نویسنده : دکتر عبدالکریم بکار
ترجمه : رحمت الله خردنیا
قاعدهی چهارم: تربیت اثرپذیری متقابل است
تأثیر و تغییر زمانی حاصل میشود که اثرپذیری متقابل وجود داشته باشد، چنانکه معروف است؛ گاهی باهم بودن و نزدیکی بدون اثرپذیری متقابل اتفاق میافتد، گاهی در مجلسی نشستهاید و به مدت نیم ساعت به صحبت کسی گوش فرامیدهید، بدون اینکه گفتههایش کوچکترین تأثیری در تو ایجاد کند، چرا؟ برای اینکه حس میکنید حرفهایش مصداقیت ندارد. یا احساس ملالت و کسالت میکنید، یا احساس میکنید سخنران حرفهایی میزند که خودش هم نمیداند… تربیت خانوادگی نیز اینگونه است. افراد خانواده با هم بسیار اختلاط میکنند، ولی اصلاً احساس نمیکنی که کوچکترها انس و الفت و مشابهت مناسبی با عقل و فکر در رفتار بزرگترها بروز دهند، چرا؟ برای اینکه موانع مهمی وجود دارد که مانع اثرپذیری متقابل و در نتیجه تأثیرپذیری میشود.
میتوانم بگویم: کودکان احساس میکنند که از محیط اطرافشان هیچ چیز نمیفهمند، و چون جهل باعث ترس میشود، سپس با تمام توان به سمت یادگیری هجوم میبرند، و کودک سه ساله دهها سؤال در طول روز از پدر و برادرانش میپرسد، و شکی نیست که جواب آنها در وی تأثیرگذار است، و به دلیل تغییر صیغهی سؤال واضح است او را از حالتی به حالت دیگر منتقل کرده است و تغییر اشیاء و موضوعات دائماً برای وی جای سؤال دارد.
صیغهی (تفاعل) از صیغههایی است که بیانگر اشتراک دو شخص یا بیشتر در مدلول علیه است، و در نتیجه تربیت اینگونه نیست که عبارت از پاسخهایی باشد که کودکان در قبال توجیهات والدین و اوضاع خویش ارایه میکنند، بلکه تربیت فرآیندی دوطرفه است، پس پدران و مادران نیز ناچارند از فرزندانشان اثرپذیری داشته باشند، به آنها گوش فرا دهند، به آنها محبت بورزند، از دیدگاههای آنها استفاده کنند، بر اساس تجارب گوناگونشان روشهای تربیتی خویش را تغییر دهند. اگر بزرگترها این کار را انجام ندهند، اثرپذیری ناقص میشود و تأثیر منفی نیز بر اثرپذیری کودکان خواهد گذاشت.
در اینجا سعی میکنم به سه سؤال پاسخ دهم:
سؤالی اول دربارهی کیفیت کمک کردن به کودکان در اثرپذیری است.
سؤالی دوم دربارهی توضیح و شرح اشیایی که کودک از آن تأثیر میگیرد.
سؤالی سوم دربارهی اموری که اثرپذیری کودک را ضعیف میکند و یا از بین میبرد.
۱- چگونه به کودک در اثرپذیری کمک کنیم؟
أ- یکی از اصول تغییرناپذیر این است که هر چیزی مرهون روابطش است، و مقصودم این است که فرزندان ما از جنس روابطی هستند که با آنها برقرار میکنیم و آنها نیز با ما برقرار میکنند، پس آنها نرمخویی، گشادهرویی، آراستگی، احترام ارزشها و اصول و … را از خلال زندگی با کسانی که این معانی در درون و فکر آنها رسوخ کرده است، میآموزند. و خشونت، بدگویی، جفا و اخلاق ناپسند را نیز از خلال زندگی با کسانی میآموزند که این رفتارهای منفی در آنها آشکار است.
و این مسایل میطلبد که ما با دقت تمام انواع تأثیرات متقابل بین خود و کودکان خود را زیر نظر داشته باشیم؛ زیرا این تأثیرات متقابل تنها مصدر تشکیلدهندهی روحیات و عقلیات آنهاست.
