بندگی خدا (۳)
تأليف: استاد ناصر سبحانى رحمه الله
مترجم: جهانگير ولدبيگى
تفسير سورهى «قارعه»
وضعیت همیشه به گونهاى نیست [كه انسان به آن عادت كرده و بدان خو گرفته است] و اینگونه نیز ادامه پیدا نخواهد كرد. روزى خواهد آمد و تمام این جهان [و نظم حاكم بر آن]، تغییر مىكند:
﴿ٱلۡقَارِعَةُ ١ مَا ٱلۡقَارِعَةُ ٢ وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا ٱلۡقَارِعَةُ ٣﴾ [القارعة: ۱- ۳].
«آن حادثهی هراسانگیز و کوبنده. حادثهی هراسانگیز و کوبنده چیست؟ و تو چه میدانی که آن حادثهی هراسانگیز چیست؟».
تاكنون از جایى چیزى در مورد آن رویداد به تو گفته نشده. تو نمىدانى این رویداد كوبنده چیست. پس گوش كن تا آن را برایت بیان كنیم. آن رویداد و حادثه، رویدادى است كه در ابتداى قیامت رخ خواهد داد. رویداد و حادثهاى كه كرهى زمین را بر هم مىزند و ویران مىكند. در آن روز:
﴿يَوۡمَ يَكُونُ ٱلنَّاسُ كَٱلۡفَرَاشِ ٱلۡمَبۡثُوثِ ٤ وَتَكُونُ ٱلۡجِبَالُ كَٱلۡعِهۡنِ ٱلۡمَنفُوشِ٥﴾ [القارعة: ۴- ۵].
«روزی که مردم مانند پروانههای پراکنده (و حشرات شبپَرِ اطراف چراغ، سراسیمه) میشوند. و کوهها مانند پشمِ رنگین حلاجیشده میگردد».
اگر كسى سنگى به سوى تعدادى پروانه كه روى بوتهاى نشستهاند، بیندازد، پروانهها هر كدام بىهدف به سمت و سوى [نامشخصى] به پرواز در مىآیند. حال و وضع مردم نیز در روز قیامت، آنگاه كه از طرف خداوند متعال فرمانى مبنى بر تغییر جهان هستى و بر هم خوردن عالم صادر مىشود، چنین است. در آن روز، زمین چنان ضربهاى مىخورد و چنان تغییر مىكند كه انسانها همگى، چون آن پروانهها، آشفته و سرگردان و حیران و بدون هدف، [تنها و تنها از ترس آنچه اتفاق افتاده]، به سمت و سوى نامشخصى مىروند. در آن روز این كوههاى محكم و استوار كه زمین را نگه داشتهاند، همچون پشم رنگارنگ [حلاجى شده] در هم آمیخته مىشوند. از آنجا كه كوهها داراى خاكهاى گوناگون با رنگهاى متنوع هستند؛ برخى سیاه و برخى قرمز و برخى سفید و… در آن روز (قیامت) و در اثر آن ضربه، همه با هم مخلوط شده و همچون پشمى مىگردند كه در هم و بر هم شده باشد.
این رویدادى است كه اتفاق مىافتد و چنین مىكند. حال، پس از آن چه خواهد شد؟
﴿فَأَمَّا مَن ثَقُلَتۡ مَوَٰزِينُهُۥ ٦ فَهُوَ فِي عِيشَةٖ رَّاضِيَةٖ ٧﴾ [القارعة: ۶- ۷].
«اما کسی که ترازوی اعمال نیکش سنگین باشد، پس او در زندگی خوشایند و پسندیدهای خواهد بود».
كسى كه اعمالش سنگین و نزد صاحبش (پروردگارش) با ارزش باشد، چنین كسى در یک زندگى خواهد بود كه به حدى پسندیده و مورد قبول است كه خودش هم از خودش راضى است. مثل خدمتكارى كه اگر اربابش از او راضى باشد، خودش هم از خودش راضى است و با خود مىگوید: خوب شد كه كارى كردم و به گونهاى برخورد كردم كه اربابم از من راضى است. یا مثل زنى كه شوهرش از او راضى است او نیز بسیار خوشحال است و [از اخلاق و رفتار خود كه مورد پسند شوهرش است] راضى است. بله، چنین فردى در یک زندگىاى قرار خواهد گرفت كه خودش هم از خودش راضى است؛ زیرا چیزى كم ندارد. نه غم و اندوهى دارد و نه ترسى. در بهشت هر آرزویى داشته باشد برآورده مىشود و به هر چیزى هم كه دست یابد، هرگز آن را از دست نخواهد داد.
اینگونه افراد كه اعمالشان در ترازوى خداوند متعال سنگین است، كیانند؟ اینان كسانى هستند كه ایمانشان در دل و درونشان جاى گرفته است. اینان كسانى هستند كه دلشان [بر ایمانى كه دارند] اطمینان یافته و به آرامش رسیده است.
همانطور كه قبلاً گفتیم، كسى كه ایمان در دلش جاى نگیرد، اگر یكبار هم عمل خوبى انجام دهد چون پشتوانهى ایمانى نداشته است، آن عمل هیچ سود و فایدهاى برایش در بر نخواهد داشت و [در قیامت؛ هنگام وزن و بررسى اعمال] از بین مىرود؛ همانطور كه خداوند به آن اشاره مىكند و مىفرماید: ﴿وَقَدِمۡنَآ إِلَىٰ مَا عَمِلُواْ مِنۡ عَمَلٖ فَجَعَلۡنَٰهُ هَبَآءٗ مَّنثُورًا ٢٣﴾ [الفرقان: ۲۳] «و به (بررسى) اعمالشان مىپردازیم، پس آن را غبارى پراكنده مىگردانیم»([۱]). بسیارى از افراد غیر مسلمان، اعمال خوب هم دارند؛ ولى چون اعمالشان همراه با ایمان نیست و پشتوانهى ایمانى ندارد؛ خداوند متعال نسبت به آن مىفرماید: به سوى اعمالشان مىرویم و اعمالشان را در هم مىكوبیم و چون گرد و خاک مىگردانیم؛ زیرا ظاهر عمل [اگر چه در دنیا سود و فایدهاى به حال صاحبش داشته است، در قیامت] فایدهاى نخواهد داشت.
اگر فردى هزار بار نماز بخواند ولى نمازش براى خدا و همراه با ایمان به او نباشد، هیچ سودى به حالش نخواهد داشت. هر عملى باید داراى روحى باشد تا مورد پذیرش خدا قرار گیرد. روح نماز [و هركار نیک دیگرى]، همان ایمان به خداست؛ ایمانى كه در دل جاى گرفته است و باعث مىشود هر عملى تنها و تنها به خاطر او و با اخلاص كامل انجام گیرد. كسى كه داراى چنین ایمانى باشد اعمالش نیز در ترازوى خداوند متعال سنگین خواهد بود و او زندگىاى خواهد داشت كه از آن بسیار خرسند است به طورى كه خودِ زندگى نیز از این كه در خدمت فردى چون اوست، راضى و خشنود است.
﴿وَأَمَّا مَنۡ خَفَّتۡ مَوَٰزِينُهُۥ ٨ فَأُمُّهُۥ هَاوِيَةٞ ٩﴾ [القارعة: ۸- ۹].
«كسى كه اعمالش در ترازوى خدا سبک باشد و عمل ارزشمندى نداشته باشد، مادر [و پناهگاه] او «هاویه» است».
«هاویه» همان جایى است كه او در آن مىافتد. «هاویه» همان مادرى است كه او را در آغوش مىگیرد. «هاویه» چاهى است عمیق و جایى است كه در پایینترین نقطهى جهنم قرار دارد. چنین فردى كسى است كه اگر عمل خوبى هم داشته باشد با ایمان آن را انجام نداده است (پشتوانهى ایمانى نداشته است).
﴿وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا هِيَهۡ ١٠﴾ [القارعة: ۱۰].
چه چیز و چه كسى تو را از ماهیت و كیفیت «هاویه» آگاه كرده است؟ [كسى این كار را نكرده و تو «هاویه» را نمىشناسى پس گوش كن تا تو را از آن آگاه كنیم. [ذات و ماهیت «هاویه» عبارت است از:
﴿نَارٌ حَامِيَةُۢ ١١﴾ [القارعة: ۱۱].
آتشى است بسیار گرم و سوزان. بله، ذات و ماهیت «هاویه» آتش بسیار داغ و سوزنده است. مادر كسى كه ترازوى اعمالش سبک است همین آتش بسیار داغ و سوزان است. این مادر، فرزندش را در آغوش مىگیرد و هرگز نمىگذارد از او دور شود([۲]).
﴿إِذَا ٱلسَّمَآءُ ٱنفَطَرَتۡ ١ وَإِذَا ٱلۡكَوَاكِبُ ٱنتَثَرَتۡ ٢ وَإِذَا ٱلۡبِحَارُ فُجِّرَتۡ ٣ وَإِذَا ٱلۡقُبُورُ بُعۡثِرَتۡ ٤ عَلِمَتۡ نَفۡسٞ مَّا قَدَّمَتۡ وَأَخَّرَتۡ ٥﴾ [الإنفطار: ۱- ۵].
«آنگاه که آسمان بشکافد. و هنگامی که ستارگان پراکنده گردند. هنگامی که دریاها روان و بههمپیوسته شوند. و هنگامی که قبرها، شکافته و زیرورو گردند. هر کسی میداند که چه اعمالی از پس و پیش فرستاده است».
آنگاه كه آسمان شكافته شود. آسمانى به آن محكمى. معلوم است كه این رویداد، حادثهاى بسیار سخت و سنگین است. و آنگاه كه ستارگان پراكنده شوند. و آنگاه كه آب دریاها با هم مخلوط شوند و زمینهاى خشک بین آنها شكاف بر مىدارد. و آنگاه كه قبرها زیر و رو شوند طورى كه هر چه در آنهاست بیرون انداخته شود. در چنین زمان و در چنین وضعیتى هر كس مىداند كه در زندگى خود (زندگى دنیا) چه كارى انجام داده و چه چیزى بعد از خود به جاى گذاشته است. او مىداند تا زمانى كه زنده بود چه كارى انجام داده و بعد از خودش هم چه روش و برنامهاى به جا گذاشته است تا مردم براساس آن حركت كنند. وقتى گفته مىشود «مىداند كه چه كارى انجام داده است»، منظور تنها دانستن و آگاه شدن نیست؛ بلكه دانستن و آگاه شدن به خاطر دریافت جزاست. اگر در زندگىاش (زندگى دنیا) كار خوبى انجام داده باشد و این كار خوب نیز همراه با ایمان ثابت در دل بوده باشد (پشتوانهى ایمانى داشته باشد) و بعد از خود، روش نیكى به جا گذاشته باشد، در ازاى آن جزاى نیک دریافت خواهد كرد و همینطور اگر در زندگىاش كارهاى بد انجام داده باشد، یا اعمال خوبى انجام داده؛ اما این اعمال همراه با ایمان ثابت در دل نبوده (بدون پشتوانهى ایمانى بوده باشد)، یا روش بدى را بعد از خود به جا گذاشته باشد، سزاى كارهاى بدش را دریافت خواهد كرد.
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡإِنسَٰنُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ ٱلۡكَرِيمِ ٦ ٱلَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّىٰكَ فَعَدَلَكَ ٧ فِيٓ أَيِّ صُورَةٖ مَّا شَآءَ رَكَّبَكَ ٨﴾ [الإنفطار: ۶- ۸].
«ای انسان! چه چیزی تو را نسبت به پروردگار بزرگوارت فریفته است؟ همان ذاتی که تو را آفرید و اندامت را درست و هماهنگ ساخت. و تو را در هر نقش و صورتی که خواست، ترکیب کرد».
اى انسان!…
در این ندا و خطاب، سرزنش و توبیخ زیادى نهفته است. [خداوند مىخواهد بگوید:اى انسان! [تو انسان هستى و مىبایستى انسانیت خود را حفظ مىكردى، و هرگز كارى نمىكردى كه آن را از دست بدهى. انسان به این خاطر آفریده شده است كه در مسیر بندگى خدا قرار گیرد، و در آن مسیر گام بردارد، و هرگز خود را فریب ندهد، و [سعى كند] فریب چیزى را نخورد و از راه و مسیر خدا منحرف نشود.
چنین خطابى، همچون خطاب به عالمى دینى است كه به علم خود عمل نمىكند و به او گفته شود:«اى عالم دین! چه مىكنى؟!»، كه منظور سرزنش اوست نه كسب خبر.
«اى انسان! چه چیزى تو را فریب داده كه به گونهاى عمل كنى و كارت به جایى برسد كه فراموش كنى در برابر پروردگارت؛ آن صاحب گرانقدرى كه تو را خلق كرده است، قرار دارى [و در برابر او مسؤول هستى؟!]. چه چیزى باعث شده كه این مطلب را فراموش كنى كه در حال معامله با پروردگارت هستى؟! آن پروردگارى كه همهى صفات نیكو را داراست. آن پروردگارى كه آنچه تو بخواهى، اعم از نعمت و امكانات برایت آماده كرده است و هر مانعى كه در مسیرت قرار دارد را برداشته است، [تا رشد كنى و در مسیر كمال قدم بردارى]. آن پروردگارى كه روزى را قرار داده است كه اگر در دنیا كارهاى خوب انجام دهى در آن روز جزا و پاداش خوبى به تو بدهد، و اگر كارهاى بد انجام دهى، سزایش را خواهى دید. آن پروردگارى كه برنامهى درست زیستن را برایت فرستاده و بایدها و نبایدها را برایت روشن كرده است. آن خداوندى كه اگر مسیر بندگى او را در پیش بگیرى، یار و یاورت خواهد بود و امور را به گونهاى سروسامان خواهد داد كه به آسانى در راه بندگىاش قدم بردارى. آن مالک و صاحبى كه تو را خلق كرد و درست آنگونه كه خود خواست و اراده كرده بود، آفرینشت را به انجام رساند. تو را به گونهاى خلق كرد كه هیچ عضوى از اعضاى بدنت مانع كار و فعالیت اعضاى دیگر نشود. خداوند در آفرینش تو توازن ایجاد كرد؛ تو را به گونهاى نیافریده كه روحت به جسمت یا جسمت به روحت آسیب و ضررى برساند. آنگاه كه چشمهایت مشغول نظارهى مخلوقات خدا هستند هیچ ضرر و مشكلى متوجه قلب یا گوش یا اعضاى دیگر نمىشود و زمانى كه گوشهایت مشغول دریافت برنامهى خداست، هرگز مشكلى متوجه چشم یا قلبت نخواهد شد. آفرینش تو به گونهایست كه تمام وجودت همكار یكدیگرند و در انجام وظایفشان به یكدیگر كمک مىكنند. به گونهاى نیست كه حركت عضوى مانعى براى حركت اعضاى دیگر باشد. اعضاى وجودت، همچون اجزاى یک دستگاه ضبط صوت است كه هر جزء آن همكار اجزاى دیگر است نه مانعى براى قسمتهاى دیگر.
خداوند متعال اینگونه تو را آفرید و اینچنین به وجودت تعادل بخشید. هر قسمت علاوه بر این كه مشغول انجام وظیفهى خود است؛ مشغول همكارى با بخشهاى دیگر است. خداوند آنگونه كه خود خواست و اراده كرد، به تو صورت بخشید و تو را اینچنین منظم آفرید. او- جلّ جلاله – اگر مىخواست تو را به صورت دیگرى بیافریند، یقیناً آنگونه مىآفرید؛ زیرا تمام وجودت در دست او و تحت اراده و مشیت و خواست اوست. پس، اى انسان! تو كه مخلوق چنین صاحب و پروردگارى هستى پس چرا باید فریب بخورى و حلقه به گوش دشمن خدا یعنى شیطان و آرزوهاى نفسانى خود باشى و مسئولیت خود را فراموش كنى و كارى كنى كه آنها تو را از مسیر بندگى خدا منحرف كنند.
با توجه و دقت در این مسئلهى بسیار مهم، كافى است كه انسان از خواب غفلت بیدار شود و راه خدا و مسیر او را در پیش گیرد. پروردگار و مالكى كه اینگونه قابل احترام و اینگونه كریم است، و آن خدایى كه انسان را اینگونه خلق كرده است، یقیناً مىتواند روزى این آفریدهى خود را [پس از مرگ]، دوباره زنده كند و او را به محكمه بكشاند و دربارهى تمامى امكاناتى كه به او داده و همه نعمتهایى كه به او بخشیده، از او سؤال كند و حتماً این كار را هم خواهد كرد. پس شایسته است كه انسان با درک چنین مطلبى تمام وجودش مملوّ از احساس مسئولیت و شناخت وظیفه خود گردد و در نتیجه در مسیر بندگى خدا گام بردارد. اما آیا مردم اینگونهاند؟ آیا انسان اینچنین است؟
﴿كَلَّا بَلۡ تُكَذِّبُونَ بِٱلدِّينِ ٩﴾ [الإنفطار: ۹].
