نویسنده: فرزان خاموشی
قوه شنیداری در انسان از موثرترین عامل در شکل گیری شخصیت انسان است.
مولانا میگوید:
آدمی فربِه شود، از راهِ گوش / جانور فربِه شود از حلق و نوش ( مثنوی معنوی، دفتر ششم)
به گفته قرآن انسان در روز بازپسین ازقوه شنیداریاش پرسیده خواهد شد.
{ إِنَّ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡبَصَرَ وَٱلۡفُؤَادَ كُلُّ أُو۟لَـٰۤىِٕكَ كَانَ عَنۡهُ مَسۡـُٔولࣰا }
[سوره اﻹسراء: ۳۶]
و زبان حال انسانها در آن روز این است اگر گوش شنوایی برای پیام های الهی داشتن حال و وضع آنان اینگونه نبود که در دوزخ قرار بگیرند.
{ وَقَالُوا۟ لَوۡ كُنَّا نَسۡمَعُ أَوۡ نَعۡقِلُ مَا كُنَّا فِیۤ أَصۡحَـٰبِ ٱلسَّعِیرِ }
[سوره الملك: ۱۰ ]
خداوند نعمت شنوایی را به انسان بخشیده و از او میخواهد به درستی از آن استفاده کرده شکر آن را بجای آورد.
{ وَٱللَّهُ أَخۡرَجَكُم مِّنۢ بُطُونِ أُمَّهَـٰتِكُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ شَیۡـࣰٔا وَجَعَلَ لَكُمُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَـٰرَ وَٱلۡأَفۡـِٔدَةَ لَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ }
[سوره النحل: ۷۸]
قرآن برخورداری از گوش شنوا را شرط پذیرش پیام الهی میداند. آن کس پند میپذیرد که گوش شنوایی داشته باشد.
{ إِنَّ فِی ذَ ٰلِكَ لَذِكۡرَىٰ لِمَن كَانَ لَهُۥ قَلۡبٌ أَوۡ أَلۡقَى ٱلسَّمۡعَ وَهُوَ شَهِیدࣱ }
[سوره ق: ۳۷]
اما گروهی توان شنیدن را ندارند، به تعبیر دیگر گوش شنوایی ندارن.
{ ٱلَّذِینَ كَانَتۡ أَعۡیُنُهُمۡ فِی غِطَاۤءٍ عَن ذِكۡرِی وَكَانُوا۟ لَا یَسۡتَطِیعُونَ سَمۡعًا }
[سوره الكهف: ۱۰۱]
از سخنان تاثیر گذار در تربیت روش موعظه است.
موعظه اگر چه یک سویه است، و اصلا خصوصیت موعظه همین است یعنی شنونده فقط میشنود و گوینده است که فعال است. هر چند معمولا، انسان ها از شنیدن پند و اندرز فرار میکنن، اما اگر صفت موعظه نیکو و به روش درست ادا شود و پند با فطرت آدمی و بیداری فطرت آدمی سرو کار دارد به همین دلیل نوعی آمادگی ایجاد می کند زیرا پند در هر کس موثر نمیافتد. نوعی آمادگی نیاز است.
حافظ میگوید:
چنگ در پرده همی میدهدت پند ولی وعظت آنگاه کند سود که قابل باشی
در بیان معنی موعظه
راغب می گوید: موعظه: نهی کردن از امری همراه با ترساندن . خلیل: میگوید: وعظ متذکر شدن به خیر به گونه ای که قلب نرم میکند.
موعظه روشی تربیتی کارآمد است چرا که اول كسي كه موعظه ميكند، خود خداست. قرآن میفرمايد : {;يَعِظُكُمْ بِه} (سوره بقره: ۲۳۱
۲- به پيامبر هم می گويد كه تو هم موعظه كن. {قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ } (سوره سبا: ۴۶)
من میخواهم شما را موعظه كنم.
3- قرآن هم کتاب موعظه نام گذاری شده است:{ هُدىً وَ مَوْعِظَة } (سوره آل عمران: ۱۳۸)
۴- لقمان هم به پسرش را با روش موعظه خطاب قرار می دهد.:{وَ هُوَ يَعِظُه } (سوره لقمان: ۱۳) داشت او را موعظه ميكرد.