ب- به پرسشهایش با دقت جواب بده؛ زیرا او از این طریق مسایل بسیاری میآموزد، و اگر در زمان نامناسبی سؤال کرد، به او بگو: الآن نمیتوانم با تو صحبت کنم، و هنگام شام خوردن میتوانی هر سؤالی را بپرسی.
و هنگامی که سؤالی پرسید که درک جوابش برای او سخت است، و یا جواب برای او نامناسب است، به هیچوجه او را نهیب نزن و به نادانی متهماش نکن، و به او بگو: هنگامی که بزرگ شدی خودت راحت میفهمی. و هنگامی که کودک بزرگتر شد و از سن ابتدایی گذشت و به سن متوسطه رسید، خوب است در مورد سؤالاتی که میپرسد، قبل از جواب، نظر خودش را بپرسیم. به طور مثال هنگامی که فرزندی از پدرش بپرسد که چرا بعضی از مردم دروغ میگویند؟ به او بگو: این سؤال خیلی مهمی است، و قبل از اینکه من جواب بدهم، میخواهم نظر خودت را بشنوم. و هنگامی که دختر از مادرش بپرسد چرا بعضی از مردم از نصیحت بدشان میآید؟ خوب است که اول نظر خودش را جویا شود و …
ج- خوب است که با فرزندان خود دربارهی آرمانها و خواستههایشان و مسایلی که آنها را در تنگنا و ناراحتی قرار میدهد، صحبت کنیم. ما با این کار، فرصتی را برای آنها فراهم میسازیم تا آرزوها و احساسات خود را به صورت منطقی بسازند و فرصت توجیه، تشویق، همکاری و یاریرسانی را نیز برای خود فراهم میکنیم، و فایده و نتیجهی اساسی در باز نمودن کانال تاثیرپذیری متقابل بین ما و فرزندان نهفته و نمایان است.
د- تلاش کن از مسلّماتی که به آن ایمان داریم، با او صحبت کنی، و از اموری که اصلاً نمیتوانیم سر آن چانه بزنیم با او سخن بگویی، و از خطراتی که ممکن است از خلال زیاد بیرون رفتن با دوستانش با آن مواجه شود با او صحبت کن. و مهم اینست که در تمام این مسایل رأی او را نیز جویا شویم.
هـ- در هر خانهای تصمیمات کوچکی گرفته میشود که ما میتوانیم با مشارکت دادن فرزندانمان در آن تصمیمات، آنها را به تأثیرپذیری متقابل تشویق کنیم، مثل زمان انداختن سفره، زمان خروج برای تفریح و گردش، و توزیع بعضی از کارهای منزل…
و- بعضی از پدران و مادران اساساً در بسیاری از مسایل جلوی فرزندانشان به شدت پنهانکاری میکنند، و با اینکه ما موافقیم که به صلاح و قابل قبول نیست که فرزندان خردسال از همه چیز مطلع باشند، ولی اینکه از پرسیدن سؤالهایی که در زندگی آنها مؤثر است، احساس ترس نکنند نیز خیلی مهم است، مثل وضع کاری و دخل ماهیانهی پدرشان، و رابطهی تنگاتنگشان با بعضی از خویشاوندان و …
قطعاً گذاشتن حد و مرزی دقیق در این مسایل امکان ندارد، ولی کودکان بسیاری از گفتگوهای داخل منزل دوستانشان را از آنها خواهند شنید و چه بسا بسیاری از آنها رازهای مهم و خطرناکی باشد، پس مهم اینست که فرزندان ما احساس نکنند غائب و دور هستند و قابل اطمینان نیستند. و مهمتر از آن اینست که احساس کنند به راحتی میتوانند با خانواده صحبت کنند.
