زیستن در سایه سار قرآن
در گفت و گو با محمد در زند
منبع: اندیشه اصلاح
چه وقت میتوانیم بیشترین اثر پذیری و بهره مندی را از قرآن داشته باشیم؟
سوال از قرآن، سوال عظیمی است چرا که از امر عظیم سترگی سوال به میان می آید. برای اینکه به عظمت قرآن پی ببریم خوب است به این آیه توجه کنیم که: لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَّرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (سوره حشر ۲۱)
((اگر این قرآن را بر کوهی فرو می فرستادیم، یقینا آن(کوه) را از بیم خدا فروتن و از هم پاشیده می دیدی. و این مثل ها را برای مردم می زنیم، باشد که آنان بیندیشند.))
خداوند با این مثال از ما میخواهد سمع و قلبمان رو به قران بگشاییم. اگر قرآن بر کوه که زبانزد سختی صلابت نازل می شود، فروتن و خاشع می گشت. اما گاهی دل ما آدمها سخت تر از کوه ها می شود: ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُم مِّن بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً (سوره بقره ۷۴)
((سپس دلهای شما بعد از این (واقعه) سخت گردید، همانند سنگ، یا سخت تر از آن.))
آنچه در وهله ی نخست باید توجه شود این است که قرآن، کتابی معمولی نیست کتابی نیست که تنها آرایه ی معلوماتی کند. قرآن آنگونه که خداوند از ما میخواهد بناست که ما را تغییر دهد و دیدی نو به ما ببخشد دید ما را که تنها به محدوده ی زندگی دنیوی محصور است، به یک دید و نگرش بلند و پر وسعت تبدیل کند، بلکه ما را به حیاتی بادوام و اطمینان نایل سازد. قرآن، کتاب بیدارگر است. فطرت و سرشت انسان را بیداری می بخشد و ما را متوجه حقیقت ما، که همان جان ماست، میسازد و جان و روح ما را جلا و صیقل میدهد.
إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ (سوره ق ۳۷)
((قطعا در این برای هر صاحبدل باشد یا سمع قبول داشته و شاهد باشد، عبرتی است.))
مواجهه با قرآن باید به این شکل باشد که سمع (شنوایی) خود را در برابر قرآن بیفکنیم و پهن کنیم. در تعبیر « اوقي السمع» این گونه تصویر میشود که سمع ما ظرفی است که باید در معرض قرآن قرار گیرد تا قرآن در آن نازل شود.
ممکن است قرائت قرآن به زیان عدهای تمام شود. اگر با سوء نیت به سراغ قرآن برویم و انگیزه مان بیداری یافتن و پیدا کردن خود و خدا و حقیقت نباشد، رفتن ما به سراغ قرآن، ظالمانه است و خسارت و زیان به دنیال ندارد:
وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَلاَ يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إَلاَّ خَسَارًا (سوره اسراء ۸۲)
((و ما آنچه را برای مومنان مایه درمان و رحمت است از قرآن نازل می کنیم، (ولی) ستمگران را جز زیان نمی افزاید.))
نخستین شرط اثرپذیری از قرآن، ایمان به قرآن است. خود پیامبر (ص) هم به قرآن ایمان آورده است:
آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ (سوره بقره ۲۸۵)
«. پیامبر (خدا) بدان که از جانب پروردگارش بر او نازل شده است ایمان آورده است، و مومنان همگی»
در همان آغاز قرآن ذکر شده است که هدایتگری قرآن شامل حال ((متقین)) می شود:
ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَرَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ(بقره ۲)
« آن است کتابی که در (حقانیت) آن هیچ تردیدی نگرانی آور نیست، (و ) مایه هدایت تقوا پیشگان است.»
اما مراد از متقین در اینجا، کسانی که فقط از منهیات دوری کرده و ادای واجبات می کنند، نیست. این نگاه به تقوا، مرحله ثانوی تقواست. گام اول تقوا، حق جویی است. متقی کسی است که به دنبال حقیقت است و حق جویی دارد. اگر این تقوا که همان حقیقت طلبی است در وجود مخاطب نباشد، هدایتگری قرآن را در نمی یابد.
