نویسنده: سعدالدین صدیقی
نظام اسباب و مسببات
قبلا اشاره شد كه اساس دين و دينورزى عبادت و استعانت است، اكنون مناسب است به تبيين اين امر بپردازيم كه خداوند چگونه بندگانش را يارى نموده است تا بتوانند اين دو مهم را در برنامهى زندگى خود عملى بسازند. بدون شك خداوند انسان را در تحقق بخشيدن به كمال نسبى خود و انجام وظيفهی عبادت و تزكيه، تسخير و آبادانى زمين و برپايى عدل و داد، رها نكرده و نمیكند، بلكه به اقتضاى ربوبيتش تمام امكانات لازم را در اختيار او قرار داده، مصالح را براى او جذب و موانع را از او دفع گردانيده است.
مطالعه مفهومشناسی توکل و نقش آن در زیست مومنانه۱
میدانيم كه خداوند ادارهى جهان هستى را بر اساس قانون اسباب و مسببات قرار داده است،
سعى مىكنيم به اختصار اين قانون را در چند فقره توضيح دهيم:
خداوند نظام جهان هستى را بر قاعدهى علت و معلول و نظام اسباب و مسببات بنا نمود تا انجام امور عالم هستى از مجراى اين قانون صورت پذيرد. بر اساس اين قاعده براى تحقق هر امرى سبب يا اسباب خاصى قرار داده شده است. هر معلول اثر يك يا چند علت و هر مسبَّب ناشى از يك يا چند سبب خاص میباشد. با تامل در اين اصل كه، كار خدا بر اساس اندازه و حساب دقيق است، متوجه چند مطلب مى شويم:
اول اينكه امكان ندارد خداوند ما را به انجام كارى مامور گرداند، مگر اينكه لازم است اسباب آن را آفريده يا بيافريند زيرا امر به انجام كارى كه اسباب آن خلق نشده خلاف حكمت بوده و خداوند از آن مبرّاست.
دوم اينكه در میيابيم خداوند در خلق اسباب، به اندازه مورد نياز اسباب را آفريده است، نه بيشتر و نه كمتر.
سوم اينكه در مواردى خداوند سبب خاصى را براى تحقق امر خاصى قرار داده است، در چنين مواردى اگر ما مامور به انجام آن امر خاص شويم، موظيم فقط از طريق آن سبب خاص آن امر را محقق بسازيم.
خداوند فرمود: ﴿اللَّـهُ يَعْلَمُ مَا تَحْمِلُ كُلُّ أُنثَى وَمَا تَغِيضُ الْأَرْحَامُ وَمَا تَزْدَادُ وَكُلُّ شَيْءٍ عِندَهُ بِمِقْدَارٍ﴾ (رعد/٨) : خداوند میداند هر زنى در موقع حاملگى چه چيز را حمل می كند و می داند كه رحمها از چه میكاهند و میافزايند. و هر چيز در نزد او به مقدار و ميزان است.
﴿إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ﴾ (قمر/ ٤٩) : ما هر چيزى را به اندازه و از روى حساب آفريدهايم.
﴿الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيرًا﴾(فرقان/٢) : كسى كه مالكيت آسمانها و زمين از آن اوست و فرزندى براى خود بر نگزيده است و براى او انبازى نيست و همه چيز را آفريده و آن را دقيق بر اساس نظم و اندازه قرار داده است.
وجود قوانين و سنتهاى غير قابل تغيير يك ضرورت است. فرض كنيم جهان هستى از قوانين ثابتى تبعيت نمىكرد و كاركرد اسباب متغير میبود، در اين صورت امكان استمرار حيات ميسر نمیگرديد. اگر آتش گاهى میسوزانيد و گاهى اثر سوزاندن عينيت فعلى پيدا نمیكرد، آب گاهى تشنگى برطرف میكرد و گاهى تشنگى میافزود، اگر نيروى جاذبه از يك سنت خاص پيروى نمیكرد، اگر همه چيز نسبى و سيال بود، آنچنان بینظمى حاكم میگشت كه مديريت چنين شرايط متناقض و متداخل محال میگشت.
اگر قرار بود آنچه در علوم مختلف به عنوان امور قطعى و پايه به حساب میآيد، دستخوش تحول پيوسته قرار بگيرد هيچ علمى پايهگذارى نمیشد و پيشرفتى حاصل نمیگشت، چرا كه پيشرفتهاى علمى نتيجهى كشف سنتها و قوانينى است كه بر نفس انسان، اجتماع و جهان هستى حاكم است.