«هرگز (آنگونه که شما میپندارید، نیست)؛ بلکه شما روز جزا را انکار میکنید».
هرگز، انسان بسیار فریبخورده و گمراهتر از آن است كه بیان چنین مطلبى و یادآورى آن، او را كفایت كند [و او را از خواب غفلت بیدار نماید].
خداوند خطاب به آنان كه غفلت ورزیده و فریب شیطان و آرزوهاى نفسانى خود را خوردهاند و در نتیجه به روز قیامت ایمان ندارند، مىفرماید: شما متوجه واقعیت نیستید. شما به جاى اندیشیدن و فكر كردن در آنچه بیان شد، دست به تكذیب آن هم مىزنید و مىگویید: چنین روزى اصلاً وجود ندارد. هرگز روزى نخواهد آمد كه در آن انسان سزاى اعمالش را ببیند؛ اما [چنین نیست كه مىپندارید]، مطمئن باشید كه سزاى تكذیب و ایمان نیاوردن به روز قیامت را خواهید دید و خواهید چشید.
[این را بدانید و مطمئن باشید كه [تكذیب و عدم اعتقادتان [به آن روز و آنچه ما بیان داشتهایم]، هرگز گم نمىشود و از دید ما مخفى نمىماند؛ بلكه تماماً ثبت و ضبط مىشود و در آن روز (قیامت) به تناسب آن سزا داده خواهید شد:
﴿وَإِنَّ عَلَيۡكُمۡ لَحَٰفِظِينَ ١٠ كِرَامٗا كَٰتِبِينَ ١١ يَعۡلَمُونَ مَا تَفۡعَلُونَ ١٢﴾ [الإنفطار: ۱۰- ۱۲].
«و بیشک نگهبانانی بر شما گماشته شدهاند. گرامی و نویسنده(ی اعمالتان). هر عملی که انجام میدهید، میدانند».
مطمئن باشید، مأمورانى از سوى ما مسئول اعمال و كردار شما هستند. آنان همیشه حاضر و آمادهى انجام مأموریت هستند و هیچ چیزى از دید آنها مخفى نمىماند و مأموریتشان را به نحو احسن انجام مىدهند و به خوبى شما و اعمالتان را زیر نظر دارند. هر چه شما انجام مىدهید، كاملاً نسبت به آن آگاهند، و هر چه را ببینند، به خوبى و به بهترین شیوه آن را مىنویسند و ثبت مىكنند، سپس در روز قیامت براساس آن، پاداش یا سزا داده خواهید شد و در نتیجهى آن:
﴿إِنَّ ٱلۡأَبۡرَارَ لَفِي نَعِيمٖ ١٣ وَإِنَّ ٱلۡفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٖ ١٤ يَصۡلَوۡنَهَا يَوۡمَ ٱلدِّينِ ١٥ وَمَا هُمۡ عَنۡهَا بِغَآئِبِينَ ١٦﴾ [الانفطار: ۱۳- ۱۶].
«بهیقین نیکان در نعمت خواهند بود؛ و بدکاران در دوزخ. روز جزا وارد دوزخ میگردند. و آنان از دوزخ غایب نمیشوند (و همواره در دوزخند)».
بهراستى آنان كه كارهاى خوب انجام مىدهند. آنان كه ایمانشان تثبیت شده و برنامه آنان، انجام كارهاى نیک است. آنها در نعمت و خوشبختى ابدى هستند كه توصیف آن مقدور نیست و تنها با رسیدن به آن و دیدنش امكانپذیر است. اما آنان كه فاجر و بدكارند، آنان كه از دایرهى بندگى خدا خارج شدهاند؛- گوئى بندگى خدا حصار [و قلعه] ایست كه فاجران دیوارش را تخریب كرده و راهى به بیرون ایجاد كرده و از آن راه بیرون رفتهاند.- آنان كه از راه خدا منحرف شدهاند یقیناً در آتشى خواهند افتاد كه به شدت شعلهور شده و اصلاً قابل توصیف نیست مگر این كه انسان خود آن را از نزدیک ببیند و لمس كند. بدكاران در روز قیامت گرفتار آن مىشوند و در آن خواهند افتاد و هرگز از آن جدا نخواهند شد.
سؤالى كه در اینجا مطرح است این كه: چرا فاجران باید همیشه در آتش جهنم بمانند؟
در جواب مىگوییم: چنین تصور نشود كه دادگاه و محكمه خدا و زندان او – جلّ جلاله – مانند دادگاههاى دنیا و حاكمان ناشایست دنیایى و زندانهایشان است كه در آن مسئلهى روابط و واسطهها مطرح است [و بسیار هم اتفاق افتاده و مىافتد كه بىگناهان در آن محاكمه مىشوند و بسیارى هم بىگناه به اعدام و…محكوم مىشوند]. هرگز دادگاه و محاكمهى خدا اینگونه نیست [و كسى جز فاجران در آن محكوم به آتش نمىشوند و به كسى هم كوچكترین ظلمى نمىشود. پس ماندنشان در آن، نتیجهى اعمالشان است و شایستهى چنین نتیجهاى هستند؛ زیرا اگر صدها سال هم عمر مىكردند، یقیناً بر راه و روشى مىرفتند كه روز مرگ بر آن بودهاند، پس براى همیشه در آن مىمانند]. آنان هرگز چنین گمان نكنند و به این دلخوش نكنند كه مىتوانند پس از وارد شدن به جهنم از آن بیرون آیند. خداوند خطاب به فاجران مىفرماید:
﴿وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا يَوۡمُ ٱلدِّينِ ١٧ ثُمَّ مَآ أَدۡرَىٰكَ مَا يَوۡمُ ٱلدِّينِ ١٨﴾ [الإنفطار: ۱۷- ۱۸].
«و تو چه میدانی روز جزا چیست؟ باز چه میدانی روز جزا چیست؟»
﴿يَوۡمَ لَا تَمۡلِكُ نَفۡسٞ لِّنَفۡسٖ شَيۡٔٗاۖ وَٱلۡأَمۡرُ يَوۡمَئِذٖ لِّلَّهِ ١٩﴾ [الإنفطار: ۱۹].
«روزی که هیچکس نمیتواند به دیگری فایدهای برساند و حکم و فرمانروایی در آن روز از آنِ الله است».
[روز جزا و سزا روزى است كه هر كس در گرو اعمال خود است و كسى به فكر دیگرى نیست. هر كس در فكر دادگاهى خود است و از دست كسى كارى ساخته نیست]([۳]). در آن روز امر و فرمان، خاص و ویژهى خداست. امر و فرمان خدا نیز بر این است كه هر كه كارهاى خوب انجام دهد [و كارهایش پشتوانهى ایمانى داشته باشد]، در خوشبختى و سعادتى وارد خواهد شد كه غیر قابل توصیف است، و هر كه فاجر است و از مسیر بندگى خدا خارج شده باشد، در آتش برافروختهى جهنم، كه آن هم غیر قابل توصیف است، وارد مىشود. آن آتش به گونهایست كه هر كه گرفتارش شد رهایى نیابد و هرگز راه نجاتى نخواهد داشت. [این قانون و سنّت خدا همچون قوانین زمینى انسانها و حاكمان آن، تغییر نخواهد كرد و چیزى هم مانع اجرایش نیست.]
مراحل مختلف قيامت
قرآن به این مسئلهى مهم بسیار اشاره مىكند و یادآورى مىكند كه این جهان همیشه به این صورت نخواهد بود و به این صورت ادامه پیدا نخواهد كرد. این جهان روزى تغییر كرده و به هم مىخورد. باید این جهان روزى تغییر كند و به هم بخورد و جهانى دیگر با شرایط دیگر به وجود آید. خداوند این جهان را با این هدف آفریده است كه انسان در آن آزمایش و امتحان شود. پس باید جهان دیگرى نیز بیافریند تا در آن، انسان جزا یا سزاى اعمالى را ببیند كه در این جهان انجام داده است. بنابراین این دو جهان، دو جهان كاملاً متفاوت هستند؛ یكى محل انجام اعمال و دیگرى مكان جزا یا سزاى اعمال است.
قرآن در بسیارى از آیات به این مطلب مىپردازد و هر آیهاى به گوشه و مرحلهاى از آن روز بسیار عظیم اشاره مىكند. مراحلى چون ویرانى آسمان و قطعه قطعه شدن آن و این كه زمین و كوهها دگرگون مىشوند و ستارگان بىنور و خاموش مىشوند و همه بر روى هم مىافتند و ماه و خورشید نور و روشنایى و گرماى خود را از دست مىدهند و نابود مىشوند و بسیارى از حوادث دیگر كه مىتوان تمامى آنها را، از آغاز تا پایان، در پنج مرحله به شرح زیر خلاصه كرد:
همانطور كه در میان نیروهاى نظامى و انتظامى دنیا چنین مرسوم است كه براى دادن فرمان به نظامیان، به منظور اجراى سریع آن فرمان، سه بار شیپور زده مىشود؛ مثلاً: وقتى به آنان دستور خواب یا حضور در میدان رزم داده شود، سه بار شیپور به صدا در مىآید: یک بار شب، هنگام خواب، در شیپور دمیده مىشود و همهى سربازان با شنیدن آن صدا باید بخوابند. این شیپور «شیپور بخواب» نامیده مىشود. یک بار هم صبح، هنگام بیدار شدن، به همان ترتیب شیپور به صدا در مىآید كه به آن «شیپور بیدار باش» گفته مىشود. نظامیان با شنیدن آن موظفند كه بیدار شوند. پس از آن نیز شیپور سوم به صدا در مىآید كه «شیپور به صف» نامیده مىشود. همهى نظامیان با شنیدن این صدا موظفند در میدان و محوطهاى مشخص حاضر شوند. روز قیامت نیز چنین است.
مرحلهى نخست
خداوند متعال چنین مقرر كرده است كه [در روز قیامت از ابتدا تا انتها]، سه بار شیپور نواخته شود. شیپور نخست زمانى است كه عمر انسان بر روى كرهى زمین به پایان مىرسد. دوران آزمایش و تكلیف تمام شده و دیگر قرار نیست انسانى بر روى زمین باقى بماند. پس یک بار شیپور نواخته مىشود. یعنى فرمان اول صادر مىشود. با نواخته شدن نخستین شیپور، همه چیز عوض مىشود. با نواختن آن، نظم آسمانها و زمین به هم مىخورد. كوهها وتپهها بر یكدیگر كوبیده مىشوند. ستارگان و ماه و خورشید نیز نظمشان به هم مىخورد. انسان مىمیرد و به طور كلى همه چیز دگرگون مىشود. البته در ابتداى قیامت، انسان مدتى زنده مىماند و برخى از رویدادهاى آن روز را با چشم خود مىبیند.
وقتى شیپور نخست نواخته مىشود و زمین به شدت تكان مىخورد و مىلرزد و كوهها از جا كنده شده و به گرد و غبار تبدیل شده و پراكنده مىشوند، در آن هنگام انسان مدتى زنده مىماند و شاهد این حوادث است و در نهایت تعجب و سرگردانى مىپرسد: «ما لَها»، چه خبر است؟ زمین را چه شده است؟
این شیپور نخست بود كه همهى انسانها مىمیرند و آسمانها تكه تكه شده و از شدت ضربات آن روز [و حوادث هولناک آن]، آسمان همچون روغن گداخته، گلگون مىگردد. كوهها نیز چون پشمِ حلاجى شده در آمده و زمین هموار شده و پستى و بلندى آن از بین مىرود. ستارگان همگى از هم مىپاشند و نور و روشنایى خود را از دست مىدهند و ماه و خورشید نیز به همان صورت. و خلاصه همه چیز به هم مىخورد.
مرحلهى دوم
پس از آن (مرحله ى نخست)، تنها خدا مىداند كه چه مدت طول خواهد كشید تا جهان دیگر آماده شود و شرایط و وضعیت براى زنده شدن دوبارهى انسانها و آماده شدنشان براى انجام دادگاهى و محاكمه فراهم شود. فرمان شیپور دوم صادر مىشود و چون شیپور نواخته شد، تمام انسانها و بندگان خدا زنده مىشوند و همگى از قبرهایشان بیرون مىآیند. تا نواختن شیپور سوم مدتى طول مىكشد. در این مدت، آنان كه در دنیا مؤمن بوده و مؤمنانه زیستهاند پس از زنده شدن و برخواستن از قبرها خوب مىدانند كه چه خبر است و قرار است كجا بروند. اما آنان كه مسلمان نبوده و به این روز ایمان نداشته و به آن اهمیت نمىداذند، با دیدن این حوادث مىترسند و در نهایت نگرانى و حسرت مىگویند:
«دیگر چه خبر است؟ [و خطاب به خود و همنوعان خود مىگویند:] دیدى كه چگونه بعد از مرگ زنده شدیم و دوباره به زندگى باز گشتیم؟ دیدى كه چگونه با این حوادث و مراحل سخت و ناخوشایند رو به رو شده و به چه عاقبت و سرانجامى گرفتار شدیم؟»
مرحلهى سوم
بعد از مدتى، كه تنها خدا مقدار آن را مىداند، و بعد از این كه هر گروه سخنانى مىگویند كه بیان شد، فرمان سوم صادر و شیپور سوم نواخته مىشود. با نواختن آن، همهى بندگان، پس از زنده شدن، باید به جایى كه دادگاهى و محاكمه در آنجا انجام مىگیرد بروند و در آنجا حاضر شوند.
سورهى يس و مراحل مختلف قيامت
خداوند متعال در سورهى «یاسین» از زبان آنان كه به روز قیامت ایمان ندارند مىفرماید:
﴿وَيَقُولُونَ مَتَىٰ هَٰذَا ٱلۡوَعۡدُ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ ٤٨﴾ [یس: ۴۸].
آنان كه به روز قیامت باور ندارند و احساس مسئولیت نمىكنند و راه بندگى خدا را در پیش نمىگیرند، مىگویند: اگر راست مىگویید این چیزى كه شما وعده مىدهید، چه وقت است؟ اگر راست مىگویید كه چنین روزى خواهد آمد پس بگویید كى مىآید؟ خداوند متعال در جوابشان مىفرماید:
﴿مَا يَنظُرُونَ إِلَّا صَيۡحَةٗ وَٰحِدَةٗ تَأۡخُذُهُمۡ وَهُمۡ يَخِصِّمُونَ ٤٩﴾ [یس: ۴۹].
«اینها تنها منتظر فریادی مرگبارند که آنان را به یکباره و در حالی که در غفلت و جر و بحث به سر میبرند، در برمیگیرد».
آنان را به حال خود واگذار. بگذار ایمان نیاورند تا وقتش برسد. آنان منتظر چه چیزى هستند و انتظار چه چیزى را مىكشند؟ مگر چه چیزى فرا روى خود دارند؟ جز یک صداى مهیب كه آنان را فرا خواهد گرفت و بر آنان فرود خواهد آمد و در حالى آنان را غافلگیر مىكند كه به خاطر مال و متاع دنیا، در حال جنگ و كشمكش و دعوى با یكدیگرند. در چنین حال و وضعیتى:
﴿فَلَا يَسۡتَطِيعُونَ تَوۡصِيَةٗ وَلَآ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِمۡ يَرۡجِعُونَ ٥٠﴾ [یس: ۵۰].
«پس آنگاه نه توان وصیتکردن دارند و نه نزد خانوادهی خویش بازمیگردند».
نه مىتوانند سفارشى كنند و نه مىتوانند وصیتى نمایند. در آن وضعیت، فرد به چه كسى سفارش كند؟ آن روز همچون روزهاى عادى نیست كه انسانِ گرفتار بتواند به دوست یا آشنایى وصیت و سفارش زن و فرزند و خانوادهاش را بكند. هرگز آن روز اینگونه نیست. او هرگز نمىتواند نزد خانوادهاش برگردد. هر كس در جاى خود مات و مبهوت و سرگردان و حیرانِ آن تغییر و تحولى است كه اتفاق افتاده است و بعد از كمى مىمیرد.