۲- کودکان با چه چیزهایی متأثر میشوند؟
این نقطه مهمی است؛ چون بسیاری از پدران و مادران از انحراف فرزندانشان و کمکاری آنها در مدارس شکایت میکنند و میگویند: ما از بس آنها را توجیه کردیم، امر و نهی کردیم و انگیزه دادیم، دیگر خسته شدهایم و احساس میکنیم انگار با دیوار صحبت میکنیم و آنها بشر نیستند! آنها نمیدانند که نصیحت و ارشاد زیادی فرزندان مؤثر نیست، بلکه بیانگر وجود مشکلی حقیقی مثل عدم یا ضعف اثرپذیری متقابل خانوادگی است. اگر کودکان با هر حکمت و پند و اندرزی که میشنیدند تحت تأثیر قرار میگرفتند، دیگر تربیت آسانترین وظیفه و کار بود، ولی متأسفانه این چنین نیست، چون کودکان در حقیقت از احساسات و راه و روشها و آنچه از کردار، رفتار و مواقف بزرگترها میبینند، تأثیر میپذیرند- در این مورد بزرگترها نیز فرق چندانی ندارند- و قدیمیها خیلی عالی این طبیعت را درک کردهاند به گونهای که یکی از آنها گفته است: «کردار یک نفر در هزار نفر، از گفتار هزار نفر در یک نفر مؤثرتر است.»
اینگونه است که مادرانی را مییابیم که مدرک دیپلم دارند ولی در تربیت فرزندانشان خیلی موفقتر از مادرانی هستند که لیسانس تربیت دارند، زیرا فرزندان از افکار، مفاهیم، اندیشهها و مقولههای تربیتی مادران تأثیرپذیری ندارند، بلکه از مسایلی که مادر آنها را شخصیتی مستقل و مادری مسئولیتپذیر بارآورده است، تأثیرپذیری واقعی دارند.
بگذارید اینگونه بپرسیم: چگونه فرزندی میتواند ناپسند بودن دروغ را از مادرش بپذیرد، در حالی که میشنود و میبیند مادرش به پدر و همسایگان دروغ میگوید؟
چگونه فرزندی میتواند دستورات پدرش در مورد نماز جماعت خواندن، با جدیت صحبت کردن و کمتر نشستن جلوی تلویزیون را بپذیرد، در حالی که پدرش کاملاً برعکس گفتههایش عمل میکند؟
جواب کاملاً واضح است و نیاز به توضیح ندارد.
در این قسمت مسایلی را که در خصوص فضای خانوادگی و تربیت با الگو قبلاً مطرح نمودهام، مجدداً یادآوری میکنم.
۳- اموری که اثرپذیری را ضعیف میکند:
الف- مهم است که ما پدران و مادران همیشه به یاد داشته باشیم که متعلق به نسلی غیر از نسلی هستیم که فرزندان ما به آن تعلق دارند، و همین یک مورد برای ایجاد مشکل در تفاهم و اثرپذیری داخل خانواده کافی است.
اینکه نسل جدید بیشتر به آزادی و رهایی از قید و بندها و سنتها گرایش دارد قابل ملاحظه است، در حالی که نسل پدران سنتیتر هستند و حرص شدیدتری در به کارگیری عادتها و عرفهای اجتماعی دارند، و بدین خاطر بسیاری از مسایلی را که نسل جدید شایستهی فضای اجتماعی امروز میبیند از دیدگاه نسل پدران ناپسند و مردود است، و معتقدم که مسلمانان- خدا را شکر- در این مسئله مورد مرحمت قرار گرفتهاند- و در مسایل دیگر- به گونهای که احکام فقهی و آداب اسلامی در بسیاری از مسایل اشارههایی واضح و آشکار به ما ارائه میدهند، و درک این موضوع که بسیاری از اختلافات و چانهزنیها با نوجوانان بعد از مدتی پایان مییابد و زمانی میرسد که بزرگ میشوند و به حد کمال میرسند و به نعمت استقرار عاطفی دست مییابند.