استفاده از اسم اشاره « ذلک» چه قاعدتاً برای اشاره به بعید است، به جهت توجه دادن مخاطب شأن و منزلت رفیعی قرآن است. توجه به اینکه گویندهی این سخن چه کسی است:
تَنزِيلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ (سوره واقعه ۸۰)
(( وحی است از جانب پروردگار جهانیان.))
قرآن از ما میخواهد دلهایی خاشع و افتاده و نرم در برابر قرآن داشته باشیم و ما را از اینکه دچار قساوت قلب و سنگدلی در برابر کلام خداوند شویم، بر حذر داشته است:
فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ(سوره زمر ۲۲)
((پس وای بر آنان که از سخت دلی یاد خدا نمی کنند.))
أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ(سوره حدید ۱۶)
((آیا برای کسانی که ایمان آوردهاند هنگام آن نرسیده که دلهایشان به یاد خدا و آن حقیقتی که نازل شده نرم (و فروتن) گردد و مانند کسانی نباشند که از پیش بدان ها کتاب داده شد و (عمر و) انتظار بر آنان به درازا کشید، و دل هایشان سخت گردید و بسیاری از آنان فاسق بودند؟ ))
اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ(سوره زمر ۲۳)
(( خدا زیباترین سخن را (به صورت) کتابی متشابه، متضمن وعد و وعید نازل کرده است. آنان که از پروردگارشان می هراسند، پوست بدنشان از آن به لرزه می افتد، سپس پوستشان و دلشان به یاد خدا نرم می گردد.))
زمانی مطابق این آیات، دلهایمان در برابر قرآن ((ارتعاش و لرزه)) ،(( افتادگی)) و (( نرمی )) می یابد که با حضور و توجه و نیز احساس نزدیکی و اعتماد به سراغ قرآن برویم. «لاریب فیه» یعنی با باور به اینکه شک و شبهه ریب و و تردیدی در این کلام نیست. اگر با بدگمانی به سراغ قرآن برویم، بیماریهای دل، درمان نمیشوند. وقتی به منظور شفای دل و یافتن روح به سمت قرآن بیاییم، خداوند دریچه های معرفت را به رویمان می گشاید: وَاتَّقُوا اللَّهَ ۖ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ( بقره ۲۸۲)
هرچه تقوا فزونی بگیرد، تعلیم الهی بیشتر می شود. خداوند متعال می فرماید هر چه بیشتر بکوشیم، هدایت بیشتری را غنیمت می بریم:
وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ (سوره عنکبوت ۶۹)
((و کسانی که در راه ما کوشیده اند، به یقین راه های خود را بر آنان می نماییم و در حقیقت، خدا با نیکوکاران است))
: بلال بن سعد می گفت
((لا تَنظُر اِلَي صِغَرِ الخَطيئَةِ، وَلَكِنِ انظُر اِلَي عَظَمَةِ مَن تَعصِي)) یعنی به خُردی خطایت منگر، بلکه به عظمت کسی نگاه کن که او را معصیت کردهای.
در رابطه با قرآن هم وقتی حضور و توجه داشته باشیم که مقام و منزلت گویندهی این کلام چیست، بیشتر متاثر می شویم.
مهمترین شرط تأثیرپذیری از قرآن این است که احساس کنیم و توجه و حضور داشته باشیم که مستقیماً خداوند با ما سخن می گوید و قرآن هم اکنون دارد بر ما نازل می شود. هرچند خودمان قران را تلاوت کنیم، اما احساس کنیم که کلام رو خودِ خدا بر ما تلاوت می کند.
باید توجه داشت که قرآن کلام خداوند حی و زنده ای است که خالق ما و برپادارنده حیات ماست: « اللهُ لَا اِلَهَ الا هُوَ الحَيُ القَيُومُ». شعور و احساس این حقیقت که کلام قران، کلامِ الله زنده و باقی سرمدی است که : وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ ۚ (سوره حدید ۴) و احساس معیت و حاضر و ناظر بودن صاحب کلام، اثربخشی قرآن را چند برابر میکند.
همچنین لازم است در آغاز تلاوت قرآن، از شرارت شیطان به آغوش خداوند پناه ببریم:
فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ (سوره نحل ۹۸)
((پس چون قرآن می خوانی از شیطان مطرود به خدا پناه بر.))