تا اینجا شیپور اول زده شده و هر آنچه كه باید اتفاق افتد، اتفاق افتاده است و اكنون نوبت شیپور دوم است:
﴿وَنُفِخَ فِي ٱلصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ ٱلۡأَجۡدَاثِ إِلَىٰ رَبِّهِمۡ يَنسِلُونَ ٥١﴾ [یس: ۵۱]. «و در «صور» دمیده میشود و آنگاه از قبرها به سوی پرودرگارشان میشتابند» براى بار دوم در شیپور دمیده مىشود كه به ناگاه مردم همگى از قبرهایشان [زنده شده و[بیرون مىآیند و شتابان به سوى پروردگارشان رهسپار مىگردند. [در این گیر و دار است كه:]
﴿قَالُواْ يَٰوَيۡلَنَا مَنۢ بَعَثَنَا مِن مَّرۡقَدِنَاۜ ۗ هَٰذَا مَا وَعَدَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَصَدَقَ ٱلۡمُرۡسَلُونَ ٥٢﴾ [یس: ۵۲] «میگویند: ای وای بر ما! چه کسی مار را از آرامگاهمان برانگیخت؟ این، همان وعدهای است که پروردگار رحمان داده بود وپیامبران، راست گفتند».
مىگویند: اى واى بر ما. چه كسى ما را از آرامگاهمان برانگیخت و ما را دوباره زنده كرد؟ هر چند انسان غیرمسلمان و كافر در فاصلهى بین مرگ و قیامت یعنى در عالم برزخ، معذب بوده، اما با این وجود، حوادث و مشكلات روز قیامت و زمان زنده شدن دوباره به حدى شدید است كه عذاب دنیاى برزخ را همچون خواب شیرین مىپندارد و در نهایت تعجب مىگوید: چه كسى ما را از آن خواب خوش بیدار كرد؟ اما طولى نمىكشد كه خودشان به فكر فرو مىروند و واقعیت را در مىیابند و از خواب غفلت بیدار مىشوند و مىگویند:
﴿هَٰذَا مَا وَعَدَ ٱلرَّحۡمَٰنُ وَصَدَقَ ٱلۡمُرۡسَلُونَ﴾ [یس: ۵۲].
«این، همان وعدهای است که پروردگار رحمان (گستردهمهر) داده بود وپیامبران، راست گفتند».
این همان چیزى است كه خداى رحمان وعده داده است؛ خدایى كه بر بندگانش بسیار مهربان است. چون همه چیز را براى انسان آماده كرده است، پس باید روزى بیاید و در آن او را محاكمه كند. فرستادگان خدا و پیامبرانى كه خداوند آنان را براى بیان و تبلیغ این مطلب فرستاد، همگى راست گفتند.
تا اینجا شیپور دوم نواخته شد و پس از آن، همچون زمان زدن شیپور نخست، به آنان فرصت داده مىشود تا چنین سخنانى بگویند و به دنبال آن سومین شیپور نواخته مىشود:
﴿إِن كَانَتۡ إِلَّا صَيۡحَةٗ وَٰحِدَةٗ فَإِذَا هُمۡ جَمِيعٞ لَّدَيۡنَا مُحۡضَرُونَ ٥٣﴾ [یس: ۵۳].
«(دمیدن در «صور») تنها یک فریاد است که در آن هنگام همگی نزدمان جمع و احضار میشوند».
جز یک صدا، آن هم صدایى بسیار خوفناک، باقى نمانده است كه وقتى زده مىشود همه نزد ما جمع مىشوند و براى سؤال و جواب و محاكمه احضار مىگردند.
محاكمه چگونه انجام مىگیرد؟
﴿فَٱلۡيَوۡمَ لَا تُظۡلَمُ نَفۡسٞ شَيۡٔٗا وَلَا تُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ ٥٤﴾ [یس: ۵۴].
«آن روز به هیچکس هیچ ستمی نمیشود و تنها بهسزای اعمالتان میرسید».
به آنان گفته مىشود: امروز به كسى كوچكترین ظلم و ستمى نمىشود. یعنى هر كه كوچكترین عمل نیكى داشته باشد؛ عمل نیكى كه با ایمان انجام داده باشد، به همان اندازه پاداش داده مىشود و ذرّهاى از پاداشش كاسته نمىشود. و به كسى جز آنچه خود انجام داده است، پاداش داده نمىشود (هر كس در گرو اعمالى است كه خود انجام داده است). این برنامه و روش دادگاه و محاكمهى خداست. پس بر این اساس، مردم به دو دسته [اصلى [تقسیم مىشوند:
﴿إِنَّ أَصۡحَٰبَ ٱلۡجَنَّةِ ٱلۡيَوۡمَ فِي شُغُلٖ فَٰكِهُونَ ٥٥﴾ [یس: ۵۵].
«بهشتیان در آنروز، سرگرم خوشی و شادمانی هستند».
آنان كه اهل بهشتند، در این روز، مشغول كار و بار خود هستند؛ كار و بارشان چیزى جز سرگرم شدن به خوشى و شادى نیست.
﴿هُمۡ وَأَزۡوَٰجُهُمۡ فِي ظِلَٰلٍ عَلَى ٱلۡأَرَآئِكِ مُتَّكُِٔونَ ٥٦﴾ [یس: ۵۶].
«آنان و همسرانشان، در سایهها(ی درختان بهشتی) بر تختها تکیه زدهاند.»
آنان با همسرانشان زیر سایهى باغهاى بهشت و بر تختهایى نشسته و تكیه زدهاند و مشغول استراحت هستند؛ دقیقاً آنگونه كه براى عروس آماده مىشود.
﴿لَهُمۡ فِيهَا فَٰكِهَةٞ وَلَهُم مَّا يَدَّعُونَ ٥٧﴾ [یس: ۵۷].
«آنان در آنجا از (انواع) میوه برخوردارند و هر چه بخواهند، برایشان فراهم است».
در آنجا برایشان میوههایى است كه انسان با خوردن آنها سرحال و شاداب مىگردد. توصیف چنین وضعیتى ممكن نیست مگر انسان خود در آن موقعیت قرار گیرد. در آنجا، هر چه بخواهند وجود دارد و تقدیمشان مىگردد.
﴿سَلَٰمٞ قَوۡلٗا مِّن رَّبّٖ رَّحِيمٖ ٥٨﴾ [یس: ۵۸].
«از سوی پروردگار مهرورز به آنان درود و سلام گفته میشود».
آنان همانگونه كه از نعمتهاى لذتبخش بهره مىبرند، از سلامتى نیز برخوردارند. آنان از هر چیز ناخوشایندى محفوظ هستند. زمانى كه محاكمه و دادگاه به اتمام مىرسد و قرار است هر گروه به مكان و جایگاه شایستهى خود برود، بهشتیان به سوى بهشت به راه مىافتند. در این هنگام كافران (اهل دوزخ) به دنبال آنان راه افتاده تا به زعم و گمان خود از آتش جهنم رهایى یابند؛ اما صدایى آنان را خطاب قرار مىدهد و متوجه جاى دیگرى مىكند كه دوزخ است:
﴿وَٱمۡتَٰزُواْ ٱلۡيَوۡمَ أَيُّهَا ٱلۡمُجۡرِمُونَ ٥٩﴾ [یس: ۵۹].
«(و فرمان میرسد:) ای گنهکاران! امروز (از مؤمنان) جدا شوید».
اى مجرمان! اى آنان كه در زندگى دنیایى خود به درستى كشت نكردید و چیزى جز گناه و معصیت انجام ندادید! اى كسانى كه كارى جز نافرمانى خدا و بیرون رفتن از دایرهى بندگى او نداشتید! امروز كه روز درو (برداشت محصول) است و شما به آنچه خود كاشته بودید رسیدید و آن را درو كردید، از غیر خود جدا شوید و مؤمنان را دنبال نكنید. امروز روز جدایى است:
﴿أَلَمۡ أَعۡهَدۡ إِلَيۡكُمۡ يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ أَن لَّا تَعۡبُدُواْ ٱلشَّيۡطَٰنَ﴾ [یس: ۶۰].
«اى فرزندان آدم! مگر با شما عهد و پیمان نبستم كه شیطان را بندگى نكنید (و از او اطاعت و فرمانبردارى نكنید و براساس فرمان او زندگى نكنید؟)».
خداوند انسان را اینگونه خطاب قرار مىدهد: یا بنى آدم!، در این عبارت توبیخ و سرزنش شدیدى نهفته است. [او را اینگونه توبیخ مىكند،:] مگر شما فرزند همان آدمى نیستید كه شیطان با او چه كرد و او را دچار چه بلا و مصیبتى كرد؟ پس چرا از آن پند نگرفتید؟ چرا فكر نكردید كه دشمن پدرتان براى شما هرگز مایهى خیر نیست و نخواهد بود؟ چرا مطیع و پیرو او شدهاید؟ مگر این را نمىدانید كه:
﴿إِنَّهُۥ لَكُمۡ عَدُوّٞ مُّبِينٞ﴾ [یس: ۶۰]. به راستى او براى شما یک دشمن بسیار آشكار است. مگر با شما پیمان و عهد نبستم كه:
﴿وَأَنِ ٱعۡبُدُونِي﴾ [یس: ۶۱]. تنها مرا بندگى كنید و در زندگى تنها از فرمان و دستور من اطاعت كنید و در راهى قدم بگذارید كه من برایتان تعیین كردهام؟ چرا؟ زیرا:
﴿هَٰذَا صِرَٰطٞ مُّسۡتَقِيمٞ﴾ [یس: ۶۱]. «این، راه راست است». راه من، راهى است كه هم انسان مىتواند به راحتى در آن قدم بگذارد و هم مستقیم است و انسان را به مقصود واقعى خود مىرساند.
اى بنى آدم! مسئلهى دیگرى كه باید از آن پند و تجربه مىگرفتید این بود كه:
﴿وَلَقَدۡ أَضَلَّ مِنكُمۡ جِبِلّٗا كَثِيرًا﴾ [یس: ۶۲]. شیطان [در طول تاریخ] افراد و گروههاى زیادى از شما را گمراه و منحرف كرد. پس چرا به خود نیامدید و در این فكر نكردید كه آن شیطانى كه آن همه جماعت و گروهها را گمراه كرد به راحتى مىتواند شما را نیز گمراه كند. چرا از این مسئله پند نگرفتید؟
﴿أَفَلَمۡ تَكُونُواْ تَعۡقِلُونَ﴾ [یس: ۶۲]. «پس آیا خرد نمیورزید؟» چرا به خود نیامدید و فكرتان را بكار نگرفتید و در این تعقل نكردید كه شیطان، كه با پدرتان دشمنى كرد و با ملل و گروههاى قبل از شما نیز آنگونه رفتار كرد، هرگز براى شما مایهى خیر نیست و نخواهد بود و هرگز شما را به مسیر خوشبختى و سعادت راهنمایى نخواهد كرد؟ پس، به پاس عدم تعقل و پند نگرفتنتان:
﴿هَٰذِهِۦ جَهَنَّمُ ٱلَّتِي كُنتُمۡ تُوعَدُونَ ٦٣﴾ [یس: ۶۳]. «این همان جهنمى است كه به شما وعده داده مىشد» و به شما گفته مىشد [كه در صورت ادامهى چنین مسیرى (تبعیت از شیطان) [دچارش مىشوید. پس:
﴿ٱصۡلَوۡهَا ٱلۡيَوۡمَ بِمَا كُنتُمۡ تَكۡفُرُونَ ٦٤﴾ [یس: ۶۴]. امروز، به خاطر نپذیرفتن حق و به خاطر قرار نگرفتن در راه خدا (بندگى خدا)، بعد از این كه برایتان بیان شد و برایتان روشن و آشكار گردید، در آن وارد شوید.
بله، ﴿ٱلۡيَوۡمَ نَخۡتِمُ عَلَىٰٓ أَفۡوَٰهِهِمۡ وَتُكَلِّمُنَآ أَيۡدِيهِمۡ وَتَشۡهَدُ أَرۡجُلُهُم بِمَا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ ٦٥﴾ [یس: ۶۵]. امروز بر دهانشان (دهان اهل دوزخ)، مهر مىزنیم تا سخن نگویند و بىمورد چیزى نگویند؛ زیرا امروز و این دادگاهى جاى حرفهاى بىمورد و اضافى نیست. بر دهانشان مهر مىزنیم و [به جاى آن] دستهایشان با ما سخن مىگویند. آنها خبر مىدهند كه چه كارهایى انجام دادهاند. پاهایشان علیه آنها شهادت مىدهند و مىگویند كه چه كارهایى انجام دادهاند.
مرحلهى چهارم
مرحلهى چهارم همان مرحلهى محاكمه و دادگاهى افراد است كه هر كس بر اساس اعمالى كه در دنیا انجام داده است، محاكمه شده و بر اساس آن جزا و پاداش یا سزا و عقاب داده مىشود.
مرحلهى پنجم
در این مرحله، كه بعد از اتمام محاكمه و مشخص شدن وضعیت هر فرد و سرانجام و عاقبت او شروع مىشود، هر گروه به جایگاه شایستهى خود به راه مىافتد؛ گروهى به بهشت و گروهى به جهنم.
قيامت و انجام آن
در این زمینه نمىخواهیم بیش از این بحث كنیم؛ زیرا در قرآن تمامى این مسایل به تفصیل آمده و بیان شده است و شاید بتوان گفت در قرآن صفحهاى نیست كه در این مورد سخنى نیامده باشد. قبل از این مراحل مسایلى را نیز در این خصوص بیان كردهایم و دیگر نیازى به اطالهى كلام نمىبینیم.
ذكر این مطلب نیز ضرورى به نظر مىرسد كه برخى از مردم از وجود قیامت و آمدن آن متعجبند و چنین معتقدند كه آن روز هرگز نخواهد آمد و چنان روزى اصلاً وجود ندارد؛ زیرا وجود آن غیر ممكن است و انسان بعد از مُردن هرگز زنده نخواهد شد و چنین چیزى بعید است. بسیارى از مردم حتّى آنان كه به نام مسلمان هستند این حقیقت در ذهنشان جاى نگرفته است كه انسان پس از مرگ دوباره زنده مىشود و براى محاكمه و محاسبه به دادگاه خدا احضار مىشود. چنین افرادى در گذشته (در زمان نزول قرآن) نیز وجود داشتهاند و اكنون نیز هستند و در آینده نیز خواهند بود. به همین خاطر است كه قرآن مملوّ از دلایل و نشانههایى دال بر زنده شدن دوبارهى انسان است و این كه انجام چنین مهمى (زنده شدن دوبارهى انسان و محاكمهى او) براى خدا بسیار آسان است.
دلایلى قرآنى بر وجود قیامت و زنده شدن دوبارهى انسان
دلایل و نشانههاى قرآنى در این خصوص را مىتوان به طور خلاصه در دو بخش خلاصه كرد:
الف: دلایل امكان
بخشى از دلایل به این مطلب اشاره دارند كه زنده شدن دوبارهى انسان ممكن است (محال نیست) و خداوند متعال قادر و توانا بر انجام آن است.
ب: دلایل وجوب
بخشى دیگرى از دلایل و نشانهها، به این مطلب اشاره دارند كه آمدن قیامت و زنده شدن دوبارهى انسان، نه تنها ممكن و نه تنها خداوند متعال قادر و توانا بر انجام آن است؛ بلكه باید چنین روزى بیاید و خداوند باید انسان را دوباره زنده كند.
برخى مسایل و حوادث ممكن است اتفاق بیفتند اما شرایط خاصى را مىطلبند و هر شرایطى براى تحقق آنها كافى نیست؛ مثلاً: ممكن است هم اكنون و در این لحظه زمین دچار زلزلهى بسیار شدیدى شود و این، امر محالى نیست ولى زمین اكنون دچار آن نشده است. اینگونه هم نیست كه هر چیز ممكنى چون وقوعش ممكن است و محال نیست، هر لحظه باید اتفاق بیفتد یا به وجود آید.
قرآن نخست به این مطلب اشاره مىكند كه آمدن قیامت و زنده شدن دوبارهى انسان امرى است ممكن و چنین چیزى اتفاق هم خواهد افتاد و خداوند متعال قادر و توانا بر انجام آن نیز هست. پس از ارائهى دلایلى در این زمینه به ضرورت آن هم اشاره مىكند و مىفرماید: نه تنها چنین چیزى ممكن است بلكه وجودش نیز ضرورى است و انسان باید روزى زنده شود و به جزا وپاداش یا سزا و عقاب شایستهى خود برسد.
– دلایل امكان
دلایل امكان در قرآن چنین بیان شدهاند:
- خداوندى كه آسمانها و زمین را با آن همه عظمت و بزرگى خلق كرده است قادر و تواناست كه انسان را دوباره زنده كند. مگر آفرینش انسان از آفرینش آسمانها و زمین سختتر است؟! خداوند چگونه توانا بر خلق آسمانها و زمین بوده اما نمىتواند انسان را دوباره بیافریند؟!
