نویسنده: فرزان خاموشی
قیومیت و نگهداری خداوند در امور معنوی
در این بخش به آیاتی اشاره خواهیم کرد که نیازمندی انسان را به خداوند در حفظ و نگهداری و امداد در بخش روحی و معنوی را به ما یادآور میشود، که ما انسانها آنچنان که در بخش مادی به حفظ و نگهداری خداوند برای ادامه زندگی نیازمندیم، در بعد معنوی هم برای داشتن یک شخصیت سالم به او نیازمندیم..
نیازمندی به علم و دانش
«قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ» [البقرة/۳۲]
([فرشتگان] گفتند: «تو را به پاکی یاد میکنیم. ما را هیچ دانشی نیست، جز آنچه تو به ما آموختهای؛ چرا که تو، دانای حکیمی)
نیازمند به هدایت
«وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ» [الحجرات/۷]
(بدانید که پیامبر خدا بینِ شماست. اگر در بسیاریِ از کارها از شما اطاعت کند، قطعاً به سختی میافتید، اما خدا ایمان را نزد شما دوست داشتنی گردانید و آن را در دلهایتان آراست و کفر و فسق و نافرمانی را در نظر شما ناپسند ساخت. تنها آنان [که از چنین صفاتی برخوردارند]، رُشد [و راه] یافته هستند.)
هدایت ما به سمت خوبیها و فضائل با توفیق و مدد الهی است.
«قُلْ إِنْ ضَلَلْتُ فَإِنَّمَا أَضِلُّ عَلَى نَفْسِي وَإِنِ اهْتَدَيْتُ فَبِمَا يُوحِي إِلَيَّ رَبِّي إِنَّهُ سَمِيعٌ قَرِيبٌ» [سبأ/۵۰]
(بگو: «اگر گمراه شده باشم، تنها به زیانِ خویش گمراه میشوم و اگر هدایت یافته باشم، پس از آن روست که پروردگارم به من وحی میکند. همانا او شنوای نزدیک است.»)
نیازمند یاری و مدد الهی برای انجام عبادات هستیم.
«وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ» [اﻷنبياء/۷۳]
(و انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات را به آنان وحی کردیم. و [آنان] عبادتکنندگان ما بودند)
نیاز به پیرایش درون، چرا که هیچ بشری توان مقابله با شهوتطلبیهای ظاهری و باطنی نفس اماره رو ندارد.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» [النور/۲۱]
(ای کسانی که ایمان آوردهاید، از گامهای شیطان پیروی نکنید، و هر کس از گامهای شیطان پیروی کند، بیگمان او (شیطان) به کارهای ناپسند و ناشایست فرمان میدهد، و اگر فضل خدا و رحمت او بر شما نبود، هرگز هیچکس از شما [از آلودگیِ گناه] پاک نمیشد، اما خدا هرکس را بخواهد پاک میگرداند، و خدا شنوای داناست)
لذا برای مصون ماندن از وسوسههای شیطان محتاج حفظ و نگهداری او هستیم.
«وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا» [النساء/۸۳]
(و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، همانا جز اندکی [از شما] همه از شیطان پیروی میکردید)
و اگر خداوند ما را از ارتکاب گناهان مصون نمیداشت چه بسا به سمت گناه میرفتیم. و با افتادن در انواع گناهان کوچک و بزرگ هلاک میگشتیم.
با هم سخنان این دو فرستاده خدا را مرور کنیم
یوسف علیه السلام در مورد مکر زنان دربار میفرماید: «وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ» [يوسف/۳۳]
(و اگر نیرنگ آنان را از من بازنداری، به آنان میگرایم و از نادانان خواهم شد)
سخن ابراهیم در حالی که با پروردگارش مناجات می کند، و خود را نیازمند یاری خدا میداند تا در دام شرک نیفتد.
«وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ» [إبراهيم/۳۵]
(و [به یادآر] آنگاه که ابراهیم گفت: «پروردگارا، این شهر (مکّه) را ایمن بگردان، و من و فرزندانم را از اینکه بتها را بپرستیم، دور بدار.»)
خداوند قلبهای ما رو زیر نظر داشته و آن را استوار میگرداند و اگر ما رو یک چشم بهم زدن به حال خودمان رها کند، به سمت تمایلات نفسانی گرایش مییابیم. آنجا که خطاب به رسولش میفرماید:
«وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا» [اﻹسراء/۷۴]
(و اگر [گام] تو را استوار نمیداشتیم، نزدیک بود اندکی به آنان گرایشیابی)
و به صورت کلی نیازمند یاری خداوند هستیم تا ما را از افتادن در همراهی با ظالمان محفوظ دارد.
