نویسنده: فرزان خاموشی
دعوت و تربیت در اندیشه امام بنا
مراحل رشد اخوان المسلمین
مرحلهی اول: سپیده دم دعوت
بر صاحبان دعوت لازم بود که قبل از هر چیز، پیام دعوت را به مردم برسانند؛ این همان مسئولیت مهمی بود که حسن البنا برای آن به پا خاست. نخست دعوت را از راههای مختلف برای عموم مردم عرضه نمود؛ از طریق مساجد و باشگاهها و قهوهخانهها در سراسر کشور؛ از اسوان تا اسکندریه؛ طی ۱۰ سال به صورت مستمر با مردم ارتباط برقرار کرد. هیچ شهر و روستای نبود که به آن نرفته باشد و با اهل آن رابطه برقرار نکند و دعوتش را به آنان ابلاغ نکند؛ آن هم به نحوی که هرکس او را میشناخت و با او رابطه برقرار میکرد شیفته او میگردید. این مرحلهی نخست، یعنی «سپیده دم دعوت» بود.
مرحلهی دوم: تبلیغ
دعوت در این مرحله جز با ساختن نسلی جوان و تربیت صحیح آنان و سازماندهی آنها به دور از تبلیغات، کار دیگری انجام نمیداد. کار در این مرحله، آسان شده بود و این آسودگی، نتیجهی ایمان مرد بزرگی بود که اعتقاد داشت «زمان» بخشی از علاج است و عمل تدریجی بهتر از تندروی و روشهای چکشی، برشی و جهشی است. در این مرحله، تبلیغ را آغاز کرد؛ او به حکومتهای مختلف آرا، پیشنهادها و تفکراتش را تقدیم نمود و برای مسئولین از اندیشه و اهدافی که در پی آن بود، پرده بر میداشت. قدرتمندان در عرصههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در واکنش به این مرحله، یا در صدد سرکوب آن برآمدند و یا میخواستند بر آن چیره شوند. (کتاب امام حسن البنا شهید راه دعوت و نوگرایی ص ۵۱)
مرحلهی سوم: معارضه
پس از مرحلهی تبلیغ، به صورت طبیعی نوبت به مرحلهی معارضه رسید. این مرحله، در پنجمین کنگرهی اخوان المسلمین در سال ۱۹۳۸ (م)، یعنی ۱۰ سال پس از پیدایش نهضت اخوان المسلمین اعلام گردید. در این کنگره، هزاران تن از اعضای اخوان المسلمین در مناطق مختلف شرکت داشتند و آمادهی شنیدن پیام جدیدی بودند تا با قوت و قدرت و برافراشتن پرچم کلمهی «الله» برخیزند. در این مرحله از دعوت که مرحلهی مبارزه و پرده برداشتن از جنبههای ضعف در جامعه و روشهای حکومتی بود، حسن البنا به تمامی اسباب عقب ماندگی حملهور شد و تمام قوانینی را که از احکام خدا و نظام اسلام و قرآن فاصله داشت مردود شمرد. (کتاب حسن البنا امام راه دعوت و نوگرایی – نویسنده انور الجندى – ص ۸۷)
مرحلهی چهارم: رویارویی
صوت دعوت اخوان المسلمين، طنین انداخت و نور پدیدار گشت و در بخشهای مختلف جامعه، صحبت از دعوت به میان آمد. همه از این نیروی جدید میپرسیدند؛ صاحبان قلم و شخصیتهای مطرح در پی دیدار با رهبر دعوت برآمدند تا به پیام او گوش بسپارند؛ امام دعوت، با همه سخن میگفت و هر کسی از او تصویری را برای خویش تصور میکرد.
یکی از نویسندگان مشهور که به دیدار او رفته بود با تیتر بزرگ، مقالهای را با عنوان «مردی که نیم میلیون نفر پیرو او هستند» نوشت. در مقالهی او آمده: «کافی است شما سوار تاکسی شوید و به راننده بگویید اخوان المسلمین! و دیگر هیچ کلامی بر آن نیفزاید! آنجاست که راننده شما را بدون سئوال به آنجا میبرد! فقط در این فاصله به شما خوش آمد میگوید و لبخندی بر لبان اوست؛ طوری که تاکنون راننده همانند او نیافته و چه بسا که در هنگام پیاده شدن شما از تاکسی از دریافت کرایه خودداری کند. تردیدی نیست که قبل از ترک تاکسی از شما میخواهد سلامش را به خدمت صاحب فضیلت، استاد حسن البنا، مرشد كل اخوان المسلمین برسانید».
