نویسنده:محمد غزالی
ترجمه:داوود ناروئی
در این روزگار برای آنکه در برابر الحاد و بی دینی و دشمنانی که در کمین کتاب و سنت نشسته اند پیروز شویم ، باید انگشتان کسانی را که در برابر فهم صحیح و فعالیت پویا و ثمر بخش ایستادگی میکنند، قلم کنیم. هنگام دقت فراوان مشاهده می شود که این عده جنگی خانمانسوز علیه اسلام به راه انداخته اند. هنگامی که مرتدان و از دین برگشتگان در ترکیه خلافت اسلامی را به سقوط کشاندند به جای آن یک نظام سکولار برپا نمودند . این نظام هرچند به ظاهر مدعی رهایی از تمام ادیان بود، اما در حقیقت تنها دشمنی اسلام را در سر می پروراند و می خواست از مظاهر تمدن پیروز اروپا پیروی نماید. نظام جدید یک حکومت نظامی خشن و انعطاف ناپذیر بود. این نظام با کشتن تعداد بیشماری از رجال دین که درصدد مقاومت در برابرش بودند، کارش را آغازکرد. در حقیقت همه ی ملت از این نظام متنفر بود و در تمام مسایل زندگی اش اسلام را ترجیح می داد با این وجود مقاومت ملت در برابر ارتداد سـراپـا مسـلح با شکست مواجه شد این بود که به تلخی و دردناکانه تا مدتی گام فروبست؛ اما از هر فرصتی برای اظهار ولای خویش نسبت به اسلام و اشتیاق خود در خصوص بازگشت اسلام از صحنه حذف شده، بهره می برد. پیدا است که مسایل خانواده و روابط زن و مرد، پیشاهنگ عرصه های چالش میان اسلام و سکولاریزم بود. فرمانروایان آزمندانه و با ولعی وصف ناپذیری کوشیدند اختلاط بیشرمانه و آمیزش بی بند و بارانهی اروپا را به تمام شرق مسلمان انتقال دهند. راستی، هنگامی که قرآن را پشت سر خود انـداخـتـه انـد، چه امید دیگری از آنان می رفت؟:
«وَمَن يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ»
« کسی که دنباله رو گامهای شیطان باشد ، ( باید بداند که ) شیطان به فحشاء و کارهای منکر امر میکند . »
دانشجویان دختر دانشگاه ها و مراکز آموزشی در برابر این تهاجم بیبند و باری مقاومت کردند و به پوشیدن حجاب اسلامی پافشاری نمودند. چرا که حجاب نشانه ی فضیلت و حفظ کرامت است. سیمای زن آشکار اما جسمش از نگاههای هوسناک و دزدکی مصون است. ولی این حشمت، بیدینان را خشمناک ساخت. این بود که فرماندهی ارتش دستوری از دادگاه عالی درخواست نمود، دایر بر اینکه این رویکرد اسلامی با انقلاب سکولاریستی کمال اتاتورک تناقض دارد. بدین جهت باید از آن جلوگیری به عمل آید. دیدیم که دادگاه عالی قانون اساسی در فرانسه به حجاب اسلامی اعتراف نمود و آن را با نظام عمومی رایج متناقض نیافت. چنین قضاوتی کاملاً منطقی و عاقلانه است. ولی بسا یک هوادار احمق، کاتولیک تر از پاپ و سلطنت طلبت تر از شاه می شود! راستی آیا رژیم ترکیه می توانست راهبههای مسیحی را از پوشیدن لباس مخصوصشان منع نماید؟ پوشاک راهبه ها شباهت زیادی با حجاب اسلامی دارد. حقیقت این است که رژیـم تـرکیه تنها در بـرابـر دانشجویان دختر دانشگاهها که به هر نوع هوسی بی توجه و محفوظ از هر نوع آلودگی و گناهی هستند جری و گستاخ : شده است. آنچه گفتم چیز تازهای نیست که باید مرتب تکرارش کرد. چیزی که باید همواره تکرار و سرزنش نمود این است که برخی از دختران با نقاب دیگر دختران با حجاب ( اما بی نقاب ) را دشنام می دادند ، به حیثیت و آبرویشان طعنه می زدند و بدین سان آب در آسیاب دشمن می ریختند .
زمانی که در دانشگاه اسلامی الجزایر تدریس می کردم پسران در سمت راست و دختران در سمت چپ سالن می نشستند. پس از چند روز اندک که دختران گهگاه با حجب و حیا از من سوال کردند دیدم سکوتی مرگبار بر آنان خیمه زده و دیگرا از من سؤال نمی کنند. بی درنگ پی بردم که پسران تهدیدشان نموده اند که مبادا سؤال کنند، چرا که صدای زن عورت است. طی واکنشی من نیز هر دو دسته ی دختران و پسران را از طرح پرسش های شفاهی منع کردم و اعلام نمودم که تنها به پرسش های کتبی پاسخ می دهم. در آنجا نیز آنچه را بارها گفته بودم باز هم تأکید نمودم که نه صدای زن عورت است نه چهره اش.