«رَبِّ فَلَا تَجْعَلْنِي فِي الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ» [المؤمنون/۹۴]
(پروردگارا، پس مرا در [زمرهی] گروهِ ستمکار قرار مده [و ما را به آتشِ آنان نسوزان])
نه فقط برای حفظ و نگهداری از ارتکاب گناه نیازمند یاری خدا هستیم، بلکه بعد از ارتکاب خطا محتاج یاری و توفیق خدا جهت بازگشت به او میباشیم. بازگشت به سوی خدا توفیق و همیاری از طرف خودش میطلبد.
«وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ» [التوبة/۱۱۸]
(و [نیز خداوند توبهی] آن سه کس [را نیز پذیرفت] که [از روی آسایش خواهی راحتطلبی و کوتاهی، از رفتنِ به غزوهی تبوک] باز گذاشته شدند [و حکم آنان به آینده واگذار شد] تا آن [هنگام] که زمین با همهی فراخیاش برایشان تنگ شد، و جانهایشان بر آنان تنگ آمد، و دانستند که از خدا، جز به سوی او پناهگاهی نیست. آنگاه [خدا] به آنان [توفیق] توبه داد تا توبه کنند؛ [چرا] که خدا توبهپذیرِ مهربان است)
و به صورت کلی نیازمند به آراسته شدن به صفت صبر هستیم، چرا که توان و ظرفیت انسان محدود است، و اگر خداوند یاریگرمان نباشد، در میانه راه میمانیم.
صبر به معنای ((خود را بازداشتن)) و((خودداری کردن)) آمده است.
و عبارت است از اینکه انسان آنچه را که برایش ناخوشاینداست، برای رسیدن به خشنودی خداوند، بر خویشتن هموار گرداند. این معنا با این آیه هم خوانی دارد که خداوند میفرماید:
«وَالَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ» [الرعد/۲۲]
(و آنان که در جستجویِ خشنودی پروردگارشان، شکیبایی ورزیدند)
(سیمای صابران در قرآن، یوسف قرضاوی، ترجمه، لسانی فشارکی، ص ۲۳)
هم نیازمند یاری خدا به صبر بر طاعت هستیم
هم نیازمند یاری خدا در صبر بر معصیت
و همچنین صبر بر مصیبت
و صبر بر همراهان در مسیر بندگی خدا.
برای همه این موارد نیازمند یاری خداوند هستیم.
«وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ» [النحل/۱۲۷]
([ای پیامبر] صبر پیشه کن، و [بدان که[ صبرِ تو جز به [توفیق] خداوند نیست)
صبر بر طاعت «رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا فَاعْبُدْهُ وَاصْطَبِرْ لِعِبَادَتِهِ هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِيًّا» [مريم/۶۵]
(پروردگارِ آسمانها و زمین و آنچه بینِ آن دو است. پس او را بپرست، و در پرستشِ او شکیبا باش. آیا برای او همنامی میشناسی؟)
در تربیت نزدیکان و خویشان نیازمند صبر هستیم.
«وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا» [طه/۱۳۲]
(و خانواده [و کسان] خود را به نماز فرمان ده، و بر [به جای آوردنِ] آن پایداری کن)
در همراهی با دیگران در مسیر بندگی خدا نیازمند صبر هستیم. «وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ» [الكهف/۲۸]
(و خود را [همواره] با کسانی همراه ساز که بامدادان و شامگاهان پروردگارشان را در طلبِ خشنودیاش، به دعا و نیایش میخوانند.)
در هنگام مصیبت نیازمند صبریم. «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ» [البقرة/۱۵۵]
(و بیگمان شما را [به اندکی] از ترس و گرسنگی و کاهشِ اموال و [بیماری] تنها و فرآوردهها[ی تان] میآزماییم و صابران را بشارتده)
و همچنین در کارزار و نبرد نیازمند یاری خداوند هستیم. چرا که
«وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ» [اﻷنفال/۱۰]
(و [بدانید که] پیروزی تنها از نزد خدا است، چرا که خدا شکستناپذیرِ حکیم است)
نیازمند به قیومیت خدا در بخشیدن آرامش
«وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَى فَارِغًا إِنْ كَادَتْ لَتُبْدِي بِهِ لَوْلَا أَنْ رَبَطْنَا عَلَى قَلْبِهَا لِتَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» [القصص/۱۰]
(و دلِ مادر موسی [از صبر و امید] تهی شد. [و] اگر نه این بود که ما دلش را استوار داشتیم تا از مؤمنان [به وعدهی ما] باشد، هر آینه نزدیک بود [راز] او (موسی) را آشکار سازد)
به ویژه در هنگام مبتلا شدن به مصیبت نیازمند آرامش هستیم.
«مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» [التغابن/۱۱]
(هیچ مصیبتی جز به اذن [و اجازهی] خدا [به کسی] نمیرسد، و هرکس به خدا ایمان بیاورد، [خدا] دلش را هدایت کند، و خدا به هر چیزی داناست)
و نیازمند به خدا در جهت رفع مشکلات در مسیر زندگی هستیم.
«أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ» [النمل/۶۲]
([آیا آنچه شریک خدا میآورند، بهتر است] یا آن کس که [دعای] درمانده[ی بیقرار] را، آنگاه که او را میخواند، روا میدارد، و بدی [و گرفتاری] را برطرف میسازد؟ و شما را جانشینان [در] زمین قرار میدهد؟ آیا معبودی با خدا هست؟ [ولی] اندکی پند میپذیرید؟)
اما انسان بعد از نجات از سختی و مشکلات ناسپاس میشود و کفر میورزد.
«وَإِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَكَانَ الْإِنْسَانُ كَفُورًا» [اﻹسراء/۶۷]
(و هرگاه در دریا به شما گزند رَسَد، جز خداوند هرکس را که به فریاد میخوانید، ناپدید میشود، پس آنگاه چون [خداوند] شما را به خشکی [برساند و] برهاند، [از او] روی برمیگردانید، و انسان [همواره] بس ناسپاس است)
و به صورت کلی ما نیازمند قیومیت و حمایت و سرپرستی خدا در همه زمینهها هستیم.
«أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ» [الزمر/۳۶]
(آیا خدا برای بندهاش کافی نیست؟)
و کسی به غیر از خدا نیست که ما رو در همه حالت شب و روز حمایت و مراقبت کند.
«قُلْ مَنْ يَكْلَؤُكُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ مِنَ الرَّحْمَنِ بَلْ هُمْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّهِمْ مُعْرِضُونَ» [اﻷنبياء/۴۲]
(بگو: «چه کسی در شب و روز شما را از [عذابِ خدای] رحمان حفظ میکند»؟ بلکه آنان از ذکر پروردگارشان رویگردانند)
پس انسانی که هم از حیث ایجاد و هم از حیث امداد به خداوند نیازمند است، چارهای ندارد جز اینکه سر تسلیم در برابر او خم کند. و عجیبترین عجایب این است که انسان از کسی فرار کند که هیچ راه گریزی از او ندارد. چرا که از همه لحاظ به او محتاج و نیازمند است.
انسانها در همه حالت حتی در هنگام بینیازی، بازم فقیر و نیازمند خداوند هستند.
سعدی میگوید:
درویش و غنی بندهی این خاک درند
آنان که غنیترند. محتاجترند.
نتیجهای که این نوع اندیشه و نگرش در فرد ایجاد میکند این است که شخص پی میبرد جز به واسطه خداوند ارزشی ندارد، و همین سبب میشود تا غرور و خودپسندی و احساس لذت آن، از او دور گردد. این بینش نقش بزرگی در تحقق اخلاص نسبت به خداوند و دوری از شریک قراردادن برای او دارد. هنگامی که بنده درک مینماید و میفهمد که پروردگارش چه میزان به او توجه و عنایت داشته و کارهایش را اداره کرده و عهدهدار میشود، و اینکه کلید خیر و خوبی همه به دست اوست، هرگز از غیر خدا طلب کمک و یاری نمیکند و هرگز متوجه کسی جز خداوند نمیشود.
این نوع نگرش و باور نقش بزرگی در بزرگداشت شان و منزلت خداوند در درون آدمی دارد.
طبیعی است که اگر ما میزان توجه و عنایت و التفات و امداد پیوسته خداوند را در حق خود دریافته و برایمان آشکار گردد، همین سبب میشود شان و منزلت خداوند در درون ما فزونی یابد، و به خاطر کارهایی که برای ما انجام میدهد بیشتر دوستش بداریم، و همین سبب میشود ترس و هراس من از او بیشتر گردد. زیرا میترسیم ما را از امدادهایش محروم فرماید و در آنچه خواهان اجرا و تحقق آن هستیم، طلب کمک و یاری و توکلمان بر او افزایش مییابد. و طمع ما نسبت به آنچه در دست مردم است کاهش یافته بلکه قطع میگردد. این نگرش ما را در زیستنی قرار میدهد، که به حقیقت خود را در برابر خداوند فقیر مطلق و فقیر ذاتی و شخصیتی میبینیم و وسایل و امکانات فراوانی را که در اختیار داریم در پیش چشمان ما کوچک میگرداند. و میپوشاند و از لابلای آن فضلی بیشمار خداوند بر خویش را میبینیم و اینکه ما وابسته به اوییم، نه به خود. (بنای ایمان در پرتو قرآن، مجدی الهلالی، ترجمه، مجتبی دوروزی، ص ۱۷۶- ۱۷۷)
در این مجال به بعضی از حکمتهای معنوی ابن عطا السکندری در باب فقر که در کتاب مشهور خود حکم العطائیه آورده است اشاره میکنیم.