چون دعوت به این صورت شناخته شد، همهی نیروها از احزاب و حکومتها و استعمار، آشفته خاطر شدند؛ همگی علیه نیروی جوانی که با کفایت و اقتدار ظاهر گردیده، اعلام جنگ نمودند. اقدامات جلوگیری و مقابله از جانب حزب وفد صورت میگرفت. سپس احزاب اقلیت، از موضع گیریهای وفد علیه اخوان سوء استفاده کردند.
از جانب اشغالگران انگلیسی فقط معارضه و درگیری مطلق بود. صهیونیستها در بریتانیا نفوذ واضح داشتند و از قضیهی فلسطین و حضور اخوان در آن، دل پری داشتند؛ لذا انگلیسیها را وادار به دشمنی با اخوان کردند. انگلیسیها اولین کسانی بودند که از این نیروی جدید آگاه شدند و علیه این دعوت، وارد عمل گردیدند. (حسن البنا امام دعوت و نوگرایی – ص ۱۲۷)
مرحلهی پنجم: دعوت جهانی
دعوت اخوان المسلمین در سال ۱۹۴۶ (م) وارد مرحلهی جهانی شد. برای رسیدن به اهداف این مرحله، روزنامهی اخوان المسلمین همه روزه شروع به انتشار نمود. این روزنامه در ماه مه ۱۹۴۶ (م) شروع به کار کرد و در ماه نوامبر ۱۹۴۸ (م) مصادره شد. حوزهی عمل اخوان المسلمین چنان گسترش یافت که از مرزهای جغرافیایی گذشت و به سوریه و لبنان و یمن رسید.
سپس این گسترش تا قلب آفریقا پیشرفت و مناطق مختلف آسیا را در بر گرفت. مهمترین آن پاکستان و اندونزی بود. اخوان در هندوستان در همایش آسیایی که در دهلی نو برگزار شده بود شرکت نمود و نمایندهی اخوان، مصطفی مؤمن به عنوان رئیس همایش برگزیده شد و دانشگاه نمایندهی اخوان را برای افتتاح اولین شعبهی اخوان در هند دعوت کرد.
در کولومبو کمیتهای برای ایجاد شعبات اخوان تشکیل گردید. مسلمانان نامه میفرستادند و در مقابل قضاوت و بیرحمی هندوها کمک میخواستند؛ هنگامی که «صالح عشماوی» نماینده اخوان به کراچی رفت، رهبر پاکستان «محمد علی جناح» اعلام کرد که حکومتش در پرتو قرآن و تعالیم اسلام عمل خواهد کرد.
در اندونزی مسلمانان دعوت را پذیرفتند و در زیر پرچم آن گرد آمدند و اخوان، موضعی قاطع در آزادی کشورشان داشت و در انگلستان صدای دعوت بلند شد و همایش دانشجویان در لندن در دانشگاه دولتی برگزار گردید و جماعت اخوان رهبری آن را بر عهده داشت. نشریه (تیمس) مطالبی دربارهی فعالیتهای اخوان منتشر کرد و نوشت: «هدف اخوان، احیای اسلام و ایجاد نسلی نو است».
در آمریکا «استاد مصطفی مؤمن» پس از فریاد در شورای امنیت و اخراج از آن، رسالهی جوانان اخوان که با خونهایشان نوشتهاند را میان نمایندگان روزنامهها توزیع کرد. در ایتالیا دکتر «محمد الحسینی» دفتر اخوان را افتتاح کرد. در عراق شعبات دعوت در بغداد، موصل، اربیل، سلیمانیه، کرکوک و اعظمیه به رهبری «استاد محمد محمود صواف» افتتاح شد. همچنین دایرهی دعوت در ایران، افغانستان، جزیره سیلان، اندونزی و چین به اضافهی کشورهای چهارگانهی لیبی، تونس، الجزایر و مراکش گسترش پیدا کرد. (حسن البنا امام دعوت و نوگرایی – ص ۱۸۱)
مقصد حرکت دعوت
مقصد حرکت اخوان المسلمین، کمک به تحقق رسالت اسلام در عصر کنونی است که در این راستا اهداف ذیل را دنبال میکند:
تربیت نسلی نو که اسلام را درست بفهمد و به تعالیم آن عمل کند؛
نشر دعوت اسلامی و عرضهی رسالت جهانی آن به شکلی که با روشهای عصر جدید سازگار و هماهنگ باشد؛
ایستادگی در برابر حرکتهای افراطی، افکار تکفیری و جریانات ویرانگر؛
مشارکت در حرکتهای آزادی بخش به منظور آزادی کشورهای عربی و اسلامی از سلطهی بیگانگان؛
تلاش برای صیانت از فرهنگ اسلامی در جهان اسلام؛
ارائهی خدمات فرهنگی و اجتماعی به انسانها.
اخوان المسلمین در تحقق اهداف فوق، از راهبردهای ذیل بهره میجوید:
دعوت و اقناع مردم از طریق گفتگو، سخنرانی، تدریس، انتشار کتاب و مقاله و اعزام دعوتگران به مناطق مختلف؛
برگزاری کلاسهای آموزشی و پرورشی به منظور تربیت، تکوین و سازماندهی شخصیت مخاطبان، طوری که سلامت جسم آنها با ورزش، رشد عقلشان با علم و دانش، و پرورش روحشان با تزکیه و عبادت تامین گردد و به آداب، فرهنگ و احکام اسلامی به صورت فردی و خانوادگی پایبند شوند.
گفتمان سازی در جامعه به منظور کاربست آموزههای دینی در همهی شئون زندگی؛
ایجاد و تاسیس موسسات و مراکز دینی، خدماتی، فرهنگی و اجتماعی (مانند تاسیس کمیتههای تنظیم زکات، اصلاح بین افراد و خانوادهها، توجه به کودکان، نوجوانان و جوانان). (حسن البنا امام دعوت و نوگرایی – ص ۱۸۲)
پایههای دعوت
یکی از شاگردان امام بنا میگوید:«امام شهیدمان، ده پایهی اساسی را در فرآیند دعوت، همواره مبنای عمل و آموزههای خویش قرار می داد و به وسیلهی این ده پایه، اندیشهی اخوان المسلمین را رهبری میکرد و صدها هزار نفر شاگرد را بر اساس آنها تربیت نمود». این ده پایه به قرار زیر میباشند:
پایه اول: استمرار وحدت
ای برادران مسلمان! هنگامی که نظر حیرتانگیزی را میبینید یا میشنوید، لازم است که در مقابل خود یک واقعیت را همواره فراموش نکنید و آن «وحدت» است. شما در بررسی صحیح و مستقیم باید از مرزهای تعیین شده تجاوز نکنید و آن مرز عبارت است از «اتحاد و اشتیاق بر همبستگی دلها».
وقتی این حقیقت در دلهایتان پایدار شود، گفتگو و مناقشه را در محدودهی مناسبی به انجام میرسانید؛ و در بررسی حقیقت با شخص مسلمانی که با نظر شما مخالف است راهی را میروید که احترام او در دل شما، و احترام شما در دل او حفظ گردد. لذا بر شما واجب است که هشدار قرآن را فراموش نکنید که فرموده: «ولا تنازعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ» (انفال: ۴۶)؛ یعنی:« با یکدیگر نزاع و اختلاف مکنید که سست و بد دل میشوید، و قدرت و شوکتتان از میان میرود».
رسول الله (ص) نیز فرموده: «وَلَا تَخْتَلِفُوا، فإن مَن كانَ قَبْلَكُمُ اخْتَلَفُوا فَهَلَكُوا» (رواه بخاری)؛ یعنی: «با هم کشمکش نکنید، زیرا کسانی که پیش از شما بودند با هم کشمکش کردند و هلاک شدند.
پایه دوم: اجتماع بر اصول
هر کس بگوید: «لا اله الا الله * محمد رسول الله» همراه شما در سایهی توحید قرار گرفته است. یعنی اسلام، شما و او را با همدیگر وحدت بخشیده است. با گفتن این عبارت طيبه، مال و جان و خون و حرمت برادر مسلمان در راه خدا حفظ میگردد؛ پس در وجود خویش این واقعیت را همواره حفظ کنید که هرکس این عبارت را بر زبان آورد باید به وحدت با او براساس حکم قرآن توجه نمود.
مبادا متاثر از شهوت مجادله و رقیب افکنی، ادعا کنید که مخالفان فکریتان از امت اسلام خارج شدهاند و مرتد گردیدهاند. گرچه موضوع مورد اختلاف از مسایل مهم دین باشد. در زمان رسول الله (ص) پیرامون اسیران بدر اختلافاتی مخاطره آمیز به وجود آمد؛ وحی نازل شد و نظری را غیر از آنچه که رسول الله (ص) برگزیده بود مورد تأیید قرار داد؛ ولی پیامبر (ص) و یارانش قبل و بعد از وحی مورد ملامت قرار نگرفتند.
امامان مذاهب در اهم احکام عبادی مثل ناپاکی و خواندن بسم الله، اختلاف داشتهاند؛ آن هم به حدی که اگر به آن اختلاف بها داده میشد نماز بعضی پشت سر بعضی دیگر باطل بود؛ با این حال آنان جز به احترام و محبت به چیز دیگری فکر نکردند».
پایه سوم: لزوم حسن ظن نسبت به مخالف
در موضوع اختلافات، میبایست خود را متهم نموده و مخالف را مبرا بدانید؛ ادب امام شافعی (رح) را به یاد داشته باشید که با این مضمون فرموده:«با کسی مجادله نکردم مگر آرزو داشتم که خداوند حق را بر زبان او جاری سازد، نه زبان من»! اگر نسبت به مخالف خود حسن ظن داشته باشید میتوانید بر اصولی با او توافق کنید که شما را به همدیگر نزدیک کند؛ بدینسان اگر قول او را حق یافتید از او پیروی کنید، و در غیر این صورت بازگردید و از او عذر بخواهید.
پایه چهارم: ادب اختلاف و خصومت
گویند حسن (رض) و حسین (حرض) در زمان کودکی، پیری را دیدند که درست وضو نمیگیرد؛ شرم مانعشان شد که بر او ایراد بگیرند! لذا وانمود کردند که میان ایشان در مورد وضو اختلاف وجود دارد و آن پیرمرد را به عنوان داور برگزیدند. این دو بزرگوار در مقابل او وضو گرفتند؛ طولی نکشید که آن پیرمرد دانست که وضوی او اشکال دارد و وضوی درست کدام است. پس دوباره وضو گرفت.
اگر در درون خویش کار کسی را نپسندیدید عمل به این روش، بسیار زیبا است؛ در غیر این صورت سخنی پسندیده و نصیحتی مناسب را در پیش گیرید تا به حق و معروف برسید. اگر با کسی اختلاف نظر دارید، همچنان که دوست دارید دلیل خود را بیان کنید، با اشتیاق به دلایل او نیز گوش دهید و دقت کنید. اگر محکوم شدید خنده را بر لبانتان جاری سازید و از او تشکر نمایید؛ همانطوری که اگر حق با شما میبود چنان میکردید: « وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى» (مائده: ۸)؛ یعنی: دشمنی با گروهی دیگر وادارتان نکند که عدالت نورزید؛ عدالت ورزید که به تقوی نزدیکتر است.
پایه پنجم: مذمت جدال و خود بزرگ بینی
در پیشگاه امام بنا چیزی منفورتر از جدال و خودپسندی نبود. او به برادرانش در این باره هشدار میداد و احادیثی را در مذمت آن ارائه مینمود و کلاسهای اخوان، هیچگاه عاری از نقل این احادیث نبود. او در درسها و سخنرانیها این احادیث را شرح میداد. ایشان خود نمونهی اجتناب از جدال در تمام امور بود؛ طوری که در برخورد با مسائل اختلافی دوست و دشمن برایش فرقی نداشت.
رسول الله (ص) میفرمود: «ما ضَلَّ قومٌ بعدَ هُدًى كانوا عليهِ إلَّا أوتوا الجدَلَ» (رواه ترمذی)؛ يعنى هیچ قومی پس از هدایت گمراه نشدهاند، مگر به علت جدال». سپس این آیه را تلاوت میکردند: «مَا ضَرَبُوهُ لَکَ إِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ» (زخرف: ۵۸)؛ یعنی:« واین سخن را جز برای جدال با تو نگفتند، که مردمی ستیزه جویند».
رسول الله (ص) همچنین در فضیلت ترک جدال فرمودهاند: «من ضامن هستم به منزلی در حومهی بهشت برای کسی که در اشتباه است و جدال را کنار میگذارد و ضامن هستم به منزلی در حومه و بالای بهشت برای کسی که جدال را در حالی ترک میکند که بر حق است».
پایه ششم: جواز تعدد آرای صائب
احادیث و سلوک رسول الله (ص) حاوی نکات کلیدی و قابل تاملی هستند که درک آن، تاثیر شگرفی بر چگونگی تعامل با مسائل اختلافی میگذارد. معمولاً وقتی کسی رأی خود را حق و صواب بداند، به تخطئهی نظر مخالف میپردازد و بر نظر خویش، اصرار و تعصب میورزد و همین امر، موجب جدایی و تفرقه میگردد و رشتههای دوستی را میبرد. ولی امام بنای حکیم، حکم به جواز تعدد آرای صائب در بعضی مسائل داده است؛ یعنی دو فرقه با اینکه در مسئلهای با هم اختلاف نظر دارند، اما رأی هر دو میتواند صحیح باشد.
ایشان برای توجیه این موضع خویش، به سنت رسول الله (ص) استناد میکند؛ آنگاه که صحابهی بزرگوار، پس از توصیهی پیامبر (ص) مبنی بر اقامهی نماز عصر در بنی قریظه، دچار اختلاف نظر شدند: «لا يُصَلِّيَنَّ أَحَدٌ العَصْرَ إلَّا فِي بَنِي قُرَيْظَةَ. فَأَدْرَکَ بَعْضُهُمْ العَصْرَ فِي الطَّرِيقِ، فَقَالَ بَعْضُهُمْ: لا نُصَلِّي حَتَّى نَأْتِيَهَا، وَقَالَ بَعْضُهُمْ: بَلْ نُصَلِّي، لَمْ يُرِدْ مِنَّا ذلکَ، فَذُكِرَ ذلکَ للنَّبيِّ صلَّى اللهُ عليه وسلَّمَ، فَلَمْ يُعَنِّفْ واحِدًا منهمْ» (رواه مسلم)؛ یعنی:«آن کس که به خدا و روز آخرت ایمان دارد نماز عصر را جز در بنی قریظه ادا نکند؛ گروهی از یاران پیامبر (ص) در بین راه، نماز را (از ترس قضا شدن) اقامه کردند و گروهی دیگر (با انگیزهی اتباع از پیامبر) به محلهی بنی قریظه رفتند و آنجا نماز را برپا داشتند (در حالی که نماز قضا شده بود). وقتی داستان را برای پیامبر (ص) تعریف کردند، ایشان هیچ کدام را سرزنش و ملامت نکردند و هر دو برداشت را تأیید کردند و از هر دو گروه، تمجید نمودند.
پایه هفتم: تعاون در اشتراکات و معذور دانستن در اختلافات
امام بنا همواره بر این قاعدهی طلایی تاکید میورزید و همیشه مردم را به سوی آن فرا میخواند و لازم نمیدانست در مسائل مورد اختلاف که اجماع در آنها ممکن نیست به صورت طولانی توقف کند. در این گونه مسائل لازم است که آنها را به تأخیر انداخت و مجادله نکرد و هرگز به ملامت مخالف، اقدام ننمود. اگر با نظر مخالف قانع نشدیم برایش عذری بیابیم؛ چون در پیش روی ما میدان دیگری نیز هست که ایجاب میکند بر آن اجماع کنیم و نیروهایمان را حول آن گرد آوریم و آن، میدان مسائل مورد اتفاق است که تعدادشان نیز بسیار میباشد؛ لذا باید اول به آنها بپردازیم.
پایه هشتم: هوشیاری نسبت به دشمن مشترک
امام بنا به صورت آشکار میدانست که بهترین کار برای کمک به دین و دعوت، اتحاد است. چراکه در مقابل امت، دشمنی قوی و نیرومند قرار دارد که تمام گروههای آن برای تعرض و حمله به مسلمانان، متحد و متفق شدهاند. لذا همیشه ایشان علاقه داشت که به مسلمانان تذکر دهند تا حواسشان معطوف به دشمن مشترک باشد که با وطن و دینشان سر جنگ دارند.
برای امام بنا، فقیه و سلفی و صوفی و شیعی و سوری و عراقی… فرقی نداشت؛ این دشمن، در کمین مسلمانان است. به مذاهبشان کاری ندارد؛ بلکه با اسلام سر جنگ دارد. این دشمن، قصد اشغال کشورهای اسلامی را دارد و بسیار ظالم و فاتح است. آیا برای نجات خویش لازم نیست که اختلافات را کنار بگذاریم و با همدیگر همکاری کنیم تا این خطر دفع گردد و از آثار این جنگ و دشمنی در امان باشیم؟
پایه نهم: تاکید بر نتایج و پرهیز از حواشی
نویسندگان سیره، اجماع دارند که چون حضرت عمر (رض)، یارانش را برای جهاد به مناطق مختلف فرستاد، هدفش مشغول کردن مسلمانان بود تا از مناقشه و جدال خلاصی یابند. او باور داشت که انسان، وقتی فارغ و بیکار میشود به حرف و سخن روی میآورد و چون مشغلهی جماعت، حرف و سخن باشد مذاهب گوناگون پدید میآید و در هر مسأله و قضیهای، آراهای گوناگون به وجود میآید و بدینسان انسان از اصول و مقاصد غافل میگردد و جماعت و وحدت دچار جنگ و اختلاف میشود.
بر این اساس امام بنا برای شاگردانش میدان کار ایجاد میکرد و مسئولیتهای مختلفی را برایشان تعریف مینمود تا از درگیریهای لفظی و مناظرات در امان بمانند. بعضی اوقات ادعیه و مناجات قرآنی و مأثور را به عنوان تکلیف برای آنان مقرر میکرد تا آن را به صورت روزانه بخوانند؛ یا مثلاً آنها را به بازدید از مراکز و دفاتر اخوان جهت تجدید دیدار با اعضای پیشکسوت یا دور شده از جماعت تشویق مینمود. برخی اوقات نیز آنها را جهت انجام دعوت یا ارائهی خدمات اجتماعی، به مسافرتهای طولانی اعزام مینمود. بدینسان کدام وقت باقی میماند که شخص بتواند به شهوت جدال و اتلاف زمان روی بیاورد؟
پایه دهم: دلسوزی برای شخص سرگردان و گمراه
از بارزترین صفات و خصایص مدرسهای که امام بنا تأسیس کرد این بود که مخالفین در بعضی مسائل چنان گرفتار هوا و انحراف میشدند که کاملا روشن بود که در گمراهی و سرگردانی به سر میبرند. امام بنا با این گروه از مخالفان با دلسوزی رو به رو میشد و هرگز زبان به ناسزاگویی و بر ملا کردن عیوب آنان نمیگشود.
ایشان میکوشد با سخنان شیرین و ارشاد ظریف، زمینهی بازگشت مخالف را به سوی حقیقت فراهم آورد؛ طوری که عزّت مخالف، جریحه دار نگردد و سینهاش از کینه در امان بماند. او میکوشید راه بازگشت مخالف را طوری هموار نماید که اندیشهی شکست، به سراغ او نیاید. در چنین مواردی قول حضرت عمر (رض) را تکرار میکرد که میفرمود:«شیطان را علیه برادرتان یاری ندهید؛ بلکه برادرتان را علیه شیطان یاری دهید».(حسن البنا امام دعوت و نوگرایی – ص ۳۴۳ تا ۳۴۷)
منبع: کتاب حسن البنا