مسئله مهمی است و باید حواسمان باشد که شرط بهرهمندی از قرآن این است که در آغاز تلاوت، خدارو تکیه گاه و محافظ خود بدانیم و شهر شیطانی که سوگند خورده همه به دنبال فریب و اغوای ما باشد، به پروردگار پناه ببریم. وقتی از عداوت شیطان، خود را در آغوش خدا افکندیم میخوانیم: بسم الله الرحمن الرحیم .
نکتهی دیگر این که لازم است انگیزه و مقصود ما رسیدن به قلب سلیم باشد که در روز قیامت تنها چیزی است که برای ما سودمند خواهد بود:
يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ(سوره ی شعرا ۸۸و ۸۹)
((روزی که هیچ مال و فرزندی سود نمی دهد مگر کسی که دلی پاک به سوی خدا بیاورد.))
وقتی سراغ قرآن می رویم باید به قصد شفای دلمان برویم:
يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْكُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ(سوره یونس ۵۷)
((ای مردم، به یقین، برای شما از جانب پروردگارتان اندرزی، و درمانی برای آنچه در سینه هاست، و رهنمود و رحمتی برای گروندگان( به خدا) آمده است.))
در آیه ذکر شده است که قرآن موعظه است. موعظه بیان دلسوزانه و توأم با رأفت و ملاطفت است. همچنین ذکر شده که قرآن شفا بخش بیماریهای دل است بیماریهایی چون نفاق، عناد، جُبن، بُخل، قساوت، ریا خودخواهی و خودپسندی. همچنین قرآن کتاب هدایت و رحمت است.
در قران آمده که ایمان افزایش پذیر است و استماع قرآن، به ازدیاد اینمان می انجامد. در این باب توضیحاتی بفرمایید.
یعنی هرچه ارتباط ما با قرآن بیشتر شود، ایمانمان نیز به همان درجه، رشد و تقویت می یابد:
وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا(سوره ی انفال ۲)
((و چون آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان بیافزاید.))
اما تلاوت قرآن وقتی محقق می شود که قرآن به نوعی علو و رفعت بر ما وارد شود و امراض و نقصهای ما را از میان ببرد. قرآن از ما میخواهد که ((حق تلاوت)) را به جا بیاوریم:
الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاَوَتِهِ أُوْلَـئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ(سوره بقره ۱۲۱)
((کسانی که کتاب (آسمانی ) به آنان داده ایم،( و ) آن را چنانکه باید می خوانند، ایشان اند که بدان ایمان دارند.))
ایمان به قرآن وقتی کامل می شود که ما حق تلاوت را ادا کنیم. همچنان که گفتیم تلاوت آنجا که قرآن از افقی رفیع و منظری بلند برجام ما وارد شود. « یتلوا علیهم» یعنی بر آنها تلاوت کنی و نه برای آنها. متداول است که قرآن برای ما به قصد نوازش و تسلی بخشی ما قرائت می شود. حظ و لذتی می بریم ولی آن تحول اساسی در مورخ نمی دهد. او را نباید از افقی بلند بر ما وارد شود تا ضعفهای ما را کنار بزنند و ((حق تلاوت)) در چنین حالی است که ادعا شده است.
وقتی قرآن در جان ما اثر مطلوب را میگذارد که خود را برای نزول آن(( مهیا )) کرده باشیم یا به تعبیری اسباب نزول را آماده کنیم. قرآن باید یک بار دیگر بر قلب های ما نازل شود و مهیا شدن برای این نزول، مهمترین شرط است.
در راستای تعلیم موثر قرآن به شیوه ای که بر مخاطب اثر بگذارد، چه ملاحظاتی دارید؟
اگر میخواهیم تلاوت ما را بر جان ها اثر بگذارد، باید کاری کنیم که مخاطبان، مهیای استماع شوند. تلاوت حقیقی قران آنجاست که بشود آیات و قلب و سمع مخاطب نازل شود:
إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ(سوره ق ۳۷)
((قطعاً در این برای هر صاحب دل و حق نیوشی که خود به گواهی ایستد، عبرتی است.))