- خدایى كه مىتواند به درختان و گیاهان حیات ببخشد، بار دیگر نیز مىتواند به انسان حیات ببخشد. مگر در انسان و گیاه مسئلهى مشترک بخشیدن حیات نیست؟! حال وقتى توانسته است از خاک، موجودِ زندهاى چون گیاهان و درختان و امثال آنها را بیافریند، یقیناً مىتواند انسان را نیز دوباره زنده كند و دوباره بیافریند.
- مگر شما را یک بار خلق نكردیم؟ پس این را بدانید همان خدایى كه توانسته است شما را یک بار بیافریند به راحتى مىتواند دوباره شما را خلق كند و بیافریند. مگر چه تفاوتى بین این دو آفرینش است؟ آیا خدایى كه توانسته است یک بار انسان را خلق كند نمىتواند بار دیگر او را بیافریند؟ [مطمئناً آفرینش نخست از آفرینش دوباره سختتر است هر چند سخت بودن براى خدا هرگز مطرح نیست].
- دلیل دیگر این كه: اگر به گذشته بنگرید، مىبینید كه خداوند متعال بارها و بارها اقوام و گروههاى متعددى را كه از مسیر بندگى او منحرف و در برابر پیامبران و دعوت هدایتگر آنها ایستادهاند، پس از اتمام حجت، نابود كرده و از آنها انتقام گرفته است. قدرتى كه مىتواند یک قوم و گروه و ملت و نسلى را از بین ببرد، قادر و توانا بر زنده كردن دوباره انسان نیز هست؛ زیرا حیات و مرگ در دست اوست و قدرتى كه قادر به نابودى و مرگ كسى است، قادر به زنده كردن او نیز خواهد بود. از طرف دیگر، قدرتى كه بتواند در این دنیا انتقام بگیرد مىتواند بار دیگر انسان را زنده كند و دوباره از او انتقام بگیرد.
- دلیل و نشانهى دیگر این كه: [در طول تاریخ] خداوند متعال آنان را كه در مسیر بندگى او قرار داشته و جزو بندگان مخلص او بودهاند، نجات داده است؛ مثلاً: وقتى طوفان نوح شروع به وزیدن مىكند، خداوند متعال ترتیبى مىدهد كه پیامبرش حضرت نوح و مؤمنان همراهش یک كشتى بسازند و خود را با آن نجات دهند. یا آنگاه كه خداوند قصد نابودى قوم عاد را دارد، به پیامبرش هود u و پیروان مؤمنش خبر مىدهد كه از میان قوم بیرون رفته تا دچار آن بلا و مصیبتى نشوند كه قرار است قوم سركش عاد با آن نابود شوند و… برنامهى خدا آنگاه كه قصد نابودى فاجران را داشته است چنین بوده كه نخست مؤمنان را از آن بلا و مصیبت آگاه كرده تا از آن فاصله بگیرند. حال، قدرتى كه مىتواند یک بار بندهى خود را در برابر آن عذاب هلاک كننده، مورد لطف و عنایت خود قرار دهد یقیناً مىتواند بار دیگر او را زنده كند و به او پاداش و جزاى ابدى ببخشد؛ زیرا آنچه در دنیا به او بخشیده نسبت به آنچه در قیامت به او مىبخشد بسیار اندک است.
- یكى دیگر از دلایل و نشانههایى كه قرآن در این بخش (قسمت امكان) به آن اشاره مىكند این است كه مىفرماید: به آسمانها و زمین و آنچه مابین آنهاست بنگرید. هر مخلوقى كه مىبینید جفت آفریده شده و در مقابل یكدیگر قرار دارند؛ مثلاً: آسمان و زمین، شب و روز، خورشید و ماه. خورشید نور دارد، ماه از خود نورى ندارد. خورشید روز مىتابد، ماه شب. آسمان بلند است و زمین پست و هموار. شب تاریک است و روز روشن. شب همه چیز را مىپوشاند و روز همه چیز را نمایان مىكند. نیز مىفرماید: به نر و ماده بنگرید كه در برابر هم قرار دارند. هر آنچه به آن آگاهید و هر آنچه آگاه نیستید همه جفت آفریده شدهاند. حال آیا مىشود تمام مخلوقات و موجودات و همه چیز جفت آفریده شوند و جفت باشند، اما سرانجامِ انسان اینگونه نباشد؟! وقتى آسمان و زمین در برابر هم، ماه و خورشید در برابر هم، شب و روز نیز به همین ترتیب، نر و ماده و هر مخلوقى به صورت جفت است، پس باید سرانجام انسان نیز [از این قاعده پیروى كند و] جفت باشد. نمىبایستى آنگاه كه مردم مُردند دیگر زنده نشوند و سرانجامشان یكى باشد و نباید از آنان سؤال نشود و نمىبایستى همه خوشبخت یا همه بدبخت باشند؛ بلكه باید سرانجام نیز دو گونه باشد؛ همانطور كه همه چیز دو گونه است. انسانها باید براساس نوع زندگى دنیایى كه داشتهاند یا خوشبخت و یا بدبخت باشند.
خداوندى كه قادر و توانا بر آفرینش همه چیز به صورت جفت است مىتواند و قادر است كارى كند كه انسان نیز داراى دو نوع سرانجام و سرنوشت باشد؛ سرانجام گروهى خوشبختى و سرانجام گروه دیگر بدبختى.
دلایل و نشانههاى دیگرى نیز وجود دارند كه ذكر این چند مورد كفایت مىكند.
انسان در خلال این چند مورد مىتواند به این نكته پى ببرد كه زنده شدن پس از مرگ و محاكمه و سؤال و جواب، مىتواند وجود داشته باشد و امرى محال نیست و خداوند متعال بر این امر قادر و تواناست([۴]).
– دلایل وجوب
اما دلایل قرآنى مبنى بر وجوب و ضرورت قیامت و زنده شدن دوبارهىانسان:
- خداوند متعال در سورهى «فاتحه» به این مطلب اشاره مىكند كه براى رسیدن انسان به كمال مطلوب، خداوند امكانات و نعمتهاى زیادى در اختیار او قرار داده و هر آنچه او در این زمینه نیاز داشته به او بخشیده و موانع رشدش را نیز برداشته است. پس خدایى كه حكیم است و هرگز كار بیهوده و نابجا انجام نمىدهد، همانطور كه زمینهى رشد انسان را فراهم كرده است همانگونه نیز، بعد از مدتى، او را مورد بازخواست قرار خواهد داد و از او خواهد پرسید كه آیا از امكانات بخشیده شده استفاده صحیح كرده است یا خیر. اگر انسان دوباره زنده نمىشد و روز قیامتى وجود نمىداشت – معاذ الله – معنایش این مىشد كه همهى كارهاى خدا بیهوده و بىحكمت و نابجا مىباشند.
بعید است خدایى كه این همه نعمت و امكانات در اختیار انسان قرار داده و خود انسان را نیز با هدف رسیدن به كمال مطلوب آفریده؛ اما انسان از این امكانات در جهت كمال خود استفاده نكند و خداوند نیز او را به حال خود رها كند و او را مورد بازخواست قرار ندهد. هرگز چنین نیست و هرگز خداوند كار بیهوده انجام نمىدهد؛ زیرا ذات او از بیهودهكارى مبرّا است. هرگز كوچكترین عمل بیهودهاى از خداوند سر نمىزند؛ چه رسد به چنین كار مهم و سترگى. پس باید روزى بیاید كه انسان دوباره زنده شود و مورد بازخواست و محاكمه قرار گیرد و از او پرسیده شود كه چه كار كرده و چه كار نكرده است. به همین خاطر است كه خداوند متعال در سورهى «فاتحه» پس از ﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ ٣﴾ مىفرماید: ﴿مَٰلِكِ يَوۡمِ ٱلدِّينِ ٤﴾
- در بسیارى از آیات قرآن به آمدن و وقوع روز قیامت و ضرورت آن اشاره شده و بر این مطلب تأكید مىشود كه، بعید است روزى نیاید كه در آن انسان مورد بازخواست قرار گیرد و در مورد كارهایى كه در دنیا انجام داده محاكمه نشود. براى اثبات چنین مطلبى مىفرماید: به باد بنگرید و ببینید كه خداوند چه برنامهاى برایش مقرر كرده است. بادها از دریاها بخار را به سمت بالا انتقال مىدهند. این بخار دوباره به آب و باران تبدیل مىشود، آب و باران به زمین فرود مىآیند و باعث جان گرفتن دوبارهى زمین مىگردند و درختان و گیاهان دوباره سر از زمین بیرون مىآورند تا رزق و روزى شما آماده شده و در اختیارتان قرار گیرد و بتوانید با استفاده از آن زندگى كنید. ذاتى كه اینچنین شما را روزى مىدهد و براى روزىِ شما برنامهریزى كرده است، باید بعد از مرگ، دوباره شما را زنده كند و در مورد چگونگى استفادهى از نعمتهایش از شما سؤال كند. از چنین ذاتى بعید است كه براى باد برنامه داشته باشد اما براى شما و زندگى شما برنامهاى نداشته باشد.
- همانطور كه قبلاً اشاره شد، قرآن به این مطلب اشاره مىكند كه؛ چون هر چیزى جفت آفریده شده و در برابر هم قرار دارند، سرانجام و عاقبت انسان نیز باید دو گونه باشد. نمىبایستى همه خوشبخت یا همه بدبخت باشند. نمىبایستى كسى زنده نشود و مورد باز خواست قرار نگیرد (در برابر دنیا قیامتى نباشد)، بلكه باید همه زنده شده و مورد سؤال و بازخواست و محاكمه قرار گیرند و سرانجام و عاقبت انسانها نیز باید دو گونه باشد؛ همانطور كه همه چیز دو گونه است.
دلایل و نشانههاى بسیارى در این خصوص در قرآن وجود دارند كه اگر بخواهیم همه را بیان كنیم سخن به درازا مىكشد. بنابراین به این مقدار كفایت مىكنیم و همین مقدار نیز براى آنان كه بخواهند احساس مسؤلیت كنند و در این راه قدم بردارند كافى است.
تفسير سورهى ق
به منظور بهتر روشن شدن آنچه بیان شد، به تفسیر یكى دیگر از سورههاى قرآن مىپردازیم. امیدواریم خداوند متعال آن را براى هر آن كه خواهان هدایت است، مایهى خیر و افزایش ایمان قرار دهد.
﴿قٓۚ وَٱلۡقُرۡءَانِ ٱلۡمَجِيدِ ١﴾ [ق: ۱].
«قاف؛ سوگند به قرآنِ مجید (که محمد، فرستادهی ماست)».
قسم به آن قرآنى كه از تركیب چند كلمه و حروف به وجود آمده و با تناسب خاصى به یكدیگر متصل و مرتبط شده و كلامى مملوّ از خیر و بركت به وجود آوردهاند؛ كلامى كه اثبات مىكند خداوند متعال قادر است و مىتواند انسان را دوباره زنده كند و او را به دادگاه خود احضار كند و محاكمه نماید و یقیناً این كار را هم خواهد كرد. این آیات انسان را متوجه این مطلب مىكنند كه او در دنیا مورد آزمایش و امتحان خداست و خدا هرگز او را به حال خود رها نكرده، بلكه برنامهى چگونه زیستن را برایش فرستاده و او در برابر خدا، مكلّف است و بعد از مرگ و زنده شدن، به تناسب چگونه زندگى كردنش در دنیا، جزا و پاداش داده خواهد شد. آیاتى كه هر اعتراض و ایرادى را بر این مطلب (روز قیامت و دوباره زنده شدن انسان) رد مىكنند و آن را باطل مىدانند.
آیاتى كه مردم را خطاب قرار مىدهد و مىفرماید: هر كه خواهان خیر و دست یابى به حق و واقعیت است، باید به این قرآن ایمان بیاورد و این كتاب براى هدایتش كافى است. اما آیا مردم اینگونهاند و این قرآن را براى خود كافى مىدانند؟ و آیا با شنیدن این قرآن ایمان مىآورند و تسلیم مىشوند و در مسیر بندگى خدا قرار خواهند گرفت؟:
﴿بَلۡ عَجِبُوٓاْ أَن جَآءَهُم مُّنذِرٞ مِّنۡهُمۡ﴾ [ق: ۲].
«بلکه کافران از اینکه هشداردهندهای از خودشان برای آنان آمد، تعجب کردند».
خیر [هرگز چنین نیست]، آنان از این كه فردى از خودشان بیاید و اعلان خطر كند و به آنان هشدار دهد و بگوید كه [بیهوده آفریده نشدهاید بلكه [مسئولیتى هست و قیامتى وجود دارد و روزى خواهد آمد كه مورد بازخواست قرار خواهید گرفت و به دادگاه خدا احضار مىشوید، مات و مبهوت شده و در تعجب هستند كه چگونه چنین چیزى ممكن است؟ چگونه ممكن است فردى از خود آنها با خدا تماس داشته باشد و چنین خبرى را از سوى او برایشان بیاورد. [چرا؟ [زیرا خود آنها توانایى چنین ارتباطى را نداشته و چنین تصور مىكنند كه كسى هم نمىتواند و شایستگى این ارتباط را ندارد. آنان همه را چون خود مىبینند. حال وقتى كسى (پیامبر) مىآید و به آنان چنین خبرى مىدهد و آنان را نسبت به آنچه پیش رو دارند هشدار مىدهد، هرگز او را تصدیق نمىكنند و مىگویند: چون تو بشرى همچون ما هستى و ما از چنین مسایلى بىخبریم؛ بنابراین هرگز به تو باور نمىكنیم و سخنانت را نمىپذیریم.
﴿فَقَالَ ٱلۡكَٰفِرُونَ هَٰذَا شَيۡءٌ عَجِيبٌ﴾ [ق: ۲]. «پس کافران گفتند: این، چیز عجیبی است» آنان كه حقّ برایشان روشن شد ولى از پذیرش آن خوددارى كردند و نپذیرفتند و نخواستند در زندگى، حقّ جلوهگر شود، گفتند: آنچه تو از آن خبر مىدهى چیز بسیار عجیب و غیرممكنى است.
﴿أَءِذَا مِتۡنَا وَكُنَّا تُرَابٗا﴾ [ق: ۳]. «آیا وقتى مُردیم و به خاک تبدیل شدیم» دوباره زنده مىشویم؟ مگر چنین چیزى ممكن است؟ مگر ممكن است زندگى بعد از مرگ دوباره شروع شود؟ وقتى كه مُردیم و به خاک تبدیل شدیم و با خاكهاى دیگر مخلوط شدیم، چگونه ذرات اعضاى بدن ما از خاک جدا مىشود و از نو آفریده مىشویم؟!
﴿ذَٰلِكَ رَجۡعُۢ بَعِيدٞ﴾ [ق: ۳]. چنین چیزى ممكن نیست و بعید است. ممكن نیست دوباره زنده شویم و به دادگاه احضار شویم و مورد بازخواست قرار گیریم.
خداوند پس از بیان موضعگیرى آنها در برابر كلام خدا و دعوت پیامبرش، دست ردّ بر تفكرشان مىزند و بیان مىكند كه گفتار آنها گمانى بیش نیست و باطل است. در مورد این كه بعد از مردن و تبدیل شدن به خاک و مخلوط شدن با سایر خاكها چگونه اجزایمان از هم جدا مىشود، باید گفت:
﴿قَدۡ عَلِمۡنَا مَا تَنقُصُ ٱلۡأَرۡضُ مِنۡهُمۡ﴾ [ق: ۴]. «یقیناً وقتى كه مىمیرند و زیر زمین قرار مىگیرند، ما مىدانیم كه زمین چه مقدار از آنها را كم مىكند». ما جزء جزء قسمتهاى بدنشان را كه به خاک تبدیل مىشود به خوبى مىشناسیم و كاملاً به آن آگاهیم و هرگز در این خصوص دچار خطا نمىشویم. علاوه بر این:
﴿وَعِندَنَا كِتَٰبٌ حَفِيظُۢ﴾ [ق: ۴]. «و نزد ما کتابی است که همه چیز در آن محفوظ و ثبت میباشد». نزد ما كتابى است كه هر آنچه از بین رفته و هر آنچه ما مىدانیم در آن ثبت شده و نگهدارى مىشود تا چنین گمان نكنید كه ممكن است چیزى فراموش شود و شاید اشتباهى روى دهد. نیز مىدانیم كه چه مقدار از اجزاى بدنشان به خاک تبدیل مىشود و هم در كتابى ثبت شده است و این كتاب تا موعد مقرر نگهدارى مىشود. پس با این وجود چرا اعتقاد به زنده شدن دوباره برایشان سخت است؟ در جواب مىفرماید:
﴿بَلۡ كَذَّبُواْ بِٱلۡحَقِّ لَمَّا جَآءَهُمۡ فَهُمۡ فِيٓ أَمۡرٖ مَّرِيجٍ ٥﴾ [ق: ۵]. «بلکه آنها، حق (قرآن) را هنگامی که به سراغشان آمد، تکذیب کردند؛ و بدین ترتیب در وضعیت آشفتهای بهسر میبرند» آنها در این مطلب كه ایمان به زنده شدن دوباره سخت است، راست نمىگویند؛ زیرا چنین امرى كار سختى نیست و پذیرش آن از سوى انسان سنگین نیست. مشكل آنها چیز دیگرى است. مشكل آنها این است كه در ابتداى امر و بدون تفكر در آنچه بیان مىشود، حقّ را رد و از آن اعراض كردند و نسبت به آن راه كفر در پیش گرفتند.