پس از چندی احساس نمودم که اگر اندیشهی لجن و آفت زده ـ آنگونه که برخی از علما گسترشش می دهند ـ همچنان افق های زندگی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ما را در اشغال داشته باشد، آینده ی اسلام در مسیر وزش بادها قرار خواهد گرفت و بزودی نابود خواهد شد . اگر کسانی که اسلام را به تصویر میکشند آن را در پرتو این دسته از نمادهای زشت نمودار سازند، نمادهایی که سایر مسلمانان با آنها آشنا نیستند ، اسلام قطعاً از هر صحنه ای حذف خواهد شد.
من بههمراه صاحبان خرد می گویم : آزادی دینی حق همه است؛ ولی یک آدم نادان و ناشناخته می آید و می گوید این آیه :
«لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ ۖ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ.»
« در دین هیچ اجباری وجود ندارد. هدایت از گمراهی مشخص شده است.
او می گوید: این آیه منسوخ شده و حکم آن باطل گردیده است.
من به همهی هواداران صلح در جهان می گویم: ما پیش و بیش از شما به سوی صلح فرا می خوانیم، از خونریزی گریزانیم و جز برای دفاع از عقیده و تأمین دعوت وارد جنگ نمی شویم. ولی جوانکی سر به هوا می آید و می گوید: هرگز چنین نیست. پیامبر ما فرموده است :
« بعثت بالسيف بين يدي الساعة، وجعل رزقي تحت ظل رمحي .»
« پیشاپیش قیامت با شمشیر مبعوث شده ام و روزیام زیر سایهی نیزه ام قرار داده شـده است. »
این جوانک در قرآن نیندیشده و نمی داند که شمشیر در کجا باید به کار رود. او با منطق گروههای پارتیزانی آشنا است.
می گوییم : اداره ی حکومت باید از طریق شورا صورت بگیرد و هیچ کس نباید از طريق زور و به اجبار خودش را بر توده تحمیل کند. اما او می گوید: شورایی در کار نیست. لازم نیست فرمانروای فرعون صفت به شورا پایبند باشد. شورا برای فرمانروا راهگشا است ، نه الزام آور.
می گوییم: باید به حقوق بشر احترام گذاشت. می گوید: کدام انسان؟ این سخن بدعت است! می گوییم: اگر سازمان ملل در چارچوبی شبیه حلف الفضول تشکیل شده، ما هم برای کنترل حرکت، جهت دهی و بالا بردن منش آن به آن ملحق می شویم. می گوید : اینجا دارالحرب است و بس!
صاحبان چنین عقلانیتهایی پایینتر از آنند که در خصوص آیندهی یک شرکت سهامی بر آنان اعتماد شود. آخر چگونه برایشان میدان فـراهـم می شود تا دربارهی دینی بزرگ و رسالتی که برای بشریت مترقی ترین تمدن را به ارمغان آورد، سخن بگویند ؟ ما مسلمانان از یک هرج و مرج خوفناک علمی و فکری رنج می بریم. شاید برخی از علل گسترش این هرج و مرج در دور شدن الازهر از صحنه های فرهنگ اسلامی نهفته باشد. اکنون یک گستاخی بزرگ در دشنام دادن رجال بزرگ ما به چشم می خورد. زیرک ترین مکتب فکری در عصر جدید یعنی مکتب « المنار » در آستانهی نابود شدن در زیر لگدهای انکار و سرزنش قرار گرفته است. مکتب « المنار » توانست سلف و خلف، عقل و نقل، و اجتهاد و تقلید را با هم آشتی دهد و اهدافی روشن برای خیزاندن عقل اسلامی ترسیم نماید و دارویی شفابخش برای امتی بیمار تجویز کند. من ـ بیمناک از آینده ای دلهره آورـ دستانم را به سوی همه کسانی که با اندیشه و دیدگاه من مخالفند دراز میکنم، تا همکاری نماییم و اسلام را از تمامی خطرات مادی و معنوی که تهدیدش میکند حمایت کنیم. قصه، قصه ی پیروز شدن یک مذهب بر مذهبی دیگر نیست. قصه ، قصه ی حمایت اسلام از خصومتها و دشمنی هایی است که گذشت زمان آتشش را خاموش نساخته است؛ دشمنی های اهل کتاب از یک سو و دشمنی های ملحدان، بی دینان و بت پرستان از سوی دیگر؛ اینها و آنها امکانات فراوانی در عرصهی رسانهها و نیز در میدان دانش مادی در اختیار دارند و بدین سبب بر ما گستاخ شده اند. اشتباهات بیشمار و سستی های زشت ما نیز قوز بالا قوز شده و بیشتر به آنان کمک نموده است .
برگرفته از کتاب: ارزیابی میراث فکری مسلمانان