تلاوت در صورتی است که با آرامش و تأنی و تدریج انجام بگیرد:
وَقُرْآناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِيلاً(سوره اسراء ۱۰۶)
و قرآنی (با عظمت را) بخش بخش (بر تو) نازل کردیم تا آن را به آرامی به مردم بخوانی، و آن را به تدریج نازل کردیم.))
گاهی بزرگان قریش نزد پیامبر (ص) میآمدند و حرفها و پیشنهادهایی طرح میکردند. پیامبر (ص) سکوت می فرمود تا حرفهایشان را بگویند و وقتی مهیای استماع می شدند و موقعیت آماده میشد، آیات را بر آنان تلاوت می کردند. تا وقتی حرف هایشان را نزدهاند، مهیای شنیدن نیستند. در حدیث آمده است که عتبة بن ربیعة که از سران قریش است به حضور پیامبر (ص) می رسد. پیامبر که میداند او حرفهای زیادی برای گفتن دارد فرصت کافی می دهد تا تمام حرف هایش را بزند و می فرماید:« قُل یا ابا الولید اسمَعُ» ای ابوولید بگو، میشنوم! عتبه هرچه در دل داشت میگوید و عرایضش را که عمدتاً پیشنهاد های تطمیع آمیز بود طرح می کند. آنگاه پیامبر (ص) میفرماید: « اَقَد فرغتَ یا ابا الولید؟» یعنی تموم کردی، فارغ شدی؟ عتبه می گوید: آری. آنگاه پیامبر (ص) می فرماید: پس به من گوش بده، و آیات ابتدایی سورهی فصلت را برای او تلاوت میکند:
حم(۱) تَنزِيلٌ مِّنَ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ(۲) كِتَابٌ فُصِّلَتْ آيَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ(۳) بَشِيرًا وَنَذِيرًا فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ فَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ…
آنقدر این آیات قرآن در جان عتبه تاثیر می گذارد که به نزد دوستانش و می گردد و به مشترکان می گوید:
« قد سمعت قولا والله ما سمعت مثله قًط» یعنی سخنی را شنیدم که تاکنون نظیرش را نشنیده بودم و از خودش میخواهد که کاری به کار پیامبر (ص) نداشته باشند و با او دشمنی نکنند. (سیرهی ابن اسحاق)
ما خیلی وقت ها در بیان قرآن و تلاوت آن عجله میکنیم و توجه نداریم که آیا مخاطب از آمادگی برای نزول آیات را دارد یا نه. این است که قرآن می فرماید « عَلَی مُکثٍ» یعنی با تأنی و تدریج، قرآن را بر مخاطبان تلاوت کن.
کلام خداوند همه اش زیبا و اثرگذار است، اما اینکه می بینیم کسی ناگهان با شنیدن یا مطالعه یک آیه، متحول و زیر و رو میشود، به این خاطر بوده که آن آیه و روان او متناسب افتاده است. بی آنکه متناسب با روان مخاطب بود، تحول رخ میدهد.
اگر ممکن است به منظور بهره مندی بیشتر از قرآن، نکاتی در خصوص سوره فاتحه که در هر رکعت از نماز میخوانیم طرح کنید.
سوره فاتحه متن و چکیده قرآن است. این سوره خلاصه چیزی است که خدا از ما میخواهد. و نیز آنچه ما از خدا می خواهیم. در صحیح مسلم این حدیث قدسی زیبا آمده است: (( خداوند عزوجل می فرماید: نماز را میان خود و بنده ام به دو نیم قسمت کردم و خواسته بندهام را به او عطا کردم وقتی بنده می گوید: (( الحمدلله رب العالمین)) خداوند می گوید: بنده ام مرا ستود. وقتی بنده میگوید: (( الرحمن الرحیم)) ، خداوند می گوید بنده ام مرا ثنا گفت. وقتی بگوید: (( مالک یوم دین)) خداوند می گوید: بنده ام مرا تجلیل و تمجید کرد و امورش را به من سپرد چون بگوید: (( ایاک نعبد و ایاک نستعین)) خدا میفرماید این دیگر میان من و بنده هم از و خواسته بندهام را به او عطا می کنم. وقتی بگوید: (( اهدنا صراط المستقیم…)) خداوند پاسخ میدهد این نصیب بندهام است و به خواستهاش خواهد رسید.))