مطلب كاملاً روشن است. مشكل اینجاست كه آنان نمىخواهند چنین مطلب كاملاً روشنى را بپذیرند و به آن ایمان آورند. عناد و عدم ایمان آنها به خاطر این نیست كه چنین مسئلهاى درست نیست و باطل است و نباید به آن اعتقاد و ایمان داشت. مشكل آنها این است كه با ردّ كوركورانهى حق و حقیقت و غافل شدن از آن، در صدد انكارش برآمدند و آن را امرى دروغ و به دور از واقعیت دانستند و با چنین انكارى منحرف شدند و از این كه بتوانند در این مورد درست قضاوت كنند، ناتوانند.
آیا آنها چنین تصور مىكنند كه زنده شدن بعد از مرگ امرى محال است؟ – چرا به خود نمىآیند؟ – مگر این را فراموش كردهاند كه زنده كردن مُرده براى خداوند متعال كار بسیار ساده و آسانى است و جاى كوچكترین شک و تردیدى در این نیست. آنان چون كوركورانه حقّ را تكذیب كردند و قصد داشتند كه آن را نپذیرند، قدرت تمییز را نیز از دست داده و دیگر با نگاه حقبینانه و سالم به پدیدهها نمىنگرند و به آنچه در این خصوص بیان مىشود، توجه نمىكنند؛ در نتیجه نسبت به آن كافر مىشوند.
﴿أَفَلَمۡ يَنظُرُوٓاْ إِلَى ٱلسَّمَآءِ فَوۡقَهُمۡ كَيۡفَ بَنَيۡنَٰهَا وَزَيَّنَّٰهَا وَمَا لَهَا مِن فُرُوجٖ ٦﴾ [ق: ۶]. «آیا به آسمان بالای سرشان نگاه نکردهاند که چگونه آن را بنا کردهایم و چگونه آن را آراستهایم و هیچ شکافی در آن نیست». این كه مىگویند چگونه پس از مرگ زنده مىشویم [و چنین كارى بعید است]، چرا به آسمان نمىنگرند؛ آسمانى كه بالاى سرشان است و همه قادر به دیدن آن هستند؟ چرا به آن نمىنگرند و در این فكر نمىكنند كه ما آن را چگونه بنا كردیم و زینت بخشیدیم به گونهاى كه در آن كوچكترین بىنظمى مشاهده نمىشود؟ به آن نگاه كنید كه چگونه آن را بنا كردیم و چگونه آن را با ستارگان تزیین نمودیم و چگونه آن را محكم ساختهایم. حال در این [مطلب خوب فكر كنید كه] قدرت و ذاتى كه بتواند چنین كارى بكند آیا نمىتواند انسان را دوباره زنده كند؟!
﴿وَٱلۡأَرۡضَ مَدَدۡنَٰهَا وَأَلۡقَيۡنَا فِيهَا رَوَٰسِيَ وَأَنۢبَتۡنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوۡجِۢ بَهِيجٖ ٧﴾ [ق: ۷]. «و زمین را گستردیم و کوههای استواری در آن نهادیم و انواع گیاهان باطراوت در آن رویاندیم».
[چرا به زمین نمىنگرند و به این فكر نمىكنند كه ما] زمین را با آن همه بزرگى و عظمتش گسترانیدیم و آن را صاف و هموار كردیم تا جاى سكونت و استراحت باشد و كوههاى ثابتى روى آن قرار دادیم تا آن را محكم نگه دارند و از هر جفت گیاه و درخت كه براى انسان مفیدند در آن رویاندیم. حال در این [مطلب خوب فكر كنید كه] قدرت و ذاتى كه بتواند زمین را اینچنین قرار دهد و كوههاى بزرگ را اینچنین در آن مستقر كند و از هر گیاه و درخت زوجى بیافریند و در آن برویاند، آیا نمىتواند انسان را دوباره زنده كند؟!
﴿تَبۡصِرَةٗ وَذِكۡرَىٰ لِكُلِّ عَبۡدٖ مُّنِيبٖ ٨﴾ [ق: ۸]. «تا مایهی بینایی و یادآوری هر بندهی توبهکاری باشد که رو به سوی حق مینهد».
[چرا چنین كردهایم؟] این كارها را انجام دادهایم تا این آیات، بینشدهنده و بیداركنندهى هر بندهاى باشند كه به سوى پروردگار و خداى خود باز مىگردد. تا راهنماى آنانى باشند كه حقیقت زنده شدن و قیامت را فراموش مىكنند؛ یا در آن دچار شک و تردید مىشوند. تا تداعىبخش قدرت خداوند مبنى بر زنده كردن دوبارهى انسان به ذهن هر بینندهاى باشند.
به دلیل دیگرى در این زمینه توجه كنید:
﴿وَنَزَّلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ مُّبَٰرَكٗا فَأَنۢبَتۡنَا بِهِۦ جَنَّٰتٖ وَحَبَّ ٱلۡحَصِيدِ ٩ وَٱلنَّخۡلَ بَاسِقَٰتٖ لَّهَا طَلۡعٞ نَّضِيدٞ ١٠ رِّزۡقٗا لِّلۡعِبَادِ﴾ [ق: ۹- ۱۱]. «و آب پربرکتی از آسمان نازل کردیم و بهوسیلهی آن، باغها و دانههای دروکردنی رویاندیم. و نیز درختان بلند خرما که خوشههای متراکمی از میوه دارند. تا روزی بندگان باشد».
﴿وَأَحۡيَيۡنَا بِهِۦ بَلۡدَةٗ مَّيۡتٗا﴾ [ق: ۱۱]. «و به وسیلهی همان آب، زمین مرده را زنده كردیم»، و همانطور كه مىبینید زمین با درختان و گیاهان مختلف و متنوع زیادى پوشیده شده است.
﴿كَذَٰلِكَ ٱلۡخُرُوجُ﴾ [ق: ۱۱]. [این را بدانید كه] بیرون آمدن و زنده شدن شما از قبرها نیز به همین شكل و به همین سادگى صورت مىگیرد. كسى كه توانست از آسمان آب و باران فروفرستد و آن همه گیاه و درخت را با آن برویاند و به آنها حیات ببخشد، مىتواند انسان را نیز زنده كند و او را به دادگاه خود احضار نماید.
﴿كَذَّبَتۡ قَبۡلَهُمۡ قَوۡمُ نُوحٖ وَأَصۡحَٰبُ ٱلرَّسِّ وَثَمُودُ ١٢ وَعَادٞ وَفِرۡعَوۡنُ وَإِخۡوَٰنُ لُوطٖ ١٣ وَأَصۡحَٰبُ ٱلۡأَيۡكَةِ وَقَوۡمُ تُبَّعٖۚ كُلّٞ كَذَّبَ ٱلرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِيدِ ١٤﴾ [ق: ۱۲- ۱۴]. «پیش از اینها، قوم نوح و اهالی «رس» و قوم ثمود، (پیامبرانشان را) تکذیب کردند. و نیز قوم عاد و فرعون و قوم لوط. و همینطور اهالی «ایکه» و قوم «تبّع» (ملوک یمن) همگی پیامبران را تکذیب کردند؛ پس وعدهی عذابم دربارهی آنان تحقق یافت» همهى آنها گفتند: زنده شدن پس از مرگ و محاكمه و حساب و كتاب، همه دروغ است و پیامبرانشان را تكذیب كردند. آنها همچون گروههایى بودند كه امروز به این مسئله ایمان ندارند و آن را تكذیب مىكنند؛ اما آنچه وعده داده بودیم و آنچه آنها را به آن تهدید مىكردیم به اجرا در آمد و صحت ادعاى ما برایشان به اثبات رسید و به سزاى تكذیبشان رسیدند.
آنچه از نابودى اقوام گذشته گفته شد، دلیلى دیگر بر اثبات روز قیامت و زنده شدن دوبارهى انسان است؛ زیرا خدایى كه قادر و توانا بر انتقام از آنانى است كه در مسیر بندگى او قرار ندارند و مىتواند آنها را نابود كند، بار دیگر نیز مىتواند از آنان انتقام بگیرد و آنان را دچار عذاب كند.
﴿أَفَعَيِينَا بِٱلۡخَلۡقِ ٱلۡأَوَّلِ﴾ [ق: ۱۵]. «آیا مگر ما از آفرینش نخستین عاجز و درمانده شدیم؟» راستى چرا به قدرت ما در این خصوص ایمان ندارید؟ چرا باور نمىكنید كه مىتوانیم بار دیگر شما را زنده كنیم؟ آیا از خلق و آفرینش نخست عاجز ماندیم؟ مگر بار نخست شما را نیافریدیم؟ چگونه بر آفرینش نخست توانا بودیم؛ اما نمىتوانیم بار دوم شما را بیافرینیم؟ مطمئن باشید كه خداوند وقتى قادر بر آفرینش نخست شما بوده است، قادر بر آفرینش دوبارهى شما نیز هست و این مطلب، بسیار بدیهى و روشن است و شایسته نیست كه انسان نسبت به آن شک كند و به آن ایمان نیاورد.
مشكل كجاست؟
﴿بَلۡ هُمۡ فِي لَبۡسٖ مِّنۡ خَلۡقٖ جَدِيدٖ﴾ [ق: ۱۵]. «بلکه آنان باز هم نسبت به آفرینش نو (و دوباره) در شک و تردیدند». عامل اصلى و مسئلهاى كه در این خصوص آنها را دچار مشكل كرده است، پذیرش و باور به آفرینش دوبارهى انسان و زنده شدن دوبارهى اوست. آنها به خوبى مىدانند كه آفرینش و زنده شدن دوبارهى انسان همچون آفرینش نخست اوست، نیز مىدانند كه خداوند مىتواند آنها را دوباره بیافریند؛ اما وجود چنین امرى و پذیرش وقوع آن برایشان سخت است؛ زیرا چنین چیزى را تا كنون ندیدهاند پس نمىتوانند آن را بپذیرند و در نتیجه آن را محال مىدانند.
عدم ایمان به این مسئله نه به این خاطر است كه خداوند نمىتواند آن را انجام دهد؛ بلكه به خاطر این است كه چیز جدید و تازهاى است و آنان به چیزهاى تازه عادت ندارند. این حالت و وضعیت انسانى است كه فقط به چیزهاى اطراف خود عادت كرده و به آن خو گرفته است و چنین تصور مىكند كه غیر از این مسایل چیز دیگرى وجود ندارد. به همین خاطر است كه موضعگیرى اولیهى او در برخورد با هر چیز تازهاى، «انكار و تكذیب» آن است. اینجاست كه چنین حقیقتى را تكذیب و انكار مىكنند.
كسى كه حركت چیز بزرگى در آسمان را ندیده باشد، ابتدا در مقابل شنیدن چنین خبرى، بدون درنگ در امكان یا عدم امكان آن و بررسى و وارسى مطلب، فوراً آن را انكار مىكند؛ زیرا چیز تازهاى است و جزو چیزهایى نیست كه او به آنها عادت دارد. اما پس از دیدن یک هواپیما/ طیاره در آسمان، وجود چنین امرى را ممكن مىداند. سایر پدیدهها نیز اینگونه هستند.
از مجموع آنچه بیان شد به وضوح روشن شد كه خداوند متعال به آسانى مىتواند انسان را دوباره زنده كند و به دادگاه احضار نماید، و او را مورد بازخواست قرار دهد و سرانجام به تناسب آنچه در دنیا انجام داده است او را به جزا یا سزاى شایستهى خود برساند.
حال به این مطلب اشاره كنیم كه وضعیت انسان در این زندگى چگونه است؟ انسان چگونه آزمایش و امتحان مىشود و در برابر خداوند چه مسئولیتى دارد؟
﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ وَنَعۡلَمُ مَا تُوَسۡوِسُ بِهِۦ نَفۡسُهُۥۖ وَنَحۡنُ أَقۡرَبُ إِلَيۡهِ مِنۡ حَبۡلِ ٱلۡوَرِيدِ١٦﴾ [ق: ۱۶]. «همانا ما انسان را آفریدیم و [به خوبى] مىدانیم كه نفسش چه چیزى به او وسوسه مىكند و ما از رگ گردنش به او نزدیكتریم»؛ یعنى ما از تمامى احوال و اوضاع و حركات و سكنات انسان با خبریم و هیچ چیز او از ما پوشیده نیست. ما از هر نزدیكى به انسان نزدیكتریم. وضعیت انسان در برابر خداوند متعال اینگونه است و اینگونه امتحان و آزمایش مىشود:
﴿إِذۡ يَتَلَقَّى ٱلۡمُتَلَقِّيَانِ عَنِ ٱلۡيَمِينِ وَعَنِ ٱلشِّمَالِ قَعِيدٞ ١٧﴾ [ق: ۱۷]. «هنگامى كه دو نفر دریافتكننده یكى در سمت راست و دیگرى در سمت چپ انسان، نشستهاند» و هر چه از انسان صادر مىشود و هر چه انجام مىدهد، ثبت و ضبط مىكنند و مىنویسند [در آن هنگام ما از همه چیز و همه كس به او نزدیکتریم].
خداوند متعال علاوه بر این كه خود بر تمام اعمال و گفتار انسان آگاه است، به منظور تكمیل پروندهى انسان و جلوگیرى از هر گونه اعتراضى از سوى او در روز محاكمه و دادگاه، براى تک تک افراد، دو مأمور قرار داده است كه همیشه با او همنشین باشند و هر چیزى كه از او سر مىزند، ثبت كنند، تا در قیامت بر اساس همان نوشتهها محاكمه شود و اینگونه جلو هر گونه اعتراضى گرفته شود:
﴿مَّا يَلۡفِظُ مِن قَوۡلٍ إِلَّا لَدَيۡهِ رَقِيبٌ عَتِيدٞ ١٨﴾ [ق: ۱۸]. هیچ سخنى از دهان انسان بیرون نمىآید مگر این كه مأمور ویژهى او كه پیوسته مواظبش است و آمادهى ثبت اعمال و گفتار اوست، آن را مىنویسد.
فهم چنین مطلبى، به تنهایى، براى بیدارى انسان از خواب غفلت كافى است. كافى است كه انسان به خود بیاید و مواظب گفتار و كردار خود باشد و این را بداند كه كوچكترین حرفى، خیر یا شر، كه از دهانش بیرون مىآید [یا كوچكترین عملى كه از او سر مىزند]، نگهبان و مراقبهاى مخصوص او، آن را ثبت مىكنند.
تا اینجا هر آنچه بیان شد در مورد زندگى دنیایى انسان است و این كه دو فرشته مراقب اعمال و كردار او هستند و هر چه از او سر بزند ثبت و ضبط مىكننداما آنگاه كه زندگى به پایان مىرسد:
﴿وَجَآءَتۡ سَكۡرَةُ ٱلۡمَوۡتِ بِٱلۡحَقِّۖ ذَٰلِكَ مَا كُنتَ مِنۡهُ تَحِيدُ ١٩﴾ [ق: ۱۹]. «و سختی مرگ، بهراستی (و با آشکار شدن حقایق اخروی) فرا میرسد (و گفته میشود: ای انسان!) این، همان چیزی است که از آن میگریختی». مرگ به سویش خواهد آمد و دریچهاى به سوى آن واقعیتى خواهد بود كه قبلاً به آن تذكر داده شد (یعنى واقعیت قیامت و زنده شدن دوبارهى او). سختى جان دادن، او را مدهوش مىكند. مرگ به او خواهد گفت كه آنگونه نیست كه فكر مىكردى. ببین این همان چیزى است كه از آن فرار مىكردى و نمىخواستى با آن روبرو شوى. این همان چیزى است كه خود را برایش آماده نكردى و در برابر آن هرگز احساس مسئولیت نكردى و هرگز گمان نمىكردى كه براى آغاز آن (روز قیامت و محاكمه و دادگاه) مقدمههایى باشد:
﴿ذَٰلِكَ مَا كُنتَ مِنۡهُ تَحِيدُ﴾ y [ق: ۱۹].
