خدا را باور کن (عجایب انفجار بزرگ)
مترجم: فاطمه شمسی
این هستی بزرگ و حیرت آور که حدی جلودار آن نیست کنجکاوی انسان را در هر زمانی برانگیخته است. انسان می خواست و میخواهد بداند این هستی چگونه پدیدار شد و کجا و چه وقت به پایان میرسد و چه قوانینی در بین نظام دقیق آن حکم فرماست.
دانشمندان بسیاری در طول دوره هایی طولانی تحقیقات زیادی راجع به این موضوع انجام داده اند و نظریه های بسیاری در این باره ارائه شده است . در قرن ۱۹اندیشه ی غالب این بود که هستی انتهایی ندارد و از موادی تشکیل شده که از ازل وجود داشته و تا ابد باقی می ماند.
این فکر نظر اصلی فلسفه ی مادی را تشکیل می داد که از ازلی و ابدی بودن وجود دفاع می کرد و در همان هنگام، بودن خالقی برای این هستی را انکار می نمود.
فلسفه ی مادی(ماتریالیسم)، فلسفه ای است که ماده را وجود مطلق می پندارد و هیچ چیز را جز این نمی پذیرد.
این فلسفه که در تاریخ متداوم بوده از زمان یونانیان وجود داشته است و در قرن ۱۹ قوی شده و شهرت یافت و به فلسفه ی مادی کارل مارکس معروف شد.
(کارل مارکس همچنین کسی است که اندیشه مارکسیسم را به وجود آورده است) .
ماده گرایان(ماتریالیست ها) در فلسفه ی الحادی مهمترین فلسفه را هستی بی نهایت در نظر گرفتند. برای مثال فیلسوف ماتریالیست جورج بولیدز را می بینیم که در کتابش – مبادی اولیه برای فلسفه – می گوید هستی چیزی خلق شده نیست …واگر هستی مخلوق باشد پس ضروری است که از طرف خدا در یک لحظه آفریده شده باشد.
وقتی که بولیدز ظهور هستی و خلق شدنش را بر اساس همان “نظریه ی هستی بی نهایت” که در قرن نوزده غالب بوده انکار می کند، چنین تصوری را داشته که نظریه ای را در حال ارائه دادن است که علم هم آن را ثابت کرده است. ولی تکنولوژی و علم در قرن بیستم، بسیار پیشرفت پیدا کرده و نظریه ی “هستی بی نهایت و ایستا” را نابود نمودند و آن را از ریشه در آوردند و حال که ما در قرن ۲۱ هستیم، میدانیم که هستی بدایتی داشته است.
ما میدانیم هستی در نتیجه انفجاری عظیم خلق شده که فیزیک جدید آن را با مشاهده ها و حساب و کتاب ها وتجربه های بسیار ثابت کرده است.
و امروزه این حقیقت را تمامی اقشار علم قبول نموده اند و این اکتشافات، در واقع، انقلابی در علم محسوب می شود.
در سال ۱۹۲۹، هابل، دانشمند اخترشناس آمریکایی در رصدخانه اش به اکتشافاتی دست یافت که از مهمترین اکتشافات تاریخ بود.
هنگامی که او با تلسکوپی بسیار بزرگ در آسمان دقت می کرده است، متوجه می شود که ستاره ها نور قرمزی را می فرستند که به طور فرضی با دوری ستاره متناسب است و این بدان معنا بود که آن ستاره از ما دور می شود .
در مشاهدات هابل طیف های ستارگان به سمت رنگ قرمز متمایل می شدند واین بدین معنی بود که ستارگان به طور دائم از ما در حال دور شدن هستند و این کشف صدایی گسترده در علم پدید آورد.
هابل، چیز مهم دیگری را نیز کشف کرد و آن این بود که ستارگان و کهکشان ها تنها از ما دور نمی شوند بلکه در بین خود نیز در حال دور شدن هستند، پس در این هستی که اشیا در حال دوری ازیکدیگر هستند فقط میتوانیم به این نتیجه برسیم که هستی توسعه و امتداد می یابد(انبساط گیتی).
