “تکوین” می یابد.
تربیت تا آنجا که به مجموعه ای از دانش روشمند و دانسته های علمی مربوط باشد یک ” علم ” است و تا آن جا که به به کار بستن “ابزار ” مرتبط گردد یک ” فن ” است و تا جایی که منجر به تأثیر و نفوذ بر روی متربی شود یک ” هنر ” است. آن چه مهمتر از علم و فن و هنر است، درک “وضع حال” و “موقعیت خاص” متربی است!
تربیت به یک معنا یعنی فراهم کردن امکان “تجربه شخصی” برای متربی تا او خود شخصأ حقیقت و کیفیت زیستن معنی دار را در این جهان متکثر کشف کند.
تربیت برای آزادسازي “ذهن “، تلطیف ” قلب ” و زیبایی سیرت است تا سادگی، صداقت و بی ریایی در متربی فزونی یابد.
تربیت ، هماهنگ ساختن کودک با نظم طبیعی زندگی است. نظمی که اگر با نبض هستی به تپش درآید، آنگاه نیروی محرکه درون زای کودک، خود ضامن بقا و سعادت او خواهد بود.
غایت تربیت، به معنای آرمانی آن، ” سلطه عقلانی بر خویشتن” و قدرت “قضاوت عاقلانه” است.
درک معنی و مفهوم تربیت، مستلزم تصویر چند چیز است:
ا – تصور چیزی که موضوع تربیت واقع شود و نشوونما یا به طور کلی تغییر هیأت آن مورد نظر باشد؛
۲- قابلیت یا استعدادی که در هر چیز موجود بوده و مترصد فرصتی برای ظهور و بروز و تجلی باشد؛
۳- شرایطی که پدید آمدن آنها برای آغاز تحول مورد انتظار “لازم و کافی” باشد و فرصت مناسبی را فراهم کند؛
۴- ادامه شرایط مساعد، به نحوی که تداوم و دگرگونی های آغاز شده را در جهت مطلوب تا حد حصول نتیجه تضمین نماید ؛
۵- اصول شناخته شده ای که با تکیه بر آنها بتوان شرایط مساعد برای رشد و تعالی فرد را فراهم آورد.
مربی نه هم چون نجاری – که چوب را بر اساس آن چه که می خواهد، می تراشد و شکل میدهد – بلکه مانند باغبان باید مراقب باشد که گیاه در تعامل با محیط سالم مطابق با آن چه که در وجود ژنتیکی و طبیعت هستی اش مقدر شده است پرورش یابد.
تربیت شده کسی است که سرنوشت خود را در دست دارد و شرایط وجودی خود را از طریق سازگاری و نه ” سازش ” با واقعیت رقم می زند.
تربیت ، مفهومی فرارشته ای، همه جانبه، فرآیندی تعاملی و تالیفی و واجد خصلت دیالتیکی بین عین و ذهن است.
تربیت، مواجهه با مشکلات و معنی کردن آنها جهت تحقق خویشتن است. با این تأكید که معنی کردن مشکلات زندگی، هنری ظریف تر و مهارتی پیچیده تر از حذف کردن و حل کردن آنهاست.
فرق است بین ” صنعت ” و ” تربیت “؛ در صنعت، فرآورده را بر اساس قالبی که از پیش تعیین کرده ایم می سازیم، اما در تربیت حق نداریم افراد را بر اساس قالبهای ذهنی خود پرورش دهیم.
هدف تربیت، دوری جستن از تكلف، ریا و تظاهر است. تا آنجا که هر کس بتواند خلوص، سادگی و صداقت در گفتار و رفتار خویش را بدون ترس و تهدید و ناامنی بیان کند.
تربیت، یعنی تجربه دانش مرگ و زندگی، میراندن انسان از آن چه هست برای رسیدن به زیستنی که ” باید ” باشد.
تربیت، یگانه وسیله و زمینه رجعت به سوی فطرت است. یعنی بازگشت به اصل و ریشه برای نزدیک شدن به درون مایه های الهي وجود.
در تربیت “فطری” و “طبیعی” کودکان، همه تلاش باید در چگونه ” تأئید کردن ” و پروراندن باشد و نه چگونه “تغییردادن” و ساختن آنها.
تعلیم و تربیت “تجربه” است پیش از آنکه علم باشد. “هنر” است بیش از آنکه ” فن” باشد . ” کشف” روشها است پیش از آنکه “کسب” دستورالعملها باشد. “خصوصی و فطری” است پیش از آنکه “عمومی و اکتسابی” باشد. ذوق و شوق است پیش از آنکه وظیفه و اجبار باشد. ایمان “قلبی” است پیش از آنکه اقرار “بیانی” باشد . اثر گذاري “وجود” است پیش از آنکه انتقال ” زبانی ” باشد.
تربیت یک امر “توافقی” است و نه ” تحکمی” ؛ یک امر”دوجانبه” است و نه “یک طرفه”.
در تربیت درونی، هر فردی قادر است از طریق خودشناسی، شخص خود، خود را آن طور که می خواهد بسازد. این دیدگاه با پنداشت کسانی که تصور می کنند تربیت کودکان وابسته به الگوهای همگانی و ابزارها و تکنیک های از پیش تعیین شده است، معارض است.
تا زمانی که متربی متمایل به تغییر نباشد ما نمی توانیم او را تغییر بدهیم و اگر هم تغییری صورت گیرد ریشه ای و درونی نیست بلکه سطحی و ناپایدار است.