﴿فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِينَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلً﴾ (فاطر/ ٤٣) : آيا آنان انتظار دارند سرنوشتى جز سرنوشت پيشينيان داشته باشند؟ هرگز دگرگونى و تبديلى در سنت خداوندى نخواهى يافت و هرگز نخواهى ديد كه روش خدا تغيير مسير و جهت دهد.
مطلب مهم ديگرى كه بايد به آن توجه كرد اين است كه قانون اسباب و مسببات فارغ از اينكه چه كسى آن را بكار بگيرد، نافذ خواهد بود. چنانچه گذشت، سنتهاى خداوندى تغيير و تحول در آن راه ندارد. هركس با هر كيش و نژادى اين سنتها را درست بكار بگيرد نتيجهى خوب آن را خواهد ديد و بالعكس هر كس از بكارگيرى درست آن عدول كند به نتايج تلخ آن دچار خواهد شد. به تعبير امام محمد عبده:
“من سار على سنن الله ظَفِر بالفوز ولو كان ملحداً أو وثنياً، ومن تنكّبها خسر وإن كان صدّيقاً أو نبياً”.
كسى كه بر وفق سنتهاى خداوندى حركت كند، پيروزى را بدست مى آورد و لو اينكه خدا ناباور يا بت پرست باشد، و كسى كه نسبت به بكارگيرى اسباب رويگردانى كند، شكست میخورد و لو اينكه صديّق يا نبى باشد.
خداوند میفرمايد:
﴿مَّن كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاءُ لِمَن نُّرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلَاهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًا ﴿﴾ وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَـئِكَ كَانَ سَعْيُهُم مَّشْكُورًا ﴿﴾ كُلًّا نُّمِدُّ هَـؤُلَاءِ وَهَـؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّكَ وَمَا كَانَ عَطَاءُ رَبِّكَ مَحْظُورًا﴾ (اسرا/ ١٨-٢٠)
ترجمه: هر كس كه دنياى زودگذر را بخواهد، هر اندازه كه خود بخواهيم و به هر كس كه بخواهيم در اين دنيا میدهيم، بدنبال آن دوزخ را نصيب او میكنيم كه به آتش آن میسوزد در حالى كه مورد سرزنش است و رانده شده است. و هر كس آخرت بخواهد و براى آن تلاش مومنانه كند، اين افراد تلاششان بیپاداش نمیماند. و ما هر كدام از اينان (هر دو گروه) را از بخشايش پروردگارت كمك می رسانيم، بخشايش و كمك پروردگارت ـ در اين دنيا ـ هرگز از كسى منع نمیشود.
توجه داشته باشيم كه امداد الهى در ظاهر استثنا بر اصل فوق است، هر چند اين امر خود از قوانين مشخصى تبعيت میكند. گاهى ممكن است شرايطى إيجاد گردد كه كسى نباشد تا از دين خدا حمايت كند، (همچون داستان اصحاب فيل)، در چنين شرايطى خداوند از ابابيل براى شكست دشمن استفاده میكند ولو اينكه طرف مقابل از همهى اسباب استفاده كرده باشد. يا اينكه مومنين در شرايطى قرار بگيرند كه از تمام توان خود در استفاده از اسباب مادى و معنوى استفاده كردهاند اما در مقابلِ لشكرى با عدد و عدّهى نابرابر قرار گرفتهاند (همچون غزوه بدر)،در چنين موقعيتى خداوند با امداد خود ورود میكند و ملايك را به كمك مومنين گسيل میدارد. اما اينكه مسلمانان كه اسباب فعل تغيير خداوند هستند، بنشينند و بر ترك اسباب مادى و معنوى اصرار ورزند و بعد اميد داشته باشند كه خداوند آنها را غالب و پيروز بگرداند، چنين چيزى محقق نخواهد شد.
تمام مخلوقات چه آنها كه بدون علم و اراده هستند و هدايتشان تكوينى است و چه آنها كه داراى علم و اراده هستند و هدايتشان از طريق ابتلا و آزمايش است، همه اسبابى براى تحقق فعل و ارادهى خداوند میباشند.
﴿وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ﴾ (تكوير/ ٢٩)
ترجمه: و نمیتوانيد بخواهيد جز چيزى كه خداوند جهانيان بخواهد.