«ما طَلَبَ لكَ شَيْءٌ مِثْلُ الاضْطِرارِ، وَلا أَسْرَعَ بِالمَواهِبِ إلَيْكَ مِثْلُ الذِّلَّةِ والافْتِقارِ»
ترجمه: هیچ چیز به اندازه عجز و درماندگی برای تو مطلوب و خواستنی نیست. و هیچ چیز به سرعت افتادگی و نیازمندی، مواهب و توفیقات را به سوی تو روانه نمیکند.
«فَاقَتُك لَكَ ذَاتِيَّةٌ ، وَوُرُودُ الأَسْبَابِ مُذَكِّرَةٌ لَكَ بِمَا خَفِيَ عَلَيكَ مِنْهَا والفَاقَةُ الذَّاتِيَّةُ لا تَرْفعُهَا العَوَارِضُ»
ترجمه: فقر و تهیدستی تو ذاتی و سرشتی است و آمدن اسباب و علل، (مثل، ضعف، فقر، ذلت) ابعادی را که از آن بر تو پنهان مانده، به یادت میآوردند. فقر و تهیدستی ذاتی با عوارض (مانند: نعمت، تندرستی، ثروت، نیرومندی) از میان نمیرود.
«خَيْرُ أَوْقَاتِكَ وَقْتٌ تَشْهَدُ فِيهِ وُجُودَ فَاقَتِكَ ، وَتُرَدُّ فِيهِ إِلَى وُجُودِ ذِلَّتِكَ»
ترجمه: بهترین اوقات تو آن است که فقر و نیازمندی خود را در آن دریایی و به افتادگی خود بازگردانده میشوی.
از بایزید بسطامی نقل است که گفته است:
به سینهی ما آواز دادند که: «ای بایزید! خزاین ما از طاعت مقبول و خدمت پسندیده پُر است. اگر ما را میخواهی چیزی بیاور که ما را نبود.» گفتم: «خداوندا! آن چه بود که تو را نباشد؟» گفت: «بیچارگی و عجز و نیاز و خواری و شکستگی» (تذکرةالاولیا، عطار نیشابوری)
نهایت عجز و نیازمندی را در دعاهای پیامبر صلی الله علیه وسلم میآموزیم که چگونه ایشان با وجود آن همه فضل و بزرگی در اخلاق و عبادت، با خدا اینگونه راز و نیاز میکند.
اللّهُمّ إلَيْك أَشْكُو ضَعْفَ قُوّتِي، وَقِلّةَ حِيلَتِي، وَهَوَانِي عَلَى النّاسِ، يَا أَرْحَمَ الرّاحِمِينَ! أَنْتَ رَبّ الْمُسْتَضْعَفِينَ وَأَنْتَ رَبّي، إلَى مَنْ تَكِلُنِي؟ إلَى بَعِيدٍ يَتَجَهّمُنِي؟ أَمْ إلَى عَدُوّ مَلّكْتَهُ أَمْرِي؟ إنْ لَمْ يَكُنْ بِك عَلَيّ غَضَبٌ فَلَا أُبَالِي، وَلَكِنّ عَافِيَتَك هِيَ أَوْسَعُ لِي، أَعُوذُ بِنُورِ وَجْهِك الّذِي أَشْرَقَتْ لَهُ الظّلُمَاتُ وَصَلُحَ عَلَيْهِ أَمْرُ الدّنْيَا وَالْآخِرَةِ مِنْ أَنْ تُنْزِلَ بِي غَضَبَك، أَوْ يَحِلّ عَلَيّ سُخْطُكَ، لَك الْعُتْبَى حَتّى تَرْضَى، وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوّةَ إلّا بِك”
ترجمه: خداوندا، به تو شکایت میبرم از کم شدن تاب و توانم؛ و بسته شدن راه چاره در برابرم؛ و خفّت و خواریام در نزد مردمان؛ ای مهربانترین مهربانان. تو خدای مستضعفانی، و تو خدای منی؛ مرا به که میسپاری؟ به بیگانهای که با من پرخاش کند؟ یا به دشمنی که زمام کار را در دست او قرار دادهای؟ اگر بر من خشم نگرفته باشی، باکی ندارم، اما، آسایش و آرامشی که تو بدهی برای من گواراتر و سازگارتر است! پناه میبرم به نور جمال تو که هر تاریکی و ظلمتی از برابر آن رخت برمیبندد؛ و همه کار دنیا و آخرت را اصلاح میکند؛ از اینکه خشم تو بر من فرود آید، یا ناخشنودی تو شامل حال من گردد. هرچه خواهی مرا عتاب کن تا سرانجام از من خشنود گردی! هیچکس را جز تو توان و نیرویی نیست مگر از جانب تو!