هستی هر چه توسعه بیابد فاصله ی اشیا از هم بیشتر و بیشتر می شود و این حقیقت قبل از هابل هم کشف شده است. در واقع آلبرت انیشتین که از بزرگترین دانشمندان قرن بیستم به حساب می آید با حساب و کتاب هایی که در فیزیک نظری به دست آورده بود به این نتیجه می رسد که هستی نمی تواند ساکن باشد، ولی چون نمی خواست با نظریه هستی بی نهایت و ایستا مخالفت کند که در آن زمان، تفکر غالب بوده، اکتشاف خودش را کنار گذاشت. بعد گفت که این کارش بزرگترین اشتباهی بوده که مرتکب شده است.
حال می خواهیم بدانیم هستی در حال گسترش است یعنی چه؟
تا وقتی که هستی ما در حال گسترده شدن است پس ما اگر به عقب برگردیم به عنوان یک نتیجه ی منطقی به این حقیقت دست می یابیم که هستی از یک نقطه آغاز تشکیل شده و محاسبه ها هم نشان داده تمام جسمی که هستی از آن پدیدار شده در این نقطه متمرکز بوده و حجمی معادل صفر داشته است. تمام هستی از انفجار این نقطه پدیدار شده است.
به این انفجار که بدایت هستی را تشکیل داده انفجار بزرگ(مه بانگ، بیگ بنگ) و به این نظریه، نظریه ی انفجار بزرگ (مه بانگ) گفته می شود.
حقیقت این است که گفتن از حجمی معادل صفر گفته ای نظری است که علم برای این که بتواند مفهوم عدم و نیستی را تعریف کند که از خیال انسان فراتر است از تعبیر نقطه با حجم صفر استفاده می کند. در واقع مفهوم نقطه ای با حجم صفر یعنی همان نیستی یعنی این که هستی از نیستی آفریده شده است.
این حقیقت بسیار بزرگ که علم در اواخر این قرن به آن رسیده، بیش از ۱۴ قرن پیش، قرآن، آن را بیان کرده است:
(وَالسَّمَاء بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ) «و ما آسمان را با قوت بنا کردیم و همانا ما آن را وسعت میبخشیم» {الذاریات/۴۷}
نظریه ی انفجار بزرگ نشان داد که مواد موجود در هستی در کنار هم بودند سپس از هم گسسته شدند و این حقیقت را قرآن ۱۴ قرن پیش زمانی که آگاهی های انسان از هستی بسیار کم بوده این گونه بیان کرده:
(أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ) « آيا كسانى كه كفر ورزيدند ندانستند كه آسمانها و زمين هر دو به هم پيوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختيم و هر چيز زنده اى را از آب پديد آورديم آيا [باز هم] ايمان نمی آورند» {الانبیاء/۳۰}
دانشمندان اخترشناسی که به فلسفه ی مادی معتقد بودند، در برابر نظریه ی انفجار بزرگ مقاومت کردند و سعی کردند اندیشه ی هستی بی نهایت و ازلی را پایدار نگه دارند، اما نتوانستند.
رادینگتون یکی از فیزیکدانان مادی گرا می گوید: این نظریه که طبیعت ناگهانی ظهور کرده به نظرم شرم آور است.
فرد هویل – دانشمند انگلیسی- بیشتر از دانشمندان دیگر از نظریه ی انفجار بزرگ عصبی شد. او کسی بود که نظریه ی هستی پایدار را ارائه داد. نظریه ای که شبیه نظریه های غالب در قرن نوزده بود و دقیقا مخالف نظریه ی انفجار بزرگ بود.
طرفداران این نظریه مدت زمانی طولانی در برابر نظریه ی انفجار بزرگ مقاومت کردند، ولی علم برضد آن ها عمل کرد.
در سال ۱۹۴۸جورج گامو گفت: اگر انفجار بزرگی وجود داشته پس ضروری است این انفجار تشعشعاتی نوری را از پس خود بر جای گذارد و نیز گفت که باید این تشعشعات در تمام نواحی هستی به طور مساوی وجود داشته باشد.
این گفته خیلی زود ثابت شد.
در سال ۱۹۶۵ دو دانشمند به نام های «آرنو پنزیاس» و «رابرت ویلسون» این تشعشعات را هنگام یکی از آزمایشات خود کشف کردند. این تشعشعات با نام “تابش زمینه کیهانی” معروف شدند، زیرا مصدر آن زمین نبوده، بلکه در تمام هستی منتشر شده بود.