﴿وَنُفِخَ فِي ٱلصُّورِۚ ذَٰلِكَ يَوۡمُ ٱلۡوَعِيدِ ٢٠﴾ [ق: ۲۰].
«و در «صور» دمیده میشود؛ آن (روز)، روز تحقق وعدههای عذاب است».
براى بار دوم در شیپور دمیده مىشود تا همه زنده شوند. در اینجا به نخستین دمیدن در شیپور و این كه در فاصلهى مرگ تا دومین دمیدن چه اتفاقاتى مىافتد، اشاره نشده است. آیه به این مطلب اشاره مىكند كه براى بار دوم در شیپور دمیده مىشود تا همه زنده شوند و از قبرها بیرون آیند. آن روز، روز تحقق بیم دادنها و تهدیدهاست. روز تحقق آنچه وعده داده بودیم. روز تحقق جزا و سزاى كارهایى است كه انسان در دنیا انجام داده است.
حال نگاهى به اتفاقاتى داشته باشیم كه انسان بعد از زنده شدن پیش روى دارد:
﴿وَجَآءَتۡ كُلُّ نَفۡسٖ مَّعَهَا سَآئِقٞ وَشَهِيدٞ ٢١ لَّقَدۡ كُنتَ فِي غَفۡلَةٖ مِّنۡ هَٰذَا فَكَشَفۡنَا عَنكَ غِطَآءَكَ فَبَصَرُكَ ٱلۡيَوۡمَ حَدِيدٞ ٢٢﴾ [ق: ۲۱- ۲۲]. «و هر شخصی در حالی (به میدان حشر) میآید که یک سوقدهنده (که او را به میدان محشر میراند) و یک شاهد (که بر اعمالش گواهی میدهد) با اوست. (به او میگویند: ) بیگمان تو از این (روز وحشتناک) غافل بودی و ما، پرده از چشم تو کنار زدیم و چشم تو امروز تیزبین است».
و هر كس [به سوى دادگاه خدا [آمد دو نفر او را همراهى مىكنند؛ یكى [دستش را گرفته و به سوى دادگاه [رهبریش مىكند و دیگرى شاهد و گواهى است كه همراه او آمده تا بر آنچه او انجام داده یا نداده شهادت بدهد. دقیقاً همانند آن چیزى كه در دادگاههاى دنیا مرسوم است. در دنیا چنین مرسوم است كه دو نفر، مجرم را به دادگاه مىبرند؛ یكى پروندهى او را با خود حمل مىكند و دیگرى، در حالى كه دستبندى به دستش زده، او را به سوى دادگاه رهبرى مىكند. در قیامت نیز وضعیت اینگونه است. این دو فرشته مأمور خداوند هستند. وقتى فرد مجرم به دادگاه مىرسد [و در جایگاه مخصوص مستقر مىشود [اینچنین مورد خطاب قرار داده مىشود كه: هان! راستى هرگز در فكر چنین لحظهاى نبودى و اصلاً به آن اعتقاد نداشتى؟ هرگز گمان نمىكردى كه چنین روزى خواهد آمد؟ تو نسبت به این روز و آنچه پیش آمده كاملاً در غفلت به سر مىبردى و پردهاى از غفلت بر بینائىات زده شده بود و واقعیتها را نمىدیدى؛ اما امروز ببین كه چگونه پردهى غفلت را از روى چشمانت برداشتهایم. ببین كه چشمانت چگونه تیز شده و چگونه واقعیتها را مىبینند. تو امروز با چشمهاى خود و بهطور یقین مىبینى كه چه در انتظارت است و چه چیزى اتفاق افتاده و قرار است اتفاق بیفتد.
از سیاق آیات بعدى چنین بر مىآید كه فرد مجرم [علاوه بر آن دو فرشتهى همراه]، فرد دیگرى نیز با اوست. این فرد كیست؟ در پاسخ به این پرسش باید بگوییم: خداوند متعال چنین وعده داده كه وقتى انسان از راه راست منحرف شد، یكى از لشكریان ابلیس را قرین او مىكند تا او را بیشتر به گمراهى و ضلالت بكشاند. عكس این مسئله در مورد بندهى خدا و فرد مؤمن نیز صادق است. خداوند فرشتهاى را مأمور همراهى با فرد مؤمن مىكند تا در تمامى مراحل او را پشتیبانى كرده و در راه مستقیمى كه بر آن قرار دارد و در آن گام بر مىدارد تقویت كند. پس فرد همراه و قرین مجرم همان شیطانى است كه خداوند در دنیا او را قرین و همدمش كرده بود.
هنگام شروع شدن دادگاه، همراه و قرین فرد مجرم (شیطان) كه بسیار بىشرم و بىحیاست، شروع به صحبت مىكند و مىگوید:
﴿وَقَالَ قَرِينُهُۥ هَٰذَا مَا لَدَيَّ عَتِيدٌ ٢٣﴾ [ق: ۲۳]. «و همراهش میگوید: این، عمل اوست که و نزد من، آماده است». من این فرد را آماده كردهام تا او را به جهنم بیندازید. این شیطان بدبخت و بىچاره از این غافل است كه خودش نیز باید به جهنم برود و همانطور كه در دنیا همراه و قرین او بوده است در جهنم نیز باید قرینش باشد. او در كمال پُر رویى و بىشرمى مىگوید: من این فرد را آماده كردهام تا او را در جهنم بیندازید. او نمىداند كه لحظهاى دیگر فرمان رفتن به جهنم براى او نیز صادر خواهد شد.
﴿أَلۡقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٖ ٢٤ مَّنَّاعٖ لِّلۡخَيۡرِ مُعۡتَدٖ مُّرِيبٍ ٢٥ ٱلَّذِي جَعَلَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ﴾ [ق: ۲۴- ۲۶]. «(به آن دو فرشته فرمان میرسد:) هر ناسپاس سرکشی را در دوزخ بیندازید. هر کسی که بهشدت از خیر دریغ میکرد و تجاوزکار و شکاک بود. همان کسی که معبود دیگری با الله قرار داد؛ پس او را در عذاب سخت بیندازید».
خداوند به آن دو فرشته دستور مىدهد كه: هر كس [در دنیا [حق را بسیار به دست فراموشى مىسپرد و به آن همه نشانهها و آیاتى كه در آسمانها و زمین وجود داشت و دلایلى بر وجود قیامت و زنده شدن دوبارهى انسان و محاسبه و محاكمه او بودند، نمىنگریست و در نتیجه از پذیرش حقّ و قبول واقعیت سر باز مىزد و تنها به چیزهایى معتقد بود كه با آنها عادت كرده و خو گرفته بود، به جهنم بیندازید. به جهنم در آورید هر آن كه مازاد بر نیازش را نزد خود نگه مىداشت تا به دست نیازمندان نرسد. به جهنم بیندازید هر آن كه از دایرهى بندگى خدا و مسئولیت خود پا فراتر گذاشته و هرگز حاضر نبود در برابر خدا احساس مسئولیت كند. به جهنم بیندازید هر آن كه نسبت به خدا و روز قیامت و زنده شدن دوبارهى انسان متردد بود و هرگز حاضر نبود در برابر این مسایل احساس مسئولیت كند و اگر گاهگاهى و لحظاتى به قیامت هم فكر مىكرد و به زنده شدن و مسألهى محاكمه و دادگاهى معتقد مىشد، این اعتقاد هیچ سودى به حال او نداشت؛ زیرا حالتهایى زودگذر بودند.
به جهنم در آورید هر آن كه خدایى جز «الله» را به فرمانروایى گرفته و غیر او را فریادرس خود قرار داده است.
پذیرش كسى غیر از خدا به فرمانروایى و فریادرسى عاملى جز عدم ایمان به قیامت و عدم ترس از آن روز و در نتیجه عدم احساس مسؤلیت نمىتواند باشد. چنین افراد مجرمى چون به قیامت ایمان نداشتند، افرادى را به عنوان فرمانروا و فریادرس خود گرفته و در مشكلات به آنها پناه مىبردند.
﴿فَأَلۡقِيَاهُ فِي ٱلۡعَذَابِ ٱلشَّدِيدِ﴾ [ق: ۲۶]. «چنین مجرم [و مجرمانى چون او] را در شكنجه بسیار سخت بیندازید».
پس از صدور چنین فرمان و حكمى، آن شیطانِ همراه و قرین آن مجرم، به خود آمده و از خواب غفلت بیدار مىشود و متوجه مىشود كه حكم علیه او نیز هست و او نیز باید وارد جهنم شود، پس شروع به معذرت خواهى و اظهار بىگناهى و طلب مغفرت مىكند:
﴿قَالَ قَرِينُهُۥ رَبَّنَا مَآ أَطۡغَيۡتُهُۥ وَلَٰكِن كَانَ فِي ضَلَٰلِۢ بَعِيدٖ ٢٧﴾ [ق: ۲۷]. «و (شیطان) همراهش میگوید: پروردگارا! من، او را به سرکشی وانداشتم؛ او، خود در گمراهی دور و درازی بود». او مىگوید: پروردگارا! اى صاحب و مالک من! من این مجرم را به انحراف از مسیر بندگى تو وادار نكردم. او خود از مسیر بندگى منحرف شد و راه گمراهى را در پیش گرفت و از مسیر هدایت فاصله گرفت. او اگر خود منحرف نمىشد كارى از دست من بر نمىآمد. او اگر خود راه انحراف را در پیش نمىگرفت من كه قدرت منحرف كردن او را نداشتم؟ پس چرا فرمان جهنم رفتن من را نیز صادر مىكنى؟ آنچه مشخص است این كه چنین شیطانى دروغ مىگوید؛ زیرا در انحراف این مجرم او نیز مقصر است. خداوند در جواب معذرت خواهىهاى این شیطان، مىفرماید:
﴿قَالَ لَا تَخۡتَصِمُواْ لَدَيَّ وَقَدۡ قَدَّمۡتُ إِلَيۡكُم بِٱلۡوَعِيدِ ٢٨﴾ [ق: ۲۸]. «(پروردگار) میفرماید: نزد من ستیز و کشمکش نکنید؛ بیگمان پیش از این به شما هشدار داده بودم».
نزد من كشمكش و جنگ و دعوا و داد و فریاد و این كه مقصر كیست راه نیندازید. امروز و این دادگاه نه جاى این حرفهاست و نه زمان آن. من قبلاً شما را از چنین روزى ترساندم و از این كه چنین خطرى شما را تهدید مىكند بر حذر داشتم و به شما گفتم كه اگر در دنیا اعمال خود را اصلاح نكنید، در آخرت كه امروز باشد گرفتار عذاب و سزاى اعمالتان خواهید شد. امروز فرصت از دست رفته است و هیچ عذر و بهانهاى پذیرفته نیست. حكم صادر شده و باید به اجرا در آید؛ زیرا:
﴿مَا يُبَدَّلُ ٱلۡقَوۡلُ لَدَيَّ وَمَآ أَنَا۠ بِظَلَّٰمٖ لِّلۡعَبِيدِ ٢٩﴾ [ق: ۲۹]. «حکم من، تغییر نمیکند و من در حق بندگان ستمکار نیستم». سخن من و حكم و دستورى كه دادهام غیر قابل تغییر است. تصمیم چنین است كه هر مجرمى كه مرتكب چنان جرمهایى شده است، باید به جهنم در آید، پس جاى التماس و عذرى نمىماند. [این را نیز بدانید كه] من هرگز به بندگان ظلم نمىكنم. [این را بدانید] هر كه به جهنم در آید خود به خویش ظلم كرده است. ما اگر فردى را بدون هیچ گناهى به جهنم بیندازیم و چنین مقرر مىكردیم، در آن صورت واقعاً ظلم زیادى انجام مىشد و صفت ظلّام)بسیار ستمگر) بر من اطلاق مىگردید؛ اما هرگز اینگونه نیست. اگر بندگان مجرم و عاصى به جهنم مىروند، مقصر اصلى خود آنها هستند نه من.
﴿يَوۡمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ ٱمۡتَلَأۡتِ وَتَقُولُ هَلۡ مِن مَّزِيدٖ ٣٠﴾ [ق: ۳۰]. «روزی که به دوزخ میگوییم: آیا پُر شدی؟ و (دوزخ میگوید): «آیا افزون بر این هم هست»؟ روزى كه ما به جهنم مىگوییم: آیا پُر شدى؟ – یعنى تصمیم ما بر این است كه آن را پُر كنیم.- او نیز در جواب مىگوید: آیا باز هم هست؟ اگر باز هم هست بفرستید. جهنم هم عصبانى شده و قرارش بر این است كه كمترین جاى ممكن را خالى نگذارد. آنقدر در آن مىافكنیم تا پُر شود.
آنچه بیان شد سرنوشت و سرانجام آنانى بود كه به روز قیامت ایمان ندارند و از مسیر بندگى خدا منحرف شدهاند. در مقابل این گروه، افرادى نیز هستند كه به روز قیامت ایمان داشته و چنین معتقدند كه خداوند متعال مىتواند انسان را دوباره زنده كند و این كار را نیز یقیناً انجام خواهد داد و او را به دادگاه احضار و محاكمه خواهد كرد و به تناسب اعمالى كه در دنیا انجام داده پاداش یا سزا خواهد داد.
اكنون ببینیم، در قیامت، وضعیت این گروه مؤمن چگونه است:
﴿وَأُزۡلِفَتِ ٱلۡجَنَّةُ لِلۡمُتَّقِينَ غَيۡرَ بَعِيدٍ ٣١﴾ [ق: ۳۱]. «و بهشت به پرهیزکاران نزدیک میشود و (از آنان) دور نیست». و به بهشت افتخار داده شد كه به پرهیزكاران نزدیک گردانده شود؛ آنان كه برنامه و كارشان در دنیا همیشه چنین بود كه از هر آنچه خداوند دوست نداشت، دورى مىكردند. بهشت به گونهاى به آنان نزدیک شده كه فاصلهى چندانى با آنان ندارد.
این كه فرمود: به بهشت افتخار داده شد كه به پرهیزكاران نزدیک گردانده شود، مطلب بسیار مهمى است. نزدیک شدن بهشت به متقین براى بهشت، مایهى افتخار است!!
﴿هَٰذَا مَا تُوعَدُونَ لِكُلِّ أَوَّابٍ حَفِيظٖ ٣٢﴾ [ق: ۳۲]. «(به آنان میگویند:) این، همان وعدهای است که برای هر توبهکار باتقوایی به شما داده میشد».
به آنان (متقین) گفته مىشود: این همان چیزى است كه به شما وعده داده مىشد. این بهشت مأواى هر فردى است كه در دنیا مدام به سوى پروردگارش برگشته است. فردى كه اگر لحظاتى دچار غفلت یا گناه و اشتباه و خطایى شده فوراً به سوى پروردگارش برگشته و خود را از آن غفلت و گناه نجات داده است.
«حفیظ» به كسى گفته مىشود كه همیشه مراقب خود بوده و از این كه دچار انحراف شود و همراه و همگام شیطان باشد، خوددارى كرده است. این بهشت مأواى كسى است كه:
﴿مَّنۡ خَشِيَ ٱلرَّحۡمَٰنَ بِٱلۡغَيۡبِ﴾ [ق: ۳۳]. قبل از دیدن عذاب خداوندِ رحمن، از آن ترسیده و نسبت به خداوند احساس مسئولیت كرده است و:
﴿وَجَآءَ بِقَلۡبٖ مُّنِيبٍ﴾ [ق: ۳۳]. با دلى منیب (توبهكار و همیشه رجعت كننده) به سوى خداى مهربان آمده است. پس:
﴿ٱدۡخُلُوهَا بِسَلَٰمٖۖ﴾ [ق: ۳۴]. به آنان گفته مىشود: وارد بهشت شوید و به سلامت داخل آن گردید. خیالتان از هر گونه سختى و ناراحتى و وجود هر مشكلى راحت باشد و از هیچ بلا و آفت و مصیبتى هراس نداشته باشید.
﴿ذَٰلِكَ يَوۡمُ ٱلۡخُلُودِ﴾ [ق: ۳۴]. آن روز، روز جاودانى و همیشگى است. روزى است كه با ورود به بهشت دیگر برگشت و بیرون آمدنى وجود ندارد.