این دعا چه پر درد است، که بندگی و شکستگی قلب در پیشگاه الله سبحانه و تعالی می باشد.
اللهم إنك تَسْمَعُ كلامي، وتَرَى مكاني، وتَعْلَمُ سِرِّي وعلانيتي، لا يَخْفَى عليكَ شيءٌ من أَمْرِي ، وأنا البائسُ الفقيرُ ، الْمُسْتَغِيثُ الْمُسْتَجِيرُ، الْوَجِلُ الْمُشْفِقُ، الْمُقِرُّ الْمُعْتَرِفُ بذنبِه ، أسألُكَ مسألةَ الْمِسْكِينِ ، وأَبْتَهِلُ إليكَ ابتهالَ الْمُذْنِبِ الذَّلِيلِ ، وأدعوكَ دعاءَ الخائفِ الضريرِ ، مَن خَضَعَت لك رقبتُه ، وفاضت لك عَبْرَتُه ، وذَلَّ لك جِسْمُه ، ورَغِمَ لك أَنْفُه ، اللهم لا تَجْعَلْنِي بدعائِكَ شَقِيًّا ، وكن بي رؤوفًا رحيمًا، يا خَيْرَ المسؤولينَ ، ويا خَيْرَ الْمُعْطِينَ. [رواه الطبراني]
نیاش ابن تیمیه رحم الله
أنا الفقير إلى رب البريَّـات أنا المُسَيْكينُ فى مجموع حالاتـي
أنا الظلوم لنفسى وهي ظالمتي والخير إن يأتنا من عنده ياتـي
لا أستطيع لنفسى جلب منفعة ولا عن النفس لى دفع المضراتِ
وليس لي دونه مولى يدبرني ولا شفيع إذا حاطت خطيئاتـي
إلا بإذن من الرحمن خالقنـا إلى الشفيع كما جاء في الآيـاتِ
ولست أملك شيئاً دونه أبداً ولا شـريك أنا فى بعض ذراتِ
ولا ظهير له كي يستعين به كما يكون لأرباب الولايات
والفقر لي وصف ذاتٍ لازمٌ أبداً كما الغنى أبداً وصفٌ له ذاتي
وهذه الحال حالُ الخلقِ أجمعهم وكلهم عنده عبـدٌ له آتـي
فمن بغى مطلباً من غير خالقه فهو الجهول الظلوم المشرك العاتي
والحمد لله ملء الكونِ أجمعـهِ ما كان منه وما من بعد قد ياتي
من به پروردگار هستی نیازمند و در تمام حالات بسیار حقیر و مستمندم..
من به نفس خود ستم کردهام و حال آنکه نفس نیز ستمکار است.
و اگر خیری به ما رسد فقط از جانب خدا است
نه می توانم خیر برای خود جلب کنم و نه شری از خود دفاع نمایم.
غیر از خدا سرپرستی ندارم که دستگیر و راهنمایم شود، و یا شفیعی ندارم که هرگاه خطاهای مرا دربرگیرد، شافعم باشد.
مگر با اجازه آفریدگارم، خدای رحمن آنطور که در آیات آمده است.
و من هرگز بدون اذن خدا مالک چیزی نخواهم شد و در کمترین چیز و کمترین ذره شریک او نیستم.
کسی پشتیبان خدا نیست تا از او مدد گیرد، آنطور که فرمانروایان یار و معین دارند.
نیازمندی برای من وصفی ذاتی و لازم است همانگونه که بینیازی برای پروردگار وصفی ذاتی.
و این حال، وصف تمام آفریدگان است و همگی بنده اویند و به سوی او باز خواهند گشت.
و هرکس از غیر آفریدگارش چیزی درخواست نماید بسیار نادان، ستمگر، مشترک، و متکبر است.
سپاس برای خدا به اندازه ظرفیت هستی و به اندازه آن چیزی که در گذشته بوده و آنچه در آینده خواهد بود.