پنزیاس و ویلسون همچنین دریافتند که این تشعشعات، تشعشعات بازمانده از دوره های اولیه ی انفجار بزرگ بوده است. این کشف سبب شد که هر دو جایزه ی نوبل را دریافت نمایند.
در سال ۱۹۸۹ سازمان ناسای آمریکا ماهواره ای را برای به دست آوردن اطلاعات در مورد همین پرتوهای هستی به فضا فرستاد. این ماهواره که بر آن نام کوب را گذاشتند، دارای دستگاه های به روز و حساسی بود و برای اندازه گیری تنها ۸ دقیقه زمان نیاز داشت تا حرف «پنزیاس» و «ویلسون» را اثبات و تشعشعات باقی مانده از انفجار بزرگ را کشف کند.
این کشف (که به آن بزرگترین کشف آسمانی در طول قرن ها گفته شد) برهان و دلیلی بزرگ و واضح بر وقوع انفجار بزرگ بود.
دلیل مهم دیگر (درمورد وقوع انفجار بزرگ) مقدار هیدروژن و هلیم موجود در هستی است. در واقع مشخص شده که نسبت این دو گاز در حال حاضر با نسبتی که باید از آنها (با توجه به زمان فرضی سپری شده از انفجار بزرگ) وجود داشته باشد تطابق می کند.
دلیل دیگر بر وقوع انفجار بزرگ، وجود هیدروژن است. چرا که اگر هستی بدایتی نداشت، می بابیست تمام هیدروژن به هیلیم می سوخت.
تمام این دلایل روشن، سبب شد نظریه ی انفجار بزرگ به قبول عمومی برسد.
«فرد هویل» و «دنیس سیاما» از نظریه هستی پایدار برای سالها دفاع کردند، اما با تایید خود «سیاما» از نظریه ی انفجار بزرگ می توانیم بفهمیم در چه شرایط سختی افتاده بودند. او می گوید:
از نظریه ی هستی پایدار برای این که صحیح بوده دفاع نکردم، بلکه به دلیل «رغبت خودم برای صحیح بودنش» از آن دفاع کردم. اما بعد از این که دلایل تراکم مشخص شد برای ما نیز معلوم شدکه بازی تمام شده و باید نظریه ی هستی پایدار را رها کرد.
پروفسور جورج آبل از دانشگاه کالیفرنیا به پیروزی نهایی نظریه ی انفجار بزرگ اشاره می کند و می گوید:
دلایل موجود در حال حاضر به این نکته اشاره می کند که هستی میلیارد ها سال قبل، از انفجار بزرگی نشأت گرفته است. به همین دلیل دیگر برای ما چاره ای نمانده جز قبول «نظریه ی انفجار بزرگ».
با پیروزی این نظریه مفهوم ماده ی ازلی از بین رفت و مفهومی که اساس نظریه ی مادی را تشکیل می داد به جزئی از تاریخ پیوست .
اما سوال این است که چه چیزی قبل از انفجار بزرگ وجود داشته و چه کسی است که هستی را از نیستی آفریده است؟
بدون شک این سوال حقیقتی فلسفی را به ذهن انسان می آورد، همانگونه که «ادینگتون» در مورد آن گفت که حقیقتی شرم آور برای یاران فلسفه ی مادی بوده، زیرا که به وجود خالقی برای این هستی اشاره می کند.
فیلسوف ملحد معروف «انتونی فلو» در این باره می گوید :
اعتراف از لحاظ روانی به نفع انسان است، و من اعتراف می کنم که قطعا انفجار بزرگ چیزی بسیار شرم آور برای ملحدان بوده است. زیرا که علم، اندیشه ای را اثبات کرد که کتاب های دینی از آن دفاع می کردند. این اندیشه که هستی بدایتی داشته است.
(آنتونی فلو، فیلسوف بریتانیایی، پس از حدود ۶۰ سال تلاش برای انکار خدا، در سن ۸۱ سالگی اعلام کرد که با تکیه بر اسناد و شواهد علمی، وجود خدا را پذیرفته است و کتاب “خداوند وجود دارد، چگونه رسواترین بیخدای جهان فکرش را تغییر داد” را تالیف نمود و پس از شش سال در حالی که به وجود خدا ایمان داشت، درگذشت)
منبع: سایت هارون یحیی