﴿لَهُم مَّا يَشَآءُونَ فِيهَا وَلَدَيۡنَا مَزِيدٞ ٣٥﴾ [ق: ۳۵]. «هر چیزى كه در بهشت بخواهند برایشان آماده مىشود (و در آنجا درخواست هر چیزى بكنند برایشان حاضر مىشود) و از طرف ما (خداوند) نیز بیشتر (از آنچه درخواست مىكنند برایشان) آماده مىشود». یعنى چیزهایى علاوه بر آنچه آنان مىخواهند به آنان داده مىشود. پاداشهاى بس مهمى برایشان فراهم مىشود؛ پاداشهایى كه از وجودشان بىخبرند؛ چرا كه اگر با خبر بودند حتماً درخواست مىكردند. پاداشى چون رضایت خداوند و خشنودى او كه از همهى نعمتهاى بهشتى بزرگتر و مهمتر است.
به این ترتیب وضعیت انسان پس از مرگ و این كه در دنیا همیشه مورد امتحان و آزمایش خداست، و سرانجامش نیز یا بهشت است یا جهنم، روشن شد.
در اینجا به این نكته هم اشاره كنیم كه هر كس از مسیر بندگى خدا منحرف شود یا در مسیر بندگى خدا قرار گیرد، علاوه بر سزا یا پاداش و جزاى قیامت، در همین دنیا نیز به نتایج اعمالش خواهد رسید و عواقب آن را خواهد دید:
﴿وَكَمۡ أَهۡلَكۡنَا قَبۡلَهُم مِّن قَرۡنٍ هُمۡ أَشَدُّ مِنۡهُم بَطۡشٗا فَنَقَّبُواْ فِي ٱلۡبِلَٰدِ هَلۡ مِن مَّحِيصٍ٣٦﴾ [ق: ۳۶]. «و چه بسیار نسلهایی که پیش از آنان، هلاک کردیم؛ نسلهایی که نیرومندتر بودند و در شهرها و مناطق مختلف به سیر و کاوش پرداختند؛ ولی آیا گریزگاهی یافتند؟» قبل از آنان اقوامى را همزمان نابود كردیم كه از نظر قدرت حمله به دیگران بسیار قوىتر از اینها (مخاطبان اولیهى قرآن) بودند. اینها چنین تصور نكنند كه نابود شدگان پیشین، ضعیف و ناتوان بوده یا امكاناتى نداشتند تا خود را از عذاب ما حفظ كنند. خیر، آنان از اینان بسیار قدرتمندتر بودند. وقتى قصد نابودىشان را كردیم فوراً نابودشان كردیم. در هنگام نابودى به این طرف و آن طرف فرار مىكردند و با خود مىگفتند: اى كاش جایى مىبود و راه فرارى وجود مىداشت كه از طریق آن فرار كنیم و از این عذاب خود را نجات دهیم. آنها براى نجات از عذاب تلاش كردند، اما نتوانستند و سرانجام گرفتار آن شده و نابود شدند. بنابراین با توجه به آنچه گفته شد، در دنیا، علاوه بر قیامت، از آنان كه از مسیر بندگى خدا منحرف مىشوند انتقام گرفته مىشود.
﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَذِكۡرَىٰ لِمَن كَانَ لَهُۥ قَلۡبٌ أَوۡ أَلۡقَى ٱلسَّمۡعَ وَهُوَ شَهِيدٞ ٣٧﴾ [ق: ۳۷]. «بهراستی در سرگذشت پیشینیان، پند و عبرتی برای کسی است که عقل دارد یا با حضور (جان و دل، به حقایق و پندها) گوش میسپارد».
دلایل و نشانههاى ارائه شده تا جایى كه فرمود: ﴿بَلۡ هُمۡ فِي لَبۡسٖ مِّنۡ خَلۡقٖ جَدِيدٖ﴾ [ق: ۱۵]. «بلکه آنان باز هم نسبت به آفرینش نو (و دوباره) در شک و تردیدند» به «دل» مربوط مىشود. در این قسمت پذیرش دلایل ارائه شده مبنى بر قدرت خداوند متعال در زنده كردن دوبارهى انسان و این كه چنین كارى حتماً صورت خواهد گرفت، كار دل است و ایمان به آن كار «قلب» مىباشد.
از آیهى مذكور (آیه ى ۱۵) به بعد كه به بیان آفرینش انسان مىپردازد و این كه خداوند از درون و بیرون انسان آگاه است و انسان از سوى دو فرشته تحت نظر مىباشد و… مسایلى است مربوط به گوش (سمع). كسى كه در كمال هوشیارى و دقت كامل به آن سخنان گوش دهد و به آنها توجه كند، براى آگاهى از سرانجامش و این كه مسئولیتى دارد و قیامتى هست و او نیز باید خود را براى آن روز آماده كند، كافى است.
به این ترتیب روشن شد كه زنده شدن پس از مرگ حق است و سرانجامِ افرادى كه به آن ایمان دارند، خوشبختى است و غیر آنها سرنوشتى جز بدبختى ندارند.
بعد از بیان تمامى آیات و دلایل مبنى بر وجود قیامت و زنده شدن دوبارهى انسان و سرانجام او، برخى راه و مسیر بندگى خدا را انتخاب مىكنند و در آن گام بر مىدارند و برخى نیز مسیر گمراهى را انتخاب مىكنند. خداوند متعال در ادامهى آیات، گروه اخیر را متوجه نكات دیگر و آیات دیگر مىكند و مىفرماید:
﴿وَلَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَيۡنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٖ وَمَا مَسَّنَا مِن لُّغُوبٖ ٣٨﴾ [ق:۳۸]. «و آسمانها و زمین و آنچه را که میان آنهاست، در شش روز آفریدیم و خستگی و رنجی به ما نرسید». حال كسى كه داراى چنین قدرتى باشد یقیناً به سادگى مىتواند انسان را دوباره زنده كند. پس شک و تردید و عدم ایمان به این مطلب كارى است بىمورد.
[اى پیامبر!]
﴿فَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ﴾ [ق: ۳۹]. در برابر آنچه [این بى باوران با وجود آن همه دلایل روشن مىگویند] صبر و تحمل كن. تو از آنچه مىگویند ناراحت مباش و صبر و تحمل كن و خود را به گفتههاى آنها مشغول مكن. تو مشغول كار دیگرى باش. مشغول اداى وظیفهی خود باش. تو با دعوت آنها و بیان حقایق، وظیفهى خود را نسبت به آنان انجام دادى و دیگر در برابر آنها مسئول نیستى؛ حال مشغول انجام وظیفهى خود باش:
﴿وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّكَ قَبۡلَ طُلُوعِ ٱلشَّمۡسِ وَقَبۡلَ ٱلۡغُرُوبِ ٣٩ وَمِنَ ٱلَّيۡلِ فَسَبِّحۡهُ وَأَدۡبَٰرَ ٱلسُّجُودِ ٤٠﴾ [ق: ۳۹- ۴۰]. «و پروردگارت را پیش از طلوع خورشید و قبل از غروب، با حمد و ستایش بهپاکی یاد کن. و در پاسی از شب و پس از سجدهها(ی نماز) او را بهپاکی یاد نما».
[اى پیامبر!]در مواقعى كه ذكر خواهد شد تسبیح و حمد كن. تسبیح كن، یعنى از هر آنچه نابجا و نادرست است، بپرهیز. از هر فكر و كار و گفتار ناشایست و ناپسندى دورى كن. حمد كن، یعنى مشغول انجام هر آنچه شایسته و پسندیده است باش. تو با چنین رفتارى دلالت بر پاكى و بىعیب و نقص بودن پروردگارت مىكنى؛ زیرا تو آفریده و مخلوق او هستى و اینگونه خلق شدهاى كه میل به سوى خوبىها داشته و از بدىها بپرهیزى. تو با چنین رفتارى در واقع از پروردگار خود قدردانى مىكنى. تو پروردگارت را قبل از بیرون آمدن خورشید (در نماز صبح) و قبل از غروب آن (نماز ظهر و عصر) تسبیح و حمد كن. علاوه بر زمانهاى ذكر شده، در قسمتى از شب نیز او را تسبیح كن (در نماز مغرب یا عشاء یا نماز شب یعنى وتر یا تهجد كه شامل یک تا یازده ركعت مىباشد و قبل از خوابیدن یا در نیمههاى شب و یا آخر شب خوانده مىشود).
﴿وَأَدۡبَٰرَ ٱلسُّجُودِ﴾ [ق: ۴۰]. و پس از سجود [خدا را تسبیح كن].
زمان «سجود» از ظهر هر روز یعنى با آغاز نماز ظهر، شروع مىشود تا پایان نمازهاى عصر، مغرب، عشاء، وتر و نماز صبح. پس از طلوع خورشید دیگر زمان سجود تمام مىشود و وقت كار و تلاش روزانه (امرار معاش) است. در زمان كسب و كار نیز (ادبار سجود) با گفتار و كردارت خدا را تسبیح كن و از هر آنچه نادرست است دورى و هر آنچه درست است را انجام بده و اینچنین وضعیت و حال و احوال خود را تغییر بده. مثلاً با كلمات و اذكارى چون «سُبحانَ اللَّه» یا… خدا را یاد كن و… و منتظر روز قیامت باش و تا آمدن آن روز مشغول انجام وظیفهى بندگى خود باش:
﴿وَٱسۡتَمِعۡ يَوۡمَ يُنَادِ ٱلۡمُنَادِ مِن مَّكَانٖ قَرِيبٖ ٤١ يَوۡمَ يَسۡمَعُونَ ٱلصَّيۡحَةَ بِٱلۡحَقِّۚ ذَٰلِكَ يَوۡمُ ٱلۡخُرُوجِ ٤٢ إِنَّا نَحۡنُ نُحۡيِۦ وَنُمِيتُ وَإِلَيۡنَا ٱلۡمَصِيرُ ٤٣ يَوۡمَ تَشَقَّقُ ٱلۡأَرۡضُ عَنۡهُمۡ سِرَاعٗاۚ ذَٰلِكَ حَشۡرٌ عَلَيۡنَا يَسِيرٞ ٤٤ نَّحۡنُ أَعۡلَمُ بِمَا يَقُولُونَۖ وَمَآ أَنتَ عَلَيۡهِم بِجَبَّارٖۖ فَذَكِّرۡ بِٱلۡقُرۡءَانِ مَن يَخَافُ وَعِيدِ ٤٥﴾ [ق: ۴۱- ۴۵]([۵]). «و گوش به ندای روزی باش که ندادهنده از مکان نزدیکی ندا میدهد. روزی که (همه) بانگ رستاخیز را بهحق میشنوند؛ آن روز، روز بیرون آمدن (از قبرها) است. بیشک ماییم که زنده میکنیم و میمیرانیم و بازگشت به سوی ماست. روزی که زمین از روی آنها شکافته میشود و شتابان (از قبرها) بیرون میآیند. این، گردآوری و برانگیختنی است که بر ما آسان میباشد. ما به آنچه میگویند، کاملاً آگاهیم و تو بر آنان نگهبان و چیره نیستی؛ پس بهوسیلهی قرآن هر کسی را که از تهدید من میترسد، بیم بده».
تفسير آياتى از سورهى حاقّه
در مورد قیامت و حوادث آن، علاوه بر آنچه در سورهى «ق» بیان شد، مطالب دیگرى نیز وجود دارد كه در سورههاى دیگر به آن اشاره شده است.
برخى از حوادث روز قیامت، وقتى روى مىدهند كه مردم به دادگاه خدا احضار مىشوند. برخى دیگر در بهشت و جهنم اتفاق مىافتند.
در سورهى «حاقّه» [آیات ۱-۱۷]، پس از اشاره به نواختن شیپور و زیر و رو شدن و نابودى كوهها و به لرزه در آمدن زمین و صاف و هموار شدن آن، و نیز اشاره به شكاف برداشتن آسمان و قطعه قطعه شدن و نابودى آن به گونهاى كه فرشتگان دیگر جایى براى ماندن در آنجا ندارند و مجبورند در گوشه و كنار آسمان مستقر شوند؛ به مسألهى دادگاه خدا اشاره مىكند و این كه در آن روز یک رژه انجام مىگیرد و خداوند متعال به انسانها مىنگرد و خوب و بد در آنجا براى خداوند متعال واضح و آشكار است. در آن روز هیچ چیز از خداوند پوشیده و پنهان نیست.
در پادگانها/ فرقههاى نظامىِ دنیا چنین مرسوم است كه فرماندهی پادگان/ قوماندان فرقه در «جایگاه» خود مستقر مىشود و سربازان دستهدسته از جلو او عبور مىكنند و او به آنها مىنگرد و پس از بازدید، آنانى كه به خوبى در برابرش عبور كردهاند تشویق و بقیه را توبیخ مىكند. در روز قیامت نیز مسئله [تقریباً] چنین است.
در آن روز جایگاه بلندى براى خداوند متعال وجود دارد كه عرش فرمانروایى اوست. در آن روز جلال و عظمت و بزرگى خداوند متعال به حدّى جلوه مىكند كه آن تخت و عرش، دیگر تحمل آن همه عظمت را ندارد؛ بنابراین به جاى چهار حامل، هشت حملكننده، تخت و عرش پروردگار را بر سر خود نگه مىدارند. براى روشن شدن مطلب و تنها به این منظور، به تختها و صندلىهاى دنیایى اشاره میكنیم. در دنیا یک تخت عادى داراى چهار پایه است و این چهار پایه براى حاكم دنیایى كه روى آن نشسته است كافى است؛ اما اگر حاكم بسیار سنگین باشد، در این صورت چهار پایه كافى نیست و باید تخت داراى پایههاى بیشترى باشد تا او را تحمل كند. در مورد حاملان عرش خدا و كیفیت آن باید گفت: تنها خداوند حقیقت مطلب را مىداند. ما تنها این را مىدانیم كه در آن روز خداوند متعال به گونهاى دیگر ظاهر مىشود و عظمت و قدرت او- جلّ جلاله – به گونهاى دیگر است.
بدیهى است كه مقصود ما از مثال زدن تختهاى دنیایى، این نیست كه خداوند متعال مانند حاكمان و فرمانروایان بشرى یا مثل هر مخلوق دیگرى داراى جسم و بدنى است و سنگینى او همانند سنگینى چیزهاى مادى است. منظور ما از آنچه بیان شد این بود كه عظمت و جلال خداوند در آن روز چنان بر ما ظاهر مىشود و جلوه مىكند كه گویى چیز بزرگى بر روى تختى قرار داده شده و به حدى سنگین است كه دیگر تختهاى معمولى تحمل آن را ندارند و باید از تختهاى دیگر با پایههاى بیشترى استفاده شود([۶]):﴿وَيَحۡمِلُ عَرۡشَ رَبِّكَ فَوۡقَهُمۡ يَوۡمَئِذٖ ثَمَٰنِيَةٞ﴾ [الحاقة: ۱۷]. «و آن روز عرش پروردگارت را هشت فرشته بر فرازشان حمل میکنند».
﴿يَوۡمَئِذٖ تُعۡرَضُونَ لَا تَخۡفَىٰ مِنكُمۡ خَافِيَةٞ ١٨﴾ [الحاقة: ۱۸]. «در آن روز شما را (برای حسابرسی) پیش میآورند و هیچ چیزی از اعمال و گفتار شما، پنهان نمیماند». در روز قیامت همه به پیشگاه خداوند متعال عرضه مىشوید و در برابر قدرت و عظمت او رژه مىروید. در آن روز هیچ چیز از خداوند متعال پنهان نمىماند. این عرضه شدن و رژه رفتن بر خلاف رژههاى دنیایى است كه در برابر فرماندهان بشرى انجام مىگیرد و در آن فقط ظواهر امور به چشم مىخورد و فرمانده فقط از روى ظاهر قضاوت مىكند. در روز قیامت صاحب و مالک همه چیز و صاحب تخت فرمانروایى، تمام نهانىها را مىبیند و هیچ چیز از او مخفى و نهان نمىماند.