﴿فَلًمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾ (انفال/ ١٧) : شما كافران را نكشتيد، بلكه خداوند آنها را كشت. و تو تير ـ يا خاك و سنگ ـ پرتاب نكردى زمانى كه آن را پرتاب كردى، بلكه خداوند پرتاب كرد. تا بدينوسيله مومنان را نيك بيازمايد. بیگمان خداوند شنواى آگاه است.
دو آيهی فوق بر سبب بودن انسان و بر فاعل حقيقى بودن خداوند تصريح دارند. انسان صاحب اراده و اختيار است و در مقابل همين عزم و اراده مسؤليت دارد. اراده خداوند در طول اراده انسان قرار میگيرد و فعل محقق میشود.
خلق به معنى ايجاد هستى از نيستى یکی صفات خداوند است و خداوند در اين وصف شريكى ندارد. نسبت دادن (خلق)به غير او فقط از باب استعمال كلمه و مراد معنايى غير از معناى حقيقى آن جايز است. انسان ممكن است در ظاهر چيزى را پديد آورد، اما بايد توجه داشت كه او و مجموع سببهايى كه در اين پیدایش نقش داشتهاند، همه در سايهى عنايت و فيضخداوند به اين توفيق دست يافتهاند. پس در حقيقت خداوند خالق همه چيز است و جز او خالقى وجود ندارد.
﴿بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَنَّى يَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَلَمْ تَكُن لَّهُ صَاحِبَةٌ وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿﴾ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ﴾ (انعام/١٠١- ١٠٢) : خدا كسى است كه آسمانها و زمين را از نيستى، هستی بخشید. چگونه ممكن است فرزندى داشته باشد در حالى كه همسرى ندارد؟ و همه چيز را او آفريده است و او به همه چيز آگاه است. آن خدا و پروردگار شماست؛ جز او فرمانروا و فريادرسى نيست؛ و او آفرينندهى همه چيز است. پس او را بندگى كن و او حافظ و سرپرست مى باشد.
﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ﴾ (فاطر/٣) : اى مردم نعمتى را كه خداوند به شما داده است، به ياد آوريد. آيا آفرينندهایی جز خدا هست كه شما را از آسمان و زمين روزى برساند. جز او فرمانروا و فريادرسى وجود ندارد. پس چگونه منحرف میگرديد.
انسان بدون اينكه از غيب بداند و بر اساس اختيار و آزادانه كار را انجام میدهد، اين كار ممكن است كار خوب يا كار بد باشد، سوالى كه مطرح میشود اين است كه در اين صورت آيا او خالق كار خود است؟ خداوند میفرمايد:
﴿وَاللَّـهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ﴾ (صافات/ ٩٦) : و خداوند شما را آفريد و آنچه انجام مى دهيد.
بر اساس اين آيه و آيات فوق خالق حقيقى خداست. اما اين بدين معنى نيست كه انسان هيچ كارى نمیتواند انجام دهد. اشاعره براى حل اين مشكل افعال انسان را كسب ناميده اند. هر انسان در مقابل كسب خود بايد پاسخگو باشد.
بديهى است كه تحقق فعل خداوند از طريق اسباب نه از سر عجز و ناتوانى است، بلكه محض مشيت و ارادهی اوست، زیراخداوند صاحب علم، قدرت و ارادهى مطلق است، فعال ما يشاء است و بر انجام هر امرى تواناست.
﴿بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ﴾ (بقره/١١٧) : هستى بخش آسمانها و زمين اوست. هرگاه فرمان وجودچيزى را صادر كند، به آن امر میكند: باش، پس میشود.
مطلب مهمى كه بايد به آن توجه داشته باشيم اين است كه، اسباب در مسبب بودن استقلالی ندارند و وجود و تاثيرشان عَرَضى و اعتبارى است. البته بايد توجه داشت كه فعليت يافتن و ترتّب نتيجه در قاعدهى مذكور شرط لازم براى استمرار زندگى انسان و ساير مخلوقات است و اگر قرار بود هيچ سببى حتیاعتبارى در عالم محقق نشود، هيچ موجودى جز خدا امكان وجود پيدا نمیكرد.
خداوند اسباب مورد نياز انسان را به تمامی برايش فراهم نموده است. بخشى از اين اسباب شامل توانمندیهايى میشود كه خداوند با آن انسان را بر ساير مخلوقات برترى داده است. اين توانمندى، قوهى كسب علم و قوهى تصميمگيرى يعنى علم و اراده را شامل میشود.
﴿وَاللَّـهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾ (نحل/٧٨) : خداوند شما را از شكمهاى مادرانتان بيرون آورد در حالى كه چيزى نمیدانستيد و او به شما قوه شنيدن و ديدن و دل داد تا سپاسگزارى كنيد.