سوره فاتحه، سبع المثانی یعنی تکرار شدنی و نیز ((شافیه)) یعنی شفابخش و نیز ((رقیه)) است. رقیه چیزی است که برای خلاصی یافتن از امراض روحی و وسواس قلبی می خوانند.
سورهحمد، مکالمه و گفت و گوی با پروردگار است. در آغاز، اوصاف خداوند یاد میشود و خداوند مورد ستایش و ثنا و تمجید قرار میگیرد و بعد موضع گیری عملی و نهایتاً خواسته اصلی بنده مسلمان طرح می شود. آنچه سهم خداست، ثنا گفتن و تمجید و اظهار بندگی است و سهم بندی راهیابی به صراط مستقیم است.
وقتی کسی در حال نماز خواندن است، به نظر میرسد هدایت پیدا کرده است، اما چرا در هر رکعت از خداوند میخواهیم ما را ((هدایت)) کند؟
صراط مستقیم، دارای درجات است. وقتی از خدا می خواهیم که ما را به صراط مستقیم هدایت کند، یعنی به درجات بالاتری برساند. پیامبر خدا (ص) میفرماید: « یقال لقاری القرآن اقرا وارتقِ ورتِل کما کنتَ تُرتل فی الدنیا، فان منزلتک عند آخر آیتة تقروها»( ابوداوود و ترمذی) یعنی در بهشت به خواننده قرآن گفته می شود، قرآن را تلاوت کن و ارتقا بگیر، چرا که منزلت و درجه تو کنار آخرین آیه ای است که تلاوت می کنی.
پس، هرچه بیشتر با قرآن انس و مصاحبت داشته باشیم، ارتقای بیشتری می یابیم و درخواست هدایت در مسیر مستقیم، به معنای درخواست ارتقای درجات ما است.
این خفته که دایماً در نماز را تکرار میکنیم بیانگر این مطلب است که انسان مومن مدام در حال ترقی و حرکت است و درجا نمی زند. پوسته میخواهد پیشتاز راه ایمان باشد، ابتدا به درجه(( اصحاب یمن )) برسد و بعد به مقام ((مقربین)) و ((سابقین)) دست پیدا کند و نهایتاً هم مجلس و هم سخن پروردگار شود. تکرار مداوم(( اهدنا صراط المستقیم)) این دلالت را دارد که مومن میخواهد به رتبه پیشتازی در مسیر برسد و برای متقین و پارسایان امام و الگو شود: وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا(سوره فرقان ۷۴ ) ((و ما را پیشوای پرهیزگاران گردان.))
نکته دیگر، خواستن ((ثبات قدم)) و استقامت در مسیر است. با تکرار هر بارهی (( اهدنا صراط المستقیم )) از خداوند میخواهیم که ما را در مسیر خودش و راه قرآن، پایدار بدارد و استواری و تداوم بخشد. چرا که عداوتهای شیطان لحظه ای ما را ترک نمی کند و بر این اساس، نیاز به ثبات و استقامت، همواره باقی است. انسان در مبارزه و جدال دائم با شیطان است و برای اینکه در این نبرد، شکست نخورد محتاج است که مستمر از خداوند انرژی و توان بخواهد. قرآن میگوید بشارت و مژده نیک تنها متعلق به کسانی است که در مسیر ایمان، استقامت ورزیده اند:
إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ(سوره فصلت ۳۰)
((در حقیقت، کسانی که گفتند: (( پروردگار ما الله است ))، سپس ایستادگی کردند، فرشتگان بر آنان فرود می آیند( و میگویند: ) ((همان، بیم مدارید و غمین مباشید، و به بهشتی که وعده یافته بودید شاد باشید.))
در پایان مایلم بپرسم که اگر بنا بود یک آیه از قرآن را پیشنهاد دهید که به خط بزرگ بنویسید و در داخل خانه تان نصب کنید، کدام آیه را انتخاب میکردید؟
برای من ترجیح دادن یکي از آيات،کار بسیار دشواری است چرا که همه آیات قرآن، اثر گذار و زیبا هستند. اما اگر صرفاً یک آیه را بنا باشد انتخاب کنم، دوست دارم این آیه باشد:
نَبِّىءْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ(سوره حجر ۴۹)
((به بندگان من خبر بده که منم آمرزنده مهربان.))