پس از پایان آن رژه، براساس نگاه و نظرى كه خداوند متعال به بندگان داشته است، مردم را به دو دسته تقسیم مىكند:
﴿فَأَمَّا مَنۡ أُوتِيَ كِتَٰبَهُۥ بِيَمِينِهِۦ فَيَقُولُ هَآؤُمُ ٱقۡرَءُواْ كِتَٰبِيَهۡ ١٩ إِنِّي ظَنَنتُ أَنِّي مُلَٰقٍ حِسَابِيَهۡ ٢٠﴾ [الحاقة: ۱۹- ۲۰]. «پس هر کس نامهی اعمالش را به دست راست خویش دریافت کند، میگوید: نامهی اعمالم را بگیرید و بخوانید. من یقین داشتم که حساب اعمالم را میبینم» كسى كه نامهى اعمال یا پروندهاش به دست راستش داده شود، با شادى تمام و با صداى بلند فریاد مىزند و به همراهان و اطرافیانش مىنگرد و مىگوید: نامهى عملم را بگیرید و بخوانید! در آن چیزى نیست كه نخواهد دیگران آن را ببینند. چنین فردى یا از مسلمانان دسته اول (سابقین) است كه مرتكب گناه كبیره یا انجام فاحشهاى نشده است یا از مسلمانان دسته دوم (اصحاب یمین) است كه اگر گاه گاهى مرتكب گناه هم شده است، بلافاصله توبه كرده و به سوى پروردگارش برگشته است؛ زیرا او داراى چنان ایمان محكم و استوارى بوده كه او را از گناه محفوظ داشته است.
بنابراین چنین فردى در آن روز، پس از دریافت نامهى اعمالش با خوشحالى تمام و در كمال افتخار و بدون كوچكترین ترس از این كه چیز ناخوشایندى در پروندهى اعمالش باشد كه با دیدنش باعث آبروریزى او شود، صدایش را بلند مىكند و به همراهان و دوستانش مىگوید: بیایید پروندهى اعمالم را بگیرید و بخوانید. من در دنیا به چنین احوال و اوضاعى معتقد بودم و مىدانستم كه روزى خواهد آمد و به حساب و كتابم رسیدگى خواهد شد و براساس اعمال و كردارم جزا و پاداش داده خواهم شد. پس خود را براى چنین روزى آماده كردم و امروز هیچ غم و غصهاى ندارم.
﴿فَهُوَ فِي عِيشَةٖ رَّاضِيَةٖ ٢١ فِي جَنَّةٍ عَالِيَةٖ ٢٢ قُطُوفُهَا دَانِيَةٞ ٢٣﴾ [الحاقة: ۲۱- ۲۳]. «پس آن شخص در زندگی پسندیدهای خواهد بود. در بهشتی برین. که میوههایش، در دسترس است» چنین فردى در زندگى و حیاتى به سر مىبرد كه به حدى از آن راضى است كه حتى آن زندگى نیز از خودش راضى است؛ چرا كه صاحبش از او راضى است. او در یک باغ پر شاخ و برگ و در مكانى مرتفع به سر مىبرد؛ بهطورى كه میوههایش رسیده و قابل دسترسى مىباشند؛ به گونهاى كه براى چیدن آنها هیچ گونه مشكلى نخواهد داشت و به راحتى آنها را مىچیند.
﴿كُلُواْ وَٱشۡرَبُواْ هَنِيَٓٔۢا بِمَآ أَسۡلَفۡتُمۡ فِي ٱلۡأَيَّامِ ٱلۡخَالِيَةِ ٢٤﴾ [الحاقة: ۲۴]. «به پاداش اعمالی که در ایام گذشته (در دنیا) پیش فرستادهاید، گوارا بخورید و بیاشامید» به آنان گفته مىشود: بخورید و بنوشید! گواراى وجودتان باد. این نعمتها در برابر اعمال و كردار خوبى است كه قبلاً و در دنیا انجام دادهاید.
﴿وَأَمَّا مَنۡ أُوتِيَ كِتَٰبَهُۥ بِشِمَالِهِۦ فَيَقُولُ يَٰلَيۡتَنِي لَمۡ أُوتَ كِتَٰبِيَهۡ ٢٥ وَلَمۡ أَدۡرِ مَا حِسَابِيَهۡ ٢٦ يَٰلَيۡتَهَا كَانَتِ ٱلۡقَاضِيَةَ ٢٧ مَآ أَغۡنَىٰ عَنِّي مَالِيَهۡۜ ٢٨ هَلَكَ عَنِّي سُلۡطَٰنِيَهۡ ٢٩﴾ [الحاقة: ۲۵- ۲۹]. «و اما کسی که نامهی اعمالش را به دست چپ خویش دریافت کند، میگوید: ای کاش نامهی اعمالم به من داده نمیشد. و نمیدانستم حسابم چیست؟ ای کاش مرگم در دنیا، پایانِ کارم بود. مال و ثروتم، به من سودی نبخشید. جاه و قدرتم از دستم رفت». و اما آن كه پروندهاش به دست چپش داده مىشود مىگوید: واى بر من. اى كاش پرونده و نامهى اعمالم به من داده نمىشد. با صداى پُر از اندوه و پشیمانى و صدایى كه نشان از خستگى او دارد آه مىكشد و مىگوید: آه، اى كاش اصلاً نمىدانستم كه حسابم چگونه است و چگونه محاكمه مىشوم و كردارم چگونه بررسى مىشود و اصلاً مرا از اعمالى كه انجام دادهام آگاه نمىكردند. اى كاش همان مرگى كه مرا از دنیا جدا كرد پایانبخش عمرم مىبود و همان روز نابود مىشدم و دیگر زنده نمىشدم و این روز و این لحظه را نمىدیدم. [راستى] ثروت و مالم هیچ سودى به حال من نداشت و مرا از كمترین عذاب و دردسر این روز نجات نداد. [راستى [قدرتم چه شد؟ از دستم برفت و نابود شد و هیچ كدام به فریادم نرسیدند.
پس از این داد و فریاد و آه و ناله كردن، از سوى خداوند متعال ندا و فرمانى پُر از هیبت و خشم و غضب و عصبانیت مىرسد كه:
﴿خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ٣٠ ثُمَّ ٱلۡجَحِيمَ صَلُّوهُ ٣١ ثُمَّ فِي سِلۡسِلَةٖ ذَرۡعُهَا سَبۡعُونَ ذِرَاعٗا فَٱسۡلُكُوهُ ٣٢﴾ [الحاقة: ۳۰- ۳۲]. «(فرمان میرسد:) او را بگیرید و در بند و زنجیرش کنید. سپس او را به دوزخ بیفکنید. آنگاه او را در زنجیری که طولش هفتاد گز است، به بند بکشید» او را بگیرید و در گردنش بند و زنجیر بیندازید و دستهایش را به گردنش ببندید و سپس او را در آتش سوزان بیندازید و بسوزانید. او را در زنجیرى كه هفتاد ذراع است قرار دهید تا هنگام شكنجه و عذاب تكان نخورد.
راستى این عذاب براى چیست؟ مگر چنین فردى چهكار كرده است؟:
﴿إِنَّهُۥ كَانَ لَا يُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ ٱلۡعَظِيمِ ٣٣﴾ [الحاقة: ۳۳]. «او به خداى بزرگ و با عظمت ایمان نداشت». او به چنین مطلبى كه خداوند متعال تنها فرمانروا و تنها فریادرس اوست و باید در زندگى تنها مطیع فرمان او بود، و تنها به او امیدوار بود، و تنها او را پشت و پناه خود قرار داد، معتقد نبود. چنین فردى در دنیا این را فراموش كرده بود كه فقط خداوند است كه امكانات و نعمتها را در اختیار انسان قرار مىدهد، و فقط اوست كه موانع را از سر راه انسان برمى دارد تا با استفاده از نعمتها در مسیر كمال گام بردارد. او در دنیا این را نیز فراموش كرده بود كه روزى خواهد آمد و او به خاطر این همه نعمت محاكمه و دادگاهى خواهد شد. او به جاى اطاعت از خدا و این كه در مسیر بندگى او قرار گیرد، مطیع اوامر دیگران بود و به جاى این كه تنها خداوند را پشتیبان و فریادرس خود بداند غیر او را به عنوان فریادرس خود برگزیده بود، این یک گناه [كه به ارتباط او با خدا برمىگردد؛ یعنى در برقرارى ارتباط صحیح با خداوند متعال و صاحب و مالک خود در دنیا دچار مشكل اساسى بود و امروز نتیجهى آن را مىبیند]. اما گناه و مشكل دیگرى كه او در دنیا داشت [و به ارتباط ناصحیح او با مردم بر مىگردد و امروز نتیجهى آن را مىبیند]، عبارت است از:
﴿وَلَا يَحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ ٱلۡمِسۡكِينِ ٣٤﴾ [الحاقة: ۳۴]. «و (مردم را) به اطعام بینوایان تشویق نمیکرد». او نه تنها خود به فقرا و نیازمندان توجه نمىكرد و به آنها غذایى نمىداد؛ بلكه دیگران را نیز بر این كار تشویق نمىكرد و حتّى دوست نداشت كه مردم چنین عملى را انجام دهند.
برنامهى زندگى او اینگونه بود؛ عدم ارتباط صحیح با خدا و مخلوقات خدا. بنابراین امروز كه روز جزا و سزاى اعمال است چنین فردى باید سزاى رفتار و كردار خود را بچشد.
عذاب او در برابر عدم ایمان به خداوند متعال [یعنى عدم ارتباط صحیح با مالک و صاحب و پروردگار خود] این است كه:
﴿فَلَيۡسَ لَهُ ٱلۡيَوۡمَ هَٰهُنَا حَمِيمٞ ٣٥﴾ [الحاقة: ۳۵]. «پس امروز اینجا یار و خویشاوندی ندارد» امروز در اینجا دوست و مدافعى كه دلسوز او باشد و بخواهد از او دفاع كند وجود ندارد ]؛ زیرا آنانى را كه در دنیا پناهگاه و جاى امید خود مىدانست در اینجا نمىتوانند كارى كنند و قدرتى ندارند].
اما عذابش در برابر [عدم ارتباط صحیح با مخلوقات خدا و] بىتوجهى به فقرا و نیازمندان و عدم تشویق دیگران به چنین كارى، این است كه:
﴿وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنۡ غِسۡلِينٖ ٣٦ لَّا يَأۡكُلُهُۥٓ إِلَّا ٱلۡخَٰطُِٔونَ ٣﴾ [الحاقة: ۳۶- ۳۷]. «و از هیچ غذایی برخوردار نیست مگر از چرک و زردابه(ی دوزخیان). که تنها گنهکاران از آن میخورند».
«غسلین» چیست؟
«غسلین» خوراكى است از درختى به نام «ضریع» یا «زقّوم»؛ زیرا در جاى دیگر مىفرماید: خوراک فرد مجرم، غیر از «ضریع» و «زقوم» نیست([۷]). و در اینجا مىفرماید: هیچ خوراكى جز «غسلین» ندارد. پس «غسلین» و «ضریع» و «زقوم» هر سه یک چیز هستند. نام درخت، «زقوم» و «ضریع» است؛ زیرا این درخت داراى تیغهاى آنچنان تیزى است كه هرگاه به پستان شتر و حیوانات دیگر برخورد كند آن را زخمى مىكند. خوراک و ثمر این درخت، «غسلین» است. شاید وجه تسمیهى ثمر این درخت به «غسلین» این باشد كه هنگام خوردنش آنقدر ناگوار است كه از دهان تا معده را مىسوزاند([۸]).
تنها افرادى از این خوراک مىخورند كه عمداً و با هدف مشخص از مسیر بندگى خداوند متعال منحرف شدهاند و به خداوند عظیم و بزرگ ایمان نداشته و در فكر فقیر و نیازمندان نبودهاند.
همانطور كه قبلاً گفته شد، اهل بهشت به طور كلى از دو عیبى كه در زندگى دنیا وجود دارد، به دور هستند:
۱- غم و اندوه؛
۲- ترس.
آنها هیچ غم و غصهاى ندارند؛ زیرا هر چه آرزو كنند به آنان داده مىشود: ﴿لَهُمۡ فِيهَا مَا يَشَآءُونَ﴾[النحل: ۳۱]. و هیچ ترسى ندارند؛ زیرا هر چه به آنان داده شود براى همیشه در اختیارشان خواهد بود و هرگز از آنها گرفته نمىشود و آن را از دست نمىدهند: «خالِدینَ». پس در بهشت نه ترسى وجود دارد و نه غم و اندوهى.
اما جهنم
جهنم مأوى و مسكنى است مملوّ از آتش. در آنجا براى هر فردى كه مستحق آن است، اطاقى كوچک از آتش همچون كابین تلفنهاى امروزى ساخته شده است:
﴿إِنَّهَا عَلَيۡهِم مُّؤۡصَدَةٞ ٨﴾ [الهمزة: ۸]([۹]) «بیگمان این آتشِ حلقهای و فراگیر بر آنان گماشته شده است» اطاقى كه نه دَر دارد و نه راه فرار. چهار گوشهى این اطاق با ستونهاى بسیار قوى محكم شده است.
پوشاک اهل دوزخ
پوشاک اهل دوزخ از «قطران» است:
﴿سَرَابِيلُهُم مِّن قَطِرَانٖ﴾[ابراهیم: ۵۰]. «پیراهنى كه مىپوشند از «قطران» است». «قطران» مادهاى است سیاه كه باعث از بین بردن پوست بدن انسان شده و پوشیدن چنین لباسى از چنین جنسى باعث اذیت و آزار انسان مىشود؛ زیرا رنگ سیاه آن، اعصاب انسان را بسیار خسته مىكند و بوى بسیار بدى نیز دارد و چرب هم هست و همین امر باعث جذب آتش مىشود و در نتیجه همچون «قیر» به سرعت ذوب مىشود و به بدن انسان مىچسبد.
غذا و نوشیدنى اهل دوزخ
غذاى جهنمیان «غسلین» و «ضریع» و «زقوم» است و بهجاى آب و هر نوشیدنى دیگر دستور داده میشود به آنان آبى بسیار داغ و جوشان داده مىشود. چنان داغ و سوزان كه وقتى از آن مىنوشند تمام درونشان را مىسوزاند و از بین مىبرد:
﴿وَسُقُواْ مَآءً حَمِيمٗا فَقَطَّعَ أَمۡعَآءَهُمۡ﴾ [محمد: ۱۵]([۱۰]).
افزون بر این نوع زندگى و این همه عذاب، مىفرماید: دوزخیان هرگز چنین گمان نكنند كه روزى این عذاب برداشته یا تخفیف داده مىشود. دوزخیان این را بدانند كه اگر قرار باشد چیزى برایشان زیاد شود عذاب است و عذاب: ﴿فَذُوقُواْ فَلَن نَّزِيدَكُمۡ إِلَّا عَذَابًا ٣٠﴾ [النبأ: ۳۰]. «پس (نتیجهی اعمالتان را) بچشید که چیزی جز عذاب بر شما نمیافزاییم».
[۱]– ما به سراغ تمامى اعمالى كه [به ظاهر نیک بوده و در دنیا] انجام دادهاند مىرویم و همه را همچون ذرات غبارِ پراكنده در هوا مىسازیم [و ایشان را از اجر و پاداش آن محروم مىكنیم چرا كه نداشتن ایمان موجب محو و نابودى احسان و بىاعتبار شدن اعمال خوب انسان مىگردد.
[۲]– با توجه به آنچه گفته شد باید گفت: «هاویه» پرتگاهى است در پایینترین نقطهى جهنم كه در آنجا آتش بسیار داغ و سوزانى در حال شعله كشیدن است و منتظر مستحقین خود است. البته «هاویه» نامى از نامهاى دوزخ نیز هست.
[۳]– متأسفانه قسمت اول آیه یعنى ﴿يَوۡمَ لَا تَمۡلِكُ نَفۡسٞ لِّنَفۡسٖ شَيۡٔٗا﴾ و تفسیر آن از آخر قسمت (الف) نوار شمارهى (چهار) قطع و ادامهى آن در ابتداى قسمت (ب) همان نوار، نیامده است و ابتداى این قسمت با آیهى ﴿وَٱلۡأَمۡرُ يَوۡمَئِذٖ لِّلَّهِ﴾ شروع شده است لذا آنچه در كروشه آوردهایم براى تكملهى بحث بوده و از فرمایشات استاد نیست.
[۴]– البته دلایل اخیر مىتوانند در قسمت «ب» نیز مطرح شوند.
[۵]– استاد / آیات را تا این قسمت از سوره تفسیر كردهاند، یعنى پنج آیهى آخر سوره را تفسیر نكردهاند.
[۶]– ذكر چنین تشبیه و مثالى تنها به خاطر فهم مطلب است نه چیز دیگر.
[۷]– غاشیه؛۶ و واقعه؛۵۲ و …
[۸]– در تفسیر نور در ترجمهى كلمهى «غسلین» چنین آمده است: چرک و خون. خونابه. زردابه. ریم.
[۹]– آن آتشى ایشان را در بر مىگیرد كه سرپوشیده و دربسته است.
[۱۰]– آب داغ و جوشان نوشانده مىشوند. آبى كه [به محض نوشیدن [اندرونه و رودههاى ایشان را پاره پاره مىكند و از هم مىگسلد.
ادامه دارد…..