و در زمينه ارادهى آزاد انسان فرمود:
﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَن يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّـهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انفِصَامَ لَهَا وَاللَّـهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾ (بقره/٢٥٦) : اجبارى در دين نيست، چرا كه رشد و هدايت از گمراهى مشخص شده است. پس كسى كه به طاغوت كفر ورزد و به خدا ايمان آورد، به محكمترين دستاويز چنگ زده است. دستاويزى كه گسستن ندارد و خداوند شنوا و دانا است.
بخش ديگر اين اسباب و امكانات، هدايت خداوندى است كه از طريق پيامبران در اختيار انسانها قرار گرفته است. قرآن آخرين نسخهى هدایت ربانى است كه بر خاتم رسولان محمد بن عبدالله فرود آمده است.
﴿إِنَّ عَلَيْنَا لَلْـهُدَى﴾ (ليل: ١٢) : همانا هدايت و راهنمايى بر ماست.
﴿هَـذَا بَيَانٌ لِّلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِينَ﴾ (آل عمران/ ١٣٨) : اين روشنگرى براى مردم است و هدايت و اندرز براى پارسايان.
بخش ديگر اسباب، كل جهان هستى را شامل میشود كه خداوند آن را در تسخير انسان قرار داده و او را مامور نموده است كه به تسخير و آبادانى آن بپردازند.
﴿وَسَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مِّنْهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ﴾ (جاثيه/١٣) : همهی آنچه در آسمانها و همهی آنچه در زمين است،خداوند آن را در تسخير شما قرار داده است تا از آن بهره بگيريد، بهراستى در اين نشانههايى است براى قومى كه انديشه میكنند.
انسانها در ارتباط با اسباب به چند دسته تقسيم میشوند.
– دستهی اول كسانى هستند كه از اسباب استفاده میكنند، اما براى آن تاثير ذاتى قائل نيستند و تاثير اسباب را ناشى از ارادهى خدا میدانند. اين دسته بر صراط مستقيم هستند و شرح حالشان در ادامه خواهد آمد.
– دستهی دوم كسانى هستند كه بر اسباب اعتماد میكنند و در تاثيرگزارىِ اسباب، براى خدا نقشى تصور نمیكنند. اينها با ناديده گرفتن خدا در معرض خودشيفتگى، خودپرستى و طغيان قرار دارند. دين آمده است تا به جاى خودمحورى و اسباب محورى بر خدا محورى در زندگى تاكيد نمايد.
– دستهی سوم بر عكس اين گروه استفاده از اسباب را در تناقض با توكل میدانند و به ترك اسباب سفارش مىكنند. كار اين دسته تواكل است و در تضاد با شرع واقع مىشود. اگر امت اسلامى بخواهد با چنين رويكردى زندگى كند، هيچكدام از مقاصد دين محقق نمیشود.
– دستهى چهارم كسانى هستند كه اسباب را در جهت هوى و هوس و دلخواه خود به خدمت میگيرند. اين بدترين نوع تعامل با اسباب است كه هم در حوزهی زندگى فردى خسران ايجاد میكند و هم زمين را به فساد میكشاند.
خداوند میفرمايد:
﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّـهِ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَأُولَـئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ﴾ (منافقون/٩) : اى مومنان؛ اموال و فرزندانتان، شما را از ياد خدا غافل نكند. كسانى كه چنين كنند، ايشان زيانكارند.
﴿وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللَّـهِ قَرِيبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِينَ﴾ (اعراف/ ٥٦) : در زمين بعد از اصلاح آن، فساد و تباهى مكنيد. و خدا را از روى بيم و اميد فرا خوانيد. بى گمان رحمت يزدان به نيكوكاران نزديك است.
اين گروه با ناديده گرفتن قانون و نظام حاكم بر جهان هستى و با تكيه بر زور و قدرت، طغيان میكنند. انواع فساد سياسى، اقتصادى، اجتماعى و زيست محيطى كه دامنگير بشر امروزى شده است در نتيجه عدم پايبندى اين مجموعه به رعايت استفاده درست از اسباب و امكانات مى باشد. خداوند فرمود:
﴿وَمَا أَصَابَكُم مِّن مُّصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَن كَثِيرٍ﴾(شورى/٣٠) : آنچه از مصائب و بلا به شما میرسد، بخاطر كارهايى است كه خود كردهايد، و خداوند از بسيارى ـ از آنچه میكنيد ـ گذشت میكند.