ب- بعضی از مربیان پدر و مادرها در خود اعتماد به نفس زیادی ایجاد میکنند و در مواقف خود قطعیت بیش از اندازه به خرج میدهند، و جلوی فرزندانش طوری وانمود میکنند که انگار همیشه برحق هستند و هیچ مجالی برای بازنگری و گفتگو باقی نمیگذارند. و آنچه که میگویند، اجرای آن الزامی و قابل بحث و بررسی نیست- اینگونه مربیان در دل فرزندانشان نوعی از خشم دائمی را برمیانگیزند، و بعضی از فرزندان طبیعتی خیلی منفی را از پدر و مادر در ذهن خود شکل میدهند و خلاصهی آنچه که نزد خویش دربارهی مربیاش تکرار میکند اینست که ذهنیتاش اینگونه است دیگر!
ما با این مسئله که بیشتر اوقات حق با بزرگترها است مشکلی نداریم، ولی با این حال اموری زیادی هست که متعلق به کوچکترها است و تصمیمگیری در آنها نیازمند به مد نظر قرار دادن جدی میل و علاقهی آنهاست، مثلاً در مشخص نمودن وقت خواب بعد از ظهر که اصلاً کار مثبتی است و التزام به آن خوب است، ولی ناچاریم که در بعضی مسایل استثنا قایل شویم، مثل: وجود جشنهای خاص، امتحان داشتن فرزند، خوشحالی و استقبال عزیزی که از سفر میآید و … حتی اگر کسی خود را صاحب حق مطلق بداند، باید مجالی برای اعتراض در نظر بگیرد، و سعی کند دیدگاهاش را توضیح دهد و فرزند را قانع کند، تا گرمی و حرارت این رابطه همیشه پابرجا بماند.
ج- قطعاً از جمله مسایلی که تأثیرپذیری متقابل میان فرزندان و والدین را ضعیف میکند، تندروی در تأدیب، توجیه و گوشزد نمودن دایمی است، فقط برای مثال چند نمونه ذکر میکنیم:
- اصل تنبیه بدنی و زیادهروی در آن.
- مقایسه نمودن فرزند با فرزندان خویشاوندان جهت ثابت نمودن کمکاری و تقصیر وی.
- سریع خشم گرفتن و فریاد زدن در مقابل خطا و لغزشهایی که از کودک سرمیزند.
- زیادهروی در توجیه نمودن، به گونهای که گویا پدر فقط برای نصیحت و امر و نهی کردن ساخته شده است.
- هر زمانی که مشکلی پیش میآید و یا چیزی شکسته میشود که فاعل و مقصر آن مشخص نیست، فوری انگشت اتهام به سوی یکی از فرزندان گرفته شود.
اینگونه رفتارها از جانب والدین، رابطهی بین آنها و فرزندانشان را تیره و خصمانه میکند و رابطهی عاطفی و دوستانه همراه با احترام و تفاهم را از بین میبرد، و احساس میکنی که هر کدام از آنها در مسیری جداگانه گام بر میدارند.
د- آیا میتوانیم بگوییم چیزی که بیشتر از همه فرزندان را از والدین دور میکند، تلویزیون است؟
من فکر میکنم که اگر اینگونه بگوییم؛ به خطا نرفتهایم، زیرا در حال حاضر تلویزیون بیشتر فرزندان را از والدینشان و درس و کتاب دزدیده است، به گونهای که اکثر کودکان دایماً جلوی صفحهی تلویزیون مینشینند و این زمان شش تا هفت برابر زمانی است که با پدر و مادر سپری میکنند، تازه باید کامپیوتر، اینترنت و بازیهای الکترونیکی را نیز به تلویزیون اضافه کنیم.
این مسایل افراد را به عزلت و گوشهگیری اجتماعی تشویق میکند و آنها را به سمت تفریحهای شخصی و مستقل و به دور از والدین سوق میدهد، و اینگونه است که مساحت فاصلهی بین افراد یک خانواده گسترش پیدا میکند، هرچند که در یک خانه زندگی میکنند.
ناچاریم که مشاهدهی تلویزیون برای کودک را زمانبندی کنیم، و زمان آن را به حداقل ممکن کاهش دهیم، و شایسته است که در طول روز ساعاتی را مشخص کنیم که به هیچوجه تلویزیون روشن نشود، افراد خانواده دور هم بنشینند و به درس و تحقیق خویش بپردازند.