۵- به مردان توصیه شده در خانه اگر ديد همسرش مشكلي دارد او را موعظه کند.{فعِظُوهُن } (سوره نسا: ۳۴) موعظهاش كنيد
از میان سخنان تاثیر گذار در انسان { مرگ } نقش بسزایی دارد.
و می توان گفت مرگ در واقع سخنران خاموشی است که مخاطب خود را تحت تاثیر قرار می دهد. در جمله ای کوتاه به این مهم اشاره شده {كَفى بالموتِ واعظاً} بهترين پند دهنده براي انسان مرگ است.
معنای این جمله گویای این است که مرگ، در مقام موعظه برای اینکه دل انسان را نرم و به سمت خوبی بکشاند تاثیر بسزایی دارد.
کار مرگ در واقع چیست که این چنین تاثیری بر شخص میگذارد که او را به سمت زندگی خوب سوق میدهد؟
میتوان گفت یکی از مهمترین کارکردهای مرگ در زندگی فرد، پی بردن به ضعف و ناداری خود است. وقتی شخص توان دفع این پدیده نه از خود و دیگران ندارد پی به ضعف و ناتوانی که تمام وجودش را فرا گرفته میبرد.
و متوجه میشود آنچنان که میپنداشته حاکم بر امور نیست و در لحظه همهی اختیارات از او سلب میشود. انسانی که به مقام خودشناسی در ضعیف بودن رسیده باشد، آهنگ سرکشی و مستی در او خاموش می شود. قرآن این صحنه عجز و ناتوانی انسان زیبا به تصویر میکشد:
{ فَلَوۡلَاۤ إِذَا بَلَغَتِ ٱلۡحُلۡقُومَ (۸۳) وَأَنتُمۡ حِینَىِٕذࣲ تَنظُرُونَ (۸۴) وَنَحۡنُ أَقۡرَبُ إِلَیۡهِ مِنكُمۡ وَلَـٰكِن لَّا تُبۡصِرُونَ (۸۵) فَلَوۡلَاۤ إِن كُنتُمۡ غَیۡرَ مَدِینِینَ (۸۶) تَرۡجِعُونَهَاۤ إِن كُنتُمۡ صَـٰدِقِینَ (۸۷) }
[سوره الواقعة: ۸۳-۸۷]
در فرازی دیگر میگوید:
{ أَیۡنَمَا تَكُونُوا۟ یُدۡرِككُّمُ ٱلۡمَوۡتُ وَلَوۡ كُنتُمۡ فِی بُرُوجࣲ مُّشَیَّدَةࣲۗ }
[سوره النساء: ۷۸]
و در واقع یکی از میوه و ثمرههای مرگ اندیشی، دوری شخص از آزار رساندن به دیگران است. و انسان آگاه به گذار و میرا بودن خود، تنها توجه و تلاش خویش را متوجه خوب بودن خود می کند. و اساسا آزار و فساد و ظلمی که از بشر در این دنیا سر می زند ناشی از حس ماندگاری و مالکیت است.
یکی دیگر از ثمرههای مرگ اندیشی حس مسئولیت پذیری را در انسان تقویت میکند، بدین معنا که مرگ این پیام رو به انسان منتقل میکند که زندگی کوتاه است، پس قدر لحظهها رو باید دانست.
دانش حقیقی از دیدگاه مولانا آن است که آدمی بداند در روز رستاخیز کیست و کجا قرار دارد.
جان جمله علمها این است این
که بدانی من کیم در یوم دین ( مثنوی معنوی، دفتر سوم)
و جان کلام مرگ تاثیرگذارترین سخنران در زندگی بشر است و می تواند تحول و دگرگونی مثبت در زندگی فرد ایجاد کند. به شرط اینکه کور و کر از کنار این حقیقت رد نشد. به تعبیر مولانا میگوید:
دیده را نادیده می آید لیک
چشمتان را وا گشاید مرگ نیک ( مثنوی معنوی، دفتر سوم)
مراجع:
مفردات راغب اصفهانی
روشنگری دینی ، میرداماد
